۸۷٬۶۵۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'روشها' به 'روشها') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
اسلام در ترکیه یک مسئله انحصاری نیست و غالب مردم ترکیه به یکی از | اسلام در ترکیه یک مسئله انحصاری نیست و غالب مردم ترکیه به یکی از طریقتهای موجود گرایش دارند. طریقتهای مذهبی یا گروههای متصوفه در جامعه امروز ترکیه که از نمادهای غیر دینی استفاده میکنند، در صحنه سیاسی و بخشهای اقتصادی، حضور فعال دارند. اختلاف نظر و تنوع اندیشه این گروهها به اندازهای است که برخی اوقات عدهای از آنها را در مقابل دیگران قرار میدهد. به طور کلی اضمحلال امپراطوری عثمانی، ضربه شدیدی به این گروهها وارد ساخت و حیات آنها را به زندگی مخفیانه و توام با ترس و هراس تبدیل کرد. | ||
در میان اهل تسنن ترکیه، دو طریقت بسیار معروف است که یکی از آنها را نورجی و دیگری را نقشبندی مینامند. در بین جوانان اهل سنت | در میان اهل تسنن ترکیه، دو طریقت بسیار معروف است که یکی از آنها را نورجی و دیگری را نقشبندی مینامند. در بین جوانان اهل سنت نورجیها نفوذ بیشتری دارند ولی عوامالناس متمایل به طریقت نقشبندیاند. گروههای دیگری هم در بین اهلسنت وجود دارد که از جمله آنها یازجیلر، کایلانجیلر، گروه سامی افندی و گروه محمود افندی است که البته پیروان چندانی ندارند. | ||
=مهمترین | =مهمترین طریقتهای ترکیه= | ||
== بکتاشیه == | == بکتاشیه == | ||
طریقت بکتاشیه یکی از مهمترین طریقتهای ترکیه به شمارمیرود. بَکتاشیه، طریقتی که خود را منسوب به حاجی بکتاش ولی زاهد خراسانی میدانند. ولی این دقیقاً به معنی ایجاد این مذهب به دست وی نیست. بسیاری پیدایش این مذهب را به دست فردی به نام بالم سلطان میدانند. | طریقت [[بکتاشیه]] یکی از مهمترین طریقتهای ترکیه به شمارمیرود. بَکتاشیه، طریقتی که خود را منسوب به حاجی بکتاش ولی زاهد خراسانی میدانند. ولی این دقیقاً به معنی ایجاد این مذهب به دست وی نیست. بسیاری پیدایش این مذهب را به دست فردی به نام بالم سلطان میدانند. | ||
این طریقه از آناتولی شروع شد و بر اثر برخورداری از حمایت رسمی دولت عثمانی و در پی کشورگشاییهای آن، به شبه جزیره بالکان و از آنجا به آلبانی راه یافت و بعدها | این طریقه از آناتولی شروع شد و بر اثر برخورداری از حمایت رسمی دولت عثمانی و در پی کشورگشاییهای آن، به شبه جزیره بالکان و از آنجا به آلبانی راه یافت و بعدها خانقاههای بکتاشیه در آنجا ساخته شد. | ||
راهیابی این فرقه به شبه جزیره بالکان، در اسلام آوردن ساکنان آنجا سهم عمدهای داشت. امروزه بکتاشیه علاوه بر آلبانی و به طور محدود در ترکیه، در میان مردم سوریه، مصر، | راهیابی این فرقه به شبه جزیره بالکان، در اسلام آوردن ساکنان آنجا سهم عمدهای داشت. امروزه بکتاشیه علاوه بر آلبانی و به طور محدود در ترکیه، در میان مردم سوریه، مصر، تُرکهای مقیم اروپا و نیز مناطق آلبانیایینشین و مسلمان مقدونیه و کوزوو رواج دارد. پایهگذار این فرقه سید محمود رضوی معروف به حاجی بکتاش ولی (م.669) است که زندگی وی در منابع مختلف با افسانهها و حکایتهای اغراقآمیز آمیخته است. اجمالا میتوان گفت که وی از صوفیان ترکمن خراسانی، معروف به بابا، بود که از پیروان احمد یسوی (م.562 ق) بودند.<ref>لاجوردی، فاطمه، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، 12/397)</ref>.احتمالا وی در سده 6 ق همراه با موج مهاجران ترکمن از شرق به آسیای صغیر آمده باشد. | ||
منابعی نیز در وجود تاریخی حاج بکتاش تردید کردهاند و | منابعی نیز در وجود تاریخی حاج بکتاش تردید کردهاند و پایهگذار واقعی طریقه بکتاشیه را بالیم سلطان یا بالیم بابا معروف به پیر دوم (م.922) دانستهاند <ref>(معصومی، دانشنامه ادب فارسی، 6/190؛ انوشه، دائرة المعارف تشیع، 3/388)</ref>. برخی نیز مصرّند که وی خاستگاهی مسیحی داشته است. البته نظر غالب آن است که حاجی بکتاش پایهگذار بوده ولی بالیم سلطان این شکل خاص را به فرقه بخشیده و به اصول آن صورت ثابت و مشخص داده و آیینهای جدید و سلسله مراتبی در طریقه بکتاشیه بنیان نهاده است. | ||
در باب عقاید حاجی بکتاش ولی گفتهاند که مشرب توحید و تجرید بر وی غالب بوده و اغلب اوقات مغلوب حال میشده و چون به هوش میآمده به لعن و طعن مخالفان میپرداخته و با وجود کثرت و ازدحام مطلقاً عقیده خودش را استتار نمیکرده است (شیرازی، طرائق الحقائق، 2/347). | در باب عقاید حاجی بکتاش ولی گفتهاند که مشرب توحید و تجرید بر وی غالب بوده و اغلب اوقات مغلوب حال میشده و چون به هوش میآمده به لعن و طعن مخالفان میپرداخته و با وجود کثرت و ازدحام مطلقاً عقیده خودش را استتار نمیکرده است <ref>(شیرازی، طرائق الحقائق، 2/347)</ref>. | ||
با توجه به آن که در کتاب المقالات حاجی بکتاش که در اصل به زبان عربی نگاشته شده، مراسم سرّی و آموزههای بکتاشی مشخصاً ذکر نشده، این نظر تأیید میشود. حاجی بکتاش هم روزگار اورخان دومین فرمانروای عثمانی، بوده و نزد او تقربی نیز داشته است (معصومی، همان جا، 191). | با توجه به آن که در کتاب المقالات حاجی بکتاش که در اصل به زبان عربی نگاشته شده، مراسم سرّی و آموزههای بکتاشی مشخصاً ذکر نشده، این نظر تأیید میشود. حاجی بکتاش هم روزگار اورخان دومین فرمانروای عثمانی، بوده و نزد او تقربی نیز داشته است<ref name=":0">(معصومی، همان جا، 191)</ref><ref name=":0" />. | ||
