۸٬۲۰۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۰۱: | خط ۲۰۱: | ||
در اصول زیدی پس از ابن مرتضی، برجستهترین جایگاه از آنِ الکافل، نوشته محمد بن یحیی بهران (د ۹۵۷ق/ ۱۵۵۰م) است (صنعا، ۱۴۱۱ق) که چند شرح مهم بر آن نوشته شده است و از جمله رایجترین این شروح، میتوان شرح احمد بن محمد ابن لقمان (د ۱۰۲۹ق/ ۱۶۲۰م)، چاپ شده در صنعا (۱۳۶۰ق/ ۱۹۴۱م) و الروض الحافل از ابراهیم بن محمد مؤیدی (د ۱۰۸۳ق/ ۱۶۷۲م) را برشمرد. [۲۳۷] | در اصول زیدی پس از ابن مرتضی، برجستهترین جایگاه از آنِ الکافل، نوشته محمد بن یحیی بهران (د ۹۵۷ق/ ۱۵۵۰م) است (صنعا، ۱۴۱۱ق) که چند شرح مهم بر آن نوشته شده است و از جمله رایجترین این شروح، میتوان شرح احمد بن محمد ابن لقمان (د ۱۰۲۹ق/ ۱۶۲۰م)، چاپ شده در صنعا (۱۳۶۰ق/ ۱۹۴۱م) و الروض الحافل از ابراهیم بن محمد مؤیدی (د ۱۰۸۳ق/ ۱۶۷۲م) را برشمرد. [۲۳۷] | ||
در سده ۱۱ق/ ۱۷م، حسین بن قاسم از امامان زیدی ، نوشته موجز اصولی خود، الغایه را در اثری با عنوان الهدایه شرح کرد [۲۳۸][۲۳۹][۲۴۰][۲۴۱] که متن و شرح هر دو از رواجی برخوردار بود. مختصری دیگر از صارم الدین وزیر (د ۹۱۳ق/ ۱۵۰۷م)، با نام الفصول اللؤلؤیه نیز از سوی حسن بن احمد جلال شرح گردید. [۲۴۲] سرانجام در سده ۱۳ق/ ۱۹م، باید از کتاب پرتتبع محمد بن علی شوکانی (د ۱۲۵۰ق/ ۱۸۳۴م) با عنوان ارشاد الفحول یاد کرد که با وجود تعلق مؤلف به مذهب زیدی، پژوهشی تطبیقی در اصول مذاهب گوناگون اسلامی است و در نوع خود اثری منحصر به شمار میآید. | در سده ۱۱ق/ ۱۷م، حسین بن قاسم از امامان زیدی ، نوشته موجز اصولی خود، الغایه را در اثری با عنوان الهدایه شرح کرد [۲۳۸][۲۳۹][۲۴۰][۲۴۱] که متن و شرح هر دو از رواجی برخوردار بود. مختصری دیگر از صارم الدین وزیر (د ۹۱۳ق/ ۱۵۰۷م)، با نام الفصول اللؤلؤیه نیز از سوی حسن بن احمد جلال شرح گردید. [۲۴۲] سرانجام در سده ۱۳ق/ ۱۹م، باید از کتاب پرتتبع محمد بن علی شوکانی (د ۱۲۵۰ق/ ۱۸۳۴م) با عنوان ارشاد الفحول یاد کرد که با وجود تعلق مؤلف به مذهب زیدی، پژوهشی تطبیقی در اصول مذاهب گوناگون اسلامی است و در نوع خود اثری منحصر به شمار میآید. | ||
" | |||
=محکمه و اصول فقه= | |||
== نظریههای آغازین اصولی در سده نخست هجری== | |||
با وجود اختلافی گسترده میان گروههای مختلف محکمه در دیدگاههای دینی، از جمله در اصول و روشهای فقهی، باید گفت که تا سال ۶۴ق/ ۶۸۴م مرز دقیقی میان این گرایشها نمیتوان ترسیم کرد. درباره تعالیم فقهی - اصولیِ محکمان نخسیتن، گفتنی است که در میان آنان نه تنها فقیهانی وجود داشتهاند، بلکه محکمه از همان زمان به ارائه برخی نظریههای عمومی در فقه دست یازیدند که از سویی سهم آنان را در نخستین مراحل شکلگیری نظریههای اصولی نشان میدهد و از دیگر سو، تشخص مکتب محکمه به عنوان یک مکتب مستقل در آن دوره را باز مینماید. به عنوان نمونه، از پارهای روایات مشهور برمیآید که محکمه نخستین در پی بدبینی شدید نسبت به احادیث رایج در عصر متأخران صحابه، و با تکیه بر ظواهر و عمومات قرآنی، احکامی را صادر کردهاند که با نقد برخی صحابه مواجه شده است. <ref>محمد بخاری، صحیح، ج۱، ص۶۷، با حاشیه سندی، قاهره، ۱۲۵۷ق.