|
|
خط ۳: |
خط ۳: |
| ==عقاید== | | ==عقاید== |
|
| |
|
| | | «باقریه» معتقدند که رشته امامت از امام علی ع به یکی از نودگانش یعنی امام باقر ع کشیده شده او را مهدی منتظر میدانند. و مدعی هستند که در این باب از حضرت صادق (علیه السلام) در این باب نص وجود دارد. <ref>شهرستانى، محمد بن عبد الكريم، ملل و نحل، ص۷۷.</ref> <ref>مختصر الفرق، ص۵۵</ref> <ref>توضیح الملل، ج۱، ص۲۱۸.</ref> از جابر بن عبد اللّه انصارى نقل می کنند كه رسول خدا او را مورد خطاب قرارداده و فرمود:انك تلقاه فأقرئه منى السلام» همانا تو او را خواهى ديد و چون او را ديدى سلام مرا به وى برسان. <ref>فرهنگ فرق اسلامی ص 94</ref> در نقل دیگری نیز خطاب به جابر بن عبد الله انصاری آمده است که رسول خدا ص به او فرمود: انک ستدرک رجلا من اهل بیتی اسمه محمد بن علی یکنی ابا جعفر فاقرئه منی السلام؛<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۰۴.</ref> همانا تو مردی از اهل بیت مرا- که نام او محمد بن علی و کنیه اش ابا جعفر است، خواهی دید و چون او را دیدی سلام مرا به وی برسان» جابر، آخرین کسی از اصحاب پیغمبر (صلی الله علیه و اله و سلم) بود که در سن پیری و نابینایی درگذشت. وی به دنبال امام محمد باقر (علیهالسّلام) که در آن وقت، کودک بود در کوچههای مدینه میگشت و میگفت: «یا باقر! متی القاک؟؛ ای باقر! کی تو را خواهم دید؟» روزی در یکی از کوچههای مدینه ، به آن حضرت برخورد و او را به سینه خود چسباند و سر و دستش را بوسید و گفت: «یا بنی! جدک رسول الله یقرئک السلام <ref>مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج۶۸، ص۱۸۵.</ref>ای فرزند من! جدت رسول خدا به تو سلام میرساند.» گویند جابر در همان شب پس از دیدار آن حضرت، درگذشت. باقریه معتقدند از آن جا که جابر، مامور رساندن سلام از سوی جدش به وی بود، پس او مهدی منتظر است.<ref>محمد جواد مشکور، محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، ص۹۶.</ref> البته این استدلالی بسیار سست و بی ارزش است. بر خلاف این پندار، روایات فراوانی-حتی از خود امام باقر ۰علیه السلام)-این ادعا را باطل میداند. |
| «باقریه»، به گروهی از شیعیان گفته میشود که به رجعت امام محمد باقر (علیه السلام) معتقد بودند. آنان، رشته امامت را از حضرت علی بن ابی طالب (علیهالسّلام) به نوادۀ او امام باقر (علیهالسّلام) کشانده و او را مهدی منتظر میدانستند. و مدعی هستند که از حضرت صادق (علیه السلام) در این باب نص هست <ref>شهرستانى، محمد بن عبد الكريم، ملل و نحل، ص۷۷.</ref> <ref>مختصر الفرق، ص۵۵</ref> <ref>توضیح الملل، ج۱، ص۲۱۸.</ref>
| |
| | |
| | |
| و به نظر آنان، جابر بن عبدالله انصاری روایت کرده که رسول خدا (صلی الله علیه و اله و سلم به او فرموده است: | |
| « انک ستدرک رجلا من اهل بیتی اسمه محمد بن علی یکنی ابا جعفر فاقرئه منی السلام؛<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۰۴.</ref>
| |
| همانا تو مردی از اهل بیت مرا- که نام او محمد بن علی و کنیه اش ابا جعفر است-خواهی دید و چون او را دیدی سلام مرا به وی برسان.» | |
| جابر، آخرین کس از اصحاب پیغمبر (صلی الله علیه و اله و سلم) بود که در سن پیری و نابینایی درگذشت. وی به دنبال امام محمد باقر (علیهالسّلام) که در آن وقت، کودک بود در کوچههای مدینه میگشت و میگفت: «یا باقر! متی القاک؟؛ ای باقر! کی تو را خواهم دید؟» | |