با وجود آنکه علویان و بکتاشیان مستقل از هم هستند، اما امروزه از لحاظ تاریخی و اجتماعی، مطرح کردن استقلال آنها از یکدیگر ممکن نیست. اعتقادات علویان با بکتاشیان یکی است. آنها از لحاظ ادبیّات، مبانی اخلاقی و عقیده، تفاوت بنیادینی با یکدیگر ندارند و اصولشان نیز مشترک است ــ تفاوت اساسی آنها یک فرق اجتماعی است و آن اینکه؛ بکتاشیان غالباً در شهر زندگی میکردهاند و علویان، زندگی کوچنشینی و نیمه کوچنشینی داشتهاند. | با وجود آنکه علویان و بکتاشیان مستقل از هم هستند، اما امروزه از لحاظ تاریخی و اجتماعی، مطرح کردن استقلال آنها از یکدیگر ممکن نیست. اعتقادات علویان با بکتاشیان یکی است. آنها از لحاظ ادبیّات، مبانی اخلاقی و عقیده، تفاوت بنیادینی با یکدیگر ندارند و اصولشان نیز مشترک است ــ تفاوت اساسی آنها یک فرق اجتماعی است و آن اینکه؛ بکتاشیان غالباً در شهر زندگی میکردهاند و علویان، زندگی کوچنشینی و نیمه کوچنشینی داشتهاند. | ||
خط ۲۴: | خط ۲۴: | ||
به عبارت دیگر، علوی شدن ارثی است و اگر کسی علوی متولّد نشود، نمیتواند، علوی باشد. اما بکتاشی شدن اکتسابی (اختیاری) است و هر کسی که بخواهد، میتواند بکتاشی شود. سیّد بودن «دَده» در میان علویان شرط است، اما در بکتاشیّه برای «بابا» شدن نیازی به سیّد بودن نیست. امروزه در ترکیه واژههای «علوی» و «بکتاشی» با یکدیگر بسیار گره خوردهاند و به صورت «علوی ـ بکتاشی» به کار میروند. | به عبارت دیگر، علوی شدن ارثی است و اگر کسی علوی متولّد نشود، نمیتواند، علوی باشد. اما بکتاشی شدن اکتسابی (اختیاری) است و هر کسی که بخواهد، میتواند بکتاشی شود. سیّد بودن «دَده» در میان علویان شرط است، اما در بکتاشیّه برای «بابا» شدن نیازی به سیّد بودن نیست. امروزه در ترکیه واژههای «علوی» و «بکتاشی» با یکدیگر بسیار گره خوردهاند و به صورت «علوی ـ بکتاشی» به کار میروند. | ||
مبانی عقیدتی این طریقت برگرفته از تصوف و تشیع است. گرچه برخی بکتاشیه را به اشتباه از اسلام سنی | مبانی عقیدتی این طریقت برگرفته از تصوف و تشیع است. گرچه برخی بکتاشیه را به اشتباه از اسلام سنی میدانند اما با توجه به مبانی فکری که دارند آنها را میتوان به عنوان فرقهای از شیعیان نگریست. چنان که همانند شیعیان اثنی عشری ایران به دوازده امام قایلاند و [[جعفر بن محمد (صادق)|امام جعفر صادق (علیهالسلام)]] را به عنوان مهمترین امام خود میدانند. بکتاشیان به خدای بزرگ و متعال محمد علی خدیجه فاطمه حسن و حسین باور دارند. آنان ضمن باور به دوازده امام ارتباط خود با طریقت عرفانی را از امام موسی کاظم(علیهالسلام) میدانند. وحاج بکتاش ولی از فرزندان ان امام دانسته شده است. بکتاشیان همانند دیگر شیعیان برای امام حسین (علیهالسلام) وشهدای کربلا ماتم میگیرند. دوره ویژه عزاداری «ماتم» نام دارد. | ||
=== | === نورسیها(نورچیها) === | ||
بنیانگذار این طریقت [[سعید نورسی]] است که به سال 1960م از دنیا رفته است. نورجی ها که حدود بیش از یک میلیون نفر جمعیت دارند، | بنیانگذار این طریقت [[سعید نورسی]] است که به سال 1960م از دنیا رفته است. نورجی ها که حدود بیش از یک میلیون نفر جمعیت دارند، | ||
نورجیها رهبر اصلی خود را رسول اکرم (صلیالله علیه و آله) میدانند ولی درافکار امروزی، پیرو "[[سعید نورسی|شیخ سعید نورسی]]" معروف به " بدیعالزمان نورسی" میباشند که با آتاتورک هم عصر بوده است. مهمترین کتاب نورسی بنام " کلیات رساله نور" است که مبین اصول اساسی این طریقت میباشد. در این رساله آمده است که مهمترین وظیفه مسلمانان معاصر، حفظ ایمان خود در مقابل علم و فلسفه میباشد. | |||
پیروان این طریقت به مسائلی همچون سازماندهی و تشکیلات اهمیتی نمیدهند ولی در بین خود دارای درجاتی همچون دوست، برادر، طلبه و... هستند. از | پیروان این طریقت به مسائلی همچون سازماندهی و تشکیلات اهمیتی نمیدهند ولی در بین خود دارای درجاتی همچون دوست، برادر، طلبه و... هستند. از نظرگاه ایشان "دوست" شخصی است که خود را به طریقت نورجی نزدیک کرده و وظیفه دارد که با مظالم و بدعتگزاریها بشدت مقابله کند. افرادی که در راه گسترش و تبلیغ رساله نور کمر همت بسته و هفت گناه دوری جسته و نمازهای واجب خود را بجا میآورند نیز تشکیلدهنده طیف برادران میباشند. طلبهها نیز رساله نور را همانند مال خود شمرده و مهمترین وظیفه خود را انتشار آن میدانند. از اصول اولیه نورچیها دوری و عدم شرکت مستقیم در حرکات سیاسی و پرهیز از اعمالی است که باعث خدشهدار شدن جامعه میگردد. | ||
در عین حال پیروان این طریقت وظیفه دارند که مانع اجراء این اعمال از جانب دیگران هم بشوند ولی با این وجود خود سعید نورسی در خصوص طریقه زندگی و رابطه با احزاب همواره شیوههای پراگماتیستی ( | در عین حال پیروان این طریقت وظیفه دارند که مانع اجراء این اعمال از جانب دیگران هم بشوند. ولی با این وجود خود سعید نورسی در خصوص طریقه زندگی و رابطه با احزاب همواره شیوههای پراگماتیستی (مصلحتگرایی) را بکار گرفت. به نظر او همواره باید از حزبی طرفداری نمود که بتواند مساعدترین شرایط را برای حرکت پیروان طریقت مهیا سازد. | ||
