پرش به محتوا

تقیه: تفاوت میان نسخه‌ها

۲۵۸ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۴ اوت ۲۰۲۴
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۲۹: خط ۲۹:
۲ ـ'''"مَنْ کَفَرَ بِاللهِ مَنْ بَعْدَ اِیمانِهِ اِلاّ مَنْ اُکْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِاْلإیمانِ وَلکِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْکُفْرِ صَدْرًا فَعَلَیْهِمْ غَصْبٌ مِنَ اللهِ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظیمٌ"'''. مفاد آیه کریمه این است که هر کس پس از ایمان آوردن با قصد و اختیار کفر را برگزیند و اظهار کفر کند، مشمول غضب و عذاب الهی خواهد شد، مگر کسانی که مورد اکراه و اجبار واقع شوند، و با این که قلبشان سرشار از ایمان است، برای حفظ جان خویش اظهار کفر نمایند؛ چنین افرادی مشمول غضب و عذاب الهی نخواهند بود.
۲ ـ'''"مَنْ کَفَرَ بِاللهِ مَنْ بَعْدَ اِیمانِهِ اِلاّ مَنْ اُکْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِاْلإیمانِ وَلکِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْکُفْرِ صَدْرًا فَعَلَیْهِمْ غَصْبٌ مِنَ اللهِ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظیمٌ"'''. مفاد آیه کریمه این است که هر کس پس از ایمان آوردن با قصد و اختیار کفر را برگزیند و اظهار کفر کند، مشمول غضب و عذاب الهی خواهد شد، مگر کسانی که مورد اکراه و اجبار واقع شوند، و با این که قلبشان سرشار از ایمان است، برای حفظ جان خویش اظهار کفر نمایند؛ چنین افرادی مشمول غضب و عذاب الهی نخواهند بود.


محدّثان و مفسرّان اسلامی نقل کرده‌‏اند که این آیه درباره عمار یاسر نازل شده است. وی و پدر و مادرش و عدّه‏‌ای از اصحاب [[محمد بن عبد‌الله (خاتم الانبیا)|پیامبر اکرم]](ص) مورد شکنجه و آزار [[شرک|مشرکان]] واقع شدند.  
محدّثان و مفسرّان اسلامی نقل کرده‌‏اند که این آیه درباره عمار یاسر نازل شده است. وی و پدر و مادرش و عدّه‏‌ای از اصحاب [[محمد بن عبد‌الله (خاتم الانبیا)|پیامبر اکرم]](صلی‌الله علیه و آله) مورد شکنجه و آزار [[شرک|مشرکان]] واقع شدند.  


یاسر و سمیه بر اثر شکنجه‌‏ها به شهادت رسیدند و عمار چیزی به زبان آورد که مورد خواست مشرکان بود، بدین جهت از شکنجه [[شرک|مشرکان]] نجات یافت و جان خود را حفظ کرد. نسبت به عمل خود بیمناک گردید و با چشمان اشکبار نزد [[محمد بن عبد‌الله (خاتم الانبیا)|پیامبر اعظم]](ص) آمد، و جریان را برای پیامبر(ص) بازگو کرد.
یاسر و سمیه بر اثر شکنجه‌‏ها به شهادت رسیدند و عمار چیزی به زبان آورد که مورد خواست مشرکان بود، بدین جهت از شکنجه [[شرک|مشرکان]] نجات یافت و جان خود را حفظ کرد. نسبت به عمل خود بیمناک گردید و با چشمان اشکبار نزد [[محمد بن عبد‌الله (خاتم الانبیا)|پیامبر اعظم]](صلی‌الله علیه و آله) آمد، و جریان را برای ایشان بازگو کرد.


آن حضرت، در حالی که او را نوازش می‌‏کرد، فرمود: "
آن حضرت، در حالی که او را نوازش می‌‏کرد، فرمود: "
خط ۳۸: خط ۳۸:
۳ ـ'''"وَ قالَ رَجُلٌ مُؤمِنٌ مِنْ آل‏ِفِرْعَونَ یَکْتُمُ اِیمانَهُ أتَقْتُلُونَ رَجُلاً اَنْ یَقُولَ رَبِّیَ اللهُ…"'''
۳ ـ'''"وَ قالَ رَجُلٌ مُؤمِنٌ مِنْ آل‏ِفِرْعَونَ یَکْتُمُ اِیمانَهُ أتَقْتُلُونَ رَجُلاً اَنْ یَقُولَ رَبِّیَ اللهُ…"'''


فرد مؤمنی از [[آل فرعون]] به [[حضرت موسی]](ع) ایمان آورده بود، و با او رابطه پنهانی داشت. او حضرت موسی را از نقشه قتل وی توسط فرعونیان آگاه نمود اما آن مرد مؤمن ایمان خود را از فرعونیان مکتوم می‌‏داشت. پنهان داشتن ایمان جز به این نبود که اقوال و افعالی را اظهار نمایند که با عقاید فرعونیان هماهنگ باشد. او این کار را برای حفظ جان خود و هم برای کمک به حضرت موسی (ع) و حفظ جان او از خطر فرعونیان انجام می‌‏داد. بنابراین او به اصل تقیّه عمل کرد و قرآن کریم عمل او را با تکریم و ستایش یاد می‌‏کند.
فرد مؤمنی از آل فرعون به [[حضرت موسی]](ع) ایمان آورده بود، و با او رابطه پنهانی داشت. او حضرت موسی را از نقشه قتل وی توسط فرعونیان آگاه نمود اما آن مرد مؤمن ایمان خود را از فرعونیان مکتوم می‌‏داشت. پنهان داشتن ایمان جز به این نبود که اقوال و افعالی را اظهار نمایند که با عقاید فرعونیان هماهنگ باشد. او این کار را برای حفظ جان خود و هم برای کمک به حضرت موسی (ع) و حفظ جان او از خطر فرعونیان انجام می‌‏داد. بنابراین او به اصل تقیّه عمل کرد و قرآن کریم عمل او را با تکریم و ستایش یاد می‌‏کند.


۴ ـ'''"وَ کَذلِکَ بَعَثْناهُمْ لِیَتَسائَلُوا بَیْنَهُمْ قالَ قائِلٌ مِنْهُمْ کَمْ لَبِثْتُمْ قالُوا لَبِثْنا یَوْمًا اَوْ بَعْضَ یَوْمٍ قالُوا رَبُّکُمْ اَعْلَمُ بِما لَبِثْتُمْ فَابْعَثُوا اَحَدَکُمْ بِوَرِقِکُمْ هذِهِ اِلَی الْمَدینَةِ فَلْیَنْظُرْ اَیُّها اَزْکی طَهامًا فَلْیَأتِکُمْ بِرِزْقٍ مِنْهُ وَلْیَتَلَطَّفْ وَ لا یُشْعَرِنَّ بِکُمْ اَحَدًا. اِنَّهُمْ اِنْ یَظْهَرُوا عَلَیْکُمْ یَرْجُمُوکُمْ اَوْ یُعیدُوکُمْ فی مِلَّتِهِمْ وَ لَنْ تُفْلِحُوا اِذًا اَبَدًا"'''  
۴ ـ'''"وَ کَذلِکَ بَعَثْناهُمْ لِیَتَسائَلُوا بَیْنَهُمْ قالَ قائِلٌ مِنْهُمْ کَمْ لَبِثْتُمْ قالُوا لَبِثْنا یَوْمًا اَوْ بَعْضَ یَوْمٍ قالُوا رَبُّکُمْ اَعْلَمُ بِما لَبِثْتُمْ فَابْعَثُوا اَحَدَکُمْ بِوَرِقِکُمْ هذِهِ اِلَی الْمَدینَةِ فَلْیَنْظُرْ اَیُّها اَزْکی طَهامًا فَلْیَأتِکُمْ بِرِزْقٍ مِنْهُ وَلْیَتَلَطَّفْ وَ لا یُشْعَرِنَّ بِکُمْ اَحَدًا. اِنَّهُمْ اِنْ یَظْهَرُوا عَلَیْکُمْ یَرْجُمُوکُمْ اَوْ یُعیدُوکُمْ فی مِلَّتِهِمْ وَ لَنْ تُفْلِحُوا اِذًا اَبَدًا"'''  
“باز ما آنان را([[اصحاب کهف]]) از خواب برانگیختیم تا اینکه میان خودشان صحبت و بحث از مقدار زمان خواب، پیش آمد، یکی پرسید: چند مدت در غار درنگ کردید؟ جواب دادند: یک روز تمام یا قسمتی از روز. دیگر بار گفتند: خدا داناتر است که چه مدت در غار بوده‏ایم. باری شما درهم‌‏هایتان را به شهر بفرستید تا مشاهده شود که طعام کدام یک پاکیزه‏تر و حلال‏تر است تا از آن، روزی خود فراهم آرید، و باید با دقت و ملاحظه بروید، به طوری که هیچ‏کس شما را نشناسد، زیرا به طور حتم اگر بر شما آگاهی و ظفر یابند. شما را [[سنگسار]] خواهند کرد یا به آیین خودشان بر می‌‏گردانند، و هرگز روی رستگاری نخواهید دید”.
“باز ما آنان ([[اصحاب کهف]]) را از خواب برانگیختیم تا اینکه میان خودشان صحبت و بحث از مقدار زمان خواب، پیش آمد، یکی پرسید: چند مدت در غار درنگ کردید؟ جواب دادند: یک روز تمام یا قسمتی از روز. دیگر بار گفتند: خدا داناتر است که چه مدت در غار بوده‌‏ایم. باری شما درهم‌‏هایتان را به شهر بفرستید تا مشاهده شود که طعام کدام یک پاکیزه‌‏تر و حلال‏‌تر است تا از آن، روزی خود فراهم آرید و باید با دقت و ملاحظه بروید، به طوری که هیچ‏کس شما را نشناسد، زیرا به طور حتم اگر بر شما آگاهی و ظفر یابند. شما را سنگسار خواهند کرد یا به آیین خودشان بر می‌‏گردانند، و هرگز روی رستگاری نخواهید دید”.


از این آیات به خوبی مسئله کتمان و تقیّه در امر دین استفاده می‌‏شود.  
از این آیات به خوبی مسئله کتمان و تقیّه در امر دین استفاده می‌‏شود.  
اگرچه آیات مربوط به تقیه مسلمان از کافر می‌‏باشد، با این حال به حکم این که مورد مخصّص نیست، و ملاک عمومی‌ّت دارد، این آیات تقیه، از مسلمانان را نیز شامل می‌‏شوند.  
اگرچه آیات مربوط به تقیه مسلمان از کافر می‌‏باشد، با این حال به حکم این که مورد مخصّص نیست و ملاک عمومی‌ دارد، این آیات تقیه، از مسلمانان را نیز شامل می‌‏شوند.  


[[فخر رازی]] در [[تفسیر]] آیه نخست (آل عمران، آیه ۲۸) می‌‏گوید: “ظاهر آیه بر این دلالت می‌‏‌کند که تقیّه مربوط به کافر است، ولی مذهب [[محمد بن ادریس شافعی|امام شافعی]] این است که هرگاه حالتی که اگر در [[کافر|کفّار]] پیش آید، تقیّه جایز است، در مورد مسلمانان هم تحقّق یابد، تقیه در آن حالت جایز خواهد بود…”.
[[فخر رازی]] در [[تفسیر]] آیه نخست (آل عمران، آیه ۲۸) می‌‏گوید: “ظاهر آیه بر این دلالت می‌‏‌کند که تقیّه مربوط به کافر است، ولی مذهب [[محمد بن ادریس شافعی|امام شافعی]] این است که هرگاه حالتی که اگر در [[کافر|کفّار]] پیش آید، تقیّه جایز است، در مورد مسلمانان هم تحقّق یابد، تقیه در آن حالت جایز خواهد بود…”.


مراغی نیز در [[تفسیر]] آیه دوّم (نحل، آیه ۱۰۶) می‌‏‌گوید:  
مراغی نیز در [[تفسیر]] آیه دوّم (نحل، آیه ۱۰۶) می‌‏‌گوید:  
“مدارا کردن با کافران، ستمگران و [[فاسق|فاسقان]]، مشمول حکم تقیه است؛ به این که انسان با آنان به نرمی سخن بگوید، و از مال خود به آنان ببخشد، یا با تبسّم و خوش‏رویی با آنها برخورد کند، تا از تعرّض آنان نسبت به عرض و آبروی خود در امان باشد”
“مدارا کردن با کافران، ستمگران و [[فاسق|فاسقان]]، مشمول حکم تقیه است؛ به این که انسان با آنان به نرمی سخن بگوید و از مال خود به آنان ببخشد، یا با تبسّم و خوش‏رویی با آنها برخورد کند، تا از تعرّض آنان نسبت به عرض و آبروی خود در امان باشد”


۵ ـ آیاتی که به اطلاقش دلالت بر موضوع تقیه نیز دارد، مثل:
۵ ـ آیاتی که به اطلاقش دلالت بر موضوع تقیه نیز دارد، مثل:
خط ۶۴: خط ۶۴:


'''ج. آیه هلاکت:'''  
'''ج. آیه هلاکت:'''  
"وَ اَنْفِقُوا فی سَبیلِ اللهِ وَ لا تُلْقُوا بِاَیْدیکُمْ اِلَی التَّهْلُکَةِ وَ اَحْسِنُوا اِنَّ اللهُ یُحِبُّ المُحْسِنینَ)؛ ”و در راه خدا [[انفاق]] کنید و خود را با دستانتان به هلاکت نیندازید و نیکی کنید که همانا خداوند [[نیکوکاران]] را دوست دارد. ”
"وَ اَنْفِقُوا فی سَبیلِ اللهِ وَ لا تُلْقُوا بِاَیْدیکُمْ اِلَی التَّهْلُکَةِ وَ اَحْسِنُوا اِنَّ اللهُ یُحِبُّ المُحْسِنینَ)؛ ”و در راه خدا [[انفاق]] کنید و خود را با دستانتان به هلاکت نیندازید و نیکی کنید که همانا خداوند نیکوکاران را دوست دارد. ”


و در جای دیگر می‌‏فرماید:  
و در جای دیگر می‌‏فرماید:  
خط ۷۸: خط ۷۸:
===ب. روایات نبوی===
===ب. روایات نبوی===
۱ ـ [[محمد بن اسماعیل بخاری|بخاری]] به سند خود از [[عایشه]] نقل می‌‌‏کند:
۱ ـ [[محمد بن اسماعیل بخاری|بخاری]] به سند خود از [[عایشه]] نقل می‌‌‏کند:
شخصی به درب خانه رسول اکرم(ص) آمد و اجازه ورود خواست. ایشان فرمود: او را اجازه دهید که بد فرزند عشیره‌‏ای است، یا فرمود: بد برادر عشیره‌‏ای است.  
شخصی به درب خانه رسول اکرم(صلی‌الله علیه و آله) آمد و اجازه ورود خواست. ایشان فرمود: او را اجازه دهید که بد فرزند عشیره‌‏ای است، یا فرمود: بد برادر عشیره‌‏ای است.  
هنگامی که وارد خانه شد پیامبر اعظم(ص) با او به نرمی سخن گفت.  
هنگامی که وارد خانه شد پیامبر اعظم(صلی‌الله علیه و آله) با او به نرمی سخن گفت.  
عایشه می‌‏گوید: عرض کردم: ای رسول الله! قبل از ورود شخص به خانه، او را مذمّت کردید، ولی الآن با او به نرمی سخن می‌‏گویید؟ حضرت فرمود: ای عایشه! بدترین مردم نزد خداوند کسی است که مردم او را رها کرده یا با او وداع نمایند، به جهت ترس از فحش و بدزبانی او.
عایشه می‌‏گوید: عرض کردم: ای رسول الله! قبل از ورود شخص به خانه، او را مذمّت کردید، ولی الآن با او به نرمی سخن می‌‏گویید؟ حضرت فرمود: ای عایشه! بدترین مردم نزد خداوند کسی است که مردم او را رها کرده یا با او وداع نمایند، به جهت ترس از فحش و بدزبانی او.


خط ۸۸: خط ۸۸:
“بدترین قوم، قومی است که مؤمن در میان آنها با تقیّه و کتمان حرکت نماید”.
“بدترین قوم، قومی است که مؤمن در میان آنها با تقیّه و کتمان حرکت نماید”.


۴ ـ بخاری به سند خود از عایشه نقل می‌‏کند که رسول خدا(ص) به او فرمود: آیا ندیدی قوم خود را هنگامی که کعبه را بنا کردند بر قواعد ابراهیم اکتفا نمودند؟ عایشه می‌‏گوید: عرض کردم: آیا شما آنها را بر قواعد ابراهیم باز نمی‌‏گردانی؟ فرمود: اگر نبود آن که قومت تازه از کفر به اسلام گرویده‏‌اند این کار را انجام می‌‏دادم.
۴ ـ بخاری به سند خود از عایشه نقل می‌‏کند که رسول خدا(صلی‌الله علیه و آله) به او فرمود: آیا ندیدی قوم خود را هنگامی که کعبه را بنا کردند بر قواعد ابراهیم اکتفا نمودند؟ عایشه می‌‏گوید: عرض کردم: آیا شما آنها را بر قواعد ابراهیم باز نمی‌‏گردانی؟ فرمود: اگر نبود آن که قومت تازه از کفر به اسلام گرویده‏‌اند این کار را انجام می‌‏دادم.


۵ ـ [[نسایی]] در سنن خود از سعید بن جبیر نقل می‌‏کند:
۵ ـ [[نسایی]] در سنن خود از سعید بن جبیر نقل می‌‏کند:


"من در [[عرفات]] با ابن عباس بودم که فرمود:  
"من در [[عرفات]] با ابن عباس بودم که فرمود:  
چه شده که از مردم صدای [[تلبیه]] را نمی‌‏شنوم؟ در جواب او عرض کردم: مردم از [[معاویه]] خوف دارند. آن‏گاه ابن عباس از خیمه خود بیرون آمد و شروع به تلبیه گفتن کرد و فرمود: مردم سنّت را به جهت بغض با علی(ع) ترک کرده‏‌اند".
چه شده که از مردم صدای [[تلبیه]] را نمی‌‏شنوم؟ در جواب او عرض کردم: مردم از [[معاویه]] خوف دارند. آن‏گاه ابن عباس از خیمه خود بیرون آمد و شروع به تلبیه گفتن کرد و فرمود: مردم سنّت را به جهت بغض با علی(علیه‌السلام) ترک کرده‏‌اند".


==اشکال عمده وهابیان بر تقیه==
==اشکال عمده وهابیان بر تقیه==
خط ۱۱۲: خط ۱۱۲:
۵ ـ اهل سنت قیاس به تخریج مناط و مستنبط العلّه، و به تعبیری دیگر قیاس مساوات را جایز می‌‏دانند، لذا طبق این قاعده و بر فرض صحت آن، تقیّه از مسلمانان را می‌‏توان قیاس به تقیّه از کفّار نمود.
۵ ـ اهل سنت قیاس به تخریج مناط و مستنبط العلّه، و به تعبیری دیگر قیاس مساوات را جایز می‌‏دانند، لذا طبق این قاعده و بر فرض صحت آن، تقیّه از مسلمانان را می‌‏توان قیاس به تقیّه از کفّار نمود.


تقیه در [[روایات]] [[اهل بیت]](ع) که تقیّه قاعده و روشی عقلایی است که از ضروریات زندگی بشر به شمار می‌‏رود و در قرآن و احادیث نبوی، بلکه در شرایع آسمانی نیز به رسمیت شناخته شده است و مسلمانان ـ فارغ از گرایش‏های مذهبی ـ آن را به کار گرفته‌‏اند. با این حال، در روایات ائمه طاهرین(ع) به تقیّه تأکید و اهتمام ویژه‏‌ای شده، تا آن‏جا که در روایات متعدد آمده است:
تقیه در [[روایات]] [[اهل بیت]](ع) که تقیّه قاعده و روشی عقلایی است که از ضروریات زندگی بشر به شمار می‌‏رود و در قرآن و احادیث نبوی، بلکه در شرایع آسمانی نیز به رسمیت شناخته شده است و مسلمانان ـ فارغ از گرایش‌‏های مذهبی ـ آن را به کار گرفته‌‏اند. با این حال، در روایات ائمه طاهرین(ع) به تقیّه تأکید و اهتمام ویژه‏‌ای شده، تا آن‏جا که در روایات متعدد آمده است:


“لاایمان لمن لاتقیه له؛ ایمان ندارد کسی که اهل تقیه نیست”. و “التقیة من دینی و دین اَبائی؛ تقیه از دین من و دین پدران من است”.
“لاایمان لمن لاتقیه له؛ ایمان ندارد کسی که اهل تقیه نیست”. و “التقیة من دینی و دین اَبائی؛ تقیه از دین من و دین پدران من است”.
خط ۱۴۱: خط ۱۴۱:
* هشام بن حکم از امام صادق(ع) روایت کرده است:
* هشام بن حکم از امام صادق(ع) روایت کرده است:


"از انجام کاری که به واسطه آن ما را سرزنش می‌‏کنند بپرهیزید، زیرا فرزند ناخلف کارهایی می‌‏کند که پدرش به واسطه آن ملامت می‌‏شود، برای آن کس که خود را به او وابسته‏‌اید ([[ائمه]] اهل بیت(ع)) مایه زینت باشید، نه مایه عیب و زشتی. با جماعت‏های آنان نماز بگذارید، بیمارانشان را عیادت کنید؛ جنازه‏‌هایشان را تشییع کنید. در هیچ کار خیری آنان بر شما پیشی نگیرند".
"از انجام کاری که به واسطه آن ما را سرزنش می‌‏کنند بپرهیزید، زیرا فرزند ناخلف کارهایی می‌‏کند که پدرش به واسطه آن ملامت می‌‏شود، برای آن کس که خود را به او وابسته‏‌اید ([[ائمه]] اهل بیت(ع)) مایه زینت باشید، نه مایه عیب و زشتی. با جماعت‏‌های آنان نماز بگذارید، بیمارانشان را عیادت کنید؛ جنازه‏‌هایشان را تشییع کنید. در هیچ کار خیری آنان بر شما پیشی نگیرند".


سپس فرمود: “و الله ما عبدالله بشیء أحبّ الیه من الخباءٍ؛ به [[خدا]] سوگند! خداوند به چیزی که نزد او از “خباء” محبوب‏تر باشد، عبادت نشده است. ”
سپس فرمود: “و الله ما عبدالله بشیء أحبّ الیه من الخباءٍ؛ به [[خدا]] سوگند! خداوند به چیزی که نزد او از “خباء” محبوب‏تر باشد، عبادت نشده است. ”
خط ۱۵۶: خط ۱۵۶:


==ضرورت تقیه==
==ضرورت تقیه==
تاریخ شیعه نشان از این حقیقت تلخ دارد که شیعیان پیوسته از طرف حکومت‏های ستمکار در جهان اسلام که طرفدار مذاهب غیرشیعی بوده‏اند تحت فشار بوده و مورد انواع شکنجه‏‌ها و ظلم و ستم‏ها قرار گرفته‌‏اند. این وضعیت در دوران ائمّه طاهرین که حکومت‏های اموی و عباسی بر اریکه قدرت سیاسی قرار داشتند بسیار شدید و هولناک بود. بدیهی است در چنین شرایطی حفظ تشیع که تبلور اسلام راستین است جز با به کارگیری تقیّه امکان‏پذیر نبود.
تاریخ شیعه نشان از این حقیقت تلخ دارد که شیعیان پیوسته از طرف حکومت‏‌های ستمکار در جهان اسلام که طرفدار مذاهب غیرشیعی بوده‌‏اند تحت فشار بوده و مورد انواع شکنجه‏‌ها و ظلم و ستم‌‏ها قرار گرفته‌‏اند. این وضعیت در دوران ائمّه طاهرین که حکومت‏‌های اموی و عباسی بر اریکه قدرت سیاسی قرار داشتند بسیار شدید و هولناک بود. بدیهی است در چنین شرایطی حفظ تشیع که تبلور اسلام راستین است جز با به کارگیری تقیّه امکان‏‌پذیر نبود.


باتوجه به این شرایط می‌‏توان به واقع‏نگری، دوراندیشی و روش و منش حکیمانه [[ائمه]] [[اهل بیت]](ع) پی برد.  
باتوجه به این شرایط می‌‏توان به واقع‌‏نگری، دوراندیشی و روش و منش حکیمانه [[ائمه]] [[اهل بیت]](ع) پی برد.  
آنان با به کارگیری چنین شیوه خیرخواهانه و مصلحت اندیشانه توانستند حقایق دین را برای مردم بیان کنند، و با تحریف‏های معنوی که به عمد یا سهو توسط افرادی در آیین [[اسلام]] می‌‏شد، به گونه‏‌ای شایسته و استوار مبارزه و مذهب [[تشیع]] را حفظ کنند. در حقیقت اگر بناست در‌این‌باره کسی ملامت و نکوهش شود، این حکومت‏های جابر [[اموی]] و [[عباسی]] و دیگر حکومت‏های ستمکار در دنیای اسلامند که باید سرزنش شوند؛ حکومت‏هایی که بدترین ظلم‏ها و ستم‏ها را در حقّ شیعه اعمال می‌‏کردند. هم‏چنین باید آن دسته از علمای اهل سنت ملامت شوند که بر مباح بودن جان و مال و آبروی [[شیعیان]] [[فتوا]] داده، و حکومت‏ها را بر اعمال شکنجه و قتل و غارت [[شیعیان]] ترغیب می‌‏کردند.
آنان با به کارگیری چنین شیوه خیرخواهانه و مصلحت‌اندیشانه توانستند حقایق دین را برای مردم بیان کنند و با تحریف‏‌های معنوی که به عمد یا سهو توسط افرادی در آیین [[اسلام]] می‌‏شد، به گونه‏‌ای شایسته و استوار مبارزه و مذهب [[تشیع]] را حفظ کنند. در حقیقت اگر بناست در‌این‌باره کسی ملامت و نکوهش شود، این حکومت‏‌های جابر [[اموی]] و [[عباسی]] و دیگر حکومت‏‌های ستمکار در دنیای اسلامند که باید سرزنش شوند؛ حکومت‏‌هایی که بدترین ظلم‌‏ها و ستم‌‏ها را در حقّ شیعه اعمال می‌‏کردند. هم‏چنین باید آن دسته از علمای اهل‌سنت ملامت شوند که بر مباح بودن جان و مال و آبروی [[شیعیان]] [[فتوا]] داده، و حکومت‌‏ها را بر اعمال شکنجه و قتل و غارت [[شیعیان]] ترغیب می‌‏کردند.


==پاسخ به دو شبهه==
==پاسخ به دو شبهه==
خط ۱۷۱: خط ۱۷۱:
ثانیاً، [[کذب]] در مواردی که مصلحت اهمّی بر آن مترتب شود، از نظر عقلی و شرعی [[جایز]] است. البته در صورت امکان، لازم است توریه نماید که از موارد آن، اصلاح ذات البین است که در [[شرع مقدس]] [[اسلام]] از اهمیّت بالایی برخوردار است.
ثانیاً، [[کذب]] در مواردی که مصلحت اهمّی بر آن مترتب شود، از نظر عقلی و شرعی [[جایز]] است. البته در صورت امکان، لازم است توریه نماید که از موارد آن، اصلاح ذات البین است که در [[شرع مقدس]] [[اسلام]] از اهمیّت بالایی برخوردار است.


ثالثاً، [[نفاق]] ـ آن‏گونه که در [[قرآن کریم]] و [[روایات]] بیان شده است ـ عبارت است از این‏که [[انسان]] [[حق]] را اظهار کند و در درون به [[باطل]] اعتقاد داشته باشد، در حالی که در تقیه، [[انسان]] [[باطل]] را اظهار می‌‏کند و در باطن به [[حقّ]] عقیده دارد.
ثالثاً، [[نفاق]] ـ آن‏گونه که در [[قرآن کریم]] و [[روایات]] بیان شده است ـ عبارت است از این‏که [[انسان]] [[حق]] را اظهار کند و در درون به [[باطل]] اعتقاد داشته باشد، در حالی که در تقیه، [[انسان]] [[باطل]] را اظهار می‌‏کند و در باطن به [[حق|حقّ]] عقیده دارد.


در [[قرآن کریم]] [[منافقان]] و عمل منافقانه با شدت تمام مورد نکوهش شده است، در حالی که در آیاتی که پیش از این ذکر گردیده، تقیه به عنوان کاری پسندیده و مشروع شناخته شده است.
در [[قرآن کریم]] [[منافقان]] و عمل منافقانه با شدت تمام مورد نکوهش شده است، در حالی که در آیاتی که پیش از این ذکر گردیده، تقیه به عنوان کاری پسندیده و مشروع شناخته شده است.


==شبهه دوم:==
==شبهه دوم:==
شبهه دیگری که برخی از [[وهابیان]] درباره تقیه بر مذهب شیعه وارد کرده‏‌اند این است که گفته‏‌اند: چون در مذهب [[شیعه]] تقیه به عنوان یک قاعده کلّی پذیرفته شده است، نمی‌‏توان بر عقاید و آرای واقعی آنان پی برد، زیرا در همه مسایل احتمال تقیه داده می‌‏شود. و در نتیجه اقوال و آرای آنان فاقد اعتبار علمی است.
شبهه دیگری که برخی از [[وهابیان]] درباره تقیه بر مذهب شیعه وارد کرده‏‌اند این است که گفته‏‌اند: چون در مذهب [[شیعه]] تقیه به عنوان یک قاعده کلّی پذیرفته شده است، نمی‌‏توان بر عقاید و آرای واقعی آنان پی برد، زیرا در همه مسایل احتمال تقیه داده می‌‏شود. در نتیجه اقوال و آرای آنان فاقد اعتبار علمی است.


'''پاسخ'''
'''پاسخ'''
این شبهه گاهی درباره [[روایات]] [[ائمه طاهرین]](ع) مطرح می‌‏شود. و زمانی در مورد اقوال علمای [[شیعه]]، در مورد نخست یادآور می‌‏شویم:
این شبهه گاهی درباره [[روایات]] [[ائمه|ائمه طاهرین]](ع) مطرح می‌‏شود. و زمانی در مورد اقوال علمای [[شیعه]]، در مورد نخست یادآور می‌‏شویم:


اولاً: [[ائمه طاهرین]](ع) به شیوه‏‌های مناسب راه تشخیص احکام واقعی را از [[احکام]] تقیه‏‌ای بیان کرده‏ اند.
اولاً: ائمه طاهرین(ع) به شیوه‏‌های مناسب راه تشخیص احکام واقعی را از [[احکام]] تقیه‏‌ای بیان کرده‏ اند.


ثانیاً، چنین نیست که در همه [[معارف]] نظری یا [[احکام]] عملی و قضایای اخلاقی تقیه راه داشته باشد، تا نتیجه آن این باشد که [[انسان]] در فهم [[مذهب اهل بیت]] در قلمرو [[معارف]] و [[احکام]] اسلامی دچار حیرت گردد. لذا اصل اول درباره [[احادیث]] [[ائمه]] اهل بیت]](ع) عدم تقیه است.
ثانیاً، چنین نیست که در همه [[معارف]] نظری یا [[احکام]] عملی و قضایای اخلاقی تقیه راه داشته باشد، تا نتیجه آن این باشد که [[انسان]] در فهم [[مذهب اهل بیت]] در قلمرو [[معارف]] و [[احکام]] اسلامی دچار حیرت گردد. لذا اصل اول درباره [[احادیث]] [[ائمه]] اهل بیت(ع) عدم تقیه است.


درباره اقوال و آراء علمای [[شیعه]] یادآور می‌‏شویم که دیدگاه‌های آنان در کتاب‌های بی‏شمار تفسیری، کلامی و فقهی آنان نقل، و در کتابخانه‌‏ها و مراکز علمی دنیا منتشر شده است.
درباره اقوال و آراء علمای [[شیعه]] یادآور می‌‏شویم که دیدگاه‌های آنان در کتاب‌های بی‏شمار تفسیری، کلامی و فقهی آنان نقل، و در کتابخانه‌‏ها و مراکز علمی دنیا منتشر شده است.
خط ۱۹۱: خط ۱۹۱:
==مستثنیات تقیه==
==مستثنیات تقیه==


تقیّه اصلی است ثانوی، و غرض عمده آن حفظ جان و شرف و مال، و نیز حفظ [[دین]] و [[شریعت]] است، حال اگر حفظ امور یاد شده متوقف بر تقیه باشد، تقیه واجب، و اگر تقیه نتیجه‏‌ای برخلاف غرض مزبور داشته باشد، [[حرام]] خواهد بود.
تقیّه اصلی است ثانوی، و غرض عمده آن حفظ جان و شرف و مال، و نیز حفظ [[دین]] و [[شریعت]] است، حال اگر حفظ امور یاد شده متوقف بر تقیه باشد، تقیه واجب و اگر تقیه نتیجه‏‌ای برخلاف غرض مزبور داشته باشد، [[حرام]] خواهد بود.


[[سید روح‌الله موسوی خمینی|امام خمینی]] درباره موارد [[حرمت]] تقیه در چنین مواردی می‌‏فرماید:  
[[سید روح‌الله موسوی خمینی|امام خمینی]] درباره موارد [[حرمت]] تقیه در چنین مواردی می‌‏فرماید:  
خط ۱۹۷: خط ۱۹۷:
“در برخی از [[محرمات]] و واجباتی که در نظر [[شارع]] و [[متشرعه]] اهمیت ویژه‏ای دارند، تقیه جایز نیست؛ مانند ویران کردن [[کعبه معظمه]] و [[مشاهد مشرّفه]]، ردّ کردن [[اسلام]] و [[قرآن]]، و [[تفسیر]] آن به گونه‏‌ای که حقیقت [[دین]] [[تحریف]] گردیده، و مانند [[مذاهب الحادی]] معرفی گردد.
“در برخی از [[محرمات]] و واجباتی که در نظر [[شارع]] و [[متشرعه]] اهمیت ویژه‏ای دارند، تقیه جایز نیست؛ مانند ویران کردن [[کعبه معظمه]] و [[مشاهد مشرّفه]]، ردّ کردن [[اسلام]] و [[قرآن]]، و [[تفسیر]] آن به گونه‏‌ای که حقیقت [[دین]] [[تحریف]] گردیده، و مانند [[مذاهب الحادی]] معرفی گردد.


و نیز هرگاه تقیه کننده از موقعیّت ویژه‌‏ای در میان [[مسلمانان]] برخوردار است که ارتکاب فعل حرامی یا ترک واجبی از روی تقیه موجب وهن مذهب و شکستن حرمت دین گردد، تقیه بر چنین فردی جایز نیست. و شاید به همین جهت است که [[جعفر بن محمد (صادق‌)]](ع) فرموده است:  
و نیز هرگاه تقیه کننده از موقعیّت ویژه‌‏ای در میان [[مسلمانان]] برخوردار است که ارتکاب فعل حرامی یا ترک واجبی از روی تقیه موجب وهن مذهب و شکستن حرمت دین گردد، تقیه بر چنین فردی جایز نیست. و شاید به همین جهت است که [[جعفر بن محمد (صادق)|جعفر بن محمد (صادق‌)]](ع) فرموده است:  


“در شرب خمر تقیه نخواهم کرد”. و نیز هرگاه اصلی از اصول [[اسلام]]، یا یکی از ضروریات دین در معرض خطر باشد، تقیه در مورد آن [[جایز]] نیست، همانند این‏که حاکمان جائر تصمیم بگیرند که احکام مربوط به ارث یا طلاق یا [[نماز]] یا [[حج]] را تغییر دهند.<ref>شیعه‏ شناسی و پاسخ به شبهات، علی اصغر رضوانی، ج ۲، ص: ۶۴۳ـ۶۵۵.</ref>
“در شرب خمر تقیه نخواهم کرد”. و نیز هرگاه اصلی از اصول [[اسلام]]، یا یکی از ضروریات دین در معرض خطر باشد، تقیه در مورد آن [[جایز]] نیست، همانند این‏که حاکمان جائر تصمیم بگیرند که احکام مربوط به ارث یا طلاق یا [[نماز]] یا [[حج]] را تغییر دهند.<ref>شیعه‏ شناسی و پاسخ به شبهات، علی اصغر رضوانی، ج ۲، ص: ۶۴۳ـ۶۵۵.</ref>
خط ۲۰۸: خط ۲۰۸:
==پانویس==  
==پانویس==  
{{پانویس}}
{{پانویس}}
[[رده:مفاهیم و اصطلاحات]]
[[رده:مفاهیم و اصطلاحات]]
[[رده:مفاهیم و اصطلاحات اسلامی]]
[[رده:مفاهیم و اصطلاحات اسلامی]]
Writers، confirmed، مدیران
۸۸٬۴۸۲

ویرایش