۸۷٬۷۷۵
ویرایش
Mohsenmadani (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
متولد 488(1095) و متوفای563ق(1168م)، برادر بزرگ ابوالقاسم على که کنیه اش را ابوالحسن <ref>اسنوی، 2/215</ref> و ابوالحسین <ref>نعیمى، 1/416</ref> نوشته اند. وی در دمشق زاده شد و در این شهر به دانش اندوزی پرداخت. | متولد 488(1095) و متوفای563ق(1168م)، برادر بزرگ ابوالقاسم على که کنیه اش را ابوالحسن <ref>اسنوی، 2/215</ref> و ابوالحسین <ref>نعیمى، 1/416</ref> نوشته اند. وی در دمشق زاده شد و در این شهر به دانش اندوزی پرداخت. | ||
وجوه قرائات را از ابوالحوش سُبیع بن قیراط و احمد بن محمد بن خلف اندلسى، حدیث را از ابوالقاسم نسیب، ابوطاهر حنائى و ابوالحسن موازینى و فقه را از جمال الاسلام ابوالحسن ابن مسلم و نصرالله مصّیصى فرا گرفت <ref>اسنوی، همانجا؛ نعیمى، 1/416-417</ref>. در 510ق <ref>ابن خلکان، 3/311؛ 520ق </ref> به [[بغداد]] رفت و از گروهى محدثان آنجا از جمله ابوالقاسم ابن المهتدی بالله، ابوطالب زینبى و جز آنان حدیث شنید و در مدرسه نظامیه از اسعد میهنى، فقه، از ابوالفتح ابن برهان، اصول فقه و از ابوعبدالله ابن کدَیه | وجوه قرائات را از ابوالحوش سُبیع بن قیراط و احمد بن محمد بن خلف اندلسى، حدیث را از ابوالقاسم نسیب، ابوطاهر حنائى و ابوالحسن موازینى و فقه را از جمال الاسلام ابوالحسن ابن مسلم و نصرالله مصّیصى فرا گرفت <ref>اسنوی، همانجا؛ نعیمى، 1/416-417</ref>. در 510ق <ref>ابن خلکان، 3/311؛ 520ق </ref> به [[بغداد]] رفت و از گروهى محدثان آنجا از جمله ابوالقاسم ابن المهتدی بالله، ابوطالب زینبى و جز آنان حدیث شنید و در مدرسه نظامیه از اسعد میهنى، فقه، از ابوالفتح ابن برهان، اصول فقه و از ابوعبدالله ابن کدَیه اصول دین و کلام آموخت <ref>ابن خلکان، اسنوی، نعیمى، همانجاها</ref>. صائن در 511ق به حج رفت و در [[مکه]] و [[کوفه]] حدیث شنید و در دانش به پایگاهى بلند دست یافت <ref>یاقوت، ادبا، 13/84</ref>. | ||
در بازگشت به دمشق (514ق) نخست در مدرسه امینیه، معید درس ابوالحسن جمال الاسلام ابن مسلم شد و پس از آن در مدرسه غزالیه و نیز در مقصوره غربى جامع دمشق به تدریس و افتا پرداخت <ref>ابن خلکان، همانجا؛ ابن کثیر، 12/294؛ اسنوی، همانجا</ref>. وی از پذیرش مناصب رسمى همچون نیابت قضا و خطابت جامع دمشق پرهیز داشت و روزگار را به تدریس و افتا و نوشتن حدیث گذراند. وی گذشته از قرائات در نحو و لغت و سرودن شعر نیز دست داشت <ref>اسنوی، 2/216؛ نعیمى، 1/417- 418</ref>. | در بازگشت به دمشق (514ق) نخست در مدرسه امینیه، معید درس ابوالحسن جمال الاسلام ابن مسلم شد و پس از آن در مدرسه غزالیه و نیز در مقصوره غربى جامع دمشق به تدریس و افتا پرداخت <ref>ابن خلکان، همانجا؛ ابن کثیر، 12/294؛ اسنوی، همانجا</ref>. وی از پذیرش مناصب رسمى همچون نیابت قضا و خطابت جامع دمشق پرهیز داشت و روزگار را به تدریس و افتا و نوشتن حدیث گذراند. وی گذشته از قرائات در نحو و لغت و سرودن شعر نیز دست داشت <ref>اسنوی، 2/216؛ نعیمى، 1/417- 418</ref>. | ||
