توحید افعالی: تفاوت میان نسخه‌ها

۳۲۵ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۷ مهٔ ۲۰۲۱
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۳: خط ۱۳:
==اقسام توحید نظری==
==اقسام توحید نظری==


[[توحید نظری]] در نگاه کلی بر سه قسم توحید ذاتی،توحید صفاتی و توحید افعالی تقسیم می شود.  
[[توحید نظری]] در نگاه کلی بر سه قسم [[توحید ذاتی]]،[[توحید صفاتی]] و [[توحید افعالی]] تقسیم می شود.  


'''توحید ذاتی'''
'''توحید ذاتی'''
خط ۲۵: خط ۲۵:
'''توحید افعالی'''
'''توحید افعالی'''


توحيد اَفعالى، بدين معناست كه هر فعلى كه در اين جهان به وقوع مى پيوندد، زير سيطره الهى و خواست و تقدير خداى متعال است و هيچ فاعلى به موازات خالق و يا مستقل از او وجود ندارد و اين معنا بر همه افعال الهى منطبق است كه از زمره مهم ترين آنها ، آفرينش ، ربوبيت و تدبير است كه به همين دليل، در زيرمجموعه فصل توحيد افعالى آمده اند .
توحيد اَفعالى، یعنی این كه همه افعال هستی، با قدرت و اراده الهی خلق می شود. در این تعریف خداوند هیچ شریکی در امر خلق ندارد و هیچ فاعلی جز خدا نمی تواند خالق باشد.اين معنا بر همه افعال الهى منطبق است كه از زمره مهم ترين آن ها ، آفرينش ، ربوبيت و تدبير است.


==اقسام توحید افعالی==
==اقسام توحید افعالی==


در برخی از کتاب های کلامی، هنگام بحث از توحید افعالی، به دو شاخه آن یعنی توحید در ربوبیت و توحید در خالقیت اشاره می شود.<ref>ر. ک. مصباح یزدی، آموزش فلسفه، ۱۳۷۹ش، ج۲، ص۳۸۷ </ref> <ref>ربانی گلپایگانی، عقاید استدلالی، ۱۳۹۳ش، ج۱، ص۷۷و۸۵.</ref>
در برخی از کتاب های کلامی، در بحث توحید افعالی، به دو شاخه آن یعنی توحید در ربوبیت و توحید در خالقیت اشاره می شود.<ref>ر.ک. مصباح یزدی، آموزش فلسفه، ۱۳۷۹ش، ج۲، ص۳۸۷ </ref> <ref>ربانی گلپایگانی، عقاید استدلالی، ۱۳۹۳ش، ج۱، ص۷۷و۸۵.</ref>


'''معنای توحید در ربوبیت'''
'''معنای توحید در ربوبیت'''