نورچیها برای مسائل انتشاراتی اهمیت خاصی قائل شده و مجلههایی چون " ذوالفقار"، اخوت" را منتشر نمودهاند اما مهمترین ارگان ایشان روزنامه " ینی آسیا" محسوب میشود. این طریقت همواره طرفدار حاکمیت بوده و خود را به عنوان مبلغ دموکراسی معرفی نموده است. | |||
این جریان | این جریان از آغاز انقلاب اسلامی در ایران روزنامه ینی آسیا با بیعلاقگی با این موضوع برخورد میکرد که البته با توجه به دیدگاههای این طریقت مسئله غیرمنتظرهای محسوب نمیگردید. یکی از رهبران این طریقت بنام " صفا مورسل" در این خصوص چنین میگوید: "نمیتوان انقلاب ایران را بعنوان یک انقلاب اسلامی قبول نمود اسلام دین صلح و خوشبینی است ولی در ایران اسلامیت را بعنوان ایدئولوژی کینه و خصومت بکار گرفتهاند بهاین واسطه با نگاه کردن به انقلاب ایران نمیتوان درباره اسلام داوری نمود. دنیای غرب روشهای غلط و خطاهای ایران را در مورد استفاده قرار داده و با توسل به آنها سعی در کاهش علاقه مردم نسبت به اسلام را دارد. | ||
انقلاب ایران، اسلام را به شکل ترسناک و بدی که در شان آن نیست جلوهگر ساخته است. " مجله " کپرو" در حزیران سال 1987 .م. با تیتر بزرگ بر روی جلد خود مینویسد " خمینی یا اسلام"؟ در ذیل این عنوان آمده است؛ انقلاب ایران " بر پایه اعتقادات شیعه بوده و هیچگونه شانسی برای پیروزی دنیای " تسنن" ندارد. به نظر او امام خمینی قرآن یک کتاب سیاسی است. امام خمینی اسلام را به صورت دینی که مربوط به جهاد و مبارزه میباشد | انقلاب ایران، اسلام را به شکل ترسناک و بدی که در شان آن نیست جلوهگر ساخته است. " مجله " کپرو" در حزیران سال 1987 .م. با تیتر بزرگ بر روی جلد خود مینویسد " خمینی یا اسلام"؟ در ذیل این عنوان آمده است؛ انقلاب ایران" بر پایه اعتقادات شیعه بوده و هیچگونه شانسی برای پیروزی دنیای "تسنن" ندارد. به نظر او امام خمینی قرآن یک کتاب سیاسی است. امام خمینی اسلام را به صورت دینی که مربوط به جهاد و مبارزه میباشد تعریف میکند و وظیفه اصلی خود را حفاظت از اسلام میداند. امام خمینی دکترین خود را پشت کلمات قیام و عصیان پنهان نموده است. | ||
مجله کپرو در جائی دیگر مینویسد در افکار امام خمینی به یک جمله که در خصوص کارهای ایمانی باشد برخورد نمیکنیم این مجله ضمن شرحی در باب افکار و اعتقادات شیعیان، بازتاب ایدئولوژی انقلاب اسلامی در ترکیه را اینگونه شرح میدهد: "در آغاز افرادی که مترجم خمینی بودند، فعالیتهای گستردهایی از خود نشان میدادند ولی اکنون ایشان هم به غلط بودن این افکار معترف بوده و نظرات خود را درباره مسائل تغییر دادهاند". | مجله کپرو در جائی دیگر مینویسد: در افکار امام خمینی به یک جمله که در خصوص کارهای ایمانی باشد برخورد نمیکنیم. این مجله ضمن شرحی در باب افکار و اعتقادات شیعیان، بازتاب ایدئولوژی انقلاب اسلامی در ترکیه را اینگونه شرح میدهد: "در آغاز افرادی که مترجم خمینی بودند، فعالیتهای گستردهایی از خود نشان میدادند ولی اکنون ایشان هم به غلط بودن این افکار معترف بوده و نظرات خود را درباره مسائل تغییر دادهاند". | ||
اصل مخالفت مجله " کپرو" با انقلاب اسلامی را میتوان در این جملات خلاصه نمود که " بدیع الزمان" در اثر بینظیر خود یعنی "رساله نور" که | اصل مخالفت مجله " کپرو" با انقلاب اسلامی را میتوان در این جملات خلاصه نمود که " بدیع الزمان" در اثر بینظیر خود یعنی "رساله نور" که گنجنیهای از ایمان و فرهنگ میباشد، همواره با هدف بدستگیری اقتدار، مخالفت ورزیده است. او اعتقاد دارد که امروز زمان نجات دادن ایمان میباشد. | ||
== شاخههای نورجی == | == شاخههای نورجی == | ||
این طریقت بعد از فوت سعید نورسی به مدت کوتاه به دستههای مختلف منشعب شد، ولی دوباره توسط فردی به نام فتحالله گولن زیر یک چتر گرد آمد. جماعت | این طریقت بعد از فوت سعید نورسی به مدت کوتاه به دستههای مختلف منشعب شد، ولی دوباره توسط فردی به نام فتحالله گولن زیر یک چتر گرد آمد. جماعت نورجیها [[فتحالله گولن]] را «مهدی منجی» و «عیسی» مینامند. | ||
در سالهای اخیر طریقت | در سالهای اخیر طریقت نورجیها به دو شاخه عمده تقسیم شده است: گروه نخست "آسیاجیها" نام داشته و توسط اسد جوشان رهبری میشود و گروه دوم که مهمترین شاخه نورجی نیز میباشد. "فتح اللهجیها " نامیده میشود. البته دو گروه عجزمندیها" و "قادریها" نیز ادعا دارند که از پیروان واقعی سعید نورسی هستند. | ||
شاخههای متعدد نورچی | == شاخههای متعدد نورچی == | ||
=== گروه نورجی - شاخه محمد کئرکین جی === | === گروه نورجی - شاخه محمد کئرکین جی === | ||
خط ۶۴: | خط ۶۴: | ||
== طریقت نقشبندی == | == طریقت نقشبندی == | ||
فرقة نقشبندیه یکی ازین سلسلههای صوفیه است که توسط خواجه بهاءالدین محمد بن محمد بخاری در قرن هشتم هجری قمری تأسیس گردیده است. او در سال 718 [6] یا 728 ق در بخارا متولد گردیده و در سال 791 ق وفات یافته است. | فرقة [[نقشبندیه]] یکی ازین سلسلههای صوفیه است که توسط خواجه بهاءالدین محمد بن محمد بخاری در قرن هشتم هجری قمری تأسیس گردیده است. او در سال 718 [6] یا 728 ق در بخارا متولد گردیده و در سال 791 ق وفات یافته است. | ||
در مورد اسم نقشبند و وجه تسمیه نقشبدیه چند وجه ذکر شده است: | در مورد اسم نقشبند و وجه تسمیه نقشبدیه چند وجه ذکر شده است: | ||
