confirmed
۵٬۸۸۴
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۵۶: | خط ۵۶: | ||
==دو حیث ارجاء== | ==دو حیث ارجاء== | ||
در | در تقسیمبندی کلی میتوان بهمرجئه از دو حیث نگریست: | ||
الف) کسانی که درباره [[علیبنابیطالب|حضرت علی]] و [[عثمان]] قضاوتی نکردند، بلکه کار آنان را بهخدا واگذار کردند. | الف) کسانی که درباره [[علیبنابیطالب|حضرت علی]] و [[عثمان]] قضاوتی نکردند، بلکه کار آنان را بهخدا واگذار کردند. | ||
خط ۷۲: | خط ۷۲: | ||
برخی از [[اشاعره]]، [[ماتریدیه]] و [[ابوحنیفه]] و نیز برخی از فقها در این جرگه داخل شدند. | برخی از [[اشاعره]]، [[ماتریدیه]] و [[ابوحنیفه]] و نیز برخی از فقها در این جرگه داخل شدند. | ||
2- قائلین | 2- قائلین بهاینکه ایمان مجرد معرفت بوده و معصیت ضرری بهآن نمیرساند. | ||
[[جهمیه]]،[[غیلانیه]] و [[شمریه]] از این گروهاند. | [[جهمیه]]،[[غیلانیه]] و [[شمریه]] از این گروهاند. | ||
خط ۷۸: | خط ۷۸: | ||
بهاین عده «مرجئه غالی» میگویند. | بهاین عده «مرجئه غالی» میگویند. | ||
3- قائلان | 3- قائلان بهاینکه ایمان فقط قول زبانی است و حتی معرفت در آن نقشی ندارد. | ||
این نظریه را | این نظریه را به[[کرامیه]] نسبت دادهاند. | ||
برای مرجئه تقسیمات دیگری هم ذکر کردهاند؛ مثل یونسیه، عبیدیه، عنسانیه، بوثوبانیه، توفیه و صالحیه که | برای مرجئه تقسیمات دیگری هم ذکر کردهاند؛ مثل یونسیه، عبیدیه، عنسانیه، بوثوبانیه، توفیه و صالحیه که بهاعتبار مشایخ این فرقهها نامگذاری شدهاند. | ||
درباره حیث اول میتوان | درباره حیث اول میتوان بهصورت کلی چنین گفت: مرجئه گروهی بودند که در باره امور مشتبه، قضاوتش را بهروز قیامت واگذار میکنند تا خداوند درباره آن تصمیم بگیرد. | ||
این اعتقاد در | این اعتقاد در صورتهای مختلفی ظهور کرده که یک نمونه آن را ما ذکر کردیم. | ||
مکتب اعتقادی مرجئه برای امویان که از ارتکاب گناهان بزرگ در نهان و | مکتب اعتقادی مرجئه برای امویان که از ارتکاب گناهان بزرگ در نهان و آشکار، پروایی نداشتند، دستاویز خوبی بود. | ||
گفته | گفته شده که مرجئه کار مرتکبین گناهان کبیره را بهخدا واگذار میکردند و آنان را در آتش مخلد نمیدانستند و برای این سخن، آیه 107 سوره توبه را که می فرماید: "و آخرون مرجون لامرالله، اما یعذبهم و اما یتوب علیهم و الله علیم حکیم". دلیل ادعای خود ذکر میکردند. | ||
یعنی: برخی دیگر از گناهکاران آنهایی هستند که کارشان بر مشیت و خواست خدا موقوف است (بستگی دارد) که یا بهعدل آنان را عذاب کند، و یا بهلطف و کرم از گناهشان چشم بپوشد و خدا دانا و حکیم است. | |||
آنان را | نظر کلی آنان در این باب این است که وقتی شخصی با روش مورد قبول مسلمین (اجماع، مراجعه بهشورای اهل حل و عقد یا نصّ خلیفه پیشین) بهخلافت برسد، باید امر او را اطاعت کرد و فرمان او را واجب شمرد. | ||
و | مرجئه عصمت را در تعیین امام شرط نمیدانند و اصولا وارد بحث امامت مفضول و فاضل نمیشوند. | ||
همانطور که قبلا گفتیم آنها بهطور مستقیم و یا غیر مستقیم در باره خلفای اموی بهطرح عقاید خویش میپرداختند. | |||
عقاید این سلسله، بسیار مقبول حاکمان در نیمه دوم قرن اول هجری و اوایل نیمه قرن دوم هجری بوده است. | |||
در زمینه خلافت علیبنابیطالب (خصیبیه)، ضمن قبول امامت و خلافت آن حضرت و مشروع دانستن آن، قاطعانه معتقدند آن حضرت از خلافت و امامت مسلمین، سهمی بیش از خلیفه چهارم بودن ندارد. | |||
در میان مسلمین، رهبران مرجئه تنها ابوثوبان مرجی بنیانگذار فرقه [[ثوبانیه]] است که اعتقاد دارد غیر قریشی نیز میتواند امام باشد و بر آن است که هر کسی اقامه کتاب و سنت کند، میتواند امام باشد. | |||
او معتقد است که امامت بهاجماع ثابت میشود، اما تقریبا فرقههای دیگر مرجئه اصل و نسب را در موضوع امامت شرط دانسته و اعتقاد دارند امام باید قریشی باشد. | |||
او معتقد است که امامت | |||
اهمیت مرجئه از حیث سیاسی بیشتر با توجه به دوره حکومت بنیامیه و علیالخصوص حکومت معاویه و یزید مشخص میشود؛ معاویه که خود فرزند ابوسفیان از بزرگان قریش بود؛ فرزند کسی که اسلام نیاورد، مگر زمانی که از جان خود بیمناک شد. | اهمیت مرجئه از حیث سیاسی بیشتر با توجه به دوره حکومت بنیامیه و علیالخصوص حکومت معاویه و یزید مشخص میشود؛ معاویه که خود فرزند ابوسفیان از بزرگان قریش بود؛ فرزند کسی که اسلام نیاورد، مگر زمانی که از جان خود بیمناک شد. |