توحید در ربوبیت یعنی این که که خداوند تدبیر کننده جهان و همه موجودات آن است و روابط هستی و موجودات را به گونه ای تنظیم می کند تا به هدفی که برای آن ها منظور شده است، برسند.<ref>ر. ک. ربانی گلپایگانی، عقاید استدلالی، ۱۳۹۳ش، ج۱، ص۸۷.</ref> و اما برخی از آیاتِ بیان‌کننده توحید در ربوبیت که البته ناظر به توحید در خالقیت نیز می باشد،<ref>ربانی گلپایگانی، عقاید استدلالی، ۱۳۹۳ش، ج۱، ص۸۷.</ref>  عبارت است از آیه ۵۴ سوره اعراف: «أَلَا لَهُ الْخَلْقُ وَالْأَمْرُ‌؛ آگاه باشید كه آفرینش و تدبیر به او اختصاص دارد».و آیه ۵۰ سوره طه: «رَ‌بُّنَا الَّذِي أَعْطَىٰ كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَىٰ؛ پروردگار ما كسى است كه همه چیز را آفرید؛ آنگاه هدایت کرد». ر<ref>. ک. ربانی گلپایگانی، عقاید استدلالی، ۱۳۹۳ش، ج۱، ص۸۷.</ref>
توحید در ربوبیت یعنی این که که خداوند تدبیر کننده جهان و همه موجودات آن است و روابط هستی و موجودات را به گونه ای تنظیم می کند تا به هدفی که برای آن ها منظور شده است، برسند.<ref>ر. ک. ربانی گلپایگانی، عقاید استدلالی، ۱۳۹۳ش، ج۱، ص۸۷.</ref> و اما برخی از آیاتِ بیان‌کننده توحید در ربوبیت که البته ناظر به توحید در خالقیت نیز می باشد،<ref>ربانی گلپایگانی، عقاید استدلالی، ۱۳۹۳ش، ج۱، ص۸۷.</ref>  عبارت است از آیه ۵۴ سوره اعراف: «أَلَا لَهُ الْخَلْقُ وَالْأَمْرُ‌؛ آگاه باشید كه آفرینش و تدبیر به او اختصاص دارد».و آیه ۵۰ سوره طه: «رَ‌بُّنَا الَّذِي أَعْطَىٰ كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَىٰ؛ پروردگار ما كسى است كه همه چیز را آفرید؛ آن گاه هدایت کرد». ر<ref>. ک. ربانی گلپایگانی، عقاید استدلالی، ۱۳۹۳ش، ج۱، ص۸۷.</ref>


'''معنای توحید در خالقیت'''
'''معنای توحید در خالقیت'''


توحید در خالقیت به این معنا است که همه موجودات جهان را خداوند آفریده است.<ref>ر. ک. ربانی گلپایگانی، عقاید استدلالی، ۱۳۹۳ش، ج۱، ص۷۷.
[[توحید در خالقیت]] که تعبیر دیگر توحید افعالی است به این معنا است که همه موجودات جهان را خداوند آفریده است.<ref>ر. ک. ربانی گلپایگانی، عقاید استدلالی، ۱۳۹۳ش، ج۱، ص۷۷.</ref> دامنه این معنا آن قدر وسیع است که حتی شامل افعالی می شود که دیگر موجودات در ظاهر فاعل آن بوده اند، اما در واقع  آن ها نیز مخلوق خداوند هستند.<ref>با اقتباس از کتاب آموزش فلسفه [[مصباح یزدی]]، ۱۳۷۹ش، ج۲، ص۳۸۷و۳۸۸.</ref>
</ref> این معنا آن قدر وسیع است که حتی شامل افعالی که دیگر موجودات به وجود آورده اند،نیز می شود و آن ها نیز مخلوق خداوند هستند.<ref>با استفاده از کتاب آموزش فلسفه مصباح یزدی، ۱۳۷۹ش، ج۲، ص۳۸۷و۳۸۸.</ref>
و اما آیاتی که بر توحید خدا در خالقیت دلالت دارند، آیات ۱۶ سوره رعد، ۶۲ سوره زُمَر و ۶۲ [[سوره غافر]] است که در آن ها خداوند «خالقُ کلِّ شیءٍ» (آفریدگار همه چیز)، می باشد. <ref>ر. ک. [[ربانی گلپایگانی]]، عقاید استدلالی، ۱۳۹۳ش، ج۱، ص۷۸.</ref>
و اما آیاتی که بر توحید خدا در خالقیت دلالت دارند، آیات ۱۶ سوره رعد، ۶۲ سوره زُمَر و ۶۲ سوره غافر است که در آن ها خدا وند «خالقُ کلِّ شیءٍ» (آفریدگار همه چیز)، معرفی شده است. <ref>ر. ک. ربانی گلپایگانی، عقاید استدلالی، ۱۳۹۳ش، ج۱، ص۷۸.</ref>


