۸٬۲۰۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۷۰: | خط ۱۷۰: | ||
==انحصارى دانستن بهشت براى خود== | ==انحصارى دانستن بهشت براى خود== | ||
اهل كتاب بر اساس امتيازات و فضايل پندارى، تنها خود را شايسته ورود به بهشت و پيروان ساير اديان آسمانى را از آن محروم مىدانستند: «و قالوا لَن يَدخُلَ الجَنَّةَ اِلاّ مَن كانَ هودًا اَو نَصرى تِلكَ اَمانِيُّهُم قُل هاتوا بُرهنَكُم اِن كُنتُم صدِقين». (سوره بقره/2،111) «لن» به انحصار ابدى بهشت براى آنان اشاره دارد و حرف «أو» بيانگر اين است كه يهود و نصارا هر دو اين ادعا را داشتند. | اهل كتاب بر اساس امتيازات و فضايل پندارى، تنها خود را شايسته ورود به بهشت و پيروان ساير اديان آسمانى را از آن محروم مىدانستند: «و قالوا لَن يَدخُلَ الجَنَّةَ اِلاّ مَن كانَ هودًا اَو نَصرى تِلكَ اَمانِيُّهُم قُل هاتوا بُرهنَكُم اِن كُنتُم صدِقين». (سوره بقره/2،111) «لن» به انحصار ابدى بهشت براى آنان اشاره دارد و حرف «أو» بيانگر اين است كه يهود و نصارا هر دو اين ادعا را داشتند.<ref> التبيان، ج1، ص409ـ410؛ مجمع البيان، ج1، ص350؛ تفسير ابنكثير، ج1، ص159ـ160.</ref> | ||
قرآن از يك سو چنين ادعايى را صرفاً آمال و آرزوى آنان و بىدليل مىخواند و از سوى ديگر ورود به بهشت را فقط بر اساس ايمان و عمل صالح امكانپذير مىشمارد و اين كه به دلخواه اهل كتاب و حتى مسلمانان نيز نيست: «والَّذينَ ءامَنوا و عَمِلواالصّلِحتِ سَنُدخِلُهُم جَنّت تَجرى مِن تَحتِهَا الاَنهـرُ... × لَيسَ بِاَمانِيِّكُم ولا اَمانِىِّ اَهلِ الكِتبِ مَن يَعمَل سوءًا يُجزَ بِهِ...». (سوره نساء/4،122 ـ 123) | قرآن از يك سو چنين ادعايى را صرفاً آمال و آرزوى آنان و بىدليل مىخواند و از سوى ديگر ورود به بهشت را فقط بر اساس ايمان و عمل صالح امكانپذير مىشمارد و اين كه به دلخواه اهل كتاب و حتى مسلمانان نيز نيست: «والَّذينَ ءامَنوا و عَمِلواالصّلِحتِ سَنُدخِلُهُم جَنّت تَجرى مِن تَحتِهَا الاَنهـرُ... × لَيسَ بِاَمانِيِّكُم ولا اَمانِىِّ اَهلِ الكِتبِ مَن يَعمَل سوءًا يُجزَ بِهِ...». (سوره نساء/4،122 ـ 123) | ||
خط ۱۸۱: | خط ۱۸۱: | ||
در برخى آيات، اهل كتاب به طور خاص مخاطب قرار گرفته و به پذيرش اسلام فرمان داده شدهاند: «ياَيُّهَا الَّذينَ اُوتواالكِتبَ ءامِنوا بِما نَزَّلنا مُصَدِّقـًا لِما مَعَكُم». (سوره نساء/4،47 و نيز سوره بقره/2،41؛ سوره نساء/4، 170 ـ 171) از اين آيات برمىآيد كه پذيرش اسلام از سوى اهل كتاب نه فقط فرمان قرآن بلكه فرمان كتب آسمانىِ اهل كتاب نيز بوده است، از اين رو قرآن در آياتى ديگر آن دسته از اهل كتاب را كه از پذيرش اسلام سرباز زدهاند، به عذاب دردناك تهديد كرده است: «اِنَّ الَّذينَ كَفَروا مِن اَهلِ الكِتـبِ... فى نارِ جَهَنَّمَ خلِدينَ فيها». (سوره بينة/98،6) | در برخى آيات، اهل كتاب به طور خاص مخاطب قرار گرفته و به پذيرش اسلام فرمان داده شدهاند: «ياَيُّهَا الَّذينَ اُوتواالكِتبَ ءامِنوا بِما نَزَّلنا مُصَدِّقـًا لِما مَعَكُم». (سوره نساء/4،47 و نيز سوره بقره/2،41؛ سوره نساء/4، 170 ـ 171) از اين آيات برمىآيد كه پذيرش اسلام از سوى اهل كتاب نه فقط فرمان قرآن بلكه فرمان كتب آسمانىِ اهل كتاب نيز بوده است، از اين رو قرآن در آياتى ديگر آن دسته از اهل كتاب را كه از پذيرش اسلام سرباز زدهاند، به عذاب دردناك تهديد كرده است: «اِنَّ الَّذينَ كَفَروا مِن اَهلِ الكِتـبِ... فى نارِ جَهَنَّمَ خلِدينَ فيها». (سوره بينة/98،6) | ||
