۲۶٬۳۱۹
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''تشییع خورشید لبنان'''، یادداشتی با موضوع تشییع پیکر [[سید حسن نصرالله]] دبیرکل [[حزب الله لبنان|حزبالله لبنان]] و [[سید هاشم صفیالدین]] | '''تشییع خورشید لبنان'''، یادداشتی با موضوع تشییع پیکر [[سید حسن نصرالله]] دبیرکل [[حزب الله لبنان|حزبالله لبنان]] و [[سید هاشم صفیالدین]] مسئول اجرایی شورای حزبالله لبنان بود که مدیریت فعالیتهای مالی و اجرایی این حزب را بر عهده داشت<ref>به قلم: سعدالله زارعی.</ref>. نوشتن درباره «سید شجاعت»، «سید درایت»، «سید صبر» و «سید توکل» بسیار دشوار است. بعد از غم سنگین رحلت حضرت امام خمینی ـ رضوانالله تعالی علیه ـ غم دیگری به سنگینی غم شهادت عالم مجاهد «سیدحسن نصرالله» نداشتهایم و حقیقتاً تحمل آن فوق طاقت است اما چه میتوان کرد و چه میتوان گفت. سیدحسن نصرالله حسب آنچه از خود او در تعبیر خوابی که در اوایل جوانیاش شنیدهایم، مبعوث شد تا یک مشکل اساسی امت اسلام که تصور غلط شکستناپذیری رژیم دستنشانده اسرائیل بود، حل کند و حل کرد. سیدحسن این را از نقطه زیر صفر شروع کرد، آنگاه که رژیم غاصب نه فقط بر فلسطین تسلط کامل پیدا کرده بود بلکه نیمی از سرزمین لبنان را هم به تصرف خود درآورده بود و صحنه سیاسی لبنان را هم از طریق روی کار آوردن فالانژها در کنترل خود داشت. سیدعباس موسوی، سیدحسن نصرالله، سیدهاشم صفیالدین و... کار خود را با نگاه به یک عبارت امام که «این غده سرطانی باید ریشهکن شود» شروع کردند. آنان اعتقاد داشتند این هم راهبرد است و هم افق، یعنی هم ضرورتاً باید به این سمت حرکت کرد و هم این حرکت به نتیجه میرسد. این گام اول در راهی بس دشوار بود؛ «ایمان به ولی خدا». | ||
<ref>به قلم: سعدالله زارعی.</ref> نوشتن درباره «سید شجاعت»، «سید درایت»، «سید صبر» و «سید توکل» بسیار دشوار است. بعد از غم سنگین رحلت حضرت امام خمینی ـ رضوانالله تعالی علیه ـ غم دیگری به سنگینی غم شهادت عالم مجاهد «سیدحسن نصرالله» نداشتهایم و حقیقتاً تحمل آن فوق طاقت است اما چه میتوان کرد و چه میتوان گفت. سیدحسن نصرالله حسب آنچه از خود او در تعبیر خوابی که در اوایل جوانیاش شنیدهایم، مبعوث شد تا یک مشکل اساسی امت اسلام که تصور غلط شکستناپذیری رژیم دستنشانده اسرائیل بود، حل کند و حل کرد. سیدحسن این را از نقطه زیر صفر شروع کرد، آنگاه که رژیم غاصب نه فقط بر فلسطین تسلط کامل پیدا کرده بود بلکه نیمی از سرزمین لبنان را هم به تصرف خود درآورده بود و صحنه سیاسی لبنان را هم از طریق روی کار آوردن فالانژها در کنترل خود داشت. سیدعباس موسوی، سیدحسن نصرالله، سیدهاشم صفیالدین و... کار خود را با نگاه به یک عبارت امام که «این غده سرطانی باید ریشهکن شود» شروع کردند. آنان اعتقاد داشتند این هم راهبرد است و هم افق، یعنی هم ضرورتاً باید به این سمت حرکت کرد و هم این حرکت به نتیجه میرسد. این گام اول در راهی بس دشوار بود؛ «ایمان به ولی خدا». | |||
سیدحسن نصرالله و یاران او تشکیلاتی را برای تحقق راهبردی که ولی خدا معین کرده بود به راه انداختند، تشکیلاتی که نه آنچنان بزرگ بود که ظاهراً تناسبی با تحقق چنین هدف دشواری داشته باشد و نه آنچنان مجهز بود که نسبتی با تجهیزات رژیم غاصب داشته باشد. نام این تشکیلات، «حزبالله» شد. اما اگرچه در عنوان تشکیلات کلمه حزب وجود داشت آنان واقعاً حزبی تأسیس نکردند چرا که احزاب با یک هدف ملی و برای مشارکت در یک روند سیاسی و در نهایت به دست گرفتن قدرت تشکیل میشوند در حالی که حزبالله مأموریت خود را از آغاز، آزادسازی فلسطین قرار داده بود و از حیث مرامنامه آدرس مفهوم بلندی در فرامرزها میداد؛ «ولایت فقیه». بنابراین حزبالله حزب نبود و از اینرو از همان آغاز، «جنبش انقلابی