پرش به محتوا

ابن قیم جوزیه: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۵۳: خط ۵۳:


==نظر علمای اهل‌سنت درباره ابن قیم جوزی ==
==نظر علمای اهل‌سنت درباره ابن قیم جوزی ==
ابن قیم نیز مانند استادش به خاطر همان اعتقادات مشترک، مورد انتقاد و طعن دیگر علمای اهل سنت قرار گرفته است. [[ابن حجر هیثمی]] درباره او و استادش می‌گوید: «مبادا به چیزهایی که در کتاب‌های ابن‌تیمیه و شاگردش ابن قیم جوزی و دیگرانی که پیرو هوای نفس خود هستند و [[خداوند]] آنها را گمراه ساخته و قلبشان را مهر زده و چشمشان را پوشانده، گوش کنی». سپس آنها را ملحدی می‌نامد که از دین خارج شده‌اند<ref>ابن حجر هیتمی، أحمد بن محمد، الفتاوی الحدیثیه، ص 144 – 145، دار الفکر، بی‌جا، بی‌تا</ref>.
ابن قیم نیز مانند استادش به خاطر همان اعتقادات مشترک، مورد انتقاد و طعن دیگر علمای اهل سنت قرار گرفته است. [[ابن حجر هیتمی|ابن حجر هیثمی]] درباره او و استادش می‌گوید: «مبادا به چیزهایی که در کتاب‌های ابن‌تیمیه و شاگردش ابن قیم جوزی و دیگرانی که پیرو هوای نفس خود هستند و [[خداوند]] آنها را گمراه ساخته و قلبشان را مهر زده و چشمشان را پوشانده، گوش کنی». سپس آنها را ملحدی می‌نامد که از دین خارج شده‌اند<ref>ابن حجر هیتمی، أحمد بن محمد، الفتاوی الحدیثیه، ص 144 – 145، دار الفکر، بی‌جا، بی‌تا</ref>.


==نظر شیعه درباره ابن قیم جوزی ==
==نظر شیعه درباره ابن قیم جوزی ==
ادعاهای‏ انحرافی ابن قیّم، در آثار او فراوان دیده می‌شود؛ مانند شرک دانستن هر طلب و حرمت [[زیارت قبور]] و....
ادعاهای‏ انحرافی ابن قیّم، در آثار او فراوان دیده می‌شود؛ مانند شرک دانستن هر طلب و حرمت [[زیارت قبور]] و....
ابن قیم به شدت مخالف زیارت قبور بود. که این [[عقیده]] او در نزد [[شیعه]] باطل است<ref> «زیارت قبور»، سؤال 8146؛ «زیارت و شفاعت»، سؤال 8605؛ «فلسفه زیارت ائمه (ع)»، سؤال 3045</ref>. او طی سفری که به [[قدس]] شریف داشت، بر بالای منبر مشغول موعظه مردم شد و گفت: من الآن به وطن خود برمی‌گردم و به زیارت قبر [[حضرت ابراهیم]] نمی‌روم. هم‌چنین در [[نابلس]] همین موضوع را مطرح کرد و گفت: من به زیارت پیامبر نخواهم رفت<ref>سبحانی، جعفر، بحوث فی الملل و النحل، ج 4، ص 54، لجنه اداره الحوزه العلمیه، قم، 1411ق</ref>.
ابن قیم به شدت مخالف زیارت قبور بود. که این عقیده او در نزد [[شیعه]] باطل است<ref> «زیارت قبور»، سؤال 8146؛ «زیارت و شفاعت»، سؤال 8605؛ «فلسفه زیارت ائمه (ع)»، سؤال 3045</ref>. او طی سفری که به [[قدس]] شریف داشت، بر بالای منبر مشغول موعظه مردم شد و گفت: من الآن به وطن خود برمی‌گردم و به زیارت قبر [[حضرت ابراهیم]] نمی‌روم. هم‌چنین در [[نابلس]] همین موضوع را مطرح کرد و گفت: من به زیارت پیامبر نخواهم رفت<ref>سبحانی، جعفر، بحوث فی الملل و النحل، ج 4، ص 54، لجنه اداره الحوزه العلمیه، قم، 1411ق</ref>.


او در همین راستا با ساخت بنا بر روی قبور مخالفت کرده و می‌گوید: مشاهدی که بر روی قبرها بنا شده، از موارد [[شرک]] است و باید تخریب شود و جایز نیست حتی یک روز آنها را باقی گذاشت<ref> ابن قیم جوزی، محمد بن أبی‌بکر، زاد المعاد فی هدی خیر العباد، ج 3، ص 443، مؤسسه الرساله، مکتبه المنار الإسلامیه، بیروت، کویت، چاپ بیست و هفتم، 1415ق</ref>.