اما در اين كه اهل كتاب و ديگر كافران همانگونه كه به پذيرش اسلام و اصول آن موظفاند، در صورت نپذيرفتن اسلام آيا موظف به عمل به فروعات اسلام هستند يا نه ميان فقيهان دو ديدگاه است: برخى با استناد به آياتى (سوره بقره/2، 21؛ سوره آل عمران/3،97) كه در آن همه انسان ها مخاطب برخى تكاليفاند معتقدند كه كافران همانند اصول، به فروع نيز مكلفاند؛ | اما در اين كه اهل كتاب و ديگر كافران همانگونه كه به پذيرش اسلام و اصول آن موظفاند، در صورت نپذيرفتن اسلام آيا موظف به عمل به فروعات اسلام هستند يا نه ميان فقيهان دو ديدگاه است: برخى با استناد به آياتى (سوره بقره/2، 21؛ سوره آل عمران/3،97) كه در آن همه انسان ها مخاطب برخى تكاليفاند معتقدند كه كافران همانند اصول، به فروع نيز مكلفاند؛<ref>المبسوط، ج1، ص265؛ كشفاللثام، ج5، ص130؛ موسوعة الفقهيه، ج3، ص269.</ref> اما برخى برآناند كه كافران تنها در صورت پذيرش اصول، مكلف به فروع احكام اسلاماند.<ref>الحدائق، ج3، ص39 - 41؛ مستندالعروه، «زكاة»، ج1، ص124.</ref> | ||
==نجاست يا طهارت اهل كتاب== | ==نجاست يا طهارت اهل كتاب== | ||
قرآن در آياتى گروهى از اهل كتاب را (يهود بنى قريظه و...) كه به تكذيب پيامبر اسلام و نبرد با وى پرداختند كافر مىخواند: (سوره حشر/59،2)؛ همچنين در آياتى ديگر از عقايد شركآميز آنان سخن به ميان آورده است. (سوره نساء/4،171؛ سوره مائده/5،17، 72 ـ 73، 75، 77، 116 ـ 117؛ سوره توبه/9، 30 ـ 31) از سوى ديگر قرآن، مشركان را نجس شمرده و از مسلمانان خواسته است تا از ورود آنان به مسجدالحرام جلوگيرى كنند. | قرآن در آياتى گروهى از اهل كتاب را (يهود بنى قريظه و...) كه به تكذيب پيامبر اسلام و نبرد با وى پرداختند كافر مىخواند: (سوره حشر/59،2)؛ همچنين در آياتى ديگر از عقايد شركآميز آنان سخن به ميان آورده است. (سوره نساء/4،171؛ سوره مائده/5،17، 72 ـ 73، 75، 77، 116 ـ 117؛ سوره توبه/9، 30 ـ 31) از سوى ديگر قرآن، مشركان را نجس شمرده و از مسلمانان خواسته است تا از ورود آنان به مسجدالحرام جلوگيرى كنند. | ||
«ياَيُّهَا الَّذينَ ءامَنوا اِنَّمَا المُشرِكونَ نَجَسٌ فَلا يَقرَبُوا المَسجدَالحَرامَ بَعدَ عامِهِم هذا». (سوره توبه/9،28) برخى فقيهان اماميه با استناد به اين آيه و برخى روايات، همه اهل كتاب | «ياَيُّهَا الَّذينَ ءامَنوا اِنَّمَا المُشرِكونَ نَجَسٌ فَلا يَقرَبُوا المَسجدَالحَرامَ بَعدَ عامِهِم هذا». (سوره توبه/9،28) برخى فقيهان اماميه با استناد به اين آيه و برخى روايات، همه اهل كتاب<ref> الحدائق، ج5، ص16.</ref> يا گروهى از آنان را كه عقايد شركآميز دارند<ref>مجمع الفائده، ج1، ص320.</ref> نجس و آن را ديدگاه مشهور اماميه دانستهاند؛<ref>جواهر الكلام، ج6، ص41ـ44.</ref> اما دستهاى با اين استدلال كه واژه شرك در قرآن بيشتر به بتپرستان انصراف دارد و نيز تفكيك مشركان از اهل كتاب در آيات متعدد ديگر (سوره بقره/2،105؛ سوره آل عمران/3،186؛ سوره مائده/5،82؛ سوره حج/22،17)، «المُشرِكوُن» در آيه فوق را به بتپرستان منحصر دانستهاند. | ||
