۱۵
ویرایش
(صفحهای تازه حاوی « مروري بر انديشه «اقبال لاهوري و اتحاد جهان اسلام» امیر شیرزاد مقام خويش...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
مروري بر انديشه «اقبال لاهوري و اتحاد جهان اسلام» | =مروري بر انديشه «اقبال لاهوري و اتحاد جهان اسلام»= | ||
امیر شیرزاد | امیر شیرزاد | ||
خط ۶: | خط ۶: | ||
مقام خويش اگر خواهي در اين دير به حق دل بند و راه مصطفي رو | مقام خويش اگر خواهي در اين دير به حق دل بند و راه مصطفي رو | ||
چكيده: | چكيده: | ||
پيامبر اسلام كاری بس بزرگ كرد كه دو نتيجه شگرف را در پي داشت. كار بزرگ پيامبر | پيامبر اسلام كاری بس بزرگ كرد كه دو نتيجه شگرف را در پي داشت. كار بزرگ پيامبر اسلام صلی الله علیه و آله تشكيل امت واحده اسلامي تحت پرچم توحيد بود كه «تعالي» و «پيشرفت» مسلمانان را در پي داشت و مسلمانان قرنها، پرچمدار عزت و سيادت معنوي و علمي جهان گرديدند. اما از دو سه قرن پيش تمدن اسلامي رو به افول نهاد و تمدن غرب به تدريج شكل گرفت. اين تمدن كه بر پايه منافع مادي شكل گرفته بود جهان شرق و به خصوص كشورهاي اسلامي را مورد ظلم و تعدي قرار داد، ثروتهايشان را به یغما برد و ملتهايشان را اسير و برده خود ساخت. اينك بيش از يك سده است كه متفكراني از جهان اسلام، مسلمانان را به بيداري و بازگشت به اسلام دعوت ميكنند. از جمله اين مصلحان، اقبال لاهوري است. اين مقاله در صدد بررسی انديشههاي اقبال درباره وضعيت گذشته و حال مسلمانان و ضرورت احياي تفكر ديني و اتحاد مسلمانان با مرور بر كليات اشعار فارسي وي میباشد. | ||
کلیدواژهها: اقبال، اسلام، پيشرفت، تمدن غرب، احياي اسلام، اتحاد اسلامي. | کلیدواژهها: اقبال، اسلام، پيشرفت، تمدن غرب، احياي اسلام، اتحاد اسلامي. | ||
مقدمه | ==مقدمه== | ||
پيامبر | پيامبر اسلام صلی الله علیه و آله كاری بس بزرگ كرد كه دو نتيجة شگرف را در پي داشت. كار بزرگ وی تشكيل «واحد» از «كثرتها» بود. آن حضرت همه افراد را در تركيبي جديد به مجموعه اي واحد تبديل كرد. به این ترتيب هر يك از افراد به جاي هويت « فرديِ گسيخته از ديگران» داراي هويت «فرديِ پيوسته به ديگران» شد. اين امر محدود به دايرة افراد نبود، بلكه اقوام و ملتهای مختلف را در گسترة زمين در بر گرفت. هنر بزرگ پيامبر آن بود كه قومها، ملتها و امتها را بي آن كه مضمحل سازد، به اعضاي امت واحدة اسلامي تبدیل كرد. | ||
قرآن كريم در اهميت و نيز دشواري اين كار بزرگ ميفرمايد: « لَوْ أَنْفَقْتَ ما فِي الأَْرْضِ جَمِيعاً ما أَلَّفْتَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ وَ لكِنَّ اللَّهَ أَلَّفَ بَيْنَهُمْ» اي پيامبر! اگر همه آنچه را كه در زمين است انفاق ميكردي قلبهاي آنان به هم الفت نميگرفت اما خداوند ميان آنها الفت برقرار كرد.» (انفال/63). | قرآن كريم در اهميت و نيز دشواري اين كار بزرگ ميفرمايد: « لَوْ أَنْفَقْتَ ما فِي الأَْرْضِ جَمِيعاً ما أَلَّفْتَ بَيْنَ قُلُوبِهِمْ وَ لكِنَّ اللَّهَ أَلَّفَ بَيْنَهُمْ» اي پيامبر! اگر همه آنچه را كه در زمين است انفاق ميكردي قلبهاي آنان به هم الفت نميگرفت اما خداوند ميان آنها الفت برقرار كرد.» <ref>(انفال/63)</ref>. | ||
پيامبر | پيامبر اسلام صلی الله علیه و آله عضو بودن هر يك از مؤمنين در جامعة واحد اسلامي را به عضو بودن هر يك از اندام در پيكر واحد تشبيه كرده و ميفرمايد: «مؤمنين در دوستي و محبت مانند اعضاي يك پيكرند؛ وقتي عضوي به رنج ميافتد ساير اعضا با بيداري و ناراحتي همدردي ميكنند» <ref>(رازی، 1408ق، ج2، ص405)</ref>. | ||
اما رمز توفيق پيامبر | اما رمز توفيق پيامبر اسلام صلی الله علیه و آله در تحقق امت واحد اسلامي چه بود؟ | ||
ترديدي نيست كه رمز این موفقیت در «آيين تازه» اي بود كه او برای بشر به ارمغان آورد. اين آيين تازه، اسلام مبتني بر «توحيد» بود. توحيد در ذات خود هيچگونه اختصاصي به قوم، نژاد، طبقه و ملت خاصي نداشته و ندارد و حقيقتي جهانشمول است. به این ترتيب رمز و راز معنوي وحدت امت اسلام، توحيد است. | ترديدي نيست كه رمز این موفقیت در «آيين تازه» اي بود كه او برای بشر به ارمغان آورد. اين آيين تازه، اسلام مبتني بر «توحيد» بود. توحيد در ذات خود هيچگونه اختصاصي به قوم، نژاد، طبقه و ملت خاصي نداشته و ندارد و حقيقتي جهانشمول است. به این ترتيب رمز و راز معنوي وحدت امت اسلام، توحيد است. | ||
توحيد به بيان اقبال، حقيقتي منطقي و عقلي، روح و جان امت اسلام، سرماية اسرار و شيرازة افكار امت اسلام است: | توحيد به بيان اقبال، حقيقتي منطقي و عقلي، روح و جان امت اسلام، سرماية اسرار و شيرازة افكار امت اسلام است: | ||
خط ۲۳: | خط ۲۳: | ||
ســاز مــا را پــرده گــردان لا الـــه | ســاز مــا را پــرده گــردان لا الـــه | ||
رشــــته اش شيـــــــــرازة افـکار ما | رشــــته اش شيـــــــــرازة افـکار ما | ||
(اقبال لاهوری، 1343ش، ص63). | <ref>(اقبال لاهوری، 1343ش، ص63)</ref>. | ||
از نظر اقبال، هويت فرد در جامعه و امت اسلامي به مانند گلبرگ در گل، لفظ در بيت و برگ در نهال است. گلبرگ، لفظ و برگ ضمن آن كه هر يك هويت ويژهاي دارند، اما حيات آنها در مجموعة گل، بيت و نهال است: | از نظر اقبال، هويت فرد در جامعه و امت اسلامي به مانند گلبرگ در گل، لفظ در بيت و برگ در نهال است. گلبرگ، لفظ و برگ ضمن آن كه هر يك هويت ويژهاي دارند، اما حيات آنها در مجموعة گل، بيت و نهال است: | ||
چون گل صد برگ ما را بو يكي است | چون گل صد برگ ما را بو يكي است | ||
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
كثـرت اندر وحـدت او وحـدت است | كثـرت اندر وحـدت او وحـدت است | ||
گوهر مضمون به جيب خـود شكسـت | گوهر مضمون به جيب خـود شكسـت | ||
(پیشین، ص16). | <ref>(پیشین، ص16)</ref>. | ||
از بهـاران تـار امـيـدش گـسـيـخــت | از بهـاران تـار امـيـدش گـسـيـخــت | ||
(پیشین، ص59). | <ref>(پیشین، ص59)</ref>. | ||
توحيد گرچه رمز و راز نهايي و معنوي امت اسلام است، اما پيامبر | توحيد گرچه رمز و راز نهايي و معنوي امت اسلام است، اما پيامبر اسلام صلی الله علیه و آله نماد عيني و رمز و راز محسوس وحدت این امت است. اين امر از آن روست كه حضرتش پيامآور توحيد، رسالتمدار 23 سال رنج و زحمت طاقتفرسا و مظهر كامل خداوند است. به بيان اقبال: | ||
عشق او سـرمـاية جمعيت اســت | عشق او سـرمـاية جمعيت اســت | ||
عشق در جان و نسب در پيكر است | عشق در جان و نسب در پيكر است | ||
خط ۴۲: | خط ۴۲: | ||
هــمچــو خـون اندر عروق ملت است | هــمچــو خـون اندر عروق ملت است | ||
رشتة عشق از نسب محكمتر است... | رشتة عشق از نسب محكمتر است... | ||
هســتي ما از وجـــودش مشـتق است | هســتي ما از وجـــودش مشـتق است<ref> | ||
(پیشین، ص110). | (پیشین، ص110)</ref>. | ||
از نظر اقبال، پيامبر اسلام براي تن ما، جان، براي ملت ما، حيات، براي كثرت ما، وحدت و براي قوم ما، قوت است: | از نظر اقبال، پيامبر اسلام براي تن ما، جان، براي ملت ما، حيات، براي كثرت ما، وحدت و براي قوم ما، قوت است: | ||
حق تعـالـي پــيـــكر مــا آفــريـــــد | حق تعـالـي پــيـــكر مــا آفــريـــــد | ||
خط ۵۷: | خط ۵۷: | ||
وحــدت مسلم ز دين فطرت است | وحــدت مسلم ز دين فطرت است | ||
حـفـظ سـر وحــدت مـلـت از او | حـفـظ سـر وحــدت مـلـت از او | ||
(پیشین، ص67ـ69). | <ref>(پیشین، ص67ـ69)</ref>. | ||
به این ترتيب، مسلمانان از هر دياري چون حجاز، ايران و مصر و از هر رنگي چون سياه، سفيد و سرخ در پرتو انديشة توحيد و حول محور پيامبر | به این ترتيب، مسلمانان از هر دياري چون حجاز، ايران و مصر و از هر رنگي چون سياه، سفيد و سرخ در پرتو انديشة توحيد و حول محور پيامبر اسلام صلی الله علیه و آله همه با یکدیگر برابر و برادرند: | ||
كل مؤمن اخـــوه انـــدر دلـــــش | كل مؤمن اخـــوه انـــدر دلـــــش | ||
خط ۶۹: | خط ۶۹: | ||
حـريــت ســـرمـايـة آب و گلـــش | حـريــت ســـرمـايـة آب و گلـــش | ||
در نـــهـــــاد او مســــاوات آمــــد | در نـــهـــــاد او مســــاوات آمــــد | ||
(پیشین، ص71). | <ref>(پیشین، ص71</ref>). | ||
صلح و كينش صلح و كين ملت است | صلح و كينش صلح و كين ملت است | ||
(پیشین، ص72). خــون شــه رنگين تر از معمار نيست... | <ref>(پیشین، ص72)</ref>. خــون شــه رنگين تر از معمار نيست... | ||
بـوريـــا و مسنــد ديبـــا يــكي است | بـوريـــا و مسنــد ديبـــا يــكي است | ||
