۸۷۱
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳: | خط ۳: | ||
==چیستی علوم قرآنی== | ==چیستی علوم قرآنی== | ||
اصطلاح علوم قرآنی به معنای امروزین آن بنا به ادّعای عبدالعظیم زرقانی از سده چهارم رایج بوده است؛ چه، او مدعی است که در کتابخانه مصر به کتابی از علی بن ابراهیم سعید (م 330) بر خورده با عنوان البرهان فی علوم القرآن در سی جلد که 15 جلد از آن باقی مانده است. | اصطلاح علوم قرآنی به معنای امروزین آن بنا به ادّعای عبدالعظیم زرقانی از سده چهارم رایج بوده است؛ چه، او مدعی است که در کتابخانه [[مصر]] به کتابی از علی بن ابراهیم سعید (م 330) بر خورده با عنوان [[البرهان فی علوم القرآن]] در سی جلد که 15 جلد از آن باقی مانده است. «علوم القران» معادل فارسی اصطلاح «علوم قرآنی» است و بر اساس قواعد اضافه در [[زبان عربی]] این اضافه میتواند به چهار صورت قابل تصور باشد: | ||
'''1. اضافه بیانیه:''' نظیر «خاتم فضّه» که در اصل خاتم من فضّه (انگشتری از جنس نقره) بوده است. در اینصورت، علوم القرآن به معنای علوم من القرآن خواهد بود؛ یعنی علومی که از جنس [[قرآن]] است. پیدا است که این معنا در این اصطلاح مورد نظر نیست؛ زیرا علومی همچون: تاریخ [[قرآن]]، زبان [[قرآن]] و... از جنس [[قرآن]] به شمار نمیرود؛ هرچند میتوانند ناظر به [[قرآن]] باشد. | '''1. اضافه بیانیه:''' نظیر «خاتم فضّه» که در اصل خاتم من فضّه (انگشتری از جنس نقره) بوده است. در اینصورت، علوم القرآن به معنای علوم من القرآن خواهد بود؛ یعنی علومی که از جنس [[قرآن]] است. پیدا است که این معنا در این اصطلاح مورد نظر نیست؛ زیرا علومی همچون: تاریخ [[قرآن]]، زبان [[قرآن]] و... از جنس [[قرآن]] به شمار نمیرود؛ هرچند میتوانند ناظر به [[قرآن]] باشد. | ||
'''2. اضافه ظرفیه:''' نظیر «صوم فی الرمضان» که به معنای «صوم فی الرمضان» بهکار رفته است. در این صورت، اصطلاح علوم القرآن به معنای «علوم فی القرآن» (علومی که در [[قرآن]] انعکاس یافته) خواهد بود. این معنا نیز در اصطلاح علوم قرآنی مدّنظر نیست؛ زیرا اوّلاً عموم مباحث علوم قرآنی از آن دست علومی که در متن [[قرآن]] انعکاس یافته نیست؛ بلکه آنها را باید مباحث و مطالعات برون قرآنی دانست؛ بهطور مثال، مسائلی همچون مکی و مدنی، اسباب النزول، جمع [[قرآن]]، شناخت تفسیر و مفسّران مباحثی نیست که بتوان آنها را در متن آیات جست؛ البته بر برخی از مسائل علوم قرآنی همچون شناخت محکم و متشابه «علوم فی القرآن» نیز صادق است و این دست از مسائل علوم قرآنی میان علوم قرآنی و تفسیر موضوعی مشترک است. ثانیاً به مباحث درون قرآنی نظیر خدا در [[قرآن]]، معاد در [[قرآن]]، اصطلاح دیگری یعنی | '''2. اضافه ظرفیه:''' نظیر «صوم فی الرمضان» که به معنای «صوم فی الرمضان» بهکار رفته است. در این صورت، اصطلاح علوم القرآن به معنای «علوم فی القرآن» (علومی که در [[قرآن]] انعکاس یافته) خواهد بود. این معنا نیز در اصطلاح علوم قرآنی مدّنظر نیست؛ زیرا اوّلاً عموم مباحث علوم قرآنی از آن دست علومی که در متن [[قرآن]] انعکاس یافته نیست؛ بلکه آنها را باید مباحث و مطالعات برون قرآنی دانست؛ بهطور مثال، مسائلی همچون مکی و مدنی، اسباب النزول، جمع [[قرآن]]، شناخت تفسیر و مفسّران مباحثی نیست که بتوان آنها را در متن آیات جست؛ البته بر برخی از مسائل علوم قرآنی همچون شناخت محکم و متشابه «علوم فی القرآن» نیز صادق است و این دست از مسائل علوم قرآنی میان علوم قرآنی و [[تفسیر موضوعی]] مشترک است. ثانیاً به مباحث درون قرآنی نظیر خدا در [[قرآن]]، معاد در [[قرآن]]، اصطلاح دیگری یعنی «[[معارف قرآنی]]» اطلاق میشود. | ||
استاد آیتالله معرفت در تفاوت علوم قرآنی با معارف قرآنی آورده است: | استاد آیتالله معرفت در تفاوت علوم قرآنی با [[معارف قرآنی]] آورده است: | ||
فرق میان «علوم قرآنی» و «معارف قرآنی» آن است که علوم قرآنی بحثی بیرونی است وبه درون و محتوای [[قرآن]] از جنبة تفسیری کاری ندارد؛ اما معارف قرآنی کاملاً با مطالب درونی [[قرآن]] و محتوای آن سر و کار داشته و یک نوع تفسیر موضوعی به شمار میرود. | فرق میان «علوم قرآنی» و «معارف قرآنی» آن است که علوم قرآنی بحثی بیرونی است وبه درون و محتوای [[قرآن]] از جنبة تفسیری کاری ندارد؛ اما معارف قرآنی کاملاً با مطالب درونی [[قرآن]] و محتوای آن سر و کار داشته و یک نوع [[تفسیر]] موضوعی به شمار میرود. | ||
'''3. اضافه ملکیه:''' نظیر «غلام زید» که به معنای «غلام لزید» (غلام مملوک زید) بهکار رفته است. پیدا است «علوم القرآن» به معنای «علوم للقرآن» یعنی علومی که در ملکیت [[قرآن]] است نمیباشد زیرا ملکیت در مفاهیم و دانشها معنا ندارد. | '''3. اضافه ملکیه:''' نظیر «غلام زید» که به معنای «غلام لزید» (غلام مملوک زید) بهکار رفته است. پیدا است «علوم القرآن» به معنای «علوم للقرآن» یعنی علومی که در ملکیت [[قرآن]] است نمیباشد زیرا ملکیت در مفاهیم و دانشها معنا ندارد. | ||
خط ۲۴: | خط ۲۴: | ||
'''ساحت دوم:''' تحولات تاریخی مربوطبه [[قرآن]]؛ شناخت تاریخ کتابت و تدوین [[قرآن]] و مراحل شکلگیری [[قرآن]] به شکل کنونی، تاریخ تفسیر، ترجمه و چاپ و تذهیب [[قرآن]] و... از جمله مباحث تاریخی [[قرآن]] است. | '''ساحت دوم:''' تحولات تاریخی مربوطبه [[قرآن]]؛ شناخت تاریخ کتابت و تدوین [[قرآن]] و مراحل شکلگیری [[قرآن]] به شکل کنونی، تاریخ تفسیر، ترجمه و چاپ و تذهیب [[قرآن]] و... از جمله مباحث تاریخی [[قرآن]] است. | ||
'''ساحت سوم:''' مبانی فهم و تفسیر، مباحث الفاظ در علوم قرآنی، ادبیات قرآنی، | '''ساحت سوم:''' مبانی فهم و تفسیر، مباحث الفاظ در علوم قرآنی، ادبیات قرآنی، [[معانی]]، [[بیان]] و [[بدیع]]، [[اسباب النزول]] و ...، از جمله مباحثی است که در خدمت فهم و [[تفسیر]] [[قرآن]] بهکار میآیند. | ||
