پرش به محتوا

دستینه ها در ادبیات تصوف: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۸: خط ۱۸:
دستینه‌های‌ قرن‌ چهارم‌ همه‌ به‌ عربی‌ بودند. در قرن‌ پنجم‌ بر تعداد دستینه‌ها افزوده‌ شد. ابوالقاسم‌ قشیری‌ (متوفی‌ 465) نیز رساله‌ خود را به‌ عربی‌ نوشت‌ و به‌ همین‌ سبب‌ انتشار وسیعی‌ در مناطق‌ دیگر پیدا كرد. اما ابوابراهیم‌ اسماعیل‌ مستملی‌ بخاری‌ كتاب‌ التعرف‌ كلاباذی‌ را به‌ فارسی‌ شرح‌ كرد و بدین‌ترتیب‌ نخستین‌ دایره‌المعارف‌ تصوف‌ را به‌ فارسی‌ نوشت‌. كشف‌المحجوب‌ علی‌بن‌ عثمان‌ هجویری‌ نیز دستینه‌ فارسی‌ دیگری‌ بود كه‌ در میان‌ صوفیان‌ فارسی‌زبان‌ شهرت‌ یافت‌. ابوحامد غزالی‌ (متوفی‌ 505) نیز پس‌ از نوشتن‌ احیاءعلوم‌الدین‌ به‌ عربی‌، روایت‌ مختصر آن‌ را به‌ فارسی‌ با نام‌ كیمیای‌ سعادت‌ نوشت‌. سنّت‌ دستینه‌نویسی‌ در تصوف‌ در قرنهای‌ بعد نیز تداوم‌ یافت‌. معروفترین‌ دستینه‌ عربی‌ عوارف‌المعارف‌ شهاب‌الدین‌ عمرسهروردی‌ (متوفی‌ 632) است‌ كه‌ ترجمه‌های‌ متعددی‌ از آن‌ به‌ عمل‌ آمد، كه‌ از آن‌ جمله‌ است‌ مصباح‌الهدایه‌ و مفتاح‌الكفایه‌ عزالدین‌ محمود كاشانی‌ (متوفی‌ 735) كه‌ خود از جهاتی‌ به‌ منزله‌ كتابی‌ تألیفی‌ است‌.
دستینه‌های‌ قرن‌ چهارم‌ همه‌ به‌ عربی‌ بودند. در قرن‌ پنجم‌ بر تعداد دستینه‌ها افزوده‌ شد. ابوالقاسم‌ قشیری‌ (متوفی‌ 465) نیز رساله‌ خود را به‌ عربی‌ نوشت‌ و به‌ همین‌ سبب‌ انتشار وسیعی‌ در مناطق‌ دیگر پیدا كرد. اما ابوابراهیم‌ اسماعیل‌ مستملی‌ بخاری‌ كتاب‌ التعرف‌ كلاباذی‌ را به‌ فارسی‌ شرح‌ كرد و بدین‌ترتیب‌ نخستین‌ دایره‌المعارف‌ تصوف‌ را به‌ فارسی‌ نوشت‌. كشف‌المحجوب‌ علی‌بن‌ عثمان‌ هجویری‌ نیز دستینه‌ فارسی‌ دیگری‌ بود كه‌ در میان‌ صوفیان‌ فارسی‌زبان‌ شهرت‌ یافت‌. ابوحامد غزالی‌ (متوفی‌ 505) نیز پس‌ از نوشتن‌ احیاءعلوم‌الدین‌ به‌ عربی‌، روایت‌ مختصر آن‌ را به‌ فارسی‌ با نام‌ كیمیای‌ سعادت‌ نوشت‌. سنّت‌ دستینه‌نویسی‌ در تصوف‌ در قرنهای‌ بعد نیز تداوم‌ یافت‌. معروفترین‌ دستینه‌ عربی‌ عوارف‌المعارف‌ شهاب‌الدین‌ عمرسهروردی‌ (متوفی‌ 632) است‌ كه‌ ترجمه‌های‌ متعددی‌ از آن‌ به‌ عمل‌ آمد، كه‌ از آن‌ جمله‌ است‌ مصباح‌الهدایه‌ و مفتاح‌الكفایه‌ عزالدین‌ محمود كاشانی‌ (متوفی‌ 735) كه‌ خود از جهاتی‌ به‌ منزله‌ كتابی‌ تألیفی‌ است‌.


