۸۹٬۲۶۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۳: | خط ۲۳: | ||
[[یهودیان]] مانند اعراب و آشوریان، از نژاد سامی هستند. زبان، ادبیات، فرهنگ، آداب، رسوم و اعتقادات این اقوام چنان به یکدیگر نزدیک است که دانشمندان معتقد شدهاند اصل آنها به یک جا میرسد و برای بررسی و تحقیق در زمینه فرهنگ سایر اقوام سامی انداخت. مثلاً اگر به بررسی ادبیات عرب مشغول باشیم، با مطالعه و تحقیق در زبانهای عبری، سریانی و حبشی در کار خود موفقیت بیشتری کسب خواهیم کرد. | [[یهودیان]] مانند اعراب و آشوریان، از نژاد سامی هستند. زبان، ادبیات، فرهنگ، آداب، رسوم و اعتقادات این اقوام چنان به یکدیگر نزدیک است که دانشمندان معتقد شدهاند اصل آنها به یک جا میرسد و برای بررسی و تحقیق در زمینه فرهنگ سایر اقوام سامی انداخت. مثلاً اگر به بررسی ادبیات عرب مشغول باشیم، با مطالعه و تحقیق در زبانهای عبری، سریانی و حبشی در کار خود موفقیت بیشتری کسب خواهیم کرد. | ||
از سابقه تاریخی قوم عبرانی اطلاع دقیقی در دست نیست. برخی دانشمندان معتقدند که نام “عبرانی “را که کنعانیان پس از ورود حضرت [[ابراهیم]] | از سابقه تاریخی قوم عبرانی اطلاع دقیقی در دست نیست. برخی دانشمندان معتقدند که نام “عبرانی “را که کنعانیان پس از ورود حضرت [[حضرت ابراهیم|ابراهیم]] (علیهالسّلام) به سرزمین کنعان به او دادهاند و وی را عبرانی خواندهاند که بعدها جزو القاب او شد و لقب مذکور در خاندان وی باقی ماند؛ زیرا عبرانی از ماده “ع ب ر”به معنا گذر کردن از نهر میآید، به اعتبار این که حضرت ابراهیم (علیهالسّلام) از ورود فرات عبور کرد و وارد کنعان شد. | ||
برخی نیز معتقدند که عبرانی منسوب به عابر نیای حضرت ابراهیم | برخی نیز معتقدند که عبرانی منسوب به عابر نیای حضرت ابراهیم (علیهالسّلام) است. همچنین کسانی با توجه به نام آزر پدر (یا عموی) آن حضرت، گفتهاند اصل خاندان وی آریایی است. اما دانشمندان این نظریه را تأیید نمیکنند؛ زیرا از معنای لغوی واژه آزر در قرآن کریم و متون اسلامی اطلاع درستی نداریم. نام پدر ابراهیم (علیهالسّلام) در [[تورات]] تارح است. | ||
== حضرت ابراهیم | == حضرت ابراهیم (علیهالسّلام) == | ||
عظمت حضرت ابراهیم خلیل | عظمت حضرت ابراهیم خلیل (علیهالسّلام) به حدی است که وی همواره موجب نزاع یهودی و مسیحیت و اسلام بوده است و هر یک، آن حضرت را از خود میداند. از این رو، خدای متعال فرموده است: “ما کان ابراهیم یهودیا و لا نصرانیا و لکن کان حنیفا مسلماً و ما کان من المشرکین“<ref>آل عمران: 67</ref>. وی حتی میان مشرکان مکانی بلند داشت و آثار وی در [[مکه]] مکرمه مورد زیارت و تقدیس آنان قرار میگرفت. | ||
نسب حضرت ابراهیم | نسب حضرت ابراهیم (علیهالسّلام) تا حضرت [[حضرت آدم|آدم]] (علیهالسّلام) در تورات آمده است. نسب نامههای تورات به کتب اسلامی نیز راه یافته و بدون دقت در اصل و منشأ آن پذیرفته شده است. | ||
به عقیده اهل کتاب (در نتیجه جمعبندی حوادث [[کتاب مقدس]]) حضرت ابراهیم | به عقیده اهل کتاب (در نتیجه جمعبندی حوادث [[کتاب مقدس]]) حضرت ابراهیم (علیهالسّلام) حدود 2000 سال قبل از میلاد، یعنی حدود 4000 سال پیش در شهر آور به دنیا آمد و به گفته تورات در آغاز ابرام (یعنی پدر بلندمرتبه) نامیده میشد. خدای متعال نام وی را در سن نود و نه سالگی به ابراهیم (یعنی پدر اقوام) تبدیل کرد. شهر آور نزدیک یک قرن پیش در عراق در ساحل فرات از زیر خاک بیرون آمد و آثار باستانی بسیاری در آنجا یافت شد. | ||
به گفته تورات پدر حضرت ابراهیم | به گفته تورات پدر حضرت ابراهیم (علیهالسّلام) که "تارح" نامیده میشد، پسر خود ابراهیم (علیهالسّلام) و همسر وی ساره و نوه خویش حضرت [[حضرت لوط|لوط]] (علیهالسّلام) را برداشت و به سرزمین کنعان در غرب [[فلسطین]] عزیمت کرد. آنان در بین راه از ادامه سفر منصرف شدند و در شهر حران سکونت گزیدند. این شهر در جنوب [[ترکیه]] فعلی و در مرز [[سوریه]] قرار دارد. | ||
پدر حضرت ابراهیم | پدر حضرت ابراهیم (علیهالسّلام) در [[تورات]] تارح خوانده میشود، ولی قرآن مجید وی را آزر بتپرست معرفی کرده است<ref>انعام: 74</ref>. پدر حضرت ابراهیم (علیهالسّلام) در سلسله اجداد حضرت [[محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا)]] (صلّیالله علیه وآله) قرار میگیرد. | ||
]] ( | |||
علمای شیعه معتقدند همه پدران آن حضرت تا حضرت آدم | علمای شیعه معتقدند همه پدران آن حضرت تا حضرت آدم (علیهالسّلام) یکتا پرست بودهاند، و به همین دلیل گفتهاند آزر عموی آن حضرت بوده و استعمال “آب “به جای “عم “در زبان عربی صحیح است، از آن جمله در قرآن کریم<ref>بقره: 133</ref> چنین چیزی دیده میشود. | ||
تورات میگوید حضرت ابراهیم | تورات میگوید حضرت ابراهیم (علیهالسّلام) در 75 سالگی به امر خدا از شهر حران عازم کنعان شد. وی همسر خود ساره و برادر زادهاش حضرت [[لوط]] (علیهالسّلام) و چند نفر از مردم حران را برداشت و همگی به کنعان رفتند و در آنجا روی کوهی در شرق بیت ایل خیمه زدند. | ||
حضرت ابراهیم | حضرت ابراهیم (علیهالسّلام) پس از چندی در حبرون (الخلیل) ساکن شد و تا آخر عمر در آنجا بود و اکنون مقبره خانوادگی وی در آن مکان است. حضرت لوط (علیهالسّلام) به شهر سدوم و شهرهای مجاور آن رفت. مردم آن شهرها به سبب نافرمانی و بیاعتنایی به پیام وی به امر خداوند نابود شدند. این حادثه در قرآن مجید نیز آمده است. | ||
دو موضوع بسیار مهم در تاریخ حضرت ابراهیم | دو موضوع بسیار مهم در تاریخ حضرت ابراهیم (علیهالسّلام) وجود دارد که در تورات کنونی اشارهای به آنها نشده است: یکی جریان بُتشکنی و به آتش افکندن وی و دیگری داستان بنای کعبه. | ||
قرآن مجید <ref>در سورههای انبیا و صافات</ref> داستان بت شکنی و به آتش افکندن او را آورده است. | قرآن مجید<ref>در سورههای انبیا و صافات</ref> داستان بت شکنی و به آتش افکندن او را آورده است. | ||
همچنین قرآن کریم از بنای کعبه به دست آن حضرت و به کمک حضرت اسماعیل | همچنین قرآن کریم از بنای [[کعبه]] به دست آن حضرت و به کمک حضرت [[حضرت اسماعیل|اسماعیل]] (علیهالسّلام) سخن میگوید<ref>بقره: 127</ref>. از آنجا که این فرزند در پیری به او عطا شد<ref>ابراهیم: 39</ref>، بنای کعبه در اواخر عمر شریف وی صورت گرفته باشد. | ||
تورات داستان ذبح فرزند را میآورد و میگوید حضرت ابراهیم | تورات داستان ذبح فرزند را میآورد و میگوید حضرت ابراهیم (علیهالسّلام) مأموریت یافت حضرت [[حضرت اسحاق|اسحاق ]](علیهالسّلام) را قربانی کند، ولی این مسأله را با وی در میان نگذاشت و به او گفت: “میخواهم گوسفندی قربانی کنم و آن گوسفند را خداوند برایم خواهد فرستاد.))... اما در قرآن مجید آمده است: | ||
“فلما بلغ معه السعی قال یا بنیانی آری فی المنام انی اذبحک فانظر ماذا تری قال یا ابت افعل ما تؤ مر ستجدنی ان شاء الله من | “فلما بلغ معه السعی قال یا بنیانی آری فی المنام انی اذبحک فانظر ماذا تری قال یا ابت افعل ما تؤ مر ستجدنی ان شاء الله من الصابرین“<ref>صافات: 10</ref>. همان طور که میدانیم فرزند از مرگ نجات یافت و خداوند قوچی را فدیه او قرار داد... | ||
== اسماعیل و اسحاق | == اسماعیل و اسحاق (علیهماالسّلام) == | ||
درباره حضرت ابراهیم | درباره حضرت ابراهیم (علیهالسّلام) در تورات میخوانیم: | ||
(1) بعد از این وقایع، کلام [[خداوند]] در | (1) بعد از این وقایع، کلام [[خداوند]] در رؤیا به ابرام رسیده، گفت: “ای ابرام مترس من سپر تو هستم و اجر بسیار عظیم تو. ”(2) ابرام گفت: “ای [[خداوند]] یهوه مرا چه خواهی داد و من بی اولاد میروم و مختار خانهام این العاذار دمشقی است. ”(3) و ابرام گفت: “اینک مرا نسلی ندادی و خانه زادهام وارث من است. ”(4) در ساعت کلام [[خداوند]] به وی رسیده، گفت: | ||