'''ساحت چهارم:''' فعالیتها و مطالعات انجام شده در زمینه [[قرآن]]؛ مطالعه و بررسی تمام پژوهشهای انجام یافته در زمینه علوم [[قرآن]]، رویکردهای ایجابی یا سلبی خاورشناسان به [[قرآن]] و... در این دسته از مسائل جای میگیرند. | '''ساحت چهارم:''' فعالیتها و مطالعات انجام شده در زمینه [[قرآن]]؛ مطالعه و بررسی تمام پژوهشهای انجام یافته در زمینه علوم [[قرآن]]، رویکردهای ایجابی یا سلبی خاورشناسان به [[قرآن]] و... در این دسته از مسائل جای میگیرند. | ||
خط ۳۲: | خط ۳۲: | ||
===آمیختگی با علوم حدیث=== | ===آمیختگی با علوم حدیث=== | ||
علوم قرآنی بهسان همه یا عموم دانشهای اسلامی همچون تاریخ، سیره، | علوم قرآنی بهسان همه یا عموم دانشهای اسلامی همچون تاریخ، سیره، [[کلام]]، [[فقه]]... نخست در دامن علم [[حدیث]] شکل گرفت به این معنا تمام گزارههای مربوط به تاریخ [[قرآن]]، محکم و متشابه، ناسخ و منسوخ، در گفتارهای تفسیری پیامبر و [[صحابه]] در قالب [[روایات]] و با برخورداری از سلسله اسناد انعکاس یافت؛ آنگاه بهتدریج بهسان سایر [[علوم اسلامی]] از [[حدیث]] جدا شد؛ بنابراین، نخستین بستر انعکاس آموزههای علوم [[قرآن]] را باید در روایات جست؛ بهطور مثال آنچه از رسول اکرم درباره چگونگی نزول [[قرآن]]، نزول وحی مستقیم یا وحی از رهگذر فرشته وحی (جبرئیل) نامگذاری کتاب آسمانی و سورهها یا احیاناً آیههای آن، مبحث قرائات و چگونگی تلاوت [[قرآن]]، تفسیر بسیاری از آیات، ارائه مبانی تفسیر و برحذر داشتن از تفسیر به رأی و... نقل شد، دستمایههای اولیه شکلگیری گزارههای مربوط به علوم قرآنی را فراهم ساخت. | ||
گفتارهایی که از امامان علیهم السلام یا صحابه یا تابعان در این زمینهها نقل شده نیز چنین تاثیری از خود بر جای گذاشته است. در نگریستن در هریک از مباحث علوم [[قرآن]] نشان میدهد که عموم مسائل آن با گفتارها و دیدگاههای امامان | گفتارهایی که از امامان علیهم السلام یا صحابه یا تابعان در این زمینهها نقل شده نیز چنین تاثیری از خود بر جای گذاشته است. در نگریستن در هریک از مباحث علوم [[قرآن]] نشان میدهد که عموم مسائل آن با گفتارها و دیدگاههای [[امامان معصوم]] علیهم السلام [[صحابیان]] یا [[تابعان]] همراه است. | ||
صحابیان یا تابعان همراه است. | |||
===انعکاس در مقدمه تفاسیر؛=== | ===انعکاس در مقدمه تفاسیر؛=== | ||
محدود بودن مباحث و گزارههای علوم قرآنی در آغاز پیدایی و نیز ضرورت منقح ساختن مبانی آن، برخی از مفسران را ناگزیر ساخت که در آغاز کتاب تفسیری خود و پیش از ورود به تفسیر آیات در قالب چند مقدمه به بررسی اهم مباحث علوم قرآنی بپردازند؛ زیرا هر مفسّری خواه نا خواه در بررسی آیات [[قرآن]] به پدیده اختلاف قرّاء بر خواهد خورد؛ اختلافهایی که گاه معانی و مفاهیم متضاد از یک آیه بهدست میدهد؛ نظیر اختلاف بر سر قرائت مالک یا ملک یومالدین | محدود بودن مباحث و گزارههای علوم قرآنی در آغاز پیدایی و نیز ضرورت منقح ساختن مبانی آن، برخی از مفسران را ناگزیر ساخت که در آغاز کتاب تفسیری خود و پیش از ورود به [[تفسیر]] [[آیات]] در قالب چند مقدمه به بررسی اهم مباحث علوم قرآنی بپردازند؛ زیرا هر مفسّری خواه نا خواه در بررسی [[آیات]] [[قرآن]] به پدیده اختلاف قرّاء بر خواهد خورد؛ اختلافهایی که گاه معانی و مفاهیم متضاد از یک آیه بهدست میدهد؛ نظیر اختلاف بر سر قرائت مالک یا ملک یومالدین. <ref>طبرسی، بیتا: ج 1، ص 97 و 98؛ طباطبایی، بیتا: ج 1، ص 22.</ref> | ||
بر این اساس، مفسّر در آغاز راه ناگزیر است موضوع و چگونگی برخورد خود را با این پدیده مشخص سازد. پیدا است صحّه گذاشتن یا مردود دانستن اختلاف قرائتها در نوع تفسیر تأثیر مستقیم میگذارد. همچنین هر مفسّری در ساحت تبیین مدالیل آیات افزون بر قراین بیرونی به قراین درونی بهویژه مدالیل آیات قبل و بعد آیه مورد بحث و چگونگی ارتباط میان آنها که در اصطلاح به آن سیاق میگویند، نیازمند است؛ (رک: قلعهچی، بیتا: ص 252؛ فتحالله، 1415 ق: ص 236) اما استناد به اصل سیاق مبتنی بر یک زیرساخت و مبنای دیگر یعنی وحیانی دانستن چینش آیات است؛ یعنی اگر مفسر در مبحث تاریخ جمع و تدوین [[قرآن]] چینش کنونی آیات را مستند به پیامبر دانست میتواند از اصل سیاق بهره گیرد؛ و در غیر این صورت، استناد به سیاق بیمعنا خواهد بود. چنانکه اگر مفسری بر وجود ارتباط میان سورههای [[قرآن]] معتقد باشد، باید افزون بر وحیانی بودن چینش آیات، چینشن سورهها را نیز وحیانی بینگارد. | بر این اساس، مفسّر در آغاز راه ناگزیر است موضوع و چگونگی برخورد خود را با این پدیده مشخص سازد. پیدا است صحّه گذاشتن یا مردود دانستن اختلاف قرائتها در نوع تفسیر تأثیر مستقیم میگذارد. همچنین هر مفسّری در ساحت تبیین مدالیل آیات افزون بر قراین بیرونی به قراین درونی بهویژه مدالیل آیات قبل و بعد آیه مورد بحث و چگونگی ارتباط میان آنها که در اصطلاح به آن سیاق میگویند، نیازمند است؛ (رک: قلعهچی، بیتا: ص 252؛ فتحالله، 1415 ق: ص 236) اما استناد به اصل سیاق مبتنی بر یک زیرساخت و مبنای دیگر یعنی وحیانی دانستن چینش آیات است؛ یعنی اگر مفسر در مبحث تاریخ جمع و تدوین [[قرآن]] چینش کنونی آیات را مستند به پیامبر دانست میتواند از اصل سیاق بهره گیرد؛ و در غیر این صورت، استناد به سیاق بیمعنا خواهد بود. چنانکه اگر مفسری بر وجود ارتباط میان سورههای [[قرآن]] معتقد باشد، باید افزون بر وحیانی بودن چینش آیات، چینشن سورهها را نیز وحیانی بینگارد. | ||
بهدلیل چنین ضرورتی است که انعکاس علوم قرآنی در ادواری از تاریخ تفسیر حتی گاه در دوران ما در مقدمه تفاسیر دنبال شده است. مباحثی از علوم [[قرآن]] که در مقدمه تفاسیر تبیان، (ر.ک: شیخ طوسی، 1413 ق: ج 1، ص 3-21)، مجمعالبیان امینالاسلام | بهدلیل چنین ضرورتی است که انعکاس علوم قرآنی در ادواری از تاریخ تفسیر حتی گاه در دوران ما در مقدمه تفاسیر دنبال شده است. <ref>مباحثی از علوم [[قرآن]] که در مقدمه تفاسیر تبیان، (ر.ک: شیخ طوسی، 1413 ق: ج 1، ص 3-21)، مجمعالبیان امینالاسلام طبرسی؛ تفسیر صافی (ر.ک: فیض کاشانی،1402: ج 1، ص 15-78)؛ آلاء الرحمن فی تفسیر القرآن (بلاغی، بیتا: ج 1، ص 2-49)؛ البیان (خویی، 1401: ص 17-411) با مباحثی بسیار گسترده و علمی؛ محاسن التاویل (قاسمی، ج 1، ص 11-197) و... یافته نشاندهنده مدعا است.</ref> | ||
