پرش به محتوا

عدل: تفاوت میان نسخه‌ها

۱٬۱۲۲ بایت حذف‌شده ،  ‏۳۱ مهٔ ۲۰۲۱
بدون خلاصۀ ویرایش
(صفحه‌ای تازه حاوی « در آیات قرآن کریم، عادل بودن و قیام به عدل به عنوان یک صفت مثبت برای خداوند ذ...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:


در آیات قرآن کریم، عادل بودن و قیام به عدل به عنوان یک صفت مثبت برای خداوند ذکر شده است یعنی در قرآن تنها به تنزیه خداوند از ظلم و ستم در آیات قرآن قناعت نشده است بلکه به طور مستقیم نیز صفت عدالت برای خداوند اثبات شده است چنانکه می فرماید: «شهدالله انه لا اله الا هو والملائکة واولوالعلم قائما بالقسط؛ خدا و فرشتگان و دارندگان دانش گواهی می دهند که معبودی جز خدای یکتا که بپادارنده عدل است، نیست».[۱] بنابراین از نظر اسلام، عدل الهی حقیقی است و عدالت از صفاتی است که قطعا باید خداوند را به آن موصوف نمود.
'''عدل''' از محوری ترین موضوعات اعتقادی مسلمانان است. در آیات قرآن کریم، عادل بودن و قیام به عدل به عنوان یک صفت مثبت برای خداوند ذکر شده است یعنی در قرآن تنها به تنزیه خداوند از ظلم و ستم در آیات قرآن قناعت نشده است بلکه به طور مستقیم نیز صفت عدالت برای خداوند اثبات شده است چنانکه می فرماید: «شهدالله انه لا اله الا هو والملائکة واولوالعلم قائما بالقسط؛ خدا و فرشتگان و دارندگان دانش گواهی می دهند که معبودی جز خدای یکتا که بپادارنده عدل است، نیست».[۱] بنابراین از نظر اسلام، عدل الهی حقیقی است و عدالت از صفاتی است که قطعا باید خداوند را به آن موصوف نمود.


فهرست مندرجات
۱ - معانی عدل
۲ - حکمت در لغت و اصطلاح
۳ - عدل الهی از دیدگاه حکمای اسلامی
      ۳.۱ - دیدگاه علامه طباطبایی
      ۳.۲ - دیدگاه استاد مطهری
۴ - عدل در اصطلاح متکلمان
      ۴.۱ - دیدگاه قاضی عبدالجبار
      ۴.۲ - دیدگاه سدید الدین حمصی
      ۴.۳ - نظر حکیم لاهیجی
      ۴.۴ - دیدگاه سایر متکلمان
۵ - جایگاه عدل در عقاید شیعه
۶ - عدل در آیات قرآن
      ۶.۱ - آیه ۲۸۶ سوره بقره
      ۶.۲ - آیه ۵۴ سوره یونس
      ۶.۳ - آیه ۵۴ سوره یس
۷ - علل عدل‌
۸ - حکمت در اصطلاح متکلمان
      ۸.۱ - حکمت عملی
      ۸.۲ - احکام و اتقان در آفرینش
      ۸.۳ - تنزه و پیراستگی
      ۸.۴ - غایتمند بودن افعال الهی
۹ - دلایل اثبات عدل الهی
      ۹.۱ - دلایل عقلی
      ۹.۲ - دلایل نقلی
۱۰ - نتیجه‌گیری
۱۱ - پانویس
۱۲ - منبع
معانی عدل
[ویرایش]