“این وارث تو نخواهم بود بلکه کسی که از صلب تو درآید وارث تو خواهد بود. ”(5) و او را بیرون آورده، گفت: “اکنون به سوی آسمان بنگر و ستارگان را بشمار هر گاه آنها را توانی شمرد. ”پس به وی گفت: “ذریت تو چنین خواهد بود.))... (18) در آن روز [[خداوند]] به ابرام عهد بست و گفت: “این زمین را از نهر [[مصر]] تا به نهر عظیم یعنی نهر فرات به نسل تو بخشیدهام. ”(پیدایش 15: 1 - 18). | “این وارث تو نخواهم بود بلکه کسی که از صلب تو درآید وارث تو خواهد بود. ”(5) و او را بیرون آورده، گفت: “اکنون به سوی آسمان بنگر و ستارگان را بشمار هر گاه آنها را توانی شمرد. ”پس به وی گفت: “ذریت تو چنین خواهد بود.))... (18) در آن روز [[خداوند]] به ابرام عهد بست و گفت: “این زمین را از نهر [[مصر]] تا به نهر عظیم یعنی نهر فرات به نسل تو بخشیدهام. ”(پیدایش 15: 1 - 18). | ||
سپس تورات عهد یاد شده را به حضرت [[اسحاق]] | سپس تورات عهد یاد شده را به حضرت [[حضرت اسحاق|اسحاق]] (علیهالسّلام)، نیای [[بنی اسرائیل]] اختصاص میدهد و در همان سفر پیدایش میگوید: | ||
(18) و [[ابراهیم]] به [[خدا]] گفت: “کاش که [[اسماعیل]] در حضور تو زیست کند. ”(19) [[خدا]] گفت: “به تحقیق زوجهات ساره برای تو پسری خواهد زایید و او را | (18) و [[ابراهیم]] به [[خدا]] گفت: “کاش که [[اسماعیل]] در حضور تو زیست کند. ”(19) [[خدا]] گفت: “به تحقیق زوجهات ساره برای تو پسری خواهد زایید و او را اسحاق نام بنه و عهد خود را با وی استوار خواهم داشت تا با ذریت او بعد از عهد ابدی باشد (20) و اما در خصوص [[اسماعیل]] تو را اجابت فرمودم اینک او را برکت داده بارور گردانم و او را بسیار کثیر گردانم. دوازده رییس از وی پدید آیند و امتی عظیم از وی به وجود آورم (21) لیکن عهد خود را با اسحاق استوار خواهم ساخت که ساره او را بدین وقت در سال آینده برای تو خواهد زایید. ”(پیدایش 17: 18-21). | ||
به گفته تورات، [[خداوند]] بارها به حضرت [[ابراهیم]] | به گفته تورات، [[خداوند]] بارها به حضرت [[ابراهیم]] (علیهالسّلام) وعده نسل فراوان داده بود. کنیز آن حضرت به نام [[هاجر]] پسری را به دنیا آورد که [[اسماعیل]] (یعنی [[خدا]] میشنود) نامیده شد. پس از چهارده سال ساره فرزندی به دنیا آورد که او را اسحاق (یعنی میخندد) نامیدند. | ||
کتاب [[تورات]] در این قسمت به کوتاهی سخن میگوید و فقط اشارهای میکند که حضرت [[اسماعیل]] | کتاب [[تورات]] در این قسمت به کوتاهی سخن میگوید و فقط اشارهای میکند که حضرت [[اسماعیل]] (علیهالسّلام) در فاران ساکن شد و مادرش برای او زنی از [[مصر]] گرفت. سایر مسائل مربوط به وی در [[تورات]] به فراموشی سپرده شده است و حتی یک جمله درباره بنای [[کعبه]] در این کتاب دیده نمیشود. پیدا شدن آب برای حضرت [[اسماعیل]] (علیهالسّلام) نیز که طبق احادیث اسلامی در [[مکه]] بوده و اکنون هم به نام [[زمزم]] باقی است، به گفته [[تورات]] در مکانی به نام بئرشبع بوده است! | ||
از نظر تورات، حضرت | از نظر تورات، حضرت اسحاق (علیهالسّلام) جانشین حضرت [[ابراهیم]] خلیل (علیهالسّلام) گردید و دو فرزند توأم برای او به دنیا آمد. آنکه نخست دیده به جهان گشود، عیسو نامیده شد. این کلمه در لغت به معنای پرمو است. | ||
به گفته تورات این کودک در هنگام تولد موهای بسیاری بر تن داشت. توأم دیگر [[یعقوب]] (یعنی تعقیب میکند) خوانده شد؛ زیرا هنگام تولد، کودک قبلی را تعقیب کرد و پس از او به دنیا آمد. | به گفته تورات این کودک در هنگام تولد موهای بسیاری بر تن داشت. توأم دیگر [[یعقوب]] (یعنی تعقیب میکند) خوانده شد؛ زیرا هنگام تولد، کودک قبلی را تعقیب کرد و پس از او به دنیا آمد. | ||
خط ۷۸: | خط ۷۷: | ||
== اسرائیل == | == اسرائیل == | ||
حضرت [[یعقوب]] | حضرت [[یعقوب]] (علیهالسّلام) دوازده پسر داشت و به [[اسرائیل]] ملقب بود. اهل کتاب این اسم مرکب را چنین معنا میکنند: کسی که بر [[خدا]] مظفر شد، ولی اصل معنای آن در عبری چنین است: کسی که بر قهرمان پیروز شد. به گفته تورات، کشتی گرفتن حضرت [[یعقوب]] (علیهالسّلام) با [[خدا]] که به پیروزی او بر [[خدا]] انجامید، علت ملقب شدن وی به [[اسرائیل]] است <ref>پیدایش 32: 24-32</ref>. اهل کتاب از زمانهای قدیم گفتهاند که مقصود از [[خدا]] در این داستان، یکی از فرشتگان خداست<ref>رک. : هوشع 12:3-4</ref>. | ||
پس از چندی حادثه مفقود شدن حضرت [[یوسف]] | پس از چندی حادثه مفقود شدن حضرت [[یوسف]] (علیهالسّلام) پیش آمد و سرانجام این موضوع موجب شده که [[بنی اسرائیل]] در [[مصر]] اقامت کنند. مطالب سفر پیدایش [[تورات]] به اینجا خاتمه مییابد. | ||
در آغاز سفر خروج [[تورات]] میخوانیم که دوازده پسر حضرت [[یعقوب]] | در آغاز سفر خروج [[تورات]] میخوانیم که دوازده پسر حضرت [[یعقوب]] (علیهالسّلام) در [[مصر]] زندگانی خوبی داشتند و نسل ایشان در آن سرزمین منتشر شد. مدت توقف آنان در [[مصر]] چهارصد و سی سال بود<ref>خروج 12: 40</ref>. دوازده قبیله [[بنی اسرائیل]] که در اصطلاح "بسیط" نامیده میشوند، در علوم و فنون پیشرفت کردند و همین امر موجب حسادت مصریان شد. علاوه بر این، مصریان میترسیدند [[بنی اسرائیل]] با نیروی خود زمام امور را به دست گیرند؛ از این رو، به استضعاف آنان اقدام کردند و کارهایی دشوار و جانکاه به عهده ایشان گذاشتند. همچنین مقرر شد که قابلههای مصری نوزادان پسر [[بنی اسرائیل]] را برای کشتن معرفی کنند و فقط داشتن دختر برای آنان مجاز باشد. | ||
دوازده قبیله [[بنی اسرائیل]] که در اصطلاح "بسیط" نامیده میشوند، در علوم و فنون پیشرفت کردند و همین امر موجب حسادت مصریان شد. علاوه بر این، مصریان میترسیدند [[بنی اسرائیل]] با نیروی خود زمام امور را به دست گیرند؛ از این رو، به استضعاف آنان اقدام کردند و کارهایی دشوار و جانکاه به عهده ایشان گذاشتند. همچنین مقرر شد که قابلههای مصری نوزادان پسر [[بنی اسرائیل]] را برای کشتن معرفی کنند و فقط داشتن دختر برای آنان مجاز باشد. | |||
== دین مردم صحرانشین == | == دین مردم صحرانشین == | ||
عبرانیان در آغاز قومی صحرانشین بودند و نخستین اقامت آنان در شهرها در زمان حضرت [[یوسف]] | عبرانیان در آغاز قومی صحرانشین بودند و نخستین اقامت آنان در شهرها در زمان حضرت [[یوسف]] (علیهالسّلام) بود<ref>این موضوع در سوره یوسف، آیه 100 آمده است.</ref>. صحرانشینی در اعتقادات و مراسم دینی آن تأثیر فراوانی داشت. | ||
هنگامی که حضرت [[موسی]] | هنگامی که حضرت [[موسی]] (علیهالسّلام) آنان را از دست [[فرعون]] نجات داد، مجبور شدند مدت چهل سال در [[صحرای سینا]] بمانند، ولی پس از آن پیوسته در شهرها به سر میبردند و تمدنی را پایهگذاری کردند که میراث گرانبهای قوم یهود شد. [[مسیحیت]] نیز زاییده همین تمدن است. | ||
== تحول افکار در اقوام بنی اسرائیل == | == تحول افکار در اقوام بنی اسرائیل == | ||
خط ۹۵: | خط ۹۳: | ||
تحت افکار ملتها امری عادی و طبیعی است و عبرانیان در خلال کوچ و جابه جایی تحت تأثیر اندیشههای ملل گوناگون قرار میگرفتند. در سوره اعراف، آیه 138 آمده است که [[بنی اسرائیل]] هنگام خروج از دریا و نجات از دست [[فرعون]]، به گروهی بتپرست برخوردند. | تحت افکار ملتها امری عادی و طبیعی است و عبرانیان در خلال کوچ و جابه جایی تحت تأثیر اندیشههای ملل گوناگون قرار میگرفتند. در سوره اعراف، آیه 138 آمده است که [[بنی اسرائیل]] هنگام خروج از دریا و نجات از دست [[فرعون]]، به گروهی بتپرست برخوردند. | ||
آنان از حضرت [[موسی]] | آنان از حضرت [[موسی]] (علیهالسّلام) تقاضا کردند برای ایشان نیز بتی قرار دهد و این خواسته به شدت رد شد. همچنین هنگامی که در [[مصر]] مستقر بودند، باورهای مصریان در آنان تأثیر گذاشته بود، به گونهای که پس از ترک آن سرزمین، به تقلید مصریان که گاو را مقدس میدانستند، آنان نیز گوسالهای ساختند و به عبادت آن مشغول شدند. | ||
== حضرت موسی | == حضرت موسی (علیهالسّلام) == | ||