</ref><ref>احمد پاکتچی، «تحلیلی درباره دادههای آثار شیخ مفید درباره خوارج»، ج۱، ص۱۳۶، مجموعه مقالات کنگره جهانی شیخ مفید، قم، ۱۴۱۳ق، شم ۶۷.</ref> در واقع گفتار شیخ مفید در الجمل <ref>محمد مفید، الجمل، ج۱، ص۸۵، قم، ۱۴۱۳ق. </ref> در باره گریز «خوارج» از آثار و اخبار، تکیه آنان بر ظاهر قرآن و انکار «ما خرج عنه القرآن» ناظر به همین گرایشهای افراطی میان محکمه بوده است. <ref>ابن ملاحمی، محمود، المعتمد، ج۱، ص۴۸۵.</ref> | |||
با افتراق محکمه در دهه ۸ سده نخست هجری و پیدایی فرقههایی با طیفهای متفاوت، ازارقه در نگرشهای فقهی - اصولی، نماینده تندروترین جناح محکمه بودهاند و در نقلیات پراکنده از آنان در منابع فرقهشناختی، سعی در آشکار ساختن آراء افراطی آنان دیده میشود، هرچند لوینشتاین در مطالعه خویش، به احتمالی، ظاهرگرایی و سنتگریزی منتسب به محکمه و به ویژه ازارقه را نمایشی اغراقآمیز از سویمخالفان برای بیاعتبار ساختنآنان دانسته است. <ref>ابن ملاحمی، محمود، المعتمد، ج۱، ص۲۵۸-۲۶۰.</ref> بر اساس نقل اشعری، ازارقه جواز اجتهاد الرأی در فقه را انکار کردهاند، در حالی که گروه مقابل ایشان، نجدات، همچون اعتدالشان در دیگر زمینهها، در اصول فقهی خود مشروعیت کاربرد رأی را پذیرا بودهاند. <ref>ابوالحسن اشعری، مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۱۲۷، به کوشش ریتر، ویسبادن، ۱۹۸۰م.</ref><ref>محمد غزالی، المنخول، ج۱، ص۳۲۵، به کوشش محمد حسن هیتو، دمشق، ۱۴۰۰ق/ ۱۹۸۰م.</ref> | |||
== صفریه و اصول فقه== | |||
سخن گفتن در باره گرایشهای اصولی صفریه در سده ۲ق/ ۸م، با توجه به کاستی منابع، هنوز دشوار مینماید، <ref>احمد پاکتچی، «تحلیلی درباره دادههای آثار شیخ مفید درباره خوارج»، ج۱، ص۱۳۸، مجموعه مقالات کنگره جهانی شیخ مفید، قم، ۱۴۱۳ق، شم ۶۷.</ref> اما در باره اندیشه اصولی پیروان این مذهب در سدههای ۳ و ۴ق، به ویژه در مشرق اسلامی، آسانتر میتوان گفتوگو کرد. پیش از آغاز این گفتار، لازم است یادآوری شود که صفریه، در شمار گروههایی از محکمهاند که به رغم اهمیت تاریخی، حیات فرهنگی آنان کمتر مورد توجه قرار گرفته، و در گزارشهای برجای مانده در این باره، ابهاماتی وجود دارد که تنها بر پایه دستگاهی تحلیلی میتوان از آنها استفاده کرد. مبنای بحث در این گفتار، بر پایه دستگاهی نهاده شده است که مؤلف این مقاله بر پایه تحلیل دادههای آثار شیخ مفید و مقایسه آن با منابع دیگر پیشنهاد کرده، و خوارج اعتزالگرای مورد نظر شیخ مفید و مؤلفان عراقی همعصر او را صفریان بلاد جزیره و غرب دریای خزر، و نمایندگان آنان در عراق دانسته است. <ref>احمد پاکتچی، «تحلیلی درباره دادههای آثار شیخ مفید درباره خوارج»، ج۱، ص۱۱۶-۱۱۷.</ref> | |||
