۱٬۵۶۹
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۲: | خط ۴۲: | ||
<br> | <br> | ||
خدای تعالی نیز عذر آنها را از عدم شرکت در جنگ پذیرفت و در ضمن آیه 92 از سوره توبه به اطلاع پیغمبر خویش رساند تا آنان را از شرکت در این جنگ معاف دارد. | خدای تعالی نیز عذر آنها را از عدم شرکت در جنگ پذیرفت و در ضمن آیه 92 از سوره توبه به اطلاع پیغمبر خویش رساند تا آنان را از شرکت در این جنگ معاف دارد. | ||
<br> | |||
=متخلفان از جنگ= | |||
<br> | |||
یکی از سنتهای الهی در مورد مردمان دیندار و با ایمان سنت آزمایش و امتحان است که روی مصالح و حکمتهایی آنها را گاه و بی گاه به وسایط گوناگون و وسایل مختلف مورد ابتلا و آزمایش قرار می دهد تا مؤمنان واقعی و راستگو از منافقان و دورویان دروغگو متمایز و جدا گردند و این حقیقت را در آیاتی از قرآن کریم یادآوری کرده است. | |||
<br> | |||
و جنگ تبوک یکی از این صحنهها بود که جمع زیادی از مردم در آن آزمایش شدند،برخی مانند همین بکایین از شدت ناراحتی و افسردگی که نمیتوانستند در این جنگ شرکت کنند همچون ابر بهار میگریستند و جمعی نیز گرما و جمع آوری محصول خرما و غیره را بهانه کرده شانه از زیر بار این فریضه بزرگ الهی خالی میکردند و گروهی نیز که میخواستند جمع میان هر دو کار کنند و در دل نفاق و دورویی نداشتند به سرنوشت سخت و دشواری دچار گشتند. | |||
<br> | |||
از جمله افرادی که از رفتن به تبوک خود داری کردند این چهار نفرند: [[کعب بن مالک]]،[[مرارة بن ربیع]]، [[هلال بن امیة]]، [[ابو خیثمة]]. | |||
<br> | |||
ابو خیثمه پس از گذشتن یکی دو روز از حرکت سپاه [[اسلام]] که مدینه کاملا خلوت شده بود نزدیکیهای ظهر وارد باغ خود شد و دو همسر خود را مشاهده کرد که هر کدام سایبان حصیری مخصوص به خود را برای پذیرایی شوهر آب پاشیده و غذای لذیذ و آب سرد و گوارایی فراهم کرده و هر کدام برای پذیرایی بهتر از شوهر، خود را آرایش کرده اند. | |||
<br> | |||
ابو خیثمه با دیدن آن دو، ناگهان به یاد پیغمبر بزرگوار خود و رهبر اسلام افتاد که در آن گرمای سوزان در بیابانهای حجاز برای سرکوبی دشمنان دین پیش میرود و آن همه مرارت و رنج و سختی را بر خود هموار میسازد، با خود گفت: انصاف نیست که من در کنار زنان زیبای خود در زیر سایبان بیاسایم اما رسول خدا گرفتار آفتاب و بادهای سوزان و گرمای کشنده بیابان باشد! | |||
<br> | |||
از این رو تصمیم به حرکت گرفت و به زنان خود گفت: شتر مرا حاضر کرده و توشه راه مرا مهیا سازید که من هم اکنون باید حرکت کنم. | |||
<br> | |||
ابو خیثمه در تبوک به پیغمبر اسلام رسید و از تأخیر خود اظهار ندامت و عذرخواهی کرد و رسول خدا نیز او را پذیرفت و همچنان با لشکر اسلام بود تا به مدینه بازگشت. | |||
<br> | |||
اما آن سه نفر دیگر یعنی کعب بن مالک و مراره و هلال بدون آنکه در دل نفاقی داشته باشند و از روی دشمنی با اسلام از سپاه عقب مانده باشند، بلکه روی تنبلی و گرفتاری امروز و فردا کردند و هر روز میگفتند فردا حرکت میکنیم تا یک روز هم مطلع شدند سپاه اسلام از تبوک بازگشته و نزدیکیهای مدینه است. | |||
<br> | |||
اینان برای قبول شدن توبه خود به سرنوشت رقت بار و سختی دچار شدند و پس از محرومیتهای زیادی که کشیدند به شرحی که در صفحات آینده میخوانید توبه شان پذیرفته شد و زندگی عادی خود را از سرگرفتند. | |||
<br> | |||
البته افراد زیاد دیگری هم بودند که در جنگ تبوک شرکت نکردند، اما چون افراد منافق و بی ایمانی بودند پس از مراجعت رسول خدا(ص) به مدینه به نزد آن حضرت آمده و برای تخلف خود عذرها تراشیدند و سوگندها خوردند و پیغمبر اسلام مأمور شد در ظاهر عذر آنها را بپذیرد و به همان حال نفاق و بیایمانی خودشان واگذارشان نماید، اگر چه در پیشگاه خدای تعالی عذرشان مقبول نبود و توبهشان پذیرفته نشد. | |||
<br> | <br> |
ویرایش