۸٬۲۰۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۶: | خط ۱۶: | ||
عدل الهی از نظر حکیمان مسلمان آن است که خداوند در افاضه وجود و کمال به موجودات، قابلیّت و لیاقت آنها را نادیده نیانگاشته است. تناسب و موزونیّت از ویژگیهای نظام آفرینش است. در این نظام، توازن و تناسب پدیدهها در نظر آمده است. عدل به معنای برابری نیست. میان پدیدههای جهان بر اساس حکمت الهی تفاوتهایی وجود دارد که از برابری حکایت نمیکنند؛ امّا عادلانهاند. | عدل الهی از نظر حکیمان مسلمان آن است که خداوند در افاضه وجود و کمال به موجودات، قابلیّت و لیاقت آنها را نادیده نیانگاشته است. تناسب و موزونیّت از ویژگیهای نظام آفرینش است. در این نظام، توازن و تناسب پدیدهها در نظر آمده است. عدل به معنای برابری نیست. میان پدیدههای جهان بر اساس حکمت الهی تفاوتهایی وجود دارد که از برابری حکایت نمیکنند؛ امّا عادلانهاند. | ||
==دیدگاه علامه طباطبایی== | |||
علامه طباطبایی در تحلیل حقیقت عدل گفته است: | علامه طباطبایی در تحلیل حقیقت عدل گفته است: | ||
حقیقت عدل عبارت است از: «اقامة المساواة و الموازنة بین الامور بان یعطی کل من السهم ما ینبغی ان یعطاه. فیتساوی فی ان کلا منها واقع فی موضعه الذی یستحقه؛[۱۳] حقیقت عدل عبارت است از برقراری تساوی و توازن میان امور به گونهای که سهم شایسته هر یک بدان داده شود. در نتیجه، همگی در این جهت که در جایگاه شایسته خود قرار گرفته است، یکسان و برابرند.» | حقیقت عدل عبارت است از: «اقامة المساواة و الموازنة بین الامور بان یعطی کل من السهم ما ینبغی ان یعطاه. فیتساوی فی ان کلا منها واقع فی موضعه الذی یستحقه؛[۱۳] حقیقت عدل عبارت است از برقراری تساوی و توازن میان امور به گونهای که سهم شایسته هر یک بدان داده شود. در نتیجه، همگی در این جهت که در جایگاه شایسته خود قرار گرفته است، یکسان و برابرند.» | ||
آنگاه افزوده است: | آنگاه افزوده است: | ||
«از آنچه گفته شد، روشن گردید که عدل با حسن ملازمه دارد، زیرا حسن و زیبایی در امور به این است که هرچیزی به گونهای باشد که نفس انسان آن را بپسندد و مجذوب آن شود. بدیهی است قرار گرفتن هر چیز در جایگاه مناسب آن، مستلزم چنان زیبایی خواهد بود».[۱۴] | «از آنچه گفته شد، روشن گردید که عدل با حسن ملازمه دارد، زیرا حسن و زیبایی در امور به این است که هرچیزی به گونهای باشد که نفس انسان آن را بپسندد و مجذوب آن شود. بدیهی است قرار گرفتن هر چیز در جایگاه مناسب آن، مستلزم چنان زیبایی خواهد بود».[۱۴] | ||
==دیدگاه استاد مطهری== | |||
استاد مطهری در میان معانی که برای عدل ذکر میکند، اصطلاح کلامی آن را این چنین مینویسد: | استاد مطهری در میان معانی که برای عدل ذکر میکند، اصطلاح کلامی آن را این چنین مینویسد: | ||
