۸۸٬۴۸۲
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۹: | خط ۲۹: | ||
۲ ـ'''"مَنْ کَفَرَ بِاللهِ مَنْ بَعْدَ اِیمانِهِ اِلاّ مَنْ اُکْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِاْلإیمانِ وَلکِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْکُفْرِ صَدْرًا فَعَلَیْهِمْ غَصْبٌ مِنَ اللهِ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظیمٌ"'''. مفاد آیه کریمه این است که هر کس پس از ایمان آوردن با قصد و اختیار کفر را برگزیند و اظهار کفر کند، مشمول غضب و عذاب الهی خواهد شد، مگر کسانی که مورد اکراه و اجبار واقع شوند، و با این که قلبشان سرشار از ایمان است، برای حفظ جان خویش اظهار کفر نمایند؛ چنین افرادی مشمول غضب و عذاب الهی نخواهند بود. | ۲ ـ'''"مَنْ کَفَرَ بِاللهِ مَنْ بَعْدَ اِیمانِهِ اِلاّ مَنْ اُکْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِاْلإیمانِ وَلکِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْکُفْرِ صَدْرًا فَعَلَیْهِمْ غَصْبٌ مِنَ اللهِ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظیمٌ"'''. مفاد آیه کریمه این است که هر کس پس از ایمان آوردن با قصد و اختیار کفر را برگزیند و اظهار کفر کند، مشمول غضب و عذاب الهی خواهد شد، مگر کسانی که مورد اکراه و اجبار واقع شوند، و با این که قلبشان سرشار از ایمان است، برای حفظ جان خویش اظهار کفر نمایند؛ چنین افرادی مشمول غضب و عذاب الهی نخواهند بود. | ||
محدّثان و مفسرّان اسلامی نقل کردهاند که این آیه درباره عمار یاسر نازل شده است. وی و پدر و مادرش و عدّهای از اصحاب [[محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا)|پیامبر اکرم]]( | محدّثان و مفسرّان اسلامی نقل کردهاند که این آیه درباره عمار یاسر نازل شده است. وی و پدر و مادرش و عدّهای از اصحاب [[محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا)|پیامبر اکرم]](صلیالله علیه و آله) مورد شکنجه و آزار [[شرک|مشرکان]] واقع شدند. | ||
یاسر و سمیه بر اثر شکنجهها به شهادت رسیدند و عمار چیزی به زبان آورد که مورد خواست مشرکان بود، بدین جهت از شکنجه [[شرک|مشرکان]] نجات یافت و جان خود را حفظ کرد. نسبت به عمل خود بیمناک گردید و با چشمان اشکبار نزد [[محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا)|پیامبر اعظم]]( | یاسر و سمیه بر اثر شکنجهها به شهادت رسیدند و عمار چیزی به زبان آورد که مورد خواست مشرکان بود، بدین جهت از شکنجه [[شرک|مشرکان]] نجات یافت و جان خود را حفظ کرد. نسبت به عمل خود بیمناک گردید و با چشمان اشکبار نزد [[محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا)|پیامبر اعظم]](صلیالله علیه و آله) آمد، و جریان را برای ایشان بازگو کرد. | ||
