جنبش های اسلامی در لیبی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۰: خط ۲۰:
تشکیل دولتی که بنیان‌گذاران [[لیبی]] در سرزمینی که به آن مهاجرت کرده بودند (به صورت مشخص در [[مصر]] و [[سوریه]]) در شرق، غرب و جنوب [[لیبی]]، تصویری از یک وطن متحد و یکپارچه ایجاد کرد.<br>
تشکیل دولتی که بنیان‌گذاران [[لیبی]] در سرزمینی که به آن مهاجرت کرده بودند (به صورت مشخص در [[مصر]] و [[سوریه]]) در شرق، غرب و جنوب [[لیبی]]، تصویری از یک وطن متحد و یکپارچه ایجاد کرد.<br>
این فرضیه جامع، همان فرضیه­ای است که با مهاجرت و رایزنی­ های مستمر در مورد آینده [[لیبی]] و نیز کنفرانس­ هایی که در شهر «'''غریان'''» و «'''سرت'''» برگزار شد، ریشه‌‌یابی گردید.<br>
این فرضیه جامع، همان فرضیه­ای است که با مهاجرت و رایزنی­ های مستمر در مورد آینده [[لیبی]] و نیز کنفرانس­ هایی که در شهر «'''غریان'''» و «'''سرت'''» برگزار شد، ریشه‌‌یابی گردید.<br>
این کنفرانس­ ها زنگ خطر از ناحیه استعمار انگلیس را به صدا درآورد؛ استعماری که در دهه دوم قرن بیستم، حملاتش را افزایش داده و لیبی را به عنوان یک کشور یکپارچه مورد هدف گرفته بود. شخصیت­ ها و جنبش­ های ملی مانند: جنبش «سنوسیه»، «بشیر السعداوی»، «عمر فائق شنیب» و غیره توانستند جمهوری لیبی تحت امر یک قانون اساسی را تشکیل دهند.
این کنفرانس­ ها زنگ خطر از ناحیه استعمار [[انگلیس]] را به صدا درآورد؛ استعماری که در دهه دوم قرن بیستم، حملاتش را افزایش داده و [[لیبی]] را به عنوان یک کشور یکپارچه مورد هدف گرفته بود.<br>
 
شخصیت­ ها و جنبش­ های ملی مانند: [[جنبش سنوسیه لیبی|جنبش سنوسیه]]، «'''بشیر السعداوی'''»، «'''عمر فائق شنیب'''» و غیره توانستند جمهوری [[لیبی]] تحت امر یک قانون اساسی را تشکیل دهند.<br>
«[[لیزا اندرسون]]» تصریح مي‌کند: ماهیت دین و سیاست، در هم تنیده است. لیبی تن ها کشوری است که دین در واقع به عنوان نیروی محرک آن به سوی استقلال عمل کرده است؛ زیرا لیبیایی­  ها علیه دولت عثمانی نشوریدند؛ بلکه این دولت عثمانی بود که در پیمان خود با ایتالیایی­ ها آنان را مجبور به ترک خاک لیبی کرد؛ مشروط بر این‌که مردم لیبی به احکام شرعی پايبند بمانند. جنبش «[[سنوسیه]]» که مورد احترام تمام مردم این کشور بود، یک جنبش اسلامی اصلاح‌‌طلب بود و «[[احمد الشریف]]» یکی از سرکردگان برجسته این جنبش و جهان اسلام به شمار می­رود.  
== دین محرک قوی در استقلال لیبی ==
 
«'''لیزا اندرسون'''» تصریح مي‌کند: ماهیت دین و سیاست، در هم تنیده است.<br>
بنابراین، مشکل لیبی اين است که دستگاه امور اداری کشور در پی درگیری­ هایی که در طول تاریخ به خود دیده، متلاشی گردیده است. آخرین درگیری به جنگ ج هانی دوم مربوط می­شود که جنگ، تمام زیرساخت­ ها و ساختمان­ هایی که استعمار ایتالیا بنا کرده بود، ویران ساخت.
[[لیبی]] تنها کشوری است که دین در واقع به عنوان نیروی محرک آن به سوی استقلال عمل کرده است؛<br>
محیط سیاسی لیبی، از قبیله آغاز می­شود و کشور به سمت قوم­گرایی یا وابستگی به امت اسلامی به پیش می‌‌رود. این نکته را می­توان از پژوهش «[[لیزا اندرسون]]» و نتایج تحقیق دکتر «آمال العبیدی»<ref>Amal Obeidi (2001) Political Culture in Libya (London: Routledge)</ref> در مورد محیط سیاسی لیبی در زمان «قذافی» استنباط کرد.این روند مستمر نبود دولت و دخالت بیگانگان، نقش رهبران سیاسی، نظامی و قبیله­ای را برجسته‌تر کرد.  
زیرا لیبیایی­  ها علیه [[عثمانی|دولت عثمانی]] نشوریدند؛ بلکه این [[ عثمانی|دولت عثمانی]] بود که در پیمان خود با [[ایتالیا|ایتالیایی­ ها]] آنان را مجبور به ترک خاک [[لیبی]] کرد؛<br>
 