| روزی در یکی از کوچههای مدینه ، به آن حضرت برخورد و او را به سینه خود چسباند و سر و دستش را بوسید و گفت: «یا بنی! جدک رسول الله یقرئک السلام؛ | |
| مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج۶۸، ص۱۸۵. | |
| | |
| ای فرزند من! جدت رسول خدا به تو سلام میرساند.» گویند جابر در همان شب پس از دیدار آن حضرت، درگذشت. | |
| باقریه گویند: از آن جا که جابر، مامور رساندن سلام از سوی جدش به وی بود، پس آن مهدی منتظر است! محمد جواد مشکور، محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، ص۹۶. | |
| البته این استدلالی بسیار سست و بی ارزش است. بر خلاف این پندار، روایات فراوانی-حتی از خود امام باقر ۰علیه السلام)-این ادعا را باطل میداند. | |
| | |
| | |
| | |
| | |
| | |
| ايشان كسانى هستند كه رشته «امامت» را از حضرت على بن أبي طالب (ع) نواده او بنا بر وصيت پدرش (على بن الحسين) امام محمد بن على بن الحسين معروف به باقر كشانيده و او را «مهدى منتظر» مىدانند و گويند از جابر بن عبد اللّه انصارى روايت شده كه رسول خدا او را مورد خطاب قرارداد و فرمود:
| |
| انك تلقاه فأقرئه منى السلام» «1» همانا تو او را خواهى ديد و چون او را ديدى سلام مرا به وى برسان.
| |
| جابر آخرين كس، از اصحاب
| |
| | |
| (1)- ملا محسن فيض كاشانى، تفسير صافى، ج 1، ص 366.
| |
| فرهنگ فرق اسلامى، متن، ص: 97
| |
| پيغمبر (ص) بود كه در سن پيرى و نابينايى در گذشت. وى به دنبال حضرت امام محمد باقر (ع) كه در آن وقت كودك بود در كوچههاى مدينه همىگشت و مىگفت: «يا باقر متى القاك» اى حضرت باقر (ع) من كى ترا ديدار خواهم كرد؟
| |
| روزى در يكى از كوچههاى مدينه به آن حضرت برخورد و او را به سينه خود چسبانيده و سر و دستش را ببوسيد و گفت:
| |
| يا بنى جدّك رسول اللّه يقرئك السلام، يعنى: اى پسرك من، جدّ تو رسول خدا به تو سلام مىرساند.
| |
| گويند: در همان شب پس از ديدار آن حضرت، جابر درگذشت.
| |
| «باقريه» گويند: چون جابر مأمور رسانيدن سلام از طرف جدّش به وى بود آن حضرت «مهدى منتظر» است.
| |
| كشى از حمدويه روايت مىكند كه جابر عمامه سياه بر سر داشت و در مدينه در مسجد رسول خدا مىنشست و همىگفت:
| |
| اى باقر، اى باقر. اهل مدينه چنان پنداشتند كه او ديوانه شده است. وى گفت: به خدا سوگند كه من ديوانه نشدهام و ليكن از رسول خدا شنيدم كه فرمود: تو مردى از اهل بيت مرا خواهى ديد كه نام او نام من و شمايل او شمايل من است و او شكافنده علوم مىباشد. سلام مرا به او برسان.
| |
| روزى جابر، امام باقر (ع) را در يكى از كوچههاى مدينه بديد و بشناخت و سپس به حضرت گفت: اى پسر، رويت را بسوى من كن. پس گفت: پشتت را بسوى من كن، و دريافت كه او داراى شمايل پيغمبر است، پس پيش آمده سر آن حضرت را ببوسيد و گفت: به جان پدر و مادرم سوگند كه رسول خدا به تو سلام رسانيده است پس ضامن شفاعت من در آخرت شو. سپس حضرت محمد بن على الباقر (ع) به نزد پدر خويش محمد بن على زين العابدين (ع) رفت و آنچه را كه با وى و جابر رفته بود بازگفت. حضرت فرمود: اى پسرك من در خانهات بنشين و با كس در اين باب سخن مگوى.
| |
| ملل و نحل، شهرستانى، ص 147.
| |
| اختيار معرفة الرجال (رجال كشى)، ص 60.
| |
| بحار الانوار، ج 46، ص 226.
| |