۸۷٬۱۹۹
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۳: | خط ۱۳: | ||
| شابک = | | شابک = | ||
}} | }} | ||
کتاب '''المواقف فی علم الکلام''' تألیف قاضی عبدالرحمن بن احمد ایجی، متکلم [[ | کتاب '''المواقف فی علم الکلام''' تألیف قاضی عبدالرحمن بن احمد ایجی، متکلم [[اشاعره|اشعری]] مسلک است. این کتاب از آثار مهم کلامی است که شروح و حواشی مختلف بر آن نوشته شده است. | ||
کتاب، مشتمل بر مقدمه مؤلف و شش موقف است. هریک از مواقف کتاب نیز حاوی مراصد و مقاصدی است. شیوه نگارش کتاب، تحقیقی و استدلالی با استناد به دیدگاه دیگر متکلمین و بررسی آراء و نظرات مختلف است. | کتاب، مشتمل بر مقدمه مؤلف و شش موقف است. هریک از مواقف کتاب نیز حاوی مراصد و مقاصدی است. شیوه نگارش کتاب، تحقیقی و استدلالی با استناد به دیدگاه دیگر متکلمین و بررسی آراء و نظرات مختلف است. | ||
== معرفی اجمالی == | == معرفی اجمالی == | ||
خط ۳۱: | خط ۳۱: | ||
درموقف ششمین موقف کتاب در تعریف نبوت، ایجی کلمه نبی را منقول عرفی از معنای لغوی میگیرد. برخی گفتهاند: بهلحاظ لغوی، نبی در اصل «منبئ» بوده و از ماده «نبأ» برگرفته شده است؛ زیرا پیامبر کسی است که از خداوند خبر میدهد. برخی آن را از «نبوة»، به معنای رفعت، مشتق کردهاند و دلیلشان نیز علو مرتبت و مکانت نبی در میان مخلوقات، یا در میان بشر است. گروه دیگر آن را از «طریق» برگرفتهاند؛ زیرا نبی وسیلهای جهت رسیدن آدمی به خداوند است. [[اشعریان]] معتقدند نبی کسی است که خداوند او را برای ابلاغ مطالبی بهسوی مردم فرستاده است. شرایط و استعداد خاصی نیز لازم نیست تا با تحقق آنها کسی پیامبر شود؛ خداوند هرکه را بخواهد به پیامبری برمیگزیند و خود میداند رسالتش را کجا قرار دهد. عدم لزوم شرط و استعداد خاص، برای نقد دیدگاه فیلسوفان است؛ زیرا فیلسوفان شرایط، احوال و اوصاف ویژه را برای نبی در نظر گرفتهاند که بدون آن کسی نمیتواند پیامبر باشد. نزد فلاسفه، به کسی میتوان پیامبر اطلاق کرد که دستکم سه ویژگی عمده در او جمع باشد: اطلاع از غیب، انجام کارهای خارقالعاده و دیدن فرشتگان و شنیدن کلامشان. | درموقف ششمین موقف کتاب در تعریف نبوت، ایجی کلمه نبی را منقول عرفی از معنای لغوی میگیرد. برخی گفتهاند: بهلحاظ لغوی، نبی در اصل «منبئ» بوده و از ماده «نبأ» برگرفته شده است؛ زیرا پیامبر کسی است که از خداوند خبر میدهد. برخی آن را از «نبوة»، به معنای رفعت، مشتق کردهاند و دلیلشان نیز علو مرتبت و مکانت نبی در میان مخلوقات، یا در میان بشر است. گروه دیگر آن را از «طریق» برگرفتهاند؛ زیرا نبی وسیلهای جهت رسیدن آدمی به خداوند است. [[اشعریان]] معتقدند نبی کسی است که خداوند او را برای ابلاغ مطالبی بهسوی مردم فرستاده است. شرایط و استعداد خاصی نیز لازم نیست تا با تحقق آنها کسی پیامبر شود؛ خداوند هرکه را بخواهد به پیامبری برمیگزیند و خود میداند رسالتش را کجا قرار دهد. عدم لزوم شرط و استعداد خاص، برای نقد دیدگاه فیلسوفان است؛ زیرا فیلسوفان شرایط، احوال و اوصاف ویژه را برای نبی در نظر گرفتهاند که بدون آن کسی نمیتواند پیامبر باشد. نزد فلاسفه، به کسی میتوان پیامبر اطلاق کرد که دستکم سه ویژگی عمده در او جمع باشد: اطلاع از غیب، انجام کارهای خارقالعاده و دیدن فرشتگان و شنیدن کلامشان. | ||
== بیان ویژگیها == | == بیان ویژگیها == | ||
ایجی در بیان این ویژگیها و اینکه نباید کسی منکر امکان و تحقق آنها شود، بیشتر دیدگاههایی را که ابن سینا در نمط دهم اشارات و تنبیهات، بهعنوان راههای توجیه امکان امور فوق بیان کرده است، ذکر میکند. امکان اطلاع از امور غیب به این دلیل باید به دیده قبول نگریسته شود که نفوس انسانی مجردند و با عوالمی که صور این عالم در آنها منتقش شده، ارتباط دارند. با مشاهده صور موجود در مجردات و اجرام فلکی، | ایجی در بیان این ویژگیها و اینکه نباید کسی منکر امکان و تحقق آنها شود، بیشتر دیدگاههایی را که ابن سینا در نمط دهم اشارات و تنبیهات، بهعنوان راههای توجیه امکان امور فوق بیان کرده است، ذکر میکند. امکان اطلاع از امور غیب به این دلیل باید به دیده قبول نگریسته شود که نفوس انسانی مجردند و با عوالمی که صور این عالم در آنها منتقش شده، ارتباط دارند. با مشاهده صور موجود در مجردات و اجرام فلکی، آن را برای دیگران نقل میکنند و بدین طریق از غیب خبر میدهند. حتی کسانیکه مریض یا در خوابند و تعلقشان با عالم مادی کمتر شده، میتوانند از غیب اطلاع دهند، چه رسد به نفوس انبیا که منخرط در سلک قدس بوده و مدام بدان متصلند. | ||
وی این نگرش را مردود میانگارد؛ زیرا اطلاع از تمام امور غیبی برای پیامبران واجب نیست و اطلاع از برخی امور غیبی، اختصاص به پیامبران ندارد و دیگران نیز میتوانند بدان نایل شوند. از سوی دیگر، چگونه میتوان اخبار از غیب را به نفوس نسبت داد، درحالیکه تمام نفوس در نوع، اشتراک دارند؛ مگر اینکه نفوس را نه نوع، بلکه جنس بینگاریم و نفوس انبیا را نوع خاصی بدانیم و مدعی شویم که طبق آن، بر این قبیل امور توانا میشوند<ref>ر. ک: افضلی، سید محمدمهدی، ص 65-64؛ متن کتاب، ص 337.</ref>. | وی این نگرش را مردود میانگارد؛ زیرا اطلاع از تمام امور غیبی برای پیامبران واجب نیست و اطلاع از برخی امور غیبی، اختصاص به پیامبران ندارد و دیگران نیز میتوانند بدان نایل شوند. از سوی دیگر، چگونه میتوان اخبار از غیب را به نفوس نسبت داد، درحالیکه تمام نفوس در نوع، اشتراک دارند؛ مگر اینکه نفوس را نه نوع، بلکه جنس بینگاریم و نفوس انبیا را نوع خاصی بدانیم و مدعی شویم که طبق آن، بر این قبیل امور توانا میشوند<ref>ر. ک: افضلی، سید محمدمهدی، ص 65-64؛ متن کتاب، ص 337.</ref>. |