پرش به محتوا

واقدی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۷: خط ۳۷:


== اقامت واقدی در بغداد در سال 180 ==
== اقامت واقدی در بغداد در سال 180 ==
روایت آمدن وی به بغداد باید با داستان دیگری شرح داده شود. واقدی از زمانی که در مدینه بود، به خاطر اتفاق خاصی با‌ [[هارون الرشید|هارون]] و [[یحی بن خالدبرمکی|یحیی بن خالد برمکی]] آشنا شد. عبدالله بن عبیدالله گوید: واقدی به من گفت: هارون به [[حج]] آمد، وارد مدینه شد و به یحیی بن خالد گفت: کسی را که با مدینه و مشاهد آن آشنا باشد برای من پیدا کن. این که [[جبرئیل]] کجا بر [[محمد بن عبد‌الله (خاتم الانبیا)|پیغمبر(صلی الله علیه)]] فرود آمد، و نیز قبور شهداء کجاست. یحیی برمکی دراین‌باره پرس و جو کرده و همه او را به من راهنمائیش کرده بودند. دنبالم فرستادند، و من رفتم. این بعد از [نماز] عصر بود. یحیی به من گفت: یا شیخ! امیر المومنین می‌خواهد [[نماز عشاء]] را در [[مسجد]] بخواند، و سپس به دیدن مشاهد برویم وآنجا توقف کنیم، همین طور در موضعی که جبرئیل فرود آمده است. تو همین نزدیک باش. بعد از نماز عشای دوم، من با شمع بیرون آمدم. ، آنها دو نفر با الاغ بودند! یحیی پرسید: مرد کجاست؟ گفتم: من هستم. با هم به مسجد رفتیم و من گفتم: این موضعی است که جبرئیل بر پیامبر(صلی الله علیه) فرود می‌آمد.  
روایت آمدن وی به بغداد باید با داستان دیگری شرح داده شود. واقدی از زمانی که در مدینه بود، به خاطر اتفاق خاصی با‌ [[هارون الرشید|هارون]] و [[یحی بن خالدبرمکی|یحیی بن خالد برمکی]] آشنا شد. عبدالله بن عبیدالله گوید: واقدی به من گفت: هارون به [[حج]] آمد، وارد مدینه شد و به یحیی بن خالد گفت: کسی را که با مدینه و مشاهد آن آشنا باشد برای من پیدا کن. این که [[جبرئیل]] کجا بر [[محمد بن عبد‌الله (خاتم الانبیا)|پیغمبر (صلی‌الله علیه)]] فرود آمد، و نیز قبور شهداء کجاست. یحیی برمکی دراین‌باره پرس و جو کرده و همه او را به من راهنمائیش کرده بودند. دنبالم فرستادند، و من رفتم. این بعد از [نماز] عصر بود. یحیی به من گفت: یا شیخ! امیر المومنین می‌خواهد [[نماز عشاء]] را در [[مسجد]] بخواند، و سپس به دیدن مشاهد برویم وآنجا توقف کنیم، همین طور در موضعی که جبرئیل فرود آمده است. تو همین نزدیک باش. بعد از نماز عشای دوم، من با شمع بیرون آمدم. ، آنها دو نفر با الاغ بودند! یحیی پرسید: مرد کجاست؟ گفتم: من هستم. با هم به مسجد رفتیم و من گفتم: این موضعی است که جبرئیل بر پیامبر(صلی‌الله علیه) فرود می‌آمد.  