==توحید افعالی از منظر مذاهب اسلامی==
==توحید افعالی از منظر مذاهب اسلامی==


در این باره هر یک از مذاهب مشهور کلامی نظرات بعضا متفاوتی ارایه داده اند که البته می توان از میان بیشتر این نظرات به وجه الجمع قابل قبول دست یافت.اعتقاد به این که خدا خالق تمام افعال است و به قول ملاصدرا لاموثر فی الوجود الا الله. در عالم وجود، جز خدا هیچ موثر(فاعلی) شناخته نمی شود  
در این باره هر یک از مذاهب مشهور کلامی نظرات بعضا متفاوتی ارایه داده اند که البته می توان از میان بیشتر این نظرات، به وجه الجمع قابل قبول همه مذاهب دست یافت. با این توضیح که در عین اعتقاد به فاعلیت انحصاری خدا نسبت به مخلوقات، و به قول[[ملاصدرا]] لاموثر فی الوجود الا الله. در عالم وجود، جز خدا هیچ موثر(فاعلی) شناخته نمی شود <ref>[[صدر المتالهین]]، [[الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه]]، ج‏6، ص373</ref>انسان نیز فاعل واقعی فعل خود به حساب می آید. در این تعریف، خداوند عله العلل همه افعال هستی است. با این حال مذاهب مشهوری چون امامیه، [[معتزله]]، [[اشاعره]]، [[ماتریدیه]] و [[اهل حدیث]] هر کدام فراخور فهم خوداز توحید افعالی که به طور مستقیم با افعال عباد و نحوه تبیین آن با جبر و اختیار گره می خورد، تفاسیری ارایه داده اند که بعضا قابل توجه است و همان طور که اشاره شد، می شود از میان همه آن ها به وجه الجمع قابل قبولی رسید.
<ref>صدر المتالهین، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه، ج‏6، ص373</ref> مورد وفاق اکثر مذاهب اسلامی است. به جز جبریه خالص که پیروان جهم بن صفوان هستند بقیه مذاهب معتقدند که خداوند عله العلل همه افعال هستی است. با این حال مذاهب مشهوری چون امامیه،معتزله، اشاعره، ماتریدیه و اهل حدیث هر کدام فراخور فهم خوداز توحید افعالی که به نوعی با مباحث جبر و اختیار و نحوه ارتباط آن با افعال عباد گره می خورد، تفاسیری ارایه داده اند که بعضا قابل توجه است و می شود از میان آن به وجه الجمعی رسید.
 
