پرش به محتوا

ادیان و مذاهب در بنگلادش (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۸۸: خط ۸۸:


==اسلام==
==اسلام==
اکثریت قاطع مسلمانان بنگلادش اهل سنت می‌باشند و 99/99% جمعیت مسلمانان کشور را تشکیل می‌دهند. شیعیان این کشور اقلیت محض‌اند و تعدادشان به ده هزار نفر هم نمی‌رسد. ولی بر اثر پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و شخصیت نورانی و رهنمودهای پیامبر گونه حضرت امام خمینی و مبارزه ایشان با استکبار جهانی، جوانان روشندل حقجوی اهل سنت این کشور به طور فزاینده‌ای به سوی مکتب اهل‌بیت (علیهم‌السّلام) و تشیع روی می‌آورند که آماری دقیق از تعدادشان در دست نیست.
اکثریت قاطع مسلمانان بنگلادش اهل‌سنت می‌باشند و 99/99% جمعیت مسلمانان کشور را تشکیل می‌دهند. شیعیان این کشور اقلیت محض‌اند و تعدادشان به ده هزار نفر هم نمی‌رسد. ولی بر اثر پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و شخصیت نورانی و رهنمودهای پیامبر گونه حضرت امام خمینی و مبارزه ایشان با استکبار جهانی، جوانان روشندل حقجوی اهل‌سنت این کشور به طور فزاینده‌ای به سوی مکتب اهل‌بیت (علیهم‌السّلام) و تشیع روی می‌آورند که آماری دقیق از تعدادشان در دست نیست.
جمعیت اهل سنت بنگلادش دو دسته هستند:
جمعیت اهل‌سنت بنگلادش دو دسته هستند:
الف- حنفیان: اهل سنت پیرو مذهب حنفی 90% جمعیت مسلمانان اهل سنت را تشکیل می‌دهند.
الف- حنفیان: اهل‌سنت پیرو مذهب حنفی 90% جمعیت مسلمانان اهل‌سنت را تشکیل می‌دهند.
ب- اهل الحدیث: 10% جمعیت اهل سنت را تشکیل می‌دهند و پیرو هیچ یک از مذاهب چهارگانه نیستند. از لحاظ عقاید و افکار و سلوک بسیار نزدیک به وهابیت می‌باشند. نفوذ وهابیت در بین آنان بیش از نفوذشان در حنفیان است.
ب- اهل الحدیث: 10% جمعیت اهل‌سنت را تشکیل می‌دهند و پیرو هیچ یک از مذاهب چهارگانه نیستند. از لحاظ عقاید و افکار و سلوک بسیار نزدیک به وهابیت می‌باشند. نفوذ وهابیت در بین آنان بیش از نفوذشان در حنفیان است.
چون اغلب مسلمانان بنگلادش پیرو فرقه صوفیه هستند و عقاید صوفی‌ها به عقاید و افکار شیعه بسیار نزدیک می‌باشد، حساسیت مذهبی بین شیعه و سنی به حدی که در پاکستان و هند و کشورهای دیگر وجود دارد، نیست. مسلمانان اهل سنت این کشور اهل بیت پیامبر (صلّی‌الله علیه وآله) را دوست دارند و با ارادت خاصی در مراسم عزاداری اباعبدالله‌الحسین (علیه‌السّلام) در عاشورا شرکت می‌کنند. اکثریت شرکت‌کنندگان در راهپیمایی‌های عاشورا در شهرداکا و دیگر نقاط کشور اهل تسنن می‌باشند. ولی در سال‌های اخیر فعالیت وهابی‌ها در سراسر کشور گسترش پیدا کرده است و بر اثر فعالیت‌های آنها تعداد شرکت‌کنندگان در مراسم مزبور کاهش یافته است.
چون اغلب مسلمانان بنگلادش پیرو فرقه صوفیه هستند و عقاید صوفی‌ها به عقاید و افکار شیعه بسیار نزدیک می‌باشد، حساسیت مذهبی بین شیعه و سنی به حدی که در پاکستان و هند و کشورهای دیگر وجود دارد، نیست. مسلمانان اهل‌سنت این کشور اهل بیت پیامبر (صلّی‌الله علیه وآله) را دوست دارند و با ارادت خاصی در مراسم عزاداری اباعبدالله‌الحسین (علیه‌السّلام) در عاشورا شرکت می‌کنند. اکثریت شرکت‌کنندگان در راهپیمایی‌های عاشورا در شهرداکا و دیگر نقاط کشور اهل تسنن می‌باشند. ولی در سال‌های اخیر فعالیت وهابی‌ها در سراسر کشور گسترش پیدا کرده است و بر اثر فعالیت‌های آنها تعداد شرکت‌کنندگان در مراسم مزبور کاهش یافته است.


==جمعیت شیعه اسماعیلیه==
==جمعیت شیعه اسماعیلیه==
خط ۱۴۰: خط ۱۴۰:


== نتیجه‌گیری:==
== نتیجه‌گیری:==
از پیامبر  (صلّی‌الله علیه وآله) نقل شده است که فرمود: دین یهود به 71 فرقه و امت حضرت عیسی به 72 فرقه تقسیم شداند و امت من به 73 فرقه تقسیم خواهند شد که از میان آنان فقط یک فرقه رستگار است و بقیه تباه خواهند شد. نخستین نویسندگان ملل و نحل، مانند ابوالحسن علی بن اسماعیل اشعری (متوفی 330ق/941م)، عبدالقاهر بغدادی (متوفی 429ق/ 1037م)، ابن حزم (متوفی 456ق/1064م) و شهرستانی (متوفی 456ق/1064م)، کتاب‌هایی در تبیین رفتار و افکار فرقه‌های مختلف اسلامی- که بر اساس نوشته‌های اهل سنت، آنان را خارج از دین و فاسد می‌دانستند- نوشتند. آنها تاکید فراوان بر اختلاف میان فرقه‌های شیعه داشتند، اما نتوانستند کثرت فرقه‌های مختلف اهل سنت را- که علی‌رغم تلاش دولت‌ها برای حفظ ظاهر و حدت، پدید آمدند- نادیده بگیرند.
از پیامبر  (صلّی‌الله علیه وآله) نقل شده است که فرمود: دین یهود به 71 فرقه و امت حضرت عیسی به 72 فرقه تقسیم شداند و امت من به 73 فرقه تقسیم خواهند شد که از میان آنان فقط یک فرقه رستگار است و بقیه تباه خواهند شد. نخستین نویسندگان ملل و نحل، مانند ابوالحسن علی بن اسماعیل اشعری (متوفی 330ق/941م)، عبدالقاهر بغدادی (متوفی 429ق/ 1037م)، ابن حزم (متوفی 456ق/1064م) و شهرستانی (متوفی 456ق/1064م)، کتاب‌هایی در تبیین رفتار و افکار فرقه‌های مختلف اسلامی- که بر اساس نوشته‌های اهل‌سنت، آنان را خارج از دین و فاسد می‌دانستند- نوشتند. آنها تاکید فراوان بر اختلاف میان فرقه‌های شیعه داشتند، اما نتوانستند کثرت فرقه‌های مختلف اهل‌سنت را- که علی‌رغم تلاش دولت‌ها برای حفظ ظاهر و حدت، پدید آمدند- نادیده بگیرند.
در حقیقت، رقابت‌های طایفه‌ای و قبیله‌ای عرب، در دوران حیات پیامبر (صلّی‌الله علیه وآله) کاملاً نابود نشد. مهاجرین و انصار با یکدیگر برادر محسوب می‌شدند، اما همزمان با رحلت پیامبر  (صلّی‌الله علیه وآله)، انصار از مهاجرین جدا شدند. قریش با بی میلی تمام، پیامبری حضرت محمد  (صلّی‌الله علیه وآله) را پذیرفته بود. از طرفی، پیش از رحلت رسول خدا، عده منافقان به نحو چشمگیری زیاد شده بود. پیامبر  (صلّی‌الله علیه وآله) از آغاز رسالت تا زمان رحلتشان، بر اساس حکم الهی، در مجامع عمومی و محافل خصوصی اعلام می‌کرد که علی (علیه‌السّلام) وزیر و خلیفه اوست. این تصمیم مسلّماً تحت تاثیر ملاحظات خانوادگی نبود، بلکه سابقه ایمان، سلحشوری، فداکاری و دانش علی  (علیه‌السّلام) بیانگر حقانیت این انتخاب الهی بود. به هر حال، سران قریش خواب به دست آوردن شکوه و جلالی را که خداوند به پیامبر (صلّی‌الله علیه وآله) عنایت کرده بود، می‌دیدند و برای رسیدن به این آرزو، هیچ فرصتی را از دست نمی‌دادند.
در حقیقت، رقابت‌های طایفه‌ای و قبیله‌ای عرب، در دوران حیات پیامبر (صلّی‌الله علیه وآله) کاملاً نابود نشد. مهاجرین و انصار با یکدیگر برادر محسوب می‌شدند، اما همزمان با رحلت پیامبر  (صلّی‌الله علیه وآله)، انصار از مهاجرین جدا شدند. قریش با بی میلی تمام، پیامبری حضرت محمد  (صلّی‌الله علیه وآله) را پذیرفته بود. از طرفی، پیش از رحلت رسول خدا، عده منافقان به نحو چشمگیری زیاد شده بود. پیامبر  (صلّی‌الله علیه وآله) از آغاز رسالت تا زمان رحلتشان، بر اساس حکم الهی، در مجامع عمومی و محافل خصوصی اعلام می‌کرد که علی (علیه‌السّلام) وزیر و خلیفه اوست. این تصمیم مسلّماً تحت تاثیر ملاحظات خانوادگی نبود، بلکه سابقه ایمان، سلحشوری، فداکاری و دانش علی  (علیه‌السّلام) بیانگر حقانیت این انتخاب الهی بود. به هر حال، سران قریش خواب به دست آوردن شکوه و جلالی را که خداوند به پیامبر (صلّی‌الله علیه وآله) عنایت کرده بود، می‌دیدند و برای رسیدن به این آرزو، هیچ فرصتی را از دست نمی‌دادند.
عمربن خطاب، با تمسک به این تئوری که کتاب خدا به تنهایی آنها را کفایت می‌کند، از وصیت کتبی رسول خدا جلوگیری کرد. کوشش انصار برای جلوگیری از کار عمر و حامیانش در انتخاب جانشین پیامبر (صلّی‌الله علیه وآله) به نتیجه نرسید. حرکت‌های زیرکانه ابوبکر وعمر، زیرپای انصار را که به علت حسادت‌های قبیله‌ای میانشان شکاف وجود داشت، خالی کرد. ابوبکر، عمر و ابوعبیده جراح، با تکیه بر اینکه امامت حق ذاتی و لاینفک قریش است، برنده جنگ شدند و بنی‌هاشم از حق خود محروم ماندند. انبوه جمعیت در مسجد مدینه به این عمل انجام شده تن در دادند. اما در عین حال، بنی‌هاشم و گروهی دیگر از اصحاب برجسته پیامبر  (صلّی‌الله علیه وآله)، دست از مخالفت و مقاومت نکشیدند. برتری سیاسی قریش، حمایت از حضرت علی (علیه‌السّلام) را مشکل می‌ساخت. علائق سیاسی جامعه، روابط معنوی و دینی را تحت الشعاع خود قرار داده بود. [[معاویه]] بنیان‌گذار سلسله اموی‌ها، رسم سب و لعن حضرت علی (علیه‌السّلام) و اهل‌بیت (علیهم‌السّلام) را در مجامع عمومی بنیان نهاد. علمای درباری، قرآن و سنت را با استناد به گفته‌های اصحاب پیامبر  (صلّی‌الله علیه وآله) که از قدرت و مقام در دولت‌های پیشین برخوردار بودند، تفسیر می‌کردند، آنها توجه چندانی به اهل‌بیت (علیهم‌السّلام) نداشتند و حتی مصوبات سیاسی و مقررات اداری به بدنه سیاسی اسلام پیوند داده می‌شد. از آن به بعد بود که حزب حاکم و پیروانشان، «اهل سنت» و «جماعت» و یا «سنی» نامیده شدند.