مشروط بر این‌که مردم [[لیبی]] به احکام شرعی پايبند بمانند.<br>
منظور از رهبران اين است که سران قبايل در تصمیم‌‌گيري‌ هاي سیاسی نقش داشتند، که بر اساس پژوهش «مولدی الأحمر» این افراد برجسته را «رهبر» می­نامیدند. مطالعات «رونالد برس» در مورد لیبی و فرضيه «تقابل استمرار و تغيير» نشان می­دهد که جلوگيري از شکل‌‌گیری هویت ملي همواره در تاریخ لیبی آشکار بوده و از نبود هميشگي دولت ملی حکایت دارد. تغییرات گسترده­ای که لیبی شاهد آن بود، نتوانست عامل انتقال واقعی این جامعه به سمت تشکیل دولت و مدرنیته باشد.
[[جنبش سنوسیه لیبی|جنبش سنوسیه]] که مورد احترام تمام مردم این کشور بود، یک جنبش اسلامی اصلاح‌‌طلب بود و [[احمد شریف سنوسی|احمد الشریف]] یکی از سرکردگان برجسته این جنبش و جهان اسلام به شمار می­رود.<br>
== مشکل اصلی لیبی در استقلال ==
بنابراین، مشکل [[لیبی]] اين است که دستگاه امور اداری کشور در پی درگیری­ هایی که در طول تاریخ به خود دیده، متلاشی گردیده است.<br>
آخرین درگیری به جنگ ج هانی دوم مربوط می­شود که جنگ، تمام زیرساخت­ ها و ساختمان­ هایی که استعمار [[ایتالیا]] بنا کرده بود، ویران ساخت.<br>
محیط سیاسی [[لیبی]]، از قبیله آغاز می­شود و کشور به سمت قوم­گرایی یا وابستگی به امت اسلامی به پیش می‌‌رود.<br>
این نکته را می­توان از پژوهش «'''لیزا اندرسون'''» و نتایج تحقیق دکتر «'''آمال العبیدی'''»<ref>Amal Obeidi (2001) Political Culture in Libya (London: Routledge)</ref> در مورد محیط سیاسی [[لیبی]] در زمان « [[معمر قذافی]]» استنباط کرد.<br>
=== دخالت بیگانگان ===
این روند مستمر نبود دولت و دخالت بیگانگان، نقش رهبران سیاسی، نظامی و قبیله­ای را برجسته‌تر کرد.<br>
منظور از رهبران اين است که سران قبايل در تصمیم‌‌گيري‌ هاي سیاسی نقش داشتند، که بر اساس پژوهش «'''مولدی الأحمر'''» این افراد برجسته را «رهبر» می­نامیدند.<br>
مطالعات «'''رونالد برس'''» در مورد [[لیبی]] و فرضيه «تقابل استمرار و تغيير» نشان می­دهد که جلوگيري از شکل‌‌گیری هویت ملي همواره در تاریخ [[لیبی]] آشکار بوده و از نبود هميشگي دولت ملی حکایت دارد.<br>
تغییرات گسترده­ای که [[لیبی]] شاهد آن بود، نتوانست عامل انتقال واقعی این جامعه به سمت تشکیل دولت و مدرنیته باشد.
==جنبش­ های اسلامی لیبی==
==جنبش­ های اسلامی لیبی==
[[قذّافی]] در مدت حکومتش توانست تمام جنبش­ ها و جریان‌‌ هاي فرهنگی را نابود کند. او حزبی یکدست روی کار آورد که بیانگر تفکرات و تصورات او باشد. قذافی برای پیاده کردن همه این موارد، ابزار کافی در اختیار داشت؛ لذا جنبش­ های اسلامی به بخشی از دغدغه جوانان و فرهیختگان لیبی تبدیل شد. حرکت ناخودآگاه کشور به سمت مدرنیته باعث شد تا عناصر پسامدرن، عامل پژوهشی شود که به موضوع ساختاری جامع می­پردازد که بتواند به عنوان جایگزینی برای وضعیت به‌‌هم­ریخته و غربتی که با نام وطن عجین شده است، به شمار برود.
[[قذّافی]] در مدت حکومتش توانست تمام جنبش­ ها و جریان‌‌ هاي فرهنگی را نابود کند. او حزبی یکدست روی کار آورد که بیانگر تفکرات و تصورات او باشد. قذافی برای پیاده کردن همه این موارد، ابزار کافی در اختیار داشت؛ لذا جنبش­ های اسلامی به بخشی از دغدغه جوانان و فرهیختگان لیبی تبدیل شد. حرکت ناخودآگاه کشور به سمت مدرنیته باعث شد تا عناصر پسامدرن، عامل پژوهشی شود که به موضوع ساختاری جامع می­پردازد که بتواند به عنوان جایگزینی برای وضعیت به‌‌هم­ریخته و غربتی که با نام وطن عجین شده است، به شمار برود.