به طور مثال امامیه اگر چه به توحید افعالی سخت معتقدند و بر همین مبنا خدا را خالق افعال و خلق را منحصر به او می دانند که ناظر به یک بخش از آیات قرآن است، اما در مقابل و مطابق با  بخشی دیگر از آیات قرآن، به عدل الهی نیز اعتقاد دارند و انسان را مسئول افعال خود دانسته و او را نسبت به آن چه انجام می دهد، تحسین کرده مستحق جزا می دانند.امامیه در تفسیر این مطلب مطابق با تعالیم اولیای الهی گام بر می دارند و به روایتی استناد می کنند آن گاه که شخصی از امام علی علیه السلام راجع به قدر و تکلیف افعال بشر در مواجهه با توحید افعالی می پرسد، <ref>مجلسی محمد باقر، بحارالانوار، ج۵، ص۵۷</ref>امر بین الامرین را تعلیم می کند. یعنی راهی میان جبر و تفویض.در این صورت، علاوه بر حفظ حریم توحید افعالی، مسئولیت افعال بشر بر عهده خود آن ها خواهد بود.
[[امامیه]] اگر چه چون سایر مذاهب، به توحید افعالی سخت معتقدند و بر همین مبنا خدا را خالق افعال و خلق را منحصر به او می دانند که ناظر به یک بخش از آیات قرآن است، اما در مقابل و مطابق با  بخشی دیگر از آیات قرآن، به [[عدل الهی]] نیز اعتقاد دارند و انسان را مسئول افعال خود دانسته و او را نسبت به آن چه انجام می دهد، تحسین کرده مستحق جزا می دانند.امامیه در تفسیر این مطلب مطابق با تعالیم [[اولیای الهی]] گام بر می دارند و به روایتی استناد می کنند آن گاه که شخصی از [[امام علی علیه السلام]] راجع به قدر و تکلیف افعال بشر در مواجهه با توحید افعالی می پرسد، <ref>[[محمد باقر مجلسی]]، [[بحارالانوار]]، ج۵، ص۵۷</ref>امر بین الامرین را تعلیم می کند. یعنی راهی میان جبر و تفویض.در این صورت، علاوه بر حفظ حریم توحید افعالی، مسئولیت افعال بشر بر عهده خود آن ها خواهد بود.
و اما اهل حدیث در تفسیر توحید افعالی که تفسیری جبرگرایانه نسبت به افعال انسان دارد، به نظریه خلق افعال عباد متوسل شدند. پیروان این مکتب بر خلاف بسیاری از دیدگاه ها که آن ها را جبر گرا می داند، تلاش کردند تا این نسبت را از خود دور کنند. توجه به شواهد فراوانی در آثار گوناگون متکلمان مشهور این مکتب چون محمد بخاری، ابن تیمیه، ابن قیم جوزیه و ابن حجر عسقلانی، ثابت می کند که متکلمان این مکتب و حتی مکاتبی چون اشاعره و ماتریدیه جبر گرا نیستند، بلکه با تفاوت قایل شدن میان خلق و فعل، خلق را منحصر به خداوند و فعل را منحصر به عباد دانسته انسان را فاعل واقعی افعال خود می دانند. <ref>ر، ک، ابن تیمیه، افعال العباد و الرد علی الجهمیه، ج1، ص 293.</ref><ref>همان، ص 300</ref> <ref>همان، ج 2، ص 74</ref> <ref>ابن تیمیه، منهاج السنه، ج 1، ص 459</ref> <ref>همان، ج 2، ص 298</ref> <ref>همان، ج 3، ص 74</ref> <ref>همان، ج 3، ص 110</ref><ref>ابن قیم، شفاء العلیل فی مسائل القضاء و القدر و الحكمة و التعليل، ص 144</ref> <ref>ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، ص 528</ref> و حتی در برابر جبریون محض و نیز متهمین به جبر، چون ابو الحسن اشعری، موضع خلاف می گیرند <ref> ر. ک.ابن تیمیه، منهاج السنه، ج 3، ص 31</ref> <ref>ابن قیم، شفاء العلیل فی مسائل القضاء و القدر و الحكمة و التعليل، ص 143</ref> و معتقدند که وجود قدر موجب بطلان احکام شعری بر مبنای کسب عباد نمی شود.<ref>ر. ک.ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، ج 13، ص</ref> 449
 