آن حضرت، در حالی که او را نوازش میکرد، فرمود: " | آن حضرت، در حالی که او را نوازش میکرد، فرمود: " | ||
خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
۳ ـ'''"وَ قالَ رَجُلٌ مُؤمِنٌ مِنْ آلِفِرْعَونَ یَکْتُمُ اِیمانَهُ أتَقْتُلُونَ رَجُلاً اَنْ یَقُولَ رَبِّیَ اللهُ…"''' | ۳ ـ'''"وَ قالَ رَجُلٌ مُؤمِنٌ مِنْ آلِفِرْعَونَ یَکْتُمُ اِیمانَهُ أتَقْتُلُونَ رَجُلاً اَنْ یَقُولَ رَبِّیَ اللهُ…"''' | ||
فرد مؤمنی از | فرد مؤمنی از آل فرعون به [[حضرت موسی]](ع) ایمان آورده بود، و با او رابطه پنهانی داشت. او حضرت موسی را از نقشه قتل وی توسط فرعونیان آگاه نمود اما آن مرد مؤمن ایمان خود را از فرعونیان مکتوم میداشت. پنهان داشتن ایمان جز به این نبود که اقوال و افعالی را اظهار نمایند که با عقاید فرعونیان هماهنگ باشد. او این کار را برای حفظ جان خود و هم برای کمک به حضرت موسی (ع) و حفظ جان او از خطر فرعونیان انجام میداد. بنابراین او به اصل تقیّه عمل کرد و قرآن کریم عمل او را با تکریم و ستایش یاد میکند. | ||
۴ ـ'''"وَ کَذلِکَ بَعَثْناهُمْ لِیَتَسائَلُوا بَیْنَهُمْ قالَ قائِلٌ مِنْهُمْ کَمْ لَبِثْتُمْ قالُوا لَبِثْنا یَوْمًا اَوْ بَعْضَ یَوْمٍ قالُوا رَبُّکُمْ اَعْلَمُ بِما لَبِثْتُمْ فَابْعَثُوا اَحَدَکُمْ بِوَرِقِکُمْ هذِهِ اِلَی الْمَدینَةِ فَلْیَنْظُرْ اَیُّها اَزْکی طَهامًا فَلْیَأتِکُمْ بِرِزْقٍ مِنْهُ وَلْیَتَلَطَّفْ وَ لا یُشْعَرِنَّ بِکُمْ اَحَدًا. اِنَّهُمْ اِنْ یَظْهَرُوا عَلَیْکُمْ یَرْجُمُوکُمْ اَوْ یُعیدُوکُمْ فی مِلَّتِهِمْ وَ لَنْ تُفْلِحُوا اِذًا اَبَدًا"''' | ۴ ـ'''"وَ کَذلِکَ بَعَثْناهُمْ لِیَتَسائَلُوا بَیْنَهُمْ قالَ قائِلٌ مِنْهُمْ کَمْ لَبِثْتُمْ قالُوا لَبِثْنا یَوْمًا اَوْ بَعْضَ یَوْمٍ قالُوا رَبُّکُمْ اَعْلَمُ بِما لَبِثْتُمْ فَابْعَثُوا اَحَدَکُمْ بِوَرِقِکُمْ هذِهِ اِلَی الْمَدینَةِ فَلْیَنْظُرْ اَیُّها اَزْکی طَهامًا فَلْیَأتِکُمْ بِرِزْقٍ مِنْهُ وَلْیَتَلَطَّفْ وَ لا یُشْعَرِنَّ بِکُمْ اَحَدًا. اِنَّهُمْ اِنْ یَظْهَرُوا عَلَیْکُمْ یَرْجُمُوکُمْ اَوْ یُعیدُوکُمْ فی مِلَّتِهِمْ وَ لَنْ تُفْلِحُوا اِذًا اَبَدًا"''' | ||
“باز ما آنان | “باز ما آنان ([[اصحاب کهف]]) را از خواب برانگیختیم تا اینکه میان خودشان صحبت و بحث از مقدار زمان خواب، پیش آمد، یکی پرسید: چند مدت در غار درنگ کردید؟ جواب دادند: یک روز تمام یا قسمتی از روز. دیگر بار گفتند: خدا داناتر است که چه مدت در غار بودهایم. باری شما درهمهایتان را به شهر بفرستید تا مشاهده شود که طعام کدام یک پاکیزهتر و حلالتر است تا از آن، روزی خود فراهم آرید و باید با دقت و ملاحظه بروید، به طوری که هیچکس شما را نشناسد، زیرا به طور حتم اگر بر شما آگاهی و ظفر یابند. شما را سنگسار خواهند کرد یا به آیین خودشان بر میگردانند، و هرگز روی رستگاری نخواهید دید”. | ||
از این آیات به خوبی مسئله کتمان و تقیّه در امر دین استفاده میشود. | از این آیات به خوبی مسئله کتمان و تقیّه در امر دین استفاده میشود. | ||
اگرچه آیات مربوط به تقیه مسلمان از کافر میباشد، با این حال به حکم این که مورد مخصّص | اگرچه آیات مربوط به تقیه مسلمان از کافر میباشد، با این حال به حکم این که مورد مخصّص نیست و ملاک عمومی دارد، این آیات تقیه، از مسلمانان را نیز شامل میشوند. | ||
[[فخر رازی]] در [[تفسیر]] آیه نخست (آل عمران، آیه ۲۸) میگوید: “ظاهر آیه بر این دلالت میکند که تقیّه مربوط به کافر است، ولی مذهب [[محمد بن ادریس شافعی|امام شافعی]] این است که هرگاه حالتی که اگر در [[کافر|کفّار]] پیش آید، تقیّه جایز است، در مورد مسلمانان هم تحقّق یابد، تقیه در آن حالت جایز خواهد بود…”. | [[فخر رازی]] در [[تفسیر]] آیه نخست (آل عمران، آیه ۲۸) میگوید: “ظاهر آیه بر این دلالت میکند که تقیّه مربوط به کافر است، ولی مذهب [[محمد بن ادریس شافعی|امام شافعی]] این است که هرگاه حالتی که اگر در [[کافر|کفّار]] پیش آید، تقیّه جایز است، در مورد مسلمانان هم تحقّق یابد، تقیه در آن حالت جایز خواهد بود…”. | ||
مراغی نیز در [[تفسیر]] آیه دوّم (نحل، آیه ۱۰۶) میگوید: | مراغی نیز در [[تفسیر]] آیه دوّم (نحل، آیه ۱۰۶) میگوید: | ||
“مدارا کردن با کافران، ستمگران و [[فاسق|فاسقان]]، مشمول حکم تقیه است؛ به این که انسان با آنان به نرمی سخن | “مدارا کردن با کافران، ستمگران و [[فاسق|فاسقان]]، مشمول حکم تقیه است؛ به این که انسان با آنان به نرمی سخن بگوید و از مال خود به آنان ببخشد، یا با تبسّم و خوشرویی با آنها برخورد کند، تا از تعرّض آنان نسبت به عرض و آبروی خود در امان باشد” | ||
۵ ـ آیاتی که به اطلاقش دلالت بر موضوع تقیه نیز دارد، مثل: | ۵ ـ آیاتی که به اطلاقش دلالت بر موضوع تقیه نیز دارد، مثل: | ||
خط ۶۴: | خط ۶۴: | ||
'''ج. آیه هلاکت:''' | '''ج. آیه هلاکت:''' | ||
"وَ اَنْفِقُوا فی سَبیلِ اللهِ وَ لا تُلْقُوا بِاَیْدیکُمْ اِلَی التَّهْلُکَةِ وَ اَحْسِنُوا اِنَّ اللهُ یُحِبُّ المُحْسِنینَ)؛ ”و در راه خدا [[انفاق]] کنید و خود را با دستانتان به هلاکت نیندازید و نیکی کنید که همانا خداوند | "وَ اَنْفِقُوا فی سَبیلِ اللهِ وَ لا تُلْقُوا بِاَیْدیکُمْ اِلَی التَّهْلُکَةِ وَ اَحْسِنُوا اِنَّ اللهُ یُحِبُّ المُحْسِنینَ)؛ ”و در راه خدا [[انفاق]] کنید و خود را با دستانتان به هلاکت نیندازید و نیکی کنید که همانا خداوند نیکوکاران را دوست دارد. ” | ||
و در جای دیگر میفرماید: | و در جای دیگر میفرماید: | ||
خط ۷۸: | خط ۷۸: | ||
===ب. روایات نبوی=== | ===ب. روایات نبوی=== | ||
۱ ـ [[محمد بن اسماعیل بخاری|بخاری]] به سند خود از [[عایشه]] نقل میکند: | ۱ ـ [[محمد بن اسماعیل بخاری|بخاری]] به سند خود از [[عایشه]] نقل میکند: | ||
شخصی به درب خانه رسول اکرم( | شخصی به درب خانه رسول اکرم(صلیالله علیه و آله) آمد و اجازه ورود خواست. ایشان فرمود: او را اجازه دهید که بد فرزند عشیرهای است، یا فرمود: بد برادر عشیرهای است. | ||
هنگامی که وارد خانه شد پیامبر اعظم( | هنگامی که وارد خانه شد پیامبر اعظم(صلیالله علیه و آله) با او به نرمی سخن گفت. | ||
عایشه میگوید: عرض کردم: ای رسول الله! قبل از ورود شخص به خانه، او را مذمّت کردید، ولی الآن با او به نرمی سخن میگویید؟ حضرت فرمود: ای عایشه! بدترین مردم نزد خداوند کسی است که مردم او را رها کرده یا با او وداع نمایند، به جهت ترس از فحش و بدزبانی او. | عایشه میگوید: عرض کردم: ای رسول الله! قبل از ورود شخص به خانه، او را مذمّت کردید، ولی الآن با او به نرمی سخن میگویید؟ حضرت فرمود: ای عایشه! بدترین مردم نزد خداوند کسی است که مردم او را رها کرده یا با او وداع نمایند، به جهت ترس از فحش و بدزبانی او. | ||
خط ۸۸: | خط ۸۸: | ||
“بدترین قوم، قومی است که مؤمن در میان آنها با تقیّه و کتمان حرکت نماید”. | “بدترین قوم، قومی است که مؤمن در میان آنها با تقیّه و کتمان حرکت نماید”. | ||
۴ ـ بخاری به سند خود از عایشه نقل میکند که رسول خدا( | ۴ ـ بخاری به سند خود از عایشه نقل میکند که رسول خدا(صلیالله علیه و آله) به او فرمود: آیا ندیدی قوم خود را هنگامی که کعبه را بنا کردند بر قواعد ابراهیم اکتفا نمودند؟ عایشه میگوید: عرض کردم: آیا شما آنها را بر قواعد ابراهیم باز نمیگردانی؟ فرمود: اگر نبود آن که قومت تازه از کفر به اسلام گرویدهاند این کار را انجام میدادم. | ||
۵ ـ [[نسایی]] در سنن خود از سعید بن جبیر نقل میکند: | ۵ ـ [[نسایی]] در سنن خود از سعید بن جبیر نقل میکند: | ||
"من در [[عرفات]] با ابن عباس بودم که فرمود: | "من در [[عرفات]] با ابن عباس بودم که فرمود: | ||
چه شده که از مردم صدای [[تلبیه]] را نمیشنوم؟ در جواب او عرض کردم: مردم از [[معاویه]] خوف دارند. آنگاه ابن عباس از خیمه خود بیرون آمد و شروع به تلبیه گفتن کرد و فرمود: مردم سنّت را به جهت بغض با علی( | چه شده که از مردم صدای [[تلبیه]] را نمیشنوم؟ در جواب او عرض کردم: مردم از [[معاویه]] خوف دارند. آنگاه ابن عباس از خیمه خود بیرون آمد و شروع به تلبیه گفتن کرد و فرمود: مردم سنّت را به جهت بغض با علی(علیهالسلام) ترک کردهاند". | ||
==اشکال عمده وهابیان بر تقیه== | ==اشکال عمده وهابیان بر تقیه== | ||
خط ۱۱۲: | خط ۱۱۲: | ||
۵ ـ اهل سنت قیاس به تخریج مناط و مستنبط العلّه، و به تعبیری دیگر قیاس مساوات را جایز میدانند، لذا طبق این قاعده و بر فرض صحت آن، تقیّه از مسلمانان را میتوان قیاس به تقیّه از کفّار نمود. | ۵ ـ اهل سنت قیاس به تخریج مناط و مستنبط العلّه، و به تعبیری دیگر قیاس مساوات را جایز میدانند، لذا طبق این قاعده و بر فرض صحت آن، تقیّه از مسلمانان را میتوان قیاس به تقیّه از کفّار نمود. | ||
تقیه در [[روایات]] [[اهل بیت]](ع) که تقیّه قاعده و روشی عقلایی است که از ضروریات زندگی بشر به شمار میرود و در قرآن و احادیث نبوی، بلکه در شرایع آسمانی نیز به رسمیت شناخته شده است و مسلمانان ـ فارغ از | تقیه در [[روایات]] [[اهل بیت]](ع) که تقیّه قاعده و روشی عقلایی است که از ضروریات زندگی بشر به شمار میرود و در قرآن و احادیث نبوی، بلکه در شرایع آسمانی نیز به رسمیت شناخته شده است و مسلمانان ـ فارغ از گرایشهای مذهبی ـ آن را به کار گرفتهاند. با این حال، در روایات ائمه طاهرین(ع) به تقیّه تأکید و اهتمام ویژهای شده، تا آنجا که در روایات متعدد آمده است: | ||
“لاایمان لمن لاتقیه له؛ ایمان ندارد کسی که اهل تقیه نیست”. و “التقیة من دینی و دین اَبائی؛ تقیه از دین من و دین پدران من است”. | “لاایمان لمن لاتقیه له؛ ایمان ندارد کسی که اهل تقیه نیست”. و “التقیة من دینی و دین اَبائی؛ تقیه از دین من و دین پدران من است”. | ||
خط ۱۴۱: | خط ۱۴۱: | ||
* هشام بن حکم از امام صادق(ع) روایت کرده است: | * هشام بن حکم از امام صادق(ع) روایت کرده است: | ||
"از انجام کاری که به واسطه آن ما را سرزنش میکنند بپرهیزید، زیرا فرزند ناخلف کارهایی میکند که پدرش به واسطه آن ملامت میشود، برای آن کس که خود را به او وابستهاید ([[ائمه]] اهل بیت(ع)) مایه زینت باشید، نه مایه عیب و زشتی. با | "از انجام کاری که به واسطه آن ما را سرزنش میکنند بپرهیزید، زیرا فرزند ناخلف کارهایی میکند که پدرش به واسطه آن ملامت میشود، برای آن کس که خود را به او وابستهاید ([[ائمه]] اهل بیت(ع)) مایه زینت باشید، نه مایه عیب و زشتی. با جماعتهای آنان نماز بگذارید، بیمارانشان را عیادت کنید؛ جنازههایشان را تشییع کنید. در هیچ کار خیری آنان بر شما پیشی نگیرند". | ||
سپس فرمود: “و الله ما عبدالله بشیء أحبّ الیه من الخباءٍ؛ به [[خدا]] سوگند! خداوند به چیزی که نزد او از “خباء” محبوبتر باشد، عبادت نشده است. ” | سپس فرمود: “و الله ما عبدالله بشیء أحبّ الیه من الخباءٍ؛ به [[خدا]] سوگند! خداوند به چیزی که نزد او از “خباء” محبوبتر باشد، عبادت نشده است. ” | ||
خط ۱۵۶: | خط ۱۵۶: | ||
==ضرورت تقیه== | ==ضرورت تقیه== | ||
