۸۷٬۸۱۰
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'دمشق' به 'دمشق') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
ابوالعباس شهاب الدین احمد بن محمد بن محمد بن احمد بن على بن عبدالرحمان بن ابى العافیة مِکناسى زَناتى فاسى [[مالکى]] فقیه، مورخ، ادیب و ریاضىدان معروف مغربى در دولت | ابوالعباس شهاب الدین احمد بن محمد بن محمد بن احمد بن على بن عبدالرحمان بن ابى العافیة مِکناسى زَناتى فاسى [[مالکیه|مالکى]] فقیه، مورخ، ادیب و ریاضىدان معروف مغربى در دولت شُرَفای سَعدی (حسنى) (917-1069ق/1511-1659م). | ||
==پیشینه== | ==پیشینه== | ||
متولد 960هـ.ق (1553م) و متوفای 1025هـ.ق (1616م) . ابوالعباس ابن قاضى در [[فاس]] دیده به جهان گشود <ref>همانجا؛ 2 EI</ref>. بعضى مولد او را مکناسه نوشتهاند <ref>دارالمنصور، 5؛ ابوالنور، 1/14</ref>. | متولد 960هـ.ق (1553م) و متوفای 1025هـ.ق (1616م) . ابوالعباس ابن قاضى در [[فاس]] دیده به جهان گشود <ref>همانجا؛ 2 EI</ref>. بعضى مولد او را مکناسه نوشتهاند <ref>دارالمنصور، 5؛ ابوالنور، 1/14</ref>. | ||
جد اعلای وی موسى بن ابى العافیة از قبیلة زناتة مکناسه، بنیادگذار فرمانروایى مکناسه (سده 4ق/10م) است که رفتار خصمانهاش با [[ادریسیان]] [[مغرب]] مشهور بود <ref>نک: | جد اعلای وی موسى بن ابى العافیة از قبیلة زناتة مکناسه، بنیادگذار فرمانروایى مکناسه (سده 4ق/10م) است که رفتار خصمانهاش با [[ادریسیان|ادریسیان]] [[مغرب]] مشهور بود <ref>نک: ابن خلدون ، 6/134-136</ref> و از اینرو ابن قاضى از کارهای او تبرّی جسته است <ref> جذوة الاقتباس ، 1/343</ref>. | ||
شماری از فرزندان ابن قاضى بزرگ (احمد بن على) در فاس مقیم شده بودند <ref>نک: همانجا</ref>. | شماری از فرزندان ابن قاضى بزرگ (احمد بن على) در فاس مقیم شده بودند <ref>نک: همانجا</ref>. | ||
===اشتهار=== | ===اشتهار=== | ||
اشتهار وی به ابن قاضى مربوط به احمد بن على بن عبدالرحمان قاضى مکناسه (د 955ق/1548م در فاس) جد دوم صاحب ترجمه است و خود وی مختصری از ترجمه او را آورده است <ref> | اشتهار وی به ابن قاضى مربوط به احمد بن على بن عبدالرحمان قاضى مکناسه (د 955ق/1548م در فاس) جد دوم صاحب ترجمه است و خود وی مختصری از ترجمه او را آورده است <ref> درّة الحجال ، 1/106، جذوة الاقتباس، 1/158</ref>. ابن قاضى در آغاز درة الحجال، خود را «المکناسى النِجار» معرفى کرده است <ref>1/3</ref>. از اینرو برخى او را المکناسى النجاری نوشتهاند <ref>کتانى، 77</ref>، در حالى که در نوشته ابن قاضى منظور این است که ریشه خانوادگى او از مکناسه است و تبدیل کردن کلمه النجار به صورت صفت نسبى النجاری نتیجه سوءتعبیر است. | ||
==تحصیلات== | ==تحصیلات== | ||