(پیشین، ص73). | <ref>(پیشین، ص73)</ref>. | ||
نتیجه آنكه: كار بزرگ پيامبر | نتیجه آنكه: كار بزرگ پيامبر اسلام صلی الله علیه و آله ساختن امت واحد اسلامي از ملتهای متفرق و اقوام متعدد است؛ امتي كه همة اعضاي آن از هر جنس و نژاد و رنگ با یکدیگر احساس مساوات و برادري ديني و عاطفي عميقي داشتند. | ||
دو ثمرة بزرگ وحدت امت اسلام | ===دو ثمرة بزرگ وحدت امت اسلام=== | ||
تشكيل امت واحدة اسلام دو ثمرة بزرگ داشت: «تعالي» و «پيشرفت»؛ تعالي در انديشه و روح و احساس امت اسلام و پيشرفت در قلمرو همة علوم و فنون. | تشكيل امت واحدة اسلام دو ثمرة بزرگ داشت: «تعالي» و «پيشرفت»؛ تعالي در انديشه و روح و احساس امت اسلام و پيشرفت در قلمرو همة علوم و فنون. | ||
از نظر فلاسفه، نيازهاي مادي هر يك از انسانها و ناتواني هر يك از آنها در برآوردن همة آن نیازها، موجب اجتماع آنها در كنار یکدیگر و تشكيل «جامعه» شده است (ابن سینا، بیتا، ج3، ص371ـ373). بايد اضافه كرد كه بسياري از نيازهاي روحي و معنوي انسانها نيز جز در پرتو اجتماع برآورده نگردیده و يا به كمال شايستة خود نميرسد. انسانها نه فقط از نظر نيازهايي چون تأمين غذا، پوشاك، مسكن و... محتاج تعامل با یکدیگرند، بلكه در اعتلاي روحي و فكري و عاطفي خود نيز به تعامل با یکدیگر نيازمندند. رمز اينكه اسلام علاوه بر دستورات اجتماعي، حتي عبادات فردي را به طور دسته جمعي توصيه ميكند به همين نكته بر ميگردد. | از نظر فلاسفه، نيازهاي مادي هر يك از انسانها و ناتواني هر يك از آنها در برآوردن همة آن نیازها، موجب اجتماع آنها در كنار یکدیگر و تشكيل «جامعه» شده است <ref>(ابن سینا، بیتا، ج3، ص371ـ373)</ref>. بايد اضافه كرد كه بسياري از نيازهاي روحي و معنوي انسانها نيز جز در پرتو اجتماع برآورده نگردیده و يا به كمال شايستة خود نميرسد. انسانها نه فقط از نظر نيازهايي چون تأمين غذا، پوشاك، مسكن و... محتاج تعامل با یکدیگرند، بلكه در اعتلاي روحي و فكري و عاطفي خود نيز به تعامل با یکدیگر نيازمندند. رمز اينكه اسلام علاوه بر دستورات اجتماعي، حتي عبادات فردي را به طور دسته جمعي توصيه ميكند به همين نكته بر ميگردد. | ||
به هر حال، مسلمانان در پرتو اتحاد حاصل از توحيد و حول پيامبر | به هر حال، مسلمانان در پرتو اتحاد حاصل از توحيد و حول پيامبر اسلام صلی الله علیه و آله هم در ابعاد معنوي و هم در ابعاد مادي موفق به خلق تمدني جديد در تاريخ بشر گرديدند؛ تمدني كه شكوه و عظمت معنوي و الهي را با شكوه و عظمت پيشرفتهاي مادي در كنار هم فراهم آورده بود. در اينجا به ذكر برخي شواهد با مروري در انديشة اقبال ميپردازيم. | ||
تعالی معنوی مسلمانان | ====تعالی معنوی مسلمانان==== | ||
تعالي معنوي و روحي هر فرد و جامعه اي در دو قلمرو «انديشه» و «احساسات» آنها قابل بررسي است. انديشه و احساس نيز همچون دو آيينة رو در روي یکدیگرند كه هر يك در ديگري منعكس ميگردد. از همين رو مسلمانان به بركت اسلام در هر دو قلمرو «انديشه» و «احساس» تعالي يافتند و سطح انديشه و احساسات آنها از زمين تا آسمان و از خاك تا افلاك و از فرش تا عرش و خلاصه از خود تا خدا بالا رفت. نمونههايي از اين علو روحي و معنوي كه مورد توجه اقبال نيز واقع شده، چنين است: | تعالي معنوي و روحي هر فرد و جامعه اي در دو قلمرو «انديشه» و «احساسات» آنها قابل بررسي است. انديشه و احساس نيز همچون دو آيينة رو در روي یکدیگرند كه هر يك در ديگري منعكس ميگردد. از همين رو مسلمانان به بركت اسلام در هر دو قلمرو «انديشه» و «احساس» تعالي يافتند و سطح انديشه و احساسات آنها از زمين تا آسمان و از خاك تا افلاك و از فرش تا عرش و خلاصه از خود تا خدا بالا رفت. نمونههايي از اين علو روحي و معنوي كه مورد توجه اقبال نيز واقع شده، چنين است: | ||
انديشه و احساس اسلام وطني | =====انديشه و احساس اسلام وطني===== | ||
مسلمانان در پرتو تفكر توحيدي و احساس اخوت اسلامي، از دايرة تنگ تفكر و احساس قبيله اي، نژادي و جغرافيايي خارج شدند. آنها وطن خود را در «اسلام » تعريف كردند و هر سرزميني را كه مسلماني در آن ميزيست وطن خود دانستند. چنين انديشه و احساسی، روح را به وسعت همة جهان، فراخ ساخته و آن را در قبال هر مسلماني در هر جاي جهان، مسئول میداند. | مسلمانان در پرتو تفكر توحيدي و احساس اخوت اسلامي، از دايرة تنگ تفكر و احساس قبيله اي، نژادي و جغرافيايي خارج شدند. آنها وطن خود را در «اسلام » تعريف كردند و هر سرزميني را كه مسلماني در آن ميزيست وطن خود دانستند. چنين انديشه و احساسی، روح را به وسعت همة جهان، فراخ ساخته و آن را در قبال هر مسلماني در هر جاي جهان، مسئول میداند. | ||
با اين همه، مفهوم اسلام وطني براي يك مسلمان به معناي تعلق خاطر نداشتن به زادگاه قبيله و نژاد و يا حدود جغرافيايي سرزمين او نيست، بلكه به اين معناست كه محبت و دوستي ِزادگاه، قوم و سرزمينش از حبّ ايماني و اسلامي او ناشي ميشود و حبّ همة آنها در طول حبّ اسلام قرار ميگيرد. از اينرو دوستیِ قوم و قبيله و سرزمين اگر در مقابل دوستی اسلام قرار گيرد، در زمرة خودخواهيهاي جاهلانه خواهد بود: | با اين همه، مفهوم اسلام وطني براي يك مسلمان به معناي تعلق خاطر نداشتن به زادگاه قبيله و نژاد و يا حدود جغرافيايي سرزمين او نيست، بلكه به اين معناست كه محبت و دوستي ِزادگاه، قوم و سرزمينش از حبّ ايماني و اسلامي او ناشي ميشود و حبّ همة آنها در طول حبّ اسلام قرار ميگيرد. از اينرو دوستیِ قوم و قبيله و سرزمين اگر در مقابل دوستی اسلام قرار گيرد، در زمرة خودخواهيهاي جاهلانه خواهد بود: | ||
خط ۹۳: | خط ۹۳: | ||
حكــم او اندر تن و تن فاني است | حكــم او اندر تن و تن فاني است | ||
اين اساس اندر دل ما مضمر است | اين اساس اندر دل ما مضمر است | ||
(اقبال لاهوری، پیشین، ص63). | <ref>(اقبال لاهوری، پیشین، ص63)</ref>. | ||
اين اساس از نظر اقبال ، اسلام است که نهايت مكاني و حدود جغرافيايي ندارد: | اين اساس از نظر اقبال ، اسلام است که نهايت مكاني و حدود جغرافيايي ندارد: | ||
قلب ما از هند و شام و روم نيست | قلب ما از هند و شام و روم نيست | ||
مرز بـــــوم او به جز اسلام نيست | مرز بـــــوم او به جز اسلام نيست | ||
(پیشین، ص76). | (پیشین، ص76). | ||
همچنین، اسلام به حدود زماني محدود نيست، بلکه اسلام باقي و جاويدان است و خداي متعال با شريفه « إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ؛ ما آن را نازل كرديم و حفظ خواهيم كرد (حجر/9) يُرِيدُونَ أَنْ يُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ يَأْبَى اللَّهُ إِلاَّ أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ؛ ميخواهند نور خدا را خاموش كنند ولي خداوند نگذارد تا اين كه نورش كامل شود» (توبه/32) حيات آن را تضمين كرده است: | همچنین، اسلام به حدود زماني محدود نيست، بلکه اسلام باقي و جاويدان است و خداي متعال با شريفه « إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ؛ ما آن را نازل كرديم و حفظ خواهيم كرد <ref>(حجر/9)</ref> يُرِيدُونَ أَنْ يُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ يَأْبَى اللَّهُ إِلاَّ أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ؛ ميخواهند نور خدا را خاموش كنند ولي خداوند نگذارد تا اين كه نورش كامل شود» <ref>(توبه/32)</ref> حيات آن را تضمين كرده است: | ||
امــت مســلــم ز آيــات خـــداسـت از اجل اين قــــوم بـي پرواســـتــــي تــا خـــدا ان يطفئوا فــرمـوده اســت | امــت مســلــم ز آيــات خـــداسـت از اجل اين قــــوم بـي پرواســـتــــي تــا خـــدا ان يطفئوا فــرمـوده اســت | ||
در جهان بانگ اذان بودست و هسـت اصـلش از هنگامة قــالوا بلي است اســـــتــوار از نـــحن نزلنــاستـــي... | در جهان بانگ اذان بودست و هسـت اصـلش از هنگامة قــالوا بلي است اســـــتــوار از نـــحن نزلنــاستـــي... | ||
از فســـردن اين چراغ آسوده است... | از فســـردن اين چراغ آسوده است... | ||
ملــــتت اســلاميان بودست و هست | ملــــتت اســلاميان بودست و هست | ||
(اقباللاهوری، پیشین، ص81). | <ref>(اقباللاهوری، پیشین، ص81)</ref>. | ||
به بيان اقبال، پيوند مسلمانان از روي نسب نيست بلكه رمز پيوستگي مسلمانان آن «محبوب حجازي» است: | به بيان اقبال، پيوند مسلمانان از روي نسب نيست بلكه رمز پيوستگي مسلمانان آن «محبوب حجازي» است: | ||
نيــســت از روم و عــرب پيــونـد ما | نيــســت از روم و عــرب پيــونـد ما | ||
