پرش به محتوا

کعبه و نقش اجتماعی آن (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:


<sub>
عنوان کعبه و نقش اجتماعی آن مجموعه ای است از یادداشتهای [[مرتضی مطهری|شهید مطهری]] که در زمینه حج و مسائل مرتبط با ان از منظر قران و روایات تدوین شده است . در این نوشتار مباحث مختلفی از قبیل فلسفه تشریع [[حج]] ،فلسفه برخی از مناسک و نیز آثار اجتماعی و سیاسی حج تبیین گردیده و در قسمت پایانی آن  برخی از شبهات مطرح شده در مساله حج پاسخ داده شده است .
<div class="wikiInfo">
==كعبه و نقش اجتماعى آن‏==
{| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ |
|-
!عنوان مقاله!! data-type="authorName" |کعبه و نقش اجتماعی آن
|-
|زبان مقاله
| data-type="authorfatherName" |فارسی
|-
|نویسنده
| data-type="authorBirthPlace" |استاد شهید مرتضی مطهری
|-
 
|}
</div>
 
عنوان کعبه و نقش اجتماعی آن مجموعه ای است از یادداشتهای شهید مطهری که در زمینه حج و مسائل مرتبط با ان از منظر قران و روایات تدوین شده است . در این نوشتار مباحث مختلفی از قبیل فلسفه تشریع حج ،فلسفه برخی از مناسک و نیز آثار اجتماعی و سیاسی حج تبیین گردیده و در قسمت پایانی آن  برخی از شبهات مطرح شده در مساله حج پاسخ داده شده است .  
 
== كعبه و نقش اجتماعى آن‏ ==


1. از آيات قرآن برمى‏آيد كه كعبه قديمى‏ترين معبد جهان است‏ : انَّ اوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ‏ لِلنّاسِ لَلَّذى بِبَكَّةَ مُبارَكاً. رجوع شود به تفاسير مفصل كه از جنبه تاريخى متعرض اين مطلب شده‏اند در سوره حج، آيه 29 و آيه 33 از كعبه به« بيت العتيق» ياد شده. ممكن است مقصود خانه كهنه قديمى باشد و ممكن است مقصود خانه آزاد باشد كه: لا يَمْلِكُهُ أَحَدٌ، چنانكه در روايتى از امام باقر روايت شده( تفسير صافى). .
1. از آيات قرآن برمى‏آيد كه كعبه قديمى‏ترين معبد جهان است‏ : انَّ اوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ‏ لِلنّاسِ لَلَّذى بِبَكَّةَ مُبارَكاً. رجوع شود به تفاسير مفصل كه از جنبه تاريخى متعرض اين مطلب شده‏اند در سوره حج، آيه 29 و آيه 33 از كعبه به« بيت العتيق» ياد شده. ممكن است مقصود خانه كهنه قديمى باشد و ممكن است مقصود خانه آزاد باشد كه: لا يَمْلِكُهُ أَحَدٌ، چنانكه در روايتى از امام باقر روايت شده( تفسير صافى). .
خط ۶۶: خط ۴۹:


[اما بعد، مراسم حج را براى مردم بپا دار، و ايام اللَّه (عبرتهاى تاريخ) را به يادشان آر، و هر صبح و شام براى مراجعه آنان در مجلس عمومى بنشين، به پرسش پرسش‏كننده پاسخ ده، و نادان را علم بياموز، و با عالم مذاكره كن، و نبايد ميان تو و مردم پيام‏رسانى جز زبانت و دربانى جز چهره‏ات باشد ... و به اموال الهى كه نزد تو جمع مى‏گردد بنگر و آن را به عيالمندان و گرسنگانى كه نزد تو هستند به مصرف رسان ... و به ساكنان مكه دستور ده كه از كسانى كه در خانه‏هاشان سكونت مى‏كنند كرايه نگيرند، زيرا خداى سبحان مى‏فرمايد: «عاكف و بادى در اين سرزمين يكسانند». عاكف كسى است كه مقيم مكه است، و بادى كسى است كه اهل مكه نيست و به قصد حج آنجا مى‏آيد. خداوند ما و شما را به آنچه خود دوست دارد موفق سازد.]  
[اما بعد، مراسم حج را براى مردم بپا دار، و ايام اللَّه (عبرتهاى تاريخ) را به يادشان آر، و هر صبح و شام براى مراجعه آنان در مجلس عمومى بنشين، به پرسش پرسش‏كننده پاسخ ده، و نادان را علم بياموز، و با عالم مذاكره كن، و نبايد ميان تو و مردم پيام‏رسانى جز زبانت و دربانى جز چهره‏ات باشد ... و به اموال الهى كه نزد تو جمع مى‏گردد بنگر و آن را به عيالمندان و گرسنگانى كه نزد تو هستند به مصرف رسان ... و به ساكنان مكه دستور ده كه از كسانى كه در خانه‏هاشان سكونت مى‏كنند كرايه نگيرند، زيرا خداى سبحان مى‏فرمايد: «عاكف و بادى در اين سرزمين يكسانند». عاكف كسى است كه مقيم مكه است، و بادى كسى است كه اهل مكه نيست و به قصد حج آنجا مى‏آيد. خداوند ما و شما را به آنچه خود دوست دارد موفق سازد.]  


هرچند در آيه قرآن به مسجد الحرام تعبير شده ولى در قرآن كريم گاهى كلمه كعبه به خصوص بيت و گاهى شامل حريم بيت در تمام حرم مى‏شود، مثل كلمه‏ هَدْياً بالِغَ الْكَعْبَةِ. و همچنين كلمه مسجد الحرام‏  گاهى شامل حريم آن يعنى تمام حرم مى‏شود و على هذا بعيد نيست كه مقصود امام خصوصِ خانه‏هاى مكه نباشد، تمام حرم اين حكم را دارد.
هرچند در آيه قرآن به مسجد الحرام تعبير شده ولى در قرآن كريم گاهى كلمه كعبه به خصوص بيت و گاهى شامل حريم بيت در تمام حرم مى‏شود، مثل كلمه‏ هَدْياً بالِغَ الْكَعْبَةِ. و همچنين كلمه مسجد الحرام‏  گاهى شامل حريم آن يعنى تمام حرم مى‏شود و على هذا بعيد نيست كه مقصود امام خصوصِ خانه‏هاى مكه نباشد، تمام حرم اين حكم را دارد.
خط ۱۱۲: خط ۹۳:




بعضى از اهل ذوق و عرفان گفته‏اند اينكه در آيه دارد «يَأْتوكَ» (نزد تو بيايند) براى اين است كه بايد متوجه مقام ولايت ولى بود و از مجراى وجود او كسب فيض كرد.
بعضى از اهل ذوق و عرفان گفته‏اند اينكه در آيه دارد «يَأْتوكَ» (نزد تو بيايند) براى اين است كه بايد متوجه مقام ولايت ولى بود و از مجراى وجود او كسب فيض كرد.ولى ممكن است نظر به والى باشد كه بايد رهبر و هادى و مرشدى داشته باشند، همان‏طور كه از صدر اسلام امارت حجاج يك سمت حكومتى بوده است.
 
ولى ممكن است نظر به والى باشد كه بايد رهبر و هادى و مرشدى داشته باشند، همان‏طور كه از صدر اسلام امارت حجاج يك سمت حكومتى بوده است.




خط ۱۴۸: خط ۱۲۷:




ايضاً سوره بقره، آيه 142: سَيَقولُ السُّفَهاءُ مِنَ النّاسِ ما وَلّاهُمْ عَنْ قِبْلَتِهِمُ الَّتى كانوا عَلَيْها ... الى آخر آيات قبله.
ايضاً سوره بقره، آيه 142: سَيَقولُ السُّفَهاءُ مِنَ النّاسِ ما وَلّاهُمْ عَنْ قِبْلَتِهِمُ الَّتى كانوا عَلَيْها ... الى آخر آيات قبله.[بزودى مردمان نابخرد گويند: چه انگيزه‏اى آنان را از قبله‏اى كه داشتند رويگردان ساخت (از بيت‏المقدس به كعبه متوجه ساخت)؟ بگو:
[بزودى مردمان نابخرد گويند: چه انگيزه‏اى آنان را از قبله‏اى كه داشتند رويگردان ساخت (از بيت‏المقدس به كعبه متوجه ساخت)؟ بگو:
 
مشرق و مغرب از آنِ خداست (هرجا را كه مصلحت بداند قبله مى‏سازد و) هركه را خواهد به راه راست هدايت مى‏كند.]
مشرق و مغرب از آنِ خداست (هرجا را كه مصلحت بداند قبله مى‏سازد و) هركه را خواهد به راه راست هدايت مى‏كند.]


خط ۱۶۰: خط ۱۳۹:




و هركه قربانى نيابد (يا نتواند) پس سه روز در ايام حج روزه بدارد و هفت روز هنگامى كه (به وطن) بازگشتيد، اين ده روز كامل است. اين (حكم تمتّع) براى كسى است كه (خود و) خانواده‏اش ساكن مسجد الحرام (اهل مكه و اطراف آن) نباشند. و از خدا پروا كنيد و بدانيد كه خدا سخت كيفر است.  
و هركه قربانى نيابد (يا نتواند) پس سه روز در ايام حج روزه بدارد و هفت روز هنگامى كه (به وطن) بازگشتيد، اين ده روز كامل است. اين (حكم تمتّع) براى كسى است كه (خود و) خانواده‏اش ساكن مسجد الحرام (اهل مكه و اطراف آن) نباشند. و از خدا پروا كنيد و بدانيد كه خدا سخت كيفر است.  




خط ۲۲۴: خط ۲۰۳:
7. وسائل‏، جلد 2، صفحه 136، حديث 15:
7. وسائل‏، جلد 2، صفحه 136، حديث 15:
فِى‏ العلل‏ وَ عيون الاخبار بِاسانيدَ تَأْتى عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شاذانَ عَنِ الرِّضا عليه السلام فى حَديثٍ طَويلٍ قالَ: انَّما امِروا بِالْحَجِّ لِعِلَّةِ الْوِفادَةِ الَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ طَلَبِ الزِّيادَةِ وَ الْخُروجِ مِنْ كُلِّ مَا اقْتَرَفَ الْعَبْدُ تائِباً مِمّا مَضى‏ مُسْتأْنِفاً لِما يَسْتَقْبِلُ مَعَ ما فيهِ مِنْ اخراجِ الْامْوالِ وَ تَعَبِ الأَبْدانِ وَ الْاشْتِغالِ عَنِ الْاهْلِ وَ الْوَلَدِ وَ حَظْرِ النَّفْسِ عَنِ اللَّذّاتِ شاخِصاً فِى الْحَرِّ وَ الْبَرْدِ ثابِتاً عَلى ذلِكَ دائِماً، مَعَ الْخُضوعِ وَ الْاسْتِكانَةِ وَ التَّذَلُّلِ مَعَ ما فى ذلِكَ لِجَميعِ الْخَلْقِ مِنَ الْمَنافِع لِجَميعِ مَنْ فى شَرْقِ الْارْضِ وَ غَرْبِها وَ مَنْ فِى الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ مِمَّنْ يَحُجُ وَ مِمِّنْ لا يَحُجُّ مِنْ بَيْنِ تاجِرٍ وَ جالبٍ وَ بائِعٍ وَ مُشْتَرٍ وَ كاسِبٍ وَ مِسْكينٍ وَ مُكارٍ وَ فَقيرٍ وَ قَضاءِ حَوائِجِ اهْلِ الأَطْرافِ فِى الْمَواضِعِ الْمُمْكِنِ لَهُمُ الْاجْتِماعُ فيهِ مَعَ ما فيهِ مِنَ التَّفَقُّهِ وَ نَقْلِ اخْبارِ الْائِمَّةِ فى كُلِّ صُقْعٍ وَ ناحِيَةٍ، كَما قالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: فَلَوْ لا نَفَرَ مَنْ كُلِّ فِرْقَةٍ ... وَ لِيَشْهَدوا مَنافِعَ لَهُمْ.
فِى‏ العلل‏ وَ عيون الاخبار بِاسانيدَ تَأْتى عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شاذانَ عَنِ الرِّضا عليه السلام فى حَديثٍ طَويلٍ قالَ: انَّما امِروا بِالْحَجِّ لِعِلَّةِ الْوِفادَةِ الَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ طَلَبِ الزِّيادَةِ وَ الْخُروجِ مِنْ كُلِّ مَا اقْتَرَفَ الْعَبْدُ تائِباً مِمّا مَضى‏ مُسْتأْنِفاً لِما يَسْتَقْبِلُ مَعَ ما فيهِ مِنْ اخراجِ الْامْوالِ وَ تَعَبِ الأَبْدانِ وَ الْاشْتِغالِ عَنِ الْاهْلِ وَ الْوَلَدِ وَ حَظْرِ النَّفْسِ عَنِ اللَّذّاتِ شاخِصاً فِى الْحَرِّ وَ الْبَرْدِ ثابِتاً عَلى ذلِكَ دائِماً، مَعَ الْخُضوعِ وَ الْاسْتِكانَةِ وَ التَّذَلُّلِ مَعَ ما فى ذلِكَ لِجَميعِ الْخَلْقِ مِنَ الْمَنافِع لِجَميعِ مَنْ فى شَرْقِ الْارْضِ وَ غَرْبِها وَ مَنْ فِى الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ مِمَّنْ يَحُجُ وَ مِمِّنْ لا يَحُجُّ مِنْ بَيْنِ تاجِرٍ وَ جالبٍ وَ بائِعٍ وَ مُشْتَرٍ وَ كاسِبٍ وَ مِسْكينٍ وَ مُكارٍ وَ فَقيرٍ وَ قَضاءِ حَوائِجِ اهْلِ الأَطْرافِ فِى الْمَواضِعِ الْمُمْكِنِ لَهُمُ الْاجْتِماعُ فيهِ مَعَ ما فيهِ مِنَ التَّفَقُّهِ وَ نَقْلِ اخْبارِ الْائِمَّةِ فى كُلِّ صُقْعٍ وَ ناحِيَةٍ، كَما قالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: فَلَوْ لا نَفَرَ مَنْ كُلِّ فِرْقَةٍ ... وَ لِيَشْهَدوا مَنافِعَ لَهُمْ.


[و در كتاب‏ علل الشرايع‏ و عيون اخبار الرضا به چند سند از فضل بن شاذان، از حضرت رضا عليه السلام در حديثى طولانى روايت كرده كه فرمود:
[و در كتاب‏ علل الشرايع‏ و عيون اخبار الرضا به چند سند از فضل بن شاذان، از حضرت رضا عليه السلام در حديثى طولانى روايت كرده كه فرمود:
خط ۲۸۸: خط ۲۶۵:


8. عطف به نمره 5،
8. عطف به نمره 5،
نقل شده از تواريخ و يا روايات كه منصور دوانيقى‏  مى‏خواست مسجد الحرام را توسعه دهد و مردم راضى نمى‏شدند. از حضرت موسى بن جعفر عليه السلام سؤال شد. ايشان منعى ندانستند و گفتند: از مردم بپرسيد آيا شما اول بوديد و بعد در اينجا كعبه و مسجد آمد (مانند ساير مساجد و معابد) و يا اول كعبه و مسجد به وجود آمد و شما بر آن وارد شديد (قريب به اين مضمون)؟ اين استدلال عجيبى است و انحصاراً در مورد كعبه صادق است، زيرا ابراهيم در يك وادى غير ذى زرعى خانه‏اى براى عبادت بنا كرد و از روايات برمى‏آيد كه آنجا را براى همه جهانيان از اهل توحيد قرار داد و اين مطلب به اين صورت بيان شده كه ابراهيم روى بلندى رفت و مردم را آواز داد و اين ندا به همه حتى به كسانى كه در اصلاب و ارحام بودند رسيد .


نقل شده از تواريخ و يا روايات كه منصور دوانيقى‏  مى‏خواست مسجد الحرام را توسعه دهد و مردم راضى نمى‏شدند. از حضرت موسى بن جعفر عليه السلام سؤال شد. ايشان منعى ندانستند و گفتند: از مردم بپرسيد آيا شما اول بوديد و بعد در اينجا كعبه و مسجد آمد (مانند ساير مساجد و معابد) و يا اول كعبه و مسجد به وجود آمد و شما بر آن وارد شديد (قريب به اين مضمون)؟ اين استدلال عجيبى است و انحصاراً در مورد كعبه صادق است، زيرا ابراهيم در يك وادى غير ذى زرعى خانه‏اى براى عبادت بنا كرد و از روايات برمى‏آيد كه آنجا را براى همه جهانيان از اهل توحيد قرار داد و اين مطلب به اين صورت بيان شده كه ابراهيم روى بلندى رفت و مردم را آواز داد و اين ندا به همه حتى به كسانى كه در اصلاب و ارحام بودند رسيد .


به هر حال اينها همه قرينه است براى اينكه كعبه و حريم آن جنبه بين‏المللى اسلامى داشته باشد و براى آنجا كسى نبايد ويزا و اجازه بگيرد، بايد به منزله محل سازمان ملل اسلامى باشد.


لزومى ندارد كه ما منتظر دولت واحد اسلامى باشيم. قبل از آن هم مى‏شود از اين خانه به عنوان مقر سازمان ملل اسلامى نظير آنچه بلوكهاى مختلف جهان سازمان ملل متفق بپا كرده‏اند، داشته باشيم. اين سازمان بايد قسمتهاى مختلف از قبيل شوراى امنيت، سازمان فرهنگى، سازمان بهداشتى و غيره داشته باشد.
به هر حال اينها همه قرينه است براى اينكه كعبه و حريم آن جنبه بين‏المللى اسلامى داشته باشد و براى آنجا كسى نبايد ويزا و اجازه بگيرد، بايد به منزله محل سازمان ملل اسلامى باشد.لزومى ندارد كه ما منتظر دولت واحد اسلامى باشيم. قبل از آن هم مى‏شود از اين خانه به عنوان مقر سازمان ملل اسلامى نظير آنچه بلوكهاى مختلف جهان سازمان ملل متفق بپا كرده‏اند، داشته باشيم. اين سازمان بايد قسمتهاى مختلف از قبيل شوراى امنيت، سازمان فرهنگى، سازمان بهداشتى و غيره داشته باشد.




خط ۳۲۴: خط ۳۰۰:




== احرام ==  
==احرام==  




خط ۳۳۵: خط ۳۱۱:
به در خداى قربى طلب اى ضعيف همت‏ كه نماند اين تقرب كه به پادشاه دارى‏
به در خداى قربى طلب اى ضعيف همت‏ كه نماند اين تقرب كه به پادشاه دارى‏
حج، رمز ريختن و شكستن تعينات و غلافها و حصارهاى خيالى و اعتبارى است. همه دور يك خانه طواف كردن، رمز هدف واحد و فكر و ايده واحد است.
حج، رمز ريختن و شكستن تعينات و غلافها و حصارهاى خيالى و اعتبارى است. همه دور يك خانه طواف كردن، رمز هدف واحد و فكر و ايده واحد است.




همه با هم در يك صحرا وقوف كردن و يك نوع عمل كردن و با هم حركت كردن، رمز حركت در مسير واحد و ثبات بر مبنا و اصل و مبدأ واحد است. جامعه بايد اصول و مبادى ثابتى داشته باشد و در حدود آن اصول و مبادى حركت كند.
همه با هم در يك صحرا وقوف كردن و يك نوع عمل كردن و با هم حركت كردن، رمز حركت در مسير واحد و ثبات بر مبنا و اصل و مبدأ واحد است. جامعه بايد اصول و مبادى ثابتى داشته باشد و در حدود آن اصول و مبادى حركت كند.


جامعه آنگاه در مسير واحد حركت مى‏كند كه هدف واحد داشته باشد و راه وصول به هدف را يك جور تشخيص داده باشد و بعلاوه عادت به نظم و انضباط و اطاعت از امر و فرمانده داشته باشد، و ديگر عدم سوء ظن و وجود حسن تفاهم ميان افراد است.
جامعه آنگاه در مسير واحد حركت مى‏كند كه هدف واحد داشته باشد و راه وصول به هدف را يك جور تشخيص داده باشد و بعلاوه عادت به نظم و انضباط و اطاعت از امر و فرمانده داشته باشد، و ديگر عدم سوء ظن و وجود حسن تفاهم ميان افراد است.


در قرآن مى‏فرمايد: ثُمَّ افيضوا مِنْ حَيْثُ افاضَ النّاسُ. در اين آيه اولًا تعبير به فيضان دارد، چون حجاج در آن صحرا مثل دريا موج مى‏زنند. و بعد به قريش و اهل حُمْس مى‏گويد: شما موقف خود را جدا نكنيد. (آنها به عرفات نمى‏رفتند و در مزدلفه كه ظاهراً مرتفع‏تر هم هست توقف مى‏كردند.)
در قرآن مى‏فرمايد: ثُمَّ افيضوا مِنْ حَيْثُ افاضَ النّاسُ. در اين آيه اولًا تعبير به فيضان دارد، چون حجاج در آن صحرا مثل دريا موج مى‏زنند. و بعد به قريش و اهل حُمْس مى‏گويد: شما موقف خود را جدا نكنيد. (آنها به عرفات نمى‏رفتند و در مزدلفه كه ظاهراً مرتفع‏تر هم هست توقف مى‏كردند.)