پدر و نیاکان و عموزادههای او اهل علم بودند <ref>مثلاً نک: درة الحجال، 2/203-204، 208، 214، 3/132</ref>. هر چند آغاز زندگى او مقارن با دگرگونیهای سیاسى در | پدر و نیاکان و عموزادههای او اهل علم بودند <ref>مثلاً نک: درة الحجال، 2/203-204، 208، 214، 3/132</ref>. هر چند آغاز زندگى او مقارن با دگرگونیهای سیاسى در مغرب بود، اما این دوران از لحاظ علمى هنوز دوران شکوفایى محسوب مىشد و [[فاس|فاس]] پناهگاه امنى برای دانشمندان بود که از هر سو به آنجا روی مىآوردند تا از مراکز و گنجینههای علمى آن بهره گیرند <ref>زمامه، 623</ref>. | ||
ابن قاضى در خانواده خود و در شهر فاس محیط مساعدی برای پرورش خود در علوم شرعى، ادبى و ریاضى داشت <ref>همانجا</ref>؛ 21 ساله بود که پدرش درگذشت <ref>ابن قاضى، همان، 2/215</ref> و 26 سال داشت که چون بسیاری از طلاب آن عصر برای تکمیل تحصیلات درصدد سفر به مشرق برآمد و از آن اندازه وسعت مالى برخوردار بود که توانست به این آرزو تحقق بخشد. این سفر او در 986ق/1578م آغاز شد و چندین سال طول کشید. او [[تونس]] و [[مصر]] و [[حجاز]] را دید و در 987ق [[حج]] گزارد <ref>زمامه، 624 - 625</ref>. تاریخ مراجعت او به فاس معلوم نیست، اما آنچه از اشارات | ابن قاضى در خانواده خود و در شهر فاس محیط مساعدی برای پرورش خود در علوم شرعى، ادبى و ریاضى داشت <ref>همانجا</ref>؛ 21 ساله بود که پدرش درگذشت <ref>ابن قاضى، همان، 2/215</ref> و 26 سال داشت که چون بسیاری از طلاب آن عصر برای تکمیل تحصیلات درصدد سفر به مشرق برآمد و از آن اندازه وسعت مالى برخوردار بود که توانست به این آرزو تحقق بخشد. این سفر او در 986ق/1578م آغاز شد و چندین سال طول کشید. او [[تونس]] و [[مصر]] و [[حجاز]] را دید و در 987ق [[حج]] گزارد <ref>زمامه، 624 - 625</ref>. تاریخ مراجعت او به فاس معلوم نیست، اما آنچه از اشارات درة الحجال برمىآید، هنوز در 989ق در مشرق بوده است <ref>همو، 626</ref>. | ||
اشاره ابن قاضى در درة الحجال به دانشمندان صاحب منصب قِضا و خطابه در بلاد ترک و ملاقات با آنان در آنجا <ref>2/325، 3/319</ref> موجب طرح این پرسش شده که آیا او به سرزمین ترکان رفته است؟ <ref>زمامه، 626</ref>. اما احتمال قوی هست که پای او به بلاد ترک نرسیده باشد وگرنه نام آن سرزمینها به شکلى در نوشته او انعکاس مىیافت. ابن قاض از سفر مشرق با دست پر به فاس بازگشت و به استادان پیشین و دیگر دانشمندان آنجا پیوست. در آنجا به کار تدریس و تألیف سرگرم شد. | اشاره ابن قاضى در درة الحجال به دانشمندان صاحب منصب قِضا و خطابه در بلاد ترک و ملاقات با آنان در آنجا <ref>2/325، 3/319</ref> موجب طرح این پرسش شده که آیا او به سرزمین ترکان رفته است؟ <ref>زمامه، 626</ref>. اما احتمال قوی هست که پای او به بلاد ترک نرسیده باشد وگرنه نام آن سرزمینها به شکلى در نوشته او انعکاس مىیافت. ابن قاض از سفر مشرق با دست پر به فاس بازگشت و به استادان پیشین و دیگر دانشمندان آنجا پیوست. در آنجا به کار تدریس و تألیف سرگرم شد. | ||
خط ۲۰: | خط ۲۰: | ||
==اسارت== | ==اسارت== | ||