از مجموع یادداشتهای شیخ مفید در باره صفریان اعتزالگرا، چنین برمیآید که اینان در نفی حجیت خبر واحد در کنار متقدمان معتزله قرار داشتند و اقبالی به روایت اخبار نشان نمیدادند. <ref>محمد مفید، اوائل المقالات، ج۱، ص۱۳۹.</ref><ref>احمد پاکتچی، «تحلیلی درباره دادههای آثار شیخ مفید درباره خوارج»، ج۱، ص۱۳۹.</ref><ref>احمد پاکتچی، «تحلیلی درباره دادههای آثار شیخ مفید درباره خوارج»، ج۱، ص۱۴۱.</ref> مضمون گفتار در باب اجتهاد و قیاس در «زیادات اوائل المقالات»، <ref>«زیادات اوائل المقالات»، ص۱۵۴- ۱۵۵، منسوب به شیخ مفید، همراه اوائل (هم، مفید).</ref> که در آن از مخالفت صفریه با کاربرد این روشها یادی نیامده، به همان اندازه در باره معتزله نیز غیر دقیق است. | |||
اینک برای تکمیل اطلاعات باید به دو رساله از عالم اهلتحکیم قرن ۳ق (به تخمین) از اهل تل عکبرا، ابوالفضل قرطلوسی با عناوین الرد علی ابیحنیفه فی الرأی و الرد علی الشافعی فی القیاس اشاره کرد. <ref>ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۹۵.</ref> قرطلوسی که ابنندیم به صراحت تعلق او به مذهب صفریه را عنوان نکرده، بر پایه تحلیل، عالمی از صفریان عراقی است که در باره رأی و قیاس، موضعی کاملاً همسان با متقدمان معتزله اتخاذ کرده بوده است. | |||
از اصولنویسان شناخته شده صفری (بنا به تحلیل) در نیمه نخست سده ۴ق/ ۱۰م نیز باید از ابوبکر بردعی، عالم برخاسته از اران و ساکن بغداد یاد کرد که مواضعی نزدیک به معتزله داشته، و دیدگاههای اصولی مذهب خود را در اثری با عنوان الجامع فی اصول الفقه، <ref>ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۹۵.</ref> تدوین کرده بوده است. | |||
== اصول فقه نزد اباضیه== | |||
نقطه آغاز مذهب فقهی اباضی را باید تعالیم جابر بن زید (د ۱۰۳ق/ ۷۲۱م) تلقی کرد که از تابعان بصره و از شاگردان ابنعباس به شمار میآید و به سبب نقش تعیین کنندهاش در شکلگیری فقه اباضیه، «اصل المذهب» نام گرفته است. <ref>درجینی، احمد، طبقات المشائخ بالمغرب، ج۲، ص۲۰۵.</ref> جابر آنگونه که در منابع رجالی از او یاد شده، فقیهی با گرایش درایی است که از افتا گریزی ندارد و از جهات گوناگون در کنار صاحب رأیی چون حسن بصری قرار میگیرد <ref>بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبیر، ج۷، ص۱۳۰- ۱۳۱.</ref> و با وجود نقلی از او از زبان ابنعمر که در فتوا نباید از قرآن و سنت تجاوز کرد، <ref>دارمی، عبدالله، سنن، ج۱، ص۵۹.</ref> در نگرش اصولی خود، با فقدان کتاب و سنت، به سبک مکیان و شاگردان حلقه ابنعباس، از رأی و قیاس پرهیز نداشته است. <ref>یحیی بکوش، فقه جابر بن زید، ج۱، ص۶۹.</ref> | |||