او در همین راستا با ساخت بنا بر روی قبور مخالفت کرده و می‌گوید: مشاهدی که بر روی قبرها بنا شده، از موارد [[شرک]] است و باید تخریب شود و جایز نیست حتی یک روز آنها را باقی گذاشت<ref> ابن قیم جوزی، محمد بن أبی‌بکر، زاد المعاد فی هدی خیر العباد، ج 3، ص 443، مؤسسه الرساله، مکتبه المنار الإسلامیه، بیروت، کویت، چاپ بیست و هفتم، 1415ق</ref>.
خط ۷۸: خط ۷۸:
==اعتراف صریح به امر بین الامرین==  
==اعتراف صریح به امر بین الامرین==  
ابن قیم بعد از طرح این مباحث به نتیجه جالبی می‌رسد و آن حد وسط یمین و شمال یعنی امر بین الامرین است. می‌نویسد:«و إذا وازنت بین هذا المذهب و بین ما عداه من المذاهب، وجدته هو المذهب الوسط و الصراط المستقیم، و وجدت سائر المذاهب خطوطا عن‏ یمینه و عن شماله...»<ref>ابن قیم جوزیه، شفاء العلیل فی مسائل القضاء و القدر و الحکمة و التعلیل، ص 144</ref>
ابن قیم بعد از طرح این مباحث به نتیجه جالبی می‌رسد و آن حد وسط یمین و شمال یعنی امر بین الامرین است. می‌نویسد:«و إذا وازنت بین هذا المذهب و بین ما عداه من المذاهب، وجدته هو المذهب الوسط و الصراط المستقیم، و وجدت سائر المذاهب خطوطا عن‏ یمینه و عن شماله...»<ref>ابن قیم جوزیه، شفاء العلیل فی مسائل القضاء و القدر و الحکمة و التعلیل، ص 144</ref>
یعنی هنگام موازنه(قیاس) بین این مذهب و سایر مذاهب، این مذهب را مذهب وسط و راه مستقیم(نجات) و سایر مذاهب را در چپ و راست آن می‌یابی. وی در تایید ادعای خود مبنی بر این که در فهم  تفسیر افعال اختیاری راه وسط راه نجات است، از روایت [[جعفر بن محمد (صادق‌)]] استفاده می‌کند که در مواجهه با شخصی که معنای امر بین الامرین را از ایشان پرسید، فرازی از [[نماز]] را به ایشان یاد‌آور شد که فرمود: إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ. <ref> فخر رازی، القضاء و القدر، ص 218</ref>امام با همین بخش از [[سوره حمد]]، معنای امر بین الامرین را برای آن شخص توضیح می‌دهد. می‌نویسد:«ثم قوله إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ؛ مبطل لقول الطائفتین المنحرفتین عن قصد السبیل، فإنه یتضمن إثبات فعل العبد و قیام العبادة به حقیقة فهو العابد علی الحقیقة، و إن ذلک لا یحصل له إلا بإعانةٌ رب العالمین عزّ و جلّ له، فإن لم یعنه و لم یقدره و لم یشأ له العبادةٌ، لم یتمکن منها و لم یوجد منه البته. فالفعل منه و الاقدار و الاعانةٌ من الرب عزّ و جلّ. یعنی قول شخصی که می‌گوید فقط تو را عبادت می‌کنیم و فقط از تو کمک می‌خواهیم، باطل کننده عقیده هر دو طایفه قدر و جبر است که از مسیر حق منحرف شده‌اند. به درستی که این جمله متضمن فعل عبد و قیام عبادت به وی به طور حقیقی است. پس این شخص واقعا عابد است. از طرف دیگر، این عبادت جز با کمک پروردگار دو عالم حاصل نمی‌شود، به طوری که اگر خدا به او کمک نکند و نخواهد که وی عبادت کند، قادر به انجام عبادت نخواهد بود. پس باید بپذیریم که فعل واقعا به عبد مربوط بوده و خداوند قدرت انجامش را به او داده است. <ref>ابن قیم جوزیه، شفاء العلیل فی مسائل القضاء و القدر و الحکمة و التعلیل، ص 146</ref>
یعنی هنگام موازنه(قیاس) بین این مذهب و سایر مذاهب، این مذهب را مذهب وسط و راه مستقیم(نجات) و سایر مذاهب را در چپ و راست آن می‌یابی. وی در تایید ادعای خود مبنی بر این که در فهم  تفسیر افعال اختیاری راه وسط راه نجات است، از روایت [[جعفر بن محمد (صادق)|جعفر بن محمد (صادق‌)]] استفاده می‌کند که در مواجهه با شخصی که معنای امر بین الامرین را از ایشان پرسید، فرازی از [[نماز]] را به ایشان یاد‌آور شد که فرمود: إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ. <ref> فخر رازی، القضاء و القدر، ص 218</ref>امام با همین بخش از [[سوره حمد]]، معنای امر بین الامرین را برای آن شخص توضیح می‌دهد. می‌نویسد:«ثم