دانش وسیع و نیک خویى ابن قاضى او را انگشتنما کرد و سلطان درصدد برآمد او را به سفارت مشرق بفرستد تا اقتدار و شکوه دولت خود را در آن خطه بشناساند. ابن قاضى خود نیز برای بهرهگیری علمى بیشتر علاقهمند به این سفر بود. بنابراین در شعبان 994 در | دانش وسیع و نیک خویى ابن قاضى او را انگشتنما کرد و سلطان درصدد برآمد او را به سفارت مشرق بفرستد تا اقتدار و شکوه دولت خود را در آن خطه بشناساند. ابن قاضى خود نیز برای بهرهگیری علمى بیشتر علاقهمند به این سفر بود. بنابراین در شعبان 994 در تِطوان به کشتى نشست <ref>ابوالنور،1/25؛ زمامه، 628</ref>، اما در تنگه جبل الطارق (بحرالزَّقاق) گرفتار دزدان دریایى [[اسپانیا]] شدند و ابن قاضى به اسارت رفت <ref>همانجا</ref>. بعضى گفتهاند که او در سفر حج (994ق/1586م) دچار این مصیبت شد <ref>ابوالنور، همانجا</ref> و برخى اسارت او را هنگام مراجعت از مشرق نوشتهاند <ref>طوقان، 484؛ گنون، 1/263</ref>. اما در واقع او در سفر دوم و هنگام رفتن، و نه در برگشت، گرفتار شد. | ||
اشاره کوتاه ابن قاضى در ضمن ترجمه حال ابوعبدالله محمد خَروف تونسى (د 966ق) مؤید این مدعاست. آنجا که بدون ذکر تاریخ دقیق سفر و به مناسبت مقایسه اسارت خود با اسارت ابوعبدالله مىگوید که این گرفتاری هنگام عزیمت به مصر برای اخذ علم از استادانى که در سفر اول موفق به دیدارشان نشده بود، روی داد <ref> درة الحجال، 2/209</ref>. | اشاره کوتاه ابن قاضى در ضمن ترجمه حال ابوعبدالله محمد خَروف تونسى (د 966ق) مؤید این مدعاست. آنجا که بدون ذکر تاریخ دقیق سفر و به مناسبت مقایسه اسارت خود با اسارت ابوعبدالله مىگوید که این گرفتاری هنگام عزیمت به مصر برای اخذ علم از استادانى که در سفر اول موفق به دیدارشان نشده بود، روی داد <ref> درة الحجال، 2/209</ref>. | ||
خط ۲۷: | خط ۲۷: | ||
==بازگشت به علم== | ==بازگشت به علم== | ||
ابن قاضى پس از رهایى از طریق | ابن قاضى پس از رهایى از طریق سَبْته و تطوان به فاس بازگشت <ref>همانجا</ref>. اشتیاق او به دانش، او را بار دیگر با دانشمندان مغرب و علمای حاشیه دربار منصور پیوند داد. او به کار تدریس در [[جامع]] قَرّویین و جامع ابن یوسف مراکشى <ref>تازی، 2/517</ref> و تألیف پرداخت و برای سپاسگزاری از نعمت خلاصى که منصور برای او ممکن ساخته بود، همه نوشتههای خود را به سلطان اهدا کرد <ref>ابن قاضى، جذوة الاقتباس، 1/9-10؛ 2 EI</ref> و با تأسى به ابوعبدالله خروف تونسى که خود را آزاد کرده ابوالعباس مَرینى تلقى مىکرد <ref>ابن القاضى، درة الحجال، 2/209</ref>، او نیز پیوسته خود را مدیون سلطان حسنى مغرب، احمد منصور، مىدانست <ref>همان 1/4؛ دارالمنصور، 1/5</ref> و یکى دیگر از آثارش، المُنْتَقى المقصور را به مآثر وی اختصاص داد <ref> درة - الحجال، 1/120</ref>. | ||
==فضاوت== | ==فضاوت== | ||
خط ۴۶: | خط ۴۶: | ||
*پدرش محمد بن محمد (د 981ق) که از او فرائض (تقسیم میراث) و حساب و برخى کتابها را فراگرفت <ref>ابن قاضى، درة الحجال، 2/215</ref> | *پدرش محمد بن محمد (د 981ق) که از او فرائض (تقسیم میراث) و حساب و برخى کتابها را فراگرفت <ref>ابن قاضى، درة الحجال، 2/215</ref> | ||