در نیمه اخیر سده ۲ق/ ۸م به گاهی که مباحث اصولی در محافل دینی درگرفته بود، ربیع بن حبیب، به عنوان امام وقت اباضیان و شخصیتی مؤثر در شکلگیری چارچوب اصلی فقه اباضی، بیشتر به گردآوری آثار توجه داشت و گویا به بحثهای اصولی تمایلی نشان نمیداد. در مقابل روش ربیع، در همان عصر صاحبنظرانی مخالف با موضعگیریهای او نیز وجود داشتند که در تاریخ اباضیه به عنوان جناحهایی منحرف شناخته شدهاند و مکتب آنان دیر زمانی نپاییده است. | |||
در رأس این مخالفان، باید از ابوعبدالله بن یزید فزاری نامی یاد کرد که در گزارشی، از مغلوبیت جناح خود در برابر اصحاب ربیع شکایت نموده است. <ref>درجینی، احمد، طبقات المشائخ بالمغرب، ج۲، ص۴۴۷.</ref> این احتمال که نام ضبط شده در نسخ کتاب درجینی، تحریف نام «عبدالله بن یزید»، متکلم نامدار اباضی برخاسته از کوفه و چندی ساکن بغداد بوده باشد، احتمالی قابل تکیه است. حال با در نظر گرفتن اینکه محیط کوفه و بغداد در نیمه دوم سده ۲ق، کانون آموزشهای اصولیِ اصحاب رأی بوده، این فرضیهای قابل تأمل است که در عراق، مکتبی اباضی در مقابل مکتب غالبِ ربیع به رهبری عبدالله بن یزید وجود داشته که نگرشی کلامی بر آموزشهای آن غالب بوده است. احتمالاً طرح برخی از مسائل مقدّمیِ اصولی چون مسأله مقدمه واجب و اجتماع امر و نهی در عرصه اصول اباضیِ سده ۲ق <ref>ابوالحسن اشعری، مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۱۰۷- ۱۰۸.</ref> از سوی همین مکتب صورت گرفته است. <ref>یوسف ورجلانی، العدل و الانصاف، ج۱، ص۸۳.</ref> در منابع اباضی متعهد به ربیع از سده ۳ق/ ۹م به بعد، عبدالله بن یزید در رأس مخالفان ربیع قرار گرفته است. <ref>صلت ابوالمؤثر، «سیرة الی ابیجابر محمد بن جعفر»، ج۱، ص۲۰۹.</ref><ref>محمد کندی، بیان الشرع، ج۳، ص۲۰.</ref> | |||
در سده ۳ق، با وجود غالب بودن پیروان ربیع، هنوز فقه اباضی در حال شکل گرفتن بود و در واقع از سده ۴ق شکلی مدون، و با ثباتی نسبی یافت. فقه تدوین یافته اباضی در سده ۴ق، در مقایسه با مذاهب فقهی اهل سنت، به ویژه با مذهب مالک، قرابتی بسیار داشت و جز نمونهای محدود از ظاهرگرایی به عنوان میراثی از فقه متقدم محکمه، از شذوذ نسبت به مذاهب اهل سنت بدور بود. اباضیان اهل تدوین در این دوره، همچون مذاهب اصحاب حدیثِ متقدم و از آن جمله مالک، در روش فقهی خود تکیه بر منابع نقلی، به ویژه سنت را با کاربرد محدود رأی و قیاس الفت داده بودند و در این راه، گاه با مخالفت عالمانی روبهرو بودند که خود اهل تدوین جوامع فقهی نبودهاند و این ویژگی آنان، یادآور روش اصحاب حدیث متأخر در برخورد با فقه مدون میتوانست بود. <ref>محمد کندی، بیان الشرع، ج۳، ص۶۳۱.</ref> | |||
