۸۷٬۷۸۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲: | خط ۲: | ||
==پیشینه== | ==پیشینه== | ||
وی در سال 1160 یا 1161 (1747 یا 1748م) در قریة الخمیس، واقع در ناحیه منسوب به قبیله انجرا، در سواحل جنوبى مدیترانه میان | وی در سال 1160 یا 1161 (1747 یا 1748م) در قریة الخمیس، واقع در ناحیه منسوب به قبیله انجرا، در سواحل جنوبى مدیترانه میان طنجه و تطوان زاده شد <ref>میشون، 2 -1 ؛ صالح حمدان، 7</ref>. خانواده او از شرفای (ساداتِ) آنجا بودهاند. | ||
وی در کتاب خود | وی در کتاب خود الفهرسة به تفصیل درباره نسب، زادگاه، تحصیلات، گرایشهای فکری، ورود به طریقه صوفیانه، طى مدارج سلوک، زندگى خانوادگى، سفرها و رویدادهای دیگر دوران حیات خویش سخن گفته و آثار خود را نیز به ترتیب تاریخى و در ضمن بیان سرگذشت خویش بر شمرده است. | ||
طبق شجرهنامهای که مترجم به زبان فرانسوی در مقدمه کتاب | طبق شجرهنامهای که مترجم به زبان فرانسوی در مقدمه کتاب الفهرسة تنظیم کرده است، در اصل از طریق [[حسن مثنى]] و امام [[امام حسن|حسن مجتبی(ع)]] به امام [[امام علی|على بن ابى طالب(ع)]] مىرسد. <ref>نک: میشون، 28</ref> | ||
==تحصیلات== | ==تحصیلات== | ||
وی تحصیلات مقدماتى و قرائت [[قرآن]] را در زادگاه خود فراگرفت و یک چند در قصر الکبیر نزد فقیه | وی تحصیلات مقدماتى و قرائت [[قرآن|قرآن]] را در زادگاه خود فراگرفت و یک چند در قصر الکبیر نزد فقیه محمد السوسى و سپس در تطوان نزد استادانى چون احمد الرشا، عبدالکریم بن قرّیش و محمد ورزازی به تحصیل فقه و کلام و تفسیر و علوم ادبى پرداخت. هنگامى که شیخ محمد جنوی به تطوان آمد، وی ملازم مجلس درس او شد و فقه و حدیث و سپس مباحثى در عرفان را از او فراگرفت <ref>ابن عجیبه، الفهرسة، 29-32</ref>. پس از وفات محمد جنوی، ابن عجیبه عازم [[فاس|فاس]] شد و در آنجا به مجلس درس سیدی محمد التاودی ابن سوده پیوست و از او اجازه تدریس و نقل حدیث گرفت. | ||
فاس در آن روزگار یکى از مراکز مهم علوم و معارف اسلامى بود و ابن عجیبه در آن شهر با جمعى از دانشمندان بزرگ | فاس در آن روزگار یکى از مراکز مهم علوم و معارف اسلامى بود و ابن عجیبه در آن شهر با جمعى از دانشمندان بزرگ مغرب آشنا شد و از چندتن از آنان نیز در تفسیر و حدیث و فقه کسب علم کرد و اجازه روایت گرفت <ref>همان، 35- 38</ref>، ولى چندی بعد به تطوان بازگشت و به تعلیم و تدریس مشغول شد و در این سفر (1208ق/1794م) با عارف مشهور سیدی محمد بوزیدی (د 1229ق/1814م) آشنا و به طریقه [[درقاوی]] وارد شد <ref>همان، 32-33</ref>. | ||
==سرگذشت و تحول== | ==سرگذشت و تحول== | ||
وی قبلاً در مجالس درس محمد جنوی به عرفان گرایش یافته و حکم | وی قبلاً در مجالس درس محمد جنوی به عرفان گرایش یافته و حکم ابن عطاءالله و اصول الطریقة شیخ زرّوق را خوانده بود، ولى ورود به طریقه درقاوی تحولى اساسى در فکر و روح او پدید آورد، از علوم ظاهر به علم باطن روی آورد، از علایق دنیوی دست شست و در ریّ صوفیه به سیاحت در نواحى مختلف و ارشاد طالبان و تأسیس زاویههایى برای اجتماع [[تصوف|صوفیه]] و سیر و سلوک روحانى پرداخت. | ||