اين گروه، رواياتى را كه بر نجاست اهل كتاب دلالت دارد، بر نجاست عرضى آنان حمل كردهاند؛ نه نجاست ذاتى. | اين گروه، رواياتى را كه بر نجاست اهل كتاب دلالت دارد، بر نجاست عرضى آنان حمل كردهاند؛ نه نجاست ذاتى.<ref>الكاشف، ج4، ص28؛ جامعالمدارك، ج1، ص201؛ مستمسكالعروه، ج2، ص369.</ref> برخى از فقيهان نيز با استناد به آيه 125 سوره انعام/6 كه غير مؤمنان را پليد (رجس) شمرده، به نجاست اهل كتاب حكم كردهاند.<ref>حقوق اقليت ها، ص245؛ طهارت و نجاست اهل كتاب، ص205.</ref> | ||
اما عدهاى ديگر با رد آن گفتهاند: «رجس» در لغت و آيات به معناى امر مكروه، ناپسند، زشت، گناه، كفر و پليدى آمده است، از اينرو نجاست فقهى مراد نيست. | اما عدهاى ديگر با رد آن گفتهاند: «رجس» در لغت و آيات به معناى امر مكروه، ناپسند، زشت، گناه، كفر و پليدى آمده است، از اينرو نجاست فقهى مراد نيست.<ref> حقوق اقليت ها، ص245؛ طهارت و نجاست اهل كتاب، ص205.</ref> دستهاى نيز با اصل پذيرش نجاست اهل كتاب برآناند كه اين حكم سياسى است؛ نه فقهى و حكمت آن اين است كه مسلمانان با اهلكتاب معاشرت نداشته باشند و از آنان اثر نپذيرند.<ref>حقوق اقليت ها، ص247ـ248.</ref> اهل سنت نيز جز افرادى اندك به طهارت ذاتى اهل كتاب فتوا دادهاند.<ref>طهارت و نجاست اهل كتاب، ص210ـ211.</ref> | ||
==حليت طعام اهل كتاب و مسلمانان بر يكديگر== | ==حليت طعام اهل كتاب و مسلمانان بر يكديگر== | ||
در آيه 5 سوره مائده/5 طعام اهل كتاب و مسلمانان براى يكديگر حلال شمرده شده است: «و طَعامُ الَّذينَ اوتواالكِتبَ حِلٌّ لَكُم وطَعامُكُم حِلٌّ لَهُم». در اين كه مقصود از طعام اهل كتاب چيست آراى گوناگونى بين مفسران و فقيهان اسلامى مطرح است؛ بيشتر مفسران و فقهاى اهل سنت | در آيه 5 سوره مائده/5 طعام اهل كتاب و مسلمانان براى يكديگر حلال شمرده شده است: «و طَعامُ الَّذينَ اوتواالكِتبَ حِلٌّ لَكُم وطَعامُكُم حِلٌّ لَهُم». در اين كه مقصود از طعام اهل كتاب چيست آراى گوناگونى بين مفسران و فقيهان اسلامى مطرح است؛ بيشتر مفسران و فقهاى اهل سنت<ref> جامع البيان، مج4، ج6، ص138؛ الفقه الاسلامى، ج4، ص2760.</ref> و برخى اماميه<ref>مجمع البيان، ج3، ص251.</ref> مقصود از آن را ذبيحه اهل كتاب و برخى مراد از آن را مطلق طعام اهل كتاب، اعم از ذبيحه يا غيرذبيحه دانستهاند<ref>مجمع البيان، ج3، ص251.</ref> ولى عدهاى برآناند كه مقصود از آن حبوبات همچون گندم، برنج، عدس و غذاهايى است كه احتياج به تزكيه ندارد.<ref> همان؛ الميزان، ج5، ص204.</ref> در بيشتر روايات اهلبيت عليهم السلام نيز كه در اينباره نقل شده طعام همين گونه تفسير شدهاست.<ref>نورالثقلين، ج1، ص593؛ الميزان، ج5، ص204.</ref> | ||
==ازدواج با اهل كتاب== | ==ازدواج با اهل كتاب== | ||
