confirmed، مدیران
۳۷٬۲۱۴
ویرایش
(صفحهای تازه حاوی «{{Mbox | type = notice | class = ambox-In_use | image = 48px|alt=|link= | css = margin: 1px | text = این {{#i...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۷: | خط ۳۷: | ||
عقل یک نیروی درونی انسان است که کنترلکننده و مهارکننده امیال انسان میباشد. عقل، فکر، و حس سه منبع شناخت در [[فلسفه]] هستند. افلاطون، دکارت و اسپینوزا از فیلسوفان عقلگرا هستند. در واقع عقل نیروی تشخیص خوب و بد است که در بدن انسان نهاده شدهاست. در کل موجودات زنده جهان، مغز دارند ولی فقط انسان قادر به درک و هوش است که به آن <big>عقل</big> گفته میشود و به سایر جاندارانی که به نظر میآید عقل و درک و فهم زیادی دارند، در واقع آنها ساقه مغز مخصوص هر نژاد جانداران خود را دارند که پس از انجام آن ماموریت ساقه مغز خود در زندگیش، به مرور زمان از بین میرود. تنها انسان عقل دارد که میتواند به علم های زیادی تا کنون، دست پیدا کند.ساقه مغز، در واقع راه رفتن، غذا خوردن، نگاه کردن، شنیدن، وقت جفت گیری و حتی مردن را دستور میدهد. | عقل یک نیروی درونی انسان است که کنترلکننده و مهارکننده امیال انسان میباشد. عقل، فکر، و حس سه منبع شناخت در [[فلسفه]] هستند. افلاطون، دکارت و اسپینوزا از فیلسوفان عقلگرا هستند. در واقع عقل نیروی تشخیص خوب و بد است که در بدن انسان نهاده شدهاست. در کل موجودات زنده جهان، مغز دارند ولی فقط انسان قادر به درک و هوش است که به آن <big>عقل</big> گفته میشود و به سایر جاندارانی که به نظر میآید عقل و درک و فهم زیادی دارند، در واقع آنها ساقه مغز مخصوص هر نژاد جانداران خود را دارند که پس از انجام آن ماموریت ساقه مغز خود در زندگیش، به مرور زمان از بین میرود. تنها انسان عقل دارد که میتواند به علم های زیادی تا کنون، دست پیدا کند.ساقه مغز، در واقع راه رفتن، غذا خوردن، نگاه کردن، شنیدن، وقت جفت گیری و حتی مردن را دستور میدهد. | ||
=معانی عقل= | |||
اصطلاح عقل در موارد گوناگونی به کار میرود که مشخص شدن هر یک از این موارد به تشخیص و فهم مسائل کمک فراوانی میکند. [[ملاصدرا]] در یک روند تحلیلی، به طبقهبندی معانی و کاربردهای لفظ عقل پرداخته و حوزهی علمی و فلسفی هر یک را مشخص کرده است. او در این تحلیل دو رویکرد دارد: یکی تقسیم براساس جنبهی مفهومشناختی و دیگری تقسیم از نظر هستیشناختی. در رویکرد نخست، توجه وی به کاربردهای لفظ عقل در حوزههای متفاوت است و بیشتر به جنبهی مفهومشناسی مسئله معطوف است. <ref>الاسفار الأربعة، ج 3، ص 418</ref> او در اینجا به پنج معنا از معانی عقل توجه کرده است: | |||
# عقل به معنای زیرکی | |||
# عقل جمعی یا عقل سلیم | |||
# عقل به معنای جزء عملی نفس | |||
# عقل به معنای قوه علمی نفس | |||
# عقل به معنای ادراکات قوه علمی نفس. | |||
وی رویکرد دوم (جنبهی هستیشناختی) در تقسیم معنای عقل را در شرح اصول کافی بیان کرده است. <ref>شرح اصول الکافی، ج 1، ص 223</ref> در این رویکرد، او به جنبه تشکیکی و مرتبهدار بودن حقیقت عقل در برخی از معانی توجه دارد که جنبهی هستیشناختی مراتب نفس بیشتر مورد نظر است. این معانی هم در واقع، همان معانی ششگانهی پیشین هستند؛ با این تفاوت که در این تقسیم، قسم نخست همان قسم سوم تقسیم پیشین است که در اینجا از آن به «عقل غریزی» تعبیر کرده و در موارد خاصی بدان استناد نموده و بر مبنای آن به بررسی مطالب پرداخته است. <ref>الاسفار الأربعة، ج 7، ص 255</ref> در واقع این معنا از عقل همان مدرک کلیات است که هیچ غلط و خطایی در کارکرد آن وجود ندارد. <ref>المبدأ و المعاد، ص 249</ref> با توجه به این تقسیمها، عقل دارای هفت معناست که دو معنای آن در این تحقیق مورد توجه قرار میگیرد: | |||
# آنچه در علم اخلاق از آن با عنوان عقل عملی یاد میشود. | |||
# آنچه در مراتب نفس به عنوان مرتبهای از نفس ناطقه مطرح میشود. | |||
بنابراین اقسام دیگر با این تحقیق بیارتباطاند و آنچه در این مقاله مورد تأکید و توجه قرار گرفته، مراتب عقل و مراحل استکمالی قوهی عاقلهی نفس ناطق انسانی است. | |||
=پانویس= | =پانویس= |