قوله إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ؛ مبطل لقول الطائفتین المنحرفتین عن قصد السبیل، فإنه یتضمن إثبات فعل العبد و قیام العبادة به حقیقة فهو العابد علی الحقیقة، و إن ذلک لا یحصل له إلا بإعانةٌ رب العالمین عزّ و جلّ له، فإن لم یعنه و لم یقدره و لم یشأ له العبادةٌ، لم یتمکن منها و لم یوجد منه البته. فالفعل منه و الاقدار و الاعانةٌ من الرب عزّ و جلّ. یعنی قول شخصی که می‌گوید فقط تو را عبادت می‌کنیم و فقط از تو کمک می‌خواهیم، باطل کننده عقیده هر دو طایفه قدر و جبر است که از مسیر حق منحرف شده‌اند. به درستی که این جمله متضمن فعل عبد و قیام عبادت به وی به طور حقیقی است. پس این شخص واقعا عابد است. از طرف دیگر، این عبادت جز با کمک پروردگار دو عالم حاصل نمی‌شود، به طوری که اگر خدا به او کمک نکند و نخواهد که وی عبادت کند، قادر به انجام عبادت نخواهد بود. پس باید بپذیریم که فعل واقعا به عبد مربوط بوده و خداوند قدرت انجامش را به او داده است. <ref>ابن قیم جوزیه، شفاء العلیل فی مسائل القضاء و القدر و الحکمة و التعلیل، ص 146</ref>


ابن قیم مدعی است همه [[مکاتب مسلمان]] معتقدند تمام مقدرات امور بر اساس [[مشیت الهی]] پیش می‌رود. وی برای تایید ادعای خود، به آیات متعددی از قرآن اشاره می‌کند که مشیت الهی محور آن است و می‌نویسد:«و هذه المرتبة قد دلّ علیها إجماع الرسل من أولهم إلی آخرهم و جمیع الکتب المنزلة من عند اللّه و الفطرة التی فطر اللّه علیها خلقه و أدلة العقول و العیان، و لیس فی الوجود موجب و مقتض إلا مشیئة اللّه وحده، فما شاء کان و ما لم یشأ لم یکن، هذا عموم التّوحید الذی لا یقوم إلّا به. و المسلمون من أولهم إلی آخرهم مجمعون علی أنه ما شاء اللّه کان و ما لم یشأ لم یکن» <ref>ابن قیم جوزیه، شفاء العلیل فی مسائل القضاء و القدر و الحکمة و التعلیل، ص119</ref> مشیت خداوند مرتبه‌ای است که تمام رسولان الهی از اول تا آخر در اعتقاد به آن اجماع دارند و نیز تمام [[کتاب‌های آسمانی]] و فطرت‌هایی الهی و دلایل عقول و عیان بر مشیت الهی گواه است و جز مشیت الهی هیچ موجب و اقتضایی در عالم وجود دیده نمی‌شود. پس آن چه را بخواهد خواهد شد و آن چه را نخواهد، نخواهد شد. این معنای خاص توحید است و تمام مسلمانان به این نکته اعتقاد دارند که همه امور مطابق با اراده و مشیت الهی پیش می‌رود. با یک نگاه به جملات ابن قیم به این باور می‌رسیم که وی به پیروی از [[نصوص قرآنی]] و روایی، از حاکمیت مقتدرانه الهی سخن می‌گوید و اداره نظام هستی را مطابق با اراده خداوندی می‌داند که آن چه طلب کند، می‌شود و آن چه طلب نکند، نمی‌شود. البته این سخن حق است که تدبیر امور هستی فقط به دست خدای متعال است، زیرا آن کسی که هستی آفرین است می‌تواند به نحو احسن مدیر و مدبر نظام خلقت باشد. اراده و مشیت آفریدگار بر هر اراده و مشیتی سبقت دارد و از این بالاتر، هر موجودی قبل از زمان تکوین تا زمان وجود، در سلطه و سیطره علم و مشیت الهی است. مشیت هر موجودی بخشی از علت خلقت اوست و مشیت و یا علم الهی نسبت با اختیار انسانی، هماهنگ است. از این‌رو، این نکته که: آن چه را خدا بخواهد می‌شود و آن‌چه را نخواهد نمی‌شود؛ در سیطره علم کلی الهی است که اختیار و مشیت انسان نیز جزیی از آن است که خدا می‌خواهد که انسان بخواهد با مشیت خویش که اختیار جزیی از آن است، فعلی را انجام بدهد یا انجام ندهد و علاوه، انتخاب فعل نیک و بد نیز تابع مشیت انسان است که آن نیز تابع مشیت کلی الهی است. با این حساب، مشیت الهی هیچ مداخله جبر گرایانه‌ای در افعال عباد و تعیین نوع آن ندارد، بلکه انسان با مشیت و اراده‌اش که تابع اراده کلی الهی است، نوع فعل خویش را به دور از جبر بر می‌گزیند و با اختیارش هم اصل فعل و هم نوع آن را که تابع اراده و مشیت الهی است، انتخاب می‌کند.