وی در فهرسة چگونگى تغییر و تحول روحى و باطنى خود را با ذکر جزئیات بیان مىکند و عوامل مؤثر در این دگرگونى را باز مىگوید <ref>ص 40- 48</ref> و مجاهدتها و ریاضتهای سخت و مساعى و مصائب خود را به تفصیل بر مىشمارد <ref>ص 52 -57</ref> و از جمله ماجرای گرفتار شدن خود و برادر و یارانش را در تطوان که به سبب مجاهدت در تبلیغ و ترویج طریقه و به تهمتى ناروا به زندان افتاده بودند، حکایت مىکند. | وی در فهرسة چگونگى تغییر و تحول روحى و باطنى خود را با ذکر جزئیات بیان مىکند و عوامل مؤثر در این دگرگونى را باز مىگوید <ref>ص 40- 48</ref> و مجاهدتها و ریاضتهای سخت و مساعى و مصائب خود را به تفصیل بر مىشمارد <ref>ص 52 -57</ref> و از جمله ماجرای گرفتار شدن خود و برادر و یارانش را در تطوان که به سبب مجاهدت در تبلیغ و ترویج طریقه و به تهمتى ناروا به زندان افتاده بودند، حکایت مىکند. | ||
با ورود درویشان همراه او به زندان و پیوستن برخى دیگر از صوفیه به آنان، زندان به [[خانقاه]] تبدیل و حلقههای ذکر و تلقین تشکیل شد و زندانیان همگى به آنان پیوستند و در خیرات و خوراکیهایى که از بیرون مىرسید، با آنان سهیم شدند <ref>ص 57 - 58</ref>. پس از 3 روز ابن عجیبه و یارانش از زندان آزاد شدند و از آنان التزام و تعهد گرفته شد که از ترویج و تبلیغ افکار و روشهای صوفیانه خودداری کنند، ولى پس از چندی این خبر به فاس رسید و مردم آنجا عامل تطوان را به سبب این عمل مورد ملامت و تقبیح قرار دادند و فقیه ادیب | با ورود درویشان همراه او به زندان و پیوستن برخى دیگر از صوفیه به آنان، زندان به [[خانقاه|خانقاه]] تبدیل و حلقههای ذکر و تلقین تشکیل شد و زندانیان همگى به آنان پیوستند و در خیرات و خوراکیهایى که از بیرون مىرسید، با آنان سهیم شدند <ref>ص 57 - 58</ref>. پس از 3 روز ابن عجیبه و یارانش از زندان آزاد شدند و از آنان التزام و تعهد گرفته شد که از ترویج و تبلیغ افکار و روشهای صوفیانه خودداری کنند، ولى پس از چندی این خبر به فاس رسید و مردم آنجا عامل تطوان را به سبب این عمل مورد ملامت و تقبیح قرار دادند و فقیه ادیب سیدی سلیمان الحوات در قصیدهای که در فهرسة نقل شده است، به مذمت مسببان آن پرداخت <ref>ص 57 -60</ref>. | ||
این واقعه که ابن عجیبه از آن به عنوان «امتحان» یاد مىکند، به هیچ روی او را از راه و روشى که در پیش گرفته بود، بازنداشت و وی همچنان به دعوت مردم به سوی خدا، تأسیس و تشکیل | این واقعه که ابن عجیبه از آن به عنوان «امتحان» یاد مىکند، به هیچ روی او را از راه و روشى که در پیش گرفته بود، بازنداشت و وی همچنان به دعوت مردم به سوی خدا، تأسیس و تشکیل زاویه و خانقاه در نقاط مختلف آن ناحیه و تألیف و تصنیف آثار علمى و عرفانى مشغول بود تا سرانجام در غماره به طاعون مبتلا شد و درگذشت. مقبره او در نزدیکى طنجه، بر بلندیهایى که بر قریه زمیج و نیز بر دریا و صخرههای جبل الطارق مشرف است، واقع شده و هر سال در اواخر تابستان درویشان درقاوی در آنجا گرد مىآیند و با مراسم خاصى یاد او را گرامى مىدارند <ref>نک: میشون، 91. </ref> | ||
==تصوف== | ==تصوف== | ||
ابن عجیبه از بزرگان سلسله درقاوی و متعلق به شاخه | ابن عجیبه از بزرگان سلسله درقاوی و متعلق به شاخه بوزیدی آن است <ref>تریمینگهام، 112. </ref> این سلسله، چنانکه در فهرسة ابن عجیبه <ref>ص 62 -63</ref> دیده مىشود، از یک جهت به شاذلیه و از جهت دیگر به [[جیلانیه]] مىرسد. | ||
ابن عجیبه با مؤسس طریقه درقاوی | ابن عجیبه با مؤسس طریقه درقاوی ابوحامد العربى درقاوی (1173- 1238ق/1760-1823م) ارتباط نزدیک داشته و غالباً در آثار خود به اقوال او استشهاد مىکند، ولى ورود او به این طریقت در پى آشنایى با سیدی محمد بوزیدی در 1208ق/1794م و در 47 یا 48 سالگى او بوده است <ref>نک: ابن عجیبه، همان، 44</ref>. | ||