خط ۱۱۳: | خط ۱۱۳: | ||
چـشم ما را كيف صهبايش بس است | چـشم ما را كيف صهبايش بس است | ||
هــم ز ايـــران و عرب بايد گذشت | هــم ز ايـــران و عرب بايد گذشت | ||
(پیشین، ص110). | <ref>(پیشین، ص110)</ref>. | ||
اقبال به داستاني اشاره ميكند كه بر اساس آن كعب پيغمبر را رنج ميداد و بعد از فتح مكه به طائف گريخت، ولي قصيدهاي ساخت و از گناهان خود، از محضر پيغمبر عذر خواست. پيغمبر رداي مبارك خود را به او صله داد و او در قصيدة خود «سيف من سيوفالهند» گفته بود، اما خاطر پيغمبر به اقليمي راضي نشد و آن را به «سيف من سيوف الله» تصحيح كرد (پیشین، ص76): | اقبال به داستاني اشاره ميكند كه بر اساس آن كعب پيغمبر را رنج ميداد و بعد از فتح مكه به طائف گريخت، ولي قصيدهاي ساخت و از گناهان خود، از محضر پيغمبر عذر خواست. پيغمبر رداي مبارك خود را به او صله داد و او در قصيدة خود «سيف من سيوفالهند» گفته بود، اما خاطر پيغمبر به اقليمي راضي نشد و آن را به «سيف من سيوف الله» تصحيح كرد (پیشین، ص76): | ||
پيـــش پيــغمبر كعـب پاك زاد | پيـــش پيــغمبر كعـب پاك زاد | ||
خط ۱۲۵: | خط ۱۲۵: | ||
حق پـرسـتــي جـــز به راه حق مپو... | حق پـرسـتــي جـــز به راه حق مپو... | ||
در دل او يـــاوه گـــردد شام و روم | در دل او يـــاوه گـــردد شام و روم | ||
(پیشین، ص76ـ77). | <ref>(پیشین، ص76ـ77)</ref>. | ||
حريت و آزادي خواهي | ======حريت و آزادي خواهي====== | ||
از ديگر بركات و آثار معنوي اسلام، حريت و آزادگي است. حريت و آزادگي روي ديگر سكة عبوديت خداوند است. مسلمان تنها بندة خدا و آزاد از هر چيز ديگر است: | از ديگر بركات و آثار معنوي اسلام، حريت و آزادگي است. حريت و آزادگي روي ديگر سكة عبوديت خداوند است. مسلمان تنها بندة خدا و آزاد از هر چيز ديگر است: | ||
از دم سيـــراب آن امـــي لقــب | از دم سيـــراب آن امـــي لقــب | ||
خط ۱۳۳: | خط ۱۳۳: | ||
لاله رست از ريگ صحراي عرب | لاله رست از ريگ صحراي عرب | ||
يـعني امــروز امم از دوش اوست | يـعني امــروز امم از دوش اوست | ||
(پیشین، ص407). | <ref>(پیشین، ص407)</ref>. | ||
اقبال نمونة كامل حريت و آزاديخواهي اسلامي را در حادثة كربلاي حسيني در سرودهاي زيبا به تصوير كشيده است: | اقبال نمونة كامل حريت و آزاديخواهي اسلامي را در حادثة كربلاي حسيني در سرودهاي زيبا به تصوير كشيده است: | ||
هر كه پيمان با هوالمـوجـود بسـت | هر كه پيمان با هوالمـوجـود بسـت | ||
خط ۱۴۹: | خط ۱۴۹: | ||
پيش فرعوني سرش افكنده نيست... | پيش فرعوني سرش افكنده نيست... | ||
اشــك ما بر خاك پاي او رسان | اشــك ما بر خاك پاي او رسان | ||
(پیشین، ص74ـ75). | <ref>(پیشین، ص74ـ75)</ref>. | ||
تدبير و شجاعت | =======تدبير و شجاعت======= | ||
اسلام عقلها را از بند خرافات نجات داد و جانها را از ترس مرگ رهانيد. به این ترتيب خردها، آزاد و روحها، شجاع گرديد. شجاعت بيخرد و تدبير، به گستاخيهاي جاهلانه، و تدبير بيشجاعت، به توجيه ضعف و زبونيها ميانجامد. تركيب تدبير و شجاعت است كه «خردمند عزت مدار» را خلق ميكند. | اسلام عقلها را از بند خرافات نجات داد و جانها را از ترس مرگ رهانيد. به این ترتيب خردها، آزاد و روحها، شجاع گرديد. شجاعت بيخرد و تدبير، به گستاخيهاي جاهلانه، و تدبير بيشجاعت، به توجيه ضعف و زبونيها ميانجامد. تركيب تدبير و شجاعت است كه «خردمند عزت مدار» را خلق ميكند. | ||
اقبال تصريح ميكند كه رأي و تدبير بدون قدرت و توانايي جز مكر و فريب نيست و قدرت بدون رأي و آگاهي نيز جز به جهل و جنون راه نميبرد: | اقبال تصريح ميكند كه رأي و تدبير بدون قدرت و توانايي جز مكر و فريب نيست و قدرت بدون رأي و آگاهي نيز جز به جهل و جنون راه نميبرد: | ||
خط ۱۵۸: | خط ۱۵۸: | ||
قوت هر ملـــــت از جمعيت است | قوت هر ملـــــت از جمعيت است | ||
قوت بي رأي جهل است و جنون | قوت بي رأي جهل است و جنون | ||
(پیشین، ص411). | <ref>(پیشین، ص411)</ref>. | ||
از نظر اقبال، قرآن كتاب حكمت و تدبير و آگاهي، و شمشير نماد شجاعت و عزت است و مسلمان در يك دست قرآن و در دست ديگرش شمشير دارد: | از نظر اقبال، قرآن كتاب حكمت و تدبير و آگاهي، و شمشير نماد شجاعت و عزت است و مسلمان در يك دست قرآن و در دست ديگرش شمشير دارد: | ||
گفت اگـر از راز من داري خبر | گفت اگـر از راز من داري خبر | ||
خط ۱۶۶: | خط ۱۶۶: | ||
كــــــائنات زنـــدگي را محـورند... | كــــــائنات زنـــدگي را محـورند... | ||
تـيغ و قـــرآن را جدا از من مكن | تـيغ و قـــرآن را جدا از من مكن | ||
(پیشین، ص357). | <ref>(پیشین، ص357</ref>). | ||
اقبال، لحظهاي چون شير و شاهين، شجاع و عزيز زيستن را بهتر از صد سال چون ميش، زبون و خوار زيستن ميداند: | اقبال، لحظهاي چون شير و شاهين، شجاع و عزيز زيستن را بهتر از صد سال چون ميش، زبون و خوار زيستن ميداند: | ||
ســينه اي داري اگر در خــورد تيــــر | ســينه اي داري اگر در خــورد تيــــر | ||
خط ۱۷۲: | خط ۱۷۲: | ||
در جـهــان شاهين بزي شاهين بمير | در جـهــان شاهين بزي شاهين بمير | ||
يك دم شيري به از صد سال ميش | يك دم شيري به از صد سال ميش | ||
(پیشین، ص373). | <ref>(پیشین، ص373</ref>). | ||
اقبال معتقد است بندة حق چون شير بيشه، و مرگ چون آهوست. بندة حق، مرگ را شكار ميكند، آن گونه كه شاهين، كبوتر را: | اقبال معتقد است بندة حق چون شير بيشه، و مرگ چون آهوست. بندة حق، مرگ را شكار ميكند، آن گونه كه شاهين، كبوتر را: | ||
بندة حق ضعيفم و آهوست مرگ | بندة حق ضعيفم و آهوست مرگ | ||
خط ۱۸۴: | خط ۱۸۴: | ||
آن اگــــر مرگـــي كه برگيرد ز خـاك | آن اگــــر مرگـــي كه برگيرد ز خـاك | ||
جنـــــگ را رهـــباني اســـلام گفــت | جنـــــگ را رهـــباني اســـلام گفــت | ||
(پیشین، ص374). | <ref>(پیشین، ص374)</ref>. | ||
شفقت و رحمت | ========شفقت و رحمت======== | ||
اسلام دين رحمت است. خداوند رحمت را بر خود واجب ساخته است: «كَتَبَ عَلى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ» (انعام/12) و پيامبر | اسلام دين رحمت است. خداوند رحمت را بر خود واجب ساخته است: «كَتَبَ عَلى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ» <ref>(انعام/12)</ref> و پيامبر اسلام | ||
صلی الله علیه و آله را جز براي رحمت بر خلق نفرستاده است: «وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعالَمِينَ» <ref>(انبیا/107)</ref>. و چه رحمتي بالاتر از اين كه مردم از عبوديت غير خدا و خلود در ارض و دوزخ نجات یافته و به بندگي خدا و رستگاري دست یابند و در غم و شادي یکدیگر چنان شريك باشند كه به حكم حديث نبوي هر گاه یكي از آنها را رنجي رسد براي ديگران آرام و قرار نماند: | |||
فطـرت مســلم سرا پا شفـــقت است | فطـرت مســلم سرا پا شفـــقت است | ||
آن كه مهتاب از سر انگشتش دو نيم | آن كه مهتاب از سر انگشتش دو نيم | ||
خط ۱۹۴: | خط ۱۹۵: | ||
رحـــمت او عــــام و خُلـــقش عظيم | رحـــمت او عــــام و خُلـــقش عظيم | ||
از ميــــــــــان محــــشر ما نيـــسـتي | از ميــــــــــان محــــشر ما نيـــسـتي | ||
(اقبال لاهوری، پیشین، ص89). | <ref>(اقبال لاهوری، پیشین، ص89)</ref>. | ||
مسلمانان به حكم قرآن كريم به همان نسبت كه در مقابل دشمنان، شديد و مقاوم اند در مقابل یکدیگر رحيم و مهرباناند: «أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُمْ» (فتح/29). نتیجه آنكه امت اسلامي در پرتو تعاليم اسلام به تعالي روحي و معنوي كه از آثار آن، اسلام وطني، حريت و آزادگي، تدبير و شجاعت، رحمت وشفقت و... است دست یافت و تمدني معنوي را كه زيرساز تمدن مادي بود به منصة ظهور رساند. | مسلمانان به حكم قرآن كريم به همان نسبت كه در مقابل دشمنان، شديد و مقاوم اند در مقابل یکدیگر رحيم و مهرباناند: «أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُمْ» <ref>(فتح/29)</ref>. نتیجه آنكه امت اسلامي در پرتو تعاليم اسلام به تعالي روحي و معنوي كه از آثار آن، اسلام وطني، حريت و آزادگي، تدبير و شجاعت، رحمت وشفقت و... است دست یافت و تمدني معنوي را كه زيرساز تمدن مادي بود به منصة ظهور رساند. | ||
