confirmed، مدیران
۳۷٬۲۰۱
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۵۵: | خط ۵۵: | ||
کنیه عایشه، <sub>اُمّعبدالله</sub> بود که به علت وجود خواهرزادهاش [[عبدالله بن زبیر]] به این نام شهرت یافت.<ref>ابن سیدالناس، عیون الاثر، ۱۴۱۴ق، ج۲، ص۳۶۸؛ ابن ابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، ۱۳۷۸ق، ج۱۴، ص۲۲</ref> در بسیاری از منابع تاریخی، او را [[اُمُّ الْمؤمنین]] خواندهاند.<ref>ابن طولون، الائمة الاثناعشر، ص۱۳۱</ref> | کنیه عایشه، <sub>اُمّعبدالله</sub> بود که به علت وجود خواهرزادهاش [[عبدالله بن زبیر]] به این نام شهرت یافت.<ref>ابن سیدالناس، عیون الاثر، ۱۴۱۴ق، ج۲، ص۳۶۸؛ ابن ابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، ۱۳۷۸ق، ج۱۴، ص۲۲</ref> در بسیاری از منابع تاریخی، او را [[اُمُّ الْمؤمنین]] خواندهاند.<ref>ابن طولون، الائمة الاثناعشر، ص۱۳۱</ref> | ||
نقل شده است که پیامبر(ص)، عایشه را <sub>حُمَیْراء</sub> خوانده و خطاب کرده است.<ref>ابن قتیبه دینوری، الامامة و السیاسة، ۱۴۱۳ق، ص۸۲</ref> روایتی نیزدر این مورد به شهرت رسیده که براساس آن، پیامبر خطاب به عایشه فرمود: <sub>کَلِّمینی یا حُمَیْراء؛ ای حمیرا با من سخن بگوی</sub>. گفته شده نخستین بار غزالی در کتاب احیاء علوم الدین، چنین حدیثی را نقل کرده و پیش از آن در هیچ کتابی نیامده است. چنانکه اَلْفَتَّنی از علمای اهل تسنن (متوفای ۹۸۶ق) نوشته است آنچه غزالی نقل کرده، هیچ اصل و ریشهای ندارد.<ref>الفتنی، تذکرة الموضوعات، ص۱۹۶</ref> سید مرتضی عسکری از عالمان شیعه نیز هیچ اصل و اساسی برای سخن غزالی قائل نیست و آن را از جعلیات او میداند که به دروغ گفته و افترا به پیامبر نسبت داده است.<ref>عسکری، احادیث امالمؤمنین عائشة، ۱۴۱۸ق، ص۲۵و۲۶</ref> | نقل شده است که پیامبر(ص)، عایشه را <sub>حُمَیْراء</sub> خوانده و خطاب کرده است.<ref>ابن قتیبه دینوری، الامامة و السیاسة، ۱۴۱۳ق، ص۸۲</ref> روایتی نیزدر این مورد به شهرت رسیده که براساس آن، پیامبر خطاب به عایشه فرمود: <sub>کَلِّمینی یا حُمَیْراء؛ ای حمیرا با من سخن بگوی</sub>. گفته شده نخستین بار غزالی در کتاب احیاء علوم الدین، چنین حدیثی را نقل کرده و پیش از آن در هیچ کتابی نیامده است. | ||
چنانکه اَلْفَتَّنی از علمای اهل تسنن (متوفای ۹۸۶ق) نوشته است آنچه غزالی نقل کرده، هیچ اصل و ریشهای ندارد.<ref>الفتنی، تذکرة الموضوعات، ص۱۹۶</ref> سید مرتضی عسکری از عالمان شیعه نیز هیچ اصل و اساسی برای سخن غزالی قائل نیست و آن را از جعلیات او میداند که به دروغ گفته و افترا به پیامبر نسبت داده است.<ref>عسکری، احادیث امالمؤمنین عائشة، ۱۴۱۸ق، ص۲۵و۲۶</ref> | |||
=رفتار عایشه با اهل بیت= | |||
عایشه مطابق با گفته خود به خدیجه همسر پیامبر (ص) به خاطر اینکه پیامبر بارها از او نام میبرده، حسادت میکرد.<ref>مسلم بن حجاج نیشابوری، صحیح مسلم، ج ۴، ص۱۸۸۹</ref> | |||
همچنین برخی روایات حاکی از عداوت عایشه با امام علی (ع) از زمان پیامبر است. چنانچه روایت شده است علىّ بن ابى طالب (ع) خدمت پیامبر (ص) و آله وارد شد در حالى که عایشه پشت سر حضرت نشسته بود، و خانه پر از جمعیت بود. حضرت مکانى براى نشستن پیدا نکرد. | |||