پیش از این زمان وی سالها به تحصیل علوم ظاهر و تدریس فقه و حدیث و تفسیر مشغول بوده و در عین حال به زهد و عبادت و ترک و تجرد زندگى مىکرده است <ref>همان، 40</ref>. از این روی بسیاری از تألیفات او در اوایل عمر، به موضوعات مربوط به علوم دینى اختصاص دارد. | پیش از این زمان وی سالها به تحصیل علوم ظاهر و تدریس فقه و حدیث و تفسیر مشغول بوده و در عین حال به زهد و عبادت و ترک و تجرد زندگى مىکرده است <ref>همان، 40</ref>. از این روی بسیاری از تألیفات او در اوایل عمر، به موضوعات مربوط به علوم دینى اختصاص دارد. | ||
اساس روش او در تصوف، حفظ حدود و ظواهر [[شرع]] و وصول به حقیقت از طریق | اساس روش او در تصوف، حفظ حدود و ظواهر [[شریعت|شرع]] و وصول به حقیقت از طریق شریعت است، چنانکه خود شرط علم باطن را عمل به ظاهر شریعت دانسته و گفته است که از علم ظاهر به علم باطن باید رسید و تا ظواهر درست نشود و استقامت نیاید، عمل به بواطن درست نخواهد شد: | ||
«بدان که ثمره علم عمل است، و ثمره عمل حال، و ثمره حال ذوق، و ثمره ذوق شرب، و بعد از شرب سکر و بعد از سکر صحو و بعد از صحو کمال وصال است که آن تمکین و رسوخ در مشهود باشد» <ref>همانجا</ref>. | «بدان که ثمره علم عمل است، و ثمره عمل حال، و ثمره حال ذوق، و ثمره ذوق شرب، و بعد از شرب سکر و بعد از سکر صحو و بعد از صحو کمال وصال است که آن تمکین و رسوخ در مشهود باشد» <ref>همانجا</ref>. | ||
در ایقاظ الهمم نیز شریعت و حقیقت را با | در ایقاظ الهمم نیز شریعت و حقیقت را با اسلام و ایمان و احسان و بدایت و وسط و نهایت یکى و موازی و لازم و ملزوم یکدیگر مىشمارد <ref>ص 47</ref>. | ||
وی با آثار بزرگان تصوف چون [[قشیری]] و [[غزالى]] و [[ابن فارض]] و [[سهروردی]] و مشایخ | وی با آثار بزرگان تصوف چون [[قشیری]] و [[غزالى]] و [[ابن فارض]] و [[سهروردی]] و مشایخ مغرب آشنا بوده و بر برخى از آن آثار شرح نوشته است، ولى دیدگاه او در مسائل عرفانى کلاً بر وحدت وجود مبتنى است <ref>نک: همان، 40-46، 69، جم</ref>. | ||
ابن عجیبه در چگونگى معاش و رفتار و سلوک و افراط در تجرد و اعراض از دنیا و | ابن عجیبه در چگونگى معاش و رفتار و سلوک و افراط در تجرد و اعراض از دنیا و جهاد با نفس از روش درویشان درقاوی و عادات و اعمال قلندر گونه آنان پیروی مىکرد. او و یارانش، سبحههای بلند با دانههای درشت بر گردن مىافکندند، عصا به دست مىگرفتند، جامهای خشن به تن مىکردند و در شهرها و دهکدهها به سیر و سفر مىپرداختند و غالباً هیأت غریب و نامأنوس آنان موجب تعجب و گاه خشم و بیزاری مردم مىشد <ref>همو، الفهرسة، 49-50، 53، 54؛ تریمینگهام، 114. </ref> وی خود گوید که بعد از ورود به طریقه درقاوی به حکم آیه «وَلَقَدْ جِئْتُمونا فُرادی» (انعام /6/94) دارایى خود و حتى کتب علوم ظاهر را فروخت و وجه آن را صرف خرید خانهای برای شیخ خود کرد <ref>همان، 53</ref>، ولى با این همه از شمار آثاری که در ابواب مختلف علوم از او برجای مانده است، چنین برمىآید که زندگانى او صرفاً سیر آفاق و ریاضت و مجاهدت نفسانى نبوده، بلکه بیشتر به تحقیق و مطالعه و تصنیف مىگذشته است. | ||
==آثار== | ==آثار== | ||
خط ۴۶: | خط ۴۶: | ||
معروفترین آثار او اینهاست: | معروفترین آثار او اینهاست: | ||