===انعکاس در قالب تکنگاریها؛=== | ===انعکاس در قالب تکنگاریها؛=== | ||
علوم قرآنی پس از جدا شدن از حدیث به صورت مستقل، جدا و بیارتباط با یکدیگر در قالب تکنگاریها رخ نمود به این معناکه در آغاز هیچکس با تدبیر و طرّاحی پیشین مسائل و گزارههای گوناگون علوم قرآنی را کنار یکدیگر نگذاشت و به دنبال ارائه تصویری جامع یا نیمه جامع از آن بر نیامد. دغدغههای ذهنی، نیازهای روزآمد و پیشزمینهها و توانمندیهای اندیشهوران مسلمان، راه را برای تدوین اثری در زمینه علوم قرآنی فراهم میساخت. نگاهی به آثار گزارش شده و نیز بر جای مانده از علوم قرآنی در سدههای نخست این مدعا را تأیید میکند.<ref>در سده نخست، یحییبن یعمر (م 89) کتاب القرائه در سده دوم حسنبن ابی حسن یسار بصری (م 110) کتاب عدد آی القرآن؛ عبداللهبن عامر یحصبی (م 118) کتاب اختلاف مصاحف الشام و الحجاز و العراق؛ ابانبن تغلب (م 141) کتاب القرائات؛ مقاتلبن سلیمان (م 150) کتاب الآیات المتشابهات؛ حمزهبن حبیب (م 151) کتاب القرائة؛ ابوعبیده معمّربن مثنّا کتاب اعجاز القرآن و ... را فراهم آوردند | علوم قرآنی پس از جدا شدن از حدیث به صورت مستقل، جدا و بیارتباط با یکدیگر در قالب تکنگاریها رخ نمود به این معناکه در آغاز هیچکس با تدبیر و طرّاحی پیشین مسائل و گزارههای گوناگون علوم قرآنی را کنار یکدیگر نگذاشت و به دنبال ارائه تصویری جامع یا نیمه جامع از آن بر نیامد. دغدغههای ذهنی، نیازهای روزآمد و پیشزمینهها و توانمندیهای اندیشهوران مسلمان، راه را برای تدوین اثری در زمینه علوم قرآنی فراهم میساخت. نگاهی به آثار گزارش شده و نیز بر جای مانده از علوم قرآنی در سدههای نخست این مدعا را تأیید میکند.<ref>در سده نخست، یحییبن یعمر (م 89) کتاب القرائه در سده دوم حسنبن ابی حسن یسار بصری (م 110) کتاب عدد آی القرآن؛ عبداللهبن عامر یحصبی (م 118) کتاب اختلاف مصاحف الشام و الحجاز و العراق؛ ابانبن تغلب (م 141) کتاب القرائات؛ مقاتلبن سلیمان (م 150) کتاب الآیات المتشابهات؛ حمزهبن حبیب (م 151) کتاب القرائة؛ ابوعبیده معمّربن مثنّا کتاب اعجاز القرآن و ... را فراهم آوردند. رک: معرفت،1412 ق: ج 1. ص 7-8؛).</ref> | ||
خط ۵۴: | خط ۵۳: | ||
به استناد شواهد تاریخی، نخستین بار بدرالدین زرکشی (م 794) با تدوین کتاب [[البرهان فی علوم القرآن]] به ساماندهی مباحث علوم قرآنی روی آورد و مباحث پراکنده و غیرمنسجم آن را در قالب یک کتاب و یک عنوان کلی علوم القرآن سامان بخشید. | به استناد شواهد تاریخی، نخستین بار بدرالدین زرکشی (م 794) با تدوین کتاب [[البرهان فی علوم القرآن]] به ساماندهی مباحث علوم قرآنی روی آورد و مباحث پراکنده و غیرمنسجم آن را در قالب یک کتاب و یک عنوان کلی علوم القرآن سامان بخشید. | ||
زرکشی در مقدمه پس از نگاهی گذرا به نقش پیشینیان در تدوین و تبیین دانشهای مرتبط با [[قرآن]] بر این نکته تاکید میکند که گذشتگان گرچه در زمینه علوم حدیث کتابهای جامعی فراهم آوردهاند، این کار در زمینه [[قرآن]] انجام نگرفته؛ از این رو خود را متعهد به تدوین این کتاب دانسته است | زرکشی در مقدمه پس از نگاهی گذرا به نقش پیشینیان در تدوین و تبیین دانشهای مرتبط با [[قرآن]] بر این نکته تاکید میکند که گذشتگان گرچه در زمینه علوم حدیث کتابهای جامعی فراهم آوردهاند، این کار در زمینه [[قرآن]] انجام نگرفته؛ از این رو خود را متعهد به تدوین این کتاب دانسته است. <ref>زرکشی،، ج 1، مقدمه</ref>. او در کتاب خود 47 دانش را در زمینه علوم [[قرآن]] همچون شناخت سبب نزول، شناخت مناسبات میان آیات، شناخت فواصل، شناخت وجوه و نظایر و... برشمرده، تاکید میکند که هریک از این دانشها چنان گسترده است که برای بازشناخت مسائل و گزارههای آن عمری لازم دارد. <ref>همان، ص 13.</ref> | ||
این کتاب تا آمدن [[جلالالدین سیوطی]] (م 911) و نگاشتن کتاب [[الاتقان فی علوم القرآن]] چندان شناخته شده نبود؛ اما با معرفی آن بهوسیله [[سیوطی]] برای عالمان شناخته شد. [[سیوطی]] با تدوین کتاب الاتقان گام بزرگ و اساسی دیگری در این زمینه برداشت و با معرفی و بررسی دانش علوم قرآنی کار زرکشی را تکمیل کرد. پس از وی تا چند سده کار درخوری در زمینه علوم [[قرآن]] به جز نگاشتههای مستقل انجام نگرفت. کتابهای مناهل العرفان فی علوم القرآن از عبدالعظیم زرقانی، الموسوعة القرآنیه از ابراهیم آبیاری و [[التمهید فی علوم القرآن]]، [[آیتالله معرفت]] از جمله تحقیقات قابل تحسین در این زمینه است. | این کتاب تا آمدن [[جلالالدین سیوطی]] (م 911) و نگاشتن کتاب [[الاتقان فی علوم القرآن]] چندان شناخته شده نبود؛ اما با معرفی آن بهوسیله [[سیوطی]] برای عالمان شناخته شد. [[سیوطی]] با تدوین کتاب الاتقان گام بزرگ و اساسی دیگری در این زمینه برداشت و با معرفی و بررسی دانش علوم قرآنی کار زرکشی را تکمیل کرد. پس از وی تا چند سده کار درخوری در زمینه علوم [[قرآن]] به جز نگاشتههای مستقل انجام نگرفت. کتابهای مناهل العرفان فی علوم القرآن از عبدالعظیم زرقانی، الموسوعة القرآنیه از ابراهیم آبیاری و [[التمهید فی علوم القرآن]]، [[آیتالله معرفت]] از جمله تحقیقات قابل تحسین در این زمینه است. | ||
خط ۶۲: | خط ۶۱: | ||
نگریستن مجموعه مباحثی که با عنوان علوم قرآنی درکتابها ونگاشتههای گذشته وحال منعکس شده، نشان میدهد که این مباحث از هفت نوع از دانشهای اسلامی سرچشمه می-گیرد و به عبارت روشنتر آبشخور اصلی آنها این دست از دانشها است. اگر این مدعا درست باشد، مفهوم آن این است که نمیتوان برای علوم قرآنی یا دستکم بخشی از مباحث آن اصالت ذاتی قائل شد و شاید تردید و شبهه برخی در این باره تقویت میشود؛ مگر آن که بگوییم این امر به علوم قرآنی اختصاص ندارد. | نگریستن مجموعه مباحثی که با عنوان علوم قرآنی درکتابها ونگاشتههای گذشته وحال منعکس شده، نشان میدهد که این مباحث از هفت نوع از دانشهای اسلامی سرچشمه می-گیرد و به عبارت روشنتر آبشخور اصلی آنها این دست از دانشها است. اگر این مدعا درست باشد، مفهوم آن این است که نمیتوان برای علوم قرآنی یا دستکم بخشی از مباحث آن اصالت ذاتی قائل شد و شاید تردید و شبهه برخی در این باره تقویت میشود؛ مگر آن که بگوییم این امر به علوم قرآنی اختصاص ندارد. | ||
