پرش به محتوا

کرامیه: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{جعبه اطلاعات فرق و مذاهب
{{جعبه اطلاعات فرق و مذاهب
| عنوان = کَرّامیه
| عنوان = کَرّامیّه
| تصویر =  
| تصویر =  
| توضیح تصویر =  
| توضیح تصویر =  
خط ۱۴: خط ۱۴:


==رهبر فرقه==
==رهبر فرقه==
رهبر کرامیه شخصی به نام [[ابوعبدالله محمد بن كرام|ابوعبدالله محمد بن کرام]] است.<ref>فخررازی، محمد بن عمر؛ اعتقادات فرق المسلمین والمشركین، بیروت، نشر دارالكتب العلمیه، سال ۱۴۰۲ هجری قمری، ص ۶۷.</ref><ref>اسفراینی، طاهربن محمد؛ التبصیرفی الدین، بیروت، نشر عالم الكتب ،۱۹۸۳، الطبعة الاولی، ص ۱۱۱.</ref><ref>شهرستانی عبدالکریم؛ الملل والنحل، بیروت، دارالمعرفة، ۱۴۰۴،۲مجلد، ج۱ ص ۱۰۷</ref>.
رهبر کرامیه شخصی به نام [[ابوعبدالله محمد بن كرام|ابوعبدالله محمد بن کرام]] است.<ref>فخررازی، ''اعتقادات فرق المسلمین والمشركین''، بیروت، انتشارات دارالكتب العلمیة، سال ۱۴۰۲ ق، ص ۶۷.</ref><ref>شهفور بن طاهر اسفراینی، ''التبصیر فی الدین''، بیروت، انتشارات عالم الكتب، سال  ۱۹۸۳ م،  چ اول، ص ۱۱۱.</ref><ref>محمد بن عبدالکریم شهرستانی، ''الملل والنحل''، بیروت، انتشارات دارالمعرفة، سال ۱۴۰۴ ق، ج ۱، ص ۱۰۷</ref>.


==شرح حال موسس==
==شرح حال موسس==
او در اصل سجستانی و پدرش رزبان بود و چون رزبان را به پارسی کرام گویند، از این جهت به «ابن‌کرام» معروف شد. وی از آن جا به [[گرجستان]] تبعید شد ولی توانست با تملق و نفاق، هم‌پیمانانی به دست آورد و با تظاهر به زهد و تعبد؛ جلوه ای ویژه به خود بدهد و مردم آن دیار را به بدعت خویش کشاند و بیعت آنان را به سوی خود جلب کند. ابن‌کرام در ادامه به [[مکه]] رفت و مدت پنج سال در آن شهر مجاور بود و پس از آن، به [[نیشابور]] رفت، اما در آن شهر از سوی طاهر بن عبداللّه دستگیر و به زندان افکنده شد. وی در سال 251 هجری قمری از زندان آزاد شد و به [[بیت‌المقدس]] رفت و همان جا در‌گذشت<ref> مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص 364</ref>. ابن‌کرّام ظاهرا هم [[تصوف|صوفی]] بود و هم متکلم. وی در نوشته‌هایش در اصطلاحات فنی [[تصوف]] و کلام، تجدید‌نظر کرد. او از حیث حکمت الهی میان [[مكتب سنت‏ گرایى|مکتب سنت‏‌گرایی]] که به کلی مخالف کلام خردگرا بود و «معتزله»که کاملا از برداشت خردگرایانه حمایت می‌کردند، قرار گرفت با این‌حال، نفوذ او بیش از همه در مذهب «ماتریدی» مشاهده می‌شود.
او در اصل سجستانی و پدرش رزبان بود و چون رزبان را به پارسی کرام گویند، از این جهت به «ابن‌کرام» معروف شد. وی از آن جا به [[گرجستان]] تبعید شد، ولی توانست با تملق و نفاق، هم‌پیمانانی به دست آورد و با تظاهر به زهد و تعبد؛ جلوه ای ویژه به خود بدهد و مردم آن دیار را به بدعت خویش کشاند و بیعت آنان را به سوی خود جلب کند. ابن‌کرام در ادامه به [[مکه]] رفت و مدت پنج سال در آن شهر مجاور بود و پس از آن، به [[نیشابور]] رفت، اما در آن شهر از سوی طاهر بن عبداللّه دستگیر و به زندان افکنده شد. وی در سال 251 هجری قمری از زندان آزاد شد و به [[بیت‌المقدس]] رفت و همان جا در‌گذشت.<ref>محمد جواد مشکور، ''فرهنگ فرق اسلامی''، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی، سال 1372 ش، چ دوم، ص 364، با اقتباس.</ref>. ابن‌کرّام ظاهرا هم [[تصوف|صوفی]] بود و هم متکلم. وی در نوشته‌هایش در اصطلاحات فنی [[تصوف]] و کلام، تجدید‌نظر کرد. او از حیث حکمت الهی میان [[مكتب سنت‏ گرایى|مکتب سنت‏‌گرایی]] که به کلی مخالف کلام خردگرا بود و «معتزله» که کاملا از برداشت خردگرایانه حمایت می‌کردند؛ قرار گرفت با این‌حال، نفوذ او بیش از همه در مذهب «ماتریدی» مشاهده می‌شود.