ابنجعفر (د ۲۸۱ق/ ۸۹۴م) که از کهنترین جامعنویسان اباضی به شمار میآید، اگرچه در موضعگیری نظری در جامع خود، تنها بر دو دلیل کتاب و سنت تکیه کرده است، اما بر پایه اشاراتی در همان اثر و در دیگر منابع اباضی، وی در دیدگاه کلی خود در برخورد با اصول فقه، دستگاه ادله چهارگانه (کتاب، سنت، اجماع و رأی) را پذیرا بوده است. <ref>داک، ج۲، ص۵۹۰ -۵۹۱.</ref> در نقطه مقابل او، عالممعاصرش ابوالمؤثر بهلاوی، ضمن تأکید بر اینکه مستندات فقهی در سنت اباضیه به کتاب و سنت و «آثار ائمه مسلمین (اباضیه)» منحصر است، ابنجعفر را در عمل به رأی، مفرط دانسته، و نکوهش کرده است. ادامه مسیر ابنجعفر، در کتاب الجامع ابنبرکه بهلوی در اواخر همانسده دیده میشود که بخشی مفصل در مقدمه کتاب را به مباحث اصول فقه، به شیوهای نزدیک با آثار متداول اصولی اختصاص داده است. از ویژگیهای ابنبرکه در دیدگاه اصولی باید به قول او در حجیت اقوال صحابه و قرار دادن قیاس در مرتبهای پس از توقیف اشاره کرد. <ref>داک، ج۲، ص۴۶۷.</ref> | |||
از سده ۶ق/ ۱۲م، با رونق گرفتن مطالعات کلامی - اصولی در محافل اباضی مغرب، تألیف آثاری مستقل در علم اصول اباضی تحقق یافت که نخستین نمونه شناخته آن، الادلة و البیان فی اصول الفقه از تبغورین بن عیسی، عالم نفوسی در نیمه دوم سده ۵ق بود. <ref>سالم حارثی، العقود الفضیة، ج۱، ص۲۸۰.</ref> در همین راستا، عالم نامدار مغرب در نیمه دوم سده ۶ق، ابویعقوب ورجلانی کتاب ماندنی العدل و الانصاف را در اصول فقه نگاشت که اهم آثار اصولی در سدههای بعد، شرح و تلخیصهایی از آن بوده است. <ref>احمد شماخی، السیر، ج۱، ص۲۵.</ref><ref>احمد شماخی، السیر، ج۱، ص۳۴.</ref> از جمله میتوان به شرحی از ابوالقاسم برادی در سده ۹ق/ ۱۵م <ref>احمد شماخی، السیر، ج۲، ص۲۱۰.</ref> و تلخیصی از احمد بن سعید شماخی (د ۹۲۸ق/ ۱۵۲۲م) اشاره کرد. <ref>سالم حارثی، العقود الفضیة، ج۱، ص۲۸۰.</ref> | |||
در عمان از آثار مستقل اصولی در سدههای پیشتر باید از الانوار فی الاصول عثمان بن عبدالله اصم یاد کرد <ref>سالم حارثی، العقود الفضیة، ج۱، ص۲۸۰.</ref> و از آثار جدیدتر، فصول الاصول، نوشته خلفان بن جمیل سیابی (عمان، ۱۹۸۲م) را برشمرد. | |||
=منابع= | |||
(۱) محمدکاظم آخوند خراسانی، کفایة الاصول، قم، ۱۴۰۹ق. | |||
(۲) علی آمدی، الاحکام، به کوشش ابراهیم عجوز، بیروت، ۱۴۰۵ق/ ۱۹۸۵م. | |||
(۳) عبدالحمید ابنابیالحدید، شرح نهج البلاغة، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۷۹ق/ ۱۹۵۹م. | |||
(۴) عبدالله ابن ابی شیبه، المصنف، بمبئی، ۱۴۰۰ق/ ۱۹۸۰م. | |||
(۵) محمد ابن ادریس، السرائر، تهران، ۱۲۷۰ق. | |||
(۶) عبدالله ابنبرکه، الجامع، به کوشش عیسی یحیی بارونی، مسقط، ۱۳۹۱ق/ ۱۹۷۱م. | |||
(۷) احمد ابن تیمیه، «نقد مراتب الاجماع»، همراه مراتب الاجماع ابن حزم، بیروت، دارالکتب العلمیه. | |||
(۸) محمد ابن جعفر، الجامع، به کوشش عبدالمنعم عامر، قاهره، ۱۹۸۱م. | |||
(۹) عثمان ابنحاجب، منتهی الوصول، بیروت، ۱۴۰۵ق/ ۱۹۸۵م. | |||
(۱۰) علی ابنحزم، الاحکام، بیروت، ۱۴۰۷ق/ ۱۹۸۷م. | |||
