۲۱٬۸۹۸
ویرایش
(←آثار) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۳: | خط ۱۳: | ||
'''شلمغانیه''' شاخهای از فرقۀ [[غلات|غلاة]] [[شیعه]] و پیروان ابوجعفر محمد بن علی شلمغانی معروف به ابنالعزاقر بودند. در تکملۀ [[تاریخ طبری (کتاب)|تاریخ طبری]] نام وی ابنابیالعزاقر آمده است. مسعودی در '''«التنبیه و الاشراف»''' و [[شیخ طوسی]] در کتاب '''«الغیبة»''' آورده که نام وی محمدبنعلیبن ابیالعزاقر شلمغانی بوده است. ابوالمظفر اسفراینی در '''«التبصیر فیالدین»''' از او بهعنوان ابوالعذافر یاد کرده و ابن حزم نام او را محمدبنعلیالسلمعان الکاتب نوشته است<ref>مشکور محمد جواد، ''فرهنگ فرق اسلامی''، مشهد، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 257 با اندکی ویرایش.</ref>. | '''شلمغانیه''' شاخهای از فرقۀ [[غلات|غلاة]] [[شیعه]] و پیروان ابوجعفر محمد بن علی شلمغانی معروف به ابنالعزاقر بودند. در تکملۀ [[تاریخ طبری (کتاب)|تاریخ طبری]] نام وی ابنابیالعزاقر آمده است. مسعودی در '''«التنبیه و الاشراف»''' و [[شیخ طوسی]] در کتاب '''«الغیبة»''' آورده که نام وی محمدبنعلیبن ابیالعزاقر شلمغانی بوده است. ابوالمظفر اسفراینی در '''«التبصیر فیالدین»''' از او بهعنوان ابوالعذافر یاد کرده و ابن حزم نام او را محمدبنعلیالسلمعان الکاتب نوشته است<ref>مشکور محمد جواد، ''فرهنگ فرق اسلامی''، مشهد، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 257 با اندکی ویرایش.</ref>. | ||
=زندگینامه= | == زندگینامه == | ||
محمدبنعلیبنابیالعَزاقِر مشهور به شَلمَغانی، متولد روستای شلمغان واقع در حومۀ شهر واسط و یکی از قاریان [[قرآن]] در آن دیار بود<ref>جاسم حسین، ''تاریخ سیاسی غیبت امام زمان''، ص ۲۰۱.</ref> وی پس از مدتی به بغداد رفت و به دستگاه [[عباسیان]] پیوست و بهعنوان دبیر (کاتب) به خدمت مشغول شد<ref>یاقوت حموی؛ ''معجم البلدان''، ج۵، ص ۲۸۸.</ref>. ابنابیالعَزاقِر از فقهای امامیه بود و آثار فراوانی درباره عقاید و فقه شیعه نوشت. آثار وی تا قبل از آن که از تشیع روی برگرداند، مورد توجه امامیه بود<ref>شیخ طوسی؛ ''الغیبه''، ص ۱۵۸و۲۲۱.</ref>. | محمدبنعلیبنابیالعَزاقِر مشهور به شَلمَغانی، متولد روستای شلمغان واقع در حومۀ شهر واسط و یکی از قاریان [[قرآن]] در آن دیار بود<ref>جاسم حسین، ''تاریخ سیاسی غیبت امام زمان''، ص ۲۰۱.</ref> وی پس از مدتی به بغداد رفت و به دستگاه [[عباسیان]] پیوست و بهعنوان دبیر (کاتب) به خدمت مشغول شد<ref>یاقوت حموی؛ ''معجم البلدان''، ج۵، ص ۲۸۸.</ref>. ابنابیالعَزاقِر از فقهای امامیه بود و آثار فراوانی درباره عقاید و فقه شیعه نوشت. آثار وی تا قبل از آن که از تشیع روی برگرداند، مورد توجه امامیه بود<ref>شیخ طوسی؛ ''الغیبه''، ص ۱۵۸و۲۲۱.</ref>. | ||
=انحراف شلمغانی= | == انحراف شلمغانی == | ||
شلمغانی در ابتدا از یاران [[حسن بن علی (عسکری)|امام حسن عسکری (علیهالسلام)]] و از محدثان شیعی در دوران غیبت صغرا در بغداد بود و در غیاب حسین بن روح سومین نایب خاص امام زمان عج، مدتی را به بعضی از امور شیعیان رسیدگی میکرد؛ اما گفتهاند حسادت بر مقام حسین بن روح، وی را بر آن داشت تا از مذهب امامیه فاصله بگیرد. او دستورهای امام دوازدهم را نادیده انگاشت و در پی دیگر گروهها و فرقهها رفت و حتی به دروغ ادعای نیابت امام زمان (عجلالله تعالی فرجه الشریف) نمود و ادعا میکرد که روح خدا در جسم او حلول کرده و خود را روحالقدس مینامید. او سر انجام مورد لعن امام مهدی (عجلالله تعالی فرجه الشریف) قرار گرفت و بعد از مدتی به دستور حاکم عباسی بهدار آویخته شد<ref>مشکور محمد جواد، ''فرهنگ فرق اسلامی''، مشهد، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 257.