«رعایت استحقاقها در افاضه وجود و امتناع نکردن از افاضه و رحمت به آنچه امکان وجود یا کمال وجود دارد.» [۱۵] | «رعایت استحقاقها در افاضه وجود و امتناع نکردن از افاضه و رحمت به آنچه امکان وجود یا کمال وجود دارد.» [۱۵] | ||
خط ۳۲: | خط ۳۱: | ||
موضوع عدل در علم کلام، فعل خداوند است و حقیقت آن همان حسن و نیکویی است. یعنی افعال خداوند همگی حسن و پسندیده است، و خداوند هرگز فعل نازیبا و ناپسند انجام نمیدهد و آنچه را که واجب و نیکوست ترک نمیکند، در این مورد به سخنان برخی از متکلمان میپردازیم: | موضوع عدل در علم کلام، فعل خداوند است و حقیقت آن همان حسن و نیکویی است. یعنی افعال خداوند همگی حسن و پسندیده است، و خداوند هرگز فعل نازیبا و ناپسند انجام نمیدهد و آنچه را که واجب و نیکوست ترک نمیکند، در این مورد به سخنان برخی از متکلمان میپردازیم: | ||
==دیدگاه قاضی عبدالجبار== | |||
قاضی عبدالجبار معتزلی (متوفای ۴۱۵ هـ) گفته است: | قاضی عبدالجبار معتزلی (متوفای ۴۱۵ هـ) گفته است: | ||
«ما هر گاه خداوند را به عدل و حکمت وصف میکنیم مقصودمان این است که خداوند فعل ناروایی انجام نمیدهد، و آنچه را که واجب است ترک نمیکند، و همه کارهای او نیکوست» (نحن اذا وصفنا القدیم تعالی بانه عدل حکیم، فالمراد به انه لایفعل القبیح، او لا یختاره، و لا یخل بما هو واجب علیه، و ان افعاله کلها حسنة.). [۱۷] | «ما هر گاه خداوند را به عدل و حکمت وصف میکنیم مقصودمان این است که خداوند فعل ناروایی انجام نمیدهد، و آنچه را که واجب است ترک نمیکند، و همه کارهای او نیکوست» (نحن اذا وصفنا القدیم تعالی بانه عدل حکیم، فالمراد به انه لایفعل القبیح، او لا یختاره، و لا یخل بما هو واجب علیه، و ان افعاله کلها حسنة.). [۱۷] | ||
==دیدگاه سدید الدین حمصی== | |||
شیخ سدید الدین حمصی (قرن ششم هجری) در این باره گفته است: | شیخ سدید الدین حمصی (قرن ششم هجری) در این باره گفته است: | ||
«سخن درباره عدل، سخن در افعال الهی است و این که همه افعال خداوند پسندیده و نیکوست و از قبایح پیراسته است و چیزی را که به مقتضای حکمت لازم است، ترک نمیکند. (الکلام فی العدل فی افعاله تعالی، و انها کلها حسنة، و تنزیهه عن القبائح و عن الاخلال بالواجب فی حکمته)»[۱۸] | «سخن درباره عدل، سخن در افعال الهی است و این که همه افعال خداوند پسندیده و نیکوست و از قبایح پیراسته است و چیزی را که به مقتضای حکمت لازم است، ترک نمیکند. (الکلام فی العدل فی افعاله تعالی، و انها کلها حسنة، و تنزیهه عن القبائح و عن الاخلال بالواجب فی حکمته)»[۱۸] | ||
==نظر حکیم لاهیجی== | |||
حکیم لاهیجی نیز گفته است: | حکیم لاهیجی نیز گفته است: | ||