1. نقشبند در بخارا اسم | |||
1. نقشبند در بخارا اسم قریهای است که شیخ بهاءالدین منسوب به آن شده است. | |||
2. بعضیها میگویند که ذکر خداوند متعال در اثر گفتن زیاد در قلب او نقش بسته بود به این دلیل به او نقشبندی گفتهاند. | 2. بعضیها میگویند که ذکر خداوند متعال در اثر گفتن زیاد در قلب او نقش بسته بود به این دلیل به او نقشبندی گفتهاند. | ||
3. برخی گفتهاند که او مانند پدرش | 3. برخی گفتهاند که او مانند پدرش بافنده پارچهای بنام کیمخا (کیمخاف) بوده و بر این پارچهها نقشهای گل میزده است بدین سبب به شاه نقشبند معروف گشته و به نقشبندی ملقب گردیده است. | ||
آنان در میان | فرقههای صوفیه برای کسب اعتبار فرقهشان به نحوی سلسه اقطابشان را (برخی از طریق ائمه اطهار ـ علیهم السّلام ـ و برخی از غیر این طریق) به پیامبر خدا میرسانند. فرقه نقشبدیه نیز از طریق [[سلمان فارسی]] و بعد از آن از طریق ابوبکر خلیفه اول، سلسله و شجرهنامه اقطاب شان را به پیامبر خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ رسانده است. | ||
این فرقه در مناطق مختلف مانند ایالت هانسوی چین، ترکیه، آسیای میانه، هند، افغانستان و ایران دارای پیرو میباشد که معمولاً پیروان آن منسوب به | |||
آنان در میان سلسلهشان امام صادق ـ علیه السّلام ـ را به عنوان قطب پنجم قرار داده و معتقدند بعد از آن حضرت، خرقه درویشی به [[بایزید بسطامی]] منتقل شده و از او به قطبهای بعدی انتقال پیدا کرده است. عجیب این است که اسم خود بهاءالدین نقشبند با اینکه شاگرد خواجه عبدالخاق عجدوانی قطب دهم این فرقه بوده است، در میان سلسله اقطاب دیده نمیشود. | |||
این فرقه در مناطق مختلف مانند ایالت هانسوی چین، ترکیه، آسیای میانه، هند، افغانستان و ایران دارای پیرو میباشد که معمولاً پیروان آن منسوب به اهلسنت هستند و در میان شیعیان پیرون اندک دارد. | |||
این فرقه افزون بر عقاید و آراء مشترک با سایر فرقههای صوفیه مثل وحدت وجود، حلول، سیر و سلوک خانقاهی و امثال اینها عقاید اختصاصی دارد. که این فرقه را از فرقههای دیگر متمایز میسازد که به برخی از آنها اشاره میشود. | این فرقه افزون بر عقاید و آراء مشترک با سایر فرقههای صوفیه مثل وحدت وجود، حلول، سیر و سلوک خانقاهی و امثال اینها عقاید اختصاصی دارد. که این فرقه را از فرقههای دیگر متمایز میسازد که به برخی از آنها اشاره میشود. | ||
1. طریقت نقشبندیه بر مبنای زندگی دسته جمعی در | |||
1. طریقت نقشبندیه بر مبنای زندگی دسته جمعی در خانقاهها گذارده شده و گوشهگیری و زهد را منکر است و ذکر خفی را معمول میدارد. | |||
2. خرقه درویشی این فرقه به رنگ زرد و خاکستری میباشد که از امتیاز ظاهری درویشان این سلسله به شمار میآید. | 2. خرقه درویشی این فرقه به رنگ زرد و خاکستری میباشد که از امتیاز ظاهری درویشان این سلسله به شمار میآید. | ||
3. اساس عقاید فرقه نقشبندیه بر هشت اصل قرار دارد که عبارتاند از: هشدار دم ـ نظر بر قدم ـ سفر در وطن ـ خلوت در انجمن ـ یاد کرد ـ بازگشت ـ نگاهداشت ـ یادداشت یا خود داشت. | 3. اساس عقاید فرقه نقشبندیه بر هشت اصل قرار دارد که عبارتاند از: هشدار دم ـ نظر بر قدم ـ سفر در وطن ـ خلوت در انجمن ـ یاد کرد ـ بازگشت ـ نگاهداشت ـ یادداشت یا خود داشت. | ||
4. پیرو مکتب نقشبندیه باید سه مقام را رعایت کند که عبارتاند از: | 4. پیرو مکتب نقشبندیه باید سه مقام را رعایت کند که عبارتاند از: | ||
الف: مقام ملاحظه اعداد. | الف: مقام ملاحظه اعداد. | ||
خط ۸۶: | خط ۹۳: | ||
بنابراین فرقه نقشبندیه هیچ تفاتی با فرقهها و سلسلههای دیگر صوفیه مثل قادریه، گنابادیه، ذهبیه، و ... در ارکان و عقاید و ... ندارد و همگی به سهم خودشان مایه اختلاف در انحراف خصوصاً در میان جوانان مسلمان شده و دشمنان دین از آن به نفع خود بهرهبرداری نمودهاند. چنانچه در عصر حاضر اغلب مراکز اصلی و اقطاب این طریقت ها در کشورهای غربی مثل آمریکا، انگلستان و برخی از کشورهای اروپایی میباشند.<ref>https://www.andisheqom.com/fa/question/view/867</ref> | بنابراین فرقه نقشبندیه هیچ تفاتی با فرقهها و سلسلههای دیگر صوفیه مثل قادریه، گنابادیه، ذهبیه، و ... در ارکان و عقاید و ... ندارد و همگی به سهم خودشان مایه اختلاف در انحراف خصوصاً در میان جوانان مسلمان شده و دشمنان دین از آن به نفع خود بهرهبرداری نمودهاند. چنانچه در عصر حاضر اغلب مراکز اصلی و اقطاب این طریقت ها در کشورهای غربی مثل آمریکا، انگلستان و برخی از کشورهای اروپایی میباشند.<ref>https://www.andisheqom.com/fa/question/view/867</ref> | ||
پس از سال 1970م طریقت نقشبندی در میان اهل سنت ترکیه گسترش بسیار یافته است. اینان امروزه اگرچه نه به اندازة طریقت نور، اما به نوبه خود فعالاند. مثبتترین کاری که | پس از سال 1970م طریقت نقشبندی در میان اهل سنت ترکیه گسترش بسیار یافته است. اینان امروزه اگرچه نه به اندازة طریقت نور، اما به نوبه خود فعالاند. مثبتترین کاری که نقشبندیها؛ به ویژه یک گروه آنان به نام «اشیکلار» انجام دادهاند، خنثا کردن تبلیغات و نفوذ وهابیت در کشور است. مریدهای این طریقت، خانه به خانه گشتند و کتابی به نام سعادت ابدیه را در میان مردم پخش کردند که محتوای آن نقدهایی بر عقاید وهابیت بود. امروزه کمپانی اخلاص و شبکه تلویزیونی TGRT در دست آنان است19 که میتوان گفت این رسانه تلویزیونی بزرگترین دشمن افکار شیعه اثناعشری است. | ||