بسیاری دیگر از دانشهای اسلامی، بلکه سایر علوم غیراسلامی نیز دچار این آفتند که خاستگاه و آبشخور بخش قابل توجهی ازمباحث وگزارههای آنها را میتوان در سایر علوم مرتبط جست. از اینجا است که پدیده تداخل علوم پیدا شده است. چنان که آخوند | بسیاری دیگر از دانشهای اسلامی، بلکه سایر علوم غیراسلامی نیز دچار این آفتند که خاستگاه و آبشخور بخش قابل توجهی ازمباحث وگزارههای آنها را میتوان در سایر علوم مرتبط جست. از اینجا است که پدیده تداخل علوم پیدا شده است. چنان که آخوند خراسانی[[قرآن]] در تعریف علم اصول به تداخل علوم اذعان کرده (محقق خراسانی،1409، ج 1، ص 7)، در مبحث قطع و تجّری اذعان میکند که متکفل بررسی این دانش علم کلام است. با این حال، اصولیان نیز درباره آن سخن گفتهاند. <ref>همان، ص 257.</ref> | ||
علوم اسلامی مورد نظر درجایگاه خاستگاه علوم قرآنی عبارتند از: | علوم اسلامی مورد نظر درجایگاه خاستگاه علوم قرآنی عبارتند از: | ||
خط ۷۸: | خط ۷۷: | ||
خاستگاه اولیه علوم قرآنی حدیث بوده وآنچه درباره [[قرآن]] یا معارف وآموزههای آن از زبان پیامبر، امامان ، یا از صحابه و تابعان نقل شده، در قالب احادیث انعکاس یافته وبرای ما نقل شده است و بهرغم جدا شدن واستقلال علوم [[قرآن]] از حدیث، همچنان بهترین منبع و آبشخور برای دستیابی به گزارههای علوم قرآنی جوامع حدیثی است. <ref>برای نمونه، ثقةالاسلام کلینی افزون برانعکاس روایات فراوانی در زمینه علوم قرآنی در بابهای پراکنده کافی، کتابی خاص باعنوان کتاب فضل القرآن را به این امر اختصاص داده است (ر.ک، کلینی، بیتا: ج 2، ص 595 به بعد). نیز علامه مجلسی در کتاب بحارالانوار فصلی مستوعب برای این مبحث گشوده است</ref> <ref>مجلسی،1403 ق: ج 89.</ref> | خاستگاه اولیه علوم قرآنی حدیث بوده وآنچه درباره [[قرآن]] یا معارف وآموزههای آن از زبان پیامبر، امامان ، یا از صحابه و تابعان نقل شده، در قالب احادیث انعکاس یافته وبرای ما نقل شده است و بهرغم جدا شدن واستقلال علوم [[قرآن]] از حدیث، همچنان بهترین منبع و آبشخور برای دستیابی به گزارههای علوم قرآنی جوامع حدیثی است. <ref>برای نمونه، ثقةالاسلام کلینی افزون برانعکاس روایات فراوانی در زمینه علوم قرآنی در بابهای پراکنده کافی، کتابی خاص باعنوان کتاب فضل القرآن را به این امر اختصاص داده است (ر.ک، کلینی، بیتا: ج 2، ص 595 به بعد). نیز علامه مجلسی در کتاب بحارالانوار فصلی مستوعب برای این مبحث گشوده است</ref> <ref>مجلسی،1403 ق: ج 89.</ref> | ||
در سایر جوامع حدیثی شیعه و جوامع متأخر همچون الحیاة | در سایر جوامع حدیثی شیعه و جوامع متأخر همچون الحیاة <ref>ر.ک، حکیمی، ج 2، ص 67-185</ref>، میزان الحکمه، آثار الصادقین و.... نیز ابواب و فصولی به گردآوری روایات ناظر به [[قرآن]] اختصاص یافته است. بخاری در نخستین باب از کتاب الجامع الصحیح خود باعنوان کتاب بدء الوحی <ref>بخاری،1422: ص 21-23</ref>، از ماجرای نزول وحی وبعثت پیامبر سخن به میان آورده وافزون بر اختصاص دادن ابوابی دراین زمینه، نظیر کتاب فضایل القرآن <ref>همان، ص 132-921</ref>، کتاب الاعتصام بالکتاب والسنّه <ref>همان، ص 1285-1300</ref> باآوردن بابی مفصّل با عنوان کتاب التفسیر <ref>همان، ص 787-920</ref> سهم دانشهای قرآنی را در کتاب خود ادا کرده است. این کار در صحیح مسلم و سنن ابیداود و جامع ترمذی نیز دنبال شده است. | ||
بهترین شاهد مدعا، کتابهای تفسیر روایی یا تفسیر مأثور است که با تکیه به روایات جوامع حدیثی و با جداسازی روایات تفسیری فراهم آمدهاند. تفسیر نورالثقلین و البرهان و صافی میان شیعه در آغاز ذکر هر روایت تفسیری منبع روایی خود را ذکر کردهاند؛ چنانکه همین امر در تفسیر الدر المنثور نیز مشهود است. | بهترین شاهد مدعا، کتابهای تفسیر روایی یا تفسیر مأثور است که با تکیه به روایات جوامع حدیثی و با جداسازی روایات تفسیری فراهم آمدهاند. تفسیر نورالثقلین و البرهان و صافی میان شیعه در آغاز ذکر هر روایت تفسیری منبع روایی خود را ذکر کردهاند؛ چنانکه همین امر در تفسیر الدر المنثور نیز مشهود است. | ||
خط ۸۸: | خط ۸۷: | ||
ادبیات مورد نظر شامل علومی چند است که عبارتند از: لغت و اشتقاق، صرف، نحو، معانی، بیان، بدیع؛ دانشهایی که به اذعان بسیاری از صاحبنظران به برکت [[قرآن]] و برای شناخت و فهم عمیقتر این کتاب آسمانی شکل گرفتهاند. [[قرآن]] در جایگاه شاهکار متن عربی از این عناصر بهره گرفته و این دانشها به منظور بازکاویدن آنها رخ نمودهاند. کتابهایی همچون المفردات فی غریب القرآن راغب اصفهانی، مجمعالبحرین طریحی، التحقیق فی کلمات القرآنالکریم حسن مصطفوی از جمله آثار ماندگاری است که برای تبیین مفاهیم واژههای [[قرآن]] فراهم آمدهاند. افزون بر این کتابها حتی منابع لغت عام همچون لسانالعرب و تاجالعروس مشحون از مباحث واژهشناسی آیات [[قرآن]] است و ابنمنظور در مقدمه لسان-العرب تصریح میکند که این کتاب را برای خدمت [[قرآن]] و تسهیل فهم و تفسیر آن فراهم ساخته است. | ادبیات مورد نظر شامل علومی چند است که عبارتند از: لغت و اشتقاق، صرف، نحو، معانی، بیان، بدیع؛ دانشهایی که به اذعان بسیاری از صاحبنظران به برکت [[قرآن]] و برای شناخت و فهم عمیقتر این کتاب آسمانی شکل گرفتهاند. [[قرآن]] در جایگاه شاهکار متن عربی از این عناصر بهره گرفته و این دانشها به منظور بازکاویدن آنها رخ نمودهاند. کتابهایی همچون المفردات فی غریب القرآن راغب اصفهانی، مجمعالبحرین طریحی، التحقیق فی کلمات القرآنالکریم حسن مصطفوی از جمله آثار ماندگاری است که برای تبیین مفاهیم واژههای [[قرآن]] فراهم آمدهاند. افزون بر این کتابها حتی منابع لغت عام همچون لسانالعرب و تاجالعروس مشحون از مباحث واژهشناسی آیات [[قرآن]] است و ابنمنظور در مقدمه لسان-العرب تصریح میکند که این کتاب را برای خدمت [[قرآن]] و تسهیل فهم و تفسیر آن فراهم ساخته است. | ||
صرف و نحو [[قرآن]] نیز چنین داستانی دارد. براساس آنچه مشهور است، نخستین بار ابوالاسود دئلی و شاگردان وی به راهنمایی حضرت | صرف و نحو [[قرآن]] نیز چنین داستانی دارد. براساس آنچه مشهور است، نخستین بار ابوالاسود دئلی و شاگردان وی به راهنمایی حضرت امیر دست به تنظیم قواعد و ضوابط علم صرف و نحو زدند. <ref>معرفت، 1412: ج 1، ص 361، زرقانی، ج 1، ص 399.</ref> بعدها کتابهایی همچون الکافیه رضیالدیناسترآبادی و شرح الکافیه جامی، مغنیالادیب عن کتب الاعاریب از ابنهشام برای بازشناسی ساختارهای صرفی و نحوی آیات تدوین شدهاند. کتاب مغنی در جایجای مباحث خود مشحون از استشهاد به آیات است. نیز چنانکه مشهور است، عبدالقاهر جرجانی، سکّاکی و تفتازانی برای نشان دادن وجوه اعجاز بیانی [[قرآن]] سه دانش معانی، بیان و بدیع را پدید آوردند. برایناساس، افزون بر استشهاد فراوان به آیات [[قرآن]] در جایجای مباحث این علوم، بخشی از مباحث علوم قرآنی نیز به کندوکاو در این زمینه اختصاص یافته است. | ||
===کلام=== | ===کلام=== | ||
خط ۱۰۶: | خط ۱۰۵: | ||
با این توضیح، بخش قابل توجهی از مباحث علوم قرآنی در تفسیر ترتیبی و تفسیر موضوعی انعکاس یافته است؛ بهطور مثال، مباحث مربوط به شناخت مکی و مدنی سورهها و اختلافهای موجود در این زمینه، اختلاف قرائات درآیات گوناگون [[قرآن]]، دیدگاهها در زمینه شمارآیات یک سوره، مفاهیم واژههای گوناگون یک آیه، اسباب النزول، مباحث صرفی، نحوی و بلاغی و.... از جمله مباحث علوم قرآنی است که در سرتاسر تفاسیر با فرازونشیب و شدت وضعف مشاهده میشود، بهترین شاهد مدّعا تفسیر مجمعالبیان امینالاسلام طبرسی است که با ساماندهی منطقی و قابل تحسین به مباحث تفسیری پرداخته است. وی در آغاز هر سوره به بررسی اختلاف در مکی یا مدنی بودن سوره و شمارآیات آن میپردازد؛ آنگاه با یادکرد عنوان «القرائة و الحجبة اختلاف قرائتها» ادّله آنها را بررسی میکند. | با این توضیح، بخش قابل توجهی از مباحث علوم قرآنی در تفسیر ترتیبی و تفسیر موضوعی انعکاس یافته است؛ بهطور مثال، مباحث مربوط به شناخت مکی و مدنی سورهها و اختلافهای موجود در این زمینه، اختلاف قرائات درآیات گوناگون [[قرآن]]، دیدگاهها در زمینه شمارآیات یک سوره، مفاهیم واژههای گوناگون یک آیه، اسباب النزول، مباحث صرفی، نحوی و بلاغی و.... از جمله مباحث علوم قرآنی است که در سرتاسر تفاسیر با فرازونشیب و شدت وضعف مشاهده میشود، بهترین شاهد مدّعا تفسیر مجمعالبیان امینالاسلام طبرسی است که با ساماندهی منطقی و قابل تحسین به مباحث تفسیری پرداخته است. وی در آغاز هر سوره به بررسی اختلاف در مکی یا مدنی بودن سوره و شمارآیات آن میپردازد؛ آنگاه با یادکرد عنوان «القرائة و الحجبة اختلاف قرائتها» ادّله آنها را بررسی میکند. | ||
در ذیل عنوان اللغة به بررسی واژههای دشوار یا معناساز پرداخته، در بخش الاعراب اختلافات و دیدگاهها در زمینههای صرفی و نحوی آیات را مورد مداقّه قرار میدهد. وجوه و نظایر، اسبابالنزول از جمله محورهای دیگر مورد اهتمام در این تفسیر است. این -البته نه به صورت منقّح و منضبط- در سایر تفاسیر نیز دنبال شده است؛ چنانکه گاه مفسران ذیل آیات مرتبط با مباحث علوم [[قرآن]] نظیر آیه 23 و 24 سوره بقره که به تحدی و اعجاز [[قرآن]] ناظر است (ر.ک: طباطبایی، همان: ج 1، ص 58-89)، یا آیه هفتم سوره آلعمران که بیانگر تقسیم [[قرآن]] به محکم و متشابه است | در ذیل عنوان اللغة به بررسی واژههای دشوار یا معناساز پرداخته، در بخش الاعراب اختلافات و دیدگاهها در زمینههای صرفی و نحوی آیات را مورد مداقّه قرار میدهد. وجوه و نظایر، اسبابالنزول از جمله محورهای دیگر مورد اهتمام در این تفسیر است. این -البته نه به صورت منقّح و منضبط- در سایر تفاسیر نیز دنبال شده است؛ چنانکه گاه مفسران ذیل آیات مرتبط با مباحث علوم [[قرآن]] نظیر آیه 23 و 24 سوره بقره که به تحدی و اعجاز [[قرآن]] ناظر است (ر.ک: طباطبایی، همان: ج 1، ص 58-89)، یا آیه هفتم سوره آلعمران که بیانگر تقسیم [[قرآن]] به محکم و متشابه است <ref>رک: همان: ج 3، ص 31-87</ref> به تفصیل، مباحث علوم قرآنی را مورد بحث وبررسی نسبتاً تفصیلی قرار دادهاند. | ||
حضور مباحث و گزارههای علوم قرآنی در تفاسیر موضوعی نیز چشمگیر است؛ بهطور مثال، [[قرآن]] از منظر [[قرآن]]، وجوه و عرصههای اعجاز، محکم و متشابه در [[قرآن]]، ناسخ ومنسوخ در [[قرآن]]، و... از جمله مباحثی است که بهسبب ناظر بودن به آیات [[قرآن]] و بهرهداشتن از روش تفسیر موضوعی، در تفاسیر موضوعی دنبال شده، با اینحال از مباحث اصلی علوم قرآنی به شمار میروند. | حضور مباحث و گزارههای علوم قرآنی در تفاسیر موضوعی نیز چشمگیر است؛ بهطور مثال، [[قرآن]] از منظر [[قرآن]]، وجوه و عرصههای اعجاز، محکم و متشابه در [[قرآن]]، ناسخ ومنسوخ در [[قرآن]]، و... از جمله مباحثی است که بهسبب ناظر بودن به آیات [[قرآن]] و بهرهداشتن از روش تفسیر موضوعی، در تفاسیر موضوعی دنبال شده، با اینحال از مباحث اصلی علوم قرآنی به شمار میروند. | ||
خط ۱۱۲: | خط ۱۱۱: | ||
===اصول فقه=== | ===اصول فقه=== | ||