پیامبر (ص) و آله به او اشاره کرد که اینجا یعنى پشت سر آن حضرت بنشیند. على (ع) آمد و بین پیامبر (ص) و عایشه نشست و مانند اعرابى ها زانوان را در بغل گرفت. عایشه آن حضرت را کنار زد و غضب کرد و گفت: براى نشستنت جایى جز بغل من نیافتى؟! پیامبر (ص) با شنیدن این سخن بر عایشه غضب کرد و فرمود: ساکت باش اى حمیرا! در باره برادرم على مرا اذیت مکن. او امیر المؤمنین و آقاى مسلمانان و صاحب لواى حمد و پیشرو پیشانى سفیدان در روز قیامت است. خداوند اختیار پل صراط را به او مىسپارد و او آتش را تقسیم مىکند. دوستانش را داخل بهشت و دشمنانش را داخل آتش مى نماید. <ref>أسرار آل محمد (ص) (ترجمه کتاب سلیم)، اسماعیل انصاری، ص ۴۱۵؛ مناقب ابن مردویه (منبع اهل سنت)، ص ۶۲</ref> | |||
تلاش عایشه در گردآوری احزاب مخالف امام علی(ع) و سازماندهی لشکری بزرگ علیه خلافت امام که به جنگ جمل انجامید، نشانه بارزی از دشمنی او با [[علی بن ابیطالب]](ع) است. عایشه در [[مکه]] حضور داشت که خبر قتل عثمان را برای او آوردند. او عمره خود را بهجا آورد و به سمت [[مدینه]] راه افتاد اما همین که خبر به خلافت رسیدن علی(ع) را به او دادند، با ناراحتی به مکه بازگشت. پس از مدتی با رسیدن طلحه و زبیر به مکه، این سه با نیروهایی از قبایل عرب، به سوی [[بصره]]<ref>ر.ک:مقاله بصره</ref> راه افتادند و ادعای خونخواهی عثمان را مطرح ساختند. آنها بعد از تصرف این شهر، در برابر نیروهای امام صفآرایی کردند.<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲ ص۱۸۰</ref> | |||
حضرت علی (ع) در جریان جنگ جمل، نامهای برای عایشه نوشت و شخصیت وی را بدین گونه توصیف کرد: اما بعد فانک خرجت من بیتک عاصیه لله تعالی و لرسوله (ص) تطلبین امرا کان عنک موضوعاً، ثم تزعمین انّک تریدین الاصلاح بین النّاس فخبّرینی ما للنّساء و قود العساکر؟ و زعمت انک طالبه بدم عثمان و عثمان رجل من بنیامیه و انت امراه من بنیتمیم بن مره، ولعمری ان الذی عرضک للبلاء و حملک علی المعصیه لأعظم الیک ذنباً من قتله عثمان، و ما غضبت حتی اغضبت و لاهجت حتی هیجت، فاتقی الله یا عایشه! و ارجعی الی منزلک و اسبلی علیک سترک، والسلام.<ref> کشف الغمه، ج ۱، ص ۳۲۵</ref> | |||
اما بعد، تو عصیان خداى تعالى و رسول او را پیشه کرده، از خانه ات بیرون آمده ای، و طالب امری شده ای که بر عهده تو نیست. آنگاه گمان میکنی که تو اصلاح بین مردم را می خواهی. خبر کن مرا که زنان را با لشکرکشى چه کار! و گمان می کنی که طالب خون عثمان هستی حال آنکه او مردى بود از [[بنى امیه]] و تو زنى هستى از بنى تمیم بن مره. به خدا سوگند که تو درى از بلا بر خود گشودى، و امرى از معصیت براى خود اندوختى، و گناه این اعظم است از گناه قاتلان عثمان، و غضب بر کسى نکردى تا خود مغضوب شدى، و فتنه از براى کسى نینگیختى تا خود مفتون گشتى، اى عایشه از خداى تعالى بترس و به منزل خود بازگرد، و ستر خود را بر روى خود فرو انداز و السلام. | |||
یکی دیگر از اقدامات عایشه در زمان حیاتش، جلوگیری از دفن پیکر امام حسن(ع) کنار قبر پیامبر(ص) بود. از آنجا که محل دفن پیامبر(ص) در خانه عایشه بود و پس از آن، خلیفه اول و دوم نیز در این مکان دفن شده بودند، با شهادت امام حسن(ع)، [[امام حسین]](ع) مطابق با وصیت برادرش قصد داشت پیکر او را، کنار قبر پیامبر(ص) دفن کند، اما عایشه با تحریک مروان بن حکم، مانع این اقدام شد و امام حسین(ع) برای پرهیز از درگیری از این اقدام صرفنظر کرد و جنازه امام(ع) در [[بقیع]] دفن شد.<ref>انساب الاشراف، بلاذری، ج۳ ص۶۶</ref> | |||
=پانویس= | =پانویس= |