«مراد از عدل اتصاف ذات واجب الوجود است به فعل حسن و جمیل و تنزه اوست از فعل ظلم و قبیح. بالجمله همچنان که توحید، کمال واجب است در ذات و صفات، عدل کمال واجب است در افعال».[۱۹] دیگر متکلمان عدلیه نیز نظیر این تعابیر را در تعریف عدل به کار بردهاند. | «مراد از عدل اتصاف ذات واجب الوجود است به فعل حسن و جمیل و تنزه اوست از فعل ظلم و قبیح. بالجمله همچنان که توحید، کمال واجب است در ذات و صفات، عدل کمال واجب است در افعال».[۱۹] دیگر متکلمان عدلیه نیز نظیر این تعابیر را در تعریف عدل به کار بردهاند. | ||
==دیدگاه سایر متکلمان== | |||
متکلمان عدلیه (اعم از شیعه و معتزله) اذعان دارند که در توحید و عدل وامدار [[امام علی (علیهالسّلام)]] میباشند. تعریفی را که آنان برای عدل الهی ذکر کردهاند در حقیقت برگرفته از سخنی است که امام علی (علیهالسّلام) در این باره دارند. از آن حضرت از توحید و عدل سؤال شد. در پاسخ فرمود: | متکلمان عدلیه (اعم از شیعه و معتزله) اذعان دارند که در توحید و عدل وامدار [[امام علی (علیهالسّلام)]] میباشند. تعریفی را که آنان برای عدل الهی ذکر کردهاند در حقیقت برگرفته از سخنی است که امام علی (علیهالسّلام) در این باره دارند. از آن حضرت از توحید و عدل سؤال شد. در پاسخ فرمود: | ||
التوحید الا تتوهمه، و العدل الا تتهمه؛[۲۰] توحید آن است که درباره خداوند با وهم و پندار داوری نکنی، و عدل آن است که خداوند را به کارهای ناروا متهم نسازی». (شایسته است در شرح این سخن امام به شرح ابن ابی الحدید، و شرح ابن میثم بحرانی بر نهج البلاغه رجوع شود.) | التوحید الا تتوهمه، و العدل الا تتهمه؛[۲۰] توحید آن است که درباره خداوند با وهم و پندار داوری نکنی، و عدل آن است که خداوند را به کارهای ناروا متهم نسازی». (شایسته است در شرح این سخن امام به شرح ابن ابی الحدید، و شرح ابن میثم بحرانی بر نهج البلاغه رجوع شود.) | ||
خط ۶۱: | خط ۵۶: | ||
آیات قرآنی، توحید و معاد و نبوت و نیز آرمانهای فردی و اجتماعی را عدالتمحور میشمارند. این رویکرد قرآن، نگاه انسان به هستی را صورتی ویژه میبخشد و گونهای خاصّ از جهانبینی میآفریند و معیارهایی عادلانه برای حرکت فرد و جامعه انسانی پی میریزد. بدین سان، علّت بنیادی اهمیّت عدل در تعالیم و عقاید شیعی، بیگمان آموزههای قرآنی است هر چند چالشهای نظری مسلمانان در این موضوع را نیز نباید بی تأثیر شمرد.[۲۵] | آیات قرآنی، توحید و معاد و نبوت و نیز آرمانهای فردی و اجتماعی را عدالتمحور میشمارند. این رویکرد قرآن، نگاه انسان به هستی را صورتی ویژه میبخشد و گونهای خاصّ از جهانبینی میآفریند و معیارهایی عادلانه برای حرکت فرد و جامعه انسانی پی میریزد. بدین سان، علّت بنیادی اهمیّت عدل در تعالیم و عقاید شیعی، بیگمان آموزههای قرآنی است هر چند چالشهای نظری مسلمانان در این موضوع را نیز نباید بی تأثیر شمرد.[۲۵] | ||
==آیه ۲۸۶ سوره بقره== | |||
قرآن کریم میفرماید: | قرآن کریم میفرماید: | ||
«لا یُکِّلَفُ اللهُ نفساً الّا وسعَها». [۲۶] خداوند هیچ انسانی را بیش از توانش تکلیف نمیکند. | «لا یُکِّلَفُ اللهُ نفساً الّا وسعَها». [۲۶] خداوند هیچ انسانی را بیش از توانش تکلیف نمیکند. | ||