(۱۱) حمزه ابنزهره، «غنیة النزوع»، الجوامع الفقهیة، تهران، ۱۳۷۶ق. | |||
(۱۲) محمد ابنسعد، کتاب الطبقات الکبیر، به کوشش زاخاو و دیگران، لیدن، ۱۹۰۴- ۱۹۱۵م. | |||
(۱۳) فضل ابنشاذان، الایضاح، بیروت، ۱۴۰۲ق/ ۱۹۸۲م. | |||
(۱۴) محمد ابنشهرآشوب، معالمالعلماء، نجف، ۱۳۸۰ق/ ۱۹۶۱م. | |||
(۱۵) علی ابنطاووس، «رسالة فی عدم مضایقة الفوائت»، به کوشش محمد علی طباطبایی مراغی، تراثنا، ۱۴۰۷ق. | |||
(۱۶) علی ابنطاووس، کشف المحجة، نجف، ۱۳۷۰ق/ ۱۹۵۰م. | |||
(۱۷) محمد ابن قبه، «نقض الاشهاد»، ضمن کمال الدین، به کوشش علیاکبر غفاری، قم، ۱۴۰۵ق. | |||
(۱۸) عبدالله ابنمقفع، «رسالة فی الصحابة»، آثار ابن المقفع، بیروت، ۱۴۰۹ق/ ۱۹۸۹م. | |||
(۱۹) محمود ابنملاحمی، المعتمد، به کوشش مکدرموت و مادلونگ، لندن، ۱۹۹۱م. | |||
(۲۰) ابن ندیم، الفهرست. | |||
(۲۱) ابراهیم ابواسحاق شیرازی، التبصرة، به کوشش محمدحسن هیتو، دمشق، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳م. | |||
(۲۲) ابراهیم ابواسحاق شیرازی، اللمع، به کوشش محمد بدرالدین نعسانی، بیروت، ۱۹۸۸م. | |||
(۲۳) ابوالحسین بصری، محمد، المعتمد، به کوشش محمد حمیدالله و دیگران، دمشق، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۵م. | |||
(۲۴) محمد ابوزهره، الامام زید، قاهره، ۱۹۵۹م. | |||
(۲۵) صلت ابوالمؤثر، «سیرة الی ابیجابر محمد بن جعفر»، السیر و الجوابات، به کوشش سیده اسماعیل کاشف، مسقط، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶م. | |||
(۲۶) یعقوب ابویوسف، الرد علی سیر الاوزاعی، به کوشش ابوالوفا افغانی، قاهره، ۱۳۵۷ق. | |||
(۲۷) محمود ارموی، التحصیل من المحصول، به کوشش عبدالحمید علی ابوزینه، بیروت، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۸م. | |||
(۲۸) ابوالحسن اشعری، مقالات الاسلامیین، به کوشش ریتر، ویسبادن، ۱۹۸۰م. | |||
(۲۹) محمد امین استرابادی، الفوائد المدنیة، چ سنگی، ۱۳۲۱ق. | |||
(۳۰) محمد بخاری، صحیح، با حاشیه سندی، قاهره، ۱۲۵۷ق. | |||
(۳۱) عبدالقاهر بغدادی، الفرق بین الفرق، به کوشش محمدزاهد کوثری، قاهره، ۱۳۶۷ق/ ۱۹۴۸م. | |||
(۳۲) یحیی بکوش، فقه جابر بن زید، بیروت، ۱۴۰۷ق/ ۱۹۸۶م. | |||
(۳۳) احمد پاکتچی، الاراء الفقهیة و الاصولیة للشریف الرضی، تهران، ۱۴۰۶ق. | |||
(۳۴) احمد پاکتچی، «تحلیلی درباره دادههای آثار شیخ مفید درباره خوارج»، مجموعه مقالات کنگره جهانی شیخ مفید، قم، ۱۴۱۳ق، شم ۶۷. | |||
(۳۵) احمد پاکتچی، «گرایشهای فقه امامیه در سدههای ۲ و ۳ق»، نامه فرهنگستان، تهران، ۱۳۷۵ش، شم ۴. | |||
(۳۶) علی پزدوی، «اصول الفقه»، در حاشیه کشف الاسرار (هم، علاءالدین بخاری). | |||
(۳۷) «تفسیر»، منسوب به نعمانی، ضمن بحار الانوار، بیروت، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳م. | |||
(۳۸) احمد جصاص، احکام القرآن، بیروت، ۱۴۰۵ق/ ۱۹۸۵م. | |||