ابن قیم مدعی است همه [[مکاتب مسلمان]] معتقدند تمام مقدرات امور بر اساس [[مشیت الهی]] پیش می‌رود. وی برای تایید ادعای خود، به آیات متعددی از قرآن اشاره می‌کند که مشیت الهی محور آن است و می‌نویسد:«و هذه المرتبة قد دلّ علیها إجماع الرسل من أولهم إلی آخرهم و جمیع الکتب المنزلة من عند اللّه و الفطرة التی فطر اللّه علیها خلقه و أدلة العقول و العیان، و لیس فی الوجود موجب و مقتض إلا مشیئة اللّه وحده، فما شاء کان و ما لم یشأ لم یکن، هذا عموم التّوحید الذی لا یقوم إلّا به. و المسلمون من أولهم إلی آخرهم مجمعون علی أنه ما شاء اللّه کان و ما لم یشأ لم یکن» <ref>ابن قیم جوزیه، شفاء العلیل فی مسائل القضاء و القدر و الحکمة و التعلیل، ص119</ref> مشیت خداوند مرتبه‌ای است که تمام رسولان الهی از اول تا آخر در اعتقاد به آن اجماع دارند و نیز تمام [[کتاب‌های آسمانی]] و فطرت‌هایی الهی و دلایل عقول و عیان بر مشیت الهی گواه است و جز مشیت الهی هیچ موجب و اقتضایی در عالم وجود دیده نمی‌شود. پس آن چه را بخواهد خواهد شد و آن چه را نخواهد، نخواهد شد. این معنای خاص توحید است و تمام مسلمانان به این نکته اعتقاد دارند که همه امور مطابق با اراده و مشیت الهی پیش می‌رود. با یک نگاه به جملات ابن قیم به این باور می‌رسیم که وی به پیروی از [[نصوص قرآنی]] و روایی، از حاکمیت مقتدرانه الهی سخن می‌گوید و اداره نظام هستی را مطابق با اراده خداوندی می‌داند که آن چه طلب کند، می‌شود و آن چه طلب نکند، نمی‌شود. البته این سخن حق است که تدبیر امور هستی فقط به دست خدای متعال است، زیرا آن کسی که هستی آفرین است می‌تواند به نحو احسن مدیر و مدبر نظام خلقت باشد. اراده و مشیت آفریدگار بر هر اراده و مشیتی سبقت دارد و از این بالاتر، هر موجودی قبل از زمان تکوین تا زمان وجود، در سلطه و سیطره علم و مشیت الهی است. مشیت هر موجودی بخشی از علت خلقت اوست و مشیت و یا علم الهی نسبت با اختیار انسانی، هماهنگ است. از این‌رو، این نکته که: آن چه را خدا بخواهد می‌شود و آن‌چه را نخواهد نمی‌شود؛ در سیطره علم کلی الهی است که اختیار و مشیت انسان نیز جزیی از آن است که خدا می‌خواهد که انسان بخواهد با مشیت خویش که اختیار جزیی از آن است، فعلی را انجام بدهد یا انجام ندهد و علاوه، انتخاب فعل نیک و بد نیز تابع مشیت انسان است که آن نیز تابع مشیت کلی الهی است. با این حساب، مشیت الهی هیچ مداخله جبر گرایانه‌ای در افعال عباد و تعیین نوع آن ندارد، بلکه انسان با مشیت و اراده‌اش که تابع اراده کلی الهی است، نوع فعل خویش را به دور از جبر بر می‌گزیند و با اختیارش هم اصل فعل و هم نوع آن را که تابع اراده و مشیت الهی است، انتخاب می‌کند.
Writers، confirmed، مدیران
۸۷٬۶۵۹

ویرایش