بنای طریقت نقشبندی بر یازده عبارت است. این یازده عبارت فارسی که به همین هیأت و صورت در متون عربی و ترکی نیز به کار رفته است، عبارت است از: | بنای طریقت نقشبندی بر یازده عبارت است. این یازده عبارت فارسی که به همین هیأت و صورت در متون عربی و ترکی نیز به کار رفته است، عبارت است از: | ||
خط ۹۶: | خط ۱۰۳: | ||
هوش دردم آن است که (هر نفسی که از درون برآید باید که از سر حضور و آگاهی باشد و غفلت به آن راه نیابد). | هوش دردم آن است که (هر نفسی که از درون برآید باید که از سر حضور و آگاهی باشد و غفلت به آن راه نیابد). | ||
حضرت خواجه بهاءالدین فرمودهاند که :(بنای کار سالک را بر ساعت کردهاند تا | حضرت خواجه بهاءالدین فرمودهاند که :(بنای کار سالک را بر ساعت کردهاند تا دریابندهٔ نفس شود که به حضور میگذرد یا به بر رفت). ونیز (بنای کار در این راه بر نفس میباید کرد. چنانکه اشتغال به وظیفه اهم زمان حال از تذکر ماضی و تفکر در مستقبل مشغول گرداند و نفس را نگذارد که ضایع گردد و در خرق و دخول نفس و حفظ مابین النفسین سعی نماید که به غفلت فرو نرود و برنیاید). | ||
مولانا سعدالدین کاشغری گفته است:(هوش در دم یعنی انتقال از نفسی به نفسی مییابد که از سر غفلت نباشد و از سر حضور باشد. وهر نفسی که میزند از حق سبحانه خالی و غافل نبود). | مولانا سعدالدین کاشغری گفته است:(هوش در دم یعنی انتقال از نفسی به نفسی مییابد که از سر غفلت نباشد و از سر حضور باشد. وهر نفسی که میزند از حق سبحانه خالی و غافل نبود). | ||
علاءالدین آبیزی (متوفی 892) ـ از اصحاب سعدالدین کاشغری و مولانا عبدالرحمان جامی ـ گوید: (در | علاءالدین آبیزی (متوفی 892) ـ از اصحاب سعدالدین کاشغری و مولانا عبدالرحمان جامی ـ گوید: (در طریقهٔ خواجگان قدس الله تعالی ارواحهم، هوش در دماصل اعظم است اگر دمی به غفلت گذرد آن را گناه بزرگ دانند تا حدی که بعضی کفر شمرند شعر شیخ عطار قدس سره تأیید این قول میکند که میفرماید: | ||
هر آن کو غافل از حق یک زمان است در آن دم کافر است اما نهان است | هر آن کو غافل از حق یک زمان است در آن دم کافر است اما نهان است | ||
خط ۱۱۰: | خط ۱۱۷: | ||
نظر بر قدم آن است که (سالک را در رفتن و آمدن درشهر و صحرا و همه جا نظر او بر پشت پای او باشد تا نظر او پراکنده نشود و به جایی که نمیباید نیفتد). زیرا که مبتدی چون نظرش به نقوش و الوان اطراف خود افتد حالش از خود میگردد و تباه میشود و از رسیدن به مقصود باز میماند. چه سالک مبتدی توانایی حفظ قلب را ندارد و چون نظرش بر مبصرات افتد دلش از جمعیت بیرون میشود و خاطرش را پراکندگی میرباید. | نظر بر قدم آن است که (سالک را در رفتن و آمدن درشهر و صحرا و همه جا نظر او بر پشت پای او باشد تا نظر او پراکنده نشود و به جایی که نمیباید نیفتد). زیرا که مبتدی چون نظرش به نقوش و الوان اطراف خود افتد حالش از خود میگردد و تباه میشود و از رسیدن به مقصود باز میماند. چه سالک مبتدی توانایی حفظ قلب را ندارد و چون نظرش بر مبصرات افتد دلش از جمعیت بیرون میشود و خاطرش را پراکندگی میرباید. | ||
و به | و به گفتهٔ فخرالدین کاشفی: (می شاید که نظر بر قدم اشارت به سرعت سیر سالک بود در قطع مسافات هستی و طی عقبات خود پرستی؛ یعنی نظرش به هر جا که منتهی شود فی الحال قدم بر آن نهد و آن که ابومحمد رویم قدس سره گفته است که: (ادب المسافران لا یجاوز همة قدمه) اشارت به این معنی است). | ||
عبدالرحمان جامی نیز در منقبت بهاءالدین نقشبند به دو اصطلاح هوش در دم و نظر بر قدم چنین اشاره کرده است: | عبدالرحمان جامی نیز در منقبت بهاءالدین نقشبند به دو اصطلاح هوش در دم و نظر بر قدم چنین اشاره کرده است: | ||
خط ۱۲۲: | خط ۱۲۹: | ||
(سفر در وطن آن است که سالک در طبیعت بشری سفر کند. یعنی از صفات بشری به صفات ملکی و از صفات ذمیمه به صفات حمیده انتقال فرماید). | (سفر در وطن آن است که سالک در طبیعت بشری سفر کند. یعنی از صفات بشری به صفات ملکی و از صفات ذمیمه به صفات حمیده انتقال فرماید). | ||
شیخ احمد سرهندی گوید: این کلمه مبارکه (سفر در وطن) عبارت است از سیر انفسی و منشأ حصول اندراج نهایت در ابدیت است که از خصایص | شیخ احمد سرهندی گوید: این کلمه مبارکه (سفر در وطن) عبارت است از سیر انفسی و منشأ حصول اندراج نهایت در ابدیت است که از خصایص طریقهٔ علیهٔ نقشبندیه است و این سیر اگرچه در دیگر طرق نیز هست، ولیکن آنان را جز در نهایت و بعد از سیر آفاقی حاصل نشود و اما سالک این راه آغازش از این سیر است و در ضمن آن سیر آفاقی را نیز طی کند. | ||
سعدالدین کاشغری | سعدالدین کاشغری دربارهٔ سفر در وطن گوید: (شخص خبیث به هر جای که انتقال کند خباثت از وی زایل نمیشود تا انتقال نکند از صفات خبیثه و پوشیده نباشد که احوال مشایخ طریقت (قدس) در اختیار سفر و اقامت مختلف افتاده است. بعضی از ایشان در بدایت سفر نند و در نهایت مقیم شوند و بعضی در بدایت و نهایت سفر کنند و بعضی در بدایت مقیم شوند و در نهایت سفر کنند و بعضی در بدایت و نهایت مقیم باشند و سفر نکنند و هر طایفه را از این چهار فرقه در سفر و اقامت نیتی صادق و غرضی صحیح است... اما در طریقه خواجگان (قدس) در سفر و اقامت آن است که در بدایت حال چندان سفر کنند که خود را به ملازمت عزیزی رسانند پس در خدمت وی مقیم شوند و اگر هم در دیار خود کسی از این طایفه یابند ترک سفر کرده به ملازمت وی شتابند و سعی جمیل در تحصیل ملکه آگاهی به تقدیم رسانند). | ||
