پرش به محتوا

رضا عواضه: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۳۱: خط ۳۱:


==دیدار خانواده شهیدان معصومه کرباسی و رضا عواضه با رهبر انقلاب==
==دیدار خانواده شهیدان معصومه کرباسی و رضا عواضه با رهبر انقلاب==
ظهر امروز سه‌شنبه دوم آبان‌ماه، خانواده‌ی شهید معصومه کرباسی و همسر لبنانی ایشان با رهبر انقلاب اسلامی دیدار کردند.   
ظهر روز سه‌شنبه دوم آبان‌ماه، خانواده‌ رضا عواضه و همسرش [[شهیده معصومه کرباسی]] با [[سید علی حسینی خامنه‌ای|رهبر انقلاب اسلامی]] دیدار کردند.   


'''«مادرم مهندس کامپیوتر بود و پدرم دکترای این رشته را داشت. ضمناً پدر و مادرم علاقه خاصی به هم داشتند، آقا! حتی لحظه‌ی شهادت هم دستشون توی دست هم بود!»'''
'''«مادرم مهندس کامپیوتر بود و پدرم دکترای این رشته را داشت. ضمناً پدر و مادرم علاقه خاصی به هم داشتند، آقا! حتی لحظه‌ی شهادت هم دستشون توی دست هم بود!»'''


این جمله را مهدی هفده ساله در حالی که در نزدیک‌ترین فاصله با آقا ایستاده می‌گوید. مهتدی چهارده ساله و زهرای ده ساله و محمد هشت ساله کنارش ایستاده‌اند. فاطمه سه ساله هم بغل مهتدی است. همه‌شان فرزندان شهید معصومه کرباسی و شهید رضا عواضه‌اند که چند روز پیش توسط پهپاد رژیم اسرائیل به شهادت رسیدند. چطوری‌اش را مهدی برای حضرت آقا تعریف می‌کند: «پهپاد اسرائیلی در منطقه جونیه آنها را شناسایی کرد و سه تا راکت به سمت ماشین آنها شلیک کرد که اصابت نکرد. پدرم زدند کنار. از ماشین پیاده شدند. دست مادرم را هم گرفتند و از ماشین پیاده کردند ولی پهپاد اونا رو دنبال کرد و الحمدلله، شکر خدا اونا رو شهید کردند!» البته منظورش این است که پیش خدا بابت شهید شدن آنها ناشکری نمی‌کنیم و شاکر هم هستیم.
این جمله را مهدی هفده ساله در حالی که در نزدیک‌ترین فاصله با آقا ایستاده می‌گوید. مهتدی چهارده ساله و زهرای ده ساله و محمد هشت ساله کنارش ایستاده‌اند. فاطمه سه ساله هم بغل مهتدی است. همه‌شان فرزندان [[ معصومه کرباسی|شهیده معصومه کرباسی]] و شهید رضا عواضه‌اند که چند روز پیش توسط پهپاد [[رژیم صهیونیستی|رژیم اسرائیل]] به شهادت رسیدند. چطوری‌اش را مهدی برای حضرت آقا تعریف می‌کند: پهپاد [[رژیم صهیونیستی|اسرائیلی]] در منطقه جونیه آنها را شناسایی کرد و سه تا راکت به سمت ماشین آنها شلیک کرد که اصابت نکرد. پدرم زدند کنار. از ماشین پیاده شدند. دست مادرم را هم گرفتند و از ماشین پیاده کردند ولی پهپاد اونا رو دنبال کرد و الحمدلله، شکر خدا اونا رو شهید کردند!» البته منظورش این است که پیش خدا بابت شهید شدن آنها ناشکری نمی‌کنیم و شاکر هم هستیم.
 
مفاهیم عمیقی که می‌گوید را شاید خیلی از هم سن و سال‌هایش نتوانند درک کنند: «لا یکلف الله نفسا الا وسعها... آقاجان! قطعاً اگه خدا این توانمندی رو در ما نمی‌دید، ما رو به این امتحان بزرگ مبتلا نمی‌کرد.»
مفاهیم عمیقی که می‌گوید را شاید خیلی از هم سن و سال‌هایش نتوانند درک کنند: «لا یکلف الله نفسا الا وسعها... آقاجان! قطعاً اگه خدا این توانمندی رو در ما نمی‌دید، ما رو به این امتحان بزرگ مبتلا نمی‌کرد.»


آقا تأیید و اضافه می‌کنند که اجر هم می‌دهد. مهدی به جای چفیه و انگشتر از آقا می‌خواهد که برای همه رزمنده‌های لبنان دعا کند.
آقا تأیید و اضافه می‌کنند که اجر هم می‌دهد. مهدی به جای چفیه و انگشتر از آقا می‌خواهد که برای همه رزمنده‌های [[لبنان]] دعا کند.


... آقا سراغ پدر شهید رضا عواضه را می‌گیرند. مادرش به فارسی می‌گوید:‌ «ایشون جراح قلب هستند و توی این شرایط جنگ در لبنان به حضورشون خیلی نیاز بود و نیومدند.»
... آقا سراغ پدر شهید رضا عواضه را می‌گیرند. مادرش به فارسی می‌گوید:‌ «ایشون جراح قلب هستند و توی این شرایط جنگ در لبنان به حضورشون خیلی نیاز بود و نیومدند.»


خود مادرش ۴۷ سال پیش در ایران پزشکی خوانده و حالا استاد فارسی دانشگاهی در لبنان است. حرف دیگری نمی‌زند. ولی من از دلش خبر دارم. قبل از دیدار وقتی از او پرسیدم تا حالا آقا را از نزدیک دیده‌اید یا نه، گفت: «یکی از آرزوهایم بوده ولی بیشتر از من، رضا و معصومه دوست داشتند او را ببینند. الان همه‌اش می‌گم کاش خودشون اینجا بودند.» مکثی می‌کند و می‌گوید:‌ «البته هستند!»...
خود مادرش ۴۷ سال پیش در [[جمهوری اسلامی ایران|ایران]] پزشکی خوانده و حالا استاد [[زبان فارسی|فارسی]] دانشگاهی در [[لبنان]] است. حرف دیگری نمی‌زند. ولی من از دلش خبر دارم. قبل از دیدار وقتی از او پرسیدم تا حالا آقا را از نزدیک دیده‌اید یا نه، گفت: «یکی از آرزوهایم بوده ولی بیشتر از من، رضا و معصومه دوست داشتند او را ببینند. الان همه‌اش می‌گم کاش خودشون اینجا بودند.» مکثی می‌کند و می‌گوید:‌ «البته هستند!»...
 
== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
* [[رژیم صهیونیستی]]
* [[رژیم صهیونیستی]]
confirmed
۵٬۸۳۵

ویرایش