==اعتقادات کرامیه==
==اعتقادات کرامیه==
خط ۲۳: خط ۲۳:


'''نظر کرامیه درباره خداوند''':
'''نظر کرامیه درباره خداوند''':
 
کرامیه صفات و حالاتی را  برای خداوند به نحو تشبیه و تجسیم اثبات می‌کردند، مثلا معتقد بودند خداوند دارای جسم است. عرش مکان اوست. آنها در تفسیر آیه شریفه «الرَّحْمَنُ عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوَی» می‌گفتند که خداوند در جهت بالا و در بالای عرش قرار گرفته است! و نیز از جهت تحتانی نهایت دارد! آنان در این اعتقاد، سخن [[ثنویه]] را تکرار می‌کردند که می‌گفتند نور از جهت تحتانی محدود به تاریکی‌ها است<ref> ''همان''.</ref>. او و پیروانش خداوند را محل و جایگاه تمام حوادث می‌دانستند<ref>عبدالقاهر بن طاهر بغدادی، ''الفرق بین الفرق وبیان الفرقة الناجیة''، بیروت، انتشارات دارالآفاق الجدیدة، سال ۱۹۷۷ م، چ  دوم، ص 203 و 204.</ref>.
کرامیه صفات و حالاتی را  برای خداوند به نحو تشبیه و تجسیم اثبات می‌کردند، مثلا معتقد بودند خداوند دارای جسم است. عرش مکان اوست. آنها در تفسیر آیه شریفه «الرَّحْمَنُ عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوَی» می‌گفتند که خداوند در جهت بالا و در بالای عرش قرار گرفته است! و نیز از جهت تحتانی نهایت دارد! آنان در این اعتقاد، سخن [[ثنویه]] را تکرار می‌کردند که می‌گفتند نور از جهت تحتانی محدود به تاریکی‌ها است<ref> مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص 364</ref>. او و پیروانش خداوند را محل و جایگاه تمام حوادث می‌دانستند<ref> بغدادی عبدا لقاهر، الفرق بین الفرق وبیان الفرقة الناجیة، بیروت، دارالآفاق الجدیده، ۱۹۷۷،الطبعةالثانیة، ص 203و204</ref>.


'''تفسیر کرامیه درباره رسالت و پیامبران''':
'''تفسیر کرامیه درباره رسالت و پیامبران''':
 
به اعتقاد این فرقه، [[نبوت]] و [[رسالت]] دو صفت عرضی هستند که به غیر از [[وحی]]، [[معجزه]] و [[عصمت]] از گناه، در ایشان به ‏وجود می‌آید و همچنین معتقدبودند ‏کسی که دارای این دو صفت باشد، بر خداوند تعالی واجب است که او را به رسالت برگزیند و به مردم معرفی کند. به عبارت دیگر، معجزه، وحی و عصمت، ملاک نبوت و رسالت نیست، بلکه هر کسی که در او چنین حالت عَرَضی (نبوت و رسالت) ایجاد شود، بر خداوند واجب است که او را به سوی خلق مبعوث کند. اگر او را ارسال کند، آن شخص مُرسل (فرستاده شده) می‌شود و گرنه مُرسل نیست. بنابراین، بین رسول و مُرسل تفاوت گذاشته‌اند با این تفسیر که رسول کسی است که این صفت در او باشد و مرسل فقط مأمور به ادای رسالت است. یعنی با این وصف مُرسل کسی است که بدون برخورداری از شرایط رسالت، مأمور به انجام تکلیف رسالت می‌‏شود! کرامیه درباره عصمت پیامبران نیز گفته‌اند که پیامبران راجع به هر گناهی که مستوجب کیفر باشد و عدالت را ساقط کند، معصوم‌اند، ولی درباره همه گناهان معصوم نیستند<ref>محمد جواد مشکور، ''همان''.
به اعتقاد این فرقه، [[نبوت]] و [[رسالت]] دو صفت عرضی هستند که به غیر از [[وحی]]، [[معجزه]] و [[عصمت]] از گناه، در ایشان به ‏وجود می‌آید و همچنین معتقدبودند ‏کسی که دارای این دو صفت باشد، بر خداوند تعالی واجب است که او را به رسالت برگزیند و به مردم معرفی کند. به عبارت دیگر، معجزه، وحی و عصمت، ملاک نبوت و رسالت نیست، بلکه هر کسی که در او چنین حالت عَرَضی (نبوت و رسالت) ایجاد شود، بر خداوند واجب است که او را به سوی خلق مبعوث کند. اگر او را ارسال کند، آن شخص مُرسل (فرستاده شده) می‌شود و گرنه مُرسل نیست. بنابراین، بین رسول و مُرسل تفاوت گذاشته‌اند با این تفسیر که رسول کسی است که این صفت در او باشد و مرسل فقط مأمور به ادای رسالت است. یعنی با این وصف مُرسل کسی است که بدون برخورداری از شرایط رسالت، مأمور به انجام تکلیف رسالت می‌‏شود! کرامیه درباره عصمت پیامبران نیز گفته‌اند که پیامبران راجع به هر گناهی که مستوجب کیفر باشد و عدالت را ساقط کند، معصوم‌اند، ولی درباره همه گناهان معصوم نیستند<ref> مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص 364 با اقتباس</ref>.