ناصرالدین عبیدالله احرار گفته است: (در سفر مبتدی را جز پریشانی دل هیچ حاصل نیست ... سفر وقتی مبارک است که صفت تمکین حاصل شده باشد ... مبتدی را سفر مناسب نیست. وی را در گوشه ای میباید نشست و صفت تمکین حاصل کرد. کسی را که بدین بدین طریقه مشغول است هم در شهر و ولایت خود بودن اولی است زیرا که تشنیع و ملامت خویشان و آشنایان و ناموس از مردمان وی را مانع آید از آنکه خلاف شریعت کاری کند و مرتکب نامرضی شود. و برخی مشایخ بر خلاف این رفتهاند و گفتهاند که مبتدی سفر میباید کرد تا به سبب مهاجرت و مفارقت اخوان از بعضی عادات رسمی و مألوفات طبیعی خلاص شود و به واسطه ریاضات و مجاهدات که از لوازم سفر است وی را فیالجمله تصفیه و تزکیه حاصل گردد...) | ناصرالدین عبیدالله احرار گفته است: (در سفر مبتدی را جز پریشانی دل هیچ حاصل نیست ... سفر وقتی مبارک است که صفت تمکین حاصل شده باشد ... مبتدی را سفر مناسب نیست. وی را در گوشه ای میباید نشست و صفت تمکین حاصل کرد. کسی را که بدین بدین طریقه مشغول است هم در شهر و ولایت خود بودن اولی است زیرا که تشنیع و ملامت خویشان و آشنایان و ناموس از مردمان وی را مانع آید از آنکه خلاف شریعت کاری کند و مرتکب نامرضی شود. و برخی مشایخ بر خلاف این رفتهاند و گفتهاند که مبتدی سفر میباید کرد تا به سبب مهاجرت و مفارقت اخوان از بعضی عادات رسمی و مألوفات طبیعی خلاص شود و به واسطه ریاضات و مجاهدات که از لوازم سفر است وی را فیالجمله تصفیه و تزکیه حاصل گردد...) | ||
خط ۱۳۰: | خط ۱۳۷: | ||
۴- خلوت در انجمن | ۴- خلوت در انجمن | ||
خلوت بر دو نوع است: یکی خلوت ظاهری که سالک دور از مردم در زاویه ای خلوت به تنها مینشیند تا او را اطلاع بر عالم ملکوت حاصل شود. زیرا حواس ظاهره از کار بازداشته شود و حواس باطنه به | خلوت بر دو نوع است: یکی خلوت ظاهری که سالک دور از مردم در زاویه ای خلوت به تنها مینشیند تا او را اطلاع بر عالم ملکوت حاصل شود. زیرا حواس ظاهره از کار بازداشته شود و حواس باطنه به مطالعهٔ آیات ملکوت میپردازد. نوع دوم خلوت باطنی است. یعنی آنکه باطن سالک در مشاهدهٔ اسرار حق باشد و خود به ظاهر با خلق باشد. و خلوت در انجمن با خلوت در جلوت، همین نوع دوم از خلوت است. | ||
خواجه اولیا کبیر _از خلفای عبدالخالق غجدوانی_ در شرح خلوت در انجمن گفته است: خلوت در انجمن آن است که اشتغال و استغراق و ذکر به مرتبه ای رسد که اگر به بازار در آید، هیچ سخن و آواز نشنوند به سبب استیلاء ذکر بر حقیقت دل. | خواجه اولیا کبیر _از خلفای عبدالخالق غجدوانی_ در شرح خلوت در انجمن گفته است: خلوت در انجمن آن است که اشتغال و استغراق و ذکر به مرتبه ای رسد که اگر به بازار در آید، هیچ سخن و آواز نشنوند به سبب استیلاء ذکر بر حقیقت دل. | ||
خط ۱۳۸: | خط ۱۴۵: | ||
و خواجه بهاءالدین گفته است: طریقت ما صحبت است. در خلوت شهرت است و در شهرت آفت. خیریت در جمعیت است و جمعیت در صحبت به شرط نفی بودن در یکدیگر. | و خواجه بهاءالدین گفته است: طریقت ما صحبت است. در خلوت شهرت است و در شهرت آفت. خیریت در جمعیت است و جمعیت در صحبت به شرط نفی بودن در یکدیگر. | ||
به هنگامی که بهاءالدین نقشبند در راه سفر حج به هرات رسید و امیر معزالدین حسین، مجلسی برای او ترتیب داد در آن مجلس امیر از خواجه پرسید: چون حضرت شما را ذکر جهر و خلوت و سماع نیست، | به هنگامی که بهاءالدین نقشبند در راه سفر حج به هرات رسید و امیر معزالدین حسین، مجلسی برای او ترتیب داد در آن مجلس امیر از خواجه پرسید: چون حضرت شما را ذکر جهر و خلوت و سماع نیست، طریقهٔ شما چیست؟ فرمودند: سخن خانوادهٔ عبدالخالق غجدوانی قدس سره است که خلوت در انجمن. | ||
پرسیدند: خلوت در انجمن چه باشد؟ فرمودند: به ظاهر با خلق بودن و به باطن با حق بودن. ملک تعجب کرد و گفت: این معنی میسر شود؟ خواجه قدس سره فرمودند: حق تبارک و تعالی میفرماید: رجال لا تلهیهم تجارة و لا بیع عن ذکر الله. | پرسیدند: خلوت در انجمن چه باشد؟ فرمودند: به ظاهر با خلق بودن و به باطن با حق بودن. ملک تعجب کرد و گفت: این معنی میسر شود؟ خواجه قدس سره فرمودند: حق تبارک و تعالی میفرماید: رجال لا تلهیهم تجارة و لا بیع عن ذکر الله. | ||
مجدد الف ثانی (احمد سرهندی) گوید: خلوت در انجمن متفرع از سفر در وطن است چه اگر سفر در وطن میسر شد، خلوت در جلوت نیز راست آید. و سالک در | مجدد الف ثانی (احمد سرهندی) گوید: خلوت در انجمن متفرع از سفر در وطن است چه اگر سفر در وطن میسر شد، خلوت در جلوت نیز راست آید. و سالک در تفرقهٔ جلوت، در وطن خلوت سفر میکند و تفرقهٔ آفاق را در حجرهٔ انفس راهی نیست. | ||
5- یاد کرد: | 5- یاد کرد: | ||
یاد کرد به معنی ذکر لسانی یا قلبی است. و ذکر در طرایق مختلف تصوف مهمترین اعمال است و غرض از آن حصول | یاد کرد به معنی ذکر لسانی یا قلبی است. و ذکر در طرایق مختلف تصوف مهمترین اعمال است و غرض از آن حصول ملکهٔ جمعیت است. | ||
