۱٬۲۳۲
ویرایش
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
بعد از رحلت رسول اكرم ص عباس عموي پيامبر و ابوسفيان به نزد حضرت امده و او را در جريان بيعت در سقيفه قرار دادند و از ان حضرت خواستند كه نسبت به انتخاب خليفه وقت اعتراض نمايد اما امام عليه السلام در پاسخ انها ضمن هشدار به مردم نسبت به لزوم هشياري در برابر فتنه گران خطاب به انان فرمود : | بعد از رحلت رسول اكرم ص عباس عموي پيامبر و ابوسفيان به نزد حضرت امده و او را در جريان بيعت در سقيفه قرار دادند و از ان حضرت خواستند كه نسبت به انتخاب خليفه وقت اعتراض نمايد اما امام عليه السلام در پاسخ انها ضمن هشدار به مردم نسبت به لزوم هشياري در برابر فتنه گران خطاب به انان فرمود : | ||
اى مردم ، امواج طوفانى فتنهها را كه حيات شما دريانوردان اقيانوس هستى را به تلاطم انداخته است ، با كشتىهاى نجات بشكافيد و پيش برويد . از راه عداوت و نفرت از يكديگر برگرديدو طريق مهر و محبت پيش بگيريد . تاجهاى فريباى مباهات و افتخار بيكديگر را از تارك خود برداشته بر زمين نهيد . آن كس به مقصود خويشتن نائل گشت كه پر و بالى داشت و بپرواز در آمد ، يا فاقد قدرت بود ، از هجوم به مخاطرات خوددارى كرد و آسوده گشت . | اى مردم ، امواج طوفانى فتنهها را كه حيات شما دريانوردان اقيانوس هستى را به تلاطم انداخته است ، با كشتىهاى نجات بشكافيد و پيش برويد . از راه عداوت و نفرت از يكديگر برگرديدو طريق مهر و محبت پيش بگيريد . تاجهاى فريباى مباهات و افتخار بيكديگر را از تارك خود برداشته بر زمين نهيد . آن كس به مقصود خويشتن نائل گشت كه پر و بالى داشت و بپرواز در آمد ، يا فاقد قدرت بود ، از هجوم به مخاطرات خوددارى كرد و آسوده گشت . | ||
اين گونه زمامدارى مانند آبى كثيف است كه با مشقت بياشامند و چونان لقمهء ناگوار است كه با خوردنش به غصّه و اندوه گرفتار آيند . كسى كه دست به چيدن ميوه نارس ببرد ، چونان كشاورزيست كه در غير زمين خود بكارد . | اين گونه زمامدارى مانند آبى كثيف است كه با مشقت بياشامند و چونان لقمهء ناگوار است كه با خوردنش به غصّه و اندوه گرفتار آيند . كسى كه دست به چيدن ميوه نارس ببرد ، چونان كشاورزيست كه در غير زمين خود بكارد . | ||
«ابن ميثم» شارح معروف نهج البلاغه در آغاز اين خطبه مىگويد: | «ابن ميثم» شارح معروف نهج البلاغه در آغاز اين خطبه مىگويد: | ||
سبب اين كلام «امير مؤمنان على» (ع) آن است كه چون در «سقيفه بنى ساعده» براى «ابو بكر»بيعت گرفته شد، «ابو سفيان» براى ايجاد فتنه و آشوب و درگيرى در ميان مسلمانان به سراغ «عبّاس» عموى پيامبر رفت و به او گفت: اين گروه، خلافت را از «بنى هاشم» بيرون بردند و در قبيله «بنى تيم» قرار دادند (ابو بكر از اين قبيله بود) و مسلّم است كه فردا اين مرد خشن كه از طايفه «بنى عدى» است (اشاره به عمر است) در ميان ما حكومت خواهد كرد. برخيز، نزد «على» (ع) برويم و با او به عنوان خلافت بيعت كنيم. | سبب اين كلام «امير مؤمنان على» (ع) آن است كه چون در «سقيفه بنى ساعده» براى «ابو بكر»بيعت گرفته شد، «ابو سفيان» براى ايجاد فتنه و آشوب و درگيرى در ميان مسلمانان به سراغ «عبّاس» عموى پيامبر رفت و به او گفت: اين گروه، خلافت را از «بنى هاشم» بيرون بردند و در قبيله «بنى تيم» قرار دادند (ابو بكر از اين قبيله بود) و مسلّم است كه فردا اين مرد خشن كه از طايفه «بنى عدى» است (اشاره به عمر است) در ميان ما حكومت خواهد كرد. برخيز، نزد «على» (ع) برويم و با او به عنوان خلافت بيعت كنيم. | ||