گذشته از آثار مذكور، كه تقريباً به صورت فرهنگ عمومي مسلمانان در آمده بود، بعد معنويت و عرفان اسلامي در ميان كساني كه صلاحيت و استعداد آن را داشتند به عاليترين مراتب خود رسید و پشتوانة بزرگ فرهنگ و تمدن اسلامي گرديد. اقبال نيز خود از چنين معرفتي برخوردار بود و به سنايي، مولوي، حافظ و ... عشق ميورزيد: | گذشته از آثار مذكور، كه تقريباً به صورت فرهنگ عمومي مسلمانان در آمده بود، بعد معنويت و عرفان اسلامي در ميان كساني كه صلاحيت و استعداد آن را داشتند به عاليترين مراتب خود رسید و پشتوانة بزرگ فرهنگ و تمدن اسلامي گرديد. اقبال نيز خود از چنين معرفتي برخوردار بود و به سنايي، مولوي، حافظ و ... عشق ميورزيد: | ||
مي روشن ز تاك من فرو ريخت | مي روشن ز تاك من فرو ريخت | ||
خط ۲۰۴: | خط ۲۰۵: | ||
با اين همه بايد يادآور شد كه اين همه تعالي روحي و معنوي در حالي بود كه حكومت اسلامي پس از پيامبر از مسير اصلي خود خارج و پس از مدتي به سلطنت تبديل شد. روشن است كه اگر اين انحراف رخ نميداد مسير تعالي تا چه حد عاليتر، وسيعتر و عميقتر ميگشت. به هر حال، آنچه مسلّم است اين است كه مسلمانان در پرتو تعاليم الهي و در دامنة گستردة امت اسلامي به چنان تعالي روحي و معنوي دست یافتند که پیش از آن سابقه نداشت. | با اين همه بايد يادآور شد كه اين همه تعالي روحي و معنوي در حالي بود كه حكومت اسلامي پس از پيامبر از مسير اصلي خود خارج و پس از مدتي به سلطنت تبديل شد. روشن است كه اگر اين انحراف رخ نميداد مسير تعالي تا چه حد عاليتر، وسيعتر و عميقتر ميگشت. به هر حال، آنچه مسلّم است اين است كه مسلمانان در پرتو تعاليم الهي و در دامنة گستردة امت اسلامي به چنان تعالي روحي و معنوي دست یافتند که پیش از آن سابقه نداشت. | ||
پيشرفت علمي و فني مسلمانان | =========پيشرفت علمي و فني مسلمانان========= | ||
ثمرة دوم تشكيل امت اسلامي، پيشرفت علمي و مادي مسلمانان بوده است. تأكيد اسلام بر علم و دانش بر هيچ كسي پوشيده نيست. همين امر موجبات پيشرفت علمي مسلمانان را فراهم آورد. | ثمرة دوم تشكيل امت اسلامي، پيشرفت علمي و مادي مسلمانان بوده است. تأكيد اسلام بر علم و دانش بر هيچ كسي پوشيده نيست. همين امر موجبات پيشرفت علمي مسلمانان را فراهم آورد. | ||
شهيد مطهري در اين باره میگوید: | شهيد مطهري در اين باره میگوید: | ||
«سرعت پيشرفت و توسعه، كليت و شمول و همهجانبگي، شركت طبقات مختلف اجتماع، اشتراك مساعي ملل گوناگون، چيزهايي است كه اعجابها را در مورد تمدن اسلامي بر انگيخته است» (مطهری، بیتا، ص450). | «سرعت پيشرفت و توسعه، كليت و شمول و همهجانبگي، شركت طبقات مختلف اجتماع، اشتراك مساعي ملل گوناگون، چيزهايي است كه اعجابها را در مورد تمدن اسلامي بر انگيخته است» <ref>(مطهری، بیتا، ص450)</ref>. | ||
وی سپس از جرجي زيدان چنین نقل ميكند: | وی سپس از جرجي زيدان چنین نقل ميكند: | ||
«عربها (مسلمانان) در مدت يك قرن و اندي مطالب و علومي به زبان خود ترجمه كردند كه روميان در مدت چند قرن از انجام آن عاجز بودند... | «عربها (مسلمانان) در مدت يك قرن و اندي مطالب و علومي به زبان خود ترجمه كردند كه روميان در مدت چند قرن از انجام آن عاجز بودند... | ||
مسلمانان قسمت عمدة علوم فلسفي و رياضي و طب و هیئت و ادبيات ملل متمدن را به زبان عربي ترجمه و نقل كردند... در واقع بهترين معلومات هر ملتي را از آن گرفتند، مثلاً در قسمت فلسفه و طب و هندسه و منطق و هيئت از يونان استفاده نمودند و از ايرانيان تاريخ و موسيقي و ستارهشناسي و ادبيات و پند و اندرز و شرح حال بزرگان را اقتباس كردند و از هنديان طب (هندي) حساب و نجوم و موسيقي و داستان و گياه شناسي آموختند. از كلدانيان و نبطيها كشاورزي و باغباني و سحر و ستارهشناسي و طلسم فرا گرفتند و شيمي و تشريح از مصريان به آنان رسيد و...» (پیشین، ص451). | مسلمانان قسمت عمدة علوم فلسفي و رياضي و طب و هیئت و ادبيات ملل متمدن را به زبان عربي ترجمه و نقل كردند... در واقع بهترين معلومات هر ملتي را از آن گرفتند، مثلاً در قسمت فلسفه و طب و هندسه و منطق و هيئت از يونان استفاده نمودند و از ايرانيان تاريخ و موسيقي و ستارهشناسي و ادبيات و پند و اندرز و شرح حال بزرگان را اقتباس كردند و از هنديان طب (هندي) حساب و نجوم و موسيقي و داستان و گياه شناسي آموختند. از كلدانيان و نبطيها كشاورزي و باغباني و سحر و ستارهشناسي و طلسم فرا گرفتند و شيمي و تشريح از مصريان به آنان رسيد و...» <ref>(پیشین، ص451)</ref>. | ||
روشن است كه مسلمانان صرفاً به اقتباس اكتفا نكردند، بلكه در هر يك از علوم بالا با خلاقيت و ابتكار و نوآوري دامنة آن را گسترش دادند و آراء و نظريات جديد ارايه نمودند و به این ترتيب در كنار علوم و معارف ديني مانند: فقه، تفسير، حديث، كلام، فلسفه، عرفان و... در ديگر علوم طبيعي مانند: فيزيك، شيمي، جبر، هندسه، طب، تشريح، ستارهشناسي و... پيشرفتهاي چشمگيري نمودند و قرنها پرچمداري نهضت علمي در جهان را بر عهده داشتند. | روشن است كه مسلمانان صرفاً به اقتباس اكتفا نكردند، بلكه در هر يك از علوم بالا با خلاقيت و ابتكار و نوآوري دامنة آن را گسترش دادند و آراء و نظريات جديد ارايه نمودند و به این ترتيب در كنار علوم و معارف ديني مانند: فقه، تفسير، حديث، كلام، فلسفه، عرفان و... در ديگر علوم طبيعي مانند: فيزيك، شيمي، جبر، هندسه، طب، تشريح، ستارهشناسي و... پيشرفتهاي چشمگيري نمودند و قرنها پرچمداري نهضت علمي در جهان را بر عهده داشتند. | ||
اينك بايد دید چرا مسلمانان از آن فرّ و شكوه معنوي و مادي و علمي خود دور شدند وسيادت درخشان خود را از دست دادند. | اينك بايد دید چرا مسلمانان از آن فرّ و شكوه معنوي و مادي و علمي خود دور شدند وسيادت درخشان خود را از دست دادند. | ||
جايگاه مسلمانان در جهان طي قرون اخير | ==========جايگاه مسلمانان در جهان طي قرون اخير========== | ||
مسلمانان پس از قرنها سيادت معنوي و علمي جهاني دچار انحطاط و ركود شدند. اين انحطاط، هم در بعد معنوي و روحي و هم در بعد علمي رخ داد. از سوي ديگر، غرب به تدريج بيدار شد و از منابع علمي مسلمين بهرهها برد و توسعة علمي حيرتانگيزي یافت. اما تمدن غرب از تعالي روحي و معنوي تهي و از انگيزههاي مادي و دنياپرستي سرشار بود. همين امر سبب تجاوز و تعدي غرب به جهان شرق و به خصوص بلاد اسلامي گرديد. مسلمانان نه تنها راكد و ساكن، بلكه مورد ستم و تجاوز و تحقير واقع و اسير تمدن غرب گشتند. | مسلمانان پس از قرنها سيادت معنوي و علمي جهاني دچار انحطاط و ركود شدند. اين انحطاط، هم در بعد معنوي و روحي و هم در بعد علمي رخ داد. از سوي ديگر، غرب به تدريج بيدار شد و از منابع علمي مسلمين بهرهها برد و توسعة علمي حيرتانگيزي یافت. اما تمدن غرب از تعالي روحي و معنوي تهي و از انگيزههاي مادي و دنياپرستي سرشار بود. همين امر سبب تجاوز و تعدي غرب به جهان شرق و به خصوص بلاد اسلامي گرديد. مسلمانان نه تنها راكد و ساكن، بلكه مورد ستم و تجاوز و تحقير واقع و اسير تمدن غرب گشتند. | ||
اين وضعيت اسفبار، برخي از متفكران مسلمان را از شرق تا غرب جهان اسلام بار دیگر به طرح انديشة عزت اسلامي برانگيخت. بيش از صد سال پيش سيد جمال الدين اسدآبادي نهضت بيداري اسلامي را پي ريخت و پس از او متفكراني چون عبده، اقبال و ... آن را پي گرفتند. | اين وضعيت اسفبار، برخي از متفكران مسلمان را از شرق تا غرب جهان اسلام بار دیگر به طرح انديشة عزت اسلامي برانگيخت. بيش از صد سال پيش سيد جمال الدين اسدآبادي نهضت بيداري اسلامي را پي ريخت و پس از او متفكراني چون عبده، اقبال و ... آن را پي گرفتند. | ||
خط ۲۲۰: | خط ۲۲۱: | ||
در اينجا به مرور انديشة اقبال در سه محور «علل انحطاط مسلمانان»، « ماهيت تمدن غرب» و «بازگشت به اسلام و احياي تمدن اسلامي» ميپردازيم. | در اينجا به مرور انديشة اقبال در سه محور «علل انحطاط مسلمانان»، « ماهيت تمدن غرب» و «بازگشت به اسلام و احياي تمدن اسلامي» ميپردازيم. | ||
دلایل انحطاط مسلمانان در قرون اخير | ===========دلایل انحطاط مسلمانان در قرون اخير=========== | ||
مسلمانان كه قرنها از سيادت و عزت جهاني برخوردار بودند و تمدني با دو عنصر «تعالي» و «پيشرفت» را خلق كرده بودند چرا طي دو سه قرن اخير این چنين خوار و زبون گشتند؟ اين پرسش براي اقبال مطرح بوده است: | مسلمانان كه قرنها از سيادت و عزت جهاني برخوردار بودند و تمدني با دو عنصر «تعالي» و «پيشرفت» را خلق كرده بودند چرا طي دو سه قرن اخير این چنين خوار و زبون گشتند؟ اين پرسش براي اقبال مطرح بوده است: | ||
شبي پيــــش خدا بگريســــتم زار | شبي پيــــش خدا بگريســــتم زار | ||