تاریخ شیعه نشان از این حقیقت تلخ دارد که شیعیان پیوسته از طرف | تاریخ شیعه نشان از این حقیقت تلخ دارد که شیعیان پیوسته از طرف حکومتهای ستمکار در جهان اسلام که طرفدار مذاهب غیرشیعی بودهاند تحت فشار بوده و مورد انواع شکنجهها و ظلم و ستمها قرار گرفتهاند. این وضعیت در دوران ائمّه طاهرین که حکومتهای اموی و عباسی بر اریکه قدرت سیاسی قرار داشتند بسیار شدید و هولناک بود. بدیهی است در چنین شرایطی حفظ تشیع که تبلور اسلام راستین است جز با به کارگیری تقیّه امکانپذیر نبود. | ||
باتوجه به این شرایط میتوان به | باتوجه به این شرایط میتوان به واقعنگری، دوراندیشی و روش و منش حکیمانه [[ائمه]] [[اهل بیت]](ع) پی برد. | ||
آنان با به کارگیری چنین شیوه خیرخواهانه و | آنان با به کارگیری چنین شیوه خیرخواهانه و مصلحتاندیشانه توانستند حقایق دین را برای مردم بیان کنند و با تحریفهای معنوی که به عمد یا سهو توسط افرادی در آیین [[اسلام]] میشد، به گونهای شایسته و استوار مبارزه و مذهب [[تشیع]] را حفظ کنند. در حقیقت اگر بناست دراینباره کسی ملامت و نکوهش شود، این حکومتهای جابر [[اموی]] و [[عباسی]] و دیگر حکومتهای ستمکار در دنیای اسلامند که باید سرزنش شوند؛ حکومتهایی که بدترین ظلمها و ستمها را در حقّ شیعه اعمال میکردند. همچنین باید آن دسته از علمای اهلسنت ملامت شوند که بر مباح بودن جان و مال و آبروی [[شیعیان]] [[فتوا]] داده، و حکومتها را بر اعمال شکنجه و قتل و غارت [[شیعیان]] ترغیب میکردند. | ||
==پاسخ به دو شبهه== | ==پاسخ به دو شبهه== | ||
خط ۱۷۱: | خط ۱۷۱: | ||
ثانیاً، [[کذب]] در مواردی که مصلحت اهمّی بر آن مترتب شود، از نظر عقلی و شرعی [[جایز]] است. البته در صورت امکان، لازم است توریه نماید که از موارد آن، اصلاح ذات البین است که در [[شرع مقدس]] [[اسلام]] از اهمیّت بالایی برخوردار است. | ثانیاً، [[کذب]] در مواردی که مصلحت اهمّی بر آن مترتب شود، از نظر عقلی و شرعی [[جایز]] است. البته در صورت امکان، لازم است توریه نماید که از موارد آن، اصلاح ذات البین است که در [[شرع مقدس]] [[اسلام]] از اهمیّت بالایی برخوردار است. | ||
ثالثاً، [[نفاق]] ـ آنگونه که در [[قرآن کریم]] و [[روایات]] بیان شده است ـ عبارت است از اینکه [[انسان]] [[حق]] را اظهار کند و در درون به [[باطل]] اعتقاد داشته باشد، در حالی که در تقیه، [[انسان]] [[باطل]] را اظهار میکند و در باطن به [[حقّ]] عقیده دارد. | ثالثاً، [[نفاق]] ـ آنگونه که در [[قرآن کریم]] و [[روایات]] بیان شده است ـ عبارت است از اینکه [[انسان]] [[حق]] را اظهار کند و در درون به [[باطل]] اعتقاد داشته باشد، در حالی که در تقیه، [[انسان]] [[باطل]] را اظهار میکند و در باطن به [[حق|حقّ]] عقیده دارد. | ||