خط ۶۸: | خط ۶۲: | ||
در این خصوص دو آیه شایان توجهاند: | در این خصوص دو آیه شایان توجهاند: | ||
==آیه ۵۴ سوره یونس== | |||
آیه اول بیان میدارد که گناهکاران بنابر عدل به مجازات خواهند رسید: | آیه اول بیان میدارد که گناهکاران بنابر عدل به مجازات خواهند رسید: | ||
«... وَقُضیَ بَینَهُم بِالقِسطِ وَهُم لا یُظلَمون». [۲۷] ... در میان آنها (گناهکاران) به عدالت داوری میشود و ستمی بر آنها نمیرود. | «... وَقُضیَ بَینَهُم بِالقِسطِ وَهُم لا یُظلَمون». [۲۷] ... در میان آنها (گناهکاران) به عدالت داوری میشود و ستمی بر آنها نمیرود. | ||
==آیه ۵۴ سوره یس== | |||
آیه دوم نیز متذکر میشود که سرانجام بر اساس عدالت الهی، نیکوکاران به پاداش و گناهکاران به کیفر اعمال خود میرسند: | آیه دوم نیز متذکر میشود که سرانجام بر اساس عدالت الهی، نیکوکاران به پاداش و گناهکاران به کیفر اعمال خود میرسند: | ||
«فَالیَومَ لا تُظلَمُ نَفس شیئاً وَلاتُجزُونَ الّا ما کُنتُم تَعلَموُن».[۲۸] امروز به هیچکس ذرهای ستم نشود، و جز آنچه عمل کردهاید، جزا داده نمیشوید. | «فَالیَومَ لا تُظلَمُ نَفس شیئاً وَلاتُجزُونَ الّا ما کُنتُم تَعلَموُن».[۲۸] امروز به هیچکس ذرهای ستم نشود، و جز آنچه عمل کردهاید، جزا داده نمیشوید. | ||
خط ۸۷: | خط ۷۹: | ||
واژه حکمت در بحثهای کلامی در موارد ذیل به کار رفته است: | واژه حکمت در بحثهای کلامی در موارد ذیل به کار رفته است: | ||
==حکمت عملی== | |||
حکمت علمی: و آن عبارت است از برترین علم به برترین معلوم، که مصداق آن علم خداوند به ذات و افعال خویش است. | حکمت علمی: و آن عبارت است از برترین علم به برترین معلوم، که مصداق آن علم خداوند به ذات و افعال خویش است. | ||
«ان الحکمة عبارة عن معرفة افضل المعلومات بافضل العلوم، فالحکیم بمعنی العلیم». [۲۹] | «ان الحکمة عبارة عن معرفة افضل المعلومات بافضل العلوم، فالحکیم بمعنی العلیم». [۲۹] | ||
==احکام و اتقان در آفرینش== | |||
احکام و اتقاق در آفرینش و تدبیر جهان. | احکام و اتقاق در آفرینش و تدبیر جهان. | ||
«حکیم فعیل بمعنی مفعل، کالیم بمعنی مؤلم، و معنی امر احکام فی حق الله تعالی فی خلق امر اشیاء اتقان التدبیر فیها و حسن التقدیر بها». [۳۰] | «حکیم فعیل بمعنی مفعل، کالیم بمعنی مؤلم، و معنی امر احکام فی حق الله تعالی فی خلق امر اشیاء اتقان التدبیر فیها و حسن التقدیر بها». [۳۰] | ||
خط ۱۰۰: | خط ۹۰: | ||
«حکمت گاهی به معنی معرفت اشیاء است، و گاهی به معنی انجام کاری به وجه تکمیل و احسن، و چون هیچ معرفتی برتر از معرفت خداوند نیست، پس خداوند به هر دو معنی حکیم است.» [۳۲][۳۳] | «حکمت گاهی به معنی معرفت اشیاء است، و گاهی به معنی انجام کاری به وجه تکمیل و احسن، و چون هیچ معرفتی برتر از معرفت خداوند نیست، پس خداوند به هر دو معنی حکیم است.» [۳۲][۳۳] | ||