آنها از الاغ پایین آمده، دو رکعت نماز خواندند و ساعتی [[دعا]] کردند. سپس سوار شدند و من هم میان آنها حرکت می‌کردم. هر موضع و مشهدی [در مدینه] بود به آنجا رفتیم. آنها [[نماز]] می‌خواندند و دعا می‌خواندند. همین طور بود تا آنکه به مسجد برگشتیم که فجر طلوع کرد و مؤذن [[اذان]] گفت. وقتی به قصر رفت، یحیی بن من گفت: ای شیخ! بمان. من [[نماز صبح]] را در مسجد خواندم. آنها هم آماده رفتن به مکه بودند. صبح یحیی بن خالد به من اجازه ورود دارد. [وقتی رفتم] مرا کنار خود نشاند و گفت: امیرالمؤمنین همچنان مشغول گریه است و از آنچه تو او را بدان راهنمایی کردی، شگفت زده. دستور داده تا ده هزار درهم به تو بدهم. بعدهم درآورد و داد. سپس به من گفت: یا شیخ! اینها را بگیر که برای تو مبارک باشد. ما امروز عازم سفر هستیم. هارون رفت، و من به منزل آمدم، در حالی که این پول را همراه داشتم. با آن، بدهی که داشتم پرداخت کردم. برخی از فرزندانم را تزویج کردم و زندگی ما وسعت یافت<ref>طبقات الکبری، ج 5 ص 493ـ 494</ref>. وی سپس از سفرش به بغداد و رفتن به رقه برای تماس گرفتن با یحیی برمکی یاد کرده و این که ابتدا موفق نشده تا آن که در بازگشت یک زبیری دوباره او را راهی و همراهی می‌کند و می‌تواند با یحیی تماس بگیرد. بدین ترتیب بود که واقدی در بغداد ‌ماند و 27 سال پایان عمرش را در آنجا سپری کرد.
آنها از الاغ پایین آمده، دو رکعت نماز خواندند و ساعتی [[دعا]] کردند. سپس سوار شدند و من هم میان آنها حرکت می‌کردم. هر موضع و مشهدی [در مدینه] بود به آنجا رفتیم. آنها [[نماز]] می‌خواندند و دعا می‌خواندند. همین طور بود تا آنکه به مسجد برگشتیم که فجر طلوع کرد و مؤذن [[اذان]] گفت. وقتی به قصر رفت، یحیی بن من گفت: ای شیخ! بمان. من [[نماز صبح]] را در مسجد خواندم. آنها هم آماده رفتن به مکه بودند. صبح یحیی بن خالد به من اجازه ورود دارد. [وقتی رفتم] مرا کنار خود نشاند و گفت: امیرالمؤمنین همچنان مشغول گریه است و از آنچه تو او را بدان راهنمایی کردی، شگفت زده. دستور داده تا ده هزار درهم به تو بدهم. بعدهم درآورد و داد. سپس به من گفت: یا شیخ! اینها را بگیر که برای تو مبارک باشد. ما امروز عازم سفر هستیم. هارون رفت، و من به منزل آمدم، در حالی که این پول را همراه داشتم. با آن، بدهی که داشتم پرداخت کردم. برخی از فرزندانم را تزویج کردم و زندگی ما وسعت یافت<ref>طبقات الکبری، ج 5 ص 493ـ 494</ref>. وی سپس از سفرش به بغداد و رفتن به رقه برای تماس گرفتن با یحیی برمکی یاد کرده و این که ابتدا موفق نشده تا آن که در بازگشت یک زبیری دوباره او را راهی و همراهی می‌کند و می‌تواند با یحیی تماس بگیرد. بدین ترتیب بود که واقدی در بغداد ‌ماند و 27 سال پایان عمرش را در آنجا سپری کرد.
خط ۴۶: خط ۴۶:
واقدی به دلیل پایبندیش به روش‌های تاریخی که متفاوت با آثار حدیثی بود، مورد طعن [[اهل حدیث]] قرار گرفته و به ویژه از این حیث که اسناد نقل‌ها را داخل در یکدیگر کرده و از چند سند، یک متن را فراهم می‌آورد، مورد انتقاد واقع شده است. [[ابن عدی]] نوشته است که متون اخبار واقدی، غیر مضبوط بوده و سستی آنها آشکار است<ref>الکامل فی ضعفاءالرجال، ج 6، ص 243</ref>. چنان که حمد جاسر اشاره کرده، روش وی متفاوت از روش محدثان بودده است<ref>نکـ: مقدمه حمد جاسر بر المناسک حربی، ص 100</ref>.
واقدی به دلیل پایبندیش به روش‌های تاریخی که متفاوت با آثار حدیثی بود، مورد طعن [[اهل حدیث]] قرار گرفته و به ویژه از این حیث که اسناد نقل‌ها را داخل در یکدیگر کرده و از چند سند، یک متن را فراهم می‌آورد، مورد انتقاد واقع شده است. [[ابن عدی]] نوشته است که متون اخبار واقدی، غیر مضبوط بوده و سستی آنها آشکار است<ref>الکامل فی ضعفاءالرجال، ج 6، ص 243</ref>. چنان که حمد جاسر اشاره کرده، روش وی متفاوت از روش محدثان بودده است<ref>نکـ: مقدمه حمد جاسر بر المناسک حربی، ص 100</ref>.


یاقوت که روش تاریخی دارد، نوشته است: درباره تاریخ مردمان و سیره و فقه و دیگر فنون وی به اجماع موثق است<ref> معجم الادباء، ج 18، ص 279</ref>! [[ذهبی|ذهبی]] که خود ترکیبی از نگاه حدیثی و تاریخی دارد، نوشته است: واقدی ضعیف است اما نیاز به او در مغازی و تاریخ روشن است. ما آثار وی را بدون آن که به آن استدلال کنیم می آوریم<ref> نکـ: تهذیب الکمال، ج 26، ص 194</ref>! [[ابن سیدالناس]] و [[ابن کثیر]]، مورخان معروف قرون بعد، با لحنی مدافعانه از وی سخن گفته‏‌اند<ref> عیون الاثر، ج 1، ص 26؛ البدایة و النهایة، ج 3، ص 224</ref>. از عالمان [[مذهب شیعه|شیعه]]، [[شیخ مفید]] او را متمایل به مذهب [[عثمانی]] دانسته که در عین حال به [[علی بن ابی طالب|امیرالمؤمنین علیه‌السلام]] بی علاقه نبوده است. به طور کلی باید گفت، ده‌ها عبارت از بزرگ اهل حدیث [[اهل سنت و جماعت|سنی]]، در عظمت واقدی به ویژه جنبه علمی هست<ref>قاموس الرجال، ج 8، ص 325</ref>. با این حال، هستند کسانی که او را متروک دانسته و قابل اعتماد نمی‌دانند، از میان اهل حدیث، بی‌شمارند<ref>در این باره بنگرید:‌ سیر اعلام النبلاء، ج 9، ص 458، الوافی بالوفیات، ج 4، ص 238، البدایه و النهایه، ج 3، ص 234</ref>.
یاقوت که روش تاریخی دارد، نوشته است: درباره تاریخ مردمان و سیره و فقه و دیگر فنون وی به اجماع موثق است<ref> معجم الادباء، ج 18، ص 279</ref>! [[ذهبی|ذهبی]] که خود ترکیبی از نگاه حدیثی و تاریخی دارد، نوشته است: واقدی ضعیف است اما نیاز به او در مغازی و تاریخ روشن است. ما آثار وی را بدون آن که به آن استدلال کنیم می آوریم<ref> نکـ: تهذیب الکمال، ج 26، ص 194</ref>! [[ابن سیدالناس]] و [[ابن کثیر]]، مورخان معروف قرون بعد، با لحنی مدافعانه از وی سخن گفته‏‌اند<ref> عیون الاثر، ج 1، ص 26؛ البدایة و النهایة، ج 3، ص 224</ref>. از عالمان [[مذهب شیعه|شیعه]]، [[شیخ مفید]] او را متمایل به مذهب [[عثمانی]] دانسته که در عین حال به [[علی بن ابی‌طالب|امیرالمؤمنین علیه‌السلام]] بی علاقه نبوده است. به طور کلی باید گفت، ده‌ها عبارت از بزرگ اهل حدیث [[اهل سنت و جماعت|سنی]]، در عظمت واقدی به ویژه جنبه علمی هست<ref>قاموس الرجال، ج 8، ص 325</ref>. با این حال، هستند کسانی که او را متروک دانسته و قابل اعتماد نمی‌دانند، از میان اهل حدیث، بی‌شمارند<ref>در این باره بنگرید:‌ سیر اعلام النبلاء، ج 9، ص 458، الوافی بالوفیات، ج 4، ص 238، البدایه و النهایه، ج 3، ص 234</ref>.


== تخصص واقدی در مغازی ==
== تخصص واقدی در مغازی ==
عمده دانش واقدی، به دلیل تربیت او در مدینه و تأثر او از مکتب تاریخ‌نگاری مدینه، در مغازی و دوره اسلامی بود، به طوری که ابراهیم حربی گفته است: او آگاه‌ترین مردم به اخبار دوره اسلامی بوده و از [[جاهلیت]] چیزی نمی دانسته است<ref>تاریخ بغداد، ج 3، ص 215</ref>. از میان آثار متفاوتش، کتاب مهم برجای مانده او المغازی است که نشانه کار گسترده وی و تتبع بسیار در [[حدیث|روایات]] دوران از [[هجرت]] تا رحلت است. این کتاب به همت مارسدن جونز در سال 1966 با مقدمه‌ای مفصل در شرح حال واقدی و تاریخ سیره نویسی منتشر شد<ref>مارسدن جونز [1920 ـ 1992] از شرق شناسان بنام است و اخیرا هم کتابی با عنوان Arab and Islamic Studies in Honor of Marsden Jones توسط ثابت عبدالله به نام وی توسط انتشارات توریث منتشر شد</ref>. اثر یاد شده در سه مجلد به فارسی ترجمه شده است.
عمده دانش واقدی، به دلیل تربیت او در مدینه و تأثر او از مکتب تاریخ‌نگاری مدینه، در مغازی و دوره اسلامی بود، به طوری که ابراهیم حربی گفته است: او آگاه‌ترین مردم به اخبار دوره اسلامی بوده و از [[جاهلیت]] چیزی نمی دانسته است<ref>تاریخ بغداد، ج 3، ص 215</ref>. از میان آثار متفاوتش، کتاب مهم برجای مانده او المغازی است که نشانه کار گسترده وی و تتبع بسیار در [[حدیث|روایات]] دوران از [[هجرت]] تا رحلت است. این کتاب به همت مارسدن جونز در سال 1966 با مقدمه‌ای مفصل در شرح حال واقدی و تاریخ سیره نویسی منتشر شد<ref>مارسدن جونز [1920 ـ 1992] از شرق شناسان بنام است و اخیرا هم کتابی با عنوان Arab and Islamic Studies in Honor of Marsden Jones توسط ثابت عبدالله به نام وی توسط انتشارات توریث منتشر شد</ref>. اثر یاد شده در سه مجلد به فارسی ترجمه شده است.


[[خطیب بغدادی]]، از شهرت فوق‌العاده وی درباره مغازی و سیر و طبقات و اخبار رسول (صلی الله علیه) یاد کرده است<ref>تاریخ بغداد، ج 3، ص 213</ref>. همان‌جا از محمد بن سلام جمحی نقل کرده که می‌گفت: واقدی عالم روزگار خویش است<ref>تاریخ بغداد، ج 3، ص 214</ref>. مقایسه متن مغازی با سیره ابن اسحاق، دامنه و وسعت کتاب واقدی را بخوبی آشکار می‌کند، آن‌گونه که از نظر ارائه جزئیات و حوادث ریز و درشت، در بخش مغازی، به مراتب بر سیره ابن اسحاق ترجیح دارد. واقدی با استفاده از تمامی منابع شفاهی و مکتوب به تحقیق درباره مغازی رسول خدا(صلی الله علیه) پرداخت و شخصا با رفتن به مناطقی که در آنها نبردهای عصر رسول (صلی الله علیه) صورت گرفته، و نیز گرفتن آگاهی‌هایی از نسب شناسان قبائل و نوادگان از نسل صحابه، اطلاعات خود را تکمیل کرده است.
[[خطیب بغدادی]]، از شهرت فوق‌العاده وی درباره مغازی و سیر و طبقات و اخبار رسول (صلی‌الله علیه) یاد کرده است<ref>تاریخ بغداد، ج 3، ص 213</ref>. همان‌جا از محمد بن سلام جمحی نقل کرده که می‌گفت: واقدی عالم روزگار خویش است<ref>تاریخ بغداد، ج 3، ص 214</ref>. مقایسه متن مغازی با سیره ابن اسحاق، دامنه و وسعت کتاب واقدی را بخوبی آشکار می‌کند، آن‌گونه که از نظر ارائه جزئیات و حوادث ریز و درشت، در بخش مغازی، به مراتب بر سیره ابن اسحاق ترجیح دارد. واقدی با استفاده از تمامی منابع شفاهی و مکتوب به تحقیق درباره مغازی رسول خدا(صلی‌الله علیه) پرداخت و شخصا با رفتن به مناطقی که در آنها نبردهای عصر رسول (صلی‌الله‌علیه) صورت گرفته، و نیز گرفتن آگاهی‌هایی از نسب شناسان قبائل و نوادگان از نسل صحابه، اطلاعات خود را تکمیل کرده است.


