confirmed، مدیران
۳۷٬۲۰۱
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
|مرتبط به | |مرتبط به | ||
|دعوت عشیرةالاقربین | |دعوت عشیرةالاقربین | ||
|- | |- | ||
|} | |} | ||
خط ۶۸: | خط ۶۵: | ||
محمد (ص) از كوه پایین آمد در حالى كه عظمت خداوند و جلالت ابّهت الهى او را مدهوش خود كرده بود و به تب و لرز دچار شده بود. چیزى كه اضطرابش را بیشتر مىكرد، این بود كه مىترسید، قریشیان او را تكذیب كرده و او را به دیوانگى نسبت دهند، در حالى كه او عاقل ترین مردم و گرامىترین آنان بود و مبغوض ترین چیزها در نظر او شیاطین و اعمال دیوانگان بود؛ بنابراین، خداوند اراده كرد كه قلبش را مملوّ را شجاعت نماید و به او فراخى دل عنایت فرماید. براى همین از كنار هر سنگ و درختى كه ردّ مىشد، مىشنید كه مىگفتند: | محمد (ص) از كوه پایین آمد در حالى كه عظمت خداوند و جلالت ابّهت الهى او را مدهوش خود كرده بود و به تب و لرز دچار شده بود. چیزى كه اضطرابش را بیشتر مىكرد، این بود كه مىترسید، قریشیان او را تكذیب كرده و او را به دیوانگى نسبت دهند، در حالى كه او عاقل ترین مردم و گرامىترین آنان بود و مبغوض ترین چیزها در نظر او شیاطین و اعمال دیوانگان بود؛ بنابراین، خداوند اراده كرد كه قلبش را مملوّ را شجاعت نماید و به او فراخى دل عنایت فرماید. براى همین از كنار هر سنگ و درختى كه ردّ مىشد، مىشنید كه مىگفتند: | ||
'''السّلام علیك یا رسول اللّه''' . <ref> | '''السّلام علیك یا رسول اللّه''' . <ref> تاریخ تحقیقى اسلام( موسوعة التاریخ الاسلامى )، ج1، ص: 316، به نقل از بحار الانوار، ج 18، ص 206</ref> | ||
به روایتی، جبرئیل امین با هفتاد هزار فرشته و میكائیل با هفتاد هزار فرشته فرود آمدند و برای آن حضرت، كرسی عزت و كرامت آوردند و تاج نبوت و [[رسالت]] را بر سر آن بزرگوار گذاشتند و لوای حمد را به دستش داده و گفتند بر فراز این كرسی برو و خدایت را سپاس گو. به روایت دیگر آن كرسی از یاقوت سرخ و پایهای از آن از زبرجد و پایهای از مروارید بود و چون فرشتگان به سوی آسمان صعود كردند، آن حضرت از كوه حرا پایین آمد و انوار جلال او را فراگرفته بود، به طوری كه كسی توان نظر كردن به چهره مباركش را نداشت و بر هر درخت گیاه و سنگی كه میگذشت، وی را [[سجده]] میكردند و با زبان فصیح میگفتند: | به روایتی، جبرئیل امین با هفتاد هزار فرشته و میكائیل با هفتاد هزار فرشته فرود آمدند و برای آن حضرت، كرسی عزت و كرامت آوردند و تاج نبوت و [[رسالت]] را بر سر آن بزرگوار گذاشتند و لوای حمد را به دستش داده و گفتند بر فراز این كرسی برو و خدایت را سپاس گو. به روایت دیگر آن كرسی از یاقوت سرخ و پایهای از آن از زبرجد و پایهای از مروارید بود و چون فرشتگان به سوی آسمان صعود كردند، آن حضرت از كوه حرا پایین آمد و انوار جلال او را فراگرفته بود، به طوری كه كسی توان نظر كردن به چهره مباركش را نداشت و بر هر درخت گیاه و سنگی كه میگذشت، وی را [[سجده]] میكردند و با زبان فصیح میگفتند: | ||
خط ۷۷: | خط ۷۴: | ||
<big>لا اله الله، محمد رسول الله</big>. | <big>لا اله الله، محمد رسول الله</big>. | ||
خدیجه گفت: من سالهاست كه پیامبری تو را میدانم و هم اكنون نیز شهادت میدهم كه خدایی جز خداوند یكتا نیست و تو رسول و پیامبر خدایی. بدین گونه خدیجه نخستین كسی بود كه به همسرش حضرت محمد (ص) ایمان آورد. <ref> | خدیجه گفت: من سالهاست كه پیامبری تو را میدانم و هم اكنون نیز شهادت میدهم كه خدایی جز خداوند یكتا نیست و تو رسول و پیامبر خدایی. بدین گونه خدیجه نخستین كسی بود كه به همسرش حضرت محمد (ص) ایمان آورد. <ref> منتهی الآمال، ج 1، ص 47</ref> | ||
از میان مردان نیز [[امام علی بن ابیطالب (ع)]]، به محض دیدن چهره نورانی پیامبر (ص) به وی ایمان آورد و شهادتین را بر زبان جاری كرد. از آن پس پیامبر (ص) در كنار [[خانه خدا]] [[نماز]] میگذارد و خدیجه (س) و [[علی (ع)]]<ref>ر.ک:مقاله امام علی (ع)</ref> بر او اقتدا میكردند و نماز میخواندند. <ref> | از میان مردان نیز [[امام علی بن ابیطالب (ع)]]، به محض دیدن چهره نورانی پیامبر (ص) به وی ایمان آورد و شهادتین را بر زبان جاری كرد. از آن پس پیامبر (ص) در كنار [[خانه خدا]] [[نماز]] میگذارد و خدیجه (س) و [[علی (ع)]]<ref>ر.ک:مقاله امام علی (ع)</ref> بر او اقتدا میكردند و نماز میخواندند. <ref> فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله، ص 95</ref> این سه نفر، با جان و مال و هستی خویش اسلام را پرورانده و فراگیر نمودند. | ||
=پانویس= | =پانویس= |