خط ۲۱: | خط ۲۱: | ||
از عنوان ابن عساکر که به صورت شهرت خانوادگى او درآمد، در نسب نامه پدرانش نشانى نیست، بنابراین شاید این نام از خاندان مادرش ام قاسم دختر قاضى ابوالفضل یحیى بن على قرشى گرفته شده باشد <ref>ابن جوزی، یوسف، همانجا</ref>. | از عنوان ابن عساکر که به صورت شهرت خانوادگى او درآمد، در نسب نامه پدرانش نشانى نیست، بنابراین شاید این نام از خاندان مادرش ام قاسم دختر قاضى ابوالفضل یحیى بن على قرشى گرفته شده باشد <ref>ابن جوزی، یوسف، همانجا</ref>. | ||
دوران زندگى ابن عساکر با انقراض سلاجقه شام و روزگار حکمرانى نورالدین زنگى (د 569ق /1174م) و صلاح الدین ایوبى (د 589ق /1193م) بر مناطق شام تقارن داشت. سیاست مذهبى نورالدین زنگى و جانشینان وی و نیز ایوبیان بر مبارزه با تبلیغات فاطمیان | دوران زندگى ابن عساکر با انقراض سلاجقه شام و روزگار حکمرانى نورالدین زنگى (د 569ق /1174م) و صلاح الدین ایوبى (د 589ق /1193م) بر مناطق شام تقارن داشت. سیاست مذهبى نورالدین زنگى و جانشینان وی و نیز ایوبیان بر مبارزه با تبلیغات فاطمیان شیعى مذهب و حمایت از مذاهب [[اهل سنت]] و پیروان حدیث استوار بود، از این رو کار گردآوری و روایت حدیث در روزگار ابن عساکر سخت بالا گرفت و خود وی در این زمینه به چهره ای درخشان بدل گشت. | ||
تحصیلات ابتدایى ابن عساکر از 6 سالگى در دمشق آغاز شد. پدرش، برادر بزرگش صائن و نیای مادریش از جمله نخستین استادان او در حدیث و [[فقه]] بودند <ref>یاقوت، همان، 13/74</ref>. سپس از سُبیع بن قیراط، ابوالقاسم ابن نسیب، ابوطاهر حنائى، جمال الاسلام ابوالحسن على سلمى، ابوالبرکات ابن عبد حارثى و دیگران [[قرآن]] حدیث، فقه و خلاف و اصول آموخت. | تحصیلات ابتدایى ابن عساکر از 6 سالگى در دمشق آغاز شد. پدرش، برادر بزرگش صائن و نیای مادریش از جمله نخستین استادان او در حدیث و [[فقه]] بودند <ref>یاقوت، همان، 13/74</ref>. سپس از سُبیع بن قیراط، ابوالقاسم ابن نسیب، ابوطاهر حنائى، جمال الاسلام ابوالحسن على سلمى، ابوالبرکات ابن عبد حارثى و دیگران [[قرآن]] حدیث، فقه و خلاف و اصول آموخت. | ||
خط ۲۷: | خط ۲۷: | ||
ابن عساکر در جامع اموی و مدارس امینیه، عمادیه، غزالیه دمشق به دانش اندوزی پرداخت <ref>ابن جوزی، یوسف، همانجا؛ ذهبى، المختصر، 302؛ ابن قاضى شهبه، 2/5 -6؛ نعیمى، 1/84 - 85، 180-183، 407- 408</ref>. وی پس از درگذشت پدر برای ادامه تحصیل بار سفر بست و نخست به بغداد، مرکز بزرگ علوم دینى آن روزگار روی آورد (520ق) و در مدرسه نظامیه و دیگر حوزه های علمیه آن شهر حدیث شنید و فقه و خلاف و نحو آموخت <ref>ذهبى، همان، 301-302، سیر، 20/554 - 555</ref>. در 521ق به مکه رفت و حج گزارد. وی در مکه و مدینه از کسان بسیاری حدیث شنید و خود نیز حدیث گفت <ref>ابن