علاوه بر این مطالب باید گفت که اهل حدیث خود را امت وسط می دانند یعنی امتی که نه جبری است و نه تفویضی. <ref>ر.ک.ابن تیمیه، العقیده الواسطیه، ص 112 و113</ref><ref>ابن قیم جوزیه، مفتاح دار السعاده،ص 1513</ref>
[[اهل حدیث]] در تفسیر توحید افعالی که تفسیری جبرگرایانه نسبت به افعال انسان دارد، به نظریه خلق افعال عباد متوسل شدند. پیروان این مکتب بر خلاف بسیاری از دیدگاه ها که آن ها را جبر گرا می داند، تلاش کردند تا این نسبت را از خود دور کنند. توجه به شواهد فراوانی در آثار گوناگون متکلمان مشهور این مکتب چون [[محمد بخاری]]، [[ابن تیمیه]]، [[ابن قیم جوزیه]] و [[ابن حجر عسقلانی]]، ثابت می کند که متکلمان این مکتب و حتی مکاتبی چون [[اشاعره]] و [[ماتریدیه]]، جبر گرا نیستند، بلکه با تفاوت قایل شدن میان خلق و فعل، خلق را منحصر به خداوند و فعل را منحصر به عباد دانسته انسان را در ایجاد فعل به نوعی دخیل می دانند و حتی مدعی هستند که عبد به طور واقعی فاعل افعال خویش است. <ref>ر، ک، [[ابن تیمیه]]، [[افعال العباد و الرد علی الجهمی]]ه، ج1، ص 293.</ref><ref>همان، ص 300</ref> <ref>همان، ج 2، ص 74</ref> <ref>ابن تیمیه، منهاج السنه، ج 1، ص 459</ref> <ref>همان، ج 2، ص 298</ref> <ref>همان، ج 3، ص 74</ref> <ref>همان، ج 3، ص 110</ref><ref>ابن قیم، [[شفاء العلیل فی مسائل القضاء و القدر و الحكمة و التعليل]]، ص 144</ref> <ref>[[ابن حجر عسقلانی]]، [[فتح الباری]]، ص 528</ref> و حتی در برابر جبریون محض و نیز متهمین به جبر، چون ابو الحسن اشعری، موضع خلاف می گیرند <ref> ر. ک.ابن تیمیه، [[منهاج السنه]]، ج 3، ص 31</ref> <ref>ابن قیم، شفاء العلیل فی مسائل القضاء و القدر و الحكمة و التعليل، ص 143</ref> و معتقدند که وجود قدر موجب بطلان احکام شعری بر مبنای کسب عباد نمی شود.<ref>ر. ک.ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، ج 13، ص</ref> 449علاوه بر این مطالب، باید گفت که اهل حدیث خود را [[امت وسط]] می دانند یعنی امتی که نه جبری است و نه تفویضی. <ref>ر.ک.ابن تیمیه، [[العقیده الواسطیه]]، ص 112 و113</ref><ref>ابن قیم جوزیه، [[مفتاح دار السعاده]]،ص 1513</ref>پس با وجود چنین شواهد صریح و محکمی نمی توان انگشت اتهام را به سوی اهل حدیث نشانه کرد و گفت چون این مکتب از توحید افعالی دفاع می کند لاجرم جبرگرا است.زیرااهل حدیث معتقدند که توحید افعالی یعنی این که انسان در مسئله خلق نمی تواند شریک خالق باشد، چون خلق منحصر به خداوند است،اما انسان می تواند با قدرتی که خدا به او می دهد در فعل آفریده شده تصرف کند.آن ها بر همین مبنا نظریه خلق افعال عباد را پایه گذاری کردند تا بگویند که میان خالق و فاعل تفاوت  وجود دارد و انسان فاعل واقعی افعال خود می باشد.این نوع تفسیر، فهم این مذهب را در مسئله توحید افعالی و رابطه آن با افعال انسان؛ به فهم امامیه از امر بین الامرین نزدیک می کند.  
پس با وجود چنین شواهد صریح و محکمی نمی توان انگشت اتهام را به سوی اهل حدیث نشانه کرد و گفت چون این مکتب از توحید افعالی دفاع می کند لاجرم جبرگرا است.زیرااهل حدیث معتقدند که توحید افعالی یعنی این که انسان در مسئله خلق نمی تواند شریک خالق باشد، زیرا که خلق منحصر به خداوند است،اما انسان می تواند با قدرتی که خدا به او می دهد در فعل آفریده شده تصرف کند.پس بر همین مبنا نظریه خلق افعال عباد را پایه گذاری کردند تا بگویند که میان خالق و فاعل تفاوت  وجود دارد و انسان فاعل واقعی افعال خود می باشد.این نوع تفسیر، فهم این مذهب را در مسئله توحید افعالی و رابطه آن با افعال انسان؛ به فهم امامیه از امر بین الامرین نزدیک می کند.  
 