*ابوالعباس احمد بن على المَنجور مکناسى (د 995ق) که در معقول و منقول، تاریخ، بیان، منطق، و اصول استاد بود و ابن قاضى از 975ق تا فوت او مدت 20 سال، جز ایام اسارت و اقامتش در مراکش، پیوسته با او بود <ref>همان، 1/157، 163</ref>. سخنان ستایشآمیز ابن قاضى در حق این استادش میزان دلبستگى وی را به او مىنمایاند <ref>همان، 1/163، جذوة الاقتباس، 1/135-136</ref> | *ابوالعباس احمد بن على المَنجور مکناسى (د 995ق) که در معقول و منقول، تاریخ، بیان، منطق، و اصول استاد بود و ابن قاضى از 975ق تا فوت او مدت 20 سال، جز ایام اسارت و اقامتش در مراکش، پیوسته با او بود <ref>همان، 1/157، 163</ref>. سخنان ستایشآمیز ابن قاضى در حق این استادش میزان دلبستگى وی را به او مىنمایاند <ref>همان، 1/163، جذوة الاقتباس، 1/135-136</ref> | ||
*محمد بن قاسم قیسى معروف به قَصّار (زنده در 999ق) | *محمد بن قاسم قیسى معروف به قَصّار (زنده در 999ق) محدث و رجالى که به نظر مىرسد ابن قاضى پس از رهایى از اسارت، از او استفاده کرده است <ref>ابن قاضى، درة الحجال، 2/153-154، 159</ref> | ||
*ابومالک عبدالواحد بن احمد حسنى مراکشى (د 1003ق)، فقیه، ادیب، مفتى و محدث که ابن قاضى در شوال 998 از او اجازه عام گرفت <ref>همان، 3/140-142، جذوة الاقتباس، 2/453-454</ref> | *ابومالک عبدالواحد بن احمد حسنى مراکشى (د 1003ق)، فقیه، ادیب، مفتى و محدث که ابن قاضى در شوال 998 از او اجازه عام گرفت <ref>همان، 3/140-142، جذوة الاقتباس، 2/453-454</ref> | ||
*عبدالرحمان بن عبدالواحد سجلماسى که ابن قاضى در 99ق از او اجازه یافت <ref>همو، درة الحجال، 3/101</ref> | *عبدالرحمان بن عبدالواحد سجلماسى که ابن قاضى در 99ق از او اجازه یافت <ref>همو، درة الحجال، 3/101</ref> | ||
خط ۵۳: | خط ۵۳: | ||
و در مشرق: | و در مشرق: | ||
*سالم بن محمد سنهوری مالکى، فقیه و محدث و راویه که ابن قاضى در 986ق در | *سالم بن محمد سنهوری مالکى، فقیه و محدث و راویه که ابن قاضى در 986ق در قاهره شاگرد او بود <ref>همان، 3/314</ref> | ||
*راشد بن عبدالله بغدادی شافعى، استاد معقول و | *راشد بن عبدالله بغدادی شافعى، استاد معقول و نحو که ابن قاضى در قاهره در 986ق از او منطق فراگرفت <ref>همان، 1/276</ref> | ||
*ابراهیم بن عبدالرحمان علقمى شافعى اشعری (د 997ق)، محدث و راویه که ابن قاضى در 986 در قاهره از وی بهره جست <ref>همان، 1/203</ref> | *ابراهیم بن عبدالرحمان علقمى شافعى اشعری (د 997ق)، محدث و راویه که ابن قاضى در 986 در قاهره از وی بهره جست <ref>همان، 1/203</ref> | ||
*عبدالرحمان بن عبدالقادر ابن فهد علوی شافعى (د 995ق در | *عبدالرحمان بن عبدالقادر ابن فهد علوی شافعى (د 995ق در مکه) که ابن قاضى در مسجد الحرام چندین کتاب از او فراگرفت و در 987ق به خط خود او از او اجازه دریافت داشت <ref>همان، 3/99</ref>. | ||
==اجازات== | ==اجازات== | ||