جوزی، یوسف، 8(1)/337؛ ذهبى، همانجا</ref>. | ابن عساکر در جامع اموی و مدارس امینیه، عمادیه، غزالیه دمشق به دانش اندوزی پرداخت <ref>ابن جوزی، یوسف، همانجا؛ ذهبى، المختصر، 302؛ ابن قاضى شهبه، 2/5 -6؛ نعیمى، 1/84 - 85، 180-183، 407- 408</ref>. وی پس از درگذشت پدر برای ادامه تحصیل بار سفر بست و نخست به بغداد، مرکز بزرگ علوم دینى آن روزگار روی آورد (520ق) و در مدرسه نظامیه و دیگر حوزه های علمیه آن شهر حدیث شنید و فقه و خلاف و نحو آموخت <ref>ذهبى، همان، 301-302، سیر، 20/554 - 555</ref>. در 521ق به مکه رفت و حج گزارد. وی در مکه و مدینه از کسان بسیاری حدیث شنید و خود نیز حدیث گفت <ref>ابن جوزی، یوسف، 8(1)/337؛ ذهبى، همانجا</ref>. | ||
در بازگشت از مکه تا 525ق در بغداد ماند و از استادان نظامیه و دیگر بزرگان دارالخلافه از جمله ابوالقاسم هبة الله بن حصین، ابوالحسن على بن عبدالواحد دینوری و هبة الله شروطى حدیث آموخت. در این هنگام بینش علمى و معلومات و محفوظات او اعجاب بغدادیان را برانگیخت <ref>ذهبى، المختصر، 301، تذکره، 4/1328؛ ابن خلکان، 3/309؛ یاقوت، همان، 13/84</ref>. در خلال 5 سالى که در بغداد بود، از شهرهای کوفه، | در بازگشت از مکه تا 525ق در بغداد ماند و از استادان نظامیه و دیگر بزرگان دارالخلافه از جمله ابوالقاسم هبة الله بن حصین، ابوالحسن على بن عبدالواحد دینوری و هبة الله شروطى حدیث آموخت. در این هنگام بینش علمى و معلومات و محفوظات او اعجاب بغدادیان را برانگیخت <ref>ذهبى، المختصر، 301، تذکره، 4/1328؛ ابن خلکان، 3/309؛ یاقوت، همان، 13/84</ref>. در خلال 5 سالى که در بغداد بود، از شهرهای کوفه، موصل رحبه، دیار بکر و نیز جزیره دیدار کرد و با محدثان و حافظان حدیث گفت و شنید داشت. آنگاه به دمشق بازگشت و ازدواج کرد و در 527ق پسرش قاسم به دنیا آمد که بعدها کاتب و راوی آثار پدر شد <ref>همان، 13/75-76؛ بستانى، 3/374</ref>. | ||
دومین سفر ابن عساکر در 529ق به قصد | دومین سفر ابن عساکر در 529ق به قصد خراسان و از راه آذربایجان آغاز شد. وی در این سفر با ابوسعد عبدالحریم سمعانى صاحب کتاب الانساب در مرو دیدار کرد و همراه او به [[نیشابور]] و [[هرات]] رفت <ref>ذهبى، المختصر، همانجا؛ یاقوت، همانجا؛ ابن خلکان، 3/309؛ دانشنامه </ref>. ابن عساکر در این سفر 4 ساله در نیشابور، مرو ، فزار ، سرخس ابیورد ، طوس بسطام بیهق دامغان زنجان تبریز ، ری اصفهان حلوان و همدان حدیث گفت و حدیث شنید <ref>ذهبى، سیر، 20/555 - 556؛ سیوطى، 476</ref> و کتاب الاربعین البلدانیة را مشتمل بر روایت 40 حدیث از 40 محدث در 40 شهر نوشت <ref>یاقوت، همان، 13/78؛ آلوارت، شم 1466</ref>. | ||
سفرهای علمى ابن عساکر از 520ق تا 533ق به درازا کشید و سرانجام با ره آوردی بى مانند از شنیده ها و نوشته هایى در باب روایات و احادیث چون مسند [[احمد بن حنبل]] و مسند | سفرهای علمى ابن عساکر از 520ق تا 533ق به درازا کشید و سرانجام با ره آوردی بى مانند از شنیده ها و نوشته هایى در باب روایات و احادیث چون مسند [[احمد بن حنبل]] و مسند ابویعلى موصلى به دمشق بازگشت <ref>ذهبى، المختصر، همانجا؛ اسنوی، 2/216</ref>. | ||