=معانی عدل=
در فرهنگ‌های لغت عربی برای عدل معانی یا کاربردهایی ذکر شده است که مهمترین آنها عبارتند از: تعادل و تناسب، تساوی و برابری، اعتدال یا رعایت حد وسط در امور، استوار و استقامت.[۲][۳] [۴][۵][۶] می‌توان گفت: جامع معانی یا کاربردهای یاد شده این است که هر چیزی در جایگاه متناسب خود قرار گیرد به گونه‌ای که سهم مناسب و شایسته خود را از هستی و کمالات آن دریافت کند و به حق و سهم دیگران تجاوز نکند. بنابراین می‌توان گفت: سخن امام علی (علیه‌السّلام) که در تعریف عدل فرموده است: «العدل یضع الامور مواضعها»[۷] دقیق‌ترین تعبیر در این باره است. عبارت: «وضع کل شیء فی موضعه و اعطاء کل ذی حق حقه» نیز که فلاسفه در تعریف عدل به کار برده‌اند،[۸] بیانگر معنای یاد شده است.
در فرهنگ‌های لغت عربی برای عدل معانی یا کاربردهایی ذکر شده است که مهمترین آنها عبارتند از: تعادل و تناسب، تساوی و برابری، اعتدال یا رعایت حد وسط در امور، استوار و استقامت.[۲][۳] [۴][۵][۶] می‌توان گفت: جامع معانی یا کاربردهای یاد شده این است که هر چیزی در جایگاه متناسب خود قرار گیرد به گونه‌ای که سهم مناسب و شایسته خود را از هستی و کمالات آن دریافت کند و به حق و سهم دیگران تجاوز نکند. بنابراین می‌توان گفت: سخن امام علی (علیه‌السّلام) که در تعریف عدل فرموده است: «العدل یضع الامور مواضعها»[۷] دقیق‌ترین تعبیر در این باره است. عبارت: «وضع کل شیء فی موضعه و اعطاء کل ذی حق حقه» نیز که فلاسفه در تعریف عدل به کار برده‌اند،[۸] بیانگر معنای یاد شده است.
مولوی معنای مزبور را این گونه به نظم آورده و به تمثیل کشیده است:
مولوی معنای مزبور را این گونه به نظم آورده و به تمثیل کشیده است:
خط ۳۹: خط ۹:
عدل چه بود؟ آب ده اشجار را ظلم چه بود، آب دادن خار را[۹]
عدل چه بود؟ آب ده اشجار را ظلم چه بود، آب دادن خار را[۹]


حکمت در لغت و اصطلاح
=حکمت در لغت و اصطلاح=
[ویرایش]
 
در کاربردهای لغوی واژه حکمت، استواری و منع از نقص و خلل و تباهی ماخوذ و مقصود است. چنان که لجام اسب را «حکمه» گویند، زیرا اسب را از سرکشی و حرکت‌های ناموزون باز می‌دارد، شارع را بدان جهت مولی و حاکم گویند که مکلف را از انجام کارهای ناروا باز می‌دارد. قاضی را بدان جهت حاکم گویند که از ضایع شدن حق افراد و تعدی به حقوق دیگران جلوگیری می‌کند. تصدیق علمی را از آن رو حکم نامیده‌اند که شک و تردید ذهن را برطرف می‌سازد. هرگاه چیزی از استواری و استحکام برخوردار باشد، از اختلال مصون خواهد بود.
در کاربردهای لغوی واژه حکمت، استواری و منع از نقص و خلل و تباهی ماخوذ و مقصود است. چنان که لجام اسب را «حکمه» گویند، زیرا اسب را از سرکشی و حرکت‌های ناموزون باز می‌دارد، شارع را بدان جهت مولی و حاکم گویند که مکلف را از انجام کارهای ناروا باز می‌دارد. قاضی را بدان جهت حاکم گویند که از ضایع شدن حق افراد و تعدی به حقوق دیگران جلوگیری می‌کند. تصدیق علمی را از آن رو حکم نامیده‌اند که شک و تردید ذهن را برطرف می‌سازد. هرگاه چیزی از استواری و استحکام برخوردار باشد، از اختلال مصون خواهد بود.
بنابراین، کلمه حکمت ملازم با خلل‌ناپذیری، استواری و استحکام است، خواه مربوط به علم باشد و خواه مربوط به عمل.[۱۰][۱۱][۱۲]
بنابراین، کلمه حکمت ملازم با خلل‌ناپذیری، استواری و استحکام است، خواه مربوط به علم باشد و خواه مربوط به عمل.[۱۰][۱۱][۱۲]


عدل الهی از دیدگاه حکمای اسلامی
=عدل الهی از دیدگاه حکمای اسلامی=
[ویرایش]
 
عدل الهی از نظر حکیمان مسلمان آن است که خداوند در افاضه وجود و کمال به موجودات، قابلیّت و لیاقت آنها را نادیده نیانگاشته است. تناسب و موزونیّت از ویژگی‌های نظام آفرینش است. در این نظام، توازن و تناسب پدیده‌ها در نظر آمده است. عدل به معنای برابری نیست. میان پدیده‌های جهان بر اساس حکمت الهی تفاوت‌هایی وجود دارد که از برابری حکایت نمی‌کنند؛ امّا عادلانه‌اند.
عدل الهی از نظر حکیمان مسلمان آن است که خداوند در افاضه وجود و کمال به موجودات، قابلیّت و لیاقت آنها را نادیده نیانگاشته است. تناسب و موزونیّت از ویژگی‌های نظام آفرینش است. در این نظام، توازن و تناسب پدیده‌ها در نظر آمده است. عدل به معنای برابری نیست. میان پدیده‌های جهان بر اساس حکمت الهی تفاوت‌هایی وجود دارد که از برابری حکایت نمی‌کنند؛ امّا عادلانه‌اند.