=ماهیت دستینه ها=
دستینه‌ها جامع‌ معارفی‌ بودند كه‌ مشایخ‌ می‌خواستند شاگردان‌ و مریدانشان‌ آنها را بدانند. در این‌ كتابها هم‌ مسائل‌ اعتقادی‌ مطرح‌ می‌شد و هم‌ مسائل‌ علمی‌ تصوف‌. تعریف‌ تصوف‌ و معرِّفی‌ صوفیان‌ بزرگ‌، بحث‌ معرفت‌ و توحید، بحث‌ احوال‌ و مقامات‌، بیان‌ آداب‌ عبادتها و رفتار اجتماعی‌ و امور شخصی‌ از قبیل‌ لباس‌ پوشیدن‌ و طعام‌ خوردن‌، بحث‌ سماع‌ و شعر و آلات‌ موسیقی‌ و شركت‌ در مجالس‌ سماع‌، و بالاخره‌ تعریف‌ اصطلاحاتی‌ كه‌ در میان‌ صوفیه‌ رایج‌ بود، از جمله‌ مطالب‌ اصلی‌ دستینه‌ها بود.
دستینه‌ها جامع‌ معارفی‌ بودند كه‌ مشایخ‌ می‌خواستند شاگردان‌ و مریدانشان‌ آنها را بدانند. در این‌ كتابها هم‌ مسائل‌ اعتقادی‌ مطرح‌ می‌شد و هم‌ مسائل‌ علمی‌ تصوف‌. تعریف‌ تصوف‌ و معرِّفی‌ صوفیان‌ بزرگ‌، بحث‌ معرفت‌ و توحید، بحث‌ احوال‌ و مقامات‌، بیان‌ آداب‌ عبادتها و رفتار اجتماعی‌ و امور شخصی‌ از قبیل‌ لباس‌ پوشیدن‌ و طعام‌ خوردن‌، بحث‌ سماع‌ و شعر و آلات‌ موسیقی‌ و شركت‌ در مجالس‌ سماع‌، و بالاخره‌ تعریف‌ اصطلاحاتی‌ كه‌ در میان‌ صوفیه‌ رایج‌ بود، از جمله‌ مطالب‌ اصلی‌ دستینه‌ها بود.


=تفاوت دستینه ها=
با وجود شباهتهای‌ كلی‌ دستینه‌ها، هریك‌ از آنها خصوصیات‌ مكتب‌ صوفیانه‌ و منطقه‌ای‌ را داشتند كه‌ نویسنده‌ بدان‌ تعلق‌ داشت‌؛
با وجود شباهتهای‌ كلی‌ دستینه‌ها، هریك‌ از آنها خصوصیات‌ مكتب‌ صوفیانه‌ و منطقه‌ای‌ را داشتند كه‌ نویسنده‌ بدان‌ تعلق‌ داشت‌؛
قوت‌القلوب‌ ابوطالب‌ مكی‌ بیان‌كننده‌ معارف‌ صوفیانه‌ بصره‌ بود، اللّمع‌ سرّاج‌ در بیان‌ تصوفی‌ بود كه‌ نویسنده‌ طوسی‌ آن‌ در بغداد آموخته‌ بود، التعرف‌ كلاباذی‌ و شرح‌ آن‌ مبین‌ تصوف‌ رایج‌ در بخارا و اطراف‌ آن‌ بود، و تهذیب‌الاسرار خرگوشی‌ و رساله‌ قشیری‌ و احیاءعلوم‌الدین‌ غزالی‌ منعكس‌كننده‌ سنّت‌ صوفیانه‌ نیشابور بودند.
قوت‌القلوب‌ ابوطالب‌ مكی‌ بیان‌كننده‌ معارف‌ صوفیانه‌ بصره‌ بود، اللّمع‌ سرّاج‌ در بیان‌ تصوفی‌ بود كه‌ نویسنده‌ طوسی‌ آن‌ در بغداد آموخته‌ بود، التعرف‌ كلاباذی‌ و شرح‌ آن‌ مبین‌ تصوف‌ رایج‌ در بخارا و اطراف‌ آن‌ بود، و تهذیب‌الاسرار خرگوشی‌ و رساله‌ قشیری‌ و احیاءعلوم‌الدین‌ غزالی‌ منعكس‌كننده‌ سنّت‌ صوفیانه‌ نیشابور بودند.
خط ۲۵: خط ۲۷:
دستینه‌های‌ صوفیانه‌ كه‌ از نیمه‌ دوم‌ قرن‌ چهارم‌ نوشته‌ شدند، حاكی‌ از آن‌اند كه‌ اهل‌ تصوف‌ خود را پیروان‌ مذهبی‌ باطنی‌ و عرفانی‌، با اصول‌ عقاید و آداب‌ و عبادتها و جایگاه‌ اجتماعی‌ و عبادتگاه‌ خاص‌، می‌دانستند و در مورد مذهب‌ خود برداشتی‌ تاریخی‌ پیدا كرده‌ بودند و می‌توانستند این‌ تاریخ‌ را با معارف‌ پیشینیان‌ خود به‌ نوآموزان‌ انتقال‌ دهند. بعضی‌ از زاهدان‌ و نُسّاك‌ قرن‌ دوم‌ و صوفیان‌ قرن‌ سوم‌ و اوایل‌ قرن‌ چهارم‌، برای‌ مشایخ‌ و نویسندگان‌ دوره‌های‌ بعد همواره‌ به‌ منزله‌ بزرگترین‌ شخصیتهای‌ تصوف‌ به‌ شمار می‌آمدند و سیره‌ و آداب‌ و رفتار و سخنان‌ ایشان‌ بهترین‌ یادگار و الگو برای‌ مریدان‌ و طالبان‌ طریقت‌ بود.
دستینه‌های‌ صوفیانه‌ كه‌ از نیمه‌ دوم‌ قرن‌ چهارم‌ نوشته‌ شدند، حاكی‌ از آن‌اند كه‌ اهل‌ تصوف‌ خود را پیروان‌ مذهبی‌ باطنی‌ و عرفانی‌، با اصول‌ عقاید و آداب‌ و عبادتها و جایگاه‌ اجتماعی‌ و عبادتگاه‌ خاص‌، می‌دانستند و در مورد مذهب‌ خود برداشتی‌ تاریخی‌ پیدا كرده‌ بودند و می‌توانستند این‌ تاریخ‌ را با معارف‌ پیشینیان‌ خود به‌ نوآموزان‌ انتقال‌ دهند. بعضی‌ از زاهدان‌ و نُسّاك‌ قرن‌ دوم‌ و صوفیان‌ قرن‌ سوم‌ و اوایل‌ قرن‌ چهارم‌، برای‌ مشایخ‌ و نویسندگان‌ دوره‌های‌ بعد همواره‌ به‌ منزله‌ بزرگترین‌ شخصیتهای‌ تصوف‌ به‌ شمار می‌آمدند و سیره‌ و آداب‌ و رفتار و سخنان‌ ایشان‌ بهترین‌ یادگار و الگو برای‌ مریدان‌ و طالبان‌ طریقت‌ بود.


=پاسخ به سوالات=
از جمله‌ مطالبی‌ كه‌ نویسندگان‌ دستینه‌ها از قول‌ صوفیان‌ پیشین‌ نقل‌ كرده‌اند، سخنان‌ كوتاه‌ و تعریف‌ گونه‌ای‌ است‌ كه‌ برخی‌ از ایشان‌ در پاسخ‌ به‌ سوالاتی‌ در باره‌ تصوف‌ و صوفی‌ اظهار كرده‌اند. مثلاً ابوالحسین‌ نوری‌ در پاسخ‌ به‌ سوال‌ تصوف‌ چیست‌، گفت‌: «تركُ كلِّ حظِّ نفْسٍ»، و در پاسخ‌ به‌ پرسش‌ صوفیان‌ چه‌ كسانی‌اند، گفت‌: «كسانی‌ كه‌ جانهای‌ ایشان‌ از كدورات‌ بشریت‌ آزاد گشته‌ است‌ و از آفت‌ نفس‌ صافی‌ شده‌ و از هوا خلاص‌ یافته‌ تا اندر صف‌ اول‌ و درجه‌ اعلی‌' با حق‌ بیارمیده‌اند و از غیر وی‌ اندر رمیده‌» (هجویری‌، ص‌42). ابوبكر شبلی‌ نیز در پاسخ‌ به‌ سرجوع كنید بهال‌ صوفی‌ كیست‌، گفت‌: «صوفی‌ آن‌ بُوَد كه‌ اندر دو جهان‌ هیچ‌ چیز نبیند بجز خدای‌ عزوجل‌» (همان‌، ص‌ 44). در بعضی‌ از این‌ سخنان‌ تأكید شده‌ است‌ كه‌ صوفی‌ باید خُلقی‌ نیكو داشته‌ باشد؛
از جمله‌ مطالبی‌ كه‌ نویسندگان‌ دستینه‌ها از قول‌ صوفیان‌ پیشین‌ نقل‌ كرده‌اند، سخنان‌ كوتاه‌ و تعریف‌ گونه‌ای‌ است‌ كه‌ برخی‌ از ایشان‌ در پاسخ‌ به‌ سوالاتی‌ در باره‌ تصوف‌ و صوفی‌ اظهار كرده‌اند. مثلاً ابوالحسین‌ نوری‌ در پاسخ‌ به‌ سوال‌ تصوف‌ چیست‌، گفت‌: «تركُ كلِّ حظِّ نفْسٍ»، و در پاسخ‌ به‌ پرسش‌ صوفیان‌ چه‌ كسانی‌اند، گفت‌: «كسانی‌ كه‌ جانهای‌ ایشان‌ از كدورات‌ بشریت‌ آزاد گشته‌ است‌ و از آفت‌ نفس‌ صافی‌ شده‌ و از هوا خلاص‌ یافته‌ تا اندر صف‌ اول‌ و درجه‌ اعلی‌' با حق‌ بیارمیده‌اند و از غیر وی‌ اندر رمیده‌» (هجویری‌، ص‌42). ابوبكر شبلی‌ نیز در پاسخ‌ به‌ سرجوع كنید بهال‌ صوفی‌ كیست‌، گفت‌: «صوفی‌ آن‌ بُوَد كه‌ اندر دو جهان‌ هیچ‌ چیز نبیند بجز خدای‌ عزوجل‌» (همان‌، ص‌ 44). در بعضی‌ از این‌ سخنان‌ تأكید شده‌ است‌ كه‌ صوفی‌ باید خُلقی‌ نیكو داشته‌ باشد؛
از مرتعش‌ نقل‌ كرده‌اند كه‌ «تصوف‌ خُلق‌ نیكوست‌». ابوحفص‌ حدّاد نیشابوری‌ نیز گفته‌ است‌: «تصوف‌ سراسر آداب‌ است‌» (هجویری‌، ص‌ 47).
از مرتعش‌ نقل‌ كرده‌اند كه‌ «تصوف‌ خُلق‌ نیكوست‌». ابوحفص‌ حدّاد نیشابوری‌ نیز گفته‌ است‌: «تصوف‌ سراسر آداب‌ است‌» (هجویری‌، ص‌ 47).