پرش به محتوا

اقبال لاهوری و احیای فکر دینی (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۹۱: خط ۹۱:
پس اگر اسلام مثلًا حرّيت و آزادى را پيشنهاد مى‏كند، اگر عدالت يا انساندوستى را پيشنهاد مى‏كند، اگر حقوق بشر را پيشنهاد مى‏كند، پيشنهادهايى است كه در روح بشر ضمانت اجرايى دارد. ولى آنچه اروپا مى‏گويد، پيشنهادهايى است كه ضمانت اجرايى ندارد.
پس اگر اسلام مثلًا حرّيت و آزادى را پيشنهاد مى‏كند، اگر عدالت يا انساندوستى را پيشنهاد مى‏كند، اگر حقوق بشر را پيشنهاد مى‏كند، پيشنهادهايى است كه در روح بشر ضمانت اجرايى دارد. ولى آنچه اروپا مى‏گويد، پيشنهادهايى است كه ضمانت اجرايى ندارد.


== بشريت امروز به سه چيز نيازمند است ==


مى‏گويد بشريت امروز به سه چيز نيازمند است:
مى‏گويد بشريت امروز به سه چيز نيازمند است:
1. تعبيرى روحانى از جهان.
 
=== 1. تعبيرى روحانى از جهان. ===
يعنى اولين چيزى كه بشر به آن نيازمند است اين است كه جهان تفسيرى روحانى و معنوى بشود نه تفسيرى مادى. اولين چيزى كه بشر را سرگردان كرده است و به موجب آن هيچ فكر و عقيده‏اى به صورت ايمان واقعى در بشر به وجود نمى‏آيد، ماترياليسم و ماديگرى است، تفسير جهان است به صورت مادى كه جهان هرچه هست ماديات است، جهان كور و كر است، جهان بى‏شعور است، احمق و ابله است، جهان هدف سرش نمى‏شود، جهان حق و باطل نمى‏فهمد، جهان درست و نادرست نمى‏فهمد، در جهان حق و باطل با يك مقياس سنجيده مى‏شود، هيچ چيز در دنيا هدف ندارد و ما به عبث آفريده شده‏ايم. مى‏گويد اين فكر است كه روح تمدن بشر را ضايع كرده و مى‏كند.
يعنى اولين چيزى كه بشر به آن نيازمند است اين است كه جهان تفسيرى روحانى و معنوى بشود نه تفسيرى مادى. اولين چيزى كه بشر را سرگردان كرده است و به موجب آن هيچ فكر و عقيده‏اى به صورت ايمان واقعى در بشر به وجود نمى‏آيد، ماترياليسم و ماديگرى است، تفسير جهان است به صورت مادى كه جهان هرچه هست ماديات است، جهان كور و كر است، جهان بى‏شعور است، احمق و ابله است، جهان هدف سرش نمى‏شود، جهان حق و باطل نمى‏فهمد، جهان درست و نادرست نمى‏فهمد، در جهان حق و باطل با يك مقياس سنجيده مى‏شود، هيچ چيز در دنيا هدف ندارد و ما به عبث آفريده شده‏ايم. مى‏گويد اين فكر است كه روح تمدن بشر را ضايع كرده و مى‏كند.


خط ۱۰۰: خط ۱۰۳:




2. آزادى روحانى فرد.
=== 2. آزادى روحانى فرد ===
اين در مقابل مسيحيت است. آزادى فردى يعنى براى فرد شخصيت قائل شدن.
اين در مقابل مسيحيت است. آزادى فردى يعنى براى فرد شخصيت قائل شدن.
اگر انسان از جهان تعبيرى روحانى كند و براى فرد شخصيت قائل نباشد، استعدادها بروز نمى‏كند.
اگر انسان از جهان تعبيرى روحانى كند و براى فرد شخصيت قائل نباشد، استعدادها بروز نمى‏كند.




3. اصولى اساسى و داراى تأثير جهانى كه تكامل اجتماع بشرى را بر مبناى روحانى توجيه كند.  
=== 3. اصولى اساسى و داراى تأثير جهانى كه تكامل اجتماع بشرى را بر مبناى روحانى توجيه كند. ===


مقصودش مقررات اساسى اسلامى است. بيش از اين من در اين دو زمينه از اقبال عبارت‏خوانى نمى‏كنم.
مقصودش مقررات اساسى اسلامى است. بيش از اين من در اين دو زمينه از اقبال عبارت‏خوانى نمى‏كنم.
خط ۱۱۸: خط ۱۲۱:


در اشعارى كه در همين جلسات خوانده شد شما ديديد كه اقبال چقدر از تقليد كوركورانه‏اى كه مسلمانان از تمدن غربى دارند انتقاد مى‏كند؛ و درباره اسلام كه اسلام چنين و چنان است، در اشعار خودش آنچه را كه بايد و مى‏توانسته است بگويد گفته است.
در اشعارى كه در همين جلسات خوانده شد شما ديديد كه اقبال چقدر از تقليد كوركورانه‏اى كه مسلمانان از تمدن غربى دارند انتقاد مى‏كند؛ و درباره اسلام كه اسلام چنين و چنان است، در اشعار خودش آنچه را كه بايد و مى‏توانسته است بگويد گفته است.
== روح اسلامى در مسلمين مرده است‏ ==


قسمت سوم اين است: آيا اسلام واقعى امروز در ميان مسلمين وجود دارد يا وجود ندارد؟
قسمت سوم اين است: آيا اسلام واقعى امروز در ميان مسلمين وجود دارد يا وجود ندارد؟
روح اسلامى در مسلمين مرده است‏
 


اقبال متوجه اين نكته شده كه اسلام، هم در ميان مسلمين وجود دارد و هم وجود ندارد. اسلام وجود دارد به صورت اينكه ما مى‏بينيم شعائر اسلام در ميان مسلمين هست، بانگ اذان در ميان مردم شنيده مى‏شود، موقع نماز كه مى‏شود رو به مساجد مى‏آورند، مرده‏هاشان را به رسم اسلام دفن مى‏كنند، براى نوزادهايشان به رسم اسلام تشريفاتى قائل مى‏شوند، اسمهايشان غالباً اسمهاى اسلامى است، محمّد است، حسن است، حسين است، عبد الرّحيم و عبد الرّحمن است؛ ولى آنچه كه روح اسلام است در اين مردم وجود ندارد، روح اسلام در جامعه اسلامى مرده است.
اقبال متوجه اين نكته شده كه اسلام، هم در ميان مسلمين وجود دارد و هم وجود ندارد. اسلام وجود دارد به صورت اينكه ما مى‏بينيم شعائر اسلام در ميان مسلمين هست، بانگ اذان در ميان مردم شنيده مى‏شود، موقع نماز كه مى‏شود رو به مساجد مى‏آورند، مرده‏هاشان را به رسم اسلام دفن مى‏كنند، براى نوزادهايشان به رسم اسلام تشريفاتى قائل مى‏شوند، اسمهايشان غالباً اسمهاى اسلامى است، محمّد است، حسن است، حسين است، عبد الرّحيم و عبد الرّحمن است؛ ولى آنچه كه روح اسلام است در اين مردم وجود ندارد، روح اسلام در جامعه اسلامى مرده است.
خط ۱۷۶: خط ۱۸۲:


== منبع ==
== منبع ==
مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (احياى تفكر اسلامى)، ج‏25، ص: 425-415-  
مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (احياى تفكر اسلامى)، ج‏25، ص: 425-415-با تلخیص و ویرایش جزئی -   




[[رده: وحدت اسلامی ، شخصیتهای تقریبی ]]
[[رده: وحدت اسلامی ، شخصیتهای تقریبی ]]
۸۷۱

ویرایش