در باب دوم سفر خروج تورات میخوانیم که یک تن از [[بنی اسرائیل]] <ref>نام وی در احادیث اسلامی، عمران و در تورات عمرام بن قهات بن لاوی بن یعقوب است</ref> <ref>خروج 6: 14-20</ref> با یکی از دختران قبیله خود ازدواج کرد و دارای پسری شد. مادر نوزاد به منظور نجات وی از چنگال مأموران [[فرعون]] او را مدت سه ماه پنهان کرد. | در باب دوم سفر خروج تورات میخوانیم که یک تن از [[بنی اسرائیل]]<ref>نام وی در احادیث اسلامی، عمران و در تورات عمرام بن قهات بن لاوی بن یعقوب است</ref><ref>خروج 6: 14-20</ref> با یکی از دختران قبیله خود ازدواج کرد و دارای پسری شد. مادر نوزاد به منظور نجات وی از چنگال مأموران [[فرعون]] او را مدت سه ماه پنهان کرد. | ||
از آنجا که مخفی نگه داشتن کودک برای همیشه ممکن نبود، مادرش صندوقی تهیه کرد و منافذ آن را با قیر اندود و کودک زا در آن نهاد و در میان نیزارهای [[رود نیل]] رها کرد. خواهر وی در آن حوالی ایستاد تا ببیند چه بر سر او خواهد آمد. | از آنجا که مخفی نگه داشتن کودک برای همیشه ممکن نبود، مادرش صندوقی تهیه کرد و منافذ آن را با قیر اندود و کودک زا در آن نهاد و در میان نیزارهای [[رود نیل]] رها کرد. خواهر وی در آن حوالی ایستاد تا ببیند چه بر سر او خواهد آمد. | ||
خط ۱۰۵: | خط ۱۰۳: | ||
اندکی پس از آن، دختر [[فرعون]] که برای شستشو به سوی نیل آمده بود، صندوق را مشاهده کرد و یک تن از کنیزان خود را به دنبال صندوق فرستاد. هنگامی که صندوق را برای وی آوردند، آن را گشود و دید کودکی در آن گریه میکند. دل او بر آن کودک سوخت و گفت معلوم میشود این کودک از [[بنی اسرائیل]] است. در آن حال خواهر کودک جلو آمد و پیشنهاد کرد زنی را برای شیر دادن وی بیاورد. | اندکی پس از آن، دختر [[فرعون]] که برای شستشو به سوی نیل آمده بود، صندوق را مشاهده کرد و یک تن از کنیزان خود را به دنبال صندوق فرستاد. هنگامی که صندوق را برای وی آوردند، آن را گشود و دید کودکی در آن گریه میکند. دل او بر آن کودک سوخت و گفت معلوم میشود این کودک از [[بنی اسرائیل]] است. در آن حال خواهر کودک جلو آمد و پیشنهاد کرد زنی را برای شیر دادن وی بیاورد. | ||
دختر [[فرعون]] پذیرفت و خواهر کودک مادر خود را نزد آنان آورد. دختر [[فرعون]] به او گفت این کودک را با خود ببر و شیر بده، من نیز مزد تو را خواهم داد. پس از چند سال وقتی کودک بزرگ شد مادرش او را نزد دختر [[فرعون]] برد. دختر [[فرعون]] او را به پسری پذیرفت و نام [[موسی]] <ref>موشه در عبری یعنی: از آب کشیده شده</ref> را بر او نهاد. این داستان با آنچه [[خداوند]] متعال در سوره قصص فرموده است، بسیار نزدیک است. بر اساس برخی محاسبات تاریخی، این حادثه در حدود 1250 ق. م. رخ داده است. | دختر [[فرعون]] پذیرفت و خواهر کودک مادر خود را نزد آنان آورد. دختر [[فرعون]] به او گفت این کودک را با خود ببر و شیر بده، من نیز مزد تو را خواهم داد. پس از چند سال وقتی کودک بزرگ شد مادرش او را نزد دختر [[فرعون]] برد. دختر [[فرعون]] او را به پسری پذیرفت و نام [[موسی]]<ref>موشه در عبری یعنی: از آب کشیده شده</ref> را بر او نهاد. این داستان با آنچه [[خداوند]] متعال در سوره قصص فرموده است، بسیار نزدیک است. بر اساس برخی محاسبات تاریخی، این حادثه در حدود 1250 ق. م. رخ داده است. | ||
به هر حال حضرت [[موسی]] | به هر حال حضرت [[موسی]] (علیهالسّلام) امور قوم خود را سامان داد و آنان را برای مبارزه با کافران آماده کرد و احکام [[خدا]] را به آنان تعلیم داد. وی قوم [[بنی اسرائیل]] را برکت داد و در صد و بیست سالگی در مکانی به نام موآب، حوالی دریای میت، درگذشت و [[بنی اسرائیل]] برای او سی روز عزاداری کردند. این جریان در آخر سفر تثنیه یافت میشود و تورات بدان پایان مییابد: | ||
(5) پس [[موسی]] بنده [[خداوند]] در آنجا به زمین موآب برحسب قول [[خداوند]] مرد (6) و او را در زمین موآب در مقابل بیت فعور در دره دفن کرد <ref>دفن کننده معلوم نیست و برخی میگویند مقصود خداوند است.</ref> و احدی قبر او را تا امروز ندانسته است (7) و [[موسی]] چون وفات یافت، صد و بیست سال داشت و نه چشمش تار و نه قوتش کم شده بود (8) و [[بنی اسرائیل]] برای [[موسی]] در عربات موآب سی روز ماتم گرفتند. پس روزهای ماتم و نوحهگری برای [[موسی]] سپری گشت (9) و یوشع بن نون از روح حکمت مملو بود، چون که [[موسی]] دستهای خود را بر او نهاده بود و [[بنی اسرائیل]] او را اطاعت نمودند و بر حسب آنچه [[خداوند]] به [[موسی]] امر فرموده بود عمل کردند (10) و نبیی مثل [[موسی]] تا به حال در اسرائیل برنخاسته است که [[خداوند]] او را روبرو شناخته باشد (11) در جمیع آیات و معجزاتی که [[خداوند]] او را فرستاد تا آنها را در زمین [[مصر]] به [[فرعون]] و جمیع بندگانش و تمامی زمینش بنماید (12) و در تمامی دست قوی و جمیع آن هیبت عظیم که [[موسی]] در نظر همه [[اسرائیل]] نمود <ref>تثنیه 34: 5 - 12</ref>. | (5) پس [[موسی]] بنده [[خداوند]] در آنجا به زمین موآب برحسب قول [[خداوند]] مرد (6) و او را در زمین موآب در مقابل بیت فعور در دره دفن کرد <ref>دفن کننده معلوم نیست و برخی میگویند مقصود خداوند است.</ref> و احدی قبر او را تا امروز ندانسته است (7) و [[موسی]] چون وفات یافت، صد و بیست سال داشت و نه چشمش تار و نه قوتش کم شده بود (8) و [[بنی اسرائیل]] برای [[موسی]] در عربات موآب سی روز ماتم گرفتند. پس روزهای ماتم و نوحهگری برای [[موسی]] سپری گشت (9) و یوشع بن نون از روح حکمت مملو بود، چون که [[موسی]] دستهای خود را بر او نهاده بود و [[بنی اسرائیل]] او را اطاعت نمودند و بر حسب آنچه [[خداوند]] به [[موسی]] امر فرموده بود عمل کردند (10) و نبیی مثل [[موسی]] تا به حال در اسرائیل برنخاسته است که [[خداوند]] او را روبرو شناخته باشد (11) در جمیع آیات و معجزاتی که [[خداوند]] او را فرستاد تا آنها را در زمین [[مصر]] به [[فرعون]] و جمیع بندگانش و تمامی زمینش بنماید (12) و در تمامی دست قوی و جمیع آن هیبت عظیم که [[موسی]] در نظر همه [[اسرائیل]] نمود <ref>تثنیه 34: 5 - 12</ref>. | ||
== تأسیس یهودیت == | == تأسیس یهودیت == | ||
در باب سوم سفر خروج میخوانیم که حضرت [[موسی]] | در باب سوم سفر خروج میخوانیم که حضرت [[موسی]] (علیهالسّلام) در بیابان حوریب در دامته کوه، صدای خدای متعال را از میان آتشی از بوته خار شنید که با او سخن میگوید. | ||
در [[قرآن]] مجید نخستین سخن [[خداوند]] از درختی در بیابان طوی چنین آمده است: | در [[قرآن]] مجید نخستین سخن [[خداوند]] از درختی در بیابان طوی چنین آمده است: | ||
خط ۱۱۸: | خط ۱۱۶: | ||
فلما اتاها نودی یا [[موسی]]. انی انا ربک فاخلع نعلیک آنک بالواد المقدس طوی. و انا اخترتک فاستمع لما یوحی. اننی انا الله لا اله الا انا فاعبدنی و اقم الصلوة لذکری. ان الساعة آتیه اکاد اخفیها لتجزی کل نفس بما تسعی. فلا یصدنک عنها من لا یومن بها و اتبع هواه فتردی <ref>طه: 11 - 16</ref>. | فلما اتاها نودی یا [[موسی]]. انی انا ربک فاخلع نعلیک آنک بالواد المقدس طوی. و انا اخترتک فاستمع لما یوحی. اننی انا الله لا اله الا انا فاعبدنی و اقم الصلوة لذکری. ان الساعة آتیه اکاد اخفیها لتجزی کل نفس بما تسعی. فلا یصدنک عنها من لا یومن بها و اتبع هواه فتردی <ref>طه: 11 - 16</ref>. | ||
تورات میگوید [[خداوند]] به حضرت [[موسی]] | تورات میگوید [[خداوند]] به حضرت [[موسی]] (علیهالسّلام) وعده داد [[بنی اسرائیل]] را از دست مصریان نجات دهد و سرزمین کنعان و حدود آن را که اماکن پر برکتی بودند، به ایشان عطا کند. از این رو، حضرت [[موسی]] (علیهالسّلام) رسالت یافت نزد [[فرعون]] برود و از او بخواهد که [[بنی اسرائیل]] را رها کند. وی با معجزاتی عازم [[مصر]] شد و مقرر گردید حضرت هارون (علیهالسّلام) به وی کمک کند. | ||
به گفته تورات، خدای متعال به حضرت [[موسی]] | به گفته تورات، خدای متعال به حضرت [[موسی]] (علیهالسّلام) قدرت داد تا به اعجاز، عصای خود و برادرش را به اژدها تبدیل کند و نیز از دست خود نور سفیدی ساطع نماید. [[فرعون]] جمعی از جادوگران را گرد آورد تا با حضرت [[موسی]] (علیهالسّلام) مسابقه بدهند. اژدهای مزبور تمامی آلات و ادوات آنان را بلعید و آنان دانستند که کار آن حضرت جادو نیست. به فرموده [[قرآن]] مجید آنان بدون ترسی از [[فرعون]] به حضرت [[موسی]] (علیهالسّلام) ایمان آوردند. پس از این معجزات چند عذاب بر مصریان فرود آمد و هر بار [[فرعون]] قول میداد [[بنی اسرائیل]] را مرخص کند، اما به قول خود عمل نمیکرد. [[تورات]] ده نوع عذاب را برشمارد: | ||