مســـلمانان چرا زارند و خوارند؟ | مســـلمانان چرا زارند و خوارند؟ | ||
(اقبال لاهوری، پیشین، ص445). | <ref>(اقبال لاهوری، پیشین، ص445)</ref>. | ||
دل اقبال از اين خواري و زبوني مالامال از درد و رنج بود: | دل اقبال از اين خواري و زبوني مالامال از درد و رنج بود: | ||
در گـــلويم گـريــهها گردد گره | در گـــلويم گـريــهها گردد گره | ||
خط ۲۳۴: | خط ۲۳۵: | ||
زنــــده بــــي سـوز و سرور اندرون | زنــــده بــــي سـوز و سرور اندرون | ||
مكتـب و ملاي او محـــروم شـــوق | مكتـب و ملاي او محـــروم شـــوق | ||
(پیشین، ص398). | <ref>(پیشین، ص398)</ref>. | ||
از نظر اقبال، وضعيت كنوني مسلمانان دلایل متعددی دارد که برخي از آنها عبارت است از: | از نظر اقبال، وضعيت كنوني مسلمانان دلایل متعددی دارد که برخي از آنها عبارت است از: | ||
دوري مسلمانان از تعاليم اسلام | ============دوري مسلمانان از تعاليم اسلام============ | ||
مسلمانان به تدريج از اسلام دور شدند و حداكثر به آداب و مراسم بي روح اكتفا كردند. روح توحيد و آداب اسلامي از ميان رفت و ظواهر به جاي ماند. بيان اقبال در دوري مسلمانان از اسلام و پيامبر چنين است: | مسلمانان به تدريج از اسلام دور شدند و حداكثر به آداب و مراسم بي روح اكتفا كردند. روح توحيد و آداب اسلامي از ميان رفت و ظواهر به جاي ماند. بيان اقبال در دوري مسلمانان از اسلام و پيامبر چنين است: | ||
هست دين مصطفي ديــــن حيـات | هست دين مصطفي ديــــن حيـات | ||
خط ۲۴۹: | خط ۲۵۰: | ||
شــــرع او تفســـير آييـــن حيــات | شــــرع او تفســـير آييـــن حيــات | ||
قـــوم را رمز بقـــا از دســت رفت | قـــوم را رمز بقـــا از دســت رفت | ||
(پیشین، ص87). | <ref>(پیشین، ص87)</ref>. | ||
از جــــمال مصـــطفي بيـگانه كرد | از جــــمال مصـــطفي بيـگانه كرد | ||
جـــــــوهر آيــينه از آيــينه رفـت | جـــــــوهر آيــينه از آيــينه رفـت | ||
(پیشین، ص399). | <ref>(پیشین، ص399)</ref>. | ||
مثل خاك اجزاي او از هم شكست | مثل خاك اجزاي او از هم شكست | ||
باطــن ديني نبـــي اين است و بس | باطــن ديني نبـــي اين است و بس | ||
(پیشین، ص82). | <ref>(پیشین، ص82)</ref>. | ||
با رفتن روح از شعائر اسلامي نظام فردي و اجتماعي مختل گرديد: | با رفتن روح از شعائر اسلامي نظام فردي و اجتماعي مختل گرديد: | ||
نـور در صــوم و صـلات او نــمانـــد | نـور در صــوم و صـلات او نــمانـــد | ||
خط ۲۶۵: | خط ۲۶۶: | ||
فرد ناهــموار و ملـــت بي نظــــــام | فرد ناهــموار و ملـــت بي نظــــــام | ||
از چنيــــن مردان چــــه اميـد بهي | از چنيــــن مردان چــــه اميـد بهي | ||
(پیشین، ص382). | <ref>(پیشین، ص382)</ref>. | ||
و به این ترتیب نشاني از پيامبر در مسلمانان نماند: | و به این ترتیب نشاني از پيامبر در مسلمانان نماند: | ||
در عجم گرديدم و هم در عــرب | در عجم گرديدم و هم در عــرب | ||
خط ۲۷۱: | خط ۲۷۲: | ||
مصـــطفي نـــايــاب و ارزان بولهب | مصـــطفي نـــايــاب و ارزان بولهب | ||
ظلمت آباد ضــــميـــرش بي چراغ | ظلمت آباد ضــــميـــرش بي چراغ | ||
(پیشین، ص413). | <ref>(پیشین، ص413)</ref>. | ||
حق آن است كه مسلماني چنين، از ياد و نام پيامبر | حق آن است كه مسلماني چنين، از ياد و نام پيامبر اسلام صلی الله علیه و آله از خجالت آب شود و بهتر آن كه نام او را نيالايد! | ||
چون به نام مصطفي خوانم درود | چون به نام مصطفي خوانم درود | ||
عشـــق ميگويد اي محـكوم غير | عشـــق ميگويد اي محـكوم غير | ||
خط ۲۷۹: | خط ۲۸۰: | ||
سيــــنة تــو از بتـان مانند دير | سيــــنة تــو از بتـان مانند دير | ||
از درود خــود ميــــالا نـــام او | از درود خــود ميــــالا نـــام او | ||
(پیشین، ص406). | <ref>(پیشین، ص406)</ref>. | ||
به این ترتيب، دوري مسلمانان از اسلام و آيين | به این ترتيب، دوري مسلمانان از اسلام و آيين پيامبر صلی الله علیه و آله آغاز دورة خواري و زبوني آنها شد. | ||
ظهور سلطنت و ملوكيت در جهان اسلام | =============ظهور سلطنت و ملوكيت در جهان اسلام============= | ||
از دلایل دیگر انحطاط مسلمانان دوري حكومتها از اسلام و تبديل حكومت اسلامي به سلطنت است. بقاي سلطنت نيز در گرو جدايي دين از سياست است. به این ترتيب امت اسلام از داعيههاي سياسي اسلام دور شد: | از دلایل دیگر انحطاط مسلمانان دوري حكومتها از اسلام و تبديل حكومت اسلامي به سلطنت است. بقاي سلطنت نيز در گرو جدايي دين از سياست است. به این ترتيب امت اسلام از داعيههاي سياسي اسلام دور شد: | ||
منزل و مقصود قرآن ديــــگر است | منزل و مقصود قرآن ديــــگر است | ||
خط ۲۹۲: | خط ۲۹۳: | ||
ديــن او نــقــش از ملــوكيت گرفت | ديــن او نــقــش از ملــوكيت گرفت | ||
عقل و هوش و رسم و ره گردد دگر | عقل و هوش و رسم و ره گردد دگر | ||
(پیشین، ص315). | <ref>(پیشین، ص315)</ref>. | ||
نيز گويد: | نيز گويد: | ||
عرب خود را به نور مصطفي سوخت | عرب خود را به نور مصطفي سوخت | ||
خط ۳۰۲: | خط ۳۰۳: | ||
حرام است آنچه بر ما پادشـاهي است | حرام است آنچه بر ما پادشـاهي است | ||
خــلافت حفـظ ناموس الــهي است | خــلافت حفـظ ناموس الــهي است | ||
(پیشین، ص464). | <ref>(پیشین، ص464)</ref>. | ||
استحكام ملوكيت و پادشاهي نيز به شقاق بين مردم وابسته است : | استحكام ملوكيت و پادشاهي نيز به شقاق بين مردم وابسته است : | ||
چيســـت تقدير ملوكيت شـــقــاق | چيســـت تقدير ملوكيت شـــقــاق | ||
خط ۳۰۸: | خط ۳۰۹: | ||
محـكـمـي جستـــن ز تــدبير نفـــاق | محـكـمـي جستـــن ز تــدبير نفـــاق | ||
بـــاطــــــل و آشفتهتر تدبير ملك | بـــاطــــــل و آشفتهتر تدبير ملك | ||
(پیشین، ص324). | <ref>(پیشین، ص324)</ref>. | ||
و پادشاهان دشمنان خدا و ويرانگر شهرها و بلادند: | و پادشاهان دشمنان خدا و ويرانگر شهرها و بلادند: | ||
رايت حق از ملـوك آمد نگـــون | رايت حق از ملـوك آمد نگـــون | ||
خط ۳۱۶: | خط ۳۱۷: | ||
حاصل آيين و دســـتــور ملـوك | حاصل آيين و دســـتــور ملـوك | ||
ده خدايان فربه و دهقان چو دوك | ده خدايان فربه و دهقان چو دوك | ||
(پیشین، ص310). | <ref>(پیشین، ص310)</ref>. | ||
تفرقه و جدايي | ==============تفرقه و جدايي============== | ||
امت واحد اسلامي به تدريج به امم و ملل تبديل شد. تفرقه و جدايي با عناوين مختلف نژادي، قومي، ملي و ... امت اسلام را متفرق ساخته و یا در مقابل یکدیگر قرار داد. اخوت اسلامي رخت بر بست و شد آنچه كه شد: | امت واحد اسلامي به تدريج به امم و ملل تبديل شد. تفرقه و جدايي با عناوين مختلف نژادي، قومي، ملي و ... امت اسلام را متفرق ساخته و یا در مقابل یکدیگر قرار داد. اخوت اسلامي رخت بر بست و شد آنچه كه شد: | ||
خويشتن را ترك و افغان خوانـدهاي | خويشتن را ترك و افغان خوانـدهاي | ||
خط ۳۳۴: | خط ۳۳۵: | ||
وحــدتي گم كردهاي صد پارهاي | وحــدتي گم كردهاي صد پارهاي | ||
داغـم از داغي كه در سيماي توست | داغـم از داغي كه در سيماي توست | ||
(پیشین، ص105ـ106). | <ref>(پیشین، ص105ـ106)</ref>. | ||
از نظر اقبال آنچه قلب پيامبر اسلام را به درد ميآورد تفرقة امت اسلامي است: | از نظر اقبال آنچه قلب پيامبر اسلام را به درد ميآورد تفرقة امت اسلامي است: | ||
امتـــي بــــودي امم گـــرديـــدهاي | امتـــي بــــودي امم گـــرديـــدهاي | ||
خط ۳۴۲: | خط ۳۴۳: | ||
هـــر كه با بيـــگانگان پيوست مرد | هـــر كه با بيـــگانگان پيوست مرد | ||
روح پاك مصــطفي آمد بــه درد | روح پاك مصــطفي آمد بــه درد | ||
(پیشین، ص418). | <ref>(پیشین، ص418)</ref>. | ||
با گسيخته شدن وحدت گرفتاريها آغاز شد: | با گسيخته شدن وحدت گرفتاريها آغاز شد: | ||
رشتة وحدت چو قوم از دست داد | رشتة وحدت چو قوم از دست داد | ||
خط ۳۵۰: | خط ۳۵۱: | ||
هــــمدم و بيــگـانه از یکدیگريم | هــــمدم و بيــگـانه از یکدیگريم | ||
روح پاك مصــطفي آمد بــه درد | روح پاك مصــطفي آمد بــه درد | ||
(پیشین، ص408). | <ref>(پیشین، ص408)</ref>. | ||
رواج وطن پرستي به مفهوم غربي آن | ===============رواج وطن پرستي به مفهوم غربي آن=============== | ||