از جمله مباحث علوم قرآنی شناخت گونههای مضمونی آیات از قبیل عام وخاص، مطلق و مقیّد، مجمل ومبیّن و... است که از جمله مسائل علم اصول بهشمار میرود. هر چند نگاه اصولیان به این اقسام فقط به آیات [[قرآن]] اختصاص نیافته و شامل روایات نیز میشود. همچنین مبحث حجیّت ظواهر [[قرآن]] که در پاسخ به شبهات و دعاوی اخباریان در علم اصول فقه بحث و بررسی میشود درست یکی از مباحث علوم قرآنی است. نیز در مباحث حجّت از [[قرآن]] بهطور نخستین منبع دین شناخت واجتهاد یاد میشود. چنانکه در برخورد [[قرآن]] با سنت از امکان تخصیص یا نسخ [[قرآن]] با سنت گفتوگو میشود و در مبحث ظنون - خاصه از این مسأله سخن به میان میآید که آیا اخبار آحاد در حوزه تفسیر آیات حجت است یا نه؟ در مباحث الفاظ مباحثی همچون حقیقت و مجاز، حجیت قول لغوی، اصالةالظهور و ضرورت پایبندی به ظواهر تا زمانی که قرینه برخلاف آن نباشد، در مباحث مقدماتی تفسیر باعنوان منطق فهم وتفسیر آیات کارآیی اساسی دارند؛ بنابراین، باید اذعان کرد که همگی یا جزو مباحث علوم قرآنی است یا با زاویهای خاصتردر علوم قرآنی از آنها گفتوگو میشود. مباحثی که در کتابهای اصولی کهن همچون عدةالاصول شیخ طوسی؛ الذریعةالیاصول الشریعة، سیدمرتضی؛ الموافقات، شاطبی؛ المنخول والمستصفی، غزّالی و المحصول رازی منعکس شده، به خوبی نشاندهنده تداخل بخشی از مباحث علم اصول با علوم قرآنی است | از جمله مباحث علوم قرآنی شناخت گونههای مضمونی آیات از قبیل عام وخاص، مطلق و مقیّد، مجمل ومبیّن و... است که از جمله مسائل علم اصول بهشمار میرود. هر چند نگاه اصولیان به این اقسام فقط به آیات [[قرآن]] اختصاص نیافته و شامل روایات نیز میشود. همچنین مبحث حجیّت ظواهر [[قرآن]] که در پاسخ به شبهات و دعاوی اخباریان در علم اصول فقه بحث و بررسی میشود درست یکی از مباحث علوم قرآنی است. نیز در مباحث حجّت از [[قرآن]] بهطور نخستین منبع دین شناخت واجتهاد یاد میشود. چنانکه در برخورد [[قرآن]] با سنت از امکان تخصیص یا نسخ [[قرآن]] با سنت گفتوگو میشود و در مبحث ظنون - خاصه از این مسأله سخن به میان میآید که آیا اخبار آحاد در حوزه تفسیر آیات حجت است یا نه؟ در مباحث الفاظ مباحثی همچون حقیقت و مجاز، حجیت قول لغوی، اصالةالظهور و ضرورت پایبندی به ظواهر تا زمانی که قرینه برخلاف آن نباشد، در مباحث مقدماتی تفسیر باعنوان منطق فهم وتفسیر آیات کارآیی اساسی دارند؛ بنابراین، باید اذعان کرد که همگی یا جزو مباحث علوم قرآنی است یا با زاویهای خاصتردر علوم قرآنی از آنها گفتوگو میشود. مباحثی که در کتابهای اصولی کهن همچون عدةالاصول شیخ طوسی؛ الذریعةالیاصول الشریعة، سیدمرتضی؛ الموافقات، شاطبی؛ المنخول والمستصفی، غزّالی و المحصول رازی منعکس شده، به خوبی نشاندهنده تداخل بخشی از مباحث علم اصول با علوم قرآنی است. <ref>رک: نصیری، بیتا: ص 130-139.</ref> | ||
===فقه=== | ===فقه=== | ||
خط ۱۳۶: | خط ۱۳۵: | ||
حال اگر آموزهای ازعلوم قرآنی که نه به صورت مستقیم، بلکه به صورتی غیرمستقیم صبغه دینی داشته باشد، نظیر اعلام مکی یا مدنی بودن سوره یا وقوع رخدادی خاص که در نزول آیه تأثیرگذار بوده است [= روایات سبب نزول] و مواردی از این دست، آیا عصمت مروی عنه شرط است که دراین صورت گفتار صحابه وتابعان در این عرصهها فاقد حجیت است یاعصمت مروی عنه شرط نیست که این مطلب جای بحث وگفتوگوی فراوان دارد. افزون بر میزان اعتبار گفتار مروی عنه اتصال یا انقطاع سند یا برخورداری روایان در سلسله سند از شرایط صحّت، نیز نقل نصّ روایت یا نقل به معنا، حضور عنصر تقیه یا عدم حضور آن در صدور روایت (مرجح جهتی) و معیارهای پذیرش روایات از جمله اصول وقواعدی است که در برخورد با گزارههای نقلی در علوم قرآنی باید مدنظر قرارگیرد؛ برای نمونه، عموم صاحب نظران علوم قرآنی روایات مرتبط با وحی [[قرآن]] همچون افسانه غرانیق و روایت ورقهبننوفل را بر اساس مبانی روش نقلی نقد و بررسی کردهاند. | حال اگر آموزهای ازعلوم قرآنی که نه به صورت مستقیم، بلکه به صورتی غیرمستقیم صبغه دینی داشته باشد، نظیر اعلام مکی یا مدنی بودن سوره یا وقوع رخدادی خاص که در نزول آیه تأثیرگذار بوده است [= روایات سبب نزول] و مواردی از این دست، آیا عصمت مروی عنه شرط است که دراین صورت گفتار صحابه وتابعان در این عرصهها فاقد حجیت است یاعصمت مروی عنه شرط نیست که این مطلب جای بحث وگفتوگوی فراوان دارد. افزون بر میزان اعتبار گفتار مروی عنه اتصال یا انقطاع سند یا برخورداری روایان در سلسله سند از شرایط صحّت، نیز نقل نصّ روایت یا نقل به معنا، حضور عنصر تقیه یا عدم حضور آن در صدور روایت (مرجح جهتی) و معیارهای پذیرش روایات از جمله اصول وقواعدی است که در برخورد با گزارههای نقلی در علوم قرآنی باید مدنظر قرارگیرد؛ برای نمونه، عموم صاحب نظران علوم قرآنی روایات مرتبط با وحی [[قرآن]] همچون افسانه غرانیق و روایت ورقهبننوفل را بر اساس مبانی روش نقلی نقد و بررسی کردهاند. | ||
روایاتی که ذیل قصص [[قرآن]] و در تبیین حلقههای مفقوده آنها رسیده نظیرروایات هاروت و ماروت، یأجوج و مأجوج، شرح امتحانها و ابتلائات ایوب پیامبر، روایات ناظر به ماجرای داود که گاه از آنها به اسرائیلیات | روایاتی که ذیل قصص [[قرآن]] و در تبیین حلقههای مفقوده آنها رسیده نظیرروایات هاروت و ماروت، یأجوج و مأجوج، شرح امتحانها و ابتلائات ایوب پیامبر، روایات ناظر به ماجرای داود که گاه از آنها به اسرائیلیات یاد میشود و از این جهت جزو مسائل علوم قرآنی بهشمار میآیند، از این دست هستند. | ||
روشی که در برخورد با روایات اسبابالنزول نظیر روایات شرح صدر پیامبر، چهره درهم کشیدن آن حضرت در برابر مستمندی نابینا و.... دنبال میشود ونیز روایات فضایل آیات و سور نیز تابع روش نقلی است. مباحث علوم قرآنی مرتبط با فقه را نیز باید تابع روش نقلی دانست؛ زیرا آموزههای فقهی نظیر آداب تلاوت [[قرآن]] یا جواز و عدم جواز قرائت نماز منطبق با قرائتهای هفتگانه جز از رهگذر نقل و با تکیه بر روایات قابلاثبات نیست. | روشی که در برخورد با روایات اسبابالنزول نظیر روایات شرح صدر پیامبر، چهره درهم کشیدن آن حضرت در برابر مستمندی نابینا و.... دنبال میشود ونیز روایات فضایل آیات و سور نیز تابع روش نقلی است. مباحث علوم قرآنی مرتبط با فقه را نیز باید تابع روش نقلی دانست؛ زیرا آموزههای فقهی نظیر آداب تلاوت [[قرآن]] یا جواز و عدم جواز قرائت نماز منطبق با قرائتهای هفتگانه جز از رهگذر نقل و با تکیه بر روایات قابلاثبات نیست. | ||