(۳۹) عبدالملک جوینی، الورقات، به کوشش حسنزاده، تهران، ۱۳۶۸ش. | |||
(۴۰) حاجی خلیفه، کشف. | |||
(۴۱) سالم حارثی، العقود الفضیة، مسقط، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳م. | |||
(۴۲) احمد خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، قاهره، ۱۳۴۹ق. | |||
(۴۳) محمد خوارزمی، مفاتیح العلوم، به کوشش فان فلوتن، لیدن، ۱۸۹۵م. | |||
(۴۴) عبدالرحیم خیاط، الانتصار، به کوشش نیبرگ، بیروت، ۱۹۸۷- ۱۹۸۸م. | |||
(۴۵) عبدالله دارمی، سنن، دمشق، ۱۳۴۹ق. | |||
(۴۶) احمد درجینی، طبقات المشائخ بالمغرب، به کوشش ابراهیم طلای، قسنطینه، ۱۳۹۴ق/ ۱۹۷۴م. | |||
(۴۷) «زیادات اوائل المقالات»، منسوب به شیخ مفید، همراه اوائل (هم، مفید). | |||
(۴۸) محمد سرخسی، اصول، به کوشش ابوالوفا افغانی، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۲ق. | |||
(۴۹) محمد سرخسی، المبسوط، قاهره، مطبعة الاستقامه. | |||
(۵۰) علی سید مرتضی، الانتصار، نجف، ۱۳۹۱ق/ ۱۹۷۱م. | |||
(۵۱) علی سید مرتضی، «جوابات المسائل التبانیات»، «جوابات المسائل الرسیة الاولی»، «الحدود و الحقائق»، رسائل الشریف المرتضی، به کوشش احمد حسینی، قم، ۱۴۰۵ق. | |||
(۵۲) علی سید مرتضی، الذریعة الی اصول الشریعة، به کوشش ابوالقاسم گرجی، تهران، ۱۳۴۸ش. | |||
(۵۳) علی سید مرتضی، رسائل، (هم، «جوابات»). | |||
(۵۴) علی سید مرتضی، الشافی فی الامامة، به کوشش عبدالزهرا حسینی خطیب، تهران، ۱۴۱۰ق. | |||
(۵۵) محمد شافعی، الام، بولاق، ۱۳۲۱-۱۳۲۶ق. | |||
(۵۶) محمد شافعی، الرسالة، به کوشش احمد محمد شاکر، قاهره، ۱۳۵۸ق/ ۱۹۳۹م. | |||
(۵۷) داک. | |||
(۵۸) احمد شرفالدین، تاریخ الیمن الثقافی، قاهره، ۱۳۸۷ق/ ۱۹۶۷م. | |||
(۵۹) احمد شماخی، السیر، به کوشش احمد بن سعود سیابی، مسقط، ۱۴۰۷ق/ ۱۹۸۷م. | |||
(۶۰) محمد شوکانی، «اتحاف الاکابر»، رسائل خمسه اسانید، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۸ق/ ۱۹۱۰م. | |||
(۶۱) محمد شوکانی، ارشاد الفحول، قاهره، مکتبة مصطفی البابی الحلبی. | |||
(۶۲) محمد شهید اول، ذکری الشیعة، چ سنگی، ۱۲۷۲ق. | |||
(۶۳) زینالدین شهید ثانی، «اجازة للشیخ حسین بن عبدالصمد»، ضمن بحار الانوار مجلسی، بیروت، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳م. | |||
(۶۴) اسعد شیخ الاسلامی، «شرح حال، آثار و آراء باقلانی»، مقالات و بررسیها، ۱۳۵۲ش، شم ۱۳- ۱۶. | |||
(۶۵) محمدحسین صاحب فصول، الفصول الغرویة، چ سنگی، ایران. | |||
(۶۶) عبدالعزیز طباطبایی، مکتبة العلامة الحلی، قم، ۱۴۱۶ق. | |||
(۶۷) محمد طوسی، الخلاف، تهران، ۱۳۷۷ق. | |||
(۶۸) محمد طوسی، عدة الاصول، تهران، ۱۳۱۷ق. | |||
(۶۹) محمد طوسی، الفهرست، به کوشش محمدصادق بحرالعلوم، نجف، کتابخانه مرتضویه. | |||
(۷۰) محمد عبادی، طبقات الفقهاء الشافعیة، به کوشش یوستا ویتستام، لیدن، ۱۹۶۴م. | |||
(۷۱) عبدالقادر قرشی، الجواهر المضیئة، حیدرآباد دکن، ۱۳۳۲ق. | |||