== طواف ==  
==طواف==  


16. طواف مثل نماز است‏ (الطَّوافُ بِالْبَيْتِ صَلاةٌ)، مانند نماز درس نظم و انضباط است. متوجه اطراف شدن و تمايل به اين طرف و آن طرف و تكلم و خنده و گريه در آن ممنوع است (رجوع شود به فقه). بعلاوه مطابق فقه شيعه به نحو خاصى بايد شانه چپ هميشه متوجه كعبه باشد. حتى پيرمردترين افراد بايد مقيد به اين انضباط باشد.
16. طواف مثل نماز است‏ (الطَّوافُ بِالْبَيْتِ صَلاةٌ)، مانند نماز درس نظم و انضباط است. متوجه اطراف شدن و تمايل به اين طرف و آن طرف و تكلم و خنده و گريه در آن ممنوع است (رجوع شود به فقه). بعلاوه مطابق فقه شيعه به نحو خاصى بايد شانه چپ هميشه متوجه كعبه باشد. حتى پيرمردترين افراد بايد مقيد به اين انضباط باشد.


 
==هروله==  
== هروله ==  


17. هروله بين صفا و مروه شكستن تكبر و تفرعن و رمز اجابت سريع و دويدن به دنبال مطلوب است، مبارزه با راه رفتن از روى مَرَح است: وَ لا تَمْشِ فِى الْارْضِ مَرَحاً انَّكَ لَنْ تَخْرِقَ الْارْضَ وَ لَنْ تَبْلُغَ الْجِبالَ طولًا. [ترجمه: و در زمين با ناز و خودپسندى راه مرو، كه خداوند هيچ خودپسند نازنده را دوست نمى‏دارد.]
17. هروله بين صفا و مروه شكستن تكبر و تفرعن و رمز اجابت سريع و دويدن به دنبال مطلوب است، مبارزه با راه رفتن از روى مَرَح است: وَ لا تَمْشِ فِى الْارْضِ مَرَحاً انَّكَ لَنْ تَخْرِقَ الْارْضَ وَ لَنْ تَبْلُغَ الْجِبالَ طولًا. [ترجمه: و در زمين با ناز و خودپسندى راه مرو، كه خداوند هيچ خودپسند نازنده را دوست نمى‏دارد.]
خط ۳۵۹: خط ۳۳۱:
18. در فقه شيعه استقبال و استدبار كعبه در حال قضاى حاجت روا نيست و اين منتهاى احترام به كعبه را مى‏رساند.
18. در فقه شيعه استقبال و استدبار كعبه در حال قضاى حاجت روا نيست و اين منتهاى احترام به كعبه را مى‏رساند.


 
==حج با مال حلال==  
== حج با مال حلال ==  


19. به صورت حديث نقل شده:
19. به صورت حديث نقل شده:
خط ۳۶۹: خط ۳۴۰:
حالا بايد گفت: فَما حَجَجْتَ وَ لكِنْ حَجَّتِ الْموتورُ، حَجَّتِ الطَّيّارَةُ وَ السَّيّارَةُ.
حالا بايد گفت: فَما حَجَجْتَ وَ لكِنْ حَجَّتِ الْموتورُ، حَجَّتِ الطَّيّارَةُ وَ السَّيّارَةُ.
[ترجمه: تو به حج نرفته‏اى بلكه موتور و هواپيما و ماشين به حج رفته است.]
[ترجمه: تو به حج نرفته‏اى بلكه موتور و هواپيما و ماشين به حج رفته است.]


سعدى در باب هفتم‏ گلستان‏، حكايت 11 نظر به آيه‏ فَمَنْ فَرَضَ فيهِنَّ الْحَجَّ فَلا رَفَثَ وَ لا فُسوقَ وَ لا جِدالَ فِى الْحَجِ‏ دارد، مى‏گويد:
سعدى در باب هفتم‏ گلستان‏، حكايت 11 نظر به آيه‏ فَمَنْ فَرَضَ فيهِنَّ الْحَجَّ فَلا رَفَثَ وَ لا فُسوقَ وَ لا جِدالَ فِى الْحَجِ‏ دارد، مى‏گويد:
خط ۳۷۸: خط ۳۴۷:


كجاوه‏نشينى را شنيدم كه با عديل خود مى‏گفت: يا للعجب، پياده عاج چو عرصه شطرنج بسر مى‏برد فرزين مى‏شود يعنى به از آن مى‏گردد كه بود و پيادگان حاج باديه بسر بردند و بتر شدند.
كجاوه‏نشينى را شنيدم كه با عديل خود مى‏گفت: يا للعجب، پياده عاج چو عرصه شطرنج بسر مى‏برد فرزين مى‏شود يعنى به از آن مى‏گردد كه بود و پيادگان حاج باديه بسر بردند و بتر شدند.


از من بگوى حاجى مردم گزاى را كو پوستين خلق به آزار مى‏درد
از من بگوى حاجى مردم گزاى را كو پوستين خلق به آزار مى‏درد
خط ۳۸۴: خط ۳۵۲:


حالا بايد گفت: حاجى تو نيستى، موتور است از براى آنك بيچاره بنزين مى‏خورد و بار مى‏برد.
حالا بايد گفت: حاجى تو نيستى، موتور است از براى آنك بيچاره بنزين مى‏خورد و بار مى‏برد.شاعرى هزل‏‌گو فرض كرده كه اگر شتر سجع مُهرى برايش حكاكى شده بود، قاعدتاً مى‏بايست چه باشد؟  
 
شاعرى هزل‏گو فرض كرده كه اگر شتر سجع مُهرى برايش حكاكى شده بود، قاعدتاً مى‏بايست چه باشد؟  
 


در قديم معمول بود كه مردم مى‏رفتند پيش حكاكها برايشان مهر ثبت حك مى‏كردند. گاهى حكاكها ذوق شعرى داشتند و اسم شخص را ضمن شعرى ذكر مى‏كردند.  
در قديم معمول بود كه مردم مى‏رفتند پيش حكاكها برايشان مهر ثبت حك مى‏كردند. گاهى حكاكها ذوق شعرى داشتند و اسم شخص را ضمن شعرى ذكر مى‏كردند.  


علما معمولًا آيه يا ذكرى در سجع مهر خود مى‏آوردند، مثل: ذلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتيهِ مَنْ يَشاءُ يا: انَّ فَتْحَ اللَّهِ قَريبٌ.
علما معمولًا آيه يا ذكرى در سجع مهر خود مى‏آوردند، مثل: ذلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتيهِ مَنْ يَشاءُ يا: انَّ فَتْحَ اللَّهِ قَريبٌ.گاهى اين سجع مهرها چيزهاى خوشمزه‏اى از كار درمى‏آمد. گويند شخصى اسم خودش نور الدين و اسم پدرش نور اللَّه و اسم مادرش نور النساء بود و سجع مهرى خواست.
 
گاهى اين سجع مهرها چيزهاى خوشمزه‏اى از كار درمى‏آمد. گويند شخصى اسم خودش نور الدين و اسم پدرش نور اللَّه و اسم مادرش نور النساء بود و سجع مهرى خواست.
 


حكاك ثبت كرد: خودم نور و بابام نور و ننه‏ام نور- اگر نوره كشم نورٌ على نور.
حكاك ثبت كرد: خودم نور و بابام نور و ننه‏ام نور- اگر نوره كشم نورٌ على نور.
ديگرى به حكاك گفت: اسم پدرزنم در مهرم باشد (افتخارش به پدر زنش بود) و نام چهار سوره قرآن هم باشد. اسم خودش رضا قلى و اسم پدرزنش مير مبارك بود.
ديگرى به حكاك گفت: اسم پدرزنم در مهرم باشد (افتخارش به پدر زنش بود) و نام چهار سوره قرآن هم باشد. اسم خودش رضا قلى و اسم پدرزنش مير مبارك بود.


حكاك ثبت كرد: مزمّل و مدثّر، قل اوحى، تبارك- رضا قلى افشار داماد مير مبارك.
حكاك ثبت كرد: مزمّل و مدثّر، قل اوحى، تبارك- رضا قلى افشار داماد مير مبارك.
خط ۴۰۵: خط ۳۶۶:
گاه بارم خار باشد گاه دُر يار حاجى عبده الراجى شتر
گاه بارم خار باشد گاه دُر يار حاجى عبده الراجى شتر
اما اكنون يار حاجى شتر نيست، موتور است. سجع مهر او اين خواهد بود:
اما اكنون يار حاجى شتر نيست، موتور است. سجع مهر او اين خواهد بود:
گاه بارم بمب باشد گاه دُر يار حاجى عبده الراجى موتور
گاه بارم بمب باشد گاه دُر يار حاجى عبده الراجى موتور
20. از جمله حضرت امير خطاب به قثم كه فرمود: وَ ذَكِّرْهُمْ بِايّامِ اللَّه‏ يعنى آنها را موعظه كن و عبرتهاى تاريخ را براى آنها بازگو كن، معلوم مى‏شود در اين سفر، در اين وقوفات اين استفاده‏ها بايد بشود  
20. از جمله حضرت امير خطاب به قثم كه فرمود: وَ ذَكِّرْهُمْ بِايّامِ اللَّه‏ يعنى آنها را موعظه كن و عبرتهاى تاريخ را براى آنها بازگو كن، معلوم مى‏شود در اين سفر، در اين وقوفات اين استفاده‏ها بايد بشود  


همان‏طورى كه رسول اكرم در حجة الوداع كه آخرين حج و از نظرى اولين حج آن حضرت (بعد از فتح مكه و استقرار حكومت اسلامى) نيز بود همين طور عمل كرد. در آن سال رسول اكرم خودشان سمت امير الحاج را داشتند. خطابه‏هاى مهم آن حضرت همانهاست كه در ايام حج ايراد كرده. در آنجا يك نفر بازگوكننده بود كه كار بلندگو را انجام مى‏داد.
همان‏طورى كه رسول اكرم در حجة الوداع كه آخرين حج و از نظرى اولين حج آن حضرت (بعد از فتح مكه و استقرار حكومت اسلامى) نيز بود همين طور عمل كرد. در آن سال رسول اكرم خودشان سمت امير الحاج را داشتند. خطابه‏هاى مهم آن حضرت همانهاست كه در ايام حج ايراد كرده. در آنجا يك نفر بازگوكننده بود كه كار بلندگو را انجام مى‏داد.رجوع شود به جزوه آقاى كمره‏اى در مورد اين خطبه‏‌ها.
رجوع شود به جزوه آقاى كمره‏اى در مورد اين خطبه‏ها.
 


21. اولين امير الحاج عتّاب بن اسيد و سال بعد حضرت امير بود. كار مهمى كه در آن سفر صورت گرفت، قرائت سوره برائت بود. رجوع شود به تاريخ براى تعيين كارهايى كه به وسيله آن حضرت در آن سفر صورت گرفت.به هر حال بهترين موقع خطابه ايام حج است، آنهم به وسيله سازمان رهبرى حجاج. بهترين نشريه‌‏ها نيز بايد در همين مكان و زمان منتشر شود.


21. اولين امير الحاج عتّاب بن اسيد و سال بعد حضرت امير بود. كار مهمى كه در آن سفر صورت گرفت، قرائت سوره برائت بود. رجوع شود به تاريخ براى تعيين كارهايى كه به وسيله آن حضرت در آن سفر صورت گرفت.
==رمی جمرات==


به هر حال بهترين موقع خطابه ايام حج است، آنهم به وسيله سازمان رهبرى حجاج. بهترين نشريه‏ها نيز بايد در همين مكان و زمان منتشر شود.
22. رمى جمرات رمز اظهار تنفر است. گفته شده آنجا مقبره سه نفر از خائنين است كه در داستان فيل با دشمنان تبانى كرده و به دوستان خيانت كردند.چه مانعى دارد كه اين اظهار تنفر هر سال به صورت زنده‏ترى اجرا شود و خائنين روز، مجسمه يا تمثالشان نصب شود و مسلمين تمثال آنها را سنگباران كنند؟البته اين عمل وقتى خوب است كه حكومت واحد اسلامى تشكيل شود و يك خائن مسلّم كه به تصويب شوراى رهبرى اسلامى رسيده باشد انتخاب گردد.
 
 
== رمی جمرات ==
 
22. رمى جمرات رمز اظهار تنفر است. گفته شده آنجا مقبره سه نفر از خائنين است كه در داستان فيل با دشمنان تبانى كرده و به دوستان خيانت كردند.
 
چه مانعى دارد كه اين اظهار تنفر هر سال به صورت زنده‏ترى اجرا شود و خائنين روز، مجسمه يا تمثالشان نصب شود و مسلمين تمثال آنها را سنگباران كنند؟
 
البته اين عمل وقتى خوب است كه حكومت واحد اسلامى تشكيل شود و يك خائن مسلّم كه به تصويب شوراى رهبرى اسلامى رسيده باشد انتخاب گردد.




23. صافى‏، ذيل آيه 125 از سوره بقره (انْ طَهِّرا بَيْتِىَ لِلطّائِفينَ وَ الْعاكِفينَ وَ الرُّكَّعِ السُّجودِ): القمى‏ عَنِ الصّادِقِ عليه السلام: لَمّا بَنى‏ ابْراهيمُ عليه السلام الْبَيْتَ وَ حَجَّ النّاسُ شَكَتِ الْكَعْبَةُ الَى اللَّهِ تَعالى ما تَلْقى مِنْ انْفاسِ الْمُشْرِكينَ، فَاوْحَى اللَّهُ تَعالى الَيْها: قِرّى كَعْبَتى فَانّى ابْعَثُ فى آخِرِ الزَّمانِ قَوْماً يَتَنَظَّفونَ بِقُضْبانِ الشَّجَرِ وَ يَتَخَلَّلونَ.
23. صافى‏، ذيل آيه 125 از سوره بقره (انْ طَهِّرا بَيْتِىَ لِلطّائِفينَ وَ الْعاكِفينَ وَ الرُّكَّعِ السُّجودِ): القمى‏ عَنِ الصّادِقِ عليه السلام: لَمّا بَنى‏ ابْراهيمُ عليه السلام الْبَيْتَ وَ حَجَّ النّاسُ شَكَتِ الْكَعْبَةُ الَى اللَّهِ تَعالى ما تَلْقى مِنْ انْفاسِ الْمُشْرِكينَ، فَاوْحَى اللَّهُ تَعالى الَيْها: قِرّى كَعْبَتى فَانّى ابْعَثُ فى آخِرِ الزَّمانِ قَوْماً يَتَنَظَّفونَ بِقُضْبانِ الشَّجَرِ وَ يَتَخَلَّلونَ.


وَ فِى‏ العلل‏ وَ العياشى‏ عَنْهُ عليه السلام انَّهُ سُئِلَ: أَ يَغْتَسِلْنَ النِّساءُ اذا اتَيْنَ الْبَيْتَ؟ قالَ: نَعَمْ انَّ اللَّهَ تَعالى يَقولُ: «طَهِّرا بَيْتِىَ لِلطّائِفينَ وَ الْعاكِفينَ وَ الرُّكَّعِ السُّجودِ» فَيَنْبَغى لِلْعَبْدِ انْ لا يَدْخُلَ مَكَّةَ الّا وَ هُوَ طاهِرٌ قَدْ غَسَلَ عَرَقَهُ وَ الأَذى‏ وَ تَطَهَّرَ.
وَ فِى‏ العلل‏ وَ العياشى‏ عَنْهُ عليه السلام انَّهُ سُئِلَ: أَ يَغْتَسِلْنَ النِّساءُ اذا اتَيْنَ الْبَيْتَ؟ قالَ: نَعَمْ انَّ اللَّهَ تَعالى يَقولُ: «طَهِّرا بَيْتِىَ لِلطّائِفينَ وَ الْعاكِفينَ وَ الرُّكَّعِ السُّجودِ» فَيَنْبَغى لِلْعَبْدِ انْ لا يَدْخُلَ مَكَّةَ الّا وَ هُوَ طاهِرٌ قَدْ غَسَلَ عَرَقَهُ وَ الأَذى‏ وَ تَطَهَّرَ.


 
[در تفسير قمى‏ از امام صادق عليه السلام روايت كرده كه: چون ابراهيم عليه السلام خانه كعبه را ساخت و مردم به حج رفتند، كعبه از (بوى گند) نَفَس مشركان به خداوند شكايت كرد، خداوند به آن وحى فرمود:كعبه من آرام باش، من در آخر الزمان قومى را برخواهم انگيخت كه با چوب درخت نظافت و خلال مى‏كنند (و ديگر دهان و نَفَسشان بو نمى‏دهد).
[در تفسير قمى‏ از امام صادق عليه السلام روايت كرده كه: چون ابراهيم عليه السلام خانه كعبه را ساخت و مردم به حج رفتند، كعبه از (بوى گند) نَفَس مشركان به خداوند شكايت كرد، خداوند به آن وحى فرمود:
 
كعبه من آرام باش، من در آخر الزمان قومى را برخواهم انگيخت كه با چوب درخت نظافت و خلال مى‏كنند (و ديگر دهان و نَفَسشان بو نمى‏دهد).




خط ۴۴۶: خط ۳۹۰:
آيا زنانى كه براى طواف كعبه مى‏آيند بايد غسل كنند؟ فرمود: آرى، خداى متعال مى‏فرمايد: خانه مرا براى طواف‏كنندگان و مجاوران حرم و ركوع‏كنندگان سجده‏گزار پاكيزه سازند. پس سزاوار است كه بنده داخل حرم نشود مگر آنكه پاكيزه بوده، عرق و آلودگى خود را شسته و خود را نظافت كرده باشد.]
آيا زنانى كه براى طواف كعبه مى‏آيند بايد غسل كنند؟ فرمود: آرى، خداى متعال مى‏فرمايد: خانه مرا براى طواف‏كنندگان و مجاوران حرم و ركوع‏كنندگان سجده‏گزار پاكيزه سازند. پس سزاوار است كه بنده داخل حرم نشود مگر آنكه پاكيزه بوده، عرق و آلودگى خود را شسته و خود را نظافت كرده باشد.]


 
==قربانی==  
== قربانی ==  


24. آيا قربانى رمز چه كارى است؟ فقط به خاطر كمك به اهل حرم است كه مى‏فرمايد: وَ اطْعِمُوا الْبائِسَ الْفَقيرَ يا: وَ اطْعِمُوا الْقانِعَ وَ الْمُعْتَرَّ، يا رمز كشتن نفس حيوانى است، يا چيز ديگر؟
24. آيا قربانى رمز چه كارى است؟ فقط به خاطر كمك به اهل حرم است كه مى‏فرمايد: وَ اطْعِمُوا الْبائِسَ الْفَقيرَ يا: وَ اطْعِمُوا الْقانِعَ وَ الْمُعْتَرَّ، يا رمز كشتن نفس حيوانى است، يا چيز ديگر؟


25. رجوع شود به داستان معروف ابن ابى العوجاء و عده ديگر از زنادقه كه عمل طواف مسلمانان را به مسخره مى‏گرفتند و خطاب به حضرت صادق گفت: الى‏ كَمْ تَدوسونَ هذَا الْبَيْدَرَ ؟
25. رجوع شود به داستان معروف ابن ابى العوجاء و عده ديگر از زنادقه كه عمل طواف مسلمانان را به مسخره مى‏گرفتند و خطاب به حضرت صادق گفت: الى‏ كَمْ تَدوسونَ هذَا الْبَيْدَرَ ؟


26. رجوع شود به ورقه‏هاى‏ حج.
26. رجوع شود به ورقه‏هاى‏ حج.


27. نهج البلاغه‏، خطبه 1:
27. نهج البلاغه‏، خطبه 1:
خط ۴۶۸: خط ۴۰۸:
و خداى سبحان حج را نشانه خاكسارى بندگان در برابر عظمت او، و اعترافشان به عزت خداوندى‏اش قرار داد، و از ميان آفريدگانش شنوندگانى را برگزيد كه دعوتش را پاسخ گفتند و سخن او را تصديق نمودند،
و خداى سبحان حج را نشانه خاكسارى بندگان در برابر عظمت او، و اعترافشان به عزت خداوندى‏اش قرار داد، و از ميان آفريدگانش شنوندگانى را برگزيد كه دعوتش را پاسخ گفتند و سخن او را تصديق نمودند،


 
و در جاهايى كه پيامبران او به عبادت برخاستند ايستادند، و شباهتى با فرشتگانى كه گرداگرد عرش مى‏گردند پيدا نمودند، در تجارتخانه عبادت او سودها مى‏جويند و به وعده‏گاه آمرزش او شتابان روى مى‏آورند.خداى سبحان كعبه را نشانه اسلام و حرم امن پناهندگان قرار داد. زيارتش را واجب، رعايت حقش را لازم و رفتن به سويش را بر شما حتم گردانيد،  
و در جاهايى كه پيامبران او به عبادت برخاستند ايستادند، و شباهتى با فرشتگانى كه گرداگرد عرش مى‏گردند پيدا نمودند، در تجارتخانه عبادت او سودها مى‏جويند و به وعده‏گاه آمرزش او شتابان روى مى‏آورند.
 