تو عموى پيامبرى و سخن من هم در ميان قريش مقبول است اگر آنها با ما به مقابله برخيزند با آنها پيكار مىكنيم و آنان را در هم مىكوبيم. و به دنبال اين سخن هر دو نزد «امير مؤمنان على» (ع) آمدند. «ابو سفيان» عرض كرد: اى «ابو الحسن» از مسأله خلافت غافل مشو. كى ما پيرو قبيله بى سر و پاى «تيم» بوديم! (و مىخواست به اين ترتيب امام (ع) را تحريك براى قيام و درگيرى كند) اين در حالى بود كه حضرت مىدانست او به خاطر دين، اين سخنان را نمىگويد بلكه مىخواهد فساد بر پا كند به همين جهت خطبه بالا را ايراد فرمود. | تو عموى پيامبرى و سخن من هم در ميان قريش مقبول است اگر آنها با ما به مقابله برخيزند با آنها پيكار مىكنيم و آنان را در هم مىكوبيم. و به دنبال اين سخن هر دو نزد «امير مؤمنان على» (ع) آمدند. | ||
«ابو سفيان» عرض كرد: اى «ابو الحسن» از مسأله خلافت غافل مشو. كى ما پيرو قبيله بى سر و پاى «تيم» بوديم! (و مىخواست به اين ترتيب امام (ع) را تحريك براى قيام و درگيرى كند) اين در حالى بود كه حضرت مىدانست او به خاطر دين، اين سخنان را نمىگويد بلكه مىخواهد فساد بر پا كند به همين جهت خطبه بالا را ايراد فرمود. | |||
شهيد مطهري در شرح خطبه مذكور- پنجم- مي فرمايد : | شهيد مطهري در شرح خطبه مذكور- پنجم- مي فرمايد : | ||
-امام عليه السلام- خيلى چند جانبه و جامع سخن گفت. فرمود فتنه كه پيدا مىشود آدمهاى فتنهجو مىخواهند آتش فتنه را بالا ببرند و بيشتر كنند ولى اشخاص صالح مىخواهند كشتى پيدا كنند كه چگونه اين درياى فتنه را سالم طى كنند. تو – ابوسفيان - از طريق منافره و اختلاف و تنافر و ايجاد نفرت ميان مسلمين وارد شدى و از طريق تفاخر كه او تيم است و تو هاشم هستى. اسلام اين تفاخرات را از بين برده، صحبت افتخار به تيم و هاشم نيست. ولى بعد براى اينكه اصل حقيقت مطلب را هم گفته باشد فرمود: اما مطلب در جاى خودش درست است، خلافت حق من است ولى نه به دليل اينكه من از هاشمم و بنىهاشم بايد ارث ببرد، او تيم است و تيم حق ندارد؛ حقانيت تابع اين نيست. در عين حال من اگر بال و كمك مىداشتم (يعنى تو بال و كمك من نيستى) قيام مىكردم (يعنى تو برو دنبال كارت، من هرگز از تو استمداد نمىكنم). افْلَحَ مَنْ نَهَضَ بِجَناحٍ رستگار شد كسى كه بالى دارد و با بال خودش پرواز مىكند (يعنى تو كه بال من نيستى، تو برو دنبال كارت). | -امام عليه السلام- خيلى چند جانبه و جامع سخن گفت. فرمود فتنه كه پيدا مىشود آدمهاى فتنهجو مىخواهند آتش فتنه را بالا ببرند و بيشتر كنند ولى اشخاص صالح مىخواهند كشتى پيدا كنند كه چگونه اين درياى فتنه را سالم طى كنند. تو – ابوسفيان - از طريق منافره و اختلاف و تنافر و ايجاد نفرت ميان مسلمين وارد شدى و از طريق تفاخر كه او تيم است و تو هاشم هستى. اسلام اين تفاخرات را از بين برده، صحبت افتخار به تيم و هاشم نيست. | ||
ولى بعد براى اينكه اصل حقيقت مطلب را هم گفته باشد فرمود: اما مطلب در جاى خودش درست است، خلافت حق من است ولى نه به دليل اينكه من از هاشمم و بنىهاشم بايد ارث ببرد، او تيم است و تيم حق ندارد؛ حقانيت تابع اين نيست. در عين حال من اگر بال و كمك مىداشتم (يعنى تو بال و كمك من نيستى) قيام مىكردم (يعنى تو برو دنبال كارت، من هرگز از تو استمداد نمىكنم). افْلَحَ مَنْ نَهَضَ بِجَناحٍ رستگار شد كسى كه بالى دارد و با بال خودش پرواز مىكند (يعنى تو كه بال من نيستى، تو برو دنبال كارت). | |||
===3- سيره وحدت بخش امام عليه السلام باحضور در شوراي شش نفره جهت انتخاب خليفه=== | ===3- سيره وحدت بخش امام عليه السلام باحضور در شوراي شش نفره جهت انتخاب خليفه=== | ||