وطن به مفهوم غربي آن كه در قرن نوزدهم ميلادي در اروپا شكل گرفت (مطهری، بیتا، ج1، ص13). وقتي به وسيلة خود غربيها و روشنفكران وابستة آنها ميان مسلمانان رخنه كرد، ملتهای اسلامي را از یکدیگر جدا ومتفرق ساخت و زمينه را براي هجوم آنها به بلاد اسلامي فراهم كرد: | وطن به مفهوم غربي آن كه در قرن نوزدهم ميلادي در اروپا شكل گرفت <ref>(مطهری، بیتا، ج1، ص13)</ref>. وقتي به وسيلة خود غربيها و روشنفكران وابستة آنها ميان مسلمانان رخنه كرد، ملتهای اسلامي را از یکدیگر جدا ومتفرق ساخت و زمينه را براي هجوم آنها به بلاد اسلامي فراهم كرد: | ||
آن چنان قطع اخوت كـــردهاند | آن چنان قطع اخوت كـــردهاند | ||
تا وطن را شمع محفل ســـاختند | تا وطن را شمع محفل ســـاختند | ||
خط ۳۶۴: | خط ۳۶۵: | ||
در گـــل ما دانة پيـكار كشت... | در گـــل ما دانة پيـكار كشت... | ||
فـــكر او مذموم را محمود ساخت | فـــكر او مذموم را محمود ساخت | ||
(پیشین، ص78ـ79). | <ref>(پیشین، ص78ـ79)</ref>. | ||
از نظر اقبال حب ّّسرزمين و كشور براي مسلمانان منافاتي با اسلام وطني آنها نداشت، اما وطن پرستي به مفهوم غربي آن منافي با اسلام وطني است و همين امر مشكلات بسياري را براي مسلمانان ايجاد كرده است. اين در حالي است كه غرب خود در فكر تمركز و اتحاد است: | از نظر اقبال حب ّّسرزمين و كشور براي مسلمانان منافاتي با اسلام وطني آنها نداشت، اما وطن پرستي به مفهوم غربي آن منافي با اسلام وطني است و همين امر مشكلات بسياري را براي مسلمانان ايجاد كرده است. اين در حالي است كه غرب خود در فكر تمركز و اتحاد است: | ||
لرد مغرب آن ســـــرا پا مكر و فـــــن | لرد مغرب آن ســـــرا پا مكر و فـــــن | ||
خط ۳۸۶: | خط ۳۸۷: | ||
تــــــا همه آفــــاق را آرد بـــه دست | تــــــا همه آفــــاق را آرد بـــه دست | ||
گـرچه او از روي نسبت خاوري است | گـرچه او از روي نسبت خاوري است | ||
(پیشین، ص304ـ305) | <ref>(پیشین، ص304ـ305)</ref> | ||
به این ترتيب، وطنگرايي و مليگرايي به مفهوم غربي آن براي جهان اسلام جز خسارت چيزي در بر نداشت، زيرا مسلمانان به حكم تعاليم قرآني علاقه به وطن و سرزمين و زادگاه خود را به سادگی با علاقه به اسلام و سرزمينهاي اسلامي جمع كرده بودند و دفاع از بلادهاي اسلامي را وظيفة شرعي خود تلقي میكردند. اما با رواج تفكر غربي وطني، ملتهای اسلامی روياروي هم قرار گرفته و حتی از منافع یکدیگر در مقابل دشمن مشترك دفاع نكردند. نمونة عيني و حاضر آن اشغال فلسطين طي دهههاي اخير و اشغال افغانستان و عراق طي سالهاي اخير است. | به این ترتيب، وطنگرايي و مليگرايي به مفهوم غربي آن براي جهان اسلام جز خسارت چيزي در بر نداشت، زيرا مسلمانان به حكم تعاليم قرآني علاقه به وطن و سرزمين و زادگاه خود را به سادگی با علاقه به اسلام و سرزمينهاي اسلامي جمع كرده بودند و دفاع از بلادهاي اسلامي را وظيفة شرعي خود تلقي میكردند. اما با رواج تفكر غربي وطني، ملتهای اسلامی روياروي هم قرار گرفته و حتی از منافع یکدیگر در مقابل دشمن مشترك دفاع نكردند. نمونة عيني و حاضر آن اشغال فلسطين طي دهههاي اخير و اشغال افغانستان و عراق طي سالهاي اخير است. | ||
خود باختگي و تقليد از غرب | ================خود باختگي و تقليد از غرب================ | ||
از جمله دلایل انحطاط مسلمين خودباختگي و شيفتگي در مقابل تمدن غرب است.مسلمانان بي آن كه از ماهيت واقعي تمدن غرب آگاه باشند در برابر پيشرفتهاي چشمگير علمي غرب خود را باختند و حتي برخي متفكران چنان شيفتة آن شدند كه راه نجات را جز در «غربي شدن» در تمامي شئون فكري، سياسي، اجتماعي و حتي فردي ندانستند. از نظر برخي حتي نوع پوشش نيز بايد غربي شود تا پيشرفت و توسعه حاصل گردد: | از جمله دلایل انحطاط مسلمين خودباختگي و شيفتگي در مقابل تمدن غرب است.مسلمانان بي آن كه از ماهيت واقعي تمدن غرب آگاه باشند در برابر پيشرفتهاي چشمگير علمي غرب خود را باختند و حتي برخي متفكران چنان شيفتة آن شدند كه راه نجات را جز در «غربي شدن» در تمامي شئون فكري، سياسي، اجتماعي و حتي فردي ندانستند. از نظر برخي حتي نوع پوشش نيز بايد غربي شود تا پيشرفت و توسعه حاصل گردد: | ||
شيخ او لــــــرد فرنگـي را مريــــــد | شيخ او لــــــرد فرنگـي را مريــــــد | ||
خط ۳۹۵: | خط ۳۹۶: | ||
گــــــر چــه گويــد از مقام بايزيد | گــــــر چــه گويــد از مقام بايزيد | ||
زندگاني از خودي محرومي است | زندگاني از خودي محرومي است | ||
(پیشین، ص399) | <ref>(پیشین، ص399)</ref> | ||
نيز: | نيز: | ||
ترك و ايران و عرب مسـت فرنـــگ | ترك و ايران و عرب مسـت فرنـــگ | ||
خط ۴۰۱: | خط ۴۰۲: | ||
هـــر كسي را در گلو شست فرنگ | هـــر كسي را در گلو شست فرنگ | ||
اشـــتراك از دين و ملت برده تاب | اشـــتراك از دين و ملت برده تاب | ||
(پیشین، ص304) | <ref>(پیشین، ص304)</ref> | ||
كار مسلمانان، به خصوص برخي خواص آنها، در تقليد از غرب به آنجا رسيد كه چشمة كوثر حيات را از سراب غرب ميجستند و نان جو را از دست آنها ميخواستند: | كار مسلمانان، به خصوص برخي خواص آنها، در تقليد از غرب به آنجا رسيد كه چشمة كوثر حيات را از سراب غرب ميجستند و نان جو را از دست آنها ميخواستند: | ||
هـــــــم مسلـــمانان افــــرنگي مآب | هـــــــم مسلـــمانان افــــرنگي مآب | ||
خط ۴۱۰: | خط ۴۱۱: | ||
چشــــمه كـوثر بجويند از سراب | چشــــمه كـوثر بجويند از سراب | ||
ديــده ام صدق و صفا را در عوام | ديــده ام صدق و صفا را در عوام | ||
(پیشین، ص386) | <ref>(پیشین، ص386)</ref> | ||
نان جو ميخواهد از دست فرنگ | نان جو ميخواهد از دست فرنگ | ||
داد ما را نـــــالههاي سوزناك | داد ما را نـــــالههاي سوزناك | ||
(پیشین، ص413) | <ref>(پیشین، ص413)</ref> | ||
برخي سران كشورهاي اسلامي نيز كه خود عامل غرب بودند، با عنوان تجدد و نوگرايي، به اسلامزدايي و غربگرايي روي آوردند و حال آنكه تقويم حيات در تقليد نيست: | برخي سران كشورهاي اسلامي نيز كه خود عامل غرب بودند، با عنوان تجدد و نوگرايي، به اسلامزدايي و غربگرايي روي آوردند و حال آنكه تقويم حيات در تقليد نيست: | ||
مصطفي كو از تجدد ميســــرود | مصطفي كو از تجدد ميســــرود | ||
خط ۴۲۳: | خط ۴۲۴: | ||
تـازه اش جز كـهنة افرنگ نيست | تـازه اش جز كـهنة افرنگ نيست | ||
نيـســــت از تقلـــيد تقــويم حيات | نيـســــت از تقلـــيد تقــويم حيات | ||
(پیشین، ص306ـ307) | <ref>(پیشین، ص306ـ307)</ref> | ||
اين همه در حالي بود كه غرب از يك سو معادن و منابع ملتها را به غارت ميبرد و از سوی ديگر با همان مواد و ثروت غارت كرده اجناس و محصولات خود را ميساخت و سپس همانها را به خود آنها ميفروخت: | اين همه در حالي بود كه غرب از يك سو معادن و منابع ملتها را به غارت ميبرد و از سوی ديگر با همان مواد و ثروت غارت كرده اجناس و محصولات خود را ميساخت و سپس همانها را به خود آنها ميفروخت: | ||
اي ز كار عصر حاضر بي خــــبر | اي ز كار عصر حاضر بي خــــبر | ||
خط ۴۳۳: | خط ۴۳۴: | ||
رنــگ و آب او تــو را از جــــا بــرد | رنــگ و آب او تــو را از جــــا بــرد | ||
گوهر خود را ز غواصــــــان خريد | گوهر خود را ز غواصــــــان خريد | ||
(پیشین، ص412) | <ref>(پیشین، ص412)</ref> | ||
تنآسايي و سستي و رخوت | =================تنآسايي و سستي و رخوت================= | ||
از ديگر عوامل انحطاط ملتهای اسلامي رخنه سستي و رخوت و ميل به تنآسايي و حب دنيا در ميان مسلمانان است؛ خصلتهايي كه عزت و سر بلندي را به باد ميدهد و ذلت و خواري را به ارمغان ميآورد: | از ديگر عوامل انحطاط ملتهای اسلامي رخنه سستي و رخوت و ميل به تنآسايي و حب دنيا در ميان مسلمانان است؛ خصلتهايي كه عزت و سر بلندي را به باد ميدهد و ذلت و خواري را به ارمغان ميآورد: | ||
تا مسلمان كرد با خود آنچه كرد | تا مسلمان كرد با خود آنچه كرد | ||
خط ۴۴۳: | خط ۴۴۴: | ||
شـــــير مولا روبهـي را پيشه كرد | شـــــير مولا روبهـي را پيشه كرد | ||
اندر آن كشـــــور مسلماني بمرد | اندر آن كشـــــور مسلماني بمرد | ||
(پیشین، ص357) | <ref>(پیشین، ص357)</ref> | ||
نيز: | نيز: | ||
سجدهاي كز وي زمين لرزيده است | سجدهاي كز وي زمين لرزيده است | ||
خط ۴۴۹: | خط ۴۵۰: | ||
بر مرادش مهر و مه گــــرديده است | بر مرادش مهر و مه گــــرديده است | ||
اندرو جز ضعف و پيري هيچ نيست | اندرو جز ضعف و پيري هيچ نيست | ||
(پیشین، ص382) | <ref>(پیشین، ص382)</ref> | ||
تنآسايي موجب گرديد كه حتي در تقليد از غرب، به لهو و لعب آن، و نه علم و دانش آن، بسنده شود، زيرا علم، دشوار و لهو، سهل است: | تنآسايي موجب گرديد كه حتي در تقليد از غرب، به لهو و لعب آن، و نه علم و دانش آن، بسنده شود، زيرا علم، دشوار و لهو، سهل است: | ||