در [[قرآن کریم]] [[منافقان]] و عمل منافقانه با شدت تمام مورد نکوهش شده است، در حالی که در آیاتی که پیش از این ذکر گردیده، تقیه به عنوان کاری پسندیده و مشروع شناخته شده است. | در [[قرآن کریم]] [[منافقان]] و عمل منافقانه با شدت تمام مورد نکوهش شده است، در حالی که در آیاتی که پیش از این ذکر گردیده، تقیه به عنوان کاری پسندیده و مشروع شناخته شده است. | ||
==شبهه دوم:== | ==شبهه دوم:== | ||
شبهه دیگری که برخی از [[وهابیان]] درباره تقیه بر مذهب شیعه وارد کردهاند این است که گفتهاند: چون در مذهب [[شیعه]] تقیه به عنوان یک قاعده کلّی پذیرفته شده است، نمیتوان بر عقاید و آرای واقعی آنان پی برد، زیرا در همه مسایل احتمال تقیه داده میشود. | شبهه دیگری که برخی از [[وهابیان]] درباره تقیه بر مذهب شیعه وارد کردهاند این است که گفتهاند: چون در مذهب [[شیعه]] تقیه به عنوان یک قاعده کلّی پذیرفته شده است، نمیتوان بر عقاید و آرای واقعی آنان پی برد، زیرا در همه مسایل احتمال تقیه داده میشود. در نتیجه اقوال و آرای آنان فاقد اعتبار علمی است. | ||
'''پاسخ''' | '''پاسخ''' | ||
این شبهه گاهی درباره [[روایات]] [[ائمه طاهرین]](ع) مطرح میشود. و زمانی در مورد اقوال علمای [[شیعه]]، در مورد نخست یادآور میشویم: | این شبهه گاهی درباره [[روایات]] [[ائمه|ائمه طاهرین]](ع) مطرح میشود. و زمانی در مورد اقوال علمای [[شیعه]]، در مورد نخست یادآور میشویم: | ||
اولاً: | اولاً: ائمه طاهرین(ع) به شیوههای مناسب راه تشخیص احکام واقعی را از [[احکام]] تقیهای بیان کرده اند. | ||
ثانیاً، چنین نیست که در همه [[معارف]] نظری یا [[احکام]] عملی و قضایای اخلاقی تقیه راه داشته باشد، تا نتیجه آن این باشد که [[انسان]] در فهم [[مذهب اهل بیت]] در قلمرو [[معارف]] و [[احکام]] اسلامی دچار حیرت گردد. لذا اصل اول درباره [[احادیث]] [[ائمه]] اهل بیت | ثانیاً، چنین نیست که در همه [[معارف]] نظری یا [[احکام]] عملی و قضایای اخلاقی تقیه راه داشته باشد، تا نتیجه آن این باشد که [[انسان]] در فهم [[مذهب اهل بیت]] در قلمرو [[معارف]] و [[احکام]] اسلامی دچار حیرت گردد. لذا اصل اول درباره [[احادیث]] [[ائمه]] اهل بیت(ع) عدم تقیه است. | ||
درباره اقوال و آراء علمای [[شیعه]] یادآور میشویم که دیدگاههای آنان در کتابهای بیشمار تفسیری، کلامی و فقهی آنان نقل، و در کتابخانهها و مراکز علمی دنیا منتشر شده است. | درباره اقوال و آراء علمای [[شیعه]] یادآور میشویم که دیدگاههای آنان در کتابهای بیشمار تفسیری، کلامی و فقهی آنان نقل، و در کتابخانهها و مراکز علمی دنیا منتشر شده است. | ||
خط ۱۹۱: | خط ۱۹۱: | ||
==مستثنیات تقیه== | ==مستثنیات تقیه== | ||