خط ۹۵: | خط ۹۵: | ||
#الفتح النَبیل لما تَضَمنَّه من اسماء العدد التنزیل <ref>ازهری، 24</ref>، که ظاهراً نسخهای از آن در دست نیست. | #الفتح النَبیل لما تَضَمنَّه من اسماء العدد التنزیل <ref>ازهری، 24</ref>، که ظاهراً نسخهای از آن در دست نیست. | ||
#فى الروایة، در قرائت قرآن. نسخهای از آن در فاس وجود دارد .<ref>GAL,S,II/679</ref> | #فى الروایة، در قرائت قرآن. نسخهای از آن در فاس وجود دارد .<ref>GAL,S,II/679</ref> | ||
#لَقْطَة الفَرائد فى تحقیق الفوائد یا لقط الفرائد من لُفاظة حُلْو الفوائد <ref>بغدادی، همانجا؛ ، GAL,S همانجا</ref>، تکملهای است بر کتاب الطبقات یا شرف (شرح) الطالب فى اَسْنَى المَطالب ابن قُنْفُذ، و در آن هر قرن را به 10 بخش کرده و هر بخش شامل 10 ترجمه کوتاه است <ref> [[دائرة المعارف الاسلامیة]]، 1/367</ref>. نسخههایى از این اثر در مغرب <ref>فهرست، 2(4)/259؛ مجلة معهد، 5(1)/177</ref>و مصر <ref> فهرس، قاهره، 2/224</ref> وجود دارد. محمد بن شنب <ref> دائرةالمعارف الاسلامیة، همانجا</ref> و | #لَقْطَة الفَرائد فى تحقیق الفوائد یا لقط الفرائد من لُفاظة حُلْو الفوائد <ref>بغدادی، همانجا؛ ، GAL,S همانجا</ref>، تکملهای است بر کتاب الطبقات یا شرف (شرح) الطالب فى اَسْنَى المَطالب ابن قُنْفُذ، و در آن هر قرن را به 10 بخش کرده و هر بخش شامل 10 ترجمه کوتاه است <ref> [[دائرة المعارف الاسلامیة]]، 1/367</ref>. نسخههایى از این اثر در مغرب <ref>فهرست، 2(4)/259؛ مجلة معهد، 5(1)/177</ref>و مصر <ref> فهرس، قاهره، 2/224</ref> وجود دارد. محمد بن شنب <ref> دائرةالمعارف الاسلامیة، همانجا</ref> و زرکلى <ref>1/236</ref> نسخهای خطى از این اثر داشتهاند. این اثر 48 صفحه دارد <ref> فهرست، همانجا</ref>. | ||
#المدخل فى الهندسة <ref>بغدادی، همانجا</ref>، که نسخه شناختهای ندارد. | #المدخل فى الهندسة <ref>بغدادی، همانجا</ref>، که نسخه شناختهای ندارد. | ||
#المُنْتَقى المَقْصور على مآثر خلیفة المنصور، یا محاسن الخلیفة ابى العباس المنصور <ref> درة الحجال، 1/4؛ بغدادی، ، GAL,S همانجاها</ref>، نوشتهای است ستایشآمیز برای سلطان و بیشتر به یک مجموعه ادبى مىماند تا به یک کتاب تاریخى <ref> 2 EI</ref>. سلاوی در استقصاء <ref>5/20، 69، 118، 190</ref> و اِفرانى (وَفْرانى) در نُزْهة الحادی به منتقى استناد کردهاند <ref> 2 EI، GAL,S; همانجا</ref>. از این اثر، تاکنون نسخهای به دست نیامده است. | #المُنْتَقى المَقْصور على مآثر خلیفة المنصور، یا محاسن الخلیفة ابى العباس المنصور <ref> درة الحجال، 1/4؛ بغدادی، ، GAL,S همانجاها</ref>، نوشتهای است ستایشآمیز برای سلطان و بیشتر به یک مجموعه ادبى مىماند تا به یک کتاب تاریخى <ref> 2 EI</ref>. سلاوی در استقصاء <ref>5/20، 69، 118، 190</ref> و اِفرانى (وَفْرانى) در نُزْهة الحادی به منتقى استناد کردهاند <ref> 2 EI، GAL,S; همانجا</ref>. از این اثر، تاکنون نسخهای به دست نیامده است. |