از واقدی نقل شده است که درباره خودش گفت: من به منطقه مُریسیع رفتم و آنجا را دیدم. [[غزوه]]<nowiki/>‌ای را نشناختم، جز آن که به محل آن رفتم تا از نزدیک ببینم<ref>تاریخ بغداد، ج 3 ص 215 (دارالکتب العلمیه، 1417)</ref>.
از واقدی نقل شده است که درباره خودش گفت: من به منطقه مُریسیع رفتم و آنجا را دیدم. [[غزوه]]<nowiki/>‌ای را نشناختم، جز آن که به محل آن رفتم تا از نزدیک ببینم<ref>تاریخ بغداد، ج 3 ص 215 (دارالکتب العلمیه، 1417)</ref>.
خط ۵۷: خط ۵۷:
نقل شده که شخصی واقدی را دید که ظرف آبی برداشت عازم سفر بود. از وی پرسید: عازم کجا هستی؟ گفت: تصمیم دارد به منطقه [[حنین]] برود و نقطه‌ای را که نبرد حنین در آن رخ داده از نزدیک ببینم. <ref>نکـ: مقدمه کتاب الرده</ref> نمونه‌ای از دقت‌های تاریخی ـ جغرافیایی وی اطلاعاتی است که درباره میدان نبرد در [[احد]] بدست می‌دهد، آگاهی‌هایی که نشانگر دقت او در تبیین میدان نبرد است و نظیر آن را در هیچ منبع دیگری نمی‌توان یافت<ref>المغازی، ج 1، ص 224 ـ 225 و برای تحلیل آن اطلاعات بنگرید: آثار اسلامی مکه و مدینه، ص 385 ـ 387 (چاپ 1391)</ref>.
نقل شده که شخصی واقدی را دید که ظرف آبی برداشت عازم سفر بود. از وی پرسید: عازم کجا هستی؟ گفت: تصمیم دارد به منطقه [[حنین]] برود و نقطه‌ای را که نبرد حنین در آن رخ داده از نزدیک ببینم. <ref>نکـ: مقدمه کتاب الرده</ref> نمونه‌ای از دقت‌های تاریخی ـ جغرافیایی وی اطلاعاتی است که درباره میدان نبرد در [[احد]] بدست می‌دهد، آگاهی‌هایی که نشانگر دقت او در تبیین میدان نبرد است و نظیر آن را در هیچ منبع دیگری نمی‌توان یافت<ref>المغازی، ج 1، ص 224 ـ 225 و برای تحلیل آن اطلاعات بنگرید: آثار اسلامی مکه و مدینه، ص 385 ـ 387 (چاپ 1391)</ref>.


ابراهیم حربی گوید: مسیبی می‌گفت: روزی واقدی را دیدیم که در [[مسجد النبی (ص)|مسجد النبی (صلی الله علیه)]] به اسطوانه‌ای تکیه داده و تدریس می‌کرد. گفتیم: چه تدریس می‌کرد؟ ‌ گفت: دو جزء از مغازی را. یک روز به او گفتیم: چرا [[احادیث]] افراد را داخل هم کرده یک متن از آن درست می‌کنی؟ اگر حدیث تک تک آنها را می‌گفتید بهتر بود. واقدی گفت: طول می‌کشد. گفتیم: ما راضی هستیم. یک [[جمعه]] نیامد، بعد [[غزوه احد]] را آورد که در بیست جلد بود. ما گفتیم: به همان روش اول برگردیم<ref>تاریخ بغداد، ج 3 ص 216، سیر اعلام النبلاء، ج 9، ص 460</ref>. در متن موجود مغازی، بیش از همه درباره [[جنگ بدر]] بحث شده که از صفحه 20 تا 179 را شامل می‌شود.
ابراهیم حربی گوید: مسیبی می‌گفت: روزی واقدی را دیدیم که در [[مسجد النبى|مسجد النبی (صلی‌الله‌علیه)]] به اسطوانه‌ای تکیه داده و تدریس می‌کرد. گفتیم: چه تدریس می‌کرد؟ ‌ گفت: دو جزء از مغازی را. یک روز به او گفتیم: چرا [[احادیث]] افراد را داخل هم کرده یک متن از آن درست می‌کنی؟ اگر حدیث تک تک آنها را می‌گفتید بهتر بود. واقدی گفت: طول می‌کشد. گفتیم: ما راضی هستیم. یک [[جمعه]] نیامد، بعد [[غزوه احد]] را آورد که در بیست جلد بود. ما گفتیم: به همان روش اول برگردیم<ref>تاریخ بغداد، ج 3 ص 216، سیر اعلام النبلاء، ج 9، ص 460</ref>. در متن موجود مغازی، بیش از همه درباره [[جنگ بدر]] بحث شده که از صفحه 20 تا 179 را شامل می‌شود.