==تنزه و پیراستگی== | |||
تنزه و پیراستگی فاعل از افعال قبیح و ناروا: فخر الدین رازی در این باره گفته است: | تنزه و پیراستگی فاعل از افعال قبیح و ناروا: فخر الدین رازی در این باره گفته است: | ||
«الثالث: الحکمة عبارة عن کونه مقدسا عن فعل مالا ینبغی؛ سومین معنای حکمت عبارتست از تقدس خداوند از انجام آنچه نارواست». | «الثالث: الحکمة عبارة عن کونه مقدسا عن فعل مالا ینبغی؛ سومین معنای حکمت عبارتست از تقدس خداوند از انجام آنچه نارواست». | ||
خط ۱۰۸: | خط ۹۷: | ||
۲. «و ما خلقنا السماء و الارض و ما بینهما باطلا». [۳۵] | ۲. «و ما خلقنا السماء و الارض و ما بینهما باطلا». [۳۵] | ||
==غایتمند بودن افعال الهی== | |||
غایتمند بودن افعال الهی. حکیم لاهیجی فصل پنجم از مباحث عدل الهی را به بیان حکمت الهی به معنی یاد شده اختصاص داده و گفته است: | غایتمند بودن افعال الهی. حکیم لاهیجی فصل پنجم از مباحث عدل الهی را به بیان حکمت الهی به معنی یاد شده اختصاص داده و گفته است: | ||
«بدان که اگر افعال خدای تعالی راغرض نبودی، هر آینه عبث بودی، و صدور عبث از واجب الوجود، ممتنع است». | «بدان که اگر افعال خدای تعالی راغرض نبودی، هر آینه عبث بودی، و صدور عبث از واجب الوجود، ممتنع است». | ||
خط ۱۱۵: | خط ۱۰۳: | ||
=دلایل اثبات عدل الهی= | =دلایل اثبات عدل الهی= | ||
==دلایل عقلی== | |||
الف)بنابر اصل حسن و قبح، ظلمقبیح است و خداوند حکیم از فعل قبیح، پاک است؛ زیرا فعل قبیح سزاوار ملامت است و حکیم به چنین فعلی دست نمییازد. | الف)بنابر اصل حسن و قبح، ظلمقبیح است و خداوند حکیم از فعل قبیح، پاک است؛ زیرا فعل قبیح سزاوار ملامت است و حکیم به چنین فعلی دست نمییازد. | ||
ب)ریشههای ظلم در نیازمندی، جهل، خودخواهی، ضعف، انتقامجویی و حسد است و این صفات گونهای نقصاناند و به ساحت ذات الهی، هیچ نقصی راه ندارد؛ زیرا او کمال مطلق است. از خداوند جز خیر، عدالت، رأفت و رحمت سر نمیزند و کیفری که به بدکاران میرسد، بازتاب عمل خود آنان است. | ب)ریشههای ظلم در نیازمندی، جهل، خودخواهی، ضعف، انتقامجویی و حسد است و این صفات گونهای نقصاناند و به ساحت ذات الهی، هیچ نقصی راه ندارد؛ زیرا او کمال مطلق است. از خداوند جز خیر، عدالت، رأفت و رحمت سر نمیزند و کیفری که به بدکاران میرسد، بازتاب عمل خود آنان است. | ||
==دلایل نقلی== | |||
آیات و روایات پرشماری بر عدالت الهی گواهی میدهند و به صراحت و اشارت، ذات مقدس او را از ظلم و ستمکاری تنزیه میکنند.[۳۶][۳۷][۳۸][۳۹][۴۰][۴۱][۴۲][۴۳][۴۴][۴۵][۴۶][۴۷] | آیات و روایات پرشماری بر عدالت الهی گواهی میدهند و به صراحت و اشارت، ذات مقدس او را از ظلم و ستمکاری تنزیه میکنند.[۳۶][۳۷][۳۸][۳۹][۴۰][۴۱][۴۲][۴۳][۴۴][۴۵][۴۶][۴۷] | ||