خط ۱۴۴: | خط ۱۴۳: | ||
روش عقلی دو دسته از مباحث علوم قرآنی را دربرمیگیرد: | روش عقلی دو دسته از مباحث علوم قرآنی را دربرمیگیرد: | ||
1. مباحث کلامی. همانگونه که اشاره شد، مباحثی چون وجوه اعجاز [[قرآن]] بهویژه اعجاز عدم اختلاف، اعجاز بلندای معارف و آموزههای [[قرآن]] و نیز مبحث محکم ومتشابه و چگونگی برخورد نحلههای گوناگون کلامی با ایندست از آیات از جمله مباحث کلامی است که در حوزه علوم قرآنی بحث و بررسی میشوند و پیدا است که در این دست از مباحث، داور و معیار اصلی عقل، ادله و براهین عقلی است؛ هر چند بهسان علم کلام، آیات و روایات کنار عقل به صورتهای گوناگون همچون شکلدهی به صغرای قیاس نقشآفرینی میکنند؛ برای مثال، معیار تشخیص و تمییز آیات متشابه از محکم عقل است؛ چه، حتی اگر بپذیریم که در آیات و روایات معیارهای تمییزدهنده میان آنها رسیده باشد ـ که اثبات آن جای تأمل فراوان دارد ـ باز این عقل است که میتواند آن معیارها را برمصداقی عینی تطبیق کند. چنانکه فهم نهایی مدالیل آیات محکم ومتشابه وچگونگی برگرداندن متشابهات به محکمات نیز از عهده عقل ساخته است. آیا شکلگیری نحلههای گوناگون کلامی که به اذعان شماری از صاحبنظران یکی از خاستگاههای آن وجود متشابهات در [[قرآن]] | 1. مباحث کلامی. همانگونه که اشاره شد، مباحثی چون وجوه اعجاز [[قرآن]] بهویژه اعجاز عدم اختلاف، اعجاز بلندای معارف و آموزههای [[قرآن]] و نیز مبحث محکم ومتشابه و چگونگی برخورد نحلههای گوناگون کلامی با ایندست از آیات از جمله مباحث کلامی است که در حوزه علوم قرآنی بحث و بررسی میشوند و پیدا است که در این دست از مباحث، داور و معیار اصلی عقل، ادله و براهین عقلی است؛ هر چند بهسان علم کلام، آیات و روایات کنار عقل به صورتهای گوناگون همچون شکلدهی به صغرای قیاس نقشآفرینی میکنند؛ برای مثال، معیار تشخیص و تمییز آیات متشابه از محکم عقل است؛ چه، حتی اگر بپذیریم که در آیات و روایات معیارهای تمییزدهنده میان آنها رسیده باشد ـ که اثبات آن جای تأمل فراوان دارد ـ باز این عقل است که میتواند آن معیارها را برمصداقی عینی تطبیق کند. چنانکه فهم نهایی مدالیل آیات محکم ومتشابه وچگونگی برگرداندن متشابهات به محکمات نیز از عهده عقل ساخته است. آیا شکلگیری نحلههای گوناگون کلامی که به اذعان شماری از صاحبنظران یکی از خاستگاههای آن وجود متشابهات در [[قرآن]] است، خود نشانگر آن نیست که روش شناخته شده میان مسلمانان دربرخورد با آیات محکم و متشابه عقل و روش عقلی است؟ | ||
البته پراکندگی نگاهها و نگرشها را -که خود پدیدهای نامیمون است- نباید به گردن عقل گذاشته و روش عقلی را روشی ناکارآمد و ناصحیح ارزیابی کرد. چنانکه مخالفان فلسفه یا کلام اغلب همین امر -یعنی اختلافهای درونمتنی میان فیلسوفان و متکلمان- را یکی از ادله ضعف، بلکه مردود بودن این دو دانش دانستهاند؛ بلکه باید روش عقلی بهسان سایر روشها آسیبشناسی شده و ضعف مواد یا هیأت قیاسها، سستی مبادی و مبانی برخی از نگرشهای کلامی بازکاوی شود. | البته پراکندگی نگاهها و نگرشها را -که خود پدیدهای نامیمون است- نباید به گردن عقل گذاشته و روش عقلی را روشی ناکارآمد و ناصحیح ارزیابی کرد. چنانکه مخالفان فلسفه یا کلام اغلب همین امر -یعنی اختلافهای درونمتنی میان فیلسوفان و متکلمان- را یکی از ادله ضعف، بلکه مردود بودن این دو دانش دانستهاند؛ بلکه باید روش عقلی بهسان سایر روشها آسیبشناسی شده و ضعف مواد یا هیأت قیاسها، سستی مبادی و مبانی برخی از نگرشهای کلامی بازکاوی شود. | ||
خط ۱۵۰: | خط ۱۴۹: | ||
2. بخشی از مباحث حدیثی وتفسیری در علوم قرآنی، گرچه عموماً تفسیر و حدیث را جزو مباحث نقلی بهشمار آمده و روش حاکم برآنها را روش نقلی میشناسند، به نظر میرسد که این فرانگری و عمومیتبخشی جای تأمل جدّی دارد. آیا آنجا که خداوند در [[قرآن]] با تکیه براستدلال و برهانی روشن درصدد اثبات مدعایی است، بر روش نقلی اتکا دارد؟ به این معنا که درستی گفتار خود را بخاطر صدورآن از خداوند میداند یا بخاطر تکیهداشتن آن بر برهانی عقلپسند بر صحّت آن تأکید میورزد؟ | 2. بخشی از مباحث حدیثی وتفسیری در علوم قرآنی، گرچه عموماً تفسیر و حدیث را جزو مباحث نقلی بهشمار آمده و روش حاکم برآنها را روش نقلی میشناسند، به نظر میرسد که این فرانگری و عمومیتبخشی جای تأمل جدّی دارد. آیا آنجا که خداوند در [[قرآن]] با تکیه براستدلال و برهانی روشن درصدد اثبات مدعایی است، بر روش نقلی اتکا دارد؟ به این معنا که درستی گفتار خود را بخاطر صدورآن از خداوند میداند یا بخاطر تکیهداشتن آن بر برهانی عقلپسند بر صحّت آن تأکید میورزد؟ | ||
آیا چنان که بسیاری از صاحبنظران معتقدند آیاتی نظیر «یَا أَیُّهَا النَّاسُ انتم الفقرا الی الله والله هو الغنی الحمیدُ»(فاطر (35): 15)، «أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَیْرِ شَیْءٍ أَمْ هُمُ الْخَالِقُونَ»(طور (52):35) (برای تفصیل بیشتر ر.ک: سبحانی، 1411 ق: ج 1، ص 69)، بر برهان امکان و آیاتی نظیر «هَلْ أَتَی عَلَی الْإِنسَانِ حِینٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ یَکُن شَیْئاً مَذْکُوراً» | آیا چنان که بسیاری از صاحبنظران معتقدند آیاتی نظیر «یَا أَیُّهَا النَّاسُ انتم الفقرا الی الله والله هو الغنی الحمیدُ»(فاطر (35): 15)، «أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَیْرِ شَیْءٍ أَمْ هُمُ الْخَالِقُونَ»(طور (52):35) (برای تفصیل بیشتر ر.ک: سبحانی، 1411 ق: ج 1، ص 69)، بر برهان امکان و آیاتی نظیر «هَلْ أَتَی عَلَی الْإِنسَانِ حِینٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ یَکُن شَیْئاً مَذْکُوراً» <ref>انسان (76): 1</ref> بر برهان حدوت ناظر نیست؟ <ref>رک: همان: ص 78. و نیز ر.ک، طباطبایی همان: ج 20، ص 120</ref> | ||