1. تبدیل شدن آبهای مصریان به خون؛ | 1. تبدیل شدن آبهای مصریان به خون؛ | ||
خط ۱۴۲: | خط ۱۴۰: | ||
10. هلاک شدن نخست زادگان انسان و حیوان همه مصریان حتی نخست زاده خود [[فرعون]]. | 10. هلاک شدن نخست زادگان انسان و حیوان همه مصریان حتی نخست زاده خود [[فرعون]]. | ||
[[قرآن]] مجید نشانههای حضرت [[موسی]] | [[قرآن]] مجید نشانههای حضرت [[موسی]] (علیهالسّلام) را نه عدد میداند <ref>اسراء: 101</ref> و ظاهراً مقصود تنها نشانههایی است که برای [[فرعون]] آورده بوده و گرنه به صریح [[قرآن]] کریم و تورات معجزات آن حضرت بیش از این عدد بوده است. برخی از این عذابها در [[قرآن]] مجید به گونهای مذکور است <ref>اعراف: 130 و 133</ref>. | ||
به گفته تورات، [[فرعون]] سرانجام تسلیم شد و حضرت [[موسی]] | به گفته تورات، [[فرعون]] سرانجام تسلیم شد و حضرت [[موسی]] (علیهالسّلام) و هارون (علیهالسّلام) را شبانه طلبید و به آنان گفت با [[بنی اسرائیل]] به هر جا که میخواهید بروید. پس آنان به سوی دریای سرخ در شرق [[مصر]] کوچ کردند و آنجا اردو زدند. | ||
قوم [[موسی]] از دور آمدن فرعونیان را مشاهده کردند. در آن هنگام حضرت [[موسی]] | قوم [[موسی]] از دور آمدن فرعونیان را مشاهده کردند. در آن هنگام حضرت [[موسی]] (علیهالسّلام) دست خود را به طرف دریا دراز کرد و دریا شکافته شد و خشک گردید و [[بنی اسرائیل]] به آسانی از آن عبور کردند. <ref>از نظر اهل کتاب دریایی که بنی اسرائیل از آن عبور کردند دریای سرخ بود که در مرز مصر قرار داشت. جمعی از مسلمانان این دریا را رود نیل دانستهاند.</ref> آنگاه لشکریان [[فرعون]] وارد شدند و حضرت [[موسی]] (علیهالسّلام) به امر [[خداوند]] با اشاره دست، آنان را غرق کرد. تورات درباره غرق شدن شخص [[فرعون]] چیزی نگفته است. | ||
از [[قرآن]] مجید و | از [[قرآن]] مجید و احادیث اسلامی بر میآید که [[بنی اسرائیل]] به امر خدا از [[مصر]] خارج شدند، نه به اذن [[فرعون]] <ref>شعراء:52</ref>. همچنین به صریح [[قرآن]] کریم، حضرت [[موسی]] (علیهالسّلام) به فرمان الهی عصای خود را به دریا زد، نه اینکه دستش را به سوی دریا دراز کند. | ||
[[بنی اسرائیل]] در حوالی شبه جزیره سینا توقف کردند و در آنجا برای آنان از آسمان چیزی مانند شبنم و نیز مرغ بلدرچین که به عربی سلوی نامیده میشود، فرود میآمد و آنان آنها را میخوردند. | [[بنی اسرائیل]] در حوالی شبه جزیره سینا توقف کردند و در آنجا برای آنان از آسمان چیزی مانند شبنم و نیز مرغ بلدرچین که به عربی سلوی نامیده میشود، فرود میآمد و آنان آنها را میخوردند. | ||
خط ۱۵۵: | خط ۱۵۳: | ||
== الواح و ده فرمان == | == الواح و ده فرمان == | ||
هنگامی که سه ماه از خروج [[بنی اسرائیل]] از [[مصر]] گذشته بود، حضرت [[موسی]] | هنگامی که سه ماه از خروج [[بنی اسرائیل]] از [[مصر]] گذشته بود، حضرت [[موسی]] (علیهالسّلام) مأموریت یافت برای گفتگو با [[خداوند]] به بالای [[طور سینا]] (یعنی [[کوه سینا]]) برود. وی در آنجا دو لوح دریافت کرد که فرمانهای [[خداوند]] بر آنها نقش بسته بود. [[قرآن]] کریم از “ابواح “به صیغه جمع نام میبرد، <ref>اعراف: 145</ref>. از جمله آن فرمانها ده حکم بسیار مهم است که به ده فرمان معروف شده است: | ||
1. برای خود خدایی جز من نگیرد؛ | 1. برای خود خدایی جز من نگیرد؛ | ||
خط ۱۸۱: | خط ۱۷۹: | ||
== گوساله پرستی == | == گوساله پرستی == | ||
تورات میگوید وقتی [[بنی اسرائیل]] مشاهده کردند حضرت [[موسی]] | تورات میگوید وقتی [[بنی اسرائیل]] مشاهده کردند حضرت [[موسی]] (علیهالسّلام) در مراجعت از طور سینا تأخیر کرد، نزد حضرت هارون (علیهالسّلام) رفتند و از او درخواست کردند تا برای آنان خدایانی بسازد و آن حضرت موضوع را به حضرت [[موسی]] (علیهالسّلام) اطلاع داد و خواست آنان را هلاک کند، اما بر اثر شفاعت وی از آن صرف نظر کرد. | ||
حضرت [[موسی]] | حضرت [[موسی]] (علیهالسّلام) آن دو لوح را برداشت و به سوی [[بنی اسرائیل]] آمد. هنگامی که وی کار زشت آنان را مشاهده کرد، لوحها را بر زمین زد و به مؤ اخذه برادرش پرداخت و گوساله را سوزاند و خرد کرد و آن را در آب ریخت و به [[بنی اسرائیل]] نوشاندو سپس امر کرد شمشیرهای خود را بردارند و به مدت نصف روز یکدیگر را بکشند. | ||
[[قرآن]] مجید داستان مذکور را تقریباً به همین وضع در موارد مختلف نقل کرده است، جز اینکه ساحت مقدس حضرت هارون | [[قرآن]] مجید داستان مذکور را تقریباً به همین وضع در موارد مختلف نقل کرده است، جز اینکه ساحت مقدس حضرت هارون (علیهالسّلام) را از چنین کار ناروایی پاک دانسته است <ref>طه: 90</ref>. سازنده گوساله در [[قرآن]] کریم فردی به نام سامری است. | ||
اهل کتاب به کلمه “سامری “در [[قرآن]] کریم اعتراض کرده و گفتهاند چنین کسی وجود نداشته است؛ زیرا سامری به شهر سامره در [[فلسطین]] منسوب است و آن شهر را پادشاهی به نام عمری که سالها پس از حضرت [[موسی]] | اهل کتاب به کلمه “سامری “در [[قرآن]] کریم اعتراض کرده و گفتهاند چنین کسی وجود نداشته است؛ زیرا سامری به شهر سامره در [[فلسطین]] منسوب است و آن شهر را پادشاهی به نام عمری که سالها پس از حضرت [[موسی]] (علیهالسّلام) میزیسته، ساخته است <ref>کتاب اول پادشاهان 16:24</ref>. | ||
مرحوم علامه بلاغی پاسخ داده است که در [[بنی اسرائیل]] فردی به نام شمرون بن یساکار بن [[یعقوب]] وجود داشته که خاندان وی شمرونی نامیده میشود <ref>پیدایش 46:13 و 26:24</ref>. شمرونی در تلفظ عربی سامری شده است.<ref> البلاغی، محمد جواد، الهدی الی دین المصطفی، صیدا: مطبعة العرفان، 1331 ه. ق. ، ج 1، صص 98 - 99.</ref> | مرحوم علامه بلاغی پاسخ داده است که در [[بنی اسرائیل]] فردی به نام شمرون بن یساکار بن [[یعقوب]] وجود داشته که خاندان وی شمرونی نامیده میشود <ref>پیدایش 46:13 و 26:24</ref>. شمرونی در تلفظ عربی سامری شده است.<ref> البلاغی، محمد جواد، الهدی الی دین المصطفی، صیدا: مطبعة العرفان، 1331 ه. ق. ، ج 1، صص 98 - 99.</ref> | ||
تورات میگوید [[خداوند]] به حضرت [[موسی]] | تورات میگوید [[خداوند]] به حضرت [[موسی]] (علیهالسّلام) دستور داد وی دو لوح سنگی مانند لوحهای خرد شده بتراشد تا [[خداوند]] وصایای مذکور را بر آنها بنویسد. [[قرآن]] کریم نیز به این مطلب اشاره کرده است <ref>اعراف: 154</ref>. | ||
=== تورات === | === تورات === | ||
خط ۲۳۵: | خط ۲۳۳: | ||
=== بخش تاریخی عهد عتیق === | === بخش تاریخی عهد عتیق === | ||
بخش تاریخی [[عهد عتیق]] با تورات و تورات با سفر پیدایش آغاز میشود. آفرینش جهان، آدم و حوا و خوردن معرفت نیک و بد همچنین اخراج آنان از باغ عدن، داستان فرزندان آدم، طوفان نوح، حوادث مربوط به حضرت [[ابراهیم]]، [[اسماعیل]]، [[اسحاق]]، [[یعقوب]] و [[یوسف]] در این سفر آمده است. چهار سفر بعدی سیره حضرت [[موسی]] | بخش تاریخی [[عهد عتیق]] با تورات و تورات با سفر پیدایش آغاز میشود. آفرینش جهان، آدم و حوا و خوردن معرفت نیک و بد همچنین اخراج آنان از باغ عدن، داستان فرزندان آدم، طوفان نوح، حوادث مربوط به حضرت [[ابراهیم]]، [[اسماعیل]]، [[اسحاق]]، [[یعقوب]] و [[یوسف]] در این سفر آمده است. چهار سفر بعدی سیره حضرت [[موسی]] (علیهالسّلام) و تاریخ [[بنی اسرائیل]] را شرح میدهد. | ||