برخی از سندهای المغازی نشان می‌دهد که وی از منابع رسمی و احتمالا مکتوب استفاده کرده است؛ مانند آنچه وی از زهری نقل می‌کند. هم‌چنین به نقل از شیخ خود عبدالله بن ابی سبره، از منابع مکتوب مدنی مانند مغازی موسی بن عقبه و اخبار دیگر او استفاده کرده است. اما در مواردی از اطلاعات خانوادگی استفاده کرده است. مانند: «حدثنی محمد بن الحسن بن اسامة بن زید عن بعض اهله...». وی باید این خبر را از اعقاب اسامة بن زید گرفته باشد. چنین چیزی در زندگی قبایلی عرب بعید نیست، چه سنت تاریخنگاری عرب از جاهلیت حفظ اخبار اجداد میاننسل‌های بعد بوده است. نکته شگفت آن که واقدی با این دانش خود را از مدینه گرفته و به عراق نیز آمده، در بخش مغازی از ابن اسحاق چیزی نقل نکرده است<ref>نشأة علم التاریخ عند العرب، ص 31</ref>.
برخی از سندهای المغازی نشان می‌دهد که وی از منابع رسمی و احتمالا مکتوب استفاده کرده است؛ مانند آنچه وی از زهری نقل می‌کند. هم‌چنین به نقل از شیخ خود عبدالله بن ابی سبره، از منابع مکتوب مدنی مانند مغازی موسی بن عقبه و اخبار دیگر او استفاده کرده است. اما در مواردی از اطلاعات خانوادگی استفاده کرده است. مانند: «حدثنی محمد بن الحسن بن اسامة بن زید عن بعض اهله...». وی باید این خبر را از اعقاب اسامة بن زید گرفته باشد. چنین چیزی در زندگی قبایلی عرب بعید نیست، چه سنت تاریخ‌نگاری عرب از جاهلیت حفظ اخبار اجداد میاننسل‌های بعد بوده است. نکته شگفت آن که واقدی با این دانش خود را از مدینه گرفته و به عراق نیز آمده، در بخش مغازی از ابن اسحاق چیزی نقل نکرده است<ref>نشأة علم التاریخ عند العرب، ص 31</ref>.


آیا ممکن است استفاده کرده و به دلیل مطعون بودن ابن اسحاق نزد اهل حدیث، از وی نام نبرده باشد؟ این اتهام هم مطرح شده که عبارات او را در کتاب خود جای داده است. دراین‌باره باید گفت، ترکیب برخی از عبارات سیره، مربوط به پیش از زمان ابن اسحاق است کهنسل‌های بعدی از همان عبارات استفاده کرده‌اند. واقدی در مغازی، به طور معمول، روایات را مسند نقل می‌کند، اما غالبا اسناد را داخل یکدیگر کرده و یک متن را به عنوان حاصل مطالب آنان می‌آورد. توجه وی به غزوات و سیره، یکی از نتایجش، روایات تفسیری درباره آیاتی است که نزول آنها ارتباط با رویدادهای مشخصی در غزوات و سیره دارد. به همین دلیل، روایات واقدی در علم تفسیر نیز قابل ملاحظه است و در بیش از 130 مجموعه آنها گردآوری شده است<ref>الواقدی کتابه المغازی، ج 2، صص 573 ـ 705</ref>. کتاب مغازی همواره اثری پرمراجعه بوده و مهم تلقی می‌شده و از معدود آثاری است که از قرن دوم برجای مانده است. خطیب در وصف بزرگی ابوعمر محمد خزاز معروف بن حیویه (م 382) گوید: او «مصنفات کبار» مانند طبقات ابن سعد و مغازی واقدی و آثار ابوبکر انباری و مغازی سعید اموی و تاریخ ابن ابی خیثمه را روایت می‌کرد<ref>الانساب سمعانی، ج 5 ص 115 از خطیب</ref>. احمد بن حنبل هر جمعه نزد محمد بن سعد می‌آمد، دو جزء از آثار واقدی را می‌گرفت، تا هفته بعد مطالعه کرده و به او بر می‌گرداند<ref>الانساب، ج 11، ص 7</ref>.
آیا ممکن است استفاده کرده و به دلیل مطعون بودن ابن اسحاق نزد اهل حدیث، از وی نام نبرده باشد؟ این اتهام هم مطرح شده که عبارات او را در کتاب خود جای داده است. دراین‌باره باید گفت، ترکیب برخی از عبارات سیره، مربوط به پیش از زمان ابن اسحاق است که نسل‌های بعدی از همان عبارات استفاده کرده‌اند. واقدی در مغازی، به طور معمول، روایات را مسند نقل می‌کند، اما غالبا اسناد را داخل یکدیگر کرده و یک متن را به عنوان حاصل مطالب آنان می‌آورد. توجه وی به غزوات و سیره، یکی از نتایجش، روایات تفسیری درباره آیاتی است که نزول آنها ارتباط با رویدادهای مشخصی در غزوات و سیره دارد. به همین دلیل، روایات واقدی در علم تفسیر نیز قابل ملاحظه است و در بیش از 130 مجموعه آنها گردآوری شده است<ref>الواقدی کتابه المغازی، ج 2، صص 573 ـ 705</ref>. کتاب مغازی همواره اثری پرمراجعه بوده و مهم تلقی می‌شده و از معدود آثاری است که از قرن دوم برجای مانده است. خطیب در وصف بزرگی ابوعمر محمد خزاز معروف بن حیویه (م 382) گوید: او «مصنفات کبار» مانند طبقات ابن سعد و مغازی واقدی و آثار ابوبکر انباری و مغازی سعید اموی و تاریخ ابن ابی خیثمه را روایت می‌کرد<ref>الانساب سمعانی، ج 5 ص 115 از خطیب</ref>. احمد بن حنبل هر جمعه نزد محمد بن سعد می‌آمد، دو جزء از آثار واقدی را می‌گرفت، تا هفته بعد مطالعه کرده و به او بر می‌گرداند<ref>الانساب، ج 11، ص 7</ref>.