شمار مشایخ او را در حدیث بالغ بر 1300 مرد و بیش از 80 زن نوشته اند که بسیاری از آنان از همان دوره خردسالى به او اجازه روایت داده بودند <ref>یاقوت، همان، 13/76؛ ذهبى، سیر، 20/556 - 558</ref>. از این پس (533 ق) دوره 40 ساله تألیف و تصنیف و فعالیتهای آموزشى ابن عساکر آغاز مى شود و تا واپسین روزهای زندگى او ادامه مى یابد. | شمار مشایخ او را در حدیث بالغ بر 1300 مرد و بیش از 80 زن نوشته اند که بسیاری از آنان از همان دوره خردسالى به او اجازه روایت داده بودند <ref>یاقوت، همان، 13/76؛ ذهبى، سیر، 20/556 - 558</ref>. از این پس (533 ق) دوره 40 ساله تألیف و تصنیف و فعالیتهای آموزشى ابن عساکر آغاز مى شود و تا واپسین روزهای زندگى او ادامه مى یابد. | ||
خط ۴۷: | خط ۴۷: | ||
====آثار چاپى==== | ====آثار چاپى==== | ||
* | *تاریخ دمشق با عنوان مفصل [[تاریخ مدینة دمشق]] حماها الله و ذکر فضلها و تسمیة من حلّها من الاماثل او اجتاز بنواحیها من واردیها و اهلها، از جامع ترین کتابها در جغرافیای تاریخى و زندگى نامه دانشمندان به ویژه محدثان و حافظان حدیث شهر کهن سال دمشق است که پس از تاریخ نیشابور حاکم نیشابوری (د 412ق)، ذکر اخبار اصبهان ابونعیم اصفهانى (د 430ق) و تاریخ بغداد خطیب بغدادی (د 463ق) در تاریخ شهرهای اسلامى نوشته شده است. شیوه نگارش و تدوین تاریخ دمشق به ترتیب تاریخ بغداد است که ابن عساکر مطالب آن را نزد مشایخ بغداد و دمشق که بعضاً از اصحاب خطیب بوده اند، خوانده و شنیده بود <ref>مارگلیوث، 166؛ شهابى، 20</ref>. کتاب را پیش گفتاری است مفصل از پیشینه تاریخى دمشق: پیدایش و بنا و وجه تسمیه آن، اخبار وارده در فضایل دمشق و شام در احادیث نبوی و فتح آن به دست سپاه اسلام، نقشه شهر دمشق، مساجد، کلیساها، دیرها، دروازه ها و تاریخ بنای هر کدام، ذکر رودها و کاریزها، و زندگى نامه پیامبران، خلفا، والیان، فقیهان، محدثان، قاضیان، قاریان، ادیبان، شاعران و راویانى که از دمشق و دیگر شهرهای دیار شام چون بیروت رمله حلب و بعلبک دیدار کرده اند <ref>منجد، معجم المورخین، 38-39؛ فروخ، 3/357</ref>. مؤلف از نوشته های پیشینیان چون احمد بن معلى (د 286ق) و ابن حمید بن ابى العجائز بهره برده است. زندگى نامه رجال را به شیوه ابونعیم در ذکر اخبار اصبهان <ref>1/77</ref> با نام احمد و از پیامبر اسلام آغاز کرده و زنان محدثه و شاعره دمشق و زنان ناموری را که از دیار شام دیدار کرده اند، به دنبال آورده است. حجم مطالب کتاب که فاصله زمانى دوره پیش از اسلام تا سده 6ق را در برگرفته. به 80 مجلد (هر مجلد در 10 جزء 20 برگى) رسیده است <ref> بستانى، 3/376</ref>. این حجم عظیم، از آوردن اساتید بسیار و تکرار یک موضوع از طرق مختلف ناشى شده است <ref>مارگلیوث، همانجا</ref>. تألیف کتاب در خلال اقامت در دمشق و پیش از سفر به خراسان آغاز شد و تا 549ق که نورالدین بر دمشق دست یافت، حدود 57 مجلد 10 جزئى از آن آماده شده بود، از آن پس با تشویق نورالدین باقى مانده کار، با سرعت دنبال شد و در 559 -560ق یعنى در 60 سالگى مؤلف قسمت اعظم کتاب به پایان رسید و عمادالدین کاتب در سفر اول خود به دمشق (562 ق) 700 جزء از این کتاب را دید و بخشهایى از آن را نزد مؤلف خواند. به گفته پسرش قاسم که پاکنویس و ویرایش آن به کوشش او صورت گرفت، تألیف این کتاب در 565ق به پایان رسیده است <ref>شهابى، 23-24</ref>. تاریخ دمشق در همان زمان مؤلف شهرت و اعتبار فراوان یافت و ابن عساکر خود در دارالحدیث نوریه و جامع دمشق به تدریس آن پرداخت و چون درگذشت، قاسم کار پدر را دنبال کرد <ref> بستانى، همانجا</ref>. | ||
پس از درگذشت ابن عساکر، تاریخ دمشق همچنان محل مراجعه مورخان و جغرافى نویسان و منبع تدریس حافظان حدیث و دانشمندان شافعى بود. هنوز نیم قرن از تاریخ تألیف آن نگذشته بود که یاقوت در تدوین بزرگ ترین معجم جغرافیایى خود به ویژه در مطالب مربوط به خطه شام از آن بهره بسیار برد <ref> بلدان، 1/178، 388، 2/63، 64، 65، 3/98، جم</ref>. عبدالقادر رهاوی (د 612 ق) مدتها در مدرسه ابن حنبلى دمشق ماند و کتاب را از آغاز تا انجام به خط خویش نوشت <ref>نعیمى، 2/87</ref>. ابن شداد در کتاب الاعلاق الخطیرة فى ذکر امراء الشام و الجزیرة در بخش مربوط به تاریخ دمشق از این کتاب بهره جست (ص 17، 25، 26، 27، 61، 73، 269، جم). قاسم ابن عساکر (د 600 ق)، ابوعمرو ابن حاجب، قاسم بن محمد برزالى هر کدام ذیلى بر تاریخ دمشق نوشتند و نیز قاسم ابن عساکر، کرم بن عبدالواحد صفار، ابوشامة مقدسى، احمد بن عبدالدائم مقدسى، ابن منظور، شمس الدین ذهبى، ابن قاضى شهبه، عبدالرحمان سیوطى، ابوالفتح خطیب و چند تن دیگر آن را خلاصه کردند <ref> بستانى، همانجا</ref>. نسخه های خطى بسیاری از تاریخ دمشق در کتابخانه ها موجود است از جمله: نسخه ای در کتابخانه [[الازهر]] [[قاهره]] به شماره 714 به قرائت و تصحیح و اضافات ابن عساکر و پسرش قاسم که با وجود کاستى از کهن ترین نسخ موجود است <ref>منجد، معجم المورخین، 41-42؛ زیدان، 3/79</ref> و نسخه ای در ظاهریه دمشق به شماره های 3367-3383 <ref>منجد، همان، 39؛ زیدان، همانجا</ref> و نیز نسخه هایى در کتابخانه های | پس از درگذشت ابن عساکر، تاریخ دمشق همچنان محل مراجعه مورخان و جغرافى نویسان و منبع تدریس حافظان حدیث و دانشمندان شافعى بود. هنوز نیم قرن از تاریخ تألیف آن نگذشته بود که یاقوت در تدوین بزرگ ترین معجم جغرافیایى خود به ویژه در مطالب مربوط به خطه شام از آن بهره بسیار برد <ref> بلدان، 1/178، 388، 2/63، 64، 65، 3/98، جم</ref>. عبدالقادر رهاوی (د 612 ق) مدتها در مدرسه ابن حنبلى دمشق ماند و کتاب را از آغاز تا انجام به خط خویش