خداى سبحان كعبه را نشانه اسلام و حرم امن پناهندگان قرار داد. زيارتش را واجب، رعايت حقش را لازم و رفتن به سويش را بر شما حتم گردانيد،  


و فرمود: و حق خداوند بر مردم است بر آنان كه توانايى رفتن دارند كه زيارت آن خانه كنند، و هركه با نرفتن خود كفر ورزد بداند كه خداوند از همه جهانيان بى‏نياز است.]
و فرمود: و حق خداوند بر مردم است بر آنان كه توانايى رفتن دارند كه زيارت آن خانه كنند، و هركه با نرفتن خود كفر ورزد بداند كه خداوند از همه جهانيان بى‏نياز است.]
خط ۴۷۸: خط ۴۱۵:
28. نهج البلاغه‏، حكمت 252:
28. نهج البلاغه‏، حكمت 252:
فَرَضَ اللَّهُ الْايمانَ تَطْهيراً مِنَ الشِّرْكِ وَ الصَّلاةَ تَنْزيهاً عَنِ الْكِبْرِ وَ الزَّكاةَ تَسْبيباً لِلرِّزْقِ وَ الصِّيامَ ابْتِلاءً لِاخْلاصِ الْخَلْقِ وَ الْحَجَّ تَقْرِبَةً  لِلدّينِ وَ الْجِهادَ عِزّاً لِلْاسْلامِ وَ الْامْرَ بِالْمَعْروفِ مَصْلَحَةً لِلْعَوامِّ وَ النَّهْىَ عَنِ الْمُنْكَرِ رَدْعاً لِلسُّفَهاءِ وَ صِلَةَ الرَّحِمِ مَنْماةً لِلْعَدَد وَ الْقِصاصَ حَقْناً لِلدِّماءِ وَ اقامَةَ الْحُدودِ اعْظاماً لِلْمَحارِمِ وَ تَرْكَ شُرْبِ الْخَمْرِ تَحْصيناً لِلْعَقْلِ وَ مُجانَبَةَ السَّرِقَةِ ايجاباً لِلْعِفَّةِ وَ تَرْكَ الزِّنا تَحْصيناً لِلنَّسَبِ وَ تَرْكَ اللِّواطِ تَكْثيراً لِلنَّسْلِ وَ الشَّهاداتِ اسْتِظْهاراً عَلَى الْمُجاحَداتِ وَ تَرْكَ الْكَذِبِ تَشْريفاً لِلصِّدقِ وَ السَّلامَ اماناً مِنَ الْمَخاوِفِ وَ الْامانَةَ نِظاماً لِلْامَّةِ وَ الطّاعَةَ تَعْظيماً لِلْامامَةِ.
فَرَضَ اللَّهُ الْايمانَ تَطْهيراً مِنَ الشِّرْكِ وَ الصَّلاةَ تَنْزيهاً عَنِ الْكِبْرِ وَ الزَّكاةَ تَسْبيباً لِلرِّزْقِ وَ الصِّيامَ ابْتِلاءً لِاخْلاصِ الْخَلْقِ وَ الْحَجَّ تَقْرِبَةً  لِلدّينِ وَ الْجِهادَ عِزّاً لِلْاسْلامِ وَ الْامْرَ بِالْمَعْروفِ مَصْلَحَةً لِلْعَوامِّ وَ النَّهْىَ عَنِ الْمُنْكَرِ رَدْعاً لِلسُّفَهاءِ وَ صِلَةَ الرَّحِمِ مَنْماةً لِلْعَدَد وَ الْقِصاصَ حَقْناً لِلدِّماءِ وَ اقامَةَ الْحُدودِ اعْظاماً لِلْمَحارِمِ وَ تَرْكَ شُرْبِ الْخَمْرِ تَحْصيناً لِلْعَقْلِ وَ مُجانَبَةَ السَّرِقَةِ ايجاباً لِلْعِفَّةِ وَ تَرْكَ الزِّنا تَحْصيناً لِلنَّسَبِ وَ تَرْكَ اللِّواطِ تَكْثيراً لِلنَّسْلِ وَ الشَّهاداتِ اسْتِظْهاراً عَلَى الْمُجاحَداتِ وَ تَرْكَ الْكَذِبِ تَشْريفاً لِلصِّدقِ وَ السَّلامَ اماناً مِنَ الْمَخاوِفِ وَ الْامانَةَ نِظاماً لِلْامَّةِ وَ الطّاعَةَ تَعْظيماً لِلْامامَةِ.


[خداوند ايمان را واجب كرد براى پاكسازى از شرك، و نماز را براى پيراستن از كبر، و زكات را براى فراهم آوردن اسباب روزىِ (بينوايان)، و روزه را براى آزمايش اخلاص بندگان، و حج را براى تقويت دين، و جهاد را براى عزت اسلام، و امر به معروف را براى اصلاح عموم مردم، و نهى از منكر را براى بازداشتن نابخردان، و صله رحم را براى رشد و تكثير شمار خويشان، و قصاص را براى پيشگيرى از خونريزى،  
[خداوند ايمان را واجب كرد براى پاكسازى از شرك، و نماز را براى پيراستن از كبر، و زكات را براى فراهم آوردن اسباب روزىِ (بينوايان)، و روزه را براى آزمايش اخلاص بندگان، و حج را براى تقويت دين، و جهاد را براى عزت اسلام، و امر به معروف را براى اصلاح عموم مردم، و نهى از منكر را براى بازداشتن نابخردان، و صله رحم را براى رشد و تكثير شمار خويشان، و قصاص را براى پيشگيرى از خونريزى،  
خط ۴۸۴: خط ۴۲۰:


و اجراى حدود را براى بزرگنمايى حرامهاى الهى، و ترك شراب‏خوارى را براى حفاظت از عقلها، و دورى كردن از دزدى را براى رعايت عفّت، و ترك زنا را براى نگاهدارى و سلامت نسبها، و ترك لواط را براى افزونى نسلها، و گواهيها را براى پشتيبانى از حقوق انكار شده، و ترك دروغ را براى شرافت بخشيدن به راستگويى، و سلام را براى ايمنى بخشيدن از امور هراس‏انگيز، و امانت را براى نظام يافتن افراد امت، و اطاعت را براى بزرگداشت مقام امامت.]
و اجراى حدود را براى بزرگنمايى حرامهاى الهى، و ترك شراب‏خوارى را براى حفاظت از عقلها، و دورى كردن از دزدى را براى رعايت عفّت، و ترك زنا را براى نگاهدارى و سلامت نسبها، و ترك لواط را براى افزونى نسلها، و گواهيها را براى پشتيبانى از حقوق انكار شده، و ترك دروغ را براى شرافت بخشيدن به راستگويى، و سلام را براى ايمنى بخشيدن از امور هراس‏انگيز، و امانت را براى نظام يافتن افراد امت، و اطاعت را براى بزرگداشت مقام امامت.]


29. نهج البلاغه‏، باب كتب، شماره 47 (وَ مِنْ وَصِيَّتِهِ لَهُ عليه السلام لِلْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ عليهما السلام لَمّا ضَرَبَهُ ابْنُ مُلْجَمٍ لَعَنَهُ اللَّهُ):
29. نهج البلاغه‏، باب كتب، شماره 47 (وَ مِنْ وَصِيَّتِهِ لَهُ عليه السلام لِلْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ عليهما السلام لَمّا ضَرَبَهُ ابْنُ مُلْجَمٍ لَعَنَهُ اللَّهُ):


... وَ اللَّهَ اللَّهَ فِى الْقُرْآنِ لا يَسْبِقُكُمْ بِالْعَمَلِ بِهِ غَيْرُكُمْ، وَ اللَّهَ اللَّهَ فِى الصَّلاةِ فَانَّها عَمودُ دينِكُمْ، وَ اللَّهَ اللَّهَ فى بَيْتِ رَبِّكُمْ لا تُخَلّوهُ ما بَقيتُمْ فَانَّهُ انْ تُرِكَ لَمْ تُناظَروا .
... وَ اللَّهَ اللَّهَ فِى الْقُرْآنِ لا يَسْبِقُكُمْ بِالْعَمَلِ بِهِ غَيْرُكُمْ، وَ اللَّهَ اللَّهَ فِى الصَّلاةِ فَانَّها عَمودُ دينِكُمْ، وَ اللَّهَ اللَّهَ فى بَيْتِ رَبِّكُمْ لا تُخَلّوهُ ما بَقيتُمْ فَانَّهُ انْ تُرِكَ لَمْ تُناظَروا .
خط ۵۰۰: خط ۴۳۴:


[آيا نمى‏بينيد كه خداى سبحان همه پيشينيان را از زمان آدم- صلوات اللَّه عليه- تا واپسين امت در اين جهان، به سنگهايى (روى هم چيده) كه نه سود و زيانى مى‏رسانند و نه مى‏بينند و مى‏شنوند آزمايش نمود؟! و آن را حرمتكده و خانه محترم و شكوهمند خويش ساخت «خانه‏اى كه آن را مايه برپايى و اداره امور مردم قرار داد»، آنگاه آن را در سنگلاخ‏ترين سرزمينها و كم‏آبادى‏ترين منطقه‏ها و تنگ‏ترين دره‏ها، در ميان كوههاى سخت و شنزارهاى نرم و چشمه‏هاى كم‏آب و روستاهاى جدا از هم قرار داد، سرزمينى كه نه شتر و نه اسب و نه گاو و گوسفند در آن پرورش مى‏يابد.
[آيا نمى‏بينيد كه خداى سبحان همه پيشينيان را از زمان آدم- صلوات اللَّه عليه- تا واپسين امت در اين جهان، به سنگهايى (روى هم چيده) كه نه سود و زيانى مى‏رسانند و نه مى‏بينند و مى‏شنوند آزمايش نمود؟! و آن را حرمتكده و خانه محترم و شكوهمند خويش ساخت «خانه‏اى كه آن را مايه برپايى و اداره امور مردم قرار داد»، آنگاه آن را در سنگلاخ‏ترين سرزمينها و كم‏آبادى‏ترين منطقه‏ها و تنگ‏ترين دره‏ها، در ميان كوههاى سخت و شنزارهاى نرم و چشمه‏هاى كم‏آب و روستاهاى جدا از هم قرار داد، سرزمينى كه نه شتر و نه اسب و نه گاو و گوسفند در آن پرورش مى‏يابد.


سپس آدم و فرزندان او را فرمان داد كه شانه‏هاى خود را به سوى آن گردانند و به سوى آن روى آورند. آنگاه اين خانه محل سودآورى سفرها و بارانداز بارهاى آنان شد، كه صاحبدلان از فلاتهاى خشك و دور و دره‏هاى پست و عميق و جزيره‏هاى جداجداى درياها به سوى آن مى‏شتابند، شانه‏هاى خود را با خوارى و فروتنى در گرد آن مى‏جنبانند، و لااله‏گويان گرد آن مى‏چرخند، و ژوليده مو و غبارآلود به سوى آن هروله مى‏كنند، در حالى كه جامه‏هاى تن را دور افكنده و با رها ساختن و آرايش نكردن موها زيباييهاى خود را زشت و بدنما ساخته‏اند. اينها همه به جهت آزمون بزرگ و امتحان سخت و آزمايش آشكار و پاكسازى بليغى است كه خداوند آن را سبب رحمت و وسيله رسيدن به بهشتش قرار داده است.
سپس آدم و فرزندان او را فرمان داد كه شانه‏هاى خود را به سوى آن گردانند و به سوى آن روى آورند. آنگاه اين خانه محل سودآورى سفرها و بارانداز بارهاى آنان شد، كه صاحبدلان از فلاتهاى خشك و دور و دره‏هاى پست و عميق و جزيره‏هاى جداجداى درياها به سوى آن مى‏شتابند، شانه‏هاى خود را با خوارى و فروتنى در گرد آن مى‏جنبانند، و لااله‏گويان گرد آن مى‏چرخند، و ژوليده مو و غبارآلود به سوى آن هروله مى‏كنند، در حالى كه جامه‏هاى تن را دور افكنده و با رها ساختن و آرايش نكردن موها زيباييهاى خود را زشت و بدنما ساخته‏اند. اينها همه به جهت آزمون بزرگ و امتحان سخت و آزمايش آشكار و پاكسازى بليغى است كه خداوند آن را سبب رحمت و وسيله رسيدن به بهشتش قرار داده است.


و اگر خداى سبحان مى‏خواست كه حرمتكده و مشعرهاى بزرگ خود را در ميان بوستانهاى پر جويبار و دشتهاى نرم و هموار، پر درخت با ميوه‏هاى در دسترس و بناهاى انبوه و روستاهاى بهم پيوسته و در ميان گندمزارها با گندمهاى درشت و پرمغز و باغهاى سرسبز و زمينهاى حاصلخيز حلقه‏وار و زمينهاى پر آب و بوستانهاى خرم و راههاى آباد قرار دهد مى‏توانست، اما مقدار پاداش به خاطر ضعف آزمون اندك مى‏شد.
و اگر خداى سبحان مى‏خواست كه حرمتكده و مشعرهاى بزرگ خود را در ميان بوستانهاى پر جويبار و دشتهاى نرم و هموار، پر درخت با ميوه‏هاى در دسترس و بناهاى انبوه و روستاهاى بهم پيوسته و در ميان گندمزارها با گندمهاى درشت و پرمغز و باغهاى سرسبز و زمينهاى حاصلخيز حلقه‏وار و زمينهاى پر آب و بوستانهاى خرم و راههاى آباد قرار دهد مى‏توانست، اما مقدار پاداش به خاطر ضعف آزمون اندك مى‏شد.


 
و اگر پى‏‌هايى كه آن خانه بر آن استوار است و سنگهايى كه خانه بر آنها بالا رفته است از زمرد سبز و ياقوت سرخ و گوهرهاى رخشنده و تابان تشكيل مى‏يافت، بى‏شك از فشار و حمله شك در سينه‏ها مى‏كاست و وسوسه‏هاى سخت‏كوشانه ابليس را از دلها مى‏زدود و هرگونه تلاطم شك و ترديد را از مردم برطرف مى‏ساخت؛ولى خداوند بندگانش را به انواع سختيها مى‏آزمايد و به انواع كوششها به بندگى فرا مى‏خواند و به انواع ناخوشاينديها امتحان مى‏كند تا تكبر را از دلشان بيرون كند و خوارى و فروتنى را در جانشان بنشاند و اينها را درهاى گشوده به روى فضلش و اسباب آسان براى دستيابى به عفوش قرار دهد.]
 
و اگر پى‏هايى كه آن خانه بر آن استوار است و سنگهايى كه خانه بر آنها بالا رفته است از زمرد سبز و ياقوت سرخ و گوهرهاى رخشنده و تابان تشكيل مى‏يافت، بى‏شك از فشار و حمله شك در سينه‏ها مى‏كاست و وسوسه‏هاى سخت‏كوشانه ابليس را از دلها مى‏زدود و هرگونه تلاطم شك و ترديد را از مردم برطرف مى‏ساخت؛
 
ولى خداوند بندگانش را به انواع سختيها مى‏آزمايد و به انواع كوششها به بندگى فرا مى‏خواند و به انواع ناخوشاينديها امتحان مى‏كند تا تكبر را از دلشان بيرون كند و خوارى و فروتنى را در جانشان بنشاند و اينها را درهاى گشوده به روى فضلش و اسباب آسان براى دستيابى به عفوش قرار دهد.]


31. در نمره 28 از على عليه السلام نقل كرديم: وَ الْحَجَّ تَقْوِيَةً لِلدّينِ. پس لااقل يكى از فلسفه‏هاى حج تقويت اسلام است. اكنون به چند مطلب بايد اشاره كنيم:
31. در نمره 28 از على عليه السلام نقل كرديم: وَ الْحَجَّ تَقْوِيَةً لِلدّينِ. پس لااقل يكى از فلسفه‏هاى حج تقويت اسلام است. اكنون به چند مطلب بايد اشاره كنيم:
 
مطلب اول اينكه بحث ما در درسهايى است كه از حج و براى حج بايد ياد بگيريم. اينكه مى‏گوييم درس است مقصود اين است كه غير از اعمال ظاهر و مناسك معروف، يك سلسله درسهاى ديگر هم هست كه بعضى را براى حج و بعضى را از حج بايد ياد بگيريم، زيرا اسلام به اعتراف تمام علماى اسلام‏  در همه دستورهاى خود منظورهاى عالى و مقدسى را در نظر گرفته است.
 
==درسهائی از حج==  
مطلب اول اينكه بحث ما در درسهايى است كه از حج و براى حج بايد ياد بگيريم. اينكه مى‏گوييم درس است مقصود اين است كه غير از اعمال ظاهر و مناسك معروف، يك سلسله درسهاى ديگر هم هست كه بعضى را براى حج و بعضى را از حج بايد ياد بگيريم، زيرا اسلام به اعتراف تمام علماى اسلام‏  در همه دستورهاى خود منظورهاى عالى و مقدسى را در نظر گرفته است.  
 
 
== درسهائی از حج ==  


ما يك سلسله درسهاى مقدماتى است كه براى حج يعنى براى رسيدن به منظورهاى اسلام از حج بايد ياد بگيريم و يك سلسله درسهاست كه از حج بايد بياموزيم، حج بايد معلم و ما بايد متعلم باشيم. آن درسهايى كه ما بايد براى حج بياموزيم مقدماتى است براى رسيدن به منظورهاى عالى اسلام از اجتماع عظيم حج و ما خود آن منظورها را از قرآن و سنت آموخته‏ايم، فقط بايد مراقبت كنيم كه اين منظورها واقعاً تأمين شود.
ما يك سلسله درسهاى مقدماتى است كه براى حج يعنى براى رسيدن به منظورهاى اسلام از حج بايد ياد بگيريم و يك سلسله درسهاست كه از حج بايد بياموزيم، حج بايد معلم و ما بايد متعلم باشيم. آن درسهايى كه ما بايد براى حج بياموزيم مقدماتى است براى رسيدن به منظورهاى عالى اسلام از اجتماع عظيم حج و ما خود آن منظورها را از قرآن و سنت آموخته‏ايم، فقط بايد مراقبت كنيم كه اين منظورها واقعاً تأمين شود.




اسلام، ما را يعنى ملل مختلف غير مرتبط به يكديگر را كه نه يك نژاد دارند و نه يك زبان و نه يك رنگ و نه يك حكومت و نه يك مليت، در يك سرزمين با آمادگى روحى فوق‏العاده‏اى جمع كرده است.
اسلام، ما را يعنى ملل مختلف غير مرتبط به يكديگر را كه نه يك نژاد دارند و نه يك زبان و نه يك رنگ و نه يك حكومت و نه يك مليت، در يك سرزمين با آمادگى روحى فوق‏العاده‏اى جمع كرده است.اجتماع قطعاً بى‏نظيرى است، اجتماعى كه از لحاظ كميت كم‏نظير و شايد بى‏نظير است و حدود 320000 از خارج و يك ميليون از خود كشور سعودى امسال (1387 قمرى) آمده بودند.
 
اجتماع قطعاً بى‏نظيرى است، اجتماعى كه از لحاظ كميت كم‏نظير و شايد بى‏نظير است و حدود 320000 از خارج و يك ميليون از خود كشور سعودى امسال (1387 قمرى) آمده بودند.
 
 
و اما از لحاظ كيفيت قطعاً بى‏نظير است زيرا اولًا طبيعىِ طبيعى است، هيچ زورى پشت سر آن نيست، اجتماعى كه بر اساس مطامع نيست بلكه مطامع را پشت سر گذاشته‏اند، اجتماعى كه در آن انگيزه جنسى يا تفرج و تفنن وجود ندارد، حد اكثر اين است كه اخيراً از رنج آن كاسته‏اند، اجتماعى كه و لو موقتاً تفاخرات و منيّتها كنار گذاشته شده، همه با يك نوع فكر و يك نوع ذكر و يك نوع لباس و يك نوع عمل و در يك راه قدم برمى‏دارند. تا اينجا اسلام انجام داده، از آن به بعد يعنى استفاده از اين اجتماع عظيم خالص با ماست.
و اما از لحاظ كيفيت قطعاً بى‏نظير است زيرا اولًا طبيعىِ طبيعى است، هيچ زورى پشت سر آن نيست، اجتماعى كه بر اساس مطامع نيست بلكه مطامع را پشت سر گذاشته‏اند، اجتماعى كه در آن انگيزه جنسى يا تفرج و تفنن وجود ندارد، حد اكثر اين است كه اخيراً از رنج آن كاسته‏اند، اجتماعى كه و لو موقتاً تفاخرات و منيّتها كنار گذاشته شده، همه با يك نوع فكر و يك نوع ذكر و يك نوع لباس و يك نوع عمل و در يك راه قدم برمى‏دارند. تا اينجا اسلام انجام داده، از آن به بعد يعنى استفاده از اين اجتماع عظيم خالص با ماست.
خوب على فرمود: تَقْوِيَةً لِلدّينِ. بدون شك خود همين اجتماع كه فقط افراد يكديگر را مى‏بينند در تقويت دين مؤثر است ولى كافى نيست.
خوب على فرمود: تَقْوِيَةً لِلدّينِ. بدون شك خود همين اجتماع كه فقط افراد يكديگر را مى‏بينند در تقويت دين مؤثر است ولى كافى نيست.


 
==حج تقویت دین==  
 
== حج تقویت دین ==  


تقويت اسلام يعنى چه؟ اسلام نيرو بگيرد يعنى چه؟ نيرو گرفتن اسلام به اين است كه بر ايمان پيروان اسلام افزوده شود و عمل پيروان اسلام با اسلام انطباق پيدا كند و بر عدد پيروان اسلام افزوده شود.  
تقويت اسلام يعنى چه؟ اسلام نيرو بگيرد يعنى چه؟ نيرو گرفتن اسلام به اين است كه بر ايمان پيروان اسلام افزوده شود و عمل پيروان اسلام با اسلام انطباق پيدا كند و بر عدد پيروان اسلام افزوده شود.  