و اما متلکمان اشعری و ماتریدی در تفسیر توحید افعالی همچون اهل حدیث باورمندی شدیدی نسبت به این مسئله دارند و خداوند را فاعل تمام فعل و انفعالاتی که در جهان هستی رخ می دهد می دانند. بنا بر این، در مواجهه با مسئله افعال انسان و رفع اتهام از جبرگرایی به نظریه کسب روی می آورند و با تفسیری که از این نظریه ارایه می کنند راه برون رفت از این مخمصه را نشان می دهند. با این حال متکلمان اشعری از این نظریه تفسیری یکدست ارایه نکردند مثلا ابو الحسن اشعری در تفسیر نظریه کسب، تمام توجهش به توحید افعالی است به همین جهت برای انسان نسبت به افعالش نازل ترین حد اختیار را در نظر می گیرد اختیاری که از سوی خداوند و با قوه حادث <ref>ر. ک. ابو ا لحسن اشعری ابو الحسن، اللمع، ص 76</ref> <ref>ابو الحسن اشعری، مقالات الإسلاميين و اختلاف المصلين، ص 542</ref> به او داده می شود که این قوه حادث هیچ نقشی نه در خلق فعل دارد و نه در تعیین نوع آن.<ref>ر. ک. فخر رازی، کتاب القضا و القدر،ص 32</ref> اما متکلم بعد از او یعنی ابو بکر باقلانی در تفسیر توحید افعالی و تفسیر آن با افعال عباد معتقد است که انسان بر همان مبنای اعتقاد به توحید افعالی هیچ نقشی در خلق افعال ندارد اما در تعیین نوع آن در قالب کسب نقش مستقیم دارد.<ref>ر. ک. فاضل مقداد، إرشاد الطالبين إلى نهج المسترشدين،ص 263</ref> این نوع تعبیر نشان می دهد که باقلانی از نوع تفسیر اشعری فاصله گرفته و هر چند به مثل او به توحید افعالی اعتقاد دارد اما برای اختیار انسان و مسئولیتش نسبت به افعالی که انجام می دهد، نیز جایگاه ویژه ای قایل است. و اما آرای عبد الملک جوینی با آرای اشاعره پیش از خودش بسیار متفاوت بوده در تفسیر نظریه کسب به نوعی عمل می کند که گویا یک متکلم امامی مذهب در تفسیر امر بین الامرین بیان کرده است. وی با اعتراف به انتساب واقعی فعل به فاعل کاسب، به صراحت از وجود فاعل های طولی <ref> ر. ک. عبد الکریم شهرستانی، الملل و النحل ، ص 111 و 112</ref> در ایجاد فعل نام می برد که نشان می دهد که آرای این متکلم اشعری چه اندازه به آرای متکلمان امامیه در تفسیر امر بین الامرین در این جهت شباهت دارد. سایر متکلمان اشعری نیز توانستند با رایی متفاوت از ابو الحسن اشعری از اختیار انسان به نحو منطقی دفاع کنند و به نظریه کسب وجهه قابل قبولی بدهند.
[[متلکمان اشعری]] و ماتریدی در تفسیر توحید افعالی، همچون اهل حدیث باورمندی شدیدی نسبت به این مسئله دارند و خداوند را فاعل تمام فعل و انفعالاتی می دانند که در جهان هستی رخ می دهد. بنا بر این، در مواجهه با مسئله افعال انسان که می تواند به جبر گرایی منجر شود، نظریه کسب را ابداع  و با تفسیری که از این نظریه ارایه می کنند راه برون رفت از این مخمصه را نشان می دهند. با این حال متکلمان اشعری از این نظریه تفسیری یکدست ارایه نمی کنند. مثلا تمام توجه ابو الحسن اشعری در تفسیر نظریه کسب، حفظ حریم توحید افعالی است. به همین جهت برای انسان در کسب، به نازل ترین حد اختیار بسنده می کند.