بنـــدة افرنــــگ از ذوق نــــمود | بنـــدة افرنــــگ از ذوق نــــمود | ||
خط ۴۵۹: | خط ۴۶۰: | ||
فـــطــرت او در پذيرد ســهـــل را | فـــطــرت او در پذيرد ســهـــل را | ||
ايـن دليل آن كه جان رفت از بدن | ايـن دليل آن كه جان رفت از بدن | ||
(پیشین، ص370) | <ref>(پیشین، ص370)</ref> | ||
این موارد، برخي از دلايل افول تمدن اسلامي و بلكه خواري و گرفتاريهاي مسلمانان است. اما آيا تمدن غرب براي رهايي و آزادي انسان از هر مليت و رنگ و و دين و مذهب كافي است؟ پاسخ اين پرسش در گرو شناخت ماهيت جهان معاصر و تمدن غرب است. | این موارد، برخي از دلايل افول تمدن اسلامي و بلكه خواري و گرفتاريهاي مسلمانان است. اما آيا تمدن غرب براي رهايي و آزادي انسان از هر مليت و رنگ و و دين و مذهب كافي است؟ پاسخ اين پرسش در گرو شناخت ماهيت جهان معاصر و تمدن غرب است. | ||
ماهيت جهان معاصر و تمدن غرب | ==================ماهيت جهان معاصر و تمدن غرب================== | ||
پيش از اين گفته شد که اقبال شناخت خوبي از تمدن غرب داشته است. ملاحظة مجموعه سخنان اقبال در مورد تمدن غرب از آن حکایت دارد كه تمدن غرب فاقد روح، عشق و عقل الهي است و در نتيجه «متعالي و آسماني» نيست. پيشرفت بدون تعالي نيز جز به كار «تن» به جاي روح و «هوس» به جاي عشق و «عقل معاش» به جاي عقل معاد نميآيد. | پيش از اين گفته شد که اقبال شناخت خوبي از تمدن غرب داشته است. ملاحظة مجموعه سخنان اقبال در مورد تمدن غرب از آن حکایت دارد كه تمدن غرب فاقد روح، عشق و عقل الهي است و در نتيجه «متعالي و آسماني» نيست. پيشرفت بدون تعالي نيز جز به كار «تن» به جاي روح و «هوس» به جاي عشق و «عقل معاش» به جاي عقل معاد نميآيد. | ||
از نظر اقبال تلقي غرب از انسان جز «آب و گل» نيست و كاروان هستي «بي مقصود و غايت» است: | از نظر اقبال تلقي غرب از انسان جز «آب و گل» نيست و كاروان هستي «بي مقصود و غايت» است: | ||
در نگاهش آدمي آب و گـــل اســت | در نگاهش آدمي آب و گـــل اســت | ||
كـــــاروان زنـــدگي بي منزل است | كـــــاروان زنـــدگي بي منزل است | ||
(پیشین، ص409) | <ref>(پیشین، ص409)</ref> | ||
و به همين دليل تمام هم و غم او در «تن» خلاصه ميشود و روح را خواب فراگرفته است: | و به همين دليل تمام هم و غم او در «تن» خلاصه ميشود و روح را خواب فراگرفته است: | ||
روان خوابيد و تن بـــــيدار گــــرديد | روان خوابيد و تن بـــــيدار گــــرديد | ||
هنــــر با ديــن و دانش خوار گرديد | هنــــر با ديــن و دانش خوار گرديد | ||
(پیشین، ص173) | <ref>(پیشین، ص173)</ref> | ||
به بیان ديگر، غريبان راه افلاك را گم كردند: | به بیان ديگر، غريبان راه افلاك را گم كردند: | ||
غريبان گم كــــرده اند افــــلاك را | غريبان گم كــــرده اند افــــلاك را | ||
خط ۴۷۷: | خط ۴۷۸: | ||
در شــــكم جويـــــند جان پاك را | در شــــكم جويـــــند جان پاك را | ||
جـــز به تن كــاري ندارد اشتراك | جـــز به تن كــاري ندارد اشتراك | ||
(پیشین، ص305) | <ref>(پیشین، ص305)</ref> | ||
و به این ترتيب همه چيز از علم و فن و عقل و دل و دين و سياست، داير مدار آب و گل شد: | و به این ترتيب همه چيز از علم و فن و عقل و دل و دين و سياست، داير مدار آب و گل شد: | ||
گر خدا سازد تو را صاحـــــــب نظر | گر خدا سازد تو را صاحـــــــب نظر | ||
خط ۴۸۵: | خط ۴۸۶: | ||
چشمها بيشــــرم و غرق اندر مجاز | چشمها بيشــــرم و غرق اندر مجاز | ||
زوج زوج انــــدر طواف آب و گل | زوج زوج انــــدر طواف آب و گل | ||
(پیشین، ص382) | <ref>(پیشین، ص382)</ref> | ||
هدف قرارگرفتن منافع مادي و سيريناپذيري آدمي مستلزم غارت و چپاول است. از همين رو، گرچه یك روي سكه تمدن غرب نظم و انتظام امور مادي و معيشتي و رفاه نسبي كشورهاي غربي (آن هم پس از ظلمها و ستمها) بود، اما روي ديگر سكة غرب، استعمار و جنگ و قتل و غارت كشورهاي شرقي و به خصوص اسلامي بود: | هدف قرارگرفتن منافع مادي و سيريناپذيري آدمي مستلزم غارت و چپاول است. از همين رو، گرچه یك روي سكه تمدن غرب نظم و انتظام امور مادي و معيشتي و رفاه نسبي كشورهاي غربي (آن هم پس از ظلمها و ستمها) بود، اما روي ديگر سكة غرب، استعمار و جنگ و قتل و غارت كشورهاي شرقي و به خصوص اسلامي بود: | ||
آدميت خوار ناليــــد از فرنــــگ | آدميت خوار ناليــــد از فرنــــگ | ||
خط ۴۹۵: | خط ۴۹۶: | ||
آدميت را غــــــم پنـهان از اوست | آدميت را غــــــم پنـهان از اوست | ||
بـره را كردسـت بر گرگان حلال | بـره را كردسـت بر گرگان حلال | ||
(پیشین، ص409و410) | <ref>(پیشین، ص409و410)</ref> | ||
اقبال در تصوير حكمت فرنگ، داستاني تمثيلي را ذكر ميكند كه فرشتة مرگ جان كسي را ميگيرد و او رنج و دشواري بسياري را متحمل ميگردد. از اين رو شكايت به نزد خداوند ميبرد كه فرشتة مرگ همچنان با شيوهها و فنون قديم جان ميستاند كه بسي سخت و دردناك است، پس شايسته است به فرنگ رود و فن قتل و كشتن را به خوبي بياموزد!: | اقبال در تصوير حكمت فرنگ، داستاني تمثيلي را ذكر ميكند كه فرشتة مرگ جان كسي را ميگيرد و او رنج و دشواري بسياري را متحمل ميگردد. از اين رو شكايت به نزد خداوند ميبرد كه فرشتة مرگ همچنان با شيوهها و فنون قديم جان ميستاند كه بسي سخت و دردناك است، پس شايسته است به فرنگ رود و فن قتل و كشتن را به خوبي بياموزد!: | ||
شنيـــدم كه در پارس مرد گـــزين | شنيـــدم كه در پارس مرد گـــزين | ||
خط ۵۱۱: | خط ۵۱۲: | ||
كــه افرشته مرگ را دم گسست | كــه افرشته مرگ را دم گسست | ||
كــه گيــــرد فن كشتن بي درنگ | كــه گيــــرد فن كشتن بي درنگ | ||
(پیشین، ص234) | <ref>(پیشین، ص234)</ref> | ||
از نظر اقبال، در درون شيشههاي تمدن عصر حاضر، چنان زهري است كه مارها از آن در پيچ و تابند: | از نظر اقبال، در درون شيشههاي تمدن عصر حاضر، چنان زهري است كه مارها از آن در پيچ و تابند: | ||
من درون شيشههاي عصر حاضر ديده ام | من درون شيشههاي عصر حاضر ديده ام | ||
آن چنان زهري كه از وي مارها در پيچ و تاب | آن چنان زهري كه از وي مارها در پيچ و تاب | ||
(پیشین، ص146) | <ref>(پیشین، ص146)</ref> | ||
اين همه، به رغم ظاهر افسونگر غرب است كه تابنده و گيرنده، اما دل مرده و خانمان سوز است: | اين همه، به رغم ظاهر افسونگر غرب است كه تابنده و گيرنده، اما دل مرده و خانمان سوز است: | ||
ميشناسي چيست تهذيب فرنگ | ميشناسي چيست تهذيب فرنگ | ||
خط ۵۲۵: | خط ۵۲۶: | ||
دل ضعيف است و نگه را بندهاي است | دل ضعيف است و نگه را بندهاي است | ||
پيـــــش اين بـــتخانه افتد سرنگون | پيـــــش اين بـــتخانه افتد سرنگون | ||
(پیشین، ص370) | <ref>(پیشین، ص370)</ref> | ||
سازمانهاي بينالمللي غربي نيز تجمع دزدان براي تقسيم اموال مسروقه است. اقبال درباره جامعه ملل در ژنو آورده است: | سازمانهاي بينالمللي غربي نيز تجمع دزدان براي تقسيم اموال مسروقه است. اقبال درباره جامعه ملل در ژنو آورده است: | ||
برفتد تا روش رزم در ايـــن بــــزم كهن | برفتد تا روش رزم در ايـــن بــــزم كهن | ||
خط ۵۳۴: | خط ۵۳۵: | ||
دردمندان جهان طرح نو انداختهاند | دردمندان جهان طرح نو انداختهاند | ||
بهــر تقسيم قبور انجمني ساختهاند | بهــر تقسيم قبور انجمني ساختهاند | ||
(پیشین، ص260). | <ref>(پیشین، ص260)</ref>. | ||
صــــيد تو اين ميش و آن نخچير من | صــــيد تو اين ميش و آن نخچير من | ||
يك جهان آشوب و يك گيتي فتن | يك جهان آشوب و يك گيتي فتن | ||
(پیشین، ص410) | <ref>(پیشین، ص410)</ref> | ||
ملاك خوب و بد و زشت و زيبا نيز به «قدرت و زور» است و به جز آن فريبي بيش نيست: | ملاك خوب و بد و زشت و زيبا نيز به «قدرت و زور» است و به جز آن فريبي بيش نيست: | ||
خوب زشت است اگر پنجه گيرات شكست | خوب زشت است اگر پنجه گيرات شكست | ||
خط ۵۴۷: | خط ۵۴۸: | ||
پيــر ما گفــت مس از سيم ببايد اندود | پيــر ما گفــت مس از سيم ببايد اندود | ||
بـه كســي باز مگو تا كه بيابي مقصود | بـه كســي باز مگو تا كه بيابي مقصود | ||
(پیشین، ص269) | <ref>(پیشین، ص269)</ref> | ||
از نظر اقبال فساد عصر حاضر نيز آشكار است: | از نظر اقبال فساد عصر حاضر نيز آشكار است: | ||
فــــساد عــصر حـــاضر آشــــكار است | فــــساد عــصر حـــاضر آشــــكار است | ||
خط ۵۵۳: | خط ۵۵۴: | ||