عمربن خطاب، با تمسک به این تئوری که کتاب خدا به تنهایی آنها را کفایت می‌کند، از وصیت کتبی رسول خدا جلوگیری کرد. کوشش انصار برای جلوگیری از کار عمر و حامیانش در انتخاب جانشین پیامبر (صلّی‌الله علیه وآله) به نتیجه نرسید. حرکت‌های زیرکانه ابوبکر وعمر، زیرپای انصار را که به علت حسادت‌های قبیله‌ای میانشان شکاف وجود داشت، خالی کرد. ابوبکر، عمر و ابوعبیده جراح، با تکیه بر اینکه امامت حق ذاتی و لاینفک قریش است، برنده جنگ شدند و بنی‌هاشم از حق خود محروم ماندند. انبوه جمعیت در مسجد مدینه به این عمل انجام شده تن در دادند. اما در عین حال، بنی‌هاشم و گروهی دیگر از اصحاب برجسته پیامبر  (صلّی‌الله علیه وآله)، دست از مخالفت و مقاومت نکشیدند. برتری سیاسی قریش، حمایت از حضرت علی (علیه‌السّلام) را مشکل می‌ساخت. علائق سیاسی جامعه، روابط معنوی و دینی را تحت الشعاع خود قرار داده بود. [[معاویه]] بنیان‌گذار سلسله اموی‌ها، رسم سب و لعن حضرت علی (علیه‌السّلام) و اهل‌بیت (علیهم‌السّلام) را در مجامع عمومی بنیان نهاد. علمای درباری، قرآن و سنت را با استناد به گفته‌های اصحاب پیامبر  (صلّی‌الله علیه وآله) که از قدرت و مقام در دولت‌های پیشین برخوردار بودند، تفسیر می‌کردند، آنها توجه چندانی به اهل‌بیت (علیهم‌السّلام) نداشتند و حتی مصوبات سیاسی و مقررات اداری به بدنه سیاسی اسلام پیوند داده می‌شد. از آن به بعد بود که حزب حاکم و پیروانشان، «اهل‌سنت» و «جماعت» و یا «سنی» نامیده شدند.
عده اندکی از اصحاب رسول خدا در دوران حیات آن حضرت از حضرت علی (علیه‌السّلام) الهام می‌گرفتند. این عده به عنوان شیعیان علی (علیه‌السّلام) مشهور بودند و امامت را یک منصب سیاسی نمی‌دانستند، بلکه آن را ادامه ماموریت پیامبر  (صلّی‌الله علیه وآله) تفسیر می‌کردند. هر چند که به امام وحی نمی‌شود، اما او حجت خداست و جهان، هیچ گاه بدون حجت نمی‌ماند، و لذا وجود امام – حاضر یا غایب – ضروری است. به عقیده آنان، آیات قرآن به روشنی، ولایت وامامت حضرت علی (علیه‌السّلام) و استمرار آن را در نسل بلا وسطه او خاطر نشان کرده است.
عده اندکی از اصحاب رسول خدا در دوران حیات آن حضرت از حضرت علی (علیه‌السّلام) الهام می‌گرفتند. این عده به عنوان شیعیان علی (علیه‌السّلام) مشهور بودند و امامت را یک منصب سیاسی نمی‌دانستند، بلکه آن را ادامه ماموریت پیامبر  (صلّی‌الله علیه وآله) تفسیر می‌کردند. هر چند که به امام وحی نمی‌شود، اما او حجت خداست و جهان، هیچ گاه بدون حجت نمی‌ماند، و لذا وجود امام – حاضر یا غایب – ضروری است. به عقیده آنان، آیات قرآن به روشنی، ولایت وامامت حضرت علی (علیه‌السّلام) و استمرار آن را در نسل بلا وسطه او خاطر نشان کرده است.
واقعیات غیر قابل انکار از حضرت علی و یازده جانشین او، مؤید حقانیت اعتقادات شیعه است. لیکن بعضی از شیفتگان حضرت علی (علیه‌السّلام) و ائمه (علیهم‌السّلام) آن چنان مجذوب شخصیت حضرت علی (علیه‌السّلام) بودند که در مورد فضایل او راه افراط را پیمودند، به حدی که برخی از آنها به «غلات» شهرت پیدا کردند. سخنان غلات درباره علی (علیه‌السّلام) و ائمه، موجب برآشفتن ایشان شد و در نتیجه آنها را از خود راندند و ادعاهای افراطی آنان را انکار کردند. اما عقاید غلات کاملاً از میان نرفت، حتی برخی از علمای بر جسته اهل سنت همچون امام شافعی نیز درباره علی (علیه‌السّلام) سخنان غلوآمیزی بیان داشته‌اند. علمای سرسخت سنی، مانند مخدوم الملک ملا عبدالله سلتان پوری، معتقدند که گوینده چنین سخنانی قائل به حلول است، اما ستایش کنندگان سنی مذهب حضرت علی (علیه‌السّلام) دلسرد نشدند. گفتنی است که «جت»های «سند» که اسلام آورده بودند، معتقد شدند که حضرت علی (علیه‌السّلام) تجسم خداست. علی (علیه‌السّلام) زندگی آرام و ساکتی را در سراسر دوران حکومت خلفا سپری کرد. ایشان ایده ابوسفیان را که پیشنهاد اقدام نظامی علیه ابوبکر را می‌داد، قبول نکرد. هر چند حضرت امیر (علیه‌السّلام) همیشه برای خواست‌های برحقش پافشاری می‌کرد، هرگز دست به اقدام نظامی نزد. کوشش برخی از نویسنده گان سنی مذهب این است که اثبات کنند حضرت علی (علیه‌السّلام) به طور جدی و فعالانه با خلفا همکاری می‌کرد. اما مدارک آنها این نظریه را تایید نمی‌کند، بلکه از آن مدارک چنین به نظر می‌رسد که حضرت علی (علیه‌السّلام) هیچ تردیدی برای جنگ بابی‌عدالتی از خود نشان نداد. ابوبکر و عمر به خاطر منافع سیاسی خود، مشاورت‌ها و قضاوت‌های حضرت علی (علیه‌السّلام) را محترم می‌شمردند، اما عثمان آن را نیز نادیده گرفت.
واقعیات غیر قابل انکار از حضرت علی و یازده جانشین او، مؤید حقانیت اعتقادات شیعه است. لیکن بعضی از شیفتگان حضرت علی (علیه‌السّلام) و ائمه (علیهم‌السّلام) آن چنان مجذوب شخصیت حضرت علی (علیه‌السّلام) بودند که در مورد فضایل او راه افراط را پیمودند، به حدی که برخی از آنها به «غلات» شهرت پیدا کردند. سخنان غلات درباره علی (علیه‌السّلام) و ائمه، موجب برآشفتن ایشان شد و در نتیجه آنها را از خود راندند و ادعاهای افراطی آنان را انکار کردند. اما عقاید غلات کاملاً از میان نرفت، حتی برخی از علمای بر جسته اهل‌سنت همچون امام شافعی نیز درباره علی (علیه‌السّلام) سخنان غلوآمیزی بیان داشته‌اند. علمای سرسخت سنی، مانند مخدوم الملک ملا عبدالله سلتان پوری، معتقدند که گوینده چنین سخنانی قائل به حلول است، اما ستایش کنندگان سنی مذهب حضرت علی (علیه‌السّلام) دلسرد نشدند. گفتنی است که «جت»های «سند» که اسلام آورده بودند، معتقد شدند که حضرت علی (علیه‌السّلام) تجسم خداست. علی (علیه‌السّلام) زندگی آرام و ساکتی را در سراسر دوران حکومت خلفا سپری کرد. ایشان ایده ابوسفیان را که پیشنهاد اقدام نظامی علیه ابوبکر را می‌داد، قبول نکرد. هر چند حضرت امیر (علیه‌السّلام) همیشه برای خواست‌های برحقش پافشاری می‌کرد، هرگز دست به اقدام نظامی نزد. کوشش برخی از نویسنده گان سنی مذهب این است که اثبات کنند حضرت علی (علیه‌السّلام) به طور جدی و فعالانه با خلفا همکاری می‌کرد. اما مدارک آنها این نظریه را تایید نمی‌کند، بلکه از آن مدارک چنین به نظر می‌رسد که حضرت علی (علیه‌السّلام) هیچ تردیدی برای جنگ بابی‌عدالتی از خود نشان نداد. ابوبکر و عمر به خاطر منافع سیاسی خود، مشاورت‌ها و قضاوت‌های حضرت علی (علیه‌السّلام) را محترم می‌شمردند، اما عثمان آن را نیز نادیده گرفت.
به گفته علمای واقع بین اهل سنت، عایشه، همسر پیامبر  (صلّی‌الله علیه وآله)، و نیز بعضی از اصحاب پیامبر (صلّی‌الله علیه وآله) همچون طلحه و زبیر، به حضرت علی (علیه‌السّلام) مهلت ندادند تا برنامه‌های اصلاحی خود را انجام دهد و به بهانه تاخیر در اقدام علیه قاتلین عثمان، با حضرت علی (علیه‌السّلام) جنگیدند. پس از شکست آنها معاویه فرزند ابی سفیان، با تمام قدرت علیه حضرت علی (علیه‌السّلام) لشکر کشید. در جنگ‌هایی که در مخالفت با حضرت علی (علیه‌السّلام) صورت گرفت، گروه بسیاری از اصحاب رسول خدا و مسلمانان راستین به قتل رسیدند. هر چند دشمنان علی (علیه‌السّلام) به او فرصت کافی ندادند، آن حضرت در مدت کوتاه حکومتش در اداره و حفظ مساوات و عدالت قصور نورزید. هیچ حکومت منصفی در جهان نمی‌تواند اقدامات و تدابیر حضرت علی (علیه‌السّلام) را نادیده بگیرد.
به گفته علمای واقع بین اهل‌سنت، عایشه، همسر پیامبر  (صلّی‌الله علیه وآله)، و نیز بعضی از اصحاب پیامبر (صلّی‌الله علیه وآله) همچون طلحه و زبیر، به حضرت علی (علیه‌السّلام) مهلت ندادند تا برنامه‌های اصلاحی خود را انجام دهد و به بهانه تاخیر در اقدام علیه قاتلین عثمان، با حضرت علی (علیه‌السّلام) جنگیدند. پس از شکست آنها معاویه فرزند ابی سفیان، با تمام قدرت علیه حضرت علی (علیه‌السّلام) لشکر کشید. در جنگ‌هایی که در مخالفت با حضرت علی (علیه‌السّلام) صورت گرفت، گروه بسیاری از اصحاب رسول خدا و مسلمانان راستین به قتل رسیدند. هر چند دشمنان علی (علیه‌السّلام) به او فرصت کافی ندادند، آن حضرت در مدت کوتاه حکومتش در اداره و حفظ مساوات و عدالت قصور نورزید. هیچ حکومت منصفی در جهان نمی‌تواند اقدامات و تدابیر حضرت علی (علیه‌السّلام) را نادیده بگیرد.