در آياتى، ازدواج مسلمان با زنان و مردان كافر و مشرك به طور مطلق حرام دانسته شده: «وَلاَ تَنكِحُواْ الْمُشْرِكَاتِ حَتَّى يُؤْمِنَّ وَلأَمَةٌ مُّؤْمِنَةٌ خَيْرٌ مِّن مُّشْرِكَةٍ وَلَوْ أَعْجَبَتْكُمْ وَلاَ تُنكِحُواْ الْمُشِرِكِينَ حَتَّى يُؤْمِنُواْ وَلَعَبْدٌ مُّؤْمِنٌ خَيْرٌ مِّن مُّشْرِكٍ...» (سوره بقره/2،221 و نيز ممتحنه /60،10)؛ اما در آيه 5 سوره مائده/ 5 ازدواج مردان مسلمان با زنان عفيف اهل كتاب جايز شمرده شده است: «اليَومَ اُحِلَّ لَكُمُ... والمُحصَنتُ مِنَ المُؤمِنتِ والمُحصَنتُ مِنَ الَّذينَ اوتواالكِتبَ مِن قَبلِكُم اِذا ءاتَيتُموهُنَّ اُجورَهُنَّ». | در آياتى، ازدواج مسلمان با زنان و مردان كافر و مشرك به طور مطلق حرام دانسته شده: «وَلاَ تَنكِحُواْ الْمُشْرِكَاتِ حَتَّى يُؤْمِنَّ وَلأَمَةٌ مُّؤْمِنَةٌ خَيْرٌ مِّن مُّشْرِكَةٍ وَلَوْ أَعْجَبَتْكُمْ وَلاَ تُنكِحُواْ الْمُشِرِكِينَ حَتَّى يُؤْمِنُواْ وَلَعَبْدٌ مُّؤْمِنٌ خَيْرٌ مِّن مُّشْرِكٍ...» (سوره بقره/2،221 و نيز ممتحنه /60،10)؛ اما در آيه 5 سوره مائده/ 5 ازدواج مردان مسلمان با زنان عفيف اهل كتاب جايز شمرده شده است: «اليَومَ اُحِلَّ لَكُمُ... والمُحصَنتُ مِنَ المُؤمِنتِ والمُحصَنتُ مِنَ الَّذينَ اوتواالكِتبَ مِن قَبلِكُم اِذا ءاتَيتُموهُنَّ اُجورَهُنَّ». | ||
برخى از مفسران با توجه به عموم نهى از ازدواج با كافران در آيات قبل، برآناند كه مقصود از زنان اهل كتاب در اين آيه كسانىاند كه پس از كفر به اسلام گرويدهاند و علت بيان اين حكم از سوى خداوند اين بود كه برخى از مسلمانان از ازدواج با چنين زنانى به جهت كفر پيشين اكراه داشتند؛ اما آيه فوق ازدواج با چنين زنانى را مباح شمرد. | برخى از مفسران با توجه به عموم نهى از ازدواج با كافران در آيات قبل، برآناند كه مقصود از زنان اهل كتاب در اين آيه كسانىاند كه پس از كفر به اسلام گرويدهاند و علت بيان اين حكم از سوى خداوند اين بود كه برخى از مسلمانان از ازدواج با چنين زنانى به جهت كفر پيشين اكراه داشتند؛ اما آيه فوق ازدواج با چنين زنانى را مباح شمرد.<ref>مجمع البيان، ج3، ص251.</ref> | ||
برخى نيز گفتهاند: مقصود ازدواج موقت با زنان اهلكتاب است | برخى نيز گفتهاند: مقصود ازدواج موقت با زنان اهلكتاب است<ref>همان؛ نمونه، ج4، ص282.</ref> و اين را رأى مشهور فقيهان اماميه دانستهاند<ref>جواهرالكلام، ج30، ص28، 155ـ156.</ref>؛ اما برخى قائل به نسخ آيه فوق به وسيله آيات 221 سوره بقره/ 2 و 10 سوره ممتحنه/60 شده و ازدواج با اهل كتاب را به هر شكلى ممنوع مىدانند<ref>مجمع البيان، ج3، ص251.</ref>؛ ولى به نظر بيشتر علماى اهل سنت<ref>الفقه الاسلامى، ج9، ص6653ـ6657.</ref> و برخى مفسران و فقيهان اماميه<ref> جواهرالكلام، ج30، ص31؛ الميزان، ج5، ص208.</ref> ازدواج دائم با زنان اهل كتاب جايز است. | ||
==داورى ميان اهل كتاب== | ==داورى ميان اهل كتاب== | ||
در صورتى كه اهلكتاب در اختلافات خود به حاكم اسلامى مراجعه كنند حاكم اسلامى مىتواند ميان آنان داورى كرده، يا آن را نپذيرد: | در صورتى كه اهلكتاب در اختلافات خود به حاكم اسلامى مراجعه كنند حاكم اسلامى مىتواند ميان آنان داورى كرده، يا آن را نپذيرد:<ref>زبدة البيان، ص859؛ فقه القرآن، ج2، ص15.</ref> «فَاِن جاءوكَ فَاحكُم بَينَهُم اَو اَعرِض عَنهُم». (سوره مائده/5،42) اