پرش به محتوا

زکریا معمر: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۷: خط ۲۷:
ابومعمر، در سال 1989 م، به [[حماس|جنبش حماس]] پیوست و در اجرای فعالیت‌های ملی آن شرکت کرد و در دوران دانشجویی به‌عنوان یکی از اعضای فعال شورای اسلامی و صنفی دانشگاه بود و چندین سمت سازمانی در داخل حماس داشت.
ابومعمر، در سال 1989 م، به [[حماس|جنبش حماس]] پیوست و در اجرای فعالیت‌های ملی آن شرکت کرد و در دوران دانشجویی به‌عنوان یکی از اعضای فعال شورای اسلامی و صنفی دانشگاه بود و چندین سمت سازمانی در داخل حماس داشت.
==توافق اسلو، اساس مشکلات فلسطین==  
==توافق اسلو، اساس مشکلات فلسطین==  
او معتقد بود که [[پیمان اسلو|توافق اسلو]] اساس فجایع [[فلسطین]] است. زیرا این تقسیم زمانی آغاز شد که گروهی از مردم فلسطین توافقنامه‌ای را امضا کردند که از طریق آن از حقوق تاریخی مردم فلسطین چشم پوشی کردند و سپس توهم و سراب را درو کردند.  
او معتقد بود که [[پیمان اسلو|توافق اسلو]] اساس فجایع و عامل تفرقه مردم [[فلسطین]] بود و موجب شد که گروهی از مردم فلسطین توافقنامه‌ای را امضا کردند که از طریق آن از حقوق تاریخی مردم فلسطین چشم پوشی کردند و سپس توهم و سراب را درو کردند.  
 
==مواضع منطقی حماس==
==مواضع منطقی حماس==
مواضع دیگر جناح‌ها تأیید می‌کند که حماس توانست ایده اتحاد و مشارکت را به پروژه‌های کاری مانند تشکیل «اقتدار ملی برای راهپیمایی‌های بازگشت»، «شکستن محاصره»، «اقتدار ملی حمایت از فلسطینی‌ها در سرزمین‌های اشغالی 1948» و «اتاق عملیات مشترک» پس از تصمیم‌گیری در مورد هر موضوع مهمی تبدیل کند.
به اعتقاد وی، [[جنبش فتح]] با قبول [[پیمان اسلو]]، درهای مشارکت ملی را بست و همه چیز را به انحصار خود درآورد، در حالی که [[حماس]] مشارکت و تبادل نظر را تقویت کرد و مواضع آن نزدیک یا مشابه موضع جناح‌های دیگر بود.
وی تاکید  داشت که حماس توانست ایده اتحاد و مشارکت را به پروژه‎‌های مهمی مانند: تشکیل مرجع ملی راهپیمایی‌های بازگشت و شکستن محاصره، حمایت از فلسطینیان در اراضی اشغالی مربوط به 1948 م، تشکیل اتاق عملیات مشترک تبدیل کند. و حماس تا پس از اجماع ملی هیچ تصمیم مهمی نگرفت.
 
==مقاومت، راه حل بحران فلسطین==
==مقاومت، راه حل بحران فلسطین==
ابو معمر معتقد بود که مقاومت در برابر اشغالگران به هر شکل و روشی، به‌ویژه مقاومت نظامی قابل دستیابی بوده و آینده برای مقاومت است. و قدرت و عمق عربی و اسلامی آن،
ابو معمر معتقد بود که مقاومت در برابر اشغالگران به هر شکل و روشی، به‌ویژه مقاومت نظامی قابل دستیابی بوده و آینده برای مقاومت است. و قدرت و عمق عربی و اسلامی آن، درگیری‌ها را در مناطق وسیع آن تقویت می‌کند و حضور مشروع مقاومت منجر به معادلات بزرگ‌تر، قوی‌تر و توانمندتری در دستیابی به آزادی [[فلسطین]] می‌شود. به باور او در محاصره نگه داشتن [[نوار غزه]]، اشغال [[کرانه باختری]]، انتقال قدرت به یک نهاد امنیتی در ازای پول، از بین بردن موضوع پناهندگان و گسترش جنایت در داخل اراضی اشغالی، از استراتژی‌های [[رژیم صهیونیستی]] است. در حالی که مردم فلسطین با مقاومت در نوار غزه، انقلاب در کرانه باختری، و پایبندی به هویت ملی و مقاومت در برابر پروژه‌های یهودی‌سازی و اسرائیلی‌سازی در سرزمین‌های مربوط به سال 1948 م، مقابله می‌کنند. و [[جنبش فتح|تشکیلات خودگردان فلسطین]] نقش [[سازمان آزادی بخش فلسطین|سازمان آزادیبخش فلسطین]] را به حاشیه رانده و آن را بخشی از محافل خود می‌داند و آن را از محتوا و هدفش خالی کرده و  از آن به‌عنوان برگ برنده‌ای که در صورت لزوم از آن به نفع خود استفاده می‌کند، تبدیل کرده است. در حالی که [[حماس]] خواستار اصلاح و بازسازی سازمان است و به دنبال پروژه‌های جایگزین نمی‌رود، زیرا این امر باعث افزایش شکاف در‌ فلسطین شده و بسته نگه داشتن درهای سازمان به روی جنبش‌های حماس و [[جهاد اسلامی فلسطین|جهاد اسلامی]]، موجب از دسن رفتن مشروعیت و جایگاه تشکیلات خودگردان، به‌‌عنوان نماینده مردم فلسطین می‌شود. به باور او سیاست مرجع و اصلی در کرانه باختری جلوگیری از استفاده از هرگونه برگ برنده‌ای است که مانع وحدت فلسطین و  دستیابی به اهداف مردم فلسطین شود و به جز آن، هیچ پروژه دیگری موفق نخواهد شد. زیرا این سرزمین نمی‌تواند چیزی جز یک موجودیت صرفاً فلسطینی داشته باشد و هیچ حاکمیتی جز ملت فلسطین وجود ندارد. و نظام سیاسی کنونی فلسطین، که توسط حکومت خودگردان نمایندگی می‌شود، تعادل تصمیم گیری و نمایندگی را  ندارد و  اکثریت قریب به اتفاق جنبش فتح به این گروه ذینفع، اعتماد ندارند و خواستار ضرورت بسیج مردم فلسطین در همه جا در مقابل اشغالگران، با تمسک به پروژه‌ای به نام پروژه مقاومت هستند.
درگیری‌ها را در مناطق وسیع آن تقویت می‌کند و حضور مشروع مقاومت منجر به معادلات بزرگ‌تر، قوی‌تر و توانمندتری در دستیابی به آزادی [[فلسطین]] می‌شود. به باور او در محاصره نگه داشتن [[نوار غزه]]، اشغال [[کرانه باختری]]، انتقال قدرت به یک نهاد امنیتی در ازای پول، از بین بردن موضوع پناهندگان و گسترش جنایت در داخل اراضی اشغالی، از استراتژی‌های [[رژیم صهیونیستی]] است. در حالی که مردم فلسطین با مقاومت در نوار غزه، انقلاب در کرانه باختری، و پایبندی به هویت ملی و مقاومت در برابر پروژه‌های یهودی‌سازی و اسرائیلی‌سازی در سرزمین‌های مربوط به سال 1948 م، مقابله می‌کنند. و [[جنبش فتح|تشکیلات خودگردان فلسطین]] نقش [[سازمان آزادی بخش فلسطین|سازمان آزادیبخش فلسطین]] را به حاشیه رانده و آن را بخشی از محافل خود می‌داند و آن را از محتوا و هدفش خالی کرده و  از آن به‌عنوان برگ برنده‌ای که در صورت لزوم از آن به نفع خود استفاده می‌کند، تبدیل کرده است. در حالی که [[حماس]] خواستار اصلاح و بازسازی سازمان است و به دنبال پروژه‌های جایگزین نمی‌رود، زیرا این امر باعث افزایش شکاف در‌ فلسطین شده و بسته نگه داشتن درهای سازمان به روی جنبش‌های حماس و [[جهاد اسلامی فلسطین|جهاد اسلامی]]، موجب از دسن رفتن مشروعیت و جایگاه تشکیلات خودگردان، به‌‌عنوان نماینده مردم فلسطین می‌شود. به باور او سیاست مرجع و اصلی در کرانه باختری جلوگیری از استفاده از هرگونه برگ برنده‌ای است که مانع وحدت فلسطین و  دستیابی به اهداف مردم فلسطین شود و به جز آن، هیچ پروژه دیگری موفق نخواهد شد. زیرا این سرزمین نمی‌تواند چیزی جز یک موجودیت صرفاً فلسطینی داشته باشد و هیچ حاکمیتی جز ملت فلسطین وجود ندارد. و نظام سیاسی کنونی فلسطین، که توسط حکومت خودگردان نمایندگی می‌شود، تعادل تصمیم گیری و نمایندگی را  ندارد و  اکثریت قریب به اتفاق جنبش فتح به این گروه ذینفع، اعتماد ندارند و خواستار ضرورت بسیج مردم فلسطین در همه جا در مقابل اشغالگران، با تمسک به پروژه‌ای به نام پروژه مقاومت هستند.


==وضعیت نامطلوب اعراب==
==وضعیت نامطلوب اعراب==
confirmed
۸٬۴۱۰

ویرایش