نوشت <ref>نعیمى، 2/87</ref>. ابن شداد در کتاب الاعلاق الخطیرة فى ذکر امراء الشام و الجزیرة در بخش مربوط به تاریخ دمشق از این کتاب بهره جست (ص 17، 25، 26، 27، 61، 73، 269، جم). قاسم ابن عساکر (د 600 ق)، ابوعمرو ابن حاجب، قاسم بن محمد برزالى هر کدام ذیلى بر تاریخ دمشق نوشتند و نیز قاسم ابن عساکر، کرم بن عبدالواحد صفار، ابوشامة مقدسى، احمد بن عبدالدائم مقدسى، ابن منظور، شمس الدین ذهبى، ابن قاضى شهبه، عبدالرحمان سیوطى، ابوالفتح خطیب و چند تن دیگر آن را خلاصه کردند <ref> بستانى، همانجا</ref>. نسخه های خطى بسیاری از تاریخ دمشق در کتابخانه ها موجود است از جمله: نسخه ای در کتابخانه [[جامع الازهر|الازهر]] [[قاهره]] به شماره 714 به قرائت و تصحیح و اضافات ابن عساکر و پسرش قاسم که با وجود کاستى از کهن ترین نسخ موجود است <ref>منجد، معجم المورخین، 41-42؛ زیدان، 3/79</ref> و نسخه ای در ظاهریه دمشق به شماره های 3367-3383 <ref>منجد، همان، 39؛ زیدان، همانجا</ref> و نیز نسخه هایى در کتابخانه های عراق مغرب تونس ترکیه لندن دوبلین کمبریج لنینگراد ، ایالات متحده آمریکا و هند که هیچ یک کامل نیست <ref>منجد، همان، 44-49</ref>. | ||
بخشهای چاپ شده این اثر چنین است: تاریخ مدینة دمشق، السیرة النبویة ، تحقیق غزاوی، دمشق، 1404ق /1984م؛ قسم اول از مجلد دوم با دو نقشه از دمشق قدیم، تحقیق صلاح الدین منجد، دمشق، 1954م؛ جلد 10 (حرف باء)، تحقیق دهمان، 1963م؛ (حرف ع) تحقیق نحاس، شهابى و چند تن دیگر، دمشق، 1978م؛ تهذیب 7 بخش با حذب اسانید از 1329ق به بعد توسط بدران و پس از او توسط عبید؛ ولاة دمشق فى العهد السلجوقى، تحقیق صلاح الدین منجد، دمشق، سپس بیروت، 1975م؛ نورالدین محمود بن زنگى، تحقیق الیسیف، دمشق، 1972م؛ على بن ابى طالب (ع)، تحقیق محمد باقر محمودی، بیروت، 1975م؛ تراجم النساء، تحقیق محمد سکینة شهابى، دمشق، 1402ق /1981م؛ عبادله، دمشق، مجمع اللغة ، 1978م؛ زهری، تحقیق قوچانى، دمشق، 1982م؛ معجم بنى امیة ، تحقیق صلاح الدین منجد، بیروت، 1970م؛ حسین بن على (ع) تحقیق محمد باقر محمودی، بیروت، 1979م <ref>منجد، معجم المخطوطات، 1/30، 2/30، 5/34، معجم المورخین، 51 -52؛ شهابى، 18-20</ref>. | بخشهای چاپ شده این اثر چنین است: تاریخ مدینة دمشق، السیرة النبویة ، تحقیق غزاوی، دمشق، 1404ق /1984م؛ قسم اول از مجلد دوم با دو نقشه از دمشق قدیم، تحقیق صلاح الدین منجد، دمشق، 1954م؛ جلد 10 (حرف باء)، تحقیق دهمان، 1963م؛ (حرف ع) تحقیق نحاس، شهابى و چند تن دیگر، دمشق، 1978م؛ تهذیب 7 بخش با حذب اسانید از 1329ق به بعد توسط بدران و پس از او توسط عبید؛ ولاة دمشق فى العهد السلجوقى، تحقیق صلاح الدین منجد، دمشق، سپس بیروت، 1975م؛ نورالدین محمود بن زنگى، تحقیق الیسیف، دمشق، 1972م؛ على بن ابى طالب (ع)، تحقیق محمد باقر محمودی، بیروت، 1975م؛ تراجم النساء، تحقیق محمد سکینة شهابى، دمشق، 1402ق /1981م؛ عبادله، دمشق، مجمع اللغة ، 1978م؛ زهری، تحقیق قوچانى، دمشق، 1982م؛ معجم بنى امیة ، تحقیق صلاح الدین منجد، بیروت، 1970م؛ حسین بن على (ع) تحقیق محمد باقر محمودی، بیروت، 1979م <ref>منجد، معجم المخطوطات، 1/30، 2/30، 5/34، معجم المورخین، 51 -52؛ شهابى، 18-20</ref>. | ||