افزون بر کتاب المغازی که اثری جاودان در مغازی است، هسته اصلی کتاب طبقات الکبری ابن سعد ـ کاتب الواقدی<ref>سمعانی با تعبیر «غلام الواقدی» هم از او یاد کرده است. بنگرید:‌ الانساب، ج 9، ص 337، ج 11ص 6</ref>ـ از آن واقدی است. واقدی کتاب طبقات داشته<ref>نکـ: معجم الادباء، ج 18، ص 282</ref>. و به نظر می‌رسد ابن سعد آن را در کتاب خود درج کرده است. تنها در یک جلد متمم طبقات الکبری، یکصد و چهل و سه بار از واقدی نقل شده که این نشان از آن دارد که ابن سعد بخش بزرگی از کتاب طبقات واقدی ـ و شاید همه آن را ـ در طبقات خود آورده است. به جز ابن سعد، منابع بعدی فراوان از واقدی و آثار او نقل کرده‌اند. استفاده فاکهی از اخبار واقدی در زمینه حرم مکی<ref>بنگرید: اخبار مکه، 1/ 340، 2/ 20، 158، 274 ـ 275</ref>، این احتمال را تقویت می‌کند که او از کتاب اخبار [[مکه]] وی استفاده کرده باشد. زبیر بن بکار (م 256) از طریق عمویش [[مصعب زبیری]]، از اخبار واقدی در کتاب الموفقیات بهره کافی برده است.
افزون بر کتاب المغازی که اثری جاودان در مغازی است، هسته اصلی کتاب طبقات الکبری ابن سعد ـ کاتب الواقدی<ref>سمعانی با تعبیر «غلام الواقدی» هم از او یاد کرده است. بنگرید:‌ الانساب، ج 9، ص 337، ج 11ص 6</ref>ـ از آن واقدی است. واقدی کتاب طبقات داشته<ref>نکـ: معجم الادباء، ج 18، ص 282</ref>. و به نظر می‌رسد ابن سعد آن را در کتاب خود درج کرده است. تنها در یک جلد متمم طبقات الکبری، یکصد و چهل و سه بار از واقدی نقل شده که این نشان از آن دارد که ابن سعد بخش بزرگی از کتاب طبقات واقدی ـ و شاید همه آن را ـ در طبقات خود آورده است. به جز ابن سعد، منابع بعدی فراوان از واقدی و آثار او نقل کرده‌اند. استفاده فاکهی از اخبار واقدی در زمینه حرم مکی<ref>بنگرید: اخبار مکه، 1/ 340، 2/ 20، 158، 274 ـ 275</ref>، این احتمال را تقویت می‌کند که او از کتاب اخبار [[مکه]] وی استفاده کرده باشد. زبیر بن بکار (م 256) از طریق عمویش [[مصعب زبیری]]، از اخبار واقدی در کتاب الموفقیات بهره کافی برده است.
خط ۶۸: خط ۶۸:


== ابن ندیم: واقدی شیعه بود و تقیه می‌کرد! ==
== ابن ندیم: واقدی شیعه بود و تقیه می‌کرد! ==
[[ابن ندیم]] [که خود شیعه [[معتزلی]] است] او را [[شیعه]] دانسته و نوشته است که او [[تقیه]] می کرده و باورش این بوده که [[علی بن ابی طالب|علی(علیه‌السلام)]] [[معجزه]] پیامبر (صلی الله علیه) است<ref>الفهرست، ص 111؛ المغازی الاولی و مؤلفوها، صص 124، 126</ref>. اما جز او کسی این احتمال را نداده و معلوم نیست که ابن ندیم با توجه به موضع روشن وی در پذیرش دیدگاه‌های [[تسنن]] چگونه‌این اتهام را مطرح کرده است؟ جونز در مقدمه مغازی، احتمال داده است که مقصود ندیم و اشاره او به تشیع واقدی، به خاطر کتاب‌های واقدی با عنوان مولد الحسن و الحسین و مقتل الحسین باشد<ref>المغازی، مقدمه، ص 16</ref>. روشن است که وجود این کتاب‌ها نیز دلیل بر تشیع نیست. جونز شاهد دیگرش تعابیر عادی واقدی از خلفای اولیه است که از آنها با عبارات شایسته یاد نمی‌کند، چنان که خبر فرار [[عثمان]] در [[جنگ احد]] آورده است.  
[[ابن ندیم]] [که خود شیعه [[معتزلی]] است] او را [[شیعه]] دانسته و نوشته است که او [[تقیه]] می کرده و باورش این بوده که [[علی بن ابی طالب|علی(علیه‌السلام)]] [[معجزه]] پیامبر (صلی‌الله علیه) است<ref>الفهرست، ص 111؛ المغازی الاولی و مؤلفوها، صص 124، 126</ref>. اما جز او کسی این احتمال را نداده و معلوم نیست که ابن ندیم با توجه به موضع روشن وی در پذیرش دیدگاه‌های [[تسنن]] چگونه‌این اتهام را مطرح کرده است؟ جونز در مقدمه مغازی، احتمال داده است که مقصود ندیم و اشاره او به تشیع واقدی، به خاطر کتاب‌های واقدی با عنوان مولد الحسن و الحسین و مقتل الحسین باشد<ref>المغازی، مقدمه، ص 16</ref>. روشن است که وجود این کتاب‌ها نیز دلیل بر تشیع نیست. جونز شاهد دیگرش تعابیر عادی واقدی از خلفای اولیه است که از آنها با عبارات شایسته یاد نمی‌کند، چنان که خبر فرار [[عثمان]] در [[جنگ احد]] آورده است.  