اختیاری که از سوی خداوند و با قوه حادث <ref>ر. ک. ابو ا لحسن اشعری ابو الحسن، [[اللمع]]، ص 76</ref> <ref>ابو الحسن اشعری، [[مقالات الإسلاميين و اختلاف المصلين]]، ص 542</ref> به او داده می شود و البته  قوه حادث هیچ نقشی نه در خلق فعل دارد و نه در تعیین نوع آن.<ref>ر. ک. [[فخر رازی]]، کتاب [[القضا و القدر]]،ص 32</ref> اما متکلم بعد از او یعنی [[ابو بکر باقلانی]] در تفسیر توحید افعالی و تفسیر آن با افعال عباد، معتقد است که انسان بر همان مبنای اعتقاد به توحید افعالی هیچ نقشی در خلق افعال ندارد، ولی در تعیین نوع آن نقش مستقیم دارد.<ref>ر. ک. [[فاضل مقداد]]، [[إرشاد الطالبين إلى نهج المسترشدين]]،ص 263</ref> این نوع تعبیر نشان می دهد که باقلانی از نوع تفسیر اشعری فاصله گرفته و هر چند چون او به توحید افعالی اعتقاد دارد، اما برای اختیار انسان و مسئولیتش نسبت به افعالی که انجام می دهد، نیز جایگاه ویژه ای قایل است. و اما آرای [[عبد الملک جوینی]] با آرای اشاعره پیش از خودش بسیار متفاوت بوده نظریه کسب را به گونه ای تفسیر می کند که شباهت بسیاری به تفسیر امر بین الامرین امامیه دارد. وی با اعتراف به انتساب واقعی فعل به فاعل کاسب، به صراحت از وجود فاعل های طولی <ref> ر. ک. عبد الکریم شهرستانی، الملل و النحل ، ص 111 و 112</ref> در ایجاد فعل نام می برد که نشان می دهد که آرای این متکلم اشعری در این جهت چه اندازه به آرای متکلمان امامیه در تفسیر امر بین الامرین شباهت دارد. سایر متکلمان اشعری نیز توانستند با رایی متفاوت از ابو الحسن اشعری از اختیار انسان به نحو منطقی دفاع کنند و به نظریه کسب وجهه قابل قبولی بدهند.
و اما آرای متکلمان ماتریدی در مواجهه با توحید افعالی و ارتباط آن با افعال عباد با دو نوع تفاوت از آرای اشاعره فاصله دارد هر چند در کلیت فهم یکی است.که این دو تفاوت را می توان در فهم عقلانی تر و نیز آرای یکدست متکلمان این مکتب در تفسیر نظریه کسب نسبت به اشاعره مشاهده کرد.می توان گفت در تفسیر این مکتب ضمن تاکید بر توحید افعال، انسان نیز فاعل واقعی افعال خود می باشد.<ref>ابو منصور ماتریدی،التوحید، ص 167 و 168</ref  <ref>همان ص 188</ref> <ref>ابو الیسر بزدوی محمد بن محمد، اصول الدین، ص 104</ref><ref>نسفی ابو معین، التمهید فی اصول الدین، ص 62</ref> <ref>ابو الثناء لامشی، التمهید لقواعد التوحید،ص 97</ref>
 
آرای [[متکلمان ماتریدی]] در مواجهه با توحید افعالی و ارتباط آن با افعال عباد،هر چند در کلیت فهم با آرای اشاعره یکی است، اما در تفصیل آن از دو جهت با آرای آنان تفاوت دارد که این دو تفاوت را می توان در فهم عقلانی تر و نیز آرای یکدست متکلمان این مکتب در تفسیر نظریه کسب مشاهده کرد. با این حال ماتریدیه نیز چون اشاعره، در تفسیر کسب ضمن تاکید بر توحید افعالی، انسان را نیز فاعل واقعی افعال خود می دانند.<ref>[[ابو منصور ماتریدی]]،التوحید، ص 167 و 168</ref  <ref>همان ص 188</ref> <ref>[[ابو الیسر بزدوی]] محمد بن محمد، اصول الدین، ص 104</ref><ref>[[ابو معین نسفی]]، [[التمهید فی اصول الدین]]، ص 62</ref> <ref>[[ابو الثناء لامشی]]، [[التمهید لقواعد التوحید]]،ص 97</ref>


==پا نویس==
==پا نویس==
confirmed
۵٬۷۴۷

ویرایش