# | #البحر المدید فى تفسیر القرآن مجید، در 4 جلد. بخشى از آن در قاهره (1375-1376ق) به چاپ رسیده است. | ||
# | #ایقاظ الهمم فى شرح الحکم، شرح [[الحکم]] ابن عطاءالله سکندری است که یک بار در 1331ق در قاهره و بار دیگر در 1961م در همانجا طبع و نشر شده است. این کتاب که ابن عجیبه آن را به درخواست شیخ خود سیدی محمد بوزیدی تصنیف کرده است، نه تنها شامل عقاید و نظریات خود او در مسائل عرفانى است، بلکه یکى از مهمترین منابع درباره اقوال و احوال بزرگان طریقه شاذلیه و درقاویه، چون ابوالحسن شاذلى، احمد یمنى، شیخ زروق، العربى و بوزیدی به شمار مىآید. | ||
# | #الفتوحات الالهیة فى شرح المباحث الاصلیة، شرح منظومه عرفانى ابن بناء سرقسطى است که ابن عجیبه آن را نیز به اشاره شیخ خود سیدی محمد بوزیدی تألیف کرده است. این کتاب نیز یک بار در 1331ق، ذیل ایقاط الهمم در قاهره به چاپ رسید و بار دیگر به تحقیق عبدالرحمان حسن محمود در 1983م در همانجا طبع و نشر شد. | ||
# | #معراج التشوف الى حقائق التصوف، رسالهای است در شرح پارهای الفاظ و اصطلاحات صوفیه. این رساله در 1937م در دمشق به طبع رسیده است و ترجمه فرانسوی آن همراه با تحقیقاتى درباره ابن عجیبه و آثار او موضوع رساله دکتری ژ. ل. میشون بوده و در 1966م انجام یافته است. | ||
# | #الفتوحات القدوسیة فى شرح المقدمة الاجرومیة، شرحى است بر مقدمه منظومه معروف ابن آجروم در نحو که ابن عجیبه آن را به دو وجه نحوی و باطنى گزارش و تفسیر کرده است <ref>نک: ظاهریه، 381- 382</ref>. بخشى از این تألیف که شامل شرح باطنى مقدمه است در 1315ق در استانبول به طبع رسیده است. | ||
# | #ازهار البستان فى طبقات الاعیان، در بیان احوال بزرگان مذهب مالکى است که در ضمن آن به ذکر نحویان و محدثان و صوفیه نیز پرداخته است <ref>وکیل، 2(4)/25. </ref> | ||
# | #الفهرسة، چنانکه ذکر آن گذشت، شرح احوال خود اوست، ترجمه فرانسوی آن نخست در 1968 و 1969م در شمارههای 15 و 16 مجله اربیکا و سپس در همان سال جداگانه در لیدن انتشار یافت. متن اصلى کتاب را دکتر عبدالحمید صالح حمدان در 1990م در قاهره به چاپ رساند. | ||
#دیوان، که شامل قصاید و مقطعاتى در موضوعات عرفانى است و خمریههایى نیز در آن هست که تأثیر شعر صوفیانه ابن فارض در آنها آشکار است. بسیاری از اشعار ابن عجیبه در فهرسة نیز نقل شده است. | #دیوان، که شامل قصاید و مقطعاتى در موضوعات عرفانى است و خمریههایى نیز در آن هست که تأثیر شعر صوفیانه ابن فارض در آنها آشکار است. بسیاری از اشعار ابن عجیبه در فهرسة نیز نقل شده است. | ||
خط ۶۶: | خط ۶۶: | ||
#صالح حمدان، مقدمه بر الفهرسة <ref>نک: ابن عجیبه در همین مآخذ</ref>. | #صالح حمدان، مقدمه بر الفهرسة <ref>نک: ابن عجیبه در همین مآخذ</ref>. | ||
#ظاهریه، خطى (نحو). | #ظاهریه، خطى (نحو). | ||
# | #علوش و عبدالله رجراجى، فهرس المخطوطات العربیة، رباط، 1954م. | ||
#وکیل، مختار، | #وکیل، مختار، فهرست المخطوطات المصورة، قاهره، 1390ق/1970م. | ||
#Arberry; Michon, J. L., L' autobiographie (Fahrasa) dy soufi marocain A h mad ibn q Ag ] ba, Leiden, 1969; Trimingham, J. Spencer, The Sufi Orders in Islam, Oxford, 1971. | #Arberry; Michon, J. L., L' autobiographie (Fahrasa) dy soufi marocain A h mad ibn q Ag ] ba, Leiden, 1969; Trimingham, J. Spencer, The Sufi Orders in Islam, Oxford, 1971. | ||