تقیّه اصلی است ثانوی، و غرض عمده آن حفظ جان و شرف و مال، و نیز حفظ [[دین]] و [[شریعت]] است، حال اگر حفظ امور یاد شده متوقف بر تقیه باشد، تقیه | تقیّه اصلی است ثانوی، و غرض عمده آن حفظ جان و شرف و مال، و نیز حفظ [[دین]] و [[شریعت]] است، حال اگر حفظ امور یاد شده متوقف بر تقیه باشد، تقیه واجب و اگر تقیه نتیجهای برخلاف غرض مزبور داشته باشد، [[حرام]] خواهد بود. | ||
[[سید روحالله موسوی خمینی|امام خمینی]] درباره موارد [[حرمت]] تقیه در چنین مواردی میفرماید: | [[سید روحالله موسوی خمینی|امام خمینی]] درباره موارد [[حرمت]] تقیه در چنین مواردی میفرماید: | ||
خط ۱۹۷: | خط ۱۹۷: | ||
“در برخی از [[محرمات]] و واجباتی که در نظر [[شارع]] و [[متشرعه]] اهمیت ویژهای دارند، تقیه جایز نیست؛ مانند ویران کردن [[کعبه معظمه]] و [[مشاهد مشرّفه]]، ردّ کردن [[اسلام]] و [[قرآن]]، و [[تفسیر]] آن به گونهای که حقیقت [[دین]] [[تحریف]] گردیده، و مانند [[مذاهب الحادی]] معرفی گردد. | “در برخی از [[محرمات]] و واجباتی که در نظر [[شارع]] و [[متشرعه]] اهمیت ویژهای دارند، تقیه جایز نیست؛ مانند ویران کردن [[کعبه معظمه]] و [[مشاهد مشرّفه]]، ردّ کردن [[اسلام]] و [[قرآن]]، و [[تفسیر]] آن به گونهای که حقیقت [[دین]] [[تحریف]] گردیده، و مانند [[مذاهب الحادی]] معرفی گردد. | ||
و نیز هرگاه تقیه کننده از موقعیّت ویژهای در میان [[مسلمانان]] برخوردار است که ارتکاب فعل حرامی یا ترک واجبی از روی تقیه موجب وهن مذهب و شکستن حرمت دین گردد، تقیه بر چنین فردی جایز نیست. و شاید به همین جهت است که [[جعفر بن محمد (صادق)]](ع) فرموده است: | و نیز هرگاه تقیه کننده از موقعیّت ویژهای در میان [[مسلمانان]] برخوردار است که ارتکاب فعل حرامی یا ترک واجبی از روی تقیه موجب وهن مذهب و شکستن حرمت دین گردد، تقیه بر چنین فردی جایز نیست. و شاید به همین جهت است که [[جعفر بن محمد (صادق)|جعفر بن محمد (صادق)]](ع) فرموده است: | ||
“در شرب خمر تقیه نخواهم کرد”. و نیز هرگاه اصلی از اصول [[اسلام]]، یا یکی از ضروریات دین در معرض خطر باشد، تقیه در مورد آن [[جایز]] نیست، همانند اینکه حاکمان جائر تصمیم بگیرند که احکام مربوط به ارث یا طلاق یا [[نماز]] یا [[حج]] را تغییر دهند.<ref>شیعه شناسی و پاسخ به شبهات، علی اصغر رضوانی، ج ۲، ص: ۶۴۳ـ۶۵۵.</ref> | “در شرب خمر تقیه نخواهم کرد”. و نیز هرگاه اصلی از اصول [[اسلام]]، یا یکی از ضروریات دین در معرض خطر باشد، تقیه در مورد آن [[جایز]] نیست، همانند اینکه حاکمان جائر تصمیم بگیرند که احکام مربوط به ارث یا طلاق یا [[نماز]] یا [[حج]] را تغییر دهند.<ref>شیعه شناسی و پاسخ به شبهات، علی اصغر رضوانی، ج ۲، ص: ۶۴۳ـ۶۵۵.</ref> | ||
خط ۲۰۸: | خط ۲۰۸: | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده:مفاهیم و اصطلاحات]] | [[رده:مفاهیم و اصطلاحات]] | ||
[[رده:مفاهیم و اصطلاحات اسلامی]] | [[رده:مفاهیم و اصطلاحات اسلامی]] |