امام حسن (علیه‌السّلام) پس از شهادت حضرت علی (علیه‌السّلام)، با معاویه پیمان صلح امضا کرد تا بار دیگر آرامش را به میان مسلمین باز گرداند، اما معاویه تمام شرایط صلح را زیر پا گذاشت و پس از به شهادت رساندن امام حسن (علیه‌السّلام)، یزید را جانشین خود معرفی کرد. امام حسین (علیه‌السّلام) از پذیرفتن این اقدام معاویه امتناع کرد. معاویه در قبال امام حسن (علیه‌السّلام)، مواضع تهدید‌آمیزی گرفت، اما هیچ اقدام خشونت آمیزی را به این منظور اتخاذ نکرد. بر خلاف معاویه، یزید پس از به قدرت رسیدن، عرصه را بر امام حسین (علیه‌السّلام) و یارانش تنگ کرد. امام حسین (علیه‌السّلام) با 72 نفر از یارانش که طفل شیر خواری هم در میان آنها بود، در زمین کربلا به شهادت رسیدند و اعضای خانواده امام بی‌رحمانه مورد آزار و شکنجه قرار گرفتند. به هر حال، فداکاری امام حسین (علیه‌السّلام) و یارانش در راه اسلام و عزم آنان در مبارزه با پلیدی، اسلام را تثبیت کرد و روح تازه‌ای به ارزش‌های معنوی اسلام بخشید؛ شیعه و سنی از سران بنی‌امیه بیزاری جستند و موضعی آرام و بی اعتنا اتخاذ کردند، اما بنی‌امیه هر دو گروه را به صورت وحشتناکی مورد شکنجه و آزار قرار دادند؛ پس از آن نیز ظالمان همواره معصومان (علیه‌السّلام) را به شیوه‌های گوناگون به شهادت می‌رساندند.
امام حسن (علیه‌السّلام) پس از شهادت حضرت علی (علیه‌السّلام)، با معاویه پیمان صلح امضا کرد تا بار دیگر آرامش را به میان مسلمین باز گرداند، اما معاویه تمام شرایط صلح را زیر پا گذاشت و پس از به شهادت رساندن امام حسن (علیه‌السّلام)، یزید را جانشین خود معرفی کرد. امام حسین (علیه‌السّلام) از پذیرفتن این اقدام معاویه امتناع کرد. معاویه در قبال امام حسن (علیه‌السّلام)، مواضع تهدید‌آمیزی گرفت، اما هیچ اقدام خشونت آمیزی را به این منظور اتخاذ نکرد. بر خلاف معاویه، یزید پس از به قدرت رسیدن، عرصه را بر امام حسین (علیه‌السّلام) و یارانش تنگ کرد. امام حسین (علیه‌السّلام) با 72 نفر از یارانش که طفل شیرخواری هم در میان آنها بود، در زمین کربلا به شهادت رسیدند و اعضای خانواده امام بی‌رحمانه مورد آزار و شکنجه قرار گرفتند. به هر حال، فداکاری امام حسین (علیه‌السّلام) و یارانش در راه اسلام و عزم آنان در مبارزه با پلیدی، اسلام را تثبیت کرد و روح تازه‌ای به ارزش‌های معنوی اسلام بخشید؛ شیعه و سنی از سران بنی‌امیه بیزاری جستند و موضعی آرام و بی اعتنا اتخاذ کردند، اما بنی‌امیه هر دو گروه را به صورت وحشتناکی مورد شکنجه و آزار قرار دادند؛ پس از آن نیز ظالمان همواره معصومان (علیه‌السّلام) را به شیوه‌های گوناگون به شهادت می‌رساندند. رهبران معنوی اهل‌سنت که به [[تصوف|صوفیه]] معروف‌اند، برای حفظ جان خود دچار مشکلاتی بودند. در سال 75 قمری، رهبر صوفیه [[حسن بصری]] مجبور شد پنهان شود و تا مرگ [[حجاج بن یوسف|حجاج]] حاکم اموی در سال 714م (مطابق 95 قمری) محل اختفای او معلوم نشد. ائمه (علیهم‌السّلام) و صوفیان بر جسته، کسی را تشویق به شورش علیه حکومت نکردند. صوفی‌ها بعضی از تعلیمات معنوی ائمه (علیهم‌السّلام) را در طریقه خودشان وارد کردند. به عقیده شیعه، فقط ائمه (علیهم‌السّلام) حجت واقعی خدا هستند، اما صوفیه، «حجت» را به اولیای زنده و همچنین اولیای خیالی تعمیم دادند. [[هجویری]] می‌گوید:  خداوند اولیا را حاکمان جهان قرار داده است. آنها کاملاً شیفته و مجذوب اوامر اویند و از پیروی هواهای نفسانی به دورند. از برکت وجود آنهاست که از آسمان باران نازل می‌شود و به خاطر زندگانی خالصانه آنها گیاهان از زمین می‌رویند و به خاطر تاثیر روحانی آنها، مسلمانان بر کافران پیروز می‌شوند. در میان آنها چهار هزار نفر هستند که پنهان می‌باشند و همدیگر را نمی‌شناسند و به شان والای خویش توجهی ندارند. اینان در همه شرایط برای خودشان و دیگران ناشناخته و پنهان‌اند. احادیثی دال بر این حقیقت وارد شده است و من خودم بحمدالله در این مورد مشهوداتی داشته‌ام. اما از این میان، کسانی که قدرت قبض‌وبسط دارند و ماموران بار گاه الهی هستند، سیصد نفرند که «اخیار» نامیده می‌شوند و چهل نفر «ابدال»، هفت نفر «ابرار» و چهار نفر «اوتاد» و سه نفر«نقبا» و یک نفر «قطب» یا «قوس» خوانده می‌شوند که همه اینها یکدیگر را می‌شناسند و جز با رضایت همدیگر نمی‌توانند عمل کنند.‌ علمای سنی سرسختانه با عقیده شیعه در مورد غیبت امام دوازدهم مخالفت می‌کنند، اما با اولیای پنهان و آشکار چون اخیار، ابدال، نقبا و قطب یا قوس مخالفتی ندارند. تنها وهابیون معاصر می‌توانند اظهارات هجویری را زیر سؤال برند، ولی بر همین مبنا وهابی‌ها نمی‌توانند اختیارات پیامبر  (صلّی‌الله علیه وآله) را هم قبول کنند. مسئله انتظار [[ظهور]] در اعتقاد اهل‌سنت نیز به همان‌گونه که در احادیث شیعه وجود دارد، ریشه‌دار است. [[ابوزید عبدالرحمن بن محمد بن خلدون حضرمی|ابن خلدون]]- دانشمند مشهور اهل‌سنت- با بررسی احادیث مربوط به حضرت مهدی (عجل‌الله تعالی فرجه‌الشّریف) در کتاب‌های اهل‌سنت می‌گوید:  این مسئله در میان همه مسلمان‌ها و در همه اعصار معروف و مورد قبول بوده که در آخر‌الزمان حتماً مردی از خاندان رسول خدا  (صلّی‌الله علیه وآله) ظهور خواهد کرد؛ کسی که دین را تقویت می‌کند و عدالت را حاکم می‌گرداند، مسلمانان از او پیروی می‌کنند و بر تمام قلمرو اسلام دست خواهد یافت که نام او [[حجت بن الحسن (مهدی)|مهدی]] است. در همان زمان است که [[دجال]] ظاهر می‌شود و نشانه‌های قیامت، آن گونه که در صحیح آمده است، ظاهر خواهد شد. پس از مهدی، [[حضرت عیسی|عیسی]] فرود می‌آید و دجال را می‌کشد، یا موسی همراه مهدی می‌آید تا او را در کشتن دجال، یاری دهد و به او اقتدا می‌کند. کتاب‌های حدیثی شیعه و سنی تقریباً احادیث یکسانی را از رسول خدا درباره حضرت مهدی (عجل‌الله تعالی فرجه‌الشّریف) نقل می‌کنند و نقش خارق‌العاده‌ای را به او نسبت می‌دهند. در طول تاریخ، گاه به گاه، عده‌ای ماجراجو در مناطق مختلف جهان از جمله هندوستان خودشان را مهدی معرفی کرده‌اند. مسئله انتظار باعث شد تا گروهی در میان شیعه وفات امام خاصی را انکار کنند. بعضی از ائمه نیز به عنوان مهدی معرفی شده‌اند. باقریه اظهار می‌داشتند که پس از وفات امام باقر (علیه‌السّلام)، امامت پایان یافت. پس از امام صادق (علیه‌السّلام) طرفداران اسماعیل (پسر امام صادق (علیه‌السّلام)) فرقه شیعی و مستقل [[اسماعیلیه]] را تاسیس کردند. [[واقفیه]] عقیده داشتند که امام صادق (علیه‌السّلام) از دنیا نرفته و به عنوان مهدی باز خواهد گشت. [[افطحیه|فطحیه]] نیز معتقد شدند که فرزند امام صادق (علیه‌السّلام) (عبدالله افطح)، جانشین پدرش شد. پیروان محمد (چهارمین پسر امام صادق-ع-) فرقه [[شمیتیه]] را تشکیل دادند. بر مبنای مسئله انتظار، پس از وفات امام موسی کاظم (علیه‌السّلام) سه فرقه مهم سر بر آوردند. همین طور پس از شهادت امام رضا (علیه‌السّلام) سه فرقه و پس از رحلت امام هادی (علیه‌السّلام) سه فرقه و پس از وفات امام حسن عسکری (علیه‌السّلام) نیز پنج فرقه به وجود آمدند. پس از امام عسکری (علیه‌السّلام) گروه‌های منحرف چند سال اغتشاش فکری خطرناکی را برسر جانشین او، امام دوازدهم، و نیز مفهوم غیبت رواج دادند. کم کم گروه‌های بی بنیان و سست از بین رفتند و عده زیادی از شیعیان، معتقد به امامت حضرت مهدی (عجل‌الله تعالی فرجه‌الشّریف) شدند. احادیثی که از طریق اهل‌سنت روایت شده است نیز عقاید شیعه را تقویت می‌کند؛ هر چند عده‌ای از راویان، اصطلاح «امیر» یا «خلیفه» را به جای «امام» در روایاتشان به کار برده‌اند. در میان راویان اهل‌سنت که این روایات را نقل کرده‌اند، اصحاب مشهور رسول خدا- همچون [[عمر بن خطاب|عمربن خطاب]]، [[عبدالله بن مسعود]] و [[جابر بن سمره]]- هستند. در میان راویان شیعه نیز شخصیت‌هایی چون عبدالله بن جعفر طیار، [[سلمان فارسی]]، ابوالهیثم ابن التّیهان، خزیمه بن ثابت، [[عمار یاسر|عماربن یاسر]]، [[مقداد]] و [[ابوایوب انصاری]] وجود دارند. در حدیثی که راویان شیعی نقل کرده‌اند، چنین وارد شده است: ای مردم! ولایت (قدرت قانونی) فقط به علی بن ابی‌طالب (علیه‌السّلام) و امنای نسل من و اولاد برادرم علی واگذار گردیده است. او اولین آنها و دو فرزندش حسن و حسین، یکی بعد از دیگری، جانشین او هستند. آنها تا بازگشت به سوی خدا خود را از قرآن جدا نخواهندکرد. احادیث شیعه صریحاً بیانگر این است که حضرت علی (علیه‌السّلام) و یازده فرزندش به عنوان«امام» تعیین شده‌اند، مثلاً روایت زیر از [[عبدالله ابن عباس|ابن عباس]]- که در میان اهل‌سنت هم مقامی شایسته دارد- نقل شده است: من اشرف پیامبرانم و علی اشرف امنای من است و آن امنا دوازده نفرند: نخستین آنان، حضرت علی (علیه‌السّلام) و آخرینشان حضرت قائم (عجل‌الله تعالی فرجه‌الشّریف) است که قیام خواهد کرد. نامعلوم بودن تاریخ ظهور حضرت قائم (عجل‌الله تعالی فرجه‌الشّریف)، باعث شکاف و ایجاد گروه‌های انحرافی در میان شیعه شد. ماجراجویانی از فرزندان ائمه (علیهم‌السّلام) نیز تلاش کردند تا به صورت نظامی علیه خلفای عباسی قیام کنند، تا قدرت غصب شده اهل‌بیت (علیهم‌السّلام) را باز پس گیرند. ادعای آنان به سرعت مورد قبول قرار گرفت و لقب مهدی گرفتند. ائمه (علیهم‌السّلام) به دلیل تهدیدهای موجود که کاملا هم جدی بود، نتوانستند آزادانه با پیروان خود تماس بگیرند و مفهوم و مصداق صحیح احادیث را تبیین کنند. به همین جهت، ائمه (علیهم‌السّلام) تنها دو راه در پیش داشتند: یکی سازماندهی قیام مسلحانه علیه قدرت‌های مادی و سرنگونی آنها با قدرت نظامی، و راه دوم آنکه صبورانه انقلاب معنوی را در میان مسلمانان توسعه دهند و رهبری کنند. آنها راه دوم را برگزیدند، چرا که مبارزه با مشبهه که خدا را به موجودات تشبیه می‌کردند و هم در میان سنی‌ها و هم [[غلات]] حضور داشتند، از جنگ با [[عباسیان|عباسی‌ها]] مهم‌تر بود. ائمه (علیهم‌السّلام) در میان دو نظریه [[جبر و اختیار]] که عکس‌العملی در برابر ظلم و سفاکی بیش از حد قدرت‌های حاکم بود، نظریه «[[امر بین الامرین]]» را ترویج کردند. میراث فکری ائمه (علیهم‌السّلام) تنها به پیروانشان محدود نشد، بلکه در همه نهضت‌های معنوی مسلمین و حتی سنی‌ها نیز نفوذ کرد. سهم پیروان ائمه (علیهم‌السّلام) در مسائل عقلی نیز از اهمیت بسزایی بر خوردار بود. آنها بر اساس نظریات ارائه شده از سوی ائمه (علیهم‌السّلام)، آثاری علمی تالیف کردند و مجموعه بی‌شماری از کتاب‌ها را در علوم مختلف نگاشتند. همچنین آثاری در رد عقاید و نظرات انحرافی رایج در میان سنی‌ها و غلات شیعه نوشتند. علمای بزرگ شیعه که در مکتب ائمه (علیهم‌السّلام) تربیت یافتند نیز دامنه علم کلام را گسترش دادند. پس از غیبت امام دوازدهم، بزرگان شیعه در قرن‌های متوالی، برای حفظ میراث و تعلیمات ائمه (علیهم‌السّلام) تلاش فراوانی کردند. آنها حشو و زواید افکار غلات را از نوشته‌های موجود محو ساختند. تخریب کتابخانه‌های شیعه به دست سلسله‌های حاکم، جهان اسلام را از آثار عمیق و بی شمار شیعه در قرون اولیه محروم ساخته بود. تحقیقات [[شیخ کلینی|کلینی]]، [[شیخ صدوق|ابن بابویه]]، [[شیخ مفید]]، [[سید مرتضی علم‌الهدی|سید مرتضی (علم الهدی)]]، [[شیخ طوسی]] (شیخ الطایفه)، [[خواجه نصیرالدین طوسی|خواجه نصیر الدین طوسی]]، [[سید بن طاووس|ابن طاووس حلی]] و شاگردانشان، در تبیین و تفسیر عقاید شیعه سهم بسزایی داشته است. [[ابوالحسن محمد بن الحسین بن موسی|سید رضی]] حدود 240 خطبه حضرت علی (علیه‌السّلام) را در کتاب با ارزش [[نهج‌ البلاغه (کتاب)|نهج‌البلاغه]] جمع‌آوری کرد و آنها را از نابودی مصون ساخت. دانشمندان متقدم سنی، کراراً سخنان حضرت علی (علیه‌السّلام) و فرزندانش را در کتاب‌های خود نقل کرده‌اند. گروهی از متصوفه که تاریخ اولیای خود را نوشته‌اند، تعداد قابل ملاحظه‌ای از سخنان ائمه (علیهم‌السّلام) را به بزرگان بر جسته خودشان نسبت داده‌اند. هنگامی که دولتمردان سنی و متعصب، کتابخانه‌های شیعه را می‌سوزاندند و خراب می‌کردند، در همان حال، برخی از علمای متعصب سنی، تصویر شیعه را با استناد به مسائل جدلی و افسانه‌ای در آثار اولیه شیعه، بد جلوه می‌دادند و شیعیان را عمدتاً به علت اعتقاد شدید به تبری از غاصبان حقوق اهل بیت (علیهم‌السّلام) [[رافضه|رافضی]] معرفی می‌کردند. اظهار تبری از طرف شیعه، به منظور اشاعه محبت و دوستی عترت پیامبر  (صلّی‌الله علیه وآله) در اذهان صورت می‌گرفت. اهل تسنن همه اصحاب پیامبر  (صلّی‌الله علیه وآله) را عادل می‌دانند، اما شیعه فقط اصحابی را ستایش می‌کند که به همه تعلیمات خدا و پیامبر  (صلّی‌الله علیه وآله)، آن گونه که ائمه (علیهم‌السّلام) تفسیر می‌نمایند، معتقد و پایبند بوده‌اند. توسط شماری از متعصبان سنی، اعتقاد امامیه در مورد عصمت ائمه (علیهم‌السّلام) و ضرورت وجود حجت خدا در همه اعصار و ضرورت شناخت امام عصر (عجل‌الله تعالی فرجه‌الشّریف)، به صورت شرم آوری بدجلوه داده شده است. برخی از اخبار و نظریه‌ای که در قدیم در برخی از کتاب‌های شیعه وجود داشت، مبنی بر اینکه متن حاضر قرآن تحریف شده و بعضی از آیات و سوره‌ها حذف شده است، به وسیله ابن بابویه، شیخ مفید و علمای دیگر رد و بی پایه اعلام شد. اما کتاب‌های جدلی سنی‌ها، تمام عقاید شیعه را مردود می‌دانند. بعضی از سنی‌ها، از انکار یازده امام خودداری می‌کنند، اما به راحتی، خدمات معنوی و علمی ائمه (علیهم‌السّلام) به اسلام و بشریت را ناچیز می‌شمرند. آنان برای خود هیچ محدودیتی در محکوم کردن امام دوازدهم، غیبت او و نقش سیاسی او به عنوان «قائم» قائل نیستند. هر چند بعضی از سنی‌ها دشمنی امثال ابن تیمیه را با اهل بیت نمی‌پذیرفتند، آثار جدلی و مغرضانه او که نوشته‌های علامه حلی را رد می‌کند، مورد استفاده جدی علمای متاخر قرار گرفت. مخدوم الملک ملاعبدالله سلطان پوری، اولین کسی بود که آثار جدلی اهل‌سنت را به زبان عربی در هندوستان منتشر کرد و پس از او شاه ولی الله، شاه عبدالعزیز، ثناءالله پانی پتی و محمد قاسم ناتوتوی راه او را ادامه دادند. انگیزه آنها از نوشتن این گونه کتاب‌ها، آن بود که از گسترش محبوبیت تشیع جلوگیری کنند. جانشینان معاصر آنها، مولانا محمد منظورنعماتی، مولانا سید ابوالحسن علی ندوی، مولانا سعید احمد اکبر آبادی و علمایی از دوبند، ازمگره و ندوه (لکنهو) هستند. هرچند انقلاب اسلامی معاصر ایران، فقط برای صهیونیسم و استعمارگران غربی و حامیان عربی آنها تهدید مهمی است، متعصبان علمای سنی هم، خشمگینانه با تشیع مخالفت می‌ورزند. آنان به منظور مبارزه با اتحاد مسلمانان که خواسته انقلاب ایران است، نه تنها شیخ نشین‌ها و حکومت‌های سلطنتی و مرتجع عرب را حمایت می‌کنند، بلکه با امپریالیسم غرب نیز همدل و هم‌صدا شده‌اند. آنها عقاید شیعه را بخصوص در مسأله امامت و غیبت امام دوازدهم، آماج حمله‌های خود قرار داده‌اند. امامت جزو ارکان مذهب اهل‌سنت نیست، اما متکلمین آنها در هزاران اثر مستند، درباره این مسئله بحث کرده‌اند و نوشته‌های متعددی نیز در‌این‌باره وجود دارد. دشمنان هندی مخالف با روابط دوستانه اهل تشیع و تسنن، سخت خودشان را مشغول حمله به اعتقادات شیعه کرده‌اند. در مسیر این سنت سوء، مولانا محمد منظور نعمانی و مولانا شید ابوالحسن علی ندوی، دو کتاب به زبان اردو چاپ و منتشر کرده‌اند. آنان تاکید می‌کنند که اهل‌سنت به راحتی می‌توانند اعتقادات غیر اسلامی را تحمل و هضم کنند، اما تحمل عقاید شیعه برای مذهب تسنن نابود‌کننده و مخرب است. مولانا محمد منظور نعمانی از ما می‌خواهد که بپذیریم، علمای اهل‌سنت در گذشته و حال از عقاید شیعه بی اطلاع بوده‌اند. او می‌گوید:
رهبران معنوی اهل سنت که به صوفیه معروف‌اند، برای حفظ جان خود دچار مشکلاتی بودند. در سال 75 قمری، رهبر صوفیه حسن بصری مجبور شد پنهان شود و تا مرگ حجاج حاکم اموی در سال 714م (مطابق 95 قمری) محل اختفای او معلوم نشد. ائمه (علیهم‌السّلام) و صوفیان بر جسته، کسی را تشویق به شورش علیه حکومت نکردند. صوفی‌ها بعضی از تعلیمات معنوی ائمه (علیهم‌السّلام) را در طریقه خودشان وارد کردند. به عقیده شیعه، فقط ائمه (علیهم‌السّلام) حجت واقعی خدا هستند، اما صوفیه، «حجت» را به اولیای زنده و همچنین اولیای خیالی تعمیم دادند. هجویری می‌گوید:  خداوند اولیا را حاکمان جهان قرار داده است. آنها کاملاً شیفته و مجذوب اوامر اویند و از پیروی هواهای نفسانی به دورند. از برکت وجود آنهاست که از آسمان باران نازل می‌شود و به خاطر زندگانی خالصانه آنها گیاهان از زمین می‌رویند و به خاطر تاثیر روحانی آنها، مسلمانان بر کافران پیروز می‌شوند. در میان آنها چهار هزار نفر هستند که پنهان می‌باشند و همدیگر را نمی‌شناسند و به شان والای خویش توجهی ندارند. اینان در همه شرایط برای خودشان و دیگران ناشناخته و پنهان‌اند. احادیثی دال بر این حقیقت وارد شده است و من خودم بحمدالله در این مورد مشهوداتی داشته‌ام. اما از این میان، کسانی که قدرت قبض‌وبسط دارند و ماموران بار گاه الهی هستند، سیصد نفرند که «اخیار» نامیده می‌شوند و چهل نفر «ابدال»، هفت نفر «ابرار» و چهار نفر «اوتاد» و سه نفر«نقبا» و یک نفر «قطب» یا «قوس» خوانده می‌شوند که همه اینها یکدیگر را می‌شناسند و جز با رضایت همدیگر نمی‌توانند عمل کنند.