به نظر می‌رسد برخی به حق گفته‌اند که این هم دلیل بر تشیع او نیست، چرا که اگر چنین باشد، باید [[صحیح بخاری|بخاری]] را هم که روایت فرار عثمان را آورده، شیعه بدانیم<ref>الواقدی و کتابه المغازی، ج 1 ص 138 ـ 139 بنگرید: بخاری، ج 4 ص 203</ref>. اما این که تقیه می‌کرده، دقیقا معنای آن نوعی پنهان کاری است، با این حال حتی در این صورت هم باید به نوعی این مسأله در برخی از نقل‌ها آشکار می‌شد. طبیعی است کسانی که علاقه‌مند هستند بگویند اهل اخبار، همگی متشیع بودند، به راحتی از این سخن ندیم برای نسبت دادن تشیع به واقدی و رد کردن برخی از اخبار او، استفاده می‌کنند.
به نظر می‌رسد برخی به حق گفته‌اند که این هم دلیل بر تشیع او نیست، چرا که اگر چنین باشد، باید [[صحیح بخاری|بخاری]] را هم که روایت فرار عثمان را آورده، شیعه بدانیم<ref>الواقدی و کتابه المغازی، ج 1 ص 138 ـ 139 بنگرید: بخاری، ج 4 ص 203</ref>. اما این که تقیه می‌کرده، دقیقا معنای آن نوعی پنهان کاری است، با این حال حتی در این صورت هم باید به نوعی این مسأله در برخی از نقل‌ها آشکار می‌شد. طبیعی است کسانی که علاقه‌مند هستند بگویند اهل اخبار، همگی متشیع بودند، به راحتی از این سخن ندیم برای نسبت دادن تشیع به واقدی و رد کردن برخی از اخبار او، استفاده می‌کنند.
خط ۷۵: خط ۷۵:
محمد بن سعد نویسنده کتاب عظیم طبقات الکبری، کاتب وی شمرده شده و درباره او نوشته است: او عالم به مغازی، سیر، فتوح و اختلاف مردم در حدیث و احکام بوده است<ref>طبقات الکبری، ج 5، ص 422</ref>. وی کتابی درباره [[جنگ جمل]] داشته که [[سید رضی|سید رضی]]، خطبه ای از امام علی علیه‌السلام را به نقل از کتاب الجمل واقدی آورده است<ref>نهج‌البلاغه، خطبه 231</ref>. فقرات فراوانی از کتاب الجمل واقدی در کتاب الجمل شیخ مفید آمده است<ref>نکـ: الجمل، مفید، ص 574. شیخ مفید در ص 131 به کتابی که واقدی درباره «حرب البصرة» تصنیف کرده، اشاره کرده است.</ref>.
محمد بن سعد نویسنده کتاب عظیم طبقات الکبری، کاتب وی شمرده شده و درباره او نوشته است: او عالم به مغازی، سیر، فتوح و اختلاف مردم در حدیث و احکام بوده است<ref>طبقات الکبری، ج 5، ص 422</ref>. وی کتابی درباره [[جنگ جمل]] داشته که [[سید رضی|سید رضی]]، خطبه ای از امام علی علیه‌السلام را به نقل از کتاب الجمل واقدی آورده است<ref>نهج‌البلاغه، خطبه 231</ref>. فقرات فراوانی از کتاب الجمل واقدی در کتاب الجمل شیخ مفید آمده است<ref>نکـ: الجمل، مفید، ص 574. شیخ مفید در ص 131 به کتابی که واقدی درباره «حرب البصرة» تصنیف کرده، اشاره کرده است.</ref>.


