confirmed، مدیران
۳۷٬۲۶۱
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۲۲: | خط ۱۲۲: | ||
5. تقى الدین ابراهیم بن حسین بن على عاملى 6. جمال الدین حسینى مرعشى.<ref>أعیان الشیعة، ج 5، ص 402؛ موسوعة طبقات الفقهاء، ج 8، ص 79</ref> | 5. تقى الدین ابراهیم بن حسین بن على عاملى 6. جمال الدین حسینى مرعشى.<ref>أعیان الشیعة، ج 5، ص 402؛ موسوعة طبقات الفقهاء، ج 8، ص 79</ref> | ||
=فعالیتهاى اجتماعى علامه حلی= | |||
سلطان محمد خدابنده (متوفای ۷۱۶ق)، از سلاطین داراى ذوق سلیم و صفات نیک است که علم و علما را دوست میداشت. علما و از جمله علامه حلّى در این زمان فرصت خوبى براى نشر معارف اهل بیت پیدا کردند؛ از اینرو در زمان این سلطان، علم و دانش رونق تام و رواج بسیارى یافت.<ref>مستوفی قزوینی، حمد الله بن ابی بکر بن احمد، تاریخ گزیده، تحقیق، نوایی، عبد الحسین، ص 606 – 611، تهران، امیر کبیر، چاپ سوم، 1364ش؛ اعتماد السلطنه، محمد حسن خان، تاریخ منتظم ناصرى، ج 2، ص 609، تهران، دنیاى کتاب، چاپ اول، 1367ش</ref> | |||
علامه حلی وقتی از حلّه به بغداد میآید، سلطان محمد به دنبال ملاقاتی که با او داشته و پس از گفتوگوهای علمی، شیعه میشود.<ref>ابن کثیر دمشقی، إسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج 14، ص 144، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ اول، 1408ق؛ تاریخ مغول، ص 316؛ راوندی، مرتضی، تاریخ اجتماعی ایران، بحش 2، ج 8، ص 56، تهران، انتشارات نگاه، چاپ دوم، 1382ش</ref> از آن به بعد سلطان شیفته او میگردد.<ref>أعیان الشیعة، ج 5، ص 399</ref> در این مدت ظاهراً به خواهش و ابتکار علامه دو مدرسه به دستور سلطان ساخته شد؛ یکى در شهر سلطانیه در کنار قبه عظیم مشهور به قبه سلطانى که تا الآن باقى است و دیگرى مدرسه سیّار که در ایام مسافرت سلطان همراه او حمل میشد و علامه و سایر اساتید نیز همراه او در تمام مسافرتهایش حضور داشتند و در این مدرسه به تدریس و تألیف اشتغال داشتند.<ref>تاریخ مغول، متن، ص 316؛ تاریخ ادبیات در ایران، ج 3، بخش 1، ص 211 – 212</ref> | |||
در اثر تلاشهاى علامه حلی و مصاحبت با سلطان؛ حلّه، جایگاه علمى خویش را باز یافت و موطن اصلى براى علم و علما گردید و پشتوانهاى براى مدرسه سیّار گشت. حلّه در این زمان مرکز تشیع شد و علم آنقدر شکوفا گردید که گفتهاند در آن زمان، در این شهر چهارصد مجتهد وجود داشته است.<ref>أعیان الشیعة، ج 5، ص 401</ref> | |||
پس از مرگ سلطان محمد خدابنده، علامه به حلّه بازگشت و مشغول تألیف و تدریس و تربیت علما و تقویت مذهب و ارشاد مردم شد. | |||
==ابتکار در احادیث== | |||
یکى از ابتکارات علامه حلی تقسیم احادیث به اقسامى است که امروزه نزد علما متداول است. در قدیم علماى شیعه احادیث را یا ضعیف میدانستند و یا صحیح،<ref>«انواع حدیث و تقسیمات آن»، سؤال 28261</ref> ولى علامه حلّى از جهتى احادیث را به صحیح، حسن، موثّق و ضعیف و از جهات دیگر نیز به اقسام دیگرى نیز تقسیم میکند.<ref>أعیان الشیعة، ج 5، ص 401</ref> ناگفته نماند که این اقسام به نحوى در کتابهاى اهل سنت قبلاً آورده شده بود، ولى اجراى آن در احادیث شیعه به ابتکار علامه حلی بود. | |||
==ابتکار در تألیف== | |||
علامه حلی(رحمةالله علیه) در زمینههاى مختلف علمى، براى مبتدیان و متوسطان و سطح عالى کتاب نوشته است و ابتکار او در این زمینه نوشتن کتابهایى در هر سطح به شیوههاى مختلف میباشد. برای نمونه؛ براى مبتدیان در زمینه فقه سه کتاب <big>تبصرة المتعلمین، إیضاح الأحکام، إرشاد الأذهان</big> و در سطح متوسط دو کتاب <big>قواعد الأحکام و تحریر الأحکام</big> و در سطح عالى سه کتاب مختلف الشیعة، <big>تذکرة الفقهاء و منتهى المطلب</big> را نوشته است. این کتابها هر کدام به هدف خاصى نوشته شده است و از نظر شکل و سیاق شبیه همدیگر نیستند. البته تحقیق درباره اینکه هر کدام چه تفاوتهایى با دیگرى دارد فرصتى مناسب لازم دارد. | |||
سه کتاب مفصل و استدلالى او نیز هر یک به موردى اختصاص دارد؛ در کتاب مختلف <big>الشیعة فی أحکام الشریعة</big> علاوه بر استدلال بر مسائل فقهى، اختلافات درون مذهبى شیعه را در مسائل بیان میکند و در کتاب <big>تذکرة الفقهاء</big> به اختلاف فرقههاى اسلامى در این مورد میپردازد ولى در کتاب <big>منتهى المطلب فی تحقیق المذهب</big> تنها استدلال را به غایت و نهایت ذکر میکند. کتابهاى دیگر او در علوم دیگر مثل اصول فقه و کلام نیز همینگونه هستند. | |||
{{پانویس|2}} | {{پانویس|2}} |