ذکر بر دو نوع است: لسانی و قلبی. ذکر لسانی به لفظ است و مرکب از اصوات و حروف است و ذاکر فقط در برخی اوقات میتواند بدان بپردازد. ولی ذکر قلبی به | ذکر بر دو نوع است: لسانی و قلبی. ذکر لسانی به لفظ است و مرکب از اصوات و حروف است و ذاکر فقط در برخی اوقات میتواند بدان بپردازد. ولی ذکر قلبی به ملاحظهٔ مسمای لفظ است. مجرد از حرف و صوت و در همه وقت میتواند تحقق یابد. | ||
در بعضی طرایق صوفیه ذکر جهر رسم است و در بعض دیگر ذکر قلبی. در | در بعضی طرایق صوفیه ذکر جهر رسم است و در بعض دیگر ذکر قلبی. در طریقهٔ نقشبندی ذکر جهر نیست. ذکر، ذکر قلبی است و نقشبندیان در اثبات افضلیت ذکر قلبی ادلهٔ چندیاز کتاب و سنت آوزدهاند. | ||
در طریقه خواجگان از زمان عبدالخاق غجدوانی ذکر خفیه رسم شد ولی پس از پس از عبدالخالق از عهد خواجه محمود انجیری فغنوی ذکر جهر نیز شایع گشت و صوفیان نقشبندی تا زمان خواجه بهاءالدین ذکر جهر هم میگفتند. بهاءالدین این روش را نسخ کرد و ذکر را ذکر خفیه دانست و تا به امروز نقشبندیان همچنان معتقد به ذکر قلبی اند و ذکر جهر را منکرند. | در طریقه خواجگان از زمان عبدالخاق غجدوانی ذکر خفیه رسم شد ولی پس از پس از عبدالخالق از عهد خواجه محمود انجیری فغنوی ذکر جهر نیز شایع گشت و صوفیان نقشبندی تا زمان خواجه بهاءالدین ذکر جهر هم میگفتند. بهاءالدین این روش را نسخ کرد و ذکر را ذکر خفیه دانست و تا به امروز نقشبندیان همچنان معتقد به ذکر قلبی اند و ذکر جهر را منکرند. | ||
ذکر قلبی در نزد نقشبندیان دو گونه است. ذکر به اسم ذات و ذکر به نفی و اثبات. اسم به ذات همان اسم | ذکر قلبی در نزد نقشبندیان دو گونه است. ذکر به اسم ذات و ذکر به نفی و اثبات. اسم به ذات همان اسم جلالهٔ "الله" است. نفی و اثبات عبارت " لا اله الا الله" است. | ||
سعدالدین کاشغری گوید: «طریق تعلیم ذکر آن است که اول شیخ به دل بگوید :لا اله الا الله، محمد رسول الله مرید دل خود را حاضر کند و در مقابله دل شیخ بدارد و چشم فراز کند و دهان را استوار دارد و زبان را بر کام چسباند و دندان را بر هم نهد و نفس را بگیرد و با تعظیم و قوت تمام در ذکر شروع کند بر موافقت شیخ و به دل گوید نه به زبان و در حبس نفس صبر کند در یک نفس سه به بار گوید چنانکه اثر حلاوت ذکر به دل رسد». | سعدالدین کاشغری گوید: «طریق تعلیم ذکر آن است که اول شیخ به دل بگوید :لا اله الا الله، محمد رسول الله مرید دل خود را حاضر کند و در مقابله دل شیخ بدارد و چشم فراز کند و دهان را استوار دارد و زبان را بر کام چسباند و دندان را بر هم نهد و نفس را بگیرد و با تعظیم و قوت تمام در ذکر شروع کند بر موافقت شیخ و به دل گوید نه به زبان و در حبس نفس صبر کند در یک نفس سه به بار گوید چنانکه اثر حلاوت ذکر به دل رسد». | ||
خط ۱۶۰: | خط ۱۶۷: | ||
6- بازگشت: | 6- بازگشت: | ||
یعنی اینکه سالک پس از هر ذکر این عبارت را بر زبان آورد یا بر دل گذراند که «خداوندا مقصود من تویی و رضای تو | یعنی اینکه سالک پس از هر ذکر این عبارت را بر زبان آورد یا بر دل گذراند که «خداوندا مقصود من تویی و رضای تو خواستهٔ من» و به عربی: «الهی انت مقصودی و رضاک مطلوبی» | ||
و این کلمه برای نفی کردن هر خاطر نیک و بد است از درون سالک تا آنکه ذکرش از شائبه غیر خالص ماند و دلش از ما سوی فارغ شود، و بجز او به چیزی و به کسی نیندیشد. | و این کلمه برای نفی کردن هر خاطر نیک و بد است از درون سالک تا آنکه ذکرش از شائبه غیر خالص ماند و دلش از ما سوی فارغ شود، و بجز او به چیزی و به کسی نیندیشد. | ||
خط ۱۷۲: | خط ۱۷۹: | ||
تعاریفی که از در آثار نقشبندیه دیده میشود برخی مطلق است و و نگاهداشت را فقط حفظ قلب از دخول خواطر دانستهاند. چنانکه سعدالدین کاشغری گفته است که: سالک «باید که یک ساعت و دو ساعت و زیاده از دو ساعت آن مقدار که میسر شود خاطر خود را نگاه دارد که غیری به خاطر وی نگذرد». | تعاریفی که از در آثار نقشبندیه دیده میشود برخی مطلق است و و نگاهداشت را فقط حفظ قلب از دخول خواطر دانستهاند. چنانکه سعدالدین کاشغری گفته است که: سالک «باید که یک ساعت و دو ساعت و زیاده از دو ساعت آن مقدار که میسر شود خاطر خود را نگاه دارد که غیری به خاطر وی نگذرد». | ||
ولی برخی دیگر نگاهداشت را مقید به وقت اشتغال به ذکر دانستهاند و گفتهاند: «نگاهداشت عبارت از مراقبه خواطر است چنانکه در یک دم چند بار | ولی برخی دیگر نگاهداشت را مقید به وقت اشتغال به ذکر دانستهاند و گفتهاند: «نگاهداشت عبارت از مراقبه خواطر است چنانکه در یک دم چند بار کلمهٔ طیبه را میگوید که خاطر به غیر او نرود». | ||
حضور و جمعیت و حفظ قلب از دخول خواطر از اهم اموری است که همواره صوفیان بدان توجه داشتهاند و یکی از ارکان تصوف است و در آثار عرفانی اقوال بسیاری از مشایخ را در این باب میتوان یافت. | حضور و جمعیت و حفظ قلب از دخول خواطر از اهم اموری است که همواره صوفیان بدان توجه داشتهاند و یکی از ارکان تصوف است و در آثار عرفانی اقوال بسیاری از مشایخ را در این باب میتوان یافت. | ||
خط ۱۸۲: | خط ۱۸۹: | ||