تقويت اسلام، ديگر به اين است كه مسلمانان قوى‏تر باشند و قوى‏تر بودن آنها به اين است كه پيوند اتحاد آنها محكم‏تر باشد.
تقويت اسلام، ديگر به اين است كه مسلمانان قوى‏تر باشند و قوى‏تر بودن آنها به اين است كه پيوند اتحاد آنها محكم‏تر باشد.
 
پس برنامه تقويت اسلام در دو قسمت بايد اجرا شود. قسمت اول در اين است كه برنامه‏ها و نشريه‏ها و تعليمات در ايام حج داده شود، از فرصت حج استفاده شود و به نشر حقايق اسلامى پرداخته شود، از راه مواعظ روحيه مردم براى عمل به اسلام آماده شود كه مردمى كه برمى‏گردند با آمادگى بهترى برگردند .البته اين‏گونه كارها حتماً بايد با همكارى دولت حجاز صورت گيرد. اصلاحاتى كه از لحاظ امور مربوط به حج بايد صورت بگيرد جزء اين قسمت است.
 
پس برنامه تقويت اسلام در دو قسمت بايد اجرا شود. قسمت اول در اين است كه برنامه‏ها و نشريه‏ها و تعليمات در ايام حج داده شود، از فرصت حج استفاده شود و به نشر حقايق اسلامى پرداخته شود، از راه مواعظ روحيه مردم براى عمل به اسلام آماده شود كه مردمى كه برمى‏گردند با آمادگى بهترى برگردند .
 
البته اين‏گونه كارها حتماً بايد با همكارى دولت حجاز صورت گيرد. اصلاحاتى كه از لحاظ امور مربوط به حج بايد صورت بگيرد جزء اين قسمت است.
 
 
قسمت دوم مربوط است به تقويت پيوند مسلمانان و نزديك كردن روابط آنها با يكديگر كه: يا ايُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اصْبِروا وَ صابِروا وَ رابِطوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحونَ.
قسمت دوم مربوط است به تقويت پيوند مسلمانان و نزديك كردن روابط آنها با يكديگر كه: يا ايُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اصْبِروا وَ صابِروا وَ رابِطوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحونَ.
قرآن آنجا را محل صلح و صفا و امن و بست قرار داده: وَ اذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثابَةً لِلنّاسِ وَ امْناً. اين محل را محل حرام (مانند ماههاى حرام در جاهليت) قرار داده كه در اينجا بايد اسلحه را به زمين بگذارند، حس اذيت و آزار را كنار گذارند، صيد حرم نكنند، گياه حرم را نكَنند، تا چه رسد به اينكه خون انسانى را در حرم بريزند.
قرآن آنجا را محل صلح و صفا و امن و بست قرار داده: وَ اذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثابَةً لِلنّاسِ وَ امْناً. اين محل را محل حرام (مانند ماههاى حرام در جاهليت) قرار داده كه در اينجا بايد اسلحه را به زمين بگذارند، حس اذيت و آزار را كنار گذارند، صيد حرم نكنند، گياه حرم را نكَنند، تا چه رسد به اينكه خون انسانى را در حرم بريزند.
اسلام خواسته به اين وسيله محيط صلح و امنيت و صفا به وجود بياورد.
اسلام خواسته به اين وسيله محيط صلح و امنيت و صفا به وجود بياورد.
 
==اتحاد مسملمانان==
 
== اتحاد مسملمانان ==


اتحاد مسلمانان در دو ناحيه است. يكى در نواحى سياسى است كه وظيفه دولتهاست و به ملتها مربوط نيست، حرف او را هم نمى‏توان زد زيرا جايى است كه جبرئيل را پر بسوزد. منافع خارجى در اين است كه كنگره سياسى اسلامى و به قول خود اعراب مؤتمر اسلامى تشكيل نشود.
اتحاد مسلمانان در دو ناحيه است. يكى در نواحى سياسى است كه وظيفه دولتهاست و به ملتها مربوط نيست، حرف او را هم نمى‏توان زد زيرا جايى است كه جبرئيل را پر بسوزد. منافع خارجى در اين است كه كنگره سياسى اسلامى و به قول خود اعراب مؤتمر اسلامى تشكيل نشود.
اما ازآن‏جهت كه مربوط به ملتهاست، بايد ديوارهاى سوء تفاهم‏ها را خراب كرد. اين مهم‏ترين وظيفه‏اى است كه در اين راه يعنى راه تقويت دين به واسطه محكم كردن پيوند اتحاد مسلمانان بايد انجام داد.
اما ازآن‏جهت كه مربوط به ملتهاست، بايد ديوارهاى سوء تفاهم‏ها را خراب كرد. اين مهم‏ترين وظيفه‏اى است كه در اين راه يعنى راه تقويت دين به واسطه محكم كردن پيوند اتحاد مسلمانان بايد انجام داد.
متأسفانه مسلمانان دچار تفرق مذهبى زياد هستند. بالاتر از خود تفرق مذهبى، سوءتفاهم‏هايى است كه در اين زمينه وجود دارد. در اينجا دو مطلب است.
متأسفانه مسلمانان دچار تفرق مذهبى زياد هستند. بالاتر از خود تفرق مذهبى، سوءتفاهم‏هايى است كه در اين زمينه وجود دارد. در اينجا دو مطلب است.
يك مطلب اينكه آيا ممكن است اقدامى بشود كه يك وحدت مذهبى به وجود بيايد؟


 
اين عملى نيست، لااقل به اين زوديها عملى نيست. ما خودمان كه شيعه هستيم هنوز نتوانسته‏ايم در امر تقليد، وحدت به وجود بياوريم و كارى بكنيم كه مجتهدين شوراى فتوايى تشكيل دهند و در هر زمانى مردم يك رساله عملى بيشتر نداشته باشند، آن‏وقت توقع داريم كه حنفى و شافعى و مالكى و حنبلى و وهابى و زيدى همه بيايند شيعه اثناعشرى بشوند؟ولى مطلب ديگر اين است كه آيا اين اختلافات مذهبى مانع وحدت اسلامى و اخوت اسلامى است؟
يك مطلب اينكه آيا ممكن است اقدامى بشود كه يك وحدت مذهبى به وجود بيايد؟
 
اين عملى نيست، لااقل به اين زوديها عملى نيست. ما خودمان كه شيعه هستيم هنوز نتوانسته‏ايم در امر تقليد، وحدت به وجود بياوريم و كارى بكنيم كه مجتهدين شوراى فتوايى تشكيل دهند و در هر زمانى مردم يك رساله عملى بيشتر نداشته باشند، آن‏وقت توقع داريم كه حنفى و شافعى و مالكى و حنبلى و وهابى و زيدى همه بيايند شيعه اثناعشرى بشوند؟
 
ولى مطلب ديگر اين است كه آيا اين اختلافات مذهبى مانع وحدت اسلامى و اخوت اسلامى است؟


آيا مانع اين است كه همه مسلمانها با يكديگر احساس برادرى بكنند بعد از آنكه قرآنشان يكى است، پيغمبرشان يكى است، احاديث پيغمبر را همه قبول دارند و مداركى در دست است كه احاديث اهل بيت را اهل تسنن هم بايد قبول كنند.  
آيا مانع اين است كه همه مسلمانها با يكديگر احساس برادرى بكنند بعد از آنكه قرآنشان يكى است، پيغمبرشان يكى است، احاديث پيغمبر را همه قبول دارند و مداركى در دست است كه احاديث اهل بيت را اهل تسنن هم بايد قبول كنند.  
 
==توافق آيت‏اللَّه بروجردى و شيخ عبد المجيد سليم، مفتى اعظم مصر==
 
== توافق آيت‏اللَّه بروجردى و شيخ عبد المجيد سليم، مفتى اعظم مصر ==




مرحوم آيت‏اللَّه بروجردى و مرحوم شيخ عبد المجيد سليم، مفتى اعظم مصر، توافق كرده بودند بر اين اساس كه اهل تشيع احاديث معتبر اهل تسنن را بپذيرند و البته از قديم مى‏پذيرفته‏اند، فقط در كتب حديثشان وارد كنند و آنها هم به موجب حديث‏ انّى تارِكٌ فيكُمُ الثَّقَلَيْنِ: كِتابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتى‏ احاديث اهل بيت را بپذيرند. و همينها بود كه مقدمات فقه مقارن را در مصر به وجود آورد.
مرحوم آيت‏اللَّه بروجردى و مرحوم شيخ عبد المجيد سليم، مفتى اعظم مصر، توافق كرده بودند بر اين اساس كه اهل تشيع احاديث معتبر اهل تسنن را بپذيرند و البته از قديم مى‏پذيرفته‏اند، فقط در كتب حديثشان وارد كنند و آنها هم به موجب حديث‏ انّى تارِكٌ فيكُمُ الثَّقَلَيْنِ: كِتابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتى‏ احاديث اهل بيت را بپذيرند. و همينها بود كه مقدمات فقه مقارن را در مصر به وجود آورد.
آنچه به دروغ موجب سوءتفاهم شده، مانع نزديك شدن مسلمانان به يكديگر است نه خود مذاهب.
آنچه به دروغ موجب سوءتفاهم شده، مانع نزديك شدن مسلمانان به يكديگر است نه خود مذاهب.
خوشبختانه ما شيعيان نماز با آنها را صحيح مى‏دانيم و تبعيت را در نماز و در حج جايز و لازم و كافى مى‏دانيم. اعمال بعضى شيعه بسيار مايه تأسف است.
خوشبختانه ما شيعيان نماز با آنها را صحيح مى‏دانيم و تبعيت را در نماز و در حج جايز و لازم و كافى مى‏دانيم. اعمال بعضى شيعه بسيار مايه تأسف است.
اگر شيعه‏اى به حج مى‏رود كه از نزديك به جاى زيارت پيغمبر خلفا را لعن كند، بايد به حج نرود.
اگر شيعه‏اى به حج مى‏رود كه از نزديك به جاى زيارت پيغمبر خلفا را لعن كند، بايد به حج نرود.


خط ۵۹۴: خط ۴۸۳:
بعضى خوششان مى‏آيد كه بروند آنجا مباحثه كنند. بيچاره‏ها نمى‏دانند كه بحث و جدل و كتاب بحثى و جدلى كارى پيش نمى‏برد.
بعضى خوششان مى‏آيد كه بروند آنجا مباحثه كنند. بيچاره‏ها نمى‏دانند كه بحث و جدل و كتاب بحثى و جدلى كارى پيش نمى‏برد.


از الغدير كارى در ميان آنها ساخته نيست، ولى از اصل الشيعه و اصولها و از مختصر النافع‏ ساخته است. از پخش‏ صحيفه سجاديه‏ و خلاف‏ شيخ طوسى، تذكره‏ علامه، تفسير مجمع البيان‏ و اخيراً تفسير الميزان‏ در ميان آنها كار ساخته است،
از الغدير كارى در ميان آنها ساخته نيست، ولى از اصل الشيعه و اصولها و از مختصر النافع‏ ساخته است. از پخش‏ صحيفه سجاديه‏ و خلاف‏ شيخ طوسى، تذكره‏ علامه، تفسير مجمع البيان‏ و اخيراً تفسير الميزان‏ در ميان آنها كار ساخته است،همچنين است‏ جامع السعادات‏ در اخلاق، اخلاق ناصرى‏ (البته ترجمه عربى آن)، كتابهاى تاريخى تحقيقى، كتابهايى كه مباحث اجتماعى اسلام در آنها نوشته شده اگر ترجمه شود و در دسترس گذاشته شود.
 
همچنين است‏ جامع السعادات‏ در اخلاق، اخلاق ناصرى‏ (البته ترجمه عربى آن)، كتابهاى تاريخى تحقيقى، كتابهايى كه مباحث اجتماعى اسلام در آنها نوشته شده اگر ترجمه شود و در دسترس گذاشته شود.
 
 
ما اين را بايد بدانيم كه در اين عصر از هر عصر ديگر، مسلمانان بيشتر به اتحاد و رفع اختلاف احتياج دارند. ما شيعيان اين افتخار را داريم كه على عليه السلام بزرگترين گذشتها و فداكاريها را در زمينه خلافت انجام داد، در نهايت خلوص نيت با رقباى خود همكارى و همگامى كرد، يعنى مصلحت اسلام را بالاترين مصلحتها دانست.
ما اين را بايد بدانيم كه در اين عصر از هر عصر ديگر، مسلمانان بيشتر به اتحاد و رفع اختلاف احتياج دارند. ما شيعيان اين افتخار را داريم كه على عليه السلام بزرگترين گذشتها و فداكاريها را در زمينه خلافت انجام داد، در نهايت خلوص نيت با رقباى خود همكارى و همگامى كرد، يعنى مصلحت اسلام را بالاترين مصلحتها دانست.
من خودم اثر اقدامات مثبت را در رفع سوءتفاهم ديدم. شيخ عطيه سالم، استاد دانشگاه اسلامى مدينه، از شيعه فقط دو كتاب خوانده بود: اصل الشيعه‏ و مختصر النافع‏، و در مورد سجده بر مهر اعتراف مى‏كرد كه شيعه كار خلافى نمى‏كند.
من خودم اثر اقدامات مثبت را در رفع سوءتفاهم ديدم. شيخ عطيه سالم، استاد دانشگاه اسلامى مدينه، از شيعه فقط دو كتاب خوانده بود: اصل الشيعه‏ و مختصر النافع‏، و در مورد سجده بر مهر اعتراف مى‏كرد كه شيعه كار خلافى نمى‏كند.


== پیشنهاد شهید مطهری برای مسافران حج ==  
==پیشنهاد شهید مطهری برای مسافران حج==  
   
   
به عقيده من از جمله درسهايى كه براى حج بايد آموخت و از جمله كارهايى كه قبلًا براى حج بايد انجام داد اين است كه هر حاجى آقا و حاجيه خانمى كه مى‏خواهد به حج برود قبلًا لااقل يك ماه يك كلاس تهيه ببيند، يعنى بايد يك‏ كلاس تهيه حج قبلًا تشكيل بشود تا حاجى از روى بصيرت برود.
به عقيده من از جمله درسهايى كه براى حج بايد آموخت و از جمله كارهايى كه قبلًا براى حج بايد انجام داد اين است كه هر حاجى آقا و حاجيه خانمى كه مى‏خواهد به حج برود قبلًا لااقل يك ماه يك كلاس تهيه ببيند، يعنى بايد يك‏ كلاس تهيه حج قبلًا تشكيل بشود تا حاجى از روى بصيرت برود.
 
از جمله كارهايى كه از نظر حج بالخصوص بايد آموخت و انجام داد، ترويج زبانهاى اسلامى است. اين براى اتحاد مسلمانان فوق‏العاده ضرورت دارد.ما مى‏گوييم زبانهاى اسلامى؛ اسلام از يك نظر زبان مخصوص ندارد، يعنى زبانى كه مروج آن زبان باشد. از نظر ديگر زبان عربى چون زبان قرآن و عبادات است، لازم است بر هر مسلمانى كه با اين زبان كم و بيش آشنا باشد.  
 
از جمله كارهايى كه از نظر حج بالخصوص بايد آموخت و انجام داد، ترويج زبانهاى اسلامى است. اين براى اتحاد مسلمانان فوق‏العاده ضرورت دارد.
 
ما مى‏گوييم زبانهاى اسلامى؛ اسلام از يك نظر زبان مخصوص ندارد، يعنى زبانى كه مروج آن زبان باشد. از نظر ديگر زبان عربى چون زبان قرآن و عبادات است، لازم است بر هر مسلمانى كه با اين زبان كم و بيش آشنا باشد.  


از نظر ديگر، ما هر زبانى كه با آن زبان آثار اسلامى مهمى به وجود آمده آن را زبان اسلامى مى‏دانيم، على هذا زبان فارسى و تركى و اردو نيز بالخصوص زبان فارسى يك زبان اسلامى است.
از نظر ديگر، ما هر زبانى كه با آن زبان آثار اسلامى مهمى به وجود آمده آن را زبان اسلامى مى‏دانيم، على هذا زبان فارسى و تركى و اردو نيز بالخصوص زبان فارسى يك زبان اسلامى است.
مثنوى‏، سعدى، حافظ، نظامى، كيمياى سعادت‏، جامى و غيره اينها همه شاهكارهاى اسلامى است و مولود اسلام است، بيش از آنكه به ايران تعلق داشته باشد به اسلام تعلق دارد.
مثنوى‏، سعدى، حافظ، نظامى، كيمياى سعادت‏، جامى و غيره اينها همه شاهكارهاى اسلامى است و مولود اسلام است، بيش از آنكه به ايران تعلق داشته باشد به اسلام تعلق دارد.
موضوع بوسيدن ضريح و حجرالاسود و ممانعت وهابيها را به شكلى بايد حل كرد. نه اينها بايد آن‏قدر اصرار داشته باشند به بوسيدن و نه آنها بايد اين‏قدر امتناع كنند. كفر است، شرك است يعنى چه؟
موضوع بوسيدن ضريح و حجرالاسود و ممانعت وهابيها را به شكلى بايد حل كرد. نه اينها بايد آن‏قدر اصرار داشته باشند به بوسيدن و نه آنها بايد اين‏قدر امتناع كنند. كفر است، شرك است يعنى چه؟
اما قسمت اول- كه بيان آن به تأخير افتاد- يعنى تقويت دين از طريق به كار بردن تدابير و اقداماتى براى ترويج خود دين، براى تبليغ دين، براى هماهنگ كردن تبليغات دينى؛ اينجا خوب است به طور نمونه عمل شخص رسول اكرم را در حجةالوداع ذكر كنيم.
اما قسمت اول- كه بيان آن به تأخير افتاد- يعنى تقويت دين از طريق به كار بردن تدابير و اقداماتى براى ترويج خود دين، براى تبليغ دين، براى هماهنگ كردن تبليغات دينى؛ اينجا خوب است به طور نمونه عمل شخص رسول اكرم را در حجةالوداع ذكر كنيم.
از اين نظر اين سفر بايد اولًا سفر تفقه باشد، يعنى سفر فهم عميق دين. اين در وقتى است كه برنامه‏هاى تعليماتى عميق و وسيعى در نماز جمعه‏ها، در غير نماز جمعه، در مسجد النبى و مسجد الحرام و عرفات و منى اجرا شود، نه مثل وضع حاضر و طرز عملى كه سعوديها مى‏كنند. قبلًا حديث حضرت رضا را چنين نقل كرديم:
از اين نظر اين سفر بايد اولًا سفر تفقه باشد، يعنى سفر فهم عميق دين. اين در وقتى است كه برنامه‏هاى تعليماتى عميق و وسيعى در نماز جمعه‏ها، در غير نماز جمعه، در مسجد النبى و مسجد الحرام و عرفات و منى اجرا شود، نه مثل وضع حاضر و طرز عملى كه سعوديها مى‏كنند. قبلًا حديث حضرت رضا را چنين نقل كرديم:
... مَعَ ما فيهِ مِنَ التَّفَقُّهِ وَ نَقْلِ اخْبارِ الْائِمَّةِ فى كُلِّ صُقْعٍ وَ ناحِيَةٍ، كَما قالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: فَلَوْ لا نَفَرَ مَنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهوا فِى الدّينِ وَ لِيُنْذِروا قَوْمَهُمْ ....
... مَعَ ما فيهِ مِنَ التَّفَقُّهِ وَ نَقْلِ اخْبارِ الْائِمَّةِ فى كُلِّ صُقْعٍ وَ ناحِيَةٍ، كَما قالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: فَلَوْ لا نَفَرَ مَنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهوا فِى الدّينِ وَ لِيُنْذِروا قَوْمَهُمْ ....
[...  
[...