خط ۱۳۹: | خط ۱۳۹: | ||
==منابع== | ==منابع== | ||
{{رده|2}} | {{رده|2}} | ||
#[[ابن جوزی]] ، عبدالرحمان، المنتظم، [[حیدرآباد دکن]] ، 1358ق | #[[ابن جوزی]] ، عبدالرحمان، المنتظم، [[حیدرآباد دکن]] ، 1358ق | ||
#ابن جوزی، یوسف، مرآة الزمان، حیدرآباد دکن، 1370ق /1951م | #ابن جوزی، یوسف، مرآة الزمان، حیدرآباد دکن، 1370ق /1951م | ||
خط ۱۵۵: | خط ۱۵۶: | ||
#بستانى | #بستانى | ||
#تذکرة النوادر من المخطوطات العربیة ، حیدرآباد دکن، 1350ق | #تذکرة النوادر من المخطوطات العربیة ، حیدرآباد دکن، 1350ق | ||
# | #حاجى خلیفه ، کشف | ||
#خدیویه، فهرست | #خدیویه، فهرست | ||
# | #ذهبى ، محمد، تذکرة الحفاظ، حیدرآباد دکن، 1333-1334ق | ||
#همو، دول الاسلام، بیروت، 1405ق /1985م | #همو، دول الاسلام، بیروت، 1405ق /1985م | ||
#همو، سیر اعلام النبلاء، به کوشش شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت، 1405ق /1985م | #همو، سیر اعلام النبلاء، به کوشش شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت، 1405ق /1985م | ||
#همو، العبر، به کوشش صلاح الدین منجد، [[کویت]] ، 1963م | #همو، العبر، به کوشش صلاح الدین منجد، [[کویت]] ، 1963م | ||
#همو، المختصر المحتاج الیه، بیروت، دارالکتب العلمیة | #همو، المختصر المحتاج الیه، بیروت، دارالکتب العلمیة | ||
# | #زرکلى ، اعلام | ||
#زیدان، جرجى، تاریخ آداب اللغة العربیة ، قاهره، دارالهلال | #زیدان، جرجى، تاریخ آداب اللغة العربیة ، قاهره، دارالهلال | ||
#سبکى، عبدالوهاب، طبقات الشافعیة الکبری، به کوشش محمود طناحى و دیگران، قاهره، 1383ق /1964م | #سبکى، عبدالوهاب، طبقات الشافعیة الکبری، به کوشش محمود طناحى و دیگران، قاهره، 1383ق /1964م | ||
# | #سخاوی ، محمد، الاعلان بالتوبیخ، به کوشش فرانتس روزنتال، بغداد، 1382ق /1963م | ||
#سرکیس، یوسف الیان، معجم المطبوعات العربیة و المعربة ، قاهره، 1346ق /1928م | #سرکیس، یوسف الیان، معجم المطبوعات العربیة و المعربة ، قاهره، 1346ق /1928م | ||
#[[سیوطى]] ، طبقات الحفاظ، بیروت، 1403ق /1983م | #[[سیوطى]] ، طبقات الحفاظ، بیروت، 1403ق /1983م | ||
خط ۱۷۳: | خط ۱۷۴: | ||
#همان، (ادب) | #همان، (ادب) | ||
#همان، (مجامیع) | #همان، (مجامیع) | ||
# | #غنیمه ، عبدالرحیم، تاریخ دانشگاههای بزرگ اسلامى، ترجمه نورالله کسائى، [[تهران]] ، 1364ش | ||
#فروخ، عمر، تاریخ الادب العربى، بیروت، 1984م | #فروخ، عمر، تاریخ الادب العربى، بیروت، 1984م | ||
#الفهرس التمهیدی للمخطوطات المصورة ...، قاهره، 1948م | #الفهرس التمهیدی للمخطوطات المصورة ...، قاهره، 1948م |