یادداشت عبارت است از دوام آگاهی به حق بر سبیل ذوق و به عبارت دیگر مشاهده را که استیلای شهود حق است بر دل به توسط حب ذاتی کنایه از حصول یادداشت دانستهاند. | یادداشت عبارت است از دوام آگاهی به حق بر سبیل ذوق و به عبارت دیگر مشاهده را که استیلای شهود حق است بر دل به توسط حب ذاتی کنایه از حصول یادداشت دانستهاند. | ||
عبیدالله احرار | عبیدالله احرار دربارهٔ یادداشت چند تعریف دارد، میگوید: | ||
(یادداشت عبارت از دوام آگاهی است به جناب حق سبحانه» و «یادداشت عبارت از استیلای شهود حق سبحانه است به توسط حب ذاتی» و نیز «یادداشت عبارت از حضور بی غیبت است). | (یادداشت عبارت از دوام آگاهی است به جناب حق سبحانه» و «یادداشت عبارت از استیلای شهود حق سبحانه است به توسط حب ذاتی» و نیز «یادداشت عبارت از حضور بی غیبت است). | ||
در تشریف دیگر جامی که عبیدالله احرار در شرح چهار اصل | در تشریف دیگر جامی که عبیدالله احرار در شرح چهار اصل طریقهٔ نقشبندی گفته است، یادداشت را رسوخ بازگشت و نگاهداشت دانسته است: «یادکرد عبارت از تکلف است در ذکر و بازگشت عبارت از رجوع است به حق سبحانه بر آن وجه که هر بار که کلمهٔ طیبه را گوید از عقب آن به دل اندیشید که خداوندا مقصود من تویی و نگاهداشت عبارت از محافظت این رجوع است بی گفت زبان و یادداشت عبارت از رسوخ است در نگاهداشت. | ||
9-وقوف زمانی: | 9-وقوف زمانی: | ||
خط ۱۹۲: | خط ۱۹۹: | ||
یعنی آنکه سالک همه وقت بر احوال خود وقوف و آگاهی داشته باشد. | یعنی آنکه سالک همه وقت بر احوال خود وقوف و آگاهی داشته باشد. | ||
بهاءالدین نقشبند در شرح این کلمه گفته است: (وقوف زمانی که کارگزارنده | بهاءالدین نقشبند در شرح این کلمه گفته است: (وقوف زمانی که کارگزارنده روندهٔ راه است آن است که بنده واقف احوال خود باشد که هر زمانی صفت و حال او چیست موجب شکر است یا موجب عذر ؟». ونیز گفته است: «بنای کار سالک را در وقوف زمانی بر ساعت نهادهاند که دریابندهٔ نفس شود که بر حضور میگذرد یا به بر رفت). | ||
مولانا یعقوب چرخی گوید: (حضرت | مولانا یعقوب چرخی گوید: (حضرت خواجهٔ بزرگ (خواجه بهاءالدین) قدس الله تعالی سره مرا در حال قبض به استغفار امر فرمودند و در حال بسط به شکر .وفرمودند که رعایت ایندو حال وقوف زمانی است). | ||
وقوف زمانی در | وقوف زمانی در طریقهٔ نقشبندیه معادل است با محاسبه نزد صوفیان دیگر. | ||
10-وقوف عددی: | 10-وقوف عددی: | ||
خط ۲۰۲: | خط ۲۰۹: | ||
وقوف عددی عبارت است از رعایت عدد فرد در ذکر. یعنی ذاکر در یک نفس سه یا پنج یا هفت یا بیست و یک بار ذکر گوید. | وقوف عددی عبارت است از رعایت عدد فرد در ذکر. یعنی ذاکر در یک نفس سه یا پنج یا هفت یا بیست و یک بار ذکر گوید. | ||
به | به گفتهٔ بهاءالدین نقشبند: (رعایت عدد در ذکر قلبی برای جمع خواطر متفرقه است ". و نیز همو گفته است :" وقوف عددی اول مرتبه علم لدنی است). | ||
علاءالدین عطار میگوید: (در ذکر بسیار گفتن شرط نیست باید که هر چه گوید از سر وقوف و حضور باشد تا فایده بر آن مرتبت شود). | علاءالدین عطار میگوید: (در ذکر بسیار گفتن شرط نیست باید که هر چه گوید از سر وقوف و حضور باشد تا فایده بر آن مرتبت شود). | ||
خط ۲۱۴: | خط ۲۲۱: | ||
معنی دیگر آن است که ذاکر از دل خود واقف باشد. یعنی (دراثنای ذکر متوجه به این قطعه لحم صنوبری الشکل شود که او را به مجاز دل میگویند ...و او را مشغول و گویا به ذکر گرداند و مگذارد که از ذکر و مفهوم ذکر غافل و ذاهل گردد. | معنی دیگر آن است که ذاکر از دل خود واقف باشد. یعنی (دراثنای ذکر متوجه به این قطعه لحم صنوبری الشکل شود که او را به مجاز دل میگویند ...و او را مشغول و گویا به ذکر گرداند و مگذارد که از ذکر و مفهوم ذکر غافل و ذاهل گردد. | ||
خواجه بهاءالدین نشبند در ذکر بازداشتن نفس (حبس نفس) را لازم نمیشمردند ،اگر چه آن را مفید میدانستند. ولی وقوف قلبی را (به هر دو معنی که گفته شد) لازم میدانستهاند. (رعایت وقوف قلبی را مهمتر میداشتند و لازم میشمردند .زیرا که | خواجه بهاءالدین نشبند در ذکر بازداشتن نفس (حبس نفس) را لازم نمیشمردند ،اگر چه آن را مفید میدانستند. ولی وقوف قلبی را (به هر دو معنی که گفته شد) لازم میدانستهاند. (رعایت وقوف قلبی را مهمتر میداشتند و لازم میشمردند .زیرا که خلاصهٔ آنچه مقصود است از ذکر وقوف قلبی است). | ||
((منبع: انیس الطالبین و عده السالکین به تصحیح و مقدمه دکتر خلیل ابراهیم ضاری اوغلی برگرفته از وبلاگ نقشبندیه کمالیه))<ref>http://081390.blogfa.com/post/203</ref> | ((منبع: انیس الطالبین و عده السالکین به تصحیح و مقدمه دکتر خلیل ابراهیم ضاری اوغلی برگرفته از وبلاگ نقشبندیه کمالیه))<ref>http://081390.blogfa.com/post/203</ref> | ||
خط ۳۵۰: | خط ۳۵۷: | ||
== طریقت خلوتی عشاقی لر == | == طریقت خلوتی عشاقی لر == | ||
مرکز طریقت در منطقه قاسم پاشا استانبول است. مرکز فعالیت آن مسجد | مرکز طریقت در منطقه قاسم پاشا استانبول است. مرکز فعالیت آن مسجد پیر حسامالدین میباشد. شیخ طریقت ابراهیم ایپک بود که در سال 2000میلادی فوت کرد. شیخ فعلی این طریقت فاتح نورا...کشتی گیرسابق تیم ملی ترکیه میباشد. طریقت خلوتی عشاقی لردراستانبول، بولو و چوروم نیز مراسم ذکر برگزار میکند.<ref>//www.iranbalkan.net/view-3730.html</ref> | ||
[[رده:تصوف]] | |||
[[رده:ترکیه]] | [[رده:ترکیه]] | ||