و ديگر آنكه در حج فهم دين و نقل اخبار امامان براى مردم نواحى مختلف امكان‏پذير است، چنانكه خداى بزرگ فرموده: پس چرا از هر فرقه گروهى كوچ نمى‏كنند تا دين را درست بياموزند و چون به سوى قوم خود بازگشتند آنان را هشدار دهند ...]
و ديگر آنكه در حج فهم دين و نقل اخبار امامان براى مردم نواحى مختلف امكان‏پذير است، چنانكه خداى بزرگ فرموده: پس چرا از هر فرقه گروهى كوچ نمى‏كنند تا دين را درست بياموزند و چون به سوى قوم خود بازگشتند آنان را هشدار دهند ...]
اگر توجه به اين نكته روانى داشته باشيم كه مسافر خصوصاً چنين مسافرى حالت آمادگى عجيبى براى الهام‏گيرى دارد، جزئيات به خاطرش مى‏ماند و به ذهنش ثبت مى‏شود، اهميت مطلب را درك مى‏كنيم.
اگر توجه به اين نكته روانى داشته باشيم كه مسافر خصوصاً چنين مسافرى حالت آمادگى عجيبى براى الهام‏گيرى دارد، جزئيات به خاطرش مى‏ماند و به ذهنش ثبت مى‏شود، اهميت مطلب را درك مى‏كنيم.
على عليه السلام به قثم فرمود: وَ ذَكِّرْهُمْ بِايّامِ اللَّهِ‏ عبرتها و نكات آموزنده تاريخ را به مردم تعليم كن. اين خود تفقه در دين است. ما در ورقه‏هاى‏ تفقه در دين‏ گفته‏ايم يكى از مراتب تفقه در دين شناختن هدفهاى اسلامى است.
على عليه السلام به قثم فرمود: وَ ذَكِّرْهُمْ بِايّامِ اللَّهِ‏ عبرتها و نكات آموزنده تاريخ را به مردم تعليم كن. اين خود تفقه در دين است. ما در ورقه‏هاى‏ تفقه در دين‏ گفته‏ايم يكى از مراتب تفقه در دين شناختن هدفهاى اسلامى است.
زيارت پيغمبر از لواحق لا ينفك حج است، حتى واجب كفايى است كه مردم به زيارت پيغمبر اكرم بروند. در آنجاست كه با معرفى كردن مواقف و مقامات و آثار رسول اكرم بايد تاريخ اسلام را به نحو آموزنده‏اى به مردم تعليم كرد،همان‏طور كه حضرت صادق به هشام بن الحكم فرمود:


زيارت پيغمبر از لواحق لا ينفك حج است، حتى واجب كفايى است كه مردم به زيارت پيغمبر اكرم بروند. در آنجاست كه با معرفى كردن مواقف و مقامات و آثار رسول اكرم بايد تاريخ اسلام را به نحو آموزنده‏اى به مردم تعليم كرد،
همان‏طور كه حضرت صادق به هشام بن الحكم فرمود:
فَجَعَلَ فيهِ الْاجْتِماعَ مِنَ الشَّرْقِ وَ الْغَرْبِ لِيَتَعارَفوا وَ لِيَنْزِعَ كُلُّ قَوْمٍ مِنَ التِّجاراتِ مِنْ بَلَدٍ الى‏ بَلَدٍ ... وَ لِتُعْرَفَ آثارُ رَسولِ اللَّهِ وَ تُعْرَفَ اخْبارُهُ وَ يُذْكَرَ وَ لا يُنْسى ...
فَجَعَلَ فيهِ الْاجْتِماعَ مِنَ الشَّرْقِ وَ الْغَرْبِ لِيَتَعارَفوا وَ لِيَنْزِعَ كُلُّ قَوْمٍ مِنَ التِّجاراتِ مِنْ بَلَدٍ الى‏ بَلَدٍ ... وَ لِتُعْرَفَ آثارُ رَسولِ اللَّهِ وَ تُعْرَفَ اخْبارُهُ وَ يُذْكَرَ وَ لا يُنْسى ...




[و در حج اجتماع مردم را از شرق و غرب قرار داد تا يكديگر را بشناسند و هر قومى كالاى تجارى خود را از شهرى به شهر ديگر برد ... و نيز آثار و اخبار رسول خدا صلى الله عليه و آله شناخته و گفتگو گردد و به فراموشى سپرده نشود ...]
[و در حج اجتماع مردم را از شرق و غرب قرار داد تا يكديگر را بشناسند و هر قومى كالاى تجارى خود را از شهرى به شهر ديگر برد ... و نيز آثار و اخبار رسول خدا صلى الله عليه و آله شناخته و گفتگو گردد و به فراموشى سپرده نشود ...]
على هذا برنامه‏هاى حساب شده‏اى (و شايد وسيله فيلمها و راهنماها) بايد براى احد و بدر و كوه حرا و غار ثور و غيره ترتيب داد.
على هذا برنامه‏هاى حساب شده‏اى (و شايد وسيله فيلمها و راهنماها) بايد براى احد و بدر و كوه حرا و غار ثور و غيره ترتيب داد.
 
اين نكته بايد گفته شود كه ايرانيها در گذشته توانسته‏اند شايستگى خود را براى رهبرى معنوى عالم اسلام نشان بدهند. اكنون نيز اگر اشتباه فعلى را رها كنند و به جاى بازگشت به چهار هزار سال پيش و جدا كردن خود از عالم اسلام روابط خود را با ملل مسلمان محكم‏تر كنند، صد درصد به نفع ايران است زيرا زمينه بسيار خوب است.از طرفى آمادگى روحى در روشنفكران مسلمان- كه تاريخ اسلام را مملو از نام ايران و ايرانى مى‏بينند- احترامى از ايران و ايرانى در دل آنها ايجاد كرده است كه فوق‏العاده است، و از طرف ديگر در حال حاضر نيز مانند گذشته مفكرين اسلامى ايران عميق‏تر از ساير مفكرين فكر مى‏كنند.
 
==درسهای عملی از حج==  
اين نكته بايد گفته شود كه ايرانيها در گذشته توانسته‏اند شايستگى خود را براى رهبرى معنوى عالم اسلام نشان بدهند. اكنون نيز اگر اشتباه فعلى را رها كنند و به جاى بازگشت به چهار هزار سال پيش و جدا كردن خود از عالم اسلام روابط خود را با ملل مسلمان محكم‏تر كنند، صد درصد به نفع ايران است زيرا زمينه بسيار خوب است.
 
از طرفى آمادگى روحى در روشنفكران مسلمان- كه تاريخ اسلام را مملو از نام ايران و ايرانى مى‏بينند- احترامى از ايران و ايرانى در دل آنها ايجاد كرده است كه فوق‏العاده است، و از طرف ديگر در حال حاضر نيز مانند گذشته مفكرين اسلامى ايران عميق‏تر از ساير مفكرين فكر مى‏كنند.
 
 
== درسهای عملی از حج ==  


اما درسهايى كه از حج بايد ياد بگيريم يك سلسله درسهاى عملى است، به عبارت ديگر يك برنامه تربيتى اسلامى است.
اما درسهايى كه از حج بايد ياد بگيريم يك سلسله درسهاى عملى است، به عبارت ديگر يك برنامه تربيتى اسلامى است.
خط ۶۶۵: خط ۵۱۹:


تمرين و عمل به طور كلى در همه كارها مؤثر است، چه تمرين مثبت و چه منفى، اما آن وقت اثر قاطع دارد كه به نام خدا و براى خدا و با حضور قلب و اخلاص باشد.
تمرين و عمل به طور كلى در همه كارها مؤثر است، چه تمرين مثبت و چه منفى، اما آن وقت اثر قاطع دارد كه به نام خدا و براى خدا و با حضور قلب و اخلاص باشد.


عمل حج از احرام شروع مى‏شود. احرام‏  يعنى چه و براى چه است؟
عمل حج از احرام شروع مى‏شود. احرام‏  يعنى چه و براى چه است؟
خط ۶۷۳: خط ۵۲۵:
يُقالُ انَّهُ لَمُحْرِمٌ عَنْكَ اىْ يُحْرُمُ أذاكَ عَلَيْه. وَ يُقالُ مُسْلِمٌ مُحْرِمٌ وَ هُوَ الَّذى لَمْ يُحِلَّ مِنْ نَفْسِهِ شَيْئاً يوقِعُ بِهِ، يُريدُ انَّ الْمُسْلِمَ مُعْتَصِمٌ بِالْاسْلامِ مُمْتَنِعٌ بِحُرْمَتِهِ مِمَّنْ ارادَهُ اوْ ارادَ مالَهُ. وَ مِنْهُ حَديثُ عُمَرَ: الصِّيامُ احْرامٌ، لِاجْتِنابِ الصّائِمِ ما يَثْلِمُ صَوْمَهُ. وَ يُقالُ لِلصّائِمِ مُحْرِمٌ. وَ مِنْهُ قَوْلُ الرّاعى:
يُقالُ انَّهُ لَمُحْرِمٌ عَنْكَ اىْ يُحْرُمُ أذاكَ عَلَيْه. وَ يُقالُ مُسْلِمٌ مُحْرِمٌ وَ هُوَ الَّذى لَمْ يُحِلَّ مِنْ نَفْسِهِ شَيْئاً يوقِعُ بِهِ، يُريدُ انَّ الْمُسْلِمَ مُعْتَصِمٌ بِالْاسْلامِ مُمْتَنِعٌ بِحُرْمَتِهِ مِمَّنْ ارادَهُ اوْ ارادَ مالَهُ. وَ مِنْهُ حَديثُ عُمَرَ: الصِّيامُ احْرامٌ، لِاجْتِنابِ الصّائِمِ ما يَثْلِمُ صَوْمَهُ. وَ يُقالُ لِلصّائِمِ مُحْرِمٌ. وَ مِنْهُ قَوْلُ الرّاعى:
قَتَلُوا ابْنَ عَفّانَ الْخَليفَةَ مُحْرِماً وَ دَعا فَلَمْ أَرَ مِثْلَهُ مَخْذولا
قَتَلُوا ابْنَ عَفّانَ الْخَليفَةَ مُحْرِماً وَ دَعا فَلَمْ أَرَ مِثْلَهُ مَخْذولا
... وَ الْاحْرامُ مُصْدَرُ أَحْرَمَ الرَّجُلُ يُحْرِمُ احْراماً اذا اهَلَّ بِالْحَجِّ اوْ بِالْعُمْرَةِ وَ باشَرَ اسْبابَهُما وَ شُروطَهُما مِنْ خَلْعِ الْمَخيطِ وَ اجْتِنابِ الأَشْياءِ الَّتى مَنَعَهُ الشَّرْعُ مِنْها كَالطّيبِ وَ النِّكاحِ وَ الصَّيْدِ وَ غَيْرِ ذلِكَ. وَ الأَصْلُ فيهِ الْمَنْعُ فَكَأنَّ الْمُحْرِمَ مُمْتَنِعٌ مِنْ هذِهِ الأَشْياءِ.
... وَ الْاحْرامُ مُصْدَرُ أَحْرَمَ الرَّجُلُ يُحْرِمُ احْراماً اذا اهَلَّ بِالْحَجِّ اوْ بِالْعُمْرَةِ وَ باشَرَ اسْبابَهُما وَ شُروطَهُما مِنْ خَلْعِ الْمَخيطِ وَ اجْتِنابِ الأَشْياءِ الَّتى مَنَعَهُ الشَّرْعُ مِنْها كَالطّيبِ وَ النِّكاحِ وَ الصَّيْدِ وَ غَيْرِ ذلِكَ. وَ الأَصْلُ فيهِ الْمَنْعُ فَكَأنَّ الْمُحْرِمَ مُمْتَنِعٌ مِنْ هذِهِ الأَشْياءِ.




[گويند «او مُحرم از توست» يعنى حرام است آزار دادن تو بر او. و گويند «مسلمان مُحرم» و او كسى است كه چيزى از خود را حلال نكرده تا سبب‏ هتك او شود. منظور اين است كه مسلمان با اسلام آوردن حفظ مى‏شود و به جهت حرمتى كه پيدا مى‏كند از آزار ديگران و اينكه بخواهند مال او را ببرند در امان است.
[گويند «او مُحرم از توست» يعنى حرام است آزار دادن تو بر او. و گويند «مسلمان مُحرم» و او كسى است كه چيزى از خود را حلال نكرده تا سبب‏ هتك او شود. منظور اين است كه مسلمان با اسلام آوردن حفظ مى‏شود و به جهت حرمتى كه پيدا مى‏كند از آزار ديگران و اينكه بخواهند مال او را ببرند در امان است.و از همين معنى است حديث عمر: «روزه احرام است» زيرا روزه‏دار از چيزى كه در روزه‏اش رخنه ايجاد كند اجتناب مى‏ورزد. و به روزه‏دار مُحرم گويند.
 
و از همين معنى است حديث عمر: «روزه احرام است» زيرا روزه‏دار از چيزى كه در روزه‏اش رخنه ايجاد كند اجتناب مى‏ورزد. و به روزه‏دار مُحرم گويند.
 
 
و از همين معنى است قول راعى:
و از همين معنى است قول راعى:
عثمان بن عَفّان خليفه را كشتند در حالى كه چيزى را حلال نكرده بود كه سبب هتك او شود، و ديگران را به يارى فراخواند ولى كسى را مثل او تنها و بى‏ياور نديدم.
عثمان بن عَفّان خليفه را كشتند در حالى كه چيزى را حلال نكرده بود كه سبب هتك او شود، و ديگران را به يارى فراخواند ولى كسى را مثل او تنها و بى‏ياور نديدم.
خط ۶۸۸: خط ۵۳۴:


... و احرام مصدر احرم الرجل يحرم احراماً است و آن وقتى است كه حاجى صدا را به تلبيه براى حج يا عمره بلند كند و به اسباب و شروط آنها عمل كند مانند در آوردن لباس دوخته از تن و پرهيز از چيزهايى كه شرع از آنها در حال احرام منع نموده مانند بوى خوش و ازدواج و صيد و ديگر چيزها. و اصل احرام به معنى منع است. گويا محرم خود را از اين چيزها باز مى‏دارد.]
... و احرام مصدر احرم الرجل يحرم احراماً است و آن وقتى است كه حاجى صدا را به تلبيه براى حج يا عمره بلند كند و به اسباب و شروط آنها عمل كند مانند در آوردن لباس دوخته از تن و پرهيز از چيزهايى كه شرع از آنها در حال احرام منع نموده مانند بوى خوش و ازدواج و صيد و ديگر چيزها. و اصل احرام به معنى منع است. گويا محرم خود را از اين چيزها باز مى‏دارد.]
در احرام چند نكته است: يكى اينكه انسان در مدت معينى يك سلسله كارهاى حلال را بر خود حرام مى‏كند؛ ازاين‏جهت مثل روزه است، تمرين تقواست.
در احرام چند نكته است: يكى اينكه انسان در مدت معينى يك سلسله كارهاى حلال را بر خود حرام مى‏كند؛ ازاين‏جهت مثل روزه است، تمرين تقواست.
انسان چاره‏اى ندارد از اينكه در همه عمر در حال احرام بسر برد و محرم باشد.
انسان چاره‏اى ندارد از اينكه در همه عمر در حال احرام بسر برد و محرم باشد.
خط ۶۹۷: خط ۵۴۱:


نكته دوم امورى است كه تحريم شده و حس مقاومت در برابر آنها تقويت شده از قبيل صيد، مباشرت زن، اذيت و آزار حيوانها بلكه تحمل اذيت آنها، بوى خوش، نگاه در آيينه، پوشيدن لباس دوخته، دروغ گفتن و فحش دادن و جدال كردن، زينت كردن، پوشيدن سر براى مرد و پوشيدن صورت براى زن.
نكته دوم امورى است كه تحريم شده و حس مقاومت در برابر آنها تقويت شده از قبيل صيد، مباشرت زن، اذيت و آزار حيوانها بلكه تحمل اذيت آنها، بوى خوش، نگاه در آيينه، پوشيدن لباس دوخته، دروغ گفتن و فحش دادن و جدال كردن، زينت كردن، پوشيدن سر براى مرد و پوشيدن صورت براى زن.
در [تحريم‏] صيد حس شكارچى‏گرى را از انسان مى‏خواهد بگيرد، حس آزار را از انسان مى‏گيرد، قدرت تحمل اذيت و قدرت حلم به انسان مى‏دهد، مقاومت در مقابل ميل جنسى مى‏دهد، ترك استظلال و ترك نازپروردگى مى‏دهد.
در [تحريم‏] صيد حس شكارچى‏گرى را از انسان مى‏خواهد بگيرد، حس آزار را از انسان مى‏گيرد، قدرت تحمل اذيت و قدرت حلم به انسان مى‏دهد، مقاومت در مقابل ميل جنسى مى‏دهد، ترك استظلال و ترك نازپروردگى مى‏دهد.
نكته سوم درباره لباس است: لباسى در منتهاى سادگى و بى‏رنگى و بى‏نشانى‏ ، محو رنگها و شكلهاى لباسها، براى يك مدت موقت هم كه شده همه مردم از درجه‏دار و غير درجه‏دار، نشان‏دار و غير نشان‏دار، نوپوش و كهنه‏پوش، آن كه اقلًا دويست تومان داده يك كت و شلوار برايش دوخته‏اند و آن كه بيست تومان داده و قبايى برايش دوخته‏اند، همه را در يك لباس ساده جمع كرده.
نكته سوم درباره لباس است: لباسى در منتهاى سادگى و بى‏رنگى و بى‏نشانى‏ ، محو رنگها و شكلهاى لباسها، براى يك مدت موقت هم كه شده همه مردم از درجه‏دار و غير درجه‏دار، نشان‏دار و غير نشان‏دار، نوپوش و كهنه‏پوش، آن كه اقلًا دويست تومان داده يك كت و شلوار برايش دوخته‏اند و آن كه بيست تومان داده و قبايى برايش دوخته‏اند، همه را در يك لباس ساده جمع كرده.


خط ۷۰۹: خط ۵۴۹:
خدا مردم را دعوت كرده با يك لباس رسمى به حضور بيايند، آن ساده‏ترين و بى‏رنگ‏وشكل‏ترين آنها را انتخاب كرده است. آنچه بشر مى‏كند دل پايين‏تر را به جاى دل بالاتر مى‏برد و مملو از حسرت و آرزو و انتقام مى‏كند، اما آنچه خدا مى‏كند دل بالاتر را به جاى دل پايين‏تر مى‏برد و در او ايجاد تواضع مى‏كند.
خدا مردم را دعوت كرده با يك لباس رسمى به حضور بيايند، آن ساده‏ترين و بى‏رنگ‏وشكل‏ترين آنها را انتخاب كرده است. آنچه بشر مى‏كند دل پايين‏تر را به جاى دل بالاتر مى‏برد و مملو از حسرت و آرزو و انتقام مى‏كند، اما آنچه خدا مى‏كند دل بالاتر را به جاى دل پايين‏تر مى‏برد و در او ايجاد تواضع مى‏كند.


اسلام با اين وسيله و شكل، يكرنگى و وحدت ايجاد مى‏كند.
اسلام با اين وسيله و شكل، يكرنگى و وحدت ايجاد مى‏كند.يك مطلب و يك سؤال هست: آيا لباس در روحيه هم مؤثر است؟ البته مؤثر است. انسان لباسى پوشيده باشد كه از لباس همه مردم بالاتر يا پايين‏تر باشد در روحش اثر دارد. بالا و پايين داشتن مجلس در روحيه مؤثر است،لهذا پيغمبر گرد مى‏نشست و دستور مى‏داد گرد بنشينند. مساوات در لباس، مساوات در روح ايجاد مى‏كند به شرط آنكه به صورت الغاء تشريفات باشد مثل لباس احرام. لباس را اسلام خواسته واحد باشد براى توحيد مسلمانان
 
==سخن مشهور كاشف الغطاء==
يك مطلب و يك سؤال هست: آيا لباس در روحيه هم مؤثر است؟ البته مؤثر است. انسان لباسى پوشيده باشد كه از لباس همه مردم بالاتر يا پايين‏تر باشد در روحش اثر دارد. بالا و پايين داشتن مجلس در روحيه مؤثر است،
 
لهذا پيغمبر گرد مى‏نشست و دستور مى‏داد گرد بنشينند. مساوات در لباس، مساوات در روح ايجاد مى‏كند به شرط آنكه به صورت الغاء تشريفات باشد مثل لباس احرام. لباس را اسلام خواسته واحد باشد براى توحيد مسلمانان
 
 
== سخن مشهور كاشف الغطاء ==


و به قول كاشف الغطاء: بُنِىَ الْاسْلامُ عَلى كَلِمَتَيْنِ: كَلِمَةُ التَّوْحيدِ وَ تَوْحيدُ الْكَلِمَةِ. ولى اين لباس واحد را به صورت يك تشريفات خاص به‏وجود نياورده، به صورت الغاء تشريفات به وجود آورده است، آنهم به صورت ساده‏ترين شكل.
و به قول كاشف الغطاء: بُنِىَ الْاسْلامُ عَلى كَلِمَتَيْنِ: كَلِمَةُ التَّوْحيدِ وَ تَوْحيدُ الْكَلِمَةِ. ولى اين لباس واحد را به صورت يك تشريفات خاص به‏وجود نياورده، به صورت الغاء تشريفات به وجود آورده است، آنهم به صورت ساده‏ترين شكل.
خط ۷۲۲: خط ۵۵۶:


واى از تشريفات، چقدر فاصله‏ها را همين تشريفات لباسى و نشانه‏ها به وجود آورده است.
واى از تشريفات، چقدر فاصله‏ها را همين تشريفات لباسى و نشانه‏ها به وجود آورده است.
احرام ساده اسلامى رمز «انَّ اكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ» است. چه خوب گفته‏ سعدى:
احرام ساده اسلامى رمز «انَّ اكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ» است. چه خوب گفته‏ سعدى:


خط ۷۲۹: خط ۵۶۱:
به چه خرمى و نازان، گرو از تو برد هامان‏ اگرت شرف همين است كه مال و جاه دارى‏
به چه خرمى و نازان، گرو از تو برد هامان‏ اگرت شرف همين است كه مال و جاه دارى‏
به در خداى قربى طلب اى ضعيف همت‏ كه نماند اين تقرب كه به پادشاه دارى‏
به در خداى قربى طلب اى ضعيف همت‏ كه نماند اين تقرب كه به پادشاه دارى‏


چقدر كار غلطى است اين تشريفاتى كه اخيراً بعضى كاروانها به صورت تبعيض به وجود آورده‏اند، دو برابر پول مى‏دهند كه در آنجا كاخ اختصاصى و ماشين اختصاصى داشته باشند.
چقدر كار غلطى است اين تشريفاتى كه اخيراً بعضى كاروانها به صورت تبعيض به وجود آورده‏اند، دو برابر پول مى‏دهند كه در آنجا كاخ اختصاصى و ماشين اختصاصى داشته باشند.
خط ۷۳۸: خط ۵۶۸:
الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلوماتٌ فَمَنْ فَرَضَ فيهِنَّ الْحَجَّ فَلا رَفَثَ وَ لا فُسوقَ وَ لا جِدالَ فِى الْحَجِّ وَ ما تَفْعَلوا مِنْ خَيْرٍ يَعْلَمْهُ اللَّهُ وَ تَزَوَّدوا فَانَّ خَيْرَ الزّادِ التَّقْوى‏ وَ اتَّقونِ يا اولِى الألْبابِ.
الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلوماتٌ فَمَنْ فَرَضَ فيهِنَّ الْحَجَّ فَلا رَفَثَ وَ لا فُسوقَ وَ لا جِدالَ فِى الْحَجِّ وَ ما تَفْعَلوا مِنْ خَيْرٍ يَعْلَمْهُ اللَّهُ وَ تَزَوَّدوا فَانَّ خَيْرَ الزّادِ التَّقْوى‏ وَ اتَّقونِ يا اولِى الألْبابِ.
[ (وقت) حج ماههاى معلومى است (شوال، ذوالقعده و ذوالحجه) پس هركه در اين ماه‏ها (با بستن احرام) حج را (بر خود) واجب ساخت پس (بداند كه) بد زبانى و آميزش جنسى و فسق (كارهاى ناشايست و دروغ) و بگومگو در حج روا نيست. و هركه كار نيكى كند خدا آن را مى‏داند. و توشه برگيريد كه بهترين توشه تقواست، و از من پروا كنيد اى خردمندان.]
[ (وقت) حج ماههاى معلومى است (شوال، ذوالقعده و ذوالحجه) پس هركه در اين ماه‏ها (با بستن احرام) حج را (بر خود) واجب ساخت پس (بداند كه) بد زبانى و آميزش جنسى و فسق (كارهاى ناشايست و دروغ) و بگومگو در حج روا نيست. و هركه كار نيكى كند خدا آن را مى‏داند. و توشه برگيريد كه بهترين توشه تقواست، و از من پروا كنيد اى خردمندان.]
از اين آيه به خوبى مى‏توان فهميد كه حكمت احرام مانند حكمت روزه، به وجود آوردن روح تقواست.
از اين آيه به خوبى مى‏توان فهميد كه حكمت احرام مانند حكمت روزه، به وجود آوردن روح تقواست.
 