'''تفسیر کرامیه در کلام''':
'''تفسیر کرامیه در کلام''':
 
در باب [[کلام الهی]]، کرامیه میان «کلام» و «قول» تفاوت گذاشته‌اند و گفته‌اند که قول خداوند در نظر آنها، حادث و کلام او قدیم است. ابن‌کرام در برخی از آثارش جایگاه پروردگار را به «حیثوثیت» تعبیر کرده است و معتقد است نخستین چیزی که خداوند آفریده ناگزیر باید جسمی زنده باشد که بتواند عبرت گیرد و اگر او نخست جمادات را می‌‏آفرید، از حکمتش به دور بود<ref>''همان''.</ref>. آنان معتقدبودند که هر موجودی که عرض نباشد، یعنی جسم باشد، باید در یکی از جهات باشد،  بنابراین گفتند که خدا در برترین و شریف‌ترین جهات، یعنی جهت فوق است<ref>محمدبن عبدالکریم شهرستانی، ''همان''، ص ۱۰۷و ۱۰۸
در باب [[کلام الهی]]، کرامیه میان «کلام» و «قول» تفاوت گذاشته‌اند و گفته‌اند که قول خداوند در نظر آنها، حادث و کلام او قدیم است. ابن‌کرام در برخی از آثارش جایگاه پروردگار را به «حیثوثیت» تعبیر کرده است و معتقد است نخستین چیزی که خداوند آفریده ناگزیر باید جسمی زنده باشد که بتواند عبرت گیرد و اگر او نخست جمادات را می‌‏آفرید، از حکمتش به دور بود<ref> مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص 364 با اقتباس</ref>. آنان معتقدبودند که هر موجودی که عرض نباشد، یعنی جسم باشد، باید در یکی از جهات باشد،  بنابراین گفتند که خدا در برترین و شریف‌ترین جهات، یعنی جهت فوق است<ref>شهرستانی، عبدالکریم؛ الملل والنحل، بیروت، دارالمعرفة، ج۱ ص ۱۰۷و۱۰۸
.</ref>.
</ref>.


'''کرامیه و امامت:'''
'''کرامیه و امامت:'''
خط ۴۴: خط ۴۱:
'''فتاوای فقهی کرامیه''':
'''فتاوای فقهی کرامیه''':


همچنین ابن‌کرام در [[علم فقه]] نیز دخالت می‌کرد و درباره [[نماز مسافر]] می‌گفت که انجام آن منوط به گفتن دو تکبیر است و همین مقدار کفایت می‌کند. بنابراین، نیازی به رکوع، سجود، قیام، قعود، تشهد و سلام نیست. همچنین معتقد بود که غسل میت و [[نماز]] بر او از سنت‌های غیر واجب است. بلکه آن‌چه واجب است کفن و دفن اوست و نیز نماز و [[روزه]] [[حج]] بدون ‏نیت درست است‏<ref> مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص 365 با ویرایش و اقتباس</ref>.
همچنین ابن‌کرام در [[علم فقه]] نیز دخالت می‌کرد و درباره [[نماز مسافر]] می‌گفت که انجام آن منوط به گفتن دو تکبیر است و همین مقدار کفایت می‌کند. بنابراین، نیازی به رکوع، سجود، قیام، قعود، تشهد و سلام نیست. همچنین معتقد بود که غسل میت و [[نماز]] بر او از سنت‌های غیر واجب است. بلکه آن‌چه واجب است کفن و دفن اوست و نیز نماز و [[روزه]] [[حج]] بدون ‏نیت درست است‏<ref>محمد جواد مشکور، ''همان''، ص 365 با ویرایش و اقتباس.</ref>.


==پانویس==  
==پانویس==  
confirmed
۷٬۸۳۱

ویرایش