در روایات معصومان بهویژه در مباحث بینشی (عقاید) و ارزشی (اخلاقی) بهویژه در مناظرات اهلبیت با ملحدان و زنادقه بر عقل و براهین عقلی تکیه شده است. | در روایات معصومان بهویژه در مباحث بینشی (عقاید) و ارزشی (اخلاقی) بهویژه در مناظرات اهلبیت با ملحدان و زنادقه بر عقل و براهین عقلی تکیه شده است. <ref>برای نمونه ر.ک: کلینی، ج 1، ص 92.</ref> | ||
===3-4. روش تحلیل زبانی=== | ===3-4. روش تحلیل زبانی=== | ||
اصطلاح تحلیل زبانی نخستینبار از سوی فیلسوفانی همچون ویتگنشتاین، ارائه شد که پس از ادعای کانت در انقلاب کپرنیکی جدید در عرصه فلسفه و بازگرداندن مبحث معرفت-شناسی وامکان یا عدم امکان آن در خارج به فضای ذهن | اصطلاح تحلیل زبانی نخستینبار از سوی فیلسوفانی همچون ویتگنشتاین، ارائه شد که پس از ادعای کانت در انقلاب کپرنیکی جدید در عرصه فلسفه و بازگرداندن مبحث معرفت-شناسی وامکان یا عدم امکان آن در خارج به فضای ذهن <ref>ملکیان، ج 3، ص 123</ref> مدعی شدند که حتی پیش از بازکاوی مبانی معرفت شناسی در ذهن و تأکید برضرورت انطباق خارج با ذهن نه ذهن با خارج، چنانکه کانت مدعی بود، باید اصول و قواعد زبانشناختی، مفاهیم و کارکردهای واژهها، اصطلاحات، جملات و ساختارهای ادبی هرزبان و طیفهای فکری را که این مفاهیم را بهکار میبرند شناخت؛ چنانکه واژه جواز در عرف عام، در فقه، در فلسفه، در حدیث و... دارای مفهوم علیحده است و اصطلاح وجود، در زبان فیلسوف به یک معنا و در زبان عارف به معنایی دیگر بهکار میرود. | ||
از این پدیده باعنوان «بازی زبانی» یاد میشود که برای نخستین بار فیلسوف آلمانی ویتگنشتاین آنها را ارائه کرد. این درحالی بود که قرنها پیشتر عالمان اصول فقه در شیعه و اهلسنت به قواعد زبانشناختی توجه داشتهاند و تمام مباحث الفاظ در این دانش به نوعی ناظر به قواعد تحلیل زبانی است؛ بهطور مثال، وقتی اصولی میگوید: کاربرد جملههای اخباری همچون «تعیدالصلوه» در انشا وبه معنای «أعدالصلوه» در روایات به صورت مجاز شایع است (مظفر، بیتا، ج 1، ص 114). در حقیقت در مقام بیان این نکتهاند که شیوه غالب و رایج اهلبیت در بیان احکام انشائیه چنین بوده که آنها را به صورت احکام اخباری بهکار میبردند. | از این پدیده باعنوان «بازی زبانی» یاد میشود که برای نخستین بار فیلسوف آلمانی ویتگنشتاین آنها را ارائه کرد. این درحالی بود که قرنها پیشتر عالمان اصول فقه در شیعه و اهلسنت به قواعد زبانشناختی توجه داشتهاند و تمام مباحث الفاظ در این دانش به نوعی ناظر به قواعد تحلیل زبانی است؛ بهطور مثال، وقتی اصولی میگوید: کاربرد جملههای اخباری همچون «تعیدالصلوه» در انشا وبه معنای «أعدالصلوه» در روایات به صورت مجاز شایع است (مظفر، بیتا، ج 1، ص 114). در حقیقت در مقام بیان این نکتهاند که شیوه غالب و رایج اهلبیت در بیان احکام انشائیه چنین بوده که آنها را به صورت احکام اخباری بهکار میبردند. | ||
خط ۱۶۴: | خط ۱۶۳: | ||
روش تحلیل زبانی نه تابع عقل است، نه نقل؛ بلکه بر پایه قراردادها و کارکردها استوار است. | روش تحلیل زبانی نه تابع عقل است، نه نقل؛ بلکه بر پایه قراردادها و کارکردها استوار است. | ||
از قراردادها و کارکردها در اصطلاح به «وضع تعییّنی» یا «وضع تعیّنی» یاد میشود و همچنین عناوینی مثل عرف عام، عرف خاص، وضع لغوی، وضع شرعی یا متشرعی بر آن ناظر است؛ بنابراین؛ مهمترین هدف در روش تحلیل زبانی، دستیابی به این قراردادها، کارکردها واثبات آنها است؛ برای مثال، باید از رهگذر کاربردها و کارکردهای واژه «جواز» درفلسفه و تعابیر فیلسوفان اثبات کرد که این واژه در فلسفه به معنای «امکان» و در برابر «وجوب» و «امتناع» است. درحالی به استناد کاربردها و کارکردهای واژه «جواز» در فقه و گفتار فقیهان میتوان ثابت کرد که این واژه در فقه به مفهوم «اباحه» دربرابر «حرمت» است. بر همین اساس، مباحث علوم قرآنی مرتبط با ادبیات و نیز مرتبط با مباحث الفاظ اصول فقه تابع روش تحلیل زبانی است؛ برای مثال، وقتی قرار شد در علوم قرآنی درباره معنا و ریشه واژه «[[قرآن]]» گفتوگو شود، باید با مراجعه به آرای واژهشناسان و کارکرد این واژه در لغت عرب، [[قرآن]] و روایات به پاسخ آن دست یافت یا اگر صاحبنظری در علوم قرآنی درصدد اثبات حجیّت ظواهر [[قرآن]] باشد، باز با استناد به روش تحلیلزبانی باید از این مقدمات کمک بگیرد که [[قرآن]] در تفهیم و تفاهم همسو و همصدا با قواعد تخاطب و محاوره که از جمله این قواعد تکیه بر ظواهر است، با مردم به گفتوگو پرداخته است. | از قراردادها و کارکردها در اصطلاح به «وضع تعییّنی» یا «وضع تعیّنی» یاد میشود و همچنین عناوینی مثل عرف عام، عرف خاص، وضع لغوی، وضع شرعی یا متشرعی بر آن ناظر است؛ بنابراین؛ مهمترین هدف در روش تحلیل زبانی، دستیابی به این قراردادها، کارکردها واثبات آنها است؛ برای مثال، باید از رهگذر کاربردها و کارکردهای واژه «جواز» درفلسفه و تعابیر فیلسوفان اثبات کرد که این واژه در فلسفه به معنای «امکان» و در برابر «وجوب» و «امتناع» است. درحالی به استناد کاربردها و کارکردهای واژه «جواز» در فقه و گفتار فقیهان میتوان ثابت کرد که این واژه در فقه به مفهوم «اباحه» دربرابر «حرمت» است. بر همین اساس، مباحث علوم قرآنی مرتبط با ادبیات و نیز مرتبط با مباحث الفاظ اصول فقه تابع روش تحلیل زبانی است؛ برای مثال، وقتی قرار شد در علوم قرآنی درباره معنا و ریشه واژه «[[قرآن]]» گفتوگو شود، باید با مراجعه به آرای واژهشناسان و کارکرد این واژه در لغت عرب، [[قرآن]] و روایات به پاسخ آن دست یافت یا اگر صاحبنظری در علوم قرآنی درصدد اثبات حجیّت ظواهر [[قرآن]] باشد، باز با استناد به روش تحلیلزبانی باید از این مقدمات کمک بگیرد که [[قرآن]] در تفهیم و تفاهم همسو و همصدا با قواعد تخاطب و محاوره که از جمله این قواعد تکیه بر ظواهر است، با مردم به گفتوگو پرداخته است.<ref>[http://qoranshenakht.nashriyat.ir/node/13 علوم قرآن؛ چيستی، چرايی و چگونگی]، علی اوسط باقری</ref> | ||