سپــــهر از زشــتي او شـــرمسار است | سپــــهر از زشــتي او شـــرمسار است | ||
دو صد شيطان تو را خــدمتگزار است | دو صد شيطان تو را خــدمتگزار است | ||
(پیشین، ص478ـ479). | <ref>(پیشین، ص478ـ479)</ref>. | ||
خلاصه آن كه همة مشكل آن است كه عصر حاضر ناظر به نور خدا نيست: | خلاصه آن كه همة مشكل آن است كه عصر حاضر ناظر به نور خدا نيست: | ||
آن يورپ زيـــن مقـــام آگـــاه نيســت | آن يورپ زيـــن مقـــام آگـــاه نيســت | ||
خط ۵۶۷: | خط ۵۶۸: | ||
پردة آدم دري ســــوداگــري است | پردة آدم دري ســــوداگــري است | ||
دانش و تهذيب و دين ســــوداي خام | دانش و تهذيب و دين ســــوداي خام | ||
(پیشین، ص401ـ402) | <ref>(پیشین، ص401ـ402)</ref> | ||
آرزوي اقبال آن است كه مردمان، عصر حاضر را نيك بشناسند: | آرزوي اقبال آن است كه مردمان، عصر حاضر را نيك بشناسند: | ||
من فداي آن كه خـــود را ديده اســـت | من فداي آن كه خـــود را ديده اســـت | ||
خط ۵۷۳: | خط ۵۷۴: | ||
عصــــر حاضر را نكو سنجيده است | عصــــر حاضر را نكو سنجيده است | ||
تكيه جز بر خويش كردن كافري است | تكيه جز بر خويش كردن كافري است | ||
(پیشین، ص370) | <ref>(پیشین، ص370)</ref> | ||
از نظر اقبال، سرنوشت چنين تمدني آن است كه به دست خود فاني ميشود: | از نظر اقبال، سرنوشت چنين تمدني آن است كه به دست خود فاني ميشود: | ||
شــعله افرنــگيان غـــم خورده ايســـت | شــعله افرنــگيان غـــم خورده ايســـت | ||
خط ۵۷۹: | خط ۵۸۰: | ||
چشــــمشان صاحب نظر دل مردهايست | چشــــمشان صاحب نظر دل مردهايست | ||
بسمل افتـــادند چـــون نخـچير خويش | بسمل افتـــادند چـــون نخـچير خويش | ||
(پیشین، ص306) | <ref>(پیشین، ص306)</ref> | ||
بازگشت به اسلام و احياي انديشه اسلامي | ===================بازگشت به اسلام و احياي انديشه اسلامي=================== | ||
اين پرسش به ذهن خطور ميكند كه آيا بشر محكوم به «تعالي» يا «توسعه» است و جمع آن دو ممكن نيست. بيترديد چنين نيست؛ دستکم از آن رو كه بشر در دوره گذشته تمدن اسلامي تا حدودي اين دو را با یکدیگر جمع كرده بود. اما جمع آن دو به خصوص در عصر كنوني چندان ساده نيست. | اين پرسش به ذهن خطور ميكند كه آيا بشر محكوم به «تعالي» يا «توسعه» است و جمع آن دو ممكن نيست. بيترديد چنين نيست؛ دستکم از آن رو كه بشر در دوره گذشته تمدن اسلامي تا حدودي اين دو را با یکدیگر جمع كرده بود. اما جمع آن دو به خصوص در عصر كنوني چندان ساده نيست. | ||
از این رو بايد ملاحظه كرد كه چه آيين و انديشهاي به هر دو بُعد تعالي و پيشرفت ، دنيا و آخرت، ماده و معنا و روح وتن توجه درخور كرده و داراي طرح كلي هدفگزاري و برنامهريزي است و توانايي مطابقت با مقتضيات اعصار گوناگون را داشته و قادر به بسيج همة مردم و فداكار ساختن آنها در متن تعاليم خود است. | از این رو بايد ملاحظه كرد كه چه آيين و انديشهاي به هر دو بُعد تعالي و پيشرفت ، دنيا و آخرت، ماده و معنا و روح وتن توجه درخور كرده و داراي طرح كلي هدفگزاري و برنامهريزي است و توانايي مطابقت با مقتضيات اعصار گوناگون را داشته و قادر به بسيج همة مردم و فداكار ساختن آنها در متن تعاليم خود است. | ||
خط ۵۹۵: | خط ۵۹۶: | ||
هــر جــهان انـــدر بر او چون قباست | هــر جــهان انـــدر بر او چون قباست | ||
مـي دهـــــد قـــرآن جهاني ديگرش | مـي دهـــــد قـــرآن جهاني ديگرش | ||
(پیشین، ص307) | <ref>(پیشین، ص307)</ref> | ||
بنابراين لازم است قرآن بار دیگر به حيات فردي و اجتماعي و سياسي مسلمانان برگردد. پيش از اين، كه قرآن كريم در متن حيات فردي و اجتماعي مسلمانان قرار گرفت، تمامي نقشهاي باطل را از بين برد. امروز نيز چنين است؛ اگر قرآن به حيات فردي و اجتماعي و سياسي مسلمانان برگردد، جانها «ديگر» خواهد شد و وقتي جانها ديگر شد «جهان» معاصر نيز ديگر خواهد شد: | بنابراين لازم است قرآن بار دیگر به حيات فردي و اجتماعي و سياسي مسلمانان برگردد. پيش از اين، كه قرآن كريم در متن حيات فردي و اجتماعي مسلمانان قرار گرفت، تمامي نقشهاي باطل را از بين برد. امروز نيز چنين است؛ اگر قرآن به حيات فردي و اجتماعي و سياسي مسلمانان برگردد، جانها «ديگر» خواهد شد و وقتي جانها ديگر شد «جهان» معاصر نيز ديگر خواهد شد: | ||
نقـــش قرآن تا در اين عالم نشســــت | نقـــش قرآن تا در اين عالم نشســــت | ||
خط ۶۰۳: | خط ۶۰۴: | ||
ايــن كتابي نيست چيزي ديگر است | ايــن كتابي نيست چيزي ديگر است | ||
جان چو ديگر شد جهان ديگر شود | جان چو ديگر شد جهان ديگر شود | ||
(پیشین، ص317) | <ref>(پیشین، ص317)</ref> | ||
به این ترتيب، از نظر اقبال، تغيير جهان در گروي تغيير جانها است و اين همان مضمون آیه شريفة قرآن است كه: إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ؛ خداي متعال سرنوشت هيچ قومي را دگرگون نميسازد مگر آنکه آنها «خودشان» را تغيير دهند» (رعد/11). | به این ترتيب، از نظر اقبال، تغيير جهان در گروي تغيير جانها است و اين همان مضمون آیه شريفة قرآن است كه: إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ؛ خداي متعال سرنوشت هيچ قومي را دگرگون نميسازد مگر آنکه آنها «خودشان» را تغيير دهند» <ref>(رعد/11</ref>). | ||
تحول و دگرگوني در «خود» نيز به تحول و دگرگوني در «خواستها و ارادهها و آمال و آرزوها» بر ميگردد و تغيير در خواستها و ارادهها نيز تابع تغيير در «بينشها و انديشهها» است. پس گام اول تطهير انديشههاي مسلمانان از انديشههاي بيگانه است. اقبال خود چنين داعيهاي دارد: | تحول و دگرگوني در «خود» نيز به تحول و دگرگوني در «خواستها و ارادهها و آمال و آرزوها» بر ميگردد و تغيير در خواستها و ارادهها نيز تابع تغيير در «بينشها و انديشهها» است. پس گام اول تطهير انديشههاي مسلمانان از انديشههاي بيگانه است. اقبال خود چنين داعيهاي دارد: | ||
تا به روز آرم شــب افــكار شــرق | تا به روز آرم شــب افــكار شــرق | ||
خط ۶۳۵: | خط ۶۳۶: | ||
ســـوي الا ميخــــرامد كـائنات | ســـوي الا ميخــــرامد كـائنات | ||
نفـــــي بــي اثبــات مرگ امتـان | نفـــــي بــي اثبــات مرگ امتـان | ||
(پیشین، ص395) | <ref>(پیشین، ص395)</ref> | ||
بر اساس اين راهكارهاي پيش روي مسلمانان، هم جنبه سلبي و هم جنبه ايجابي دارد. اقبال در سرودههاي خويش موارد بسياري از اين سلب و ايجابها را برشمرده است؛ نفي تقليد از غرب و اثبات هويت خودي، نفي خوف از مرگ و اثبات شجاعت و دليري، نفي وطنپرستيهاي غربي و اثبات اسلام وطني و... ؛ نمونه اي از اين موارد در سروده اقبال چنين است: | بر اساس اين راهكارهاي پيش روي مسلمانان، هم جنبه سلبي و هم جنبه ايجابي دارد. اقبال در سرودههاي خويش موارد بسياري از اين سلب و ايجابها را برشمرده است؛ نفي تقليد از غرب و اثبات هويت خودي، نفي خوف از مرگ و اثبات شجاعت و دليري، نفي وطنپرستيهاي غربي و اثبات اسلام وطني و... ؛ نمونه اي از اين موارد در سروده اقبال چنين است: | ||
داني از افرنـــگ و از كـــــار فـرنـــگ | داني از افرنـــگ و از كـــــار فـرنـــگ | ||
خط ۶۵۹: | خط ۶۶۰: | ||
آن فـــروش و آن بـــپوش و آن بخور... | آن فـــروش و آن بـــپوش و آن بخور... | ||
رنــــگ و آب او تــــو را از جـــا بـرد | رنــــگ و آب او تــــو را از جـــا بـرد | ||
(پیشین، ص412) | <ref>(پیشین، ص412)</ref> | ||
نتیجه آنكه: اگر مسلمانان به اسلام روي آورند و به حكم اسلام از تفرقه و جدايي بپرهيزند و بار دیگر به تشکیل امت واحدة اسلامي بپردازند نه تنها از اين ضعف و مظلوميت نجات خواهند يافت، بلكه دور نيست تعالي و پيشرفت گذشته خود را اين بار متناسب با عصر نوين به دست آورده و عزت و سيادت علمي و معنوي خود را زنده کنند: | نتیجه آنكه: اگر مسلمانان به اسلام روي آورند و به حكم اسلام از تفرقه و جدايي بپرهيزند و بار دیگر به تشکیل امت واحدة اسلامي بپردازند نه تنها از اين ضعف و مظلوميت نجات خواهند يافت، بلكه دور نيست تعالي و پيشرفت گذشته خود را اين بار متناسب با عصر نوين به دست آورده و عزت و سيادت علمي و معنوي خود را زنده کنند: | ||
بـــه منـــزل كــوش ماننــد مه نــو | بـــه منـــزل كــوش ماننــد مه نــو | ||
خط ۶۶۵: | خط ۶۶۶: | ||
دريــن نـيلي فضا هر دم فزون شو | دريــن نـيلي فضا هر دم فزون شو | ||
به حـق دل بنـد و راه مصطفي رو | به حـق دل بنـد و راه مصطفي رو | ||
(پیشین، ص454) | <ref>(پیشین، ص454)</ref> | ||
=منابع و مآخذ= | =منابع و مآخذ= |
ویرایش