این سیره تولد، بعثت، هجرت (خروج از مصر در حدود 1290 ق. م.)، تشکیل حکومت و رحلت آن حضرت را در بردارد. مقدار زیادی از احکام و قوانین، ضمن عباراتی منسوب به وحی، در این چهار سفر وجود دارد. به عقیده [[یهودیان]] و [[مسیحیان]]، مؤ لف اسفار پنجگانه تورات حضرت [[موسی]] | این سیره تولد، بعثت، هجرت (خروج از مصر در حدود 1290 ق. م.)، تشکیل حکومت و رحلت آن حضرت را در بردارد. مقدار زیادی از احکام و قوانین، ضمن عباراتی منسوب به وحی، در این چهار سفر وجود دارد. به عقیده [[یهودیان]] و [[مسیحیان]]، مؤ لف اسفار پنجگانه تورات حضرت [[موسی]] (علیهالسّلام) است. تاریخ [[بنی اسرائیل]] از زمان حضرت یوشع (علیهالسّلام) به بعد در دوازده کتاب بعدی ادامه مییابد. | ||
این بخش مشتمل بر 17 کتاب است: | این بخش مشتمل بر 17 کتاب است: | ||
خط ۳۶۵: | خط ۳۶۳: | ||
8. اعتقاد به نبوت؛ | 8. اعتقاد به نبوت؛ | ||
9. برتر بودن حضرت [[موسی]] | 9. برتر بودن حضرت [[موسی]] (علیهالسّلام)؛ | ||
10. اعتقاد به آسمانی بودن تورات؛ | 10. اعتقاد به آسمانی بودن تورات؛ | ||
خط ۳۷۷: | خط ۳۷۵: | ||
== خدا در یهودیت == | == خدا در یهودیت == | ||
یهودیت (مانند [[اسلام]] و [[مسیحیت]]) از آغاز بر توحید استوار شده است و همه انبیای یهود، از حضرت [[موسی]] | یهودیت (مانند [[اسلام]] و [[مسیحیت]]) از آغاز بر توحید استوار شده است و همه انبیای یهود، از حضرت [[موسی]] (علیهالسّلام) تا انبیای پرشمار بعدی، با شرک مبارزه کردهاند. بدیهی است که پیروان ادیان توحیدی نیز در مواردی از دین خود غافل میشوند و به گونههایی از شرک روی میآورند. این مسأله هیچ گاه نظر پژوهشگران را نسبت به اصل این ادیان تغییر نداده است. آنان با قطع نظر از لغزشهای پیروان یک دین، از تحقیقات خود دانستهاند که ادیان دو گونهاند: | ||
الف) ادیانی که مردم را از شرک بر حذر میدارند، مانند ادیان ابراهیمی؛ | الف) ادیانی که مردم را از شرک بر حذر میدارند، مانند ادیان ابراهیمی؛ | ||
خط ۴۰۱: | خط ۳۹۹: | ||
== حکومت بنی اسرائیل == | == حکومت بنی اسرائیل == | ||
پس از حضرت [[موسی]] | پس از حضرت [[موسی]] (علیهالسّلام)، حضرت یوشع بن نون (علیهالسّلام) به امر [[خدا]] به رهبری قوم برخاست. وی از رود اردن که از شمال به جنوب [[فلسطین]] کشیده شده است، گذشت و بلاد کنعان و حدود آن را فتح کرد. | ||
به ادعای [[عهد عتیق]] سکنه بومی آن مناطق قتل عام شدند و آن سرزمین به [[بنی اسرائیل]] اختصاص یافت. جریان این جنگها در ششمین کتاب عهد عتیق، به نام صحیفه یوشع موجود است. پس از حضرت یوشع | به ادعای [[عهد عتیق]] سکنه بومی آن مناطق قتل عام شدند و آن سرزمین به [[بنی اسرائیل]] اختصاص یافت. جریان این جنگها در ششمین کتاب عهد عتیق، به نام صحیفه یوشع موجود است. پس از حضرت یوشع (علیهالسّلام) مردان بزرگی در [[بنی اسرائیل]] به رهبری مردم اشتغال داشتند که داوران [[بنی اسرائیل]] نامیده میشوند. آنان عموماً سمت پیامبری یا پادشاهی نداشتند. تاریخ این رهبران در سفر داوران آمده است. | ||
آخرین داور [[بنی اسرائیل]] حضرت سموئیل | آخرین داور [[بنی اسرائیل]] حضرت سموئیل (علیهالسّلام) دو پسر داشت که شایستگی رهبری قوم را نداشتند. از این رو، مردم از آن حضرت درخواست کردند که پادشاهی برای آنان برگزیند. در واقع [[بنی اسرائیل]] در آن زمان پادشاهی نداشتند. سموئیل پس از اصرار زیاد مردم، از طرف [[خدا]] جوانی را به پادشاهی آنان نصب کرد. | ||
نخستین پادشاه [[بنی اسرائیل]] حدود 1030 سال قبل از میلاد انتخاب شد. نام این پادشاه در [[عهد عتیق]] <ref>کتاب اول سموئیل، باب 9</ref> به بعد) شائول و در [[قرآن]] کریم طالوت است <ref>بقره: 247</ref>. | نخستین پادشاه [[بنی اسرائیل]] حدود 1030 سال قبل از میلاد انتخاب شد. نام این پادشاه در [[عهد عتیق]] <ref>کتاب اول سموئیل، باب 9</ref> به بعد) شائول و در [[قرآن]] کریم طالوت است <ref>بقره: 247</ref>. | ||
پس از انتخاب نخستین پادشاه، جنگ مهمی میان [[بنی اسرائیل]] و فلسطینیان آن زمان رخ داد و پیروزی نصیب [[بنی اسرائیل]] گردید. مهمترین قهرمان این قوم جلیات بود که در [[قرآن]] کریم جالوت نامیده شده است. وی به دست حضرت [[داود]] | پس از انتخاب نخستین پادشاه، جنگ مهمی میان [[بنی اسرائیل]] و فلسطینیان آن زمان رخ داد و پیروزی نصیب [[بنی اسرائیل]] گردید. مهمترین قهرمان این قوم جلیات بود که در [[قرآن]] کریم جالوت نامیده شده است. وی به دست حضرت [[داود]] (علیهالسّلام) کشته شد و لشکر وی گریخت. | ||
حضرت [[داود]] | حضرت [[داود]] (علیهالسّلام) جانشین حضرت طالوت شد (حدود 1015 سال قبل از میلاد) و حضرت [[سلیمان]] (علیهالسّلام) به جای پدرش حضرت [[داود]] (علیهالسّلام) نشست و مهمترین و با شکوهترین دوران [[بنی اسرائیل]] را به وجود آورد. | ||
وی معبدبسیار بزرگی در شهر [[اورشلیم]] (یعنی شهر سلامت) ساخت که به نام هیکل سلیمان معروف شد. (هیکل در زبان عبری به معنای ساختمان بلند است). این معبدبعداً یک بار حدود 587 ق. م. به دست بختنصر و بار دیگر در سال 70 م. به دست شاهزاده رومی، تیتوس (Titus) خراب شد. | وی معبدبسیار بزرگی در شهر [[اورشلیم]] (یعنی شهر سلامت) ساخت که به نام هیکل سلیمان معروف شد. (هیکل در زبان عبری به معنای ساختمان بلند است). این معبدبعداً یک بار حدود 587 ق. م. به دست بختنصر و بار دیگر در سال 70 م. به دست شاهزاده رومی، تیتوس (Titus) خراب شد. | ||
اهل کتاب بر مبنای محتویات دروغین [[عهد عتیق]] (کتاب اول پادشاهان، باب 11) معتقدند که حضرت [[سلیمان]] | اهل کتاب بر مبنای محتویات دروغین [[عهد عتیق]] (کتاب اول پادشاهان، باب 11) معتقدند که حضرت [[سلیمان]] (علیهالسّلام) بر اثر وسوسه همسران بتپرست خویش، در آخر عمر بتپرست و خطاکار شد! [[قرآن]] کریم با تمجید فراوان از آن حضرت، ساحت قدس وی را پاک کرده است. | ||
پس از رحلت حضرت [[سلیمان]] | پس از رحلت حضرت [[سلیمان]] (علیهالسّلام)، فرزندش رحبعام زمام امور مملکت [[بنی اسرائیل]] را در کف گرفت و چون وی به ستمکاری پرداخت گروهی از مردم از فرمان او بیرون رفتند و تنها دو سبط [[یهودا]] و بنیامین در سرزمین [[یهودا]] (به نام یکی از فرزندان حضرت [[یعقوب]]) که بخش نسبتاً کوچکتری بود، برای او باقی ماند. | ||
این قسمت که شامل شهر [[اورشلیم]] (قدس) نیز میشد، اهمیت بسیاری داشت و نام “[[یهودی]] “از اینجا میآید. ده سبط دیگر حکومت مستقلی به نام اسرائیل به رهبری فردی به نام یربعام بن ناباط در شمال [[فلسطین]] تشکیل دادند. یربعام یکی از استانداران حضرت سلیمان | این قسمت که شامل شهر [[اورشلیم]] (قدس) نیز میشد، اهمیت بسیاری داشت و نام “[[یهودی]] “از اینجا میآید. ده سبط دیگر حکومت مستقلی به نام اسرائیل به رهبری فردی به نام یربعام بن ناباط در شمال [[فلسطین]] تشکیل دادند. یربعام یکی از استانداران حضرت سلیمان (علیهالسّلام) بود. | ||
تجزیه کشور مبدأ ضعف و بدبختی آنان بود. پادشاهان [[یهودا]] و [[اسرائیل]] نیز عموماً گنهکار بودند و مردم را به گناه و بتپرستی دعوت میکردند. | تجزیه کشور مبدأ ضعف و بدبختی آنان بود. پادشاهان [[یهودا]] و [[اسرائیل]] نیز عموماً گنهکار بودند و مردم را به گناه و بتپرستی دعوت میکردند. | ||
خط ۴۵۷: | خط ۴۵۵: | ||
در تورات تقریباً ذکری از قیامت نیست (مگر یکی دو اشاره مبهم، مثلاً تثنیه 8:16). از نظرات تورات <ref>لاویان باب 26 و تثنیه باب 28</ref> دینداری و بی دینی در جلب نعمتهای این جهان و سلب آنها تأثیر مستقیم و قطعی دارند. از سوی دیگر، کتاب [[تلمود]] از قیامت بسیار سخن گفته است. | در تورات تقریباً ذکری از قیامت نیست (مگر یکی دو اشاره مبهم، مثلاً تثنیه 8:16). از نظرات تورات <ref>لاویان باب 26 و تثنیه باب 28</ref> دینداری و بی دینی در جلب نعمتهای این جهان و سلب آنها تأثیر مستقیم و قطعی دارند. از سوی دیگر، کتاب [[تلمود]] از قیامت بسیار سخن گفته است. | ||