==سعی صفا و مروه==  
 
 
== سعی صفا و مروه ==  


فقيه‏، جلد 2، صفحه 127:
فقيه‏، جلد 2، صفحه 127:
خط ۷۵۲: خط ۵۷۷:
[سليمان بن جعفر گويد: از امام رضا عليه السلام درباره فلسفه احكام حج پرسيدم.
[سليمان بن جعفر گويد: از امام رضا عليه السلام درباره فلسفه احكام حج پرسيدم.
فرمود: ... سعى ميان صفا و مروه به اين جهت قرار داده شده كه شيطان در وادى حج در نظر ابراهيم عليه السلام آشكار شد. پس ابراهيم در آن جا كه منازل شياطين است سعى نمود. و محل سعى ازآن‏جهت محبوب‏ترين سرزمينها نزد خداوند گشته كه در آنجا هر جبارى ذليل و سركوب مى‏شود.]
فرمود: ... سعى ميان صفا و مروه به اين جهت قرار داده شده كه شيطان در وادى حج در نظر ابراهيم عليه السلام آشكار شد. پس ابراهيم در آن جا كه منازل شياطين است سعى نمود. و محل سعى ازآن‏جهت محبوب‏ترين سرزمينها نزد خداوند گشته كه در آنجا هر جبارى ذليل و سركوب مى‏شود.]
 
==مشعر==  
 
== مشعر ==  


صفحه 128 :
صفحه 128 :
خط ۷۶۰: خط ۵۸۳:




[و بدين جهت موقف در مشعر (عرفات) قرار داده شده نه در حرم، كه كعبه خانه خداست و حرم حجاب او و مشعر درِ خانه اوست. چون زايران خدا به حج مى‏آيند خداوند آنان را بر درگاه خود نگاه مى‏دارد كه ناله و زارى كنند تا اذن دخول يابند، سپس آنان را در حجاب دوم كه مزدلفه است نگاه مى‏دارد، و چون به طول ناله و زارى آنان نگرد به آنان فرمان مى‏دهد كه قربانى كنند (كه البته گوشت و خون آن به خدا نمى‏رسد بلكه تقواى شما به او مى‏رسد) و چون قربانى كردند و آلودگيهاى خود را برطرف ساختند و گناهانى را كه حجاب آنان از ديدار خدا شده بودند پاك شدند آنان را امر به زيارت با طهارت مى‏نمايد.
[و بدين جهت موقف در مشعر (عرفات) قرار داده شده نه در حرم، كه كعبه خانه خداست و حرم حجاب او و مشعر درِ خانه اوست. چون زايران خدا به حج مى‏آيند خداوند آنان را بر درگاه خود نگاه مى‏دارد كه ناله و زارى كنند تا اذن دخول يابند، سپس آنان را در حجاب دوم كه مزدلفه است نگاه مى‏دارد، و چون به طول ناله و زارى آنان نگرد به آنان فرمان مى‏دهد كه قربانى كنند (كه البته گوشت و خون آن به خدا نمى‏رسد بلكه تقواى شما به او مى‏رسد) و چون قربانى كردند و آلودگيهاى خود را برطرف ساختند و گناهانى را كه حجاب آنان از ديدار خدا شده بودند پاك شدند آنان را امر به زيارت با طهارت مى‏نمايد.و روزه در ايام تشريق ازاين‏رو ناخوشايند است كه حاجيان زايران خدا هستند و در مهمانى خدا بسر مى‏برند، و سزاوار نيست كه مهمان در خانه ميزبان روزه بدارد.]
 
==قربانی==  
و روزه در ايام تشريق ازاين‏رو ناخوشايند است كه حاجيان زايران خدا هستند و در مهمانى خدا بسر مى‏برند، و سزاوار نيست كه مهمان در خانه ميزبان روزه بدارد.]
 
 
== قربانی ==  


صفحه 129:
صفحه 129:
خط ۷۷۵: خط ۵۹۴:
وَ قالَ الصّادِقُ عليه السلام: كُنّا نَنْهَى النّاسَ عَنْ اخْراجِ لُحومِ الأَضاحِىِّ مِنْ مِنى بَعْدَ ثَلاثٍ لِقِلَّةِ اللَّحْمِ وَ كَثْرَةِ النّاسِ فَامَّا الْيَوْمَ فَقَدْ كَثُرَ اللَّحْمُ وَ قَلَّ النّاسُ فَلا بَأْسَ بِاخْراجِهِ.
وَ قالَ الصّادِقُ عليه السلام: كُنّا نَنْهَى النّاسَ عَنْ اخْراجِ لُحومِ الأَضاحِىِّ مِنْ مِنى بَعْدَ ثَلاثٍ لِقِلَّةِ اللَّحْمِ وَ كَثْرَةِ النّاسِ فَامَّا الْيَوْمَ فَقَدْ كَثُرَ اللَّحْمُ وَ قَلَّ النّاسُ فَلا بَأْسَ بِاخْراجِهِ.
[و امام صادق عليه السلام فرمود: ما مردم را از بيرون بردن گوشت قربانى از منى تا سه روز نهى مى‏كرديم زيرا گوشت اندك و مردم فراوان بودند، اما امروز گوشت فراوان و مردم اندكند، پس بيرون بردن آن مانعى ندارد.]
[و امام صادق عليه السلام فرمود: ما مردم را از بيرون بردن گوشت قربانى از منى تا سه روز نهى مى‏كرديم زيرا گوشت اندك و مردم فراوان بودند، اما امروز گوشت فراوان و مردم اندكند، پس بيرون بردن آن مانعى ندارد.]
 
==مذاکرات علمی امام صادق علیه السلام با ابن ابی العوجاء‌ در حج==   
 
== مذاکرات علمی امام صادق علیه السلام با ابن ابی العوجاء‌ در حج ==   


صفحه 162:
صفحه 162:
كانَ ابْنُ أَبِي الْعَوْجاءِ مِنْ تَلامِذَةِ الْحَسَنِ الْبَصْرِىِّ فَانْحَرَفَ عَنِ التَّوْحيدِ فَقيلَ لَهُ: تَرَكْتَ مَذْهَبَ صاحِبِكَ وَ دَخَلْتَ فى ما لا اصْلَ لَهُ وَ لا حَقيقَةَ. فَقالَ: انَّ صاحِبى كانَ مِخْلَطاً كانَ يَقولُ طَوْراً بِالْقَدَرِ وَ طَوْراً بِالْجَبْرِ وَ ما اعْلَمُهُ اعْتَقَدَ مَذْهَباً دامَ عَلَيْهِ. قالَ (الرّاوى) وَ دَخَلَ مَكَّةَ تَمَرُّداً وَ انْكاراً عَلى مَنْ يَحُجُّ وَ كانَ يَكْرَهُ الْعُلَماءُ مُساءلَتَهُ ايّاهُمْ وَ مُجالَسَتَهُ لَهُمْ لِخُبْثِ لِسانِهِ وَ فَسادِ ضَميرِهِ.
كانَ ابْنُ أَبِي الْعَوْجاءِ مِنْ تَلامِذَةِ الْحَسَنِ الْبَصْرِىِّ فَانْحَرَفَ عَنِ التَّوْحيدِ فَقيلَ لَهُ: تَرَكْتَ مَذْهَبَ صاحِبِكَ وَ دَخَلْتَ فى ما لا اصْلَ لَهُ وَ لا حَقيقَةَ. فَقالَ: انَّ صاحِبى كانَ مِخْلَطاً كانَ يَقولُ طَوْراً بِالْقَدَرِ وَ طَوْراً بِالْجَبْرِ وَ ما اعْلَمُهُ اعْتَقَدَ مَذْهَباً دامَ عَلَيْهِ. قالَ (الرّاوى) وَ دَخَلَ مَكَّةَ تَمَرُّداً وَ انْكاراً عَلى مَنْ يَحُجُّ وَ كانَ يَكْرَهُ الْعُلَماءُ مُساءلَتَهُ ايّاهُمْ وَ مُجالَسَتَهُ لَهُمْ لِخُبْثِ لِسانِهِ وَ فَسادِ ضَميرِهِ.
فَأَتى جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ عليهما السلام فَجَلَسَ الَيْهِ فى جَماعَةٍ مِنْ نُظَرائِهِ، ثُمَّ قالَ لَهُ: انَّ الْمَجالِسَ اماناتٌ وَ لا بُدَّ لِكُلِّ مَنْ لَهُ سُعالٌ انْ يَسْعُلَ، أَ فَتَأْذَنُ فِى الْكَلامِ؟
فَأَتى جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ عليهما السلام فَجَلَسَ الَيْهِ فى جَماعَةٍ مِنْ نُظَرائِهِ، ثُمَّ قالَ لَهُ: انَّ الْمَجالِسَ اماناتٌ وَ لا بُدَّ لِكُلِّ مَنْ لَهُ سُعالٌ انْ يَسْعُلَ، أَ فَتَأْذَنُ فِى الْكَلامِ؟
فَقالَ: تَكَلَّمْ. فَقالَ: الى‏ كَمْ تَدوسونَ هذَا الْبَيْدَرَ وَ تَلوذونَ بِهذَا الْحَجَرِ وَ تَعْبُدونَ هذَا الْبَيْتَ الْمَرْفوعَ بِالطّوبِ وَ الْمَدَرِ وَ تُهَرْوِلونَ حَوْلَهُ هَرْوَلَةَ الْبَعيرِ اذا نَفَرَ مَنْ فَكَّرَ فى هذا اوْ قَدَّرَ عَلِمَ انَّ هذا فِعْلٌ اسَّسَهُ غَيْرُ حَكيمٍ وَ لا ذى نَظَرٍ، فَقُلْ فَانَّكَ رَأْسُ هذَا الْامْرِ وَ سَنامُهُ وَ ابوكَ اسُّهُ وَ نِظامُهُ.
فَقالَ: تَكَلَّمْ. فَقالَ: الى‏ كَمْ تَدوسونَ هذَا الْبَيْدَرَ وَ تَلوذونَ بِهذَا الْحَجَرِ وَ تَعْبُدونَ هذَا الْبَيْتَ الْمَرْفوعَ بِالطّوبِ وَ الْمَدَرِ وَ تُهَرْوِلونَ حَوْلَهُ هَرْوَلَةَ الْبَعيرِ اذا نَفَرَ مَنْ فَكَّرَ فى هذا اوْ قَدَّرَ عَلِمَ انَّ هذا فِعْلٌ اسَّسَهُ غَيْرُ حَكيمٍ وَ لا ذى نَظَرٍ، فَقُلْ فَانَّكَ رَأْسُ هذَا الْامْرِ وَ سَنامُهُ وَ ابوكَ اسُّهُ وَ نِظامُهُ.
خط ۷۸۸: خط ۶۰۳:


فَقالَ أَبو عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام: انَّ مَنْ أَضلَّهُ اللَّهُ وَ أَعْمى قَلْبَهُ اسْتَوْخَمَ الْحَقَّ فَلَمْ يَسْتَعْذِبْه وَ صارَ الشَّيْطانُ وَلِيَّهُ يورِدُهُ مَناهِلَ الْهَلَكَةِ [ثُمَّ لا يُصْدِرُهُ‏] وَ هذا بَيْتٌ اسْتَعْبَدَ اللَّهُ بِهِ خَلْقَهُ لِيَخْتَبِرَ طاعَتَهُمْ فى اتْيانِهِ فَحَثَّهُمْ عَلى تَعْظيمِهِ وَ زِيارَتِهِ وَ جَعَلَهُ مَحَلَّ انْبِيائِهِ وَ قِبْلَةَ الْمُصَلّينَ لَهُ فَهُوَ شُعْبَةٌ مِنْ رِضْوانِهِ وَ طَريقٌ يُؤَدّى الى‏ غُفْرانِهِ مَنْصوبٌ عَلَى اسْتِواءِ الْكَمالِ وَ مُجْتَمَعِ الْعَظَمَةِ وَ الْجَلالِ خَلَقَهُ اللَّهُ قَبْلَ دَحْوِ الْارْضِ بِألْفَىْ عامٍ وَ أَحَقُّ مَنْ اطيعَ فيما أَمَرَ وَ انْتُهِىَ عَمّا نَهى عَنْهُ وَ زَجَرَ اللَّهُ الْمُنْشِئُ لِلْارْواحِ وَ الصُّوَرِ .
فَقالَ أَبو عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام: انَّ مَنْ أَضلَّهُ اللَّهُ وَ أَعْمى قَلْبَهُ اسْتَوْخَمَ الْحَقَّ فَلَمْ يَسْتَعْذِبْه وَ صارَ الشَّيْطانُ وَلِيَّهُ يورِدُهُ مَناهِلَ الْهَلَكَةِ [ثُمَّ لا يُصْدِرُهُ‏] وَ هذا بَيْتٌ اسْتَعْبَدَ اللَّهُ بِهِ خَلْقَهُ لِيَخْتَبِرَ طاعَتَهُمْ فى اتْيانِهِ فَحَثَّهُمْ عَلى تَعْظيمِهِ وَ زِيارَتِهِ وَ جَعَلَهُ مَحَلَّ انْبِيائِهِ وَ قِبْلَةَ الْمُصَلّينَ لَهُ فَهُوَ شُعْبَةٌ مِنْ رِضْوانِهِ وَ طَريقٌ يُؤَدّى الى‏ غُفْرانِهِ مَنْصوبٌ عَلَى اسْتِواءِ الْكَمالِ وَ مُجْتَمَعِ الْعَظَمَةِ وَ الْجَلالِ خَلَقَهُ اللَّهُ قَبْلَ دَحْوِ الْارْضِ بِألْفَىْ عامٍ وَ أَحَقُّ مَنْ اطيعَ فيما أَمَرَ وَ انْتُهِىَ عَمّا نَهى عَنْهُ وَ زَجَرَ اللَّهُ الْمُنْشِئُ لِلْارْواحِ وَ الصُّوَرِ .
فَقالَ ابْنُ أَبِي الْعَوْجاءِ: ذَكَرْتَ يا أَبا عَبْدِ اللَّهِ فَأحَلْتَ عَلى غائِبٍ.
فَقالَ ابْنُ أَبِي الْعَوْجاءِ: ذَكَرْتَ يا أَبا عَبْدِ اللَّهِ فَأحَلْتَ عَلى غائِبٍ.
فَقالَ أَبو عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام: وَيْلَكَ وَ كَيْفَ يَكونُ غائِباً مَنْ هُوَ مَعَ خَلْقِهِ شاهِدٌ وَ الَيْهِمْ اقْرَبُ مِنْ حَبْلِ الْوَريدِ، يَسْمَعُ كَلامَهُمْ وَ يَرى‏ اشْخاصَهُمْ وَ يَعْلَمُ اسْرارَهُمْ وَ انَّما الَمخْلوقُ الَّذى اذَا انْتَقَلَ عَنْ مَكانٍ اشْتَغَلَ بِهِ مَكانٌ وَ خَلا مِنْهُ مَكانٌ فَلا يَدْرى فِى الْمَكانِ الَّذى صارَ الَيْهِ ما حَدَثَ فِى الْمَكانِ الَّذى كانَ فيهِ، فَامَّا اللَّهُ الْعَظيمُ الشَّأْنِ الْمَلِكُ الدَّيّانُ فَانَّهُ لا يَخْلو مِنْهُ مَكانٌ وَ لا يَشْتَغِلُ بِهِ مَكانٌ وَ لا يَكونُ الى‏ مَكانٍ اقْرَبَ مِنْهُ الى‏ مَكانٍ، وَ الَّذى بَعَثَهُ بِالْآياتِ الْمُحْكَمَةِ وَ الْبَراهينِ الْواضِحَةِ وَ ايَّدَهُ بِنَصْرِهِ وَ اخْتارَهُ لِتَبْليغِ رِسالاتِهِ صَدَّقْنا قَوْلَهُ بِانَّ رَبَّهُ بَعَثَهُ وَ كَلَّمَهُ.
فَقالَ أَبو عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام: وَيْلَكَ وَ كَيْفَ يَكونُ غائِباً مَنْ هُوَ مَعَ خَلْقِهِ شاهِدٌ وَ الَيْهِمْ اقْرَبُ مِنْ حَبْلِ الْوَريدِ، يَسْمَعُ كَلامَهُمْ وَ يَرى‏ اشْخاصَهُمْ وَ يَعْلَمُ اسْرارَهُمْ وَ انَّما الَمخْلوقُ الَّذى اذَا انْتَقَلَ عَنْ مَكانٍ اشْتَغَلَ بِهِ مَكانٌ وَ خَلا مِنْهُ مَكانٌ فَلا يَدْرى فِى الْمَكانِ الَّذى صارَ الَيْهِ ما حَدَثَ فِى الْمَكانِ الَّذى كانَ فيهِ، فَامَّا اللَّهُ الْعَظيمُ الشَّأْنِ الْمَلِكُ الدَّيّانُ فَانَّهُ لا يَخْلو مِنْهُ مَكانٌ وَ لا يَشْتَغِلُ بِهِ مَكانٌ وَ لا يَكونُ الى‏ مَكانٍ اقْرَبَ مِنْهُ الى‏ مَكانٍ، وَ الَّذى بَعَثَهُ بِالْآياتِ الْمُحْكَمَةِ وَ الْبَراهينِ الْواضِحَةِ وَ ايَّدَهُ بِنَصْرِهِ وَ اخْتارَهُ لِتَبْليغِ رِسالاتِهِ صَدَّقْنا قَوْلَهُ بِانَّ رَبَّهُ بَعَثَهُ وَ كَلَّمَهُ.


فَقامَ ابْنُ أَبِي الْعَوْجاءِ فَقالَ لِاصْحابِهِ: مَنْ الْقانى فى بَحْرِ هذا؟ سَألْتُكُمْ انْ تَلْتَمِسوا الَىَّ خَمْرَةً فَالْقَيْتُمونى عَلى جَمْرَةٍ. فَقالوا: ما كُنْتَ فى مَجْلِسِهِ الّا حَقيراً. فَقالَ: انَّهُ ابْنُ مَنْ حَلَقَ رُؤوسَ مَنْ تَرَوْنَ.
فَقامَ ابْنُ أَبِي الْعَوْجاءِ فَقالَ لِاصْحابِهِ: مَنْ الْقانى فى بَحْرِ هذا؟ سَألْتُكُمْ انْ تَلْتَمِسوا الَىَّ خَمْرَةً فَالْقَيْتُمونى عَلى جَمْرَةٍ. فَقالوا: ما كُنْتَ فى مَجْلِسِهِ الّا حَقيراً. فَقالَ: انَّهُ ابْنُ مَنْ حَلَقَ رُؤوسَ مَنْ تَرَوْنَ.
خط ۸۰۱: خط ۶۱۰:


[ابن ابى العوجاء از شاگردان حسن بصرى بود سپس از اعتقاد به توحيد دست برداشت. به او گفتند: مذهب رفيقت را رها كردى و در چيزى كه اصل و حقيقتى ندارد درآمدى! گفت: رفيق من آشفته است، گاهى معتقد به قدر و آزادى اختيار است و گاهى جبرى مسلك، و او را استوار بر يك مذهب نمى‏بينم.
[ابن ابى العوجاء از شاگردان حسن بصرى بود سپس از اعتقاد به توحيد دست برداشت. به او گفتند: مذهب رفيقت را رها كردى و در چيزى كه اصل و حقيقتى ندارد درآمدى! گفت: رفيق من آشفته است، گاهى معتقد به قدر و آزادى اختيار است و گاهى جبرى مسلك، و او را استوار بر يك مذهب نمى‏بينم.
 
راوى گفت: ابن ابى العوجاء از روى سركشى و انكار بر كسانى كه حج مى‏گزارند داخل مكه شد و عالمان دينى از گفتگو و همنشينى با او كراهت داشتند زيرا بسيار بد زبان و بدطينت بود.
 
راوى گفت: ابن ابى العوجاء از روى سركشى و انكار بر كسانى كه حج مى‏گزارند داخل مكه شد و عالمان دينى از گفتگو و همنشينى با او كراهت داشتند زيرا بسيار بد زبان و بدطينت بود.  


پس نزد امام صادق عليه السلام آمد و در ميان گروهى از همفكران خود در خدمت آن حضرت نشست و گفت:
پس نزد امام صادق عليه السلام آمد و در ميان گروهى از همفكران خود در خدمت آن حضرت نشست و گفت:
مجالس امانت است (سخنان بايد در همين جا دفن شود) و هركه را سرفه گرفته است بايد سرفه كند، آيا اجازه مى‏دهى سخن گويم؟ فرمود: بگو.
مجالس امانت است (سخنان بايد در همين جا دفن شود) و هركه را سرفه گرفته است بايد سرفه كند، آيا اجازه مى‏دهى سخن گويم؟ فرمود: بگو.
گفت: تا كى اين خرمنگاه را مى‏كوبيد و به اين سنگ التجا مى‏آوريد و اين خانه‏اى را كه از آجر و سنگ و گل بالا رفته مى‏پرستيد و چون شتران رميده دور آن هروله مى‏كنيد؟! در صورتى كه هركه دراين‏باره بينديشد و فكر خود را به كار برد پى مى‏برد كه اين كارى است كه يك غير حكيم و بى‏فكر آن را بنياد نهاده است. اكنون پاسخ ده، زيرا تو رأس و قله اين دين هستى و پدرت اساس و نظام آن بوده است.
گفت: تا كى اين خرمنگاه را مى‏كوبيد و به اين سنگ التجا مى‏آوريد و اين خانه‏اى را كه از آجر و سنگ و گل بالا رفته مى‏پرستيد و چون شتران رميده دور آن هروله مى‏كنيد؟! در صورتى كه هركه دراين‏باره بينديشد و فكر خود را به كار برد پى مى‏برد كه اين كارى است كه يك غير حكيم و بى‏فكر آن را بنياد نهاده است. اكنون پاسخ ده، زيرا تو رأس و قله اين دين هستى و پدرت اساس و نظام آن بوده است.
امام صادق عليه السلام فرمود: كسى كه خداوند او را گمراه نموده و چشم دلش را كور كرده است حق را ثقيل مى‏يابد و حق به كامش شيرين نمى‏آيد، و شيطان اختياردار او مى‏شود و وى را در آبشخوارهاى هلاكت درآورده و بيرون نخواهد آورد. اين خانه‏اى است كه خداوند خلق خويش را به واسطه آن به بندگى خود فراخوانده تا اطاعت آنان را با رفتن به سوى آن بيازمايد، ازاين‏رو آنان را به تعظيم و زيارت اين خانه واداشته و آن را محل پيامبران خود و قبله نمازگزاران قرار داده است، بدين جهت اين خانه شاخه‏اى از خشنودى خداوند و راهى به سوى آمرزش اوست، و بر هيئت كمال و مجتمع عظمت و جلال برپا شده است، خداوند اين خانه را دو هزار سال پيش از گسترده شدن زمين آفريد، و شايسته‏ترين كس به اين كه در اوامر و نواهى خود اطاعت شود خداوندى است كه پديدآرنده ارواح و صورتهاست.
امام صادق عليه السلام فرمود: كسى كه خداوند او را گمراه نموده و چشم دلش را كور كرده است حق را ثقيل مى‏يابد و حق به كامش شيرين نمى‏آيد، و شيطان اختياردار او مى‏شود و وى را در آبشخوارهاى هلاكت درآورده و بيرون نخواهد آورد. اين خانه‏اى است كه خداوند خلق خويش را به واسطه آن به بندگى خود فراخوانده تا اطاعت آنان را با رفتن به سوى آن بيازمايد، ازاين‏رو آنان را به تعظيم و زيارت اين خانه واداشته و آن را محل پيامبران خود و قبله نمازگزاران قرار داده است، بدين جهت اين خانه شاخه‏اى از خشنودى خداوند و راهى به سوى آمرزش اوست، و بر هيئت كمال و مجتمع عظمت و جلال برپا شده است، خداوند اين خانه را دو هزار سال پيش از گسترده شدن زمين آفريد، و شايسته‏ترين كس به اين كه در اوامر و نواهى خود اطاعت شود خداوندى است كه پديدآرنده ارواح و صورتهاست.


ابن ابى العوجاء گفت: اى ابا عبد اللَّه سخن گفتى و به چيز غايب و ناديده حواله كردى.
ابن ابى العوجاء گفت: اى ابا عبد اللَّه سخن گفتى و به چيز غايب و ناديده حواله كردى.
خط ۸۲۰: خط ۶۲۱:


امام صادق عليه السلام فرمود: واى بر تو، چگونه غايب است كسى كه شاهد خلق خويش است و به آنان از رگ گردن نزديكتر است، سخنشان را مى‏شنود، خودشان را مى‏بيند و اسرارشان را مى‏داند؟! اين مخلوق است كه هرگاه از جايى انتقال يابد يك جا از او پر مى‏شود و جاى ديگر از او خالى مى‏ماند، و در جايى كه تازه رفته از جايى كه قبلًا در آن بوده بى‏خبر است. اما خداى عظيم‏الشأن، آن فرمانرواى جزادهنده هيچ جايى از او خالى نيست و هيچ جايى هم از او پر نيست، و هيچ جايى از جايى ديگر به او نزديكتر نيست، و آن كسى كه خداوند او را با نشانه‏هاى محكم و براهين روشن برانگيخت و او را به يارى خود تأييد نمود و براى پيام‏گزارى خويش برگزيد، ما سخن او را دراين‏باره تصديق مى‏كنيم كه پروردگارش او را برانگيخته و با او سخن گفته است.
امام صادق عليه السلام فرمود: واى بر تو، چگونه غايب است كسى كه شاهد خلق خويش است و به آنان از رگ گردن نزديكتر است، سخنشان را مى‏شنود، خودشان را مى‏بيند و اسرارشان را مى‏داند؟! اين مخلوق است كه هرگاه از جايى انتقال يابد يك جا از او پر مى‏شود و جاى ديگر از او خالى مى‏ماند، و در جايى كه تازه رفته از جايى كه قبلًا در آن بوده بى‏خبر است. اما خداى عظيم‏الشأن، آن فرمانرواى جزادهنده هيچ جايى از او خالى نيست و هيچ جايى هم از او پر نيست، و هيچ جايى از جايى ديگر به او نزديكتر نيست، و آن كسى كه خداوند او را با نشانه‏هاى محكم و براهين روشن برانگيخت و او را به يارى خود تأييد نمود و براى پيام‏گزارى خويش برگزيد، ما سخن او را دراين‏باره تصديق مى‏كنيم كه پروردگارش او را برانگيخته و با او سخن گفته است.


ابن ابى العوجاء برخاست و به يارانش گفت: چه كسى مرا در درياى اين مرد درافكند؟ من از شما خواستم كه برايم شرابى سرخوش كننده فراهم آوريد و شما مرا در شعله آتش افكنديد!  
ابن ابى العوجاء برخاست و به يارانش گفت: چه كسى مرا در درياى اين مرد درافكند؟ من از شما خواستم كه برايم شرابى سرخوش كننده فراهم آوريد و شما مرا در شعله آتش افكنديد!  


گفتند: راستى كه در مجلس او بسيار حقير مى‏نمودى! گفت: او فرزند كسى است كه سرهاى اين كسانى را كه مى‏بينيد تراشيده است! (يعنى آن‏قدر بر آنان نفوذ كلام دارد كه با آن كه سر تراشيدن در عرب ننگ است، به دستور او سرها تراشيده‏اند.)]
گفتند: راستى كه در مجلس او بسيار حقير مى‏نمودى! گفت: او فرزند كسى است كه سرهاى اين كسانى را كه مى‏بينيد تراشيده است! (يعنى آن‏قدر بر آنان نفوذ كلام دارد كه با آن كه سر تراشيدن در عرب ننگ است، به دستور او سرها تراشيده‏اند.)]خلاصه حديث بالا و همچنين بيان‏ نهج البلاغه‏ كه قبلًا نقل كرديم اين است كه خداوند به اين وسيله مى‏خواهد تسليم و تعبد بنده را ظاهر كند.
 
 
خلاصه حديث بالا و همچنين بيان‏ نهج البلاغه‏ كه قبلًا نقل كرديم اين است كه خداوند به اين وسيله مى‏خواهد تسليم و تعبد بنده را ظاهر كند.




اين مسئله را بايد طرح كرد كه درست است كه هر دستورى مصلحتى دارد كه عقل احياناً در مى‏يابد، ولى آيا اگر انسان دستورى را فقط به حكم تعبد و تسليم بجا آورد اقرب به عبوديت است يا اگر حكمت آن را بفهمد؟ البته اگر به حكم تعبد و تسليم بجا آورد و حكمت را احاله كند به امر او، قطعاً اقرب به تعبد و تسليم است.
اين مسئله را بايد طرح كرد كه درست است كه هر دستورى مصلحتى دارد كه عقل احياناً در مى‏يابد، ولى آيا اگر انسان دستورى را فقط به حكم تعبد و تسليم بجا آورد اقرب به عبوديت است يا اگر حكمت آن را بفهمد؟ البته اگر به حكم تعبد و تسليم بجا آورد و حكمت را احاله كند به امر او، قطعاً اقرب به تعبد و تسليم است.
 
==تعبد در حج==  
 
==تعبد در حج ==  


اساساً يكى از رموز حج تسليم تعبدى است و داستان ابراهيم و ذبح اسماعيل (ابراهيم پدر حج است) خود نشانه‏اى از اين تسليم مطلق است.
اساساً يكى از رموز حج تسليم تعبدى است و داستان ابراهيم و ذبح اسماعيل (ابراهيم پدر حج است) خود نشانه‏اى از اين تسليم مطلق است.
خط ۸۴۹: خط ۶۴۳:
وسائل‏، جلد 2، صفحه 139:
وسائل‏، جلد 2، صفحه 139:
احتجاج‏ طَبَرْسى عَنْ أَميرِ الْمُؤْمِنينَ عليه السلام فِى احْتِجاجِهِ عَلَى الْخَوارِجِ قالَ: وَ امّا قَوْلُكُمْ انّى كُنْتُ وَصِيّاً فَضَيَّعْتُ الْوَصِيَّةَ فَانْتُمْ كَفَرْتُمْ وَ قَدَّمْتُمْ عَلَىَّ وَ ازَلْتُمُ الْامْرَ عَنّى وَ لَيْسَ عَلَى الْاوْصِياءِ الدُّعاءُ الى‏ انْفُسِهِمْ، انَّما يَبْعَثُ اللَّهُ الْانْبِياءَ عليهم السلام فَيَدْعونَ الى‏ انْفُسِهِمْ وَ (امَّا خ) الْوَصِىُّ فَمَدْلولٌ عَلَيْهِ مُسْتَغْنٍ عَنِ الدُّعاءِ الى‏ نَفْسِهِ وَ قَدْ قالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: وَ لِلَّهِ عَلَى النّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ الَيْهِ سَبيلًا. وَ لَوْ تَرَكَ النّاسُ الْحَجَّ لَمْ يَكُنِ الْبَيْتُ لِيُكْفَرَ [بِتَرْكِهِمْ ايّاهُ‏] وَ لكِنْ كانوا يَكْفُرونَ بِتَرْكِهِمْ ايّاهُ لِانَّ اللَّهَ قَدْ نَصَبَهُ لَكُمْ عَلَماً وَ كَذلِكَ نَصَبَنى عَلَماً حَيْثُ قالَ رَسولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله: يا عَلِىُّ، انْتَ مِنّى بِمَنْزِلَةِ الْكَعْبَةِ تُؤْتى وَ لا تَأْتى.
احتجاج‏ طَبَرْسى عَنْ أَميرِ الْمُؤْمِنينَ عليه السلام فِى احْتِجاجِهِ عَلَى الْخَوارِجِ قالَ: وَ امّا قَوْلُكُمْ انّى كُنْتُ وَصِيّاً فَضَيَّعْتُ الْوَصِيَّةَ فَانْتُمْ كَفَرْتُمْ وَ قَدَّمْتُمْ عَلَىَّ وَ ازَلْتُمُ الْامْرَ عَنّى وَ لَيْسَ عَلَى الْاوْصِياءِ الدُّعاءُ الى‏ انْفُسِهِمْ، انَّما يَبْعَثُ اللَّهُ الْانْبِياءَ عليهم السلام فَيَدْعونَ الى‏ انْفُسِهِمْ وَ (امَّا خ) الْوَصِىُّ فَمَدْلولٌ عَلَيْهِ مُسْتَغْنٍ عَنِ الدُّعاءِ الى‏ نَفْسِهِ وَ قَدْ قالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: وَ لِلَّهِ عَلَى النّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ الَيْهِ سَبيلًا. وَ لَوْ تَرَكَ النّاسُ الْحَجَّ لَمْ يَكُنِ الْبَيْتُ لِيُكْفَرَ [بِتَرْكِهِمْ ايّاهُ‏] وَ لكِنْ كانوا يَكْفُرونَ بِتَرْكِهِمْ ايّاهُ لِانَّ اللَّهَ قَدْ نَصَبَهُ لَكُمْ عَلَماً وَ كَذلِكَ نَصَبَنى عَلَماً حَيْثُ قالَ رَسولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله: يا عَلِىُّ، انْتَ مِنّى بِمَنْزِلَةِ الْكَعْبَةِ تُؤْتى وَ لا تَأْتى.
[در كتاب‏ احتجاج‏ طبرسى در ضمن احتجاج امير مؤمنان عليه السلام با خوارج آمده است كه فرمود:اما اينكه گفتيد من وصى رسول خدا صلى الله عليه و آله بودم و (با سكوت و خانه‏نشينى خود) وصيت را تباه كردم؛ بدانيد اين شما بوديد كه كافر شديد و ديگران را بر من مقدم داشتيد و كار را از دست من بيرون برديد؛ و بر اوصيا لازم نيست كه مردم را به سوى خود دعوت كنند (بلكه مردم بايد خود طبق وصيت پيامبرشان نزد اوصيا بروند)؛ خداوند پيامبران عليهم السلام را برمى‏انگيزد و آنان را به سوى خود دعوت مى‏كنند. اما وصى معرفى شده است و بى‏نياز است از اين كه به سوى خود دعوت نمايد،


 
چنانكه خداوند فرموده: «حق خدا بر مردم است بر آنان كه توانايى رفتن دارند كه خانه خدا را زيارت كنند»، حال اگر مردم حج را ترك كردند اين خانه خدا نيست كه با ترك كردن آنها كافر شده باشد بلكه آنان با ترك خانه خدا كافر شده‏اند، زيرا خداوند آن خانه را براى شما به عنوان نشانه‏اى نصب كرده است.همچنين خداوند مرا به عنوان نشانه‏اى نصب كرده است آنجا كه رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: اى على، تو به منزله كعبه هستى كه بايد به زيارت آن رفت نه آنكه كعبه به زيارت كسى رود.]
[در كتاب‏ احتجاج‏ طبرسى در ضمن احتجاج امير مؤمنان عليه السلام با خوارج آمده است كه فرمود:
 
اما اينكه گفتيد من وصى رسول خدا صلى الله عليه و آله بودم و (با سكوت و خانه‏نشينى خود) وصيت را تباه كردم؛ بدانيد اين شما بوديد كه كافر شديد و ديگران را بر من مقدم داشتيد و كار را از دست من بيرون برديد؛ و بر اوصيا لازم نيست كه مردم را به سوى خود دعوت كنند (بلكه مردم بايد خود طبق وصيت پيامبرشان نزد اوصيا بروند)؛ خداوند پيامبران عليهم السلام را برمى‏انگيزد و آنان را به سوى خود دعوت مى‏كنند. اما وصى معرفى شده است و بى‏نياز است از اين كه به سوى خود دعوت نمايد،
 
 
 
چنانكه خداوند فرموده: «حق خدا بر مردم است بر آنان كه توانايى رفتن دارند كه خانه خدا را زيارت كنند»، حال اگر مردم حج را ترك كردند اين خانه خدا نيست كه با ترك كردن آنها كافر شده باشد بلكه آنان با ترك خانه خدا كافر شده‏اند، زيرا خداوند آن خانه را براى شما به عنوان نشانه‏اى نصب كرده است.
 
همچنين خداوند مرا به عنوان نشانه‏اى نصب كرده است آنجا كه رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: اى على، تو به منزله كعبه هستى كه بايد به زيارت آن رفت نه آنكه كعبه به زيارت كسى رود.]
 
 
اين خود تعبيرى است درباره كعبه كه به منزله پرچم مقدسى است‏  ولى از سنگ نه از پارچه، مثل يك پرچم احترام و تقدس دارد، مثل يك پرچم در ميدان جنگ همه بايد گرد او جمع شوند، مثل يك پرچم تا او برپاست لشكر ايستاده و مقاومت مى‏كند و اگر خوابيد پشت سپاه و اردو مى‏شكند: لا يَزالُ الدّينُ قائِماً ما قامَتِ الْكَعْبَةُ.
اين خود تعبيرى است درباره كعبه كه به منزله پرچم مقدسى است‏  ولى از سنگ نه از پارچه، مثل يك پرچم احترام و تقدس دارد، مثل يك پرچم در ميدان جنگ همه بايد گرد او جمع شوند، مثل يك پرچم تا او برپاست لشكر ايستاده و مقاومت مى‏كند و اگر خوابيد پشت سپاه و اردو مى‏شكند: لا يَزالُ الدّينُ قائِماً ما قامَتِ الْكَعْبَةُ.


خط ۸۷۰: خط ۶۵۴:
در قرآن كريم، سوره بقره، آيه 198- 200 اين طور مى‏فرمايد:
در قرآن كريم، سوره بقره، آيه 198- 200 اين طور مى‏فرمايد:
... فَاذا افَضْتُمْ مِنْ عَرَفاتٍ فَاذْكُرُوا اللَّهَ عِنْدَ الْمَشْعَرِ الْحَرامِ وَ اذْكُروه كَما هَداكُمْ وَ انْ كُنْتُمْ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الضّالّينَ. ثُمَّ افيضوا مِنْ حَيْثُ افاضَ النّاسُ وَ اسْتَغْفِرُوا اللَّهَ انَّ اللَّهَ غَفورٌ رَحيمٌ. فَاذا قَضَيْتُمْ مَناسِكَكُمْ فَاذْكُرُوا اللَّهَ كَذِكرِكُمْ آباءَكُمْ اوْ اشَدَّ ذِكْراً.
... فَاذا افَضْتُمْ مِنْ عَرَفاتٍ فَاذْكُرُوا اللَّهَ عِنْدَ الْمَشْعَرِ الْحَرامِ وَ اذْكُروه كَما هَداكُمْ وَ انْ كُنْتُمْ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الضّالّينَ. ثُمَّ افيضوا مِنْ حَيْثُ افاضَ النّاسُ وَ اسْتَغْفِرُوا اللَّهَ انَّ اللَّهَ غَفورٌ رَحيمٌ. فَاذا قَضَيْتُمْ مَناسِكَكُمْ فَاذْكُرُوا اللَّهَ كَذِكرِكُمْ آباءَكُمْ اوْ اشَدَّ ذِكْراً.
[پس چون از عرفات روانه شديد در مشعر الحرام (بمانيد و) به ذكر خدا پردازيد، و او را ياد كنيد چنانكه راهتان نموده است، و همانا شما پيش از آن از گمراهان بوديد. سپس از همان جا كه مردم روانه مى‏شوند روانه شويد، و از خدا آمرزش بخواهيد، كه خداوند بسيار آمرزنده و مهربان است. پس چون اعمال و آداب حج را به پايان برديد خدا را آن‏چنان ياد كنيد كه از پدران خود ياد مى‏كنيد يا بيشتر از آن.]
[پس چون از عرفات روانه شديد در مشعر الحرام (بمانيد و) به ذكر خدا پردازيد، و او را ياد كنيد چنانكه راهتان نموده است، و همانا شما پيش از آن از گمراهان بوديد. سپس از همان جا كه مردم روانه مى‏شوند روانه شويد، و از خدا آمرزش بخواهيد، كه خداوند بسيار آمرزنده و مهربان است. پس چون اعمال و آداب حج را به پايان برديد خدا را آن‏چنان ياد كنيد كه از پدران خود ياد مى‏كنيد يا بيشتر از آن.]
در كافى‏، جلد 4، صفحه 516:
در كافى‏، جلد 4، صفحه 516:
عَنْ أَبى عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام فى قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «وَ اذْكُرُوا اللَّهَ فى ايّامٍ مَعْدوداتٍ» قالَ: هِىَ ايّامُ التَّشْريقِ، كانوا اذا اقاموا بِمِنى‏ بَعْدَ النَّحْرِ تَفاخَروا فَقالَ الرَّجُلُ مِنْهُمْ كانَ ابى يَفْعَلُ كَذا وَ كَذا، فَقالَ اللَّهُ جَلَّ ثَناؤُهُ: فَاذا افَضْتُمْ مِنْ عَرَفاتٍ ...
عَنْ أَبى عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام فى قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «وَ اذْكُرُوا اللَّهَ فى ايّامٍ مَعْدوداتٍ» قالَ: هِىَ ايّامُ التَّشْريقِ، كانوا اذا اقاموا بِمِنى‏ بَعْدَ النَّحْرِ تَفاخَروا فَقالَ الرَّجُلُ مِنْهُمْ كانَ ابى يَفْعَلُ كَذا وَ كَذا، فَقالَ اللَّهُ جَلَّ ثَناؤُهُ: فَاذا افَضْتُمْ مِنْ عَرَفاتٍ ...
[امام صادق عليه السلام در تفسير اين آيه: «و خدا را در روزهايى چند ياد كنيد» فرمود: منظور ايام تشريق است، در جاهليت وقتى در منى پس از مراسم قربانى اقامت داشتند به تفاخر با يكديگر مى‏پرداختند و يكى مى‏گفت:
[امام صادق عليه السلام در تفسير اين آيه: «و خدا را در روزهايى چند ياد كنيد» فرمود: منظور ايام تشريق است، در جاهليت وقتى در منى پس از مراسم قربانى اقامت داشتند به تفاخر با يكديگر مى‏پرداختند و يكى مى‏گفت:
پدرم چنين و چنان مى‏كرد (و ديگرى نيز همين طور). ازاين‏رو خداوند فرمود: هرگاه از عرفات سرازير شديد و به منى آمديد خدا را در آنجا ياد كنيد مثل يادى كه از پدرانتان مى‏كنيد بلكه بيشتر از آن ...]
پدرم چنين و چنان مى‏كرد (و ديگرى نيز همين طور). ازاين‏رو خداوند فرمود: هرگاه از عرفات سرازير شديد و به منى آمديد خدا را در آنجا ياد كنيد مثل يادى كه از پدرانتان مى‏كنيد بلكه بيشتر از آن ...]
در پاورقى‏ كافى‏ مى‏گويد:
در پاورقى‏ كافى‏ مى‏گويد:
رُوِىَ عَنِ الْباقِرِ عليه السلام: انَّهُمْ اذا كانوا فَرِغوا مِنَ الْحَجِّ يَجْتَمِعونَ هُناكَ وَ يَعُدّونَ مَفاخِرَ آبائِهِمْ وَ مَآثِرَهُمْ وَ يَذْكُرونَ ايّامَهُمُ الْقَديمَةَ وَ ايادِيَهُمُ الْجَسيمَةَ، فَامَرَهُمُ اللَّهُ سُبْحانَهُ انْ يَذْكُروهُ مَكانَ ذِكْرِهِمْ آباءَهُمْ فى هذَا الْمَوْضِعِ.
رُوِىَ عَنِ الْباقِرِ عليه السلام: انَّهُمْ اذا كانوا فَرِغوا مِنَ الْحَجِّ يَجْتَمِعونَ هُناكَ وَ يَعُدّونَ مَفاخِرَ آبائِهِمْ وَ مَآثِرَهُمْ وَ يَذْكُرونَ ايّامَهُمُ الْقَديمَةَ وَ ايادِيَهُمُ الْجَسيمَةَ، فَامَرَهُمُ اللَّهُ سُبْحانَهُ انْ يَذْكُروهُ مَكانَ ذِكْرِهِمْ آباءَهُمْ فى هذَا الْمَوْضِعِ.
[از امام باقر عليه السلام روايت است كه فرمود: آنان وقتى از حج فارغ مى‏شدند در آن مكان جمع مى‏شدند و به ذكر مفاخر و مآثر پدران خود مى‏پرداختند و زدوخوردهاى گذشته و بخششهاى بزرگ آنان را ياد مى‏كردند، خداى سبحان به آنان دستور داد كه در آن مكان به جاى پدرانشان او را ياد كنند.]
[از امام باقر عليه السلام روايت است كه فرمود: آنان وقتى از حج فارغ مى‏شدند در آن مكان جمع مى‏شدند و به ذكر مفاخر و مآثر پدران خود مى‏پرداختند و زدوخوردهاى گذشته و بخششهاى بزرگ آنان را ياد مى‏كردند، خداى سبحان به آنان دستور داد كه در آن مكان به جاى پدرانشان او را ياد كنند.]
اين مطلب امروز بسيار مورد اهميت است. در جاهليت قرن بيستم تحت نفوذ استعمار، قوميتها و مليتها تا حد زيادى تحريك مى‏شود و اين سبب تفرقه مسلمانان است. فرقى كه هست اعراب با مقياس قبيله و امروز با مقياس نژاد و ملت، تفاخر جاهلى مى‏كنند. ما در مقاله «ايران و اسلام» دراين‏باره بحث كرديم.
اين مطلب امروز بسيار مورد اهميت است. در جاهليت قرن بيستم تحت نفوذ استعمار، قوميتها و مليتها تا حد زيادى تحريك مى‏شود و اين سبب تفرقه مسلمانان است. فرقى كه هست اعراب با مقياس قبيله و امروز با مقياس نژاد و ملت، تفاخر جاهلى مى‏كنند. ما در مقاله «ايران و اسلام» دراين‏باره بحث كرديم.
در كشاف‏ مى‏گويد: بازار عكاظ و ذى المجاز و ... بعد از ايام حج تشكيل مى‏شد.
در كشاف‏ مى‏گويد: بازار عكاظ و ذى المجاز و ... بعد از ايام حج تشكيل مى‏شد.
 
==رفع دو شبهه مهم در مساله حج==  
 
== رفع دو شبهه مهم در مساله حج ==  


در حج دو مسئله است كه از مشكلات و بلكه به نظر بعضى از نقاط ضعف حج شمرده مى‏شود: قربانى، تعظيم سنگ و غيره.
در حج دو مسئله است كه از مشكلات و بلكه به نظر بعضى از نقاط ضعف حج شمرده مى‏شود: قربانى، تعظيم سنگ و غيره.
از نظر اول، اين عمل يك ظلم و آزار است و نمى‏تواند مقرّب باشد و از قضا اسم قربانى به آن داده‏اند. آيا مى‏توان كسى را شكنجه كرد به قصد قربت؟
از نظر اول، اين عمل يك ظلم و آزار است و نمى‏تواند مقرّب باشد و از قضا اسم قربانى به آن داده‏اند. آيا مى‏توان كسى را شكنجه كرد به قصد قربت؟
ميازار مورى كه دانه‏كش است‏ كه جان دارد و جان شيرين خوش است‏
ميازار مورى كه دانه‏كش است‏ كه جان دارد و جان شيرين خوش است‏


قطع نظر از آزار و اذيت، چه رابطه‏اى ميان رضاى خدا و ريختن خون يك حيوان است؟ مگر خداوند- العياذ باللَّه- خونخوار است و از اينكه ببيند خون حيوانى ريخته مى‏شود مسرور و خوشحال مى‏شود؟ بعلاوه، چنانكه گفتيم ظلم و آزار و تعذيب است و مبعّد است.
قطع نظر از آزار و اذيت، چه رابطه‏اى ميان رضاى خدا و ريختن خون يك حيوان است؟ مگر خداوند- العياذ باللَّه- خونخوار است و از اينكه ببيند خون حيوانى ريخته مى‏شود مسرور و خوشحال مى‏شود؟ بعلاوه، چنانكه گفتيم ظلم و آزار و تعذيب است و مبعّد است.
ايراد ديگر به قربانى اين است كه يادگار توحش است. در قديم در اديان وثنى و بت‏پرستى مذبحهايى بوده است و مردم براى رضاى بتها قربانى مى‏كرده‏اند و خيال مى‏كرده‏اند آن بتها از آن گوشتها استفاده مى‏كنند و ظاهراً گوشتهاى آن حيوانات را نمى‏خورده‏اند و لااقل خون آنها را كه براى خودشان خوراكى بوده به سر و صورت بتها مى‏ماليده‏اند.
ايراد ديگر به قربانى اين است كه يادگار توحش است. در قديم در اديان وثنى و بت‏پرستى مذبحهايى بوده است و مردم براى رضاى بتها قربانى مى‏كرده‏اند و خيال مى‏كرده‏اند آن بتها از آن گوشتها استفاده مى‏كنند و ظاهراً گوشتهاى آن حيوانات را نمى‏خورده‏اند و لااقل خون آنها را كه براى خودشان خوراكى بوده به سر و صورت بتها مى‏ماليده‏اند.
اما جواب: راجع به اين قسمت كه چه فايده‏اى بر ريختن خون مترتب مى‏شود، اين در صورتى صحيح است كه هدف از قربانى و كفّارات (كه اختصاصاً در باب حج، همه از نوع گوسفند يا شتر كشتن است الّا نادراً) فقط ريختن خون باشد. دليلى ندارد كه صرف ريختن خون مقرّب باشد، زيرا عملى مقرّب است كه رضاى خدا در آن باشد و رضاى خدا در اين است كه انسان به كمال فردى و اجتماعى خود برسد.
اما جواب: راجع به اين قسمت كه چه فايده‏اى بر ريختن خون مترتب مى‏شود، اين در صورتى صحيح است كه هدف از قربانى و كفّارات (كه اختصاصاً در باب حج، همه از نوع گوسفند يا شتر كشتن است الّا نادراً) فقط ريختن خون باشد. دليلى ندارد كه صرف ريختن خون مقرّب باشد، زيرا عملى مقرّب است كه رضاى خدا در آن باشد و رضاى خدا در اين است كه انسان به كمال فردى و اجتماعى خود برسد.
صرف ريختن خون نه به كمال فردى انسان كمك مى‏كند و نه به كمال اجتماعى او.
صرف ريختن خون نه به كمال فردى انسان كمك مى‏كند و نه به كمال اجتماعى او.


ولى اگر هدف اصلى اطعام و انفاق باشد، همان‏طورى كه در ساير كفّارات هست (و البته اطعام و انفاقى است دسته‏جمعى و به صورت خاص، يعنى به صورت اطعام‏ گوشت و اينكه هر انسانى يك حيوانى را بكشد و مصداق‏ اطْعِمُوا الْبائِسَ الْفَقير واقع شود) آن ايراد وارد نيست.  
ولى اگر هدف اصلى اطعام و انفاق باشد، همان‏طورى كه در ساير كفّارات هست (و البته اطعام و انفاقى است دسته‏جمعى و به صورت خاص، يعنى به صورت اطعام‏ گوشت و اينكه هر انسانى يك حيوانى را بكشد و مصداق‏ اطْعِمُوا الْبائِسَ الْفَقير واقع شود) آن ايراد وارد نيست.  


و البته يك نكته هست و آن اينكه منافات ندارد كه ضمناً اين عمل دسته‏جمعى، احياء و زنده كردن خاطره‏اى از قهرمان توحيد حضرت ابراهيم باشد. به او امر شد عزيز و نور چشم خود را در راه خدا قربانى كند و فدا نمايد و او حاضر شد. بعد به او گفته شد: مقصود فقط تسليم بود، گوسفندى به جاى فرزند قربانى كن. اين گوسفند فدا كردن تجديد آن خاطره است و تعظيم آن قهرمان است.
و البته يك نكته هست و آن اينكه منافات ندارد كه ضمناً اين عمل دسته‏جمعى، احياء و زنده كردن خاطره‏اى از قهرمان توحيد حضرت ابراهيم باشد. به او امر شد عزيز و نور چشم خود را در راه خدا قربانى كند و فدا نمايد و او حاضر شد. بعد به او گفته شد: مقصود فقط تسليم بود، گوسفندى به جاى فرزند قربانى كن. اين گوسفند فدا كردن تجديد آن خاطره است و تعظيم آن قهرمان است.
خط ۹۲۶: خط ۶۸۲:
ولى همان‏طورى كه در حديث نبوى نقل كرديم، فرمود:
ولى همان‏طورى كه در حديث نبوى نقل كرديم، فرمود:
انَّما جَعَلَ اللَّهُ هذَا الأَضْحى‏ لِتَشْبَعَ مَساكينُكُمْ مِنَ اللَّحْمِ فَأطْعِموهُمْ.
انَّما جَعَلَ اللَّهُ هذَا الأَضْحى‏ لِتَشْبَعَ مَساكينُكُمْ مِنَ اللَّحْمِ فَأطْعِموهُمْ.
[و رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: خد
[و رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: خداوند قربانى را قرار داد تا نيازمندان شما شكمى سير از گوشت بخورند، پس آنان را اطعام كنيد.]
 
و سرّ اينكه روز عيد قربان عيد است، اين است كه در اين روز رسم فرزندكشى منسوخ شد.
 
اوند قربانى را قرار داد تا نيازمندان شما شكمى سير از گوشت بخورند، پس آنان را اطعام كنيد.]
 
 
و سرّ اينكه روز عيد قربان عيد است، اين است كه در اين روز رسم فرزندكشى منسوخ شد.  


داستان عبد المطلب و عبد اللَّه ظاهراً از مجعولات تاريخ باشد كه عبد المطلب نذر كرد كه اگر خدا ده پسر به او بدهد يكى را قربانى كند الى آخره.
داستان عبد المطلب و عبد اللَّه ظاهراً از مجعولات تاريخ باشد كه عبد المطلب نذر كرد كه اگر خدا ده پسر به او بدهد يكى را قربانى كند الى آخره.


قرآن رسمهايى از بت‏پرستان درباره حيوانات نقل مى‏كند، آنجا كه مى‏گويد:
قرآن رسمهايى از بت‏پرستان درباره حيوانات نقل مى‏كند، آنجا كه مى‏گويد:
ما جَعَلَ اللَّهُ مِنْ بَحيرَةٍ وَ لا سائِبَةٍ وَ لا وَصيلَةٍ وَ لا حامٍ.
ما جَعَلَ اللَّهُ مِنْ بَحيرَةٍ وَ لا سائِبَةٍ وَ لا وَصيلَةٍ وَ لا حامٍ.
رجوع شود به تفسير المنار.
رجوع شود به تفسير المنار.
اما از نظر دوم يعنى تعظيم و تكريم احجار و بيت و غيره، مى‏گويند طواف گرد يك خانه سنگى و استلام و تبرك به حجرالاسود بقايايى از شرك است كه در اسلام باقى مانده است، اسلام هم نتوانست توحيد خالص بياورد و الّا مى‏بايست حج را به طور كلى منسوخ كند، حج به طور كلى از بقاياى شرك است كه در اسلام باقى مانده است.
اما از نظر دوم يعنى تعظيم و تكريم احجار و بيت و غيره، مى‏گويند طواف گرد يك خانه سنگى و استلام و تبرك به حجرالاسود بقايايى از شرك است كه در اسلام باقى مانده است، اسلام هم نتوانست توحيد خالص بياورد و الّا مى‏بايست حج را به طور كلى منسوخ كند، حج به طور كلى از بقاياى شرك است كه در اسلام باقى مانده است.
اتفاقاً قضيه برعكس است. قرآن حج را يادگار ابراهيم و ابراهيم را پدر حج و دشمن بت‏پرستى مى‏داند: وَ اجْنُبْنى وَ بَنِىَّ انْ نَعْبُدَ الْاصْنامَ. ابراهيم نيز بت‏شكن بود: تَاللَّهِ‏ لَاكيدَنَّ اصْنامَكُمْ ... فَجَعَلَهُمْ جُذاذاً الّا كَبيراً لَهُمْ ... قرآن مخصوصاً مراسم حج را به عنوان شعاير الهى ياد مى‏كند و اين آيه: ذلِكَ وَ مَنْ يُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَانَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلوبِ‏ در خلال آيات حج وارد شده است.
اتفاقاً قضيه برعكس است. قرآن حج را يادگار ابراهيم و ابراهيم را پدر حج و دشمن بت‏پرستى مى‏داند: وَ اجْنُبْنى وَ بَنِىَّ انْ نَعْبُدَ الْاصْنامَ. ابراهيم نيز بت‏شكن بود: تَاللَّهِ‏ لَاكيدَنَّ اصْنامَكُمْ ... فَجَعَلَهُمْ جُذاذاً الّا كَبيراً لَهُمْ ... قرآن مخصوصاً مراسم حج را به عنوان شعاير الهى ياد مى‏كند و اين آيه: ذلِكَ وَ مَنْ يُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَانَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلوبِ‏ در خلال آيات حج وارد شده است.
ما در ورقه‏هاى‏ عبادت‏ و ورقه‏هاى‏ توحيد در عبادت‏ و ورقه‏هاى‏ اقسام توحيد گفته‏ايم كه فرق است ميان تعظيم و پرستش.


 
اسلام تعظيم و تواضع را جايز مى‏داند و پرستش را منع مى‏كند. فرق ميان پرستش و تعظيم اين است كه پرستش نوعى تقديس و تنزيه و تسبيح و تحميد است، و گفتيم تسبيح و تحميد و تنزيه از جميع نقايص و همچنين تكبير مختص خداست، زيرا كاملِ منزه از همه نقايص خداست و آن كه سپاس مطلق به اوست و اكبر و اعظم مطلق خداست. سجود و ركوع از لحاظ هيئت جسمانى عبادت نيست، از آن لحاظ عبادت است كه حالتى است كه اختصاص داده شده براى تسبيح و تكبير.لهذا در سجود مى‏گوييم: «سُبْحانَ رَبِّىَ الأَعْلى‏ وَ بِحَمْدِه» و در ركوع مى‏گوييم: «سُبْحانَ رَبِّىَ الْعَظيمِ وَ بِحَمْدِه»، در موقع رفع رأس مى‏گوييم: «اللَّهُ اكْبَر» و در حال قيام مى‏گوييم: «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمين» و يا «سُبْحانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لا الهَ الَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ اكْبَر».
ما در ورقه‏هاى‏ عبادت‏ و ورقه‏هاى‏ توحيد در عبادت‏ و ورقه‏هاى‏ اقسام توحيد گفته‏ايم كه فرق است ميان تعظيم و پرستش.
 
اسلام تعظيم و تواضع را جايز مى‏داند و پرستش را منع مى‏كند. فرق ميان پرستش و تعظيم اين است كه پرستش نوعى تقديس و تنزيه و تسبيح و تحميد است، و گفتيم تسبيح و تحميد و تنزيه از جميع نقايص و همچنين تكبير مختص خداست، زيرا كاملِ منزه از همه نقايص خداست و آن كه سپاس مطلق به اوست و اكبر و اعظم مطلق خداست. سجود و ركوع از لحاظ هيئت جسمانى عبادت نيست، از آن لحاظ عبادت است كه حالتى است كه اختصاص داده شده براى تسبيح و تكبير.
 
لهذا در سجود مى‏گوييم: «سُبْحانَ رَبِّىَ الأَعْلى‏ وَ بِحَمْدِه» و در ركوع مى‏گوييم: «سُبْحانَ رَبِّىَ الْعَظيمِ وَ بِحَمْدِه»، در موقع رفع رأس مى‏گوييم: «اللَّهُ اكْبَر» و در حال قيام مى‏گوييم: «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمين» و يا «سُبْحانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لا الهَ الَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ اكْبَر».
 
 
تقديس منحصراً بايد براى خدا باشد و يا به خاطر امر خدا. اگر چيزى را به خاطر يك شعار و عنوان يك شعار تقديس كرديم (نه تسبيح كه براى غير خدا جايز نيست) مثل احترامى كه به پرچم و علامتهاى ملى مى‏گزارند، در واقع احترام به او نيست، احترام به آن فكر و عقيده‏اى است كه اين پرچم نماينده اوست. اين است كه جنبه شعاريت پيدا مى‏كند.
تقديس منحصراً بايد براى خدا باشد و يا به خاطر امر خدا. اگر چيزى را به خاطر يك شعار و عنوان يك شعار تقديس كرديم (نه تسبيح كه براى غير خدا جايز نيست) مثل احترامى كه به پرچم و علامتهاى ملى مى‏گزارند، در واقع احترام به او نيست، احترام به آن فكر و عقيده‏اى است كه اين پرچم نماينده اوست. اين است كه جنبه شعاريت پيدا مى‏كند.
پس در اينجا دو مطلب گفته شد: يكى اينكه ملاك پرستش، تسبيح و تكبير و تحميد است كه جز درباره كمال مطلق جايز نيست و امكان ندارد خدا اجازه بدهد غير او تسبيح و تكبير و تحميد شود. اما سجود و ركوع از لحاظ هيئت جسمانى عبادت نيست و هيچ عملى عبادت ذاتى نيست.
پس در اينجا دو مطلب گفته شد: يكى اينكه ملاك پرستش، تسبيح و تكبير و تحميد است كه جز درباره كمال مطلق جايز نيست و امكان ندارد خدا اجازه بدهد غير او تسبيح و تكبير و تحميد شود. اما سجود و ركوع از لحاظ هيئت جسمانى عبادت نيست و هيچ عملى عبادت ذاتى نيست.


خط ۹۶۸: خط ۷۰۵:




== منبع ==  
==منبع==  
مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (حج)، ج‏25، ص: 109-63- با ویرایش جزئی -
مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (حج)، ج‏25، ص: 109-63- با ویرایش جزئی
 
[[رده: وحدت اسلامی، حج  ]]
 
[[رده: وحدت اسلامی، حج  ]] ==
Writers، confirmed، مدیران
۸۷٬۸۱۰

ویرایش