کتابی هم تحت عنوان فتوح الشام به او منسوب و چاپ شده است (بیروت، دارالجیل در دو جلد، چاپ شده به نام ابوعبدالله بن عمر واقدی!) این اثر، بیشتر حماسی و در بسیاری از موارد فاقد سند بوده و اگر سندی هم دارد، معمولا نامأنوس است، لذا و به درستی، در نسبت آن به واقدی تردید شده است. بروکلمان نوشته است در جریان [[جنگ‌های صلیبی]]، کتاب‌های فتوحی را که حماسی نوشته شده بوده به او نسبت می داده‌اند تا مردم به وی اطمینان کنند<ref>نکـ: تاریخ الادب العربی، ج 3، ص 422</ref>. برخی از این کتاب‌های داستانی، مانند مولد النبی (صلی الله علیه) که در کتابخانه ظاهریه (ش 74، 75) به واقدی منسوب شده، یا از ابوالحسن بکری [نویسنده‌ای داستانسرا از قرن پنجم] است یا از قصه گویان دیگر که آن را به واقدی نسبت داده‌اند، این همان روشی است که بر اساس آن، مختارنامه‌های جعلی دوره‌های بعد به ابومخنف منسوب شده است.
کتابی هم تحت عنوان فتوح الشام به او منسوب و چاپ شده است (بیروت، دارالجیل در دو جلد، چاپ شده به نام ابوعبدالله بن عمر واقدی!) این اثر، بیشتر حماسی و در بسیاری از موارد فاقد سند بوده و اگر سندی هم دارد، معمولا نامأنوس است، لذا و به درستی، در نسبت آن به واقدی تردید شده است. بروکلمان نوشته است در جریان [[جنگ‌های صلیبی]]، کتاب‌های فتوحی را که حماسی نوشته شده بوده به او نسبت می داده‌اند تا مردم به وی اطمینان کنند<ref>نکـ: تاریخ الادب العربی، ج 3، ص 422</ref>. برخی از این کتاب‌های داستانی، مانند مولد النبی (صلی‌الله علیه) که در کتابخانه ظاهریه (ش 74، 75) به واقدی منسوب شده، یا از ابوالحسن بکری [نویسنده‌ای داستانسرا از قرن پنجم] است یا از قصه گویان دیگر که آن را به واقدی نسبت داده‌اند، این همان روشی است که بر اساس آن، مختارنامه‌های جعلی دوره‌های بعد به ابومخنف منسوب شده است.


کتاب دیگری با عنوان کتاب الرده در سال‎های از وی به چاپ رسیده [به کوشش محمد حمیدالله، پاربس، 1989] و شباهت زیادی به آنچه در فتوح ابن اعثم درباره «رده» آمده دارد. این می تواند بدان معنا باشد که ابن اعثم حوادث رده را از کتاب واقدی استفاده کرده است. باید این حال نگاهی به سند نخست کتاب الرده و نیز وضعیت عمومی کتاب و مقایسه آن با سبک المغازی واقدی، تردیدی را در صحت انتساب این کتاب به واقدی ایجاد می‌کند. در این صورت کسی ممکن است بخشی از فتوح ابن اعثم را در جایی دیده و به واقدی نسبت داده باشد! ممکن است کتاب الرده، ترکیبی از روایات ابن اسحاق و واقدی و حتی دیگران درباره رد باشد<ref> بنگرید به مقدمه المغازی، ص 15</ref>. به هر حال از واقدی نیست و گویا بخشی از فتوح ابن اعثم است که در بخش‌هایی از آن دستبرده شده است.
کتاب دیگری با عنوان کتاب الرده در سال‎های از وی به چاپ رسیده [به کوشش محمد حمیدالله، پاربس، 1989] و شباهت زیادی به آنچه در فتوح ابن اعثم درباره «رده» آمده دارد. این می تواند بدان معنا باشد که ابن اعثم حوادث رده را از کتاب واقدی استفاده کرده است. باید این حال نگاهی به سند نخست کتاب الرده و نیز وضعیت عمومی کتاب و مقایسه آن با سبک المغازی واقدی، تردیدی را در صحت انتساب این کتاب به واقدی ایجاد می‌کند. در این صورت کسی ممکن است بخشی از فتوح ابن اعثم را در جایی دیده و به واقدی نسبت داده باشد! ممکن است کتاب الرده، ترکیبی از روایات ابن اسحاق و واقدی و حتی دیگران درباره رد باشد<ref> بنگرید به مقدمه المغازی، ص 15</ref>. به هر حال از واقدی نیست و گویا بخشی از فتوح ابن اعثم است که در بخش‌هایی از آن دستبرده شده است.
خط ۹۹: خط ۹۹:


=== منابع ===
=== منابع ===
* [https://www.khabaronline.ir/news/330106/%D9%88%D8%A7%D9%82%D8%AF%DB%8C-%D8%A8%D8%B2%D8%B1%DA%AF%D8%AA%D8%B1%DB%8C%D9%86-%D9%85%D8%AA%D8%AE%D8%B5%D8%B5-%D8%AF%D8%B1-%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE-%D8%BA%D8%B2%D9%88%D8%A7%D8%AA-%D8%B1%D8%B3%D9%88%D9%84-%D8%B5 برگرفته از سایت واقدی بزرگترین متخصص در تاریخ غزوات رسول (صلی الله علیه) - خبرآنلاین] khabaronline.ir
* [https://www.khabaronline.ir/news/330106/%D9%88%D8%A7%D9%82%D8%AF%DB%8C-%D8%A8%D8%B2%D8%B1%DA%AF%D8%AA%D8%B1%DB%8C%D9%86-%D9%85%D8%AA%D8%AE%D8%B5%D8%B5-%D8%AF%D8%B1-%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE-%D8%BA%D8%B2%D9%88%D8%A7%D8%AA-%D8%B1%D8%B3%D9%88%D9%84-%D8%B5 برگرفته از سایت واقدی بزرگترین متخصص در تاریخ غزوات رسول (صلی‌الله علیه) - خبرآنلاین] khabaronline.ir


{{علمای اسلام}}
{{علمای اسلام}}
Writers، confirmed، مدیران
۸۷٬۱۷۲

ویرایش