حزبالله» نام گرفت که البته بعداً همه آن را حزبالله میخواندند. خود این نامگذاری از دو تغییر اساسی در روند سیاسی لبنان و منطقه خبر میداد؛ یک تغییر، تغییر در «ماهیت» بود. «حزبالله» به ایدهای قرآنی و دینی اشاره داشت و این در زمان پیدایی این جنبش، «خرق عادت» به حساب میآمد چرا که احزاب و تشکلها تا آن زمان با جانمایههای قومی، مرامی و مدرن پدید میآمدند و البته فقط جمعیت خاصی را دربر میگرفتند، حزبالله یک حزب قرآنی بود که دلبستگان به قرآن و معارف غنی انسانی آن مورد توجه قرار میداد. | سیدحسن نصرالله و یاران او تشکیلاتی را برای تحقق راهبردی که ولی خدا معین کرده بود به راه انداختند، تشکیلاتی که نه آنچنان بزرگ بود که ظاهراً تناسبی با تحقق چنین هدف دشواری داشته باشد و نه آنچنان مجهز بود که نسبتی با تجهیزات رژیم غاصب داشته باشد. نام این تشکیلات، «حزبالله» شد. اما اگرچه در عنوان تشکیلات کلمه حزب وجود داشت آنان واقعاً حزبی تأسیس نکردند چرا که احزاب با یک هدف ملی و برای مشارکت در یک روند سیاسی و در نهایت به دست گرفتن قدرت تشکیل میشوند در حالی که حزبالله مأموریت خود را از آغاز، آزادسازی فلسطین قرار داده بود و از حیث مرامنامه آدرس مفهوم بلندی در فرامرزها میداد؛ «ولایت فقیه». بنابراین حزبالله حزب نبود و از اینرو از همان آغاز، «جنبش انقلابی حزبالله» نام گرفت که البته بعداً همه آن را حزبالله میخواندند. خود این نامگذاری از دو تغییر اساسی در روند سیاسی لبنان و منطقه خبر میداد؛ یک تغییر، تغییر در «ماهیت» بود. «حزبالله» به ایدهای قرآنی و دینی اشاره داشت و این در زمان پیدایی این جنبش، «خرق عادت» به حساب میآمد چرا که احزاب و تشکلها تا آن زمان با جانمایههای قومی، مرامی و مدرن پدید میآمدند و البته فقط جمعیت خاصی را دربر میگرفتند، حزبالله یک حزب قرآنی بود که دلبستگان به قرآن و معارف غنی انسانی آن مورد توجه قرار میداد. | ||
خط ۲۴: | خط ۲۰: | ||
حسن ختام این یادداشت، نقل خاطرهای از سیدحسن نصرالله باشد. کمی پس از پایان جنگ ۳۳ روزه ـ سال ۱۳۸۵ ـ سیدحسن به تهران آمد، جمع کوچکی با او ملاقات داشتیم. نماز مغرب و عشا را به او اقتدا کردیم پس از نماز از سید خواستیم صحبتی داشته باشد. قبل از شروع سخنان سید، یکی از دوستان شروع کرد به ذکر خلوص و شجاعت و تدبیر سید و بهخصوص روی تدبیر سید خیلی تکیه کرد که صدالبته تنها نمی از دریای واقعیت سید بود. اما او در حالی که آثار ناراحتی بر چهرهاش پدیدار بود، گفت «مرا با این کلمات نخوانید، بله در این جنگ تدبیر خیلی مهم بود ولی از من نبود، ما تحت تدبیر رهبری بودیم و آنچه از این پیروزی بزرگ تاریخی دیدهاید، همه متعلق به حضرت آقاست. ما تسلیم تدبیر الهی او بودیم و تا تسلیمیم پیروزیم. خدا نکند در این چرخه، خود را چیزی فرض کنیم. اگر اینطور شد این اول سقوط ماست». | حسن ختام این یادداشت، نقل خاطرهای از سیدحسن نصرالله باشد. کمی پس از پایان جنگ ۳۳ روزه ـ سال ۱۳۸۵ ـ سیدحسن به تهران آمد، جمع کوچکی با او ملاقات داشتیم. نماز مغرب و عشا را به او اقتدا کردیم پس از نماز از سید خواستیم صحبتی داشته باشد. قبل از شروع سخنان سید، یکی از دوستان شروع کرد به ذکر خلوص و شجاعت و تدبیر سید و بهخصوص روی تدبیر سید خیلی تکیه کرد که صدالبته تنها نمی از دریای واقعیت سید بود. اما او در حالی که آثار ناراحتی بر چهرهاش پدیدار بود، گفت «مرا با این کلمات نخوانید، بله در این جنگ تدبیر خیلی مهم بود ولی از من نبود، ما تحت تدبیر رهبری بودیم و آنچه از این پیروزی بزرگ تاریخی دیدهاید، همه متعلق به حضرت آقاست. ما تسلیم تدبیر الهی او بودیم و تا تسلیمیم پیروزیم. خدا نکند در این چرخه، خود را چیزی فرض کنیم. اگر اینطور شد این اول سقوط ماست». | ||
== پانویس == | |||
{{پانویس}} |