(۷۲) عبدالعزیز علاءالدین بخاری، کشف الاسرار، استانبول، ۱۳۰۸ق. | |||
(۷۳) حسن علامه حلی، «الاجازة الکبیرة»، ضمن بحار الانوار، بیروت، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳م. | |||
(۷۴) حسن علامه حلی، اجوبة المسائل المهنائیة، قم، ۱۴۰۱ق. | |||
(۷۵) حسن علامه حلی، مبادی´ الوصول، به کوشش عبدالحسین محمدعلی بقال، نجف، ۱۴۰۴ق/ ۱۹۸۴م. | |||
(۷۶) محمد غزالی، المستصفی، بولاق، ۱۳۲۲-۱۳۲۴ق. | |||
(۷۷) محمد غزالی، المنخول، به کوشش محمد حسن هیتو، دمشق، ۱۴۰۰ق/ ۱۹۸۰م. | |||
(۷۸) فهرست المخطوطات، دارالکتب المصریه، قاهره، ۱۳۷۵ق/ ۱۹۵۶م، مصطلح الحدیث. | |||
(۷۹) قاضی عبدالجبار، «فضل الاعتزال»، فضل الاعتزال و طبقات المعتزلة، به کوشش فؤاد سید، تونس، ۱۳۹۳ق/ ۱۹۷۴م. | |||
(۸۰) قاضی عبدالجبار، المغنی، بخش الشرعیات، قاهره، ۱۳۸۲ق/ ۱۹۶۳م. | |||
(۸۱) محفوظ کلوذانی، التمهید، به کوشش محمد بن علی بن ابراهیم، مکه، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۵م. | |||
(۸۲) کلینی، محمد، الکافی، به کوشش علیاکبر غفاری، تهران، ۱۳۹۱ق. | |||
(۸۳) اعجاز حسین کنتوری، کشف الحجب و الاستار، کلکته، ۱۳۳۰ق. | |||
(۸۴) محمد کندی، بیان الشرع، قاهره، ۱۴۰۴ق/ ۱۹۸۴م. | |||
(۸۵) جعفر محقق حلی، معارج الاصول، به کوشش محمد حسین رضوی، قم، ۱۴۰۳ق. | |||
(۸۶) جعفر محقق حلی، المعتبر، ایران، ۱۳۱۸ق. | |||
(۸۷) محمد بن حسن شیبانی، الاصل، به کوشش ابوالوفا افغانی، حیدرآباد دکن، ۱۳۹۱ق/ ۱۹۷۱م. | |||
(۸۸) مسند زید بن علی، به کوشش عبدالواسع بن یحیی واسعی، بیروت، ۱۹۶۶م. | |||
(۸۹) محمد مفید، «أجوبة المسائل السرویة»، عده رسائل، قم، کتابخانه مفید. | |||
(۹۰) محمد مفید، اوائل المقالات، به کوشش زنجانی و واعظ چرندابی، تبریز، ۱۳۷۱ق. | |||
(۹۱) محمد مفید، التذکرة، قم، ۱۴۱۳ق. | |||
(۹۲) محمد مفید، الجمل، قم، ۱۴۱۳ق. | |||
(۹۳) محمد مفید، «المسائل الصاغانیة»، عده رسائل، قم، کتابخانه مفید. | |||
(۹۴) محمد مفید، مسائل العویص، قم، ۱۴۱۳ق. | |||
(۹۵) موفق مکی، مناقب ابی حنیفه، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۱ق. | |||
(۹۶) علی منتجب الدین، فهرست، به کوشش عبدالعزیز طباطبایی، قم، ۱۴۰۴ق. | |||
(۹۷) قاسم منصور بالله، الاعتصام، صنعا، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۷م. | |||
(۹۸) ابوالقاسم میرزای قمی، قوانین الاصول، ایران، ۱۳۰۳ق. | |||
(۹۹) احمد نجاشی، رجال، به کوشش موسی شبیری زنجانی، قم، ۱۴۰۷ق. | |||
(۱۰۰) احمد نسایی، سنن، قاهره، ۱۳۴۸ق. | |||
(۱۰۱) ابوالمعین نسفی، تبصرة الادلة، به کوشش کلود سلامه، دمشق، ۱۹۹۰م. | |||
(۱۰۲) عبدالواسع واسعی، مقدمه بر مسند زید بن علی (هم). | |||
(۱۰۳) یوسف ورجلانی، العدل و الانصاف، مسقط، ۱۴۰۴ق/ ۱۹۸۴م. | |||
(۱۰۴) یاقوت حموی، معجم الادباء. | |||
=پانویس= |