</ref><ref> | شلمغانی در ابتدا از یاران [[حسن بن علی (عسکری)|امام حسن عسکری (علیهالسلام)]] و از محدثان شیعی در دوران غیبت صغرا در بغداد بود و در غیاب حسین بن روح سومین نایب خاص امام زمان عج، مدتی را به بعضی از امور شیعیان رسیدگی میکرد؛ اما گفتهاند حسادت بر مقام حسین بن روح، وی را بر آن داشت تا از مذهب امامیه فاصله بگیرد. او دستورهای امام دوازدهم را نادیده انگاشت و در پی دیگر گروهها و فرقهها رفت و حتی به دروغ ادعای نیابت امام زمان (عجلالله تعالی فرجه الشریف) نمود و ادعا میکرد که روح خدا در جسم او حلول کرده و خود را روحالقدس مینامید. او سر انجام مورد لعن امام مهدی (عجلالله تعالی فرجه الشریف) قرار گرفت و بعد از مدتی به دستور حاکم عباسی بهدار آویخته شد<ref>مشکور محمد جواد، ''فرهنگ فرق اسلامی''، مشهد، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 257.</ref><ref> | ||
https://fa.wikishia.net/view/%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF_%D8%A8%D9%86_%D8%B9%D9%84%DB%8C_%D8%B4%D9%84%D9%85%D8%BA%D8%A7%D9%86%DB%8C</ref>. نجاشی در کتاب رجال خود انحراف او را چنین روایت میکند: | https://fa.wikishia.net/view/%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF_%D8%A8%D9%86_%D8%B9%D9%84%DB%8C_%D8%B4%D9%84%D9%85%D8%BA%D8%A7%D9%86%DB%8C</ref>. نجاشی در کتاب رجال خود انحراف او را چنین روایت میکند: | ||
خط ۲۵: | خط ۲۵: | ||
</ref>. | </ref>. | ||
=عقاید= | == عقاید == | ||
موسس این مکتب دعوی «حلول» خداوند در خود میکرد و خویشتن را روحالقدس میخواند و کتابی به نام «الحاسة السادسه» یعنی حس ششم نوشت و در آن دین و آیین را برداشته گناهان کبیره ای چون زنا، لواط و فسق و فجور را جایز دانست. پیروانش زنان خود را به او میسپردند به امید این که نور وی در ایشان حلول کند. ابوریحان بیرونی در باب متنبئین در «آثار الباقیه» از عقاید ابن العزاقر یاد کرده است و همین نسبتها را به او داده است. شیخ طوسی در کتاب «غیبت» خود عقایدی سخیف به ابن ابیالعزاقر نسبت داده از جمله این که: ابن العزاقر میگفت خدا در وی «حلول» کرده و با او یکی شده است. این سخن ابن العزاقر چون سخن حلاج است و او نیز چنین ادعا میکرد. | موسس این مکتب دعوی «حلول» خداوند در خود میکرد و خویشتن را روحالقدس میخواند و کتابی به نام «الحاسة السادسه» یعنی حس ششم نوشت و در آن دین و آیین را برداشته گناهان کبیره ای چون زنا، لواط و فسق و فجور را جایز دانست. پیروانش زنان خود را به او میسپردند به امید این که نور وی در ایشان حلول کند. ابوریحان بیرونی در باب متنبئین در «آثار الباقیه» از عقاید ابن العزاقر یاد کرده است و همین نسبتها را به او داده است. شیخ طوسی در کتاب «غیبت» خود عقایدی سخیف به ابن ابیالعزاقر نسبت داده از جمله این که: ابن العزاقر میگفت خدا در وی «حلول» کرده و با او یکی شده است. این سخن ابن العزاقر چون سخن حلاج است و او نیز چنین ادعا میکرد. | ||
ابن ابیالعزاقر، معتقد به خلقت ضد بود یعنی میگفت: خداوند خود اضداد را آفریده تا به توسط آنها مخالفان آنان شناخته شوند. زیرا تا اضداد در برگزیدگان خدا طعن نزند و به مخالفت با ایشان برنخیزد، فضیلت و برتری آن بزرگان معلوم نخواهد شد. به همین جهت ضد، افضل از ولی است، زیرا فضیلت آن جز به ضدیت او ظاهر نشود. | ابن ابیالعزاقر، معتقد به خلقت ضد بود یعنی میگفت: خداوند خود اضداد را آفریده تا به توسط آنها مخالفان آنان شناخته شوند. زیرا تا اضداد در برگزیدگان خدا طعن نزند و به مخالفت با ایشان برنخیزد، فضیلت و برتری آن بزرگان معلوم نخواهد شد. به همین جهت ضد، افضل از ولی است، زیرا فضیلت آن جز به ضدیت او ظاهر نشود. | ||
خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