یکی از باورهای اصیل یهودیت که به تصور پژوهشگران، از بیگانگان گرفته شده، اعتقاد به رستاخیز مردگان است. این اعتقاد با آرمان مسیحایی گره خورده و چیزی مانند اعتقاد به رجعت را پدید آورده است. ایرانیان باستان میگفتند در زمان آینده، پس از آنکه آهورمزدا بر هماورد خود انگرو مئنیو پیروز شود و او را نابود کند، مردگان برخواهند خاست، ولی شکل عالی و معنوی این آموزه دستاورد اصیل الهامات یهود است و با اعتقاد خشک و بی روح مغان ایران زمین شباهتی ندارد. به گفته پژوهشگران، اعتقاد به جاودانگی روح از قدیم میان [[بنی اسرائیل]] وجود داشته و در چندین مورد از [[کتاب مقدس]] بدان اشاره شده است، ولی آن باور پس از بازگشت از بابل، با عقیده به جاودانگی قوم و قیام [[مسیحا]] پیوند خورد و اعتقاد به رستاخیز مردگان را پدید آورد. این نظریه با [[قرآن]] مجید تعارض دارد؛ زیرا از داستان برانگیخته شدن حضرت [[موسی]] | یکی از باورهای اصیل یهودیت که به تصور پژوهشگران، از بیگانگان گرفته شده، اعتقاد به رستاخیز مردگان است. این اعتقاد با آرمان مسیحایی گره خورده و چیزی مانند اعتقاد به رجعت را پدید آورده است. ایرانیان باستان میگفتند در زمان آینده، پس از آنکه آهورمزدا بر هماورد خود انگرو مئنیو پیروز شود و او را نابود کند، مردگان برخواهند خاست، ولی شکل عالی و معنوی این آموزه دستاورد اصیل الهامات یهود است و با اعتقاد خشک و بی روح مغان ایران زمین شباهتی ندارد. به گفته پژوهشگران، اعتقاد به جاودانگی روح از قدیم میان [[بنی اسرائیل]] وجود داشته و در چندین مورد از [[کتاب مقدس]] بدان اشاره شده است، ولی آن باور پس از بازگشت از بابل، با عقیده به جاودانگی قوم و قیام [[مسیحا]] پیوند خورد و اعتقاد به رستاخیز مردگان را پدید آورد. این نظریه با [[قرآن]] مجید تعارض دارد؛ زیرا از داستان برانگیخته شدن حضرت [[موسی]] (علیهالسّلام) در اوایل سوره طه بروشنی میفهمیم که اعتقاد به رستاخیز در نخستین پیام او وجود داشته است. | ||
== اعیاد یهود == | == اعیاد یهود == | ||
خط ۴۷۰: | خط ۴۶۸: | ||
4. '''سال یوبیل:''' این عید هر پنجاه سال یک بار میآید که اعمال انسانی و اخلاقی بسیاری در آن انجام میشود. <ref>لاویان باب 25</ref>. | 4. '''سال یوبیل:''' این عید هر پنجاه سال یک بار میآید که اعمال انسانی و اخلاقی بسیاری در آن انجام میشود. <ref>لاویان باب 25</ref>. | ||
5. '''عید فصح:''' در لغت به معنای چشمپوشی کردن است که به مناسبت چشمپوشی [[خداوند]] از قتل نخست زادگان [[بنی اسرائیل]] در حین نزول این بلا به فرعونیان چنین نامی به آن داده شده است). این عید هفت روز طول میکشد و آغاز آن چهاردهم ماه نیسان در فصل بهار است و مراسم آن در تورات <ref>خروج باب 12</ref> آمده است. این عید مهمترین عید است و [[مسیحیان]] نیز به خاطر تقارن آن با خاک سپاری حضرت عیسی | 5. '''عید فصح:''' در لغت به معنای چشمپوشی کردن است که به مناسبت چشمپوشی [[خداوند]] از قتل نخست زادگان [[بنی اسرائیل]] در حین نزول این بلا به فرعونیان چنین نامی به آن داده شده است). این عید هفت روز طول میکشد و آغاز آن چهاردهم ماه نیسان در فصل بهار است و مراسم آن در تورات <ref>خروج باب 12</ref> آمده است. این عید مهمترین عید است و [[مسیحیان]] نیز به خاطر تقارن آن با خاک سپاری حضرت عیسی (علیهالسّلام) آن را گرامی میدارند. از دو سه قرن پیش تاکنون گاهی [[یهودیان]] متهم شدهاند که یک کودک یا بزرگسال مسیحی را کشته و از خون آنان در مراسم عید فصح استفاده کردهاند. کتابهایی نیز در این باب نوشته شده است. | ||
6. '''عید هفتهها:''' این عید پنجاه روز پس از عید فصح به مناسبت گذشتن هفت هفته و آماده شدن محصول برگزار میشود. نام عبری آن شاووعوت یعنی هفتههاست. | 6. '''عید هفتهها:''' این عید پنجاه روز پس از عید فصح به مناسبت گذشتن هفت هفته و آماده شدن محصول برگزار میشود. نام عبری آن شاووعوت یعنی هفتههاست. | ||
خط ۴۷۸: | خط ۴۷۶: | ||
8. '''یوم کیپور:''' یعنی روز "کفاره"؛ این عید مهم در دهمین روز ماه تشری واقع است و آن را “عاسور”یعنی عاشورا مینامند. [[یهودیان]] از غروب روز قبل تا شبانگاه این روز، به منظور کفاره گناهان، روزه میگیرند و از خوردن، آشامیدن، استحمام و کار پرهیز میکنند و در کنیسهها به عبادت و استغفار مشغول میشوند. در آن روز، [[یهودیان]] بنیادگرا لباس ویژهای بر تن میکنند و از پوشیدن کفش چرمی خودداری میکنند. | 8. '''یوم کیپور:''' یعنی روز "کفاره"؛ این عید مهم در دهمین روز ماه تشری واقع است و آن را “عاسور”یعنی عاشورا مینامند. [[یهودیان]] از غروب روز قبل تا شبانگاه این روز، به منظور کفاره گناهان، روزه میگیرند و از خوردن، آشامیدن، استحمام و کار پرهیز میکنند و در کنیسهها به عبادت و استغفار مشغول میشوند. در آن روز، [[یهودیان]] بنیادگرا لباس ویژهای بر تن میکنند و از پوشیدن کفش چرمی خودداری میکنند. | ||
9. '''عید سایبانها:''' در روز بیست و دوم ماه تشری به نشانه زندگی کردن [[بنی اسرائیل]] در خیمههای تیه در عصر حضرت [[موسی]] | 9. '''عید سایبانها:''' در روز بیست و دوم ماه تشری به نشانه زندگی کردن [[بنی اسرائیل]] در خیمههای تیه در عصر حضرت [[موسی]] (علیهالسّلام) مدت یک هفته در خیمه زندگی میکنند نام این عید به زبان عبری سکوت یعنی سایبانهاست. | ||
10. '''عید گشایش:''' در عبری "حنوکا" نامیده میشود؛ یادبود پیروزی [[یهود]] بر استعمارگران یونانی در سال 168 ق. م. است. در این روز معبدسلیمان به دست [[یهود]] از پلیدیها و خرابیهای دشمن تطهیر شد. این عید یک هفته پس از عید سایبانهاست. | 10. '''عید گشایش:''' در عبری "حنوکا" نامیده میشود؛ یادبود پیروزی [[یهود]] بر استعمارگران یونانی در سال 168 ق. م. است. در این روز معبدسلیمان به دست [[یهود]] از پلیدیها و خرابیهای دشمن تطهیر شد. این عید یک هفته پس از عید سایبانهاست. | ||
خط ۵۰۲: | خط ۵۰۰: | ||
این فرقه [[خدا]] را از جسم و صفات جسمانی منزه میدانست. همچنین در مسائل مربوط به اراده آدمی راه میانهای را پذیرفته بود و نیز رستاخیز مردگان و دادگاه عدل الهی را میپذیرفت و به عبادات از قبیل نماز و غیره اهمیت میداد. فریسیان در جامعه [[یهود]] موقعیت خوبی به دست آوردند و اکثریت تابع آنان شدند. | این فرقه [[خدا]] را از جسم و صفات جسمانی منزه میدانست. همچنین در مسائل مربوط به اراده آدمی راه میانهای را پذیرفته بود و نیز رستاخیز مردگان و دادگاه عدل الهی را میپذیرفت و به عبادات از قبیل نماز و غیره اهمیت میداد. فریسیان در جامعه [[یهود]] موقعیت خوبی به دست آوردند و اکثریت تابع آنان شدند. | ||
فریسیان علاوه بر [[عهد عتیق]] که تورات مکتوب نامیده میشد، به تورات شفاهی نیز معتقد شدند. تورات شفاهی گفتههای حکیمانه دانشمندان [[یهود]] است که به عقیده آنان نسل به نسل از زمان حضرت [[موسی]] | فریسیان علاوه بر [[عهد عتیق]] که تورات مکتوب نامیده میشد، به تورات شفاهی نیز معتقد شدند. تورات شفاهی گفتههای حکیمانه دانشمندان [[یهود]] است که به عقیده آنان نسل به نسل از زمان حضرت [[موسی]] (علیهالسّلام) برای قوم [[یهود]] باقی مانده است. | ||
این گفتهها در فاصله قرن دوم تا پنجم میلادی، در کتابی بسیار بزرگ به نام [[تلمود]] جمعآوری شده و زیربنای فکر و اعتقاد [[بنی اسرائیل]] قرار گرفته است. پس از این، در باب آن سخن خواهیم گفت. | این گفتهها در فاصله قرن دوم تا پنجم میلادی، در کتابی بسیار بزرگ به نام [[تلمود]] جمعآوری شده و زیربنای فکر و اعتقاد [[بنی اسرائیل]] قرار گرفته است. پس از این، در باب آن سخن خواهیم گفت. | ||
خط ۵۰۸: | خط ۵۰۶: | ||
فریسیان دارالعلمهای مختلفی تشکیل دادند و اوقات خود را صرف مطالعه در دقایق [[تورات]] کردند و نکتههای تازهای به دست آوردند. به عقیده آنان در [[تورات]] حتی یک حرف کم یا زیاد یا بی مورد و فاقد معنا و مقصود نیست، بلکه درون هر حرف و کلمهای اسراری نهفته و رموزی خفته است. | فریسیان دارالعلمهای مختلفی تشکیل دادند و اوقات خود را صرف مطالعه در دقایق [[تورات]] کردند و نکتههای تازهای به دست آوردند. به عقیده آنان در [[تورات]] حتی یک حرف کم یا زیاد یا بی مورد و فاقد معنا و مقصود نیست، بلکه درون هر حرف و کلمهای اسراری نهفته و رموزی خفته است. | ||