‌ علمای سنی سرسختانه با عقیده شیعه در مورد غیبت امام دوازدهم مخالفت می‌کنند، اما با اولیای پنهان و آشکار چون اخیار، ابدال، نقبا و قطب یا قوس مخالفتی ندارند. تنها وهابیون معاصر می‌توانند اظهارات هجویری را زیر سؤال برند، ولی بر همین مبنا وهابی‌ها نمی‌توانند اختیارات پیامبر  (صلّی‌الله علیه وآله) را هم قبول کنند. مسئله انتظار ظهور در اعتقاد اهل‌سنت نیز به همان‌گونه که در احادیث شیعه وجود دارد، ریشه‌دار است. [[ابوزید عبدالرحمن بن محمد بن خلدون حضرمی|ابن خلدون]]- دانشمند مشهور اهل سنت- با بررسی احادیث مربوط به حضرت مهدی (عجل‌الله تعالی فرجه‌الشّریف) در کتاب‌های اهل سنت می‌گوید:  این مسئله در میان همه مسلمان‌ها و در همه اعصار معروف و مورد قبول بوده که در آخر‌الزمان حتماً مردی از خاندان رسول خدا  (صلّی‌الله علیه وآله) ظهور خواهد کرد؛ کسی که دین را تقویت می‌کند و عدالت را حاکم می‌گرداند، مسلمانان از او پیروی می‌کنند و بر تمام قلمرو اسلام دست خواهد یافت که نام او مهدی است. در همان زمان است که دجال ظاهر می‌شود و نشانه‌های قیامت، آن گونه که در صحیح آمده است، ظاهر خواهد شد. پس از مهدی، عیسی فرود می‌آید و دجال را می‌کشد، یا موسی همراه مهدی می‌آید تا او را در کشتن دجال، یاری دهد و به او اقتدا می‌کند. کتاب‌های حدیثی شیعه و سنی تقریباً احادیث یکسانی را از رسول خدا درباره حضرت مهدی (عجل‌الله تعالی فرجه‌الشّریف) نقل می‌کنند و نقش خارق‌العاده‌ای را به او نسبت می‌دهند. در طول تاریخ، گاه به گاه، عده‌ای ماجراجو در مناطق مختلف جهان از جمله هندوستان خودشان را مهدی معرفی کرده‌اند. مسئله انتظار باعث شد تا گروهی در میان شیعه وفات امام خاصی را انکار کنند. بعضی از ائمه نیز به عنوان مهدی معرفی شده‌اند. باقریه اظهار می‌داشتند که پس از وفات امام باقر (علیه‌السّلام)، امامت پایان یافت. پس از امام صادق (علیه‌السّلام) طرفداران اسماعیل (پسر امام صادق (علیه‌السّلام)) فرقه شیعی و مستقل اسماعیلیه را تاسیس کردند. واقفیه عقیده داشتند که امام صادق (علیه‌السّلام) از دنیا نرفته و به عنوان مهدی باز خواهد گشت. فطحیه نیز معتقد شدند که فرزند امام صادق (علیه‌السّلام) (عبدالله افطح)، جانشین پدرش شد. پیروان محمد (چهارمین پسر امام صادق-ع-) فرقه شمیتیه را تشکیل دادند. بر مبنای مسئله انتظار، پس از وفات امام موسی کاظم (علیه‌السّلام) سه فرقه مهم سر بر آوردند. همین طور پس از شهادت امام رضا (علیه‌السّلام) سه فرقه و پس از رحلت امام‌هادی (علیه‌السّلام) سه فرقه و پس از وفات امام حسن عسکری (علیه‌السّلام) نیز پنج فرقه به وجود آمدند. پس از امام عسکری (علیه‌السّلام) گروه‌های منحرف چند سال اغتشاش فکری خطرناکی را برسر جانشین او، امام دوازدهم، و نیز مفهوم غیبت رواج دادند. کم کم گروه‌های بی بنیان و سست از بین رفتند و عده زیادی از شیعیان، معتقد به امامت حضرت مهدی (عجل‌الله تعالی فرجه‌الشّریف) شدند. احادیثی که از طریق اهل سنت روایت شده است نیز عقاید شیعه را تقویت می‌کند؛ هر چند عده‌ای از راویان، اصطلاح «امیر» یا «خلیفه» را به جای «امام» در روایاتشان به کار برده‌اند. در میان راویان اهل سنت که این روایات را نقل کرده‌اند، اصحاب مشهور رسول خدا- همچون عمربن خطاب، عبدالله بن مسعود و جابر بن سمره- هستند. در میان راویان شیعه نیز شخصیت‌هایی چون عبدالله بن جعفر طیار، سلمان فارسی، ابوالهیثم ابن التّیهان، خزیمه بن ثابت، عماربن یاسر، مقداد و ابوایوب انصاری وجود دارند. در حدیثی که راویان شیعی نقل کرده‌اند، چنین وارد شده است:  
مثلاً من به عنوان یک فرد، نه در دوره تحصیل و نه در دوران تدریس از شیعه چیزی بیش از یک انسان معمولی و عادی نمی‌دانستم، تا اینکه به طور اتفاقی، کتاب‌هایی از چند عالم سنی که مذهب شیعه را بررسی کرده بودند، مطالعه کردم. به ویژه می‌توانم از کتاب مولانا قاضی احتشام الدین مراد آبادی به عنوان اولین کتابی که در این موضوع خواندم، نام ببرم. همچنین بعضی از کتاب‌های مولانا عبدالشکور لکنهویی را درباره این موضوع مطالعه کردم و بعداً این احساس به من دست داد که دانش کافی درباره مذهب شیعه را فراگرفته ام و اطلاع کاملی به دست آورده ام. هنگامی که از تبلیغات فراوانی که علیه انقلاب ایران می‌شد و توطئه‌ای که داشت افکار مردم را منحرف می‌کرد، با خبر شدم، وظیفه دینی خود دانستم که در‌این‌باره چیزی بنویسم و برای رسیدن به این هدف، ضروری دانستم که از طریق مطالعه کتاب‌های اصلی و مستند شیعه و نیز نوشته‌های شخص آقای (امام) خمینی (ره)، آگاهی کافی درباره مذهب تشیع کسب کنم. با اینکه من متجاوز از هشتاد سال سن دارم و دچار ضعف و ناتوانی و بیماری‌های متعدد هستم و تلاش مستمر و جدی برای من آسان نیست، علی‌رغم همه این مشکلات، هزاران صفحه از چنین کتاب‌هایی را در طول یک سال مطالعه کردم.  
ای مردم! ولایت (قدرت قانونی) فقط به علی بن ابی‌طالب (علیه‌السّلام) و امنای نسل من و اولاد برادرم علی واگذار گردیده است. او اولین آنها و دو فرزندش حسن و حسین، یکی بعد از دیگری، جانشین او هستند. آنها تا باز گشت به سوی خدا خود را از قرآن جدا نخواهندکرد. احادیث شیعه صریحاً بیانگر این است که حضرت علی (علیه‌السّلام) و یازده فرزندش به عنوان«امام» تعیین شده‌اند، مثلاً روایت زیر از [[عبدالله ابن عباس|ابن عباس]]- که در میان اهل سنت هم مقامی شایسته دارد- نقل شده است: من اشرف پیامبرانم و علی اشرف امنای من است و آن امنا دوازده نفرند: نخستین آنان، حضرت علی (علیه‌السّلام) و آخرینشان حضرت قائم (عج) است که قیام خواهد کرد. نامعلوم بودن تاریخ ظهور حضرت قائم (عج)، باعث شکاف و ایجاد گروه‌های انحرافی در میان شیعه شد. ماجراجویانی از فرزندان ائمه (علیهم‌السّلام) نیز تلاش کردند تا به صورت نظامی علیه خلفای عباسی قیام کنند، تا قدرت غصب شده اهل‌بیت (علیهم‌السّلام) را باز پس گیرند. ادعای آنان به سرعت مورد قبول قرار گرفت و لقب مهدی گرفتند. ائمه (علیهم‌السّلام) به دلیل تهدیدهای موجود که کاملا هم جدی بود، نتوانستند آزادانه با پیروان خود تماس بگیرند و مفهوم و مصداق صحیح احادیث را تبیین کنند. به همین جهت، ائمه (علیهم‌السّلام) تنها دو راه در پیش داشتند: یکی سازماندهی قیام مسلحانه علیه قدرت‌های مادی و سرنگونی آنها با قدرت نظامی، و راه دوم آنکه صبورانه انقلاب معنوی را در میان مسلمانان توسعه دهند و رهبری کنند. آنها راه دوم را برگزیدند، چرا که مبارزه با مشبهه که خدا را به موجودات تشبیه می‌کردند و هم در میان سنی‌ها و هم غلات حضور داشتند، از جنگ با عباسی‌ها مهم‌تر بود. ائمه (علیهم‌السّلام) در میان دو نظریه جبر و اختیار که عکس‌العملی در برابر ظلم و سفاکی بیش از حد قدرت‌های حاکم بود، نظریه «امر بین الامرین» را ترویج کردند. میراث فکری ائمه (علیهم‌السّلام) تنها به پیروانشان محدود نشد، بلکه در همه نهضت‌های معنوی مسلمین و حتی سنی‌ها نیز نفوذ کرد. سهم پیروان ائمه (علیهم‌السّلام) در مسائل عقلی نیز از اهمیت بسزایی بر خوردار بود. آنها بر اساس نظریات ارائه شده از سوی ائمه (علیهم‌السّلام)، آثاری علمی تالیف کردند و مجموعه بی شماری از کتاب‌ها را درعلوم مختلف نگاشتند. همچنین آثاری در رد عقاید و نظرات انحرافی رایج در میان سنی‌ها و غلات شیعه نوشتند. علمای بزرگ شیعه که در مکتب ائمه (علیهم‌السّلام) تربیت یافتند نیز دامنه علم کلام را گسترش دادند.  
مولانا یکی از اعضای کمیته دائمی «رابطة العالم الاسلامی» (مجمع جهانی اسلامی) و عضو بسیاری از مؤسسات متعصب اهل تسنن با گرایش وهابی است. از اعترافات مولانا نعمانی چنین برمی‌آید که بسیاری از نویسندگان کتاب‌های جدلی اهل‌سنت در قرن هفدهم و هجدهم هندوستان، همچون مجدد و شاه ولی الله، کتاب‌های اصلی حدیث شیعه مانند اصول کافی را مطالعه نکرده‌اند. این مولانای فرتوت و مریض، در طول دوازده سال دریافت اعجازآمیزی از شیعه به دست آورد! وی در حقیقت نتوانست کاری بیش از تورق صفحات کتاب فصل الخطاب فی اثبات تحریف کتاب رب الرباب، نوشته نوری طبرسی (متوفی 1320ق/1902م)، و کتاب کشف الا سرار و حکومت الهی (ولایت فقیه) امام خمینی را انجام دهد. همچنین به نظر می‌رسد که او صرفاً فقره‌هایی از اصول کافی را که کراراً در آثار جدلی اهل‌سنت نقل شده، مطالعه کرده باشد. کتاب‌های جدلی مولانا عبدالشکور به زبان اردو، منابع اصلی او را تشکیل می‌دادند.
پس از غیبت امام دوازدهم، بزرگان شیعه در قرن‌های متوالی، برای حفظ میراث و تعلیمات ائمه (علیهم‌السّلام) تلاش فراوانی کردند. آنها حشو و زواید افکار غلات را از نوشته‌های موجود محو ساختند. تخریب کتابخانه‌های شیعه به دست سلسله‌های حاکم، جهان اسلام را از آثار عمیق و بی شمار شیعه در قرون اولیه محروم ساخته بود. تحقیقات کلینی، ابن بابویه، شیخ مفید، سید مرتضی (علم الهدی)، ابوجعفر محمد بن حسن طوسی (شیخ الطایفه)، خواجه نصیر الدین طوسی، ابن طاووس حلی و شاگردانشان، در تبیین و تفسیر عقاید شیعه سهم بسزایی داشته است. سید رضی حدود 240 خطبه حضرت علی (علیه‌السّلام) را در کتاب با ارزش [[نهج‌البلاغه]] جمع‌آوری کرد و آنها را از نابودی مصون ساخت.
دانشمندان متقدم سنی، کراراً سخنان حضرت علی (علیه‌السّلام) و فرزندانش را در کتاب‌های خود نقل کرده‌اند. گروهی از متصوفه که تاریخ اولیای خود را نوشته‌اند، تعداد قابل ملاحظه‌ای از سخنان ائمه (علیهم‌السّلام) را به بزرگان بر جسته خودشان نسبت داده‌اند. هنگامی که دولتمردان سنی و متعصب، کتابخانه‌های شیعه را می‌سوزاندند و خراب می‌کردند، در همان حال، برخی از علمای متعصب سنی، تصویر شیعه را با استناد به مسائل جدلی و افسانه‌ای در آثار اولیه شیعه، بد جلوه می‌دادند و شیعیان را عمدتاً به علت اعتقاد شدید به تبری از غاصبان حقوق اهل بیت (علیهم‌السّلام) رافضی معرفی می‌کردند. اظهار تبری از طرف شیعه، به منظور اشاعه محبت و دوستی عترت پیامبر  (صلّی‌الله علیه وآله) در اذهان صورت می‌گرفت. اهل تسنن همه اصحاب پیامبر  (صلّی‌الله علیه وآله) را عادل می‌دانند، اما شیعه فقط اصحابی را ستایش می‌کند که به همه تعلیمات خدا و پیامبر  (صلّی‌الله علیه وآله)، آن گونه که ائمه (علیهم‌السّلام) تفسیر می‌نمایند، معتقد و پایبند بوده‌اند. توسط شماری از متعصبان سنی، اعتقاد امامیه در مورد عصمت ائمه (علیهم‌السّلام) و ضرورت وجود حجت خدا در همه اعصار و ضرورت شناخت امام عصر (عج)، به صورت شرم آوری بدجلوه داده شده است. برخی از اخبار و نظریه‌ای که در قدیم در برخی از کتاب‌های شیعه وجود داشت، مبنی بر اینکه متن حاضر قرآن تحریف شده و بعضی از آیات و سوره‌ها حذف شده است، به وسیله ابن بابویه، شیخ مفید و علمای دیگر رد و بی پایه اعلام شد. اما کتاب‌های جدلی سنی‌ها، تمام عقاید شیعه را مردود می‌دانند. بعضی از سنی‌ها، از انکار یازده امام خودداری می‌کنند، اما به راحتی، خدمات معنوی و علمی ائمه (علیهم‌السّلام) به اسلام و بشریت را ناچیز می‌شمرند. آنان برای خود هیچ محدودیتی در محکوم کردن امام دوازدهم، غیبت او و نقش سیاسی او به عنوان «قائم» قائل نیستند.  
هر چند بعضی از سنی‌ها دشمنی امثال ابن تیمیه را با اهل بیت نمی‌پذیرفتند، آثار جدلی و مغرضانه او که نوشته‌های علامه حلی را رد می‌کند، مورد استفاده جدی علمای متاخر قرار گرفت. مخدوم الملک ملاعبدالله سلطان پوری، اولین کسی بود که آثار جدلی اهل سنت را به زبان عربی در هندوستان منتشر کرد و پس از او شاه ولی الله، شاه عبدالعزیز، ثناءالله پانی پتی و محمد قاسم ناتوتوی راه او را ادامه دادند. انگیزه آنها از نوشتن این گونه کتاب‌ها، آن بود که از گسترش محبوبیت تشیع جلوگیری کنند. جانشینان معاصر آنها، مولانا محمد منظورنعماتی، مولانا سید ابوالحسن علی ندوی، مولانا سعید احمد اکبر آبادی و علمایی از دوبند، ازمگره و ندوه (لکنهو) هستند.  
هرچند انقلاب اسلامی معاصر ایران، فقط برای صهیونیسم و استعمارگران غربی و حامیان عربی آنها تهدید مهمی است، متعصبان علمای سنی هم، خشمگینانه با تشیع مخالفت می‌ورزند. آنان به منظور مبارزه با اتحاد مسلمانان که خواسته انقلاب ایران است، نه تنها شیخ نشین‌ها و حکومت‌های سلطنتی و مرتجع عرب را حمایت می‌کنند، بلکه با امپریالیسم غرب نیز همدل و هم‌صدا شده‌اند. آنها عقاید شیعه را بخصوص در مسأله امامت و غیبت امام دوازدهم، آماج حمله‌های خود قرار داده‌اند.  
امامت جزو ارکان مذهب اهل سنت نیست، اما متکلمین آنها در هزاران اثر مستند، درباره این مسئله بحث کرده‌اند و نوشته‌های متعددی نیز در‌این‌باره وجود دارد. دشمنان هندی مخالف با روابط دوستانه اهل تشیع و تسنن، سخت خودشان را مشغول حمله به اعتقادات شیعه کرده‌اند. در مسیر این سنت سوء، مولانا محمد منظور نعمانی و مولانا شید ابوالحسن علی ندوی، دو کتاب به زبان اردو چاپ و منتشر کرده‌اند. آنان تاکید می‌کنند که اهل سنت به راحتی می‌توانند اعتقادات غیر اسلامی را تحمل و هضم کنند، اما تحمل عقاید شیعه برای مذهب تسنن نابود‌کننده و مخرب است. مولانا محمد منظور نعمانی از ما می‌خواهد که بپذیریم، علمای اهل سنت در گذشته و حال از عقاید شیعه بی اطلاع بوده‌اند. او می‌گوید:
مثلاً من به عنوان یک فرد، نه در دوره تحصیل و نه در دوران تدریس از شیعه چیزی بیش از یک انسان معمولی و عادی نمی‌دانستم، تا اینکه به طور اتفاقی، کتاب‌هایی از چند عالم سنی که مذهب شیعه را بررسی کرده بودند، مطالعه کردم. به ویژه می‌توانم از کتاب مولانا قاضی احتشام الدین مراد آبادی به عنوان اولین کتابی که در این موضوع خواندم، نام ببرم. همچنین بعضی از کتاب‌های مولانا عبدالشکور لکنهویی را درباره این موضوع مطالعه کردم و بعداً این احساس به من دست داد که دانش کافی درباره مذهب شیعه را فراگرفته ام و اطلاع کاملی به دست آورده ام. هنگامی که از تبلیغات فراوانی که علیه انقلاب ایران می‌شد و توطئه‌ای که داشت افکار مردم را منحرف می‌کرد، با خبر شدم، وظیفه دینی خود دانستم که در‌این‌باره چیزی بنویسم و برای رسیدن به این هدف، ضروری دانستم که از طریق مطالعه کتاب‌های اصلی و مستند شیعه و نیز نوشته‌های شخص آقای (امام) خمینی (ره)، آگاهی کافی درباره مذهب تشیع کسب کنم. با اینکه من متجاوز از هشتاد سال سن دارم و دچار ضعف و ناتوانی و بیماریهای متعدد هستم و تلاش مستمر و جدی برای من آسان نیست، علی‌رغم همه این مشکلات، هزاران صفحه از چنین کتاب‌هایی را در طول یک سال مطالعه کردم.  
مولانا یکی از اعضای کمیته دائمی «رابطة العالم الاسلامی» (مجمع جهانی اسلامی) و عضو بسیاری از مؤسسات متعصب اهل تسنن با گرایش وهابی است. از اعترافات مولانا نعمانی چنین برمی‌آید که بسیاری از نویسندگان کتاب‌های جدلی اهل سنت در قرن هفدهم و هجدهم هندوستان، همچون مجدد و شاه ولی الله، کتاب‌های اصلی حدیث شیعه مانند اصول کافی را مطالعه نکرده‌اند. این مولانای فرتوت و مریض، در طول دوازده سال دریافت اعجازآمیزی از شیعه به دست آورد! وی در حقیقت نتوانست کاری بیش از تورق صفحات کتاب فصل الخطاب فی اثبات تحریف کتاب رب الرباب، نوشته نوری طبرسی (متوفی 1320ق/1902م)، و کتاب کشف الا سرار و حکومت الهی (ولایت فقیه) امام خمینی را انجام دهد. همچنین به نظر می‌رسد که او صرفاً فقره‌هایی از اصول کافی را که کراراً در آثار جدلی اهل سنت نقل شده، مطالعه کرده باشد. کتاب‌های جدلی مولانا عبدالشکور به زبان اردو، منابع اصلی او را تشکیل می‌دادند.
مقدمه کتاب به قلم مولانا سید ابوالحسن علی ندوی است. وی تقریظ زیر را در مورد مولانا نعمانی نوشته است:
مقدمه کتاب به قلم مولانا سید ابوالحسن علی ندوی است. وی تقریظ زیر را در مورد مولانا نعمانی نوشته است:
مولانا نعمانی مطالعه‌ای فراگیر در تاریخ شیعه و منابع اصلی- که مدت طولانی به علت تقیه از علمای سنی، مخفی نگه داشته شده بود و فقط اخیراً در دسترس عموم قرار گرفته است- انجام داده است. او با صبر و بردباری، تمام این آثار را مطالعه کرد، تا مطالب مورد نیازش را جمع آورد و به شکل بی طرفانه‌ای آنها را تجزیه و تحلیل کند و بدین ترتیب کتاب حاضر را نوشت. کمتر کتابی است که این اندازه مطلب در مورد امامت و تحریف قرآن در برداشته باشد. بدین صورت، نوشته حاضر کتابی بسیار جامع و روشنگر است که اندیشه را به تکاپو وامی‌دارد و هر منصفی می‌تواند در این کتاب واقعیت شیعه و نتایج خطرناک نظریه‌های مربوط به امامت و تحریف قرآن را ببیند، و به میزان عدم اعتمادی که این نظریات انحرافی می‌تواند به اسلام و مسلمانان صدر اسلام ایجاد کند، پی ببرد.
مولانا نعمانی مطالعه‌ای فراگیر در تاریخ شیعه و منابع اصلی- که مدت طولانی به علت تقیه از علمای سنی، مخفی نگه داشته شده بود و فقط اخیراً در دسترس عموم قرار گرفته است- انجام داده است. او با صبر و بردباری، تمام این آثار را مطالعه کرد، تا مطالب مورد نیازش را جمع آورد و به شکل بی طرفانه‌ای آنها را تجزیه و تحلیل کند و بدین ترتیب کتاب حاضر را نوشت. کمتر کتابی است که این اندازه مطلب در مورد امامت و تحریف قرآن در برداشته باشد. بدین صورت، نوشته حاضر کتابی بسیار جامع و روشنگر است که اندیشه را به تکاپو وامی‌دارد و هر منصفی می‌تواند در این کتاب واقعیت شیعه و نتایج خطرناک نظریه‌های مربوط به امامت و تحریف قرآن را ببیند، و به میزان عدم اعتمادی که این نظریات انحرافی می‌تواند به اسلام و مسلمانان صدر اسلام ایجاد کند، پی ببرد.
پس از آن، مولانا ابوالحسن همین مقدمه را بر یک کتاب 96 صفحه‌ای به زبان اردو-که تغییر شکل داده همین کتاب، تحت عنوان «اور اولین مسلمانان کی دو متضاد تصویرن» (دو تصویر متناقض از اسلام و مسلمانان صدر اول) است- می‌آورد. ترجمه‌های عربی، انگلیسی و فارسی این کتاب نیز زیر چاپ است. گر‌چه مولانا نعمانی از کار افتاده، مجدد و شاه ولی الله را به غفلت از منابع اصلی شیعه متهم می‌کند و مدعی است که خود، اکثر آنها را مطالعه کرده است، به نظر می‌رسد که نه کتاب‌های او و نه رساله مولانا ابوالحسن، به هیچ وجه با تحفه اثنا عشری شاه عبدالعزیز قابل مقایسه نباشد. از آنجا که خلاصه تحفه و جواب‌های آن به شیعه و جواب‌های متقابل شیعه و سنی، قبلاً توسط نویسنده در کتابی به نام شاه عبدالعزیز، اصول گرایی، جدالهای مذهبی و جهاد به چاپ رسیده است، می‌توان تکذیب مشاهدات و ملاحظات مولانا نعمانی و مولانا ابوالحسن را در آن کتاب مطالعه کرد. در جلد دوم کتاب حاضر به بعضی دیگر از پاسخ‌های شیعه نیز اشاره شده است و همچنین آثار جدلی سنی‌های قرن نوزدهم نیز مورد بحث قرار نمی‌گیرد.  
پس از آن، مولانا ابوالحسن همین مقدمه را بر یک کتاب 96 صفحه‌ای به زبان اردو-که تغییر شکل داده همین کتاب، تحت عنوان «اور اولین مسلمانان کی دو متضاد تصویرن» (دو تصویر متناقض از اسلام و مسلمانان صدر اول) است- می‌آورد. ترجمه‌های عربی، انگلیسی و فارسی این کتاب نیز زیر چاپ است. گر‌چه مولانا نعمانی از کار افتاده، مجدد و شاه ولی الله را به غفلت از منابع اصلی شیعه متهم می‌کند و مدعی است که خود، اکثر آنها را مطالعه کرده است، به نظر می‌رسد که نه کتاب‌های او و نه رساله مولانا ابوالحسن، به هیچ وجه با تحفه اثنا عشری شاه عبدالعزیز قابل مقایسه نباشد. از آنجا که خلاصه تحفه و جواب‌های آن به شیعه و جواب‌های متقابل شیعه و سنی، قبلاً توسط نویسنده در کتابی به نام شاه عبدالعزیز، اصول گرایی، جدالهای مذهبی و جهاد به چاپ رسیده است، می‌توان تکذیب مشاهدات و ملاحظات مولانا نعمانی و مولانا ابوالحسن را در آن کتاب مطالعه کرد. در جلد دوم کتاب حاضر به بعضی دیگر از پاسخ‌های شیعه نیز اشاره شده است و همچنین آثار جدلی سنی‌های قرن نوزدهم نیز مورد بحث قرار نمی‌گیرد.  
در اینجا می‌توان به اجمال متذکر شد که هم مولانا نعمانی و هم ابوالحسن ندوی در ادعایشان مبنی بر اینکه منابع اصلی شیعه برای مدتی طولانی از علمای سنی پنهان داشته شده است، در اشتباه‌اند. مولانا نعمانی با اعتراف به اینکه برخی از علمای اهل سنت با تلاش فوق‌العاده‌ای موفق شدند این کتاب‌ها را به دست آورند، در واقع گفته خود را تکذیب کرده است. شاه عبدالعزیز، فرزند شاه ولی الله و نویسنده تحفه اثنا عشری از جمله این علما بود. شاید هر دو از این واقعیت که در نیمه دوم قرن نوزدهم و در اوایل قرن بیستم، تعداد زیادی از کتاب‌های رسمی و منابع شیعی در لکنهو، لودهیانه، لاهور و بمبئی به چاپ رسیده است، بی خبر بودند. صرف نظر از کتابخانه‌های عمومی هند، شیعه در کتابخانه‌های اروپا، آمریکا و کانادا صاحب آثار متعددی است و اگر کسی اراده می‌کرد، می‌توانست بدون هیچ مشکلی آنها را به دست آورد.
در اینجا می‌توان به اجمال متذکر شد که هم مولانا نعمانی و هم ابوالحسن ندوی در ادعایشان مبنی بر اینکه منابع اصلی شیعه برای مدتی طولانی از علمای سنی پنهان داشته شده است، در اشتباه‌اند. مولانا نعمانی با اعتراف به اینکه برخی از علمای اهل‌سنت با تلاش فوق‌العاده‌ای موفق شدند این کتاب‌ها را به دست آورند، در واقع گفته خود را تکذیب کرده است. شاه عبدالعزیز، فرزند شاه ولی الله و نویسنده تحفه اثنا عشری از جمله این علما بود. شاید هر دو از این واقعیت که در نیمه دوم قرن نوزدهم و در اوایل قرن بیستم، تعداد زیادی از کتاب‌های رسمی و منابع شیعی در لکنهو، لودهیانه، لاهور و بمبئی به چاپ رسیده است، بی خبر بودند. صرف نظر از کتابخانه‌های عمومی هند، شیعه در کتابخانه‌های اروپا، آمریکا و کانادا صاحب آثار متعددی است و اگر کسی اراده می‌کرد، می‌توانست بدون هیچ مشکلی آنها را به دست آورد.
در قرن‌های شانزدهم و هفدهم میلادی، تعدادی از آثار مهم شیعه در هندوستان نسخه برداری شد و در دکن در دسترس قرار گرفت. بعضی از آنها به زبان فارسی نیز ترجمه شده است. در حکومت قطب شاهی‌ها کتاب‌های مهمی در تمامی زمینه‌ها و ابعاد مختلف تشیع تالیف شد. قاضی نورالله در هند شمالی، علاوه بر آثار جدلی و کلامی، کتاب‌هایی در تفسیر قرآن، حدیث، فقه و فلسفه نوشت. به نظر می‌رسد که او در تفسیر قرآن به طور گسترده از تفسیرهای شیعه و سنی استفاده کرده است. تفسیر قاضی نشان می‌دهد که او از میان آثار علمای متقدم شیعه، تفسیر علی بن ابراهیم قمی و محمد عیاشی را مطالعه کرده است و از آنها آگاهی داشته است و نیز از میان آثار متاخرین، کتاب التبیان نوشته شیخ الطایفه ابوجعفر محمد طوسی و تفسیر مجمع البیان، نوشته فضل بن حسن طبرسی، را به طور کامل مطالعه کرده است. فقط گروهی از متعصبین اعتقاد دارند که شیعه به علوم قرآنی بی توجه است. در میان علمای معاصر مرتضی مطهری، علامه محمد حسین طباطبایی و علامه خویی، کتاب‌هایی در تفسیر قرآن در مجلدات متعدد به چاپ رسانده‌اند. المیزان نوشته علامه محمد حسین طباطیایی، به زبان انگلیسی ترجمه و چاپ شده است. امام خمینی نیز در بعضی از سخنرانی‌هایش سوره‌های مختلفی از قرآن را تفسیر کرده است. سوره‌هایی که توسط امام خمینی تفسیر شده نیز به چاپ رسیده است.  
در قرن‌های شانزدهم و هفدهم میلادی، تعدادی از آثار مهم شیعه در هندوستان نسخه برداری شد و در دکن در دسترس قرار گرفت. بعضی از آنها به زبان فارسی نیز ترجمه شده است. در حکومت قطب شاهی‌ها کتاب‌های مهمی در تمامی زمینه‌ها و ابعاد مختلف تشیع تالیف شد. قاضی نورالله در هند شمالی، علاوه بر آثار جدلی و کلامی، کتاب‌هایی در تفسیر قرآن، حدیث، فقه و فلسفه نوشت. به نظر می‌رسد که او در تفسیر قرآن به طور گسترده از تفسیرهای شیعه و سنی استفاده کرده است. تفسیر قاضی نشان می‌دهد که او از میان آثار علمای متقدم شیعه، تفسیر علی بن ابراهیم قمی و محمد عیاشی را مطالعه کرده است و از آنها آگاهی داشته است و نیز از میان آثار متاخرین، کتاب التبیان نوشته شیخ الطایفه ابوجعفر محمد طوسی و تفسیر مجمع البیان، نوشته فضل بن حسن طبرسی، را به طور کامل مطالعه کرده است. فقط گروهی از متعصبین اعتقاد دارند که شیعه به علوم قرآنی بی توجه است. در میان علمای معاصر مرتضی مطهری، علامه محمد حسین طباطبایی و علامه خویی، کتاب‌هایی در تفسیر قرآن در مجلدات متعدد به چاپ رسانده‌اند. المیزان نوشته علامه محمد حسین طباطیایی، به زبان انگلیسی ترجمه و چاپ شده است. امام خمینی نیز در بعضی از سخنرانی‌هایش سوره‌های مختلفی از قرآن را تفسیر کرده است. سوره‌هایی که توسط امام خمینی تفسیر شده نیز به چاپ رسیده است.  
علمای شیعه هندوستان نیز تفسیرهایی بر قرآن نوشته‌اند. تفسیر قرآن، نوشته مولانا ظفر حسن آمروهاوی که به زبان اردو، در پنچ جلد و در کراچی به چاپ رسیده، اثری فوق‌العاده است. او در این تفسیر، برخی از مسائلی را که به نظر می‌رسید با علوم روز تعارض دارند، حل کرده است. تفسیر دیگری به قلم مولانا علی نقی لکنهویی به زبان اردو تالیف شده است و احتمالاً در چند جلد به چاپ خواهد رسید. تا کنون چهار جلد این تفسیر منتشر شده است.  
علمای شیعه هندوستان نیز تفسیرهایی بر قرآن نوشته‌اند. تفسیر قرآن، نوشته مولانا ظفر حسن آمروهاوی که به زبان اردو، در پنچ جلد و در کراچی به چاپ رسیده، اثری فوق‌العاده است. او در این تفسیر، برخی از مسائلی را که به نظر می‌رسید با علوم روز تعارض دارند، حل کرده است. تفسیر دیگری به قلم مولانا علی نقی لکنهویی به زبان اردو تالیف شده است و احتمالاً در چند جلد به چاپ خواهد رسید. تا کنون چهار جلد این تفسیر منتشر شده است.  
از زمانی که عثمان، خلیفه سوم، قرآن را انتشار داد، شیعه‌ای با آن مخالفت نکرد. بی شک سنی‌ها در حفظ و تلاوت قرآن اهتمام دارند. آنان در ماه رمضان و پس از نماز عشا قرآن می‌خوانند که به آن «تراویح» گفته می‌شود. حتی عمر خلیفه دوم نیز آن را اجباری کرد. مع الوصف، از صدر اسلام تا کنون، تعداد علمای شیعی که حافظ قرآن بوده‌اند و سخنرانی‌ها و مباحثی را در تفسیر قرآن ایراد کرده‌اند، به هیچ وجه ناچیز و کم اهمیت نیست. اصول گرایان اهل سنت همچون مجدد، به طور جدی در اندیشه حفظ حرمت و قداست قرآن بودند و از عمومی شدن آن ودستیابی عامه مردم به تفسیر‌های قرآن که مبتنی بر نظریات شیعه و فلاسفه معتزلی بود، پرهیز می‌دادند. تفاسیر شیعه به طور عمده بر اساس تعلیمات ائمه (علیهم‌السّلام) تهیه شده است و به اشاره‌هایی که در آیات قرآن به امامت شده، تاکید دارد، در حالی که مفسرین سنی یا آنها را کتمان می‌کنند و یا مورد سوء برداشت‌های خود قرار می‌دهند. شاه ولی الله و جانشینان او، صرفاً مطالعه ترجمه‌های اردو و فارسی قرآن را توصیه کرده‌اند و مطالعه تفسیر‌ها را هرگز توصیه نکرده‌اند.
از زمانی که عثمان، خلیفه سوم، قرآن را انتشار داد، شیعه‌ای با آن مخالفت نکرد. بی شک سنی‌ها در حفظ و تلاوت قرآن اهتمام دارند. آنان در ماه رمضان و پس از نماز عشا قرآن می‌خوانند که به آن «تراویح» گفته می‌شود. حتی عمر خلیفه دوم نیز آن را اجباری کرد. مع الوصف، از صدر اسلام تا کنون، تعداد علمای شیعی که حافظ قرآن بوده‌اند و سخنرانی‌ها و مباحثی را در تفسیر قرآن ایراد کرده‌اند، به هیچ وجه ناچیز و کم اهمیت نیست. اصول گرایان اهل‌سنت همچون مجدد، به طور جدی در اندیشه حفظ حرمت و قداست قرآن بودند و از عمومی شدن آن ودستیابی عامه مردم به تفسیر‌های قرآن که مبتنی بر نظریات شیعه و فلاسفه معتزلی بود، پرهیز می‌دادند. تفاسیر شیعه به طور عمده بر اساس تعلیمات ائمه (علیهم‌السّلام) تهیه شده است و به اشاره‌هایی که در آیات قرآن به امامت شده، تاکید دارد، در حالی که مفسرین سنی یا آنها را کتمان می‌کنند و یا مورد سوء برداشت‌های خود قرار می‌دهند. شاه ولی الله و جانشینان او، صرفاً مطالعه ترجمه‌های اردو و فارسی قرآن را توصیه کرده‌اند و مطالعه تفسیر‌ها را هرگز توصیه نکرده‌اند.
این تقیه و اختفای کتاب‌های شیعه نبود که سنی‌ها را از آثار شیعه بی خبر نگه داشت، بلکه آنان عمدتاً به این خاطر آنها را از نظر دور داشتند که ممکن بود یک بررسی مقایسه‌ای و تحقیقی از تفسیر، حدیث، فقه و تاریخ، چشم‌انداز وافق فکری اهل سنت را توسعه دهد و اساس داستان‌های خیالی را که آنها نقل و شرح کرده‌اند، فروریزد. از همه اینها گذشته، وقتی که شخصی چون مولانا نعمانی توانست کتاب‌های شیعی را از یک مرکز سنی واقع در لکنهو به دست آورد، چرا دیگران نتوانستند؟ مولانا ندوی می‌خواهد خوانند گانش را متقاعد کند که کتابخانه‌های شیعی اثناعشری از خدمات ماندگار و جاودانه‌ای که در کتابخانه‌های عمومی اسلامی وجود داشت، تهی بوده است.
این تقیه و اختفای کتاب‌های شیعه نبود که سنی‌ها را از آثار شیعه بی خبر نگه داشت، بلکه آنان عمدتاً به این خاطر آنها را از نظر دور داشتند که ممکن بود یک بررسی مقایسه‌ای و تحقیقی از تفسیر، حدیث، فقه و تاریخ، چشم‌انداز وافق فکری اهل‌سنت را توسعه دهد و اساس داستان‌های خیالی را که آنها نقل و شرح کرده‌اند، فروریزد. از همه اینها گذشته، وقتی که شخصی چون مولانا نعمانی توانست کتاب‌های شیعی را از یک مرکز سنی واقع در لکنهو به دست آورد، چرا دیگران نتوانستند؟ مولانا ندوی می‌خواهد خوانند گانش را متقاعد کند که کتابخانه‌های شیعی اثناعشری از خدمات ماندگار و جاودانه‌ای که در کتابخانه‌های عمومی اسلامی وجود داشت، تهی بوده است.
شاید مولانا کتابخانه‌های حوزه‌های قم یا مشهد را ندیده و یا اگر هم دیده، توجه چندانی به آنها نکرده است. تعداد کتب علوم قرآنی هیچ کتابخانه‌ای غیر از کتابخانه دانشگاه الازهر قاهره به عدد کتاب‌های علوم قرآن در کتابخانه‌های مذکور نمی‌رسد. به هیچ وجه موجودی کتابخانه‌های مسعودی و خود ندوه و کتابخانه‌های دئوبند نمی‌تواند در موضوع علوم قرآنی، با انبوه کتاب‌های کتابخانه‌های قم و مشهد برابری کند. باید از مولانا ندوی درباره کتابفروشی‌های ایران و نشریات آنها سؤال کرد. آیا در ایران قدیم و یا معاصر اصلاً کتاب خرید و فروش نمی‌شده و نمی‌شود؟ چرا مولانا که رئیس یک آکادمی سنی پیشرفته در لکنهو می‌باشد، کتب شیعی مورد انتقاد مثل اصول کافی و دیگر آثار اصلی شیعه را برای استفاده محققان سنی فراهم نکرد؟ شاید اگر این کتاب‌ها فراهم شده بود، مطالعات و بررسی‌های مولانا درسن پیری بسیار آسان‌تر می‌شد و حداقل در حق وی به همان اندازه که در حق فرزند مولانا عبدالشکور، مولانا عبدالعالم فروغی دعا می‌شود، دعا می‌کردند.‌ شیعیانی که در قرن شانزدهم و هفدهم میلادی در هندوستان سکنا گزیدند، کوشش‌های فراوانی در جهت ایجاد تفاهم میان دو فرقه انجام دادند. آنها در پیشبرد مذهب اهل‌بیت (علیهم‌السّلام) در میان سنی‌ها موفق شدند، اما تعداد روبه رشد تفضیلیه‌ها یا سنی‌هایی که حضرت علی (علیه‌السّلام) را برتر از سه خلیفه اول می‌دانستند، موجب شد کسانی همچون مجدد الف ثانی احساس خطر کنند و حتی برقراری روابط اجتماعی با شیعیان را ممنوع سازند.
شاید مولانا کتابخانه‌های حوزه‌های قم یا مشهد را ندیده و یا اگر هم دیده، توجه چندانی به آنها نکرده است. تعداد کتب علوم قرآنی هیچ کتابخانه‌ای غیر از کتابخانه دانشگاه الازهر قاهره به عدد کتاب‌های علوم قرآن در کتابخانه‌های مذکور نمی‌رسد. به هیچ وجه موجودی کتابخانه‌های مسعودی و خود ندوه و کتابخانه‌های دئوبند نمی‌تواند در موضوع علوم قرآنی، با انبوه کتاب‌های کتابخانه‌های قم و مشهد برابری کند. باید از مولانا ندوی درباره کتابفروشی‌های ایران و نشریات آنها سؤال کرد. آیا در ایران قدیم و یا معاصر اصلاً کتاب خرید و فروش نمی‌شده و نمی‌شود؟ چرا مولانا که رئیس یک آکادمی سنی پیشرفته در لکنهو می‌باشد، کتب شیعی مورد انتقاد مثل اصول کافی و دیگر آثار اصلی شیعه را برای استفاده محققان سنی فراهم نکرد؟ شاید اگر این کتاب‌ها فراهم شده بود، مطالعات و بررسی‌های مولانا درسن پیری بسیار آسان‌تر می‌شد و حداقل در حق وی به همان اندازه که در حق فرزند مولانا عبدالشکور، مولانا عبدالعالم فروغی دعا می‌شود، دعا می‌کردند.‌ شیعیانی که در قرن شانزدهم و هفدهم میلادی در هندوستان سکنا گزیدند، کوشش‌های فراوانی در جهت ایجاد تفاهم میان دو فرقه انجام دادند. آنها در پیشبرد مذهب اهل‌بیت (علیهم‌السّلام) در میان سنی‌ها موفق شدند، اما تعداد روبه رشد تفضیلیه‌ها یا سنی‌هایی که حضرت علی (علیه‌السّلام) را برتر از سه خلیفه اول می‌دانستند، موجب شد کسانی همچون مجدد الف ثانی احساس خطر کنند و حتی برقراری روابط اجتماعی با شیعیان را ممنوع سازند.
به هر حال، مصالح سیاسی و اقتصادی حکومت مغول کوشش‌های اورا خنثا کرد. جانشینان او نیز توانستند حتی در حکومت اورنگ زیب، که مطالعه یاد داشت‌های مجدد را ممنوع کرده بود، احساسات عامه را در مقابل شیعیان برانگیزند. متفکرین شیعه نه تنها قرن‌ها نقش مهمی در تقویت دولت‌های شیعی دکن ایفا کردند، بلکه موجب شدند از آغاز حکومت اکبر شاه تا پایان حکومت مغول، تمام دولت‌ها به آنها احساس نیاز کنند. آنها در قرن شانز دهم میلادی، طرح تحقیقات فلسفی و علمی را در شمال هندوستان پایه‌ریزی کردند و از همین راه، تاثیر عمیقی حتی بر افکار دیگر فرق اسلامی گذاشتند. شهادت قاضی نورالله شوشتری به طور جدی موجب تضعیف شیعه شد، اما تفوق فکری و استعداد نظامی شیعه همچنان پابرجا بود. نفوذ آنها نسبت به تعدادشان بسیار بیشتر بود و منجر به رشد مداوم شیعه در بنگلادش شد.  
به هر حال، مصالح سیاسی و اقتصادی حکومت مغول کوشش‌های اورا خنثا کرد. جانشینان او نیز توانستند حتی در حکومت اورنگ زیب، که مطالعه یاد داشت‌های مجدد را ممنوع کرده بود، احساسات عامه را در مقابل شیعیان برانگیزند. متفکرین شیعه نه تنها قرن‌ها نقش مهمی در تقویت دولت‌های شیعی دکن ایفا کردند، بلکه موجب شدند از آغاز حکومت اکبر شاه تا پایان حکومت مغول، تمام دولت‌ها به آنها احساس نیاز کنند. آنها در قرن شانز دهم میلادی، طرح تحقیقات فلسفی و علمی را در شمال هندوستان پایه‌ریزی کردند و از همین راه، تاثیر عمیقی حتی بر افکار دیگر فرق اسلامی گذاشتند. شهادت قاضی نورالله شوشتری به طور جدی موجب تضعیف شیعه شد، اما تفوق فکری و استعداد نظامی شیعه همچنان پابرجا بود. نفوذ آنها نسبت به تعدادشان بسیار بیشتر بود و منجر به رشد مداوم شیعه در بنگلادش شد.  
Writers، confirmed، مدیران
۸۹٬۲۴۸

ویرایش