نجاشی در کتاب رجال خود هفده کتاب از ابن ابیالعزاقر ذکر کرده که از آن جملهاند: «ماهیة العصمه»، «کتاب الاوصیاء»، «کتاب المعارف»، «کتاب الایضاح»، «کتاب الانوار»، «کتاب التسلیم»، «کتاب البلاء و المشیة» «کتاب نظم القرآن». یکی از کتب او «کتاب العصا» است<ref>مشکور محمد جواد، ''فرهنگ فرق اسلامی''، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 261.</ref>. | نجاشی در کتاب رجال خود هفده کتاب از ابن ابیالعزاقر ذکر کرده که از آن جملهاند: «ماهیة العصمه»، «کتاب الاوصیاء»، «کتاب المعارف»، «کتاب الایضاح»، «کتاب الانوار»، «کتاب التسلیم»، «کتاب البلاء و المشیة» «کتاب نظم القرآن». یکی از کتب او «کتاب العصا» است<ref>مشکور محمد جواد، ''فرهنگ فرق اسلامی''، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 261.</ref>. | ||
= | == سرانجام شلمغانیه == | ||
به قول ابن اثیر، عزاقریه تا سال 340 ه وجود داشتند و در آن سال به ابومحمد حسن بن محمد مهلبی وزیر معزالدوله دیلمی خبر دادند که مردی معروف به بصری درگذشته است و ادعا میکرد که روح ابوجعفر ابوالعزاقر در او حلول کرده و از وی مال بسیاری به جای مانده است و پیروانش معتقد به الوهیت وی هستند و گفتند: روح پیغمبر در او حلول کرده است. | به قول ابن اثیر، عزاقریه تا سال 340 ه وجود داشتند و در آن سال به ابومحمد حسن بن محمد مهلبی وزیر معزالدوله دیلمی خبر دادند که مردی معروف به بصری درگذشته است و ادعا میکرد که روح ابوجعفر ابوالعزاقر در او حلول کرده و از وی مال بسیاری به جای مانده است و پیروانش معتقد به الوهیت وی هستند و گفتند: روح پیغمبر در او حلول کرده است. | ||
همچنین جوانی از ایشان ادعا میکرد که روح علی (علیهالسلام) در وی حلول کرده و زنی مدعی شد که روح فاطمه (س) در او حلول کرده است<ref>شکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 262 با ویرایش و جابجایی و اصلاح عبارات.</ref><ref>یاقوت حموی، معجم الادباء، لیدن، ج 1، ص 235.</ref><ref>یاقوت حموی، معجم البلدان، ج 3، ص 314.</ref><ref>شیخ طوسی، الغیبه، چاپ سنگی، سال 1323 هجری قمری، ص 263.</ref><ref>بغدادی عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، به اهتمام محمد زاهد بن حسن الکوثری، قاهره، سال 1948 میلادی، ص 159.</ref><ref>نجاشی، رجال، بمبئی، سال 1317 هجری قمری، ص 268.</ref><ref>مامقانی عبدالله، تنقیح المقال فی علم احوال الرجال، نجف، ج 3، ص 157.</ref><ref>ابو ریحان بیرونی، آثار الباقیة عن القرون الخالیة، چاپ لایپزیک، سال 1923 میلادی، ص 214.</ref><ref>التنبیه علی حدوث التصحیف، ص 69- 71.</ref><ref>ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، لیدن، ج 8، ص 495.</ref><ref>مشکور محمد جواد، یادنامه ابو ریحان بیرونی، ص 379- 416.</ref>. | همچنین جوانی از ایشان ادعا میکرد که روح علی (علیهالسلام) در وی حلول کرده و زنی مدعی شد که روح فاطمه (س) در او حلول کرده است<ref>شکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 262 با ویرایش و جابجایی و اصلاح عبارات.</ref><ref>یاقوت حموی، معجم الادباء، لیدن، ج 1، ص 235.</ref><ref>یاقوت حموی، معجم البلدان، ج 3، ص 314.</ref><ref>شیخ طوسی، الغیبه، چاپ سنگی، سال 1323 هجری قمری، ص 263.</ref><ref>بغدادی عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، به اهتمام محمد زاهد بن حسن الکوثری، قاهره، سال 1948 میلادی، ص 159.</ref><ref>نجاشی، رجال، بمبئی، سال 1317 هجری قمری، ص 268.</ref><ref>مامقانی عبدالله، تنقیح المقال فی علم احوال الرجال، نجف، ج 3، ص 157.</ref><ref>ابو ریحان بیرونی، آثار الباقیة عن القرون الخالیة، چاپ لایپزیک، سال 1923 میلادی، ص 214.</ref><ref>التنبیه علی حدوث التصحیف، ص 69- 71.</ref><ref>ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، لیدن، ج 8، ص 495.</ref><ref>مشکور محمد جواد، یادنامه ابو ریحان بیرونی، ص 379- 416.</ref>. |