امور داخلی [[یهود]] در فاصله بازگشت از بابل تا خرابی دوم شهر [[قدس]] در دست حاخامهای فریسی و گاهی صدوقی بود. همچنین آنان با حضرت عیسی مسیح | امور داخلی [[یهود]] در فاصله بازگشت از بابل تا خرابی دوم شهر [[قدس]] در دست حاخامهای فریسی و گاهی صدوقی بود. همچنین آنان با حضرت عیسی مسیح (علیهالسّلام) بسیار مخالف بودند و برای تصلیب او تلاش کردند. نام فریسیان به تکرار، در اناجیل چهارگانه آمده است. | ||
=== صدوقیان === | === صدوقیان === | ||
نام این فرقه به صادوق بن اخیطوب که از طرف حضرت [[داود]] | نام این فرقه به صادوق بن اخیطوب که از طرف حضرت [[داود]] (علیهالسّلام) به کهانت منصوب شده بود، مربوط میشود <ref>کتاب دوم سموئیل 8:17 و 15:24</ref>. این منصب در عصر حضرت سلیمان (علیهالسّلام) نیز برای صادوق باقی ماند <ref>کتاب اول پادشاهان 2:34</ref>. کاهنان بنی صادوق در کتاب حزقیال مورد تعریف و تمجید قرار گرفتهاند و امانتداری آنان ستوده شده است <ref>حزقیال 44:15</ref>. | ||
صدوقیان به جای نماز، برای قربانی اهمیت ویژهای قائل بودند. بسیاری از کاهنان هیکل سلیمان و حاخامهای سنهدرین از این فرقه برخاستند. روابط آنان با والیان رومی نیز خوب بود. | صدوقیان به جای نماز، برای قربانی اهمیت ویژهای قائل بودند. بسیاری از کاهنان هیکل سلیمان و حاخامهای سنهدرین از این فرقه برخاستند. روابط آنان با والیان رومی نیز خوب بود. | ||
خط ۵۱۸: | خط ۵۱۶: | ||
صدوقیان بر خود لازم میدیدند سنتهای گذشته را حفظ کنند و با تجدیدنظر و تفسیر به رأی فریسیان و آداب و عادات آنان مخالفت میورزیدند. آنان قائل به جسمانیت [[خدا]] بودند و میگفتند قربانی و هدایایی که در راه [[خدا]] میدهیم، مانند چیزهایی است که به یک پادشاه یا حاکم بشری داده میشود. صدوقیان جاودانگی نفس و قیامت را انکار میکردند و میپنداشتند سزای نیکی و بدی در همین دنیا داده میشود و در مورد اراده انسانی به اختیار مطلق معتقد بودند. | صدوقیان بر خود لازم میدیدند سنتهای گذشته را حفظ کنند و با تجدیدنظر و تفسیر به رأی فریسیان و آداب و عادات آنان مخالفت میورزیدند. آنان قائل به جسمانیت [[خدا]] بودند و میگفتند قربانی و هدایایی که در راه [[خدا]] میدهیم، مانند چیزهایی است که به یک پادشاه یا حاکم بشری داده میشود. صدوقیان جاودانگی نفس و قیامت را انکار میکردند و میپنداشتند سزای نیکی و بدی در همین دنیا داده میشود و در مورد اراده انسانی به اختیار مطلق معتقد بودند. | ||
صدوقیان مانند فریسیان با حضرت مسیح | صدوقیان مانند فریسیان با حضرت مسیح (علیهالسّلام) مخالفت بودند و نام آنان به تکرار در اناجیل چهارگانه آمده است. پس از خرابی [[اورشلیم]] در سال 70 م. دیگر اثری از این فرقه باقی نماند. | ||
=== سامریان === | === سامریان === | ||
نام سامریان از منطقهای به نام سامره میآید که در زمان تجزیه سرزمین [[فلسطین]] پس از حضرت سلیمان | نام سامریان از منطقهای به نام سامره میآید که در زمان تجزیه سرزمین [[فلسطین]] پس از حضرت سلیمان (علیهالسّلام)، مرکز کشور [[اسرائیل]] بود. این فرقه پس از بازگشت از اسیری بابل پدید آمد و برخی معتقدند که نژاد آنان اسرائیلی نیست و احتمالاً مخلوطی از اسرائیلی و آشوری است. | ||
این فرقه بسیار کوچک تنها پنج سفر [[تورات]] و کتاب یوشع را میپذیرد و 33 کتاب دیگر [[عهد عتیق]] را رد میکند. همچنین [[تورات]] این فرقه با [[تورات]] رایج اندکی اختلاف دارد و زبان سامری نیز با زبان عبری متفاوت است که البته این تفاوت اندک آن را از عبری بودن خارج نمیکند. | این فرقه بسیار کوچک تنها پنج سفر [[تورات]] و کتاب یوشع را میپذیرد و 33 کتاب دیگر [[عهد عتیق]] را رد میکند. همچنین [[تورات]] این فرقه با [[تورات]] رایج اندکی اختلاف دارد و زبان سامری نیز با زبان عبری متفاوت است که البته این تفاوت اندک آن را از عبری بودن خارج نمیکند. | ||
سامریها به قداست کوه جرزیم در نزدیکی شهر نابلس اعتقاد دارند و آن را قبله خود میدانند و میگویند قبله حضرت [[موسی]] | سامریها به قداست کوه جرزیم در نزدیکی شهر نابلس اعتقاد دارند و آن را قبله خود میدانند و میگویند قبله حضرت [[موسی]] (علیهالسّلام) نیز همان بوده است، ولی حضرت [[داود]] (علیهالسّلام) از پیش خود، مکان معبدسلیمان (مسجد اقصی) را قبله معرفی کرده است. | ||
این فرقه به مسائل مذهبی توجه مخصوصی دارد و مراسم ویژهای انجام میدهد. | این فرقه به مسائل مذهبی توجه مخصوصی دارد و مراسم ویژهای انجام میدهد. | ||
خط ۶۰۷: | خط ۶۰۵: | ||
شور و التهاب انتظار موعود در تاریخ پر نشیب و فراز یهودیت و [[مسیحیت]] موج میزند. [[یهودیان]] در سراسر تاریخ محنت بار خود هر گونه خواری و شکنجه را به این امید بر خود هموار کردهاند که روزی [[مسیحا]] بیاید و آنان را از گرداب ذلت و درد و رنج رهاند و فرمانروای جهان گرداند. | شور و التهاب انتظار موعود در تاریخ پر نشیب و فراز یهودیت و [[مسیحیت]] موج میزند. [[یهودیان]] در سراسر تاریخ محنت بار خود هر گونه خواری و شکنجه را به این امید بر خود هموار کردهاند که روزی [[مسیحا]] بیاید و آنان را از گرداب ذلت و درد و رنج رهاند و فرمانروای جهان گرداند. | ||
در سراسر تاریخ [[بنی اسرائیل]] کسانی به عنوان موعود [[یهود]] برخاستند و با گرد آوردن برخی افراد ساده لوح بر مشکلات آنان افزودند. در این میان حضرت عیسی بن مریم | در سراسر تاریخ [[بنی اسرائیل]] کسانی به عنوان موعود [[یهود]] برخاستند و با گرد آوردن برخی افراد ساده لوح بر مشکلات آنان افزودند. در این میان حضرت عیسی بن مریم (علیهالسّلام) ظهور کرد و با داشتن شخصیتی بس والا و روحی الهی، دین بزرگی را بنیاد نهاد و گروه بی شماری را به ملکوت آسمان رهنمون شد، ولی بیشتر [[یهودیان]] او را رد کردند. | ||
در عصر ما نیز که [[یهودیان]] [[صهیونیست]] بر پای خاسته و با اشغال [[فلسطین]]، در صدد بر آمدهاند حقارت همیشگی قوم [[یهود]] را بر افکنند، چیزی از تب و تاب انتظار موعود کاسته نشده است. درست است که اقلیتی ناچیز از [[یهودیان]] بر اثر دلبستگی شدید به امیدهای قدیم، تشکیل دولت صهیونیستی را مخالف آرمان مسیحایی شمرده و پیوسته با آن مخالفت کردهاند، ولی سواد اعظم یهودیت آن را از جان و دل پذیرفته و آن را رهگشای عصر [[مسیحا]] دانستهاند. هم اکنون صهیونیستهای اشغالگر [[فلسطین]]، علاوه بر دعاهای مسیحایی روزانه، در پایان مراسم سالگرد بنیانگذاری رژیم [[اسرائیل]] غاصب <ref>پنجم ماه ایّار عبری</ref>، پس از دمیدن در شیپور عبادت، این گونه دعا میکنند: | در عصر ما نیز که [[یهودیان]] [[صهیونیست]] بر پای خاسته و با اشغال [[فلسطین]]، در صدد بر آمدهاند حقارت همیشگی قوم [[یهود]] را بر افکنند، چیزی از تب و تاب انتظار موعود کاسته نشده است. درست است که اقلیتی ناچیز از [[یهودیان]] بر اثر دلبستگی شدید به امیدهای قدیم، تشکیل دولت صهیونیستی را مخالف آرمان مسیحایی شمرده و پیوسته با آن مخالفت کردهاند، ولی سواد اعظم یهودیت آن را از جان و دل پذیرفته و آن را رهگشای عصر [[مسیحا]] دانستهاند. هم اکنون صهیونیستهای اشغالگر [[فلسطین]]، علاوه بر دعاهای مسیحایی روزانه، در پایان مراسم سالگرد بنیانگذاری رژیم [[اسرائیل]] غاصب <ref>پنجم ماه ایّار عبری</ref>، پس از دمیدن در شیپور عبادت، این گونه دعا میکنند: | ||
خط ۶۱۷: | خط ۶۱۵: | ||
پس از نوسازی [[اورشلیم]] مستقر شدن [[یهودیان]] در آن مشکلاتی پدید آمد و مبارزه با پادشاهان ستمگر و بتپرست [[سوریه]] آغاز شد جنگهای مکابیان با استعمارگران [[سوریه]] به پیروزی [[یهود]] انجامید که در کتابهای اپوکریفا شرح داده شده است. | پس از نوسازی [[اورشلیم]] مستقر شدن [[یهودیان]] در آن مشکلاتی پدید آمد و مبارزه با پادشاهان ستمگر و بتپرست [[سوریه]] آغاز شد جنگهای مکابیان با استعمارگران [[سوریه]] به پیروزی [[یهود]] انجامید که در کتابهای اپوکریفا شرح داده شده است. | ||
در این دوران غالباً [[بنی اسرائیل]] زیر فرمان مشرکان بودند و ظهور حضرت [[مسیح]] | در این دوران غالباً [[بنی اسرائیل]] زیر فرمان مشرکان بودند و ظهور حضرت [[مسیح]] (علیهالسّلام) نیز در همین دوران بود که شرح آن به طور مفصل خواهد آمد. همچنین در این عصر احکام و قوانینی از طرف علمای [[یهود]] صادر میشد و نمایندگان دول استعمارگر فرمان میراندند. علمای [[یهود]] در مجمعی به نام سنهدرین اجتماع میکردند و درباره امور مذهبی تصمیم میگرفتند. <ref>کلمه سنهدرین از واژه یونانی “سیندریون “به معنای مجمع میآید.</ref> | ||
== ویرانی اورشلیم و آوارگی یهود == | == ویرانی اورشلیم و آوارگی یهود == | ||
خط ۶۳۱: | خط ۶۲۹: | ||
کلمه “[[تلمود]] ”به معنای آموزش از فعل ثلاثی عبری “لمد”(یعنی یاد داد) میآید و با واژه “تلمیذ”و مشتقات آن که در زبان عربی رباعی هستند ارتباط دارد. [[تلمود]] به کتابی بسیار بزرگ که احادیث و احکام [[یهود]] را در بر دارد اطلاق میشود. | کلمه “[[تلمود]] ”به معنای آموزش از فعل ثلاثی عبری “لمد”(یعنی یاد داد) میآید و با واژه “تلمیذ”و مشتقات آن که در زبان عربی رباعی هستند ارتباط دارد. [[تلمود]] به کتابی بسیار بزرگ که احادیث و احکام [[یهود]] را در بر دارد اطلاق میشود. | ||
زمانی که [[یهودیان]] به بابل تبعید شدند گروهی به نام سوفریم (یعنی کاتبان) میان آنان پدید آمد. کاتبان کسانی بودند که به کتابت [[تورات]] و مضامین مذهبی اهتمام داشتند. مهمترین سوفر عزرا (عزیر) بود که در قرن پنجم قبل از میلاد میزیست و شاید پس از [[موسی]] | زمانی که [[یهودیان]] به بابل تبعید شدند گروهی به نام سوفریم (یعنی کاتبان) میان آنان پدید آمد. کاتبان کسانی بودند که به کتابت [[تورات]] و مضامین مذهبی اهتمام داشتند. مهمترین سوفر عزرا (عزیر) بود که در قرن پنجم قبل از میلاد میزیست و شاید پس از [[موسی]] (علیهالسّلام) بزرگترین شخصیت [[یهود]] باشد. عزرا تصمیم گرفت شریعت [[موسی]] (علیهالسّلام) را بارور سازد و از عبارات کتاب [[عهد عتیق]] نیازهای جامعه [[یهود]] را بر آورد. اقدام وی سرآغاز سنت شفاهی [[یهود]] بود. | ||
پس از عزرا روشی در تفسیر و تأویل متون مذهبی رایج شد که میدراش نامیده میشود و اختراع آن را به وی نسبت میدهند. واژه “میدراش “به معنای جستجو است؛ زیرا دانشمندان از خلال میدراش به جستجوی معانی نهفته میپرداختند و میخواستند همه مسائل روزانه زندگی را از [[تورات]] استخراج کنند. | پس از عزرا روشی در تفسیر و تأویل متون مذهبی رایج شد که میدراش نامیده میشود و اختراع آن را به وی نسبت میدهند. واژه “میدراش “به معنای جستجو است؛ زیرا دانشمندان از خلال میدراش به جستجوی معانی نهفته میپرداختند و میخواستند همه مسائل روزانه زندگی را از [[تورات]] استخراج کنند. | ||
پس از تأسیس مجمع کبیر برای رسیدگی به امور مذهبی، کم کم این فکر رواج یافت که تفسیر [[تورات]] پس از حضرت [[موسی]] | پس از تأسیس مجمع کبیر برای رسیدگی به امور مذهبی، کم کم این فکر رواج یافت که تفسیر [[تورات]] پس از حضرت [[موسی]] (علیهالسّلام) نسل به نسل به دست اعضای آن مجمع رسیده است. سپس پنج زوج دانشمند به توالی به تفسیر و وضع قوانین جدید پرداختند که دو زوج آخر آنان به نام هیلل و شمعی (شمای) بسیار معروف شدند. | ||
این دو تن در حدود سال 10 م. در گذشتند. در این دوره، یکی از دو زوج ناسی یعنی رئیس و دیگری آوبت دین یعین رئیس دادگاه نامیده میشد. تمام این قضایا میان فریسیان جریان داشت و صدوقیان با آن مخالف بودند و تنها به ظاهر [[تورات]] اهتمام میورزیدند. | این دو تن در حدود سال 10 م. در گذشتند. در این دوره، یکی از دو زوج ناسی یعنی رئیس و دیگری آوبت دین یعین رئیس دادگاه نامیده میشد. تمام این قضایا میان فریسیان جریان داشت و صدوقیان با آن مخالف بودند و تنها به ظاهر [[تورات]] اهتمام میورزیدند. | ||
خط ۶۷۷: | خط ۶۷۵: | ||
این گونه روایات را اسرائیلیات مینامند. البته مطالب صحیحی نیز در [[تلمود]] یافت میشود که در پارهای موارد با آیات و [[احادیث اسلامی]] مطابقت دارد. | این گونه روایات را اسرائیلیات مینامند. البته مطالب صحیحی نیز در [[تلمود]] یافت میشود که در پارهای موارد با آیات و [[احادیث اسلامی]] مطابقت دارد. | ||
[[تلمود]] به عنوان دائرة المعارف پر محتوای یهودیت محافظت از این آیین را بر عهده داشته و منبع قوانین فقه [[یهود]] بوده است. [[مسیحیان]] به علت بدگویی این کتاب از حضرت عیسی [[مسیح]] | [[تلمود]] به عنوان دائرة المعارف پر محتوای یهودیت محافظت از این آیین را بر عهده داشته و منبع قوانین فقه [[یهود]] بوده است. [[مسیحیان]] به علت بدگویی این کتاب از حضرت عیسی [[مسیح]] (علیهالسّلام) همواره با آن مخالف بودهاند. | ||
رهبران کلیسا در قرن ششم میلادی مخالفت خود را با آن اعلام کردند، ولی این کتاب تا قرنها مسألهای نیافرید و جوامع [[یهودی]] مراقب بودند که احساسات [[مسیحیان]] را نسبت به آن تحریک نکنند. در سال 1239 م. یک [[یهودی]] که به مسیحیت روی آورده بود، پاپ را به سوزاندن آن کتاب تشویق کرد و [[تلمود]] سوزی را بنیاد نهاد. | رهبران کلیسا در قرن ششم میلادی مخالفت خود را با آن اعلام کردند، ولی این کتاب تا قرنها مسألهای نیافرید و جوامع [[یهودی]] مراقب بودند که احساسات [[مسیحیان]] را نسبت به آن تحریک نکنند. در سال 1239 م. یک [[یهودی]] که به مسیحیت روی آورده بود، پاپ را به سوزاندن آن کتاب تشویق کرد و [[تلمود]] سوزی را بنیاد نهاد. | ||
خط ۷۲۹: | خط ۷۲۷: | ||
یهودیت تبلیغ ندارد، زیرا یهودیان دین خود را نعمتی الهی میدانند که مخصوص نژاد بنی اسرائیل است. با این وصف هر گاه کسی بخواهد یهودی شود باید ذلتهای این قوم را به او تفهیم کرد تا اگر مرد این میدان نیست، پا در آن نگذارد. <ref>ر. ک. : گنجینهای از تلمود، ص 84.</ref> تحمیل یهودیت به ندرت وجود داشته است. <ref>مثلاً به وسیله اصحاب اخدود که در سوره بروج از آنان یاد شده است.</ref> [[یهودیان]] معمولاً مردم را به [[صهیونیسم]] دعوت میکنند. | یهودیت تبلیغ ندارد، زیرا یهودیان دین خود را نعمتی الهی میدانند که مخصوص نژاد بنی اسرائیل است. با این وصف هر گاه کسی بخواهد یهودی شود باید ذلتهای این قوم را به او تفهیم کرد تا اگر مرد این میدان نیست، پا در آن نگذارد. <ref>ر. ک. : گنجینهای از تلمود، ص 84.</ref> تحمیل یهودیت به ندرت وجود داشته است. <ref>مثلاً به وسیله اصحاب اخدود که در سوره بروج از آنان یاد شده است.</ref> [[یهودیان]] معمولاً مردم را به [[صهیونیسم]] دعوت میکنند. | ||
در اواخر قرن نوزدهم گروه بزرگی از [[یهودیان]] [[روسیه]] اخراج شدند. عدهای از آنان غرب اروپا ساکن شدند و گروهی هم به [[فلسطین]] رفتند و در مکانی نزدیک دریای مدیترانه ساکن شدند و نام صهیون را برای آنجا برگزیدند. [[فلسطین]] در آن شکوفایی دولت [[بنی اسرائیل]] در عصر [[داود]] و [[سلیمان]] | در اواخر قرن نوزدهم گروه بزرگی از [[یهودیان]] [[روسیه]] اخراج شدند. عدهای از آنان غرب اروپا ساکن شدند و گروهی هم به [[فلسطین]] رفتند و در مکانی نزدیک دریای مدیترانه ساکن شدند و نام صهیون را برای آنجا برگزیدند. [[فلسطین]] در آن شکوفایی دولت [[بنی اسرائیل]] در عصر [[داود]] و [[سلیمان]] (علیهالسّلام) مرکز نظامی بوده است. این نام همواره یادآور اقتدار آن قوم بوده و در کتابهای انبیای متأخر بسیار از آن یاد شده است. | ||
در همان زمان، [[یهودیان]] [[اروپا]] و [[روسیه]] با نادیده گرفتن سنت انتظار، برای کسب استقلال و عزت برخاستند و [[صهیونیسم]] را بنیاد نهادند و به دنبال آن خطرناک دانستند و [[مسلمانان]] را از همکاری با مهاجران بر حذر داشتند. <ref>نمونهای از این هشدارها در تفسیر المنار، ذیل آیه 45 سوره نساء آمده است.</ref> [[مسلمانان]] هنگامی از عمق فاجعه آگاهی یافتند که راه چاره بسته شده بود. | در همان زمان، [[یهودیان]] [[اروپا]] و [[روسیه]] با نادیده گرفتن سنت انتظار، برای کسب استقلال و عزت برخاستند و [[صهیونیسم]] را بنیاد نهادند و به دنبال آن خطرناک دانستند و [[مسلمانان]] را از همکاری با مهاجران بر حذر داشتند. <ref>نمونهای از این هشدارها در تفسیر المنار، ذیل آیه 45 سوره نساء آمده است.</ref> [[مسلمانان]] هنگامی از عمق فاجعه آگاهی یافتند که راه چاره بسته شده بود. |