۸۷۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۹۱: | خط ۹۱: | ||
پس اگر اسلام مثلًا حرّيت و آزادى را پيشنهاد مىكند، اگر عدالت يا انساندوستى را پيشنهاد مىكند، اگر حقوق بشر را پيشنهاد مىكند، پيشنهادهايى است كه در روح بشر ضمانت اجرايى دارد. ولى آنچه اروپا مىگويد، پيشنهادهايى است كه ضمانت اجرايى ندارد. | پس اگر اسلام مثلًا حرّيت و آزادى را پيشنهاد مىكند، اگر عدالت يا انساندوستى را پيشنهاد مىكند، اگر حقوق بشر را پيشنهاد مىكند، پيشنهادهايى است كه در روح بشر ضمانت اجرايى دارد. ولى آنچه اروپا مىگويد، پيشنهادهايى است كه ضمانت اجرايى ندارد. | ||
== بشريت امروز به سه چيز نيازمند است == | |||
مىگويد بشريت امروز به سه چيز نيازمند است: | مىگويد بشريت امروز به سه چيز نيازمند است: | ||
1. تعبيرى روحانى از جهان. | |||
=== 1. تعبيرى روحانى از جهان. === | |||
يعنى اولين چيزى كه بشر به آن نيازمند است اين است كه جهان تفسيرى روحانى و معنوى بشود نه تفسيرى مادى. اولين چيزى كه بشر را سرگردان كرده است و به موجب آن هيچ فكر و عقيدهاى به صورت ايمان واقعى در بشر به وجود نمىآيد، ماترياليسم و ماديگرى است، تفسير جهان است به صورت مادى كه جهان هرچه هست ماديات است، جهان كور و كر است، جهان بىشعور است، احمق و ابله است، جهان هدف سرش نمىشود، جهان حق و باطل نمىفهمد، جهان درست و نادرست نمىفهمد، در جهان حق و باطل با يك مقياس سنجيده مىشود، هيچ چيز در دنيا هدف ندارد و ما به عبث آفريده شدهايم. مىگويد اين فكر است كه روح تمدن بشر را ضايع كرده و مىكند. | يعنى اولين چيزى كه بشر به آن نيازمند است اين است كه جهان تفسيرى روحانى و معنوى بشود نه تفسيرى مادى. اولين چيزى كه بشر را سرگردان كرده است و به موجب آن هيچ فكر و عقيدهاى به صورت ايمان واقعى در بشر به وجود نمىآيد، ماترياليسم و ماديگرى است، تفسير جهان است به صورت مادى كه جهان هرچه هست ماديات است، جهان كور و كر است، جهان بىشعور است، احمق و ابله است، جهان هدف سرش نمىشود، جهان حق و باطل نمىفهمد، جهان درست و نادرست نمىفهمد، در جهان حق و باطل با يك مقياس سنجيده مىشود، هيچ چيز در دنيا هدف ندارد و ما به عبث آفريده شدهايم. مىگويد اين فكر است كه روح تمدن بشر را ضايع كرده و مىكند. | ||
خط ۱۰۰: | خط ۱۰۳: | ||
2. آزادى روحانى فرد | === 2. آزادى روحانى فرد === | ||
اين در مقابل مسيحيت است. آزادى فردى يعنى براى فرد شخصيت قائل شدن. | اين در مقابل مسيحيت است. آزادى فردى يعنى براى فرد شخصيت قائل شدن. | ||
اگر انسان از جهان تعبيرى روحانى كند و براى فرد شخصيت قائل نباشد، استعدادها بروز نمىكند. | اگر انسان از جهان تعبيرى روحانى كند و براى فرد شخصيت قائل نباشد، استعدادها بروز نمىكند. | ||
3. اصولى اساسى و داراى تأثير جهانى كه تكامل اجتماع بشرى را بر مبناى روحانى توجيه كند. | === 3. اصولى اساسى و داراى تأثير جهانى كه تكامل اجتماع بشرى را بر مبناى روحانى توجيه كند. === | ||
مقصودش مقررات اساسى اسلامى است. بيش از اين من در اين دو زمينه از اقبال عبارتخوانى نمىكنم. | مقصودش مقررات اساسى اسلامى است. بيش از اين من در اين دو زمينه از اقبال عبارتخوانى نمىكنم. | ||
خط ۱۱۸: | خط ۱۲۱: | ||
در اشعارى كه در همين جلسات خوانده شد شما ديديد كه اقبال چقدر از تقليد كوركورانهاى كه مسلمانان از تمدن غربى دارند انتقاد مىكند؛ و درباره اسلام كه اسلام چنين و چنان است، در اشعار خودش آنچه را كه بايد و مىتوانسته است بگويد گفته است. | در اشعارى كه در همين جلسات خوانده شد شما ديديد كه اقبال چقدر از تقليد كوركورانهاى كه مسلمانان از تمدن غربى دارند انتقاد مىكند؛ و درباره اسلام كه اسلام چنين و چنان است، در اشعار خودش آنچه را كه بايد و مىتوانسته است بگويد گفته است. | ||
== روح اسلامى در مسلمين مرده است == | |||
قسمت سوم اين است: آيا اسلام واقعى امروز در ميان مسلمين وجود دارد يا وجود ندارد؟ | قسمت سوم اين است: آيا اسلام واقعى امروز در ميان مسلمين وجود دارد يا وجود ندارد؟ | ||
اقبال متوجه اين نكته شده كه اسلام، هم در ميان مسلمين وجود دارد و هم وجود ندارد. اسلام وجود دارد به صورت اينكه ما مىبينيم شعائر اسلام در ميان مسلمين هست، بانگ اذان در ميان مردم شنيده مىشود، موقع نماز كه مىشود رو به مساجد مىآورند، مردههاشان را به رسم اسلام دفن مىكنند، براى نوزادهايشان به رسم اسلام تشريفاتى قائل مىشوند، اسمهايشان غالباً اسمهاى اسلامى است، محمّد است، حسن است، حسين است، عبد الرّحيم و عبد الرّحمن است؛ ولى آنچه كه روح اسلام است در اين مردم وجود ندارد، روح اسلام در جامعه اسلامى مرده است. | اقبال متوجه اين نكته شده كه اسلام، هم در ميان مسلمين وجود دارد و هم وجود ندارد. اسلام وجود دارد به صورت اينكه ما مىبينيم شعائر اسلام در ميان مسلمين هست، بانگ اذان در ميان مردم شنيده مىشود، موقع نماز كه مىشود رو به مساجد مىآورند، مردههاشان را به رسم اسلام دفن مىكنند، براى نوزادهايشان به رسم اسلام تشريفاتى قائل مىشوند، اسمهايشان غالباً اسمهاى اسلامى است، محمّد است، حسن است، حسين است، عبد الرّحيم و عبد الرّحمن است؛ ولى آنچه كه روح اسلام است در اين مردم وجود ندارد، روح اسلام در جامعه اسلامى مرده است. | ||
خط ۱۷۶: | خط ۱۸۲: | ||
== منبع == | == منبع == | ||
مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (احياى تفكر اسلامى)، ج25، ص: 425-415- | مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (احياى تفكر اسلامى)، ج25، ص: 425-415-با تلخیص و ویرایش جزئی - | ||
[[رده: وحدت اسلامی ، شخصیتهای تقریبی ]] | [[رده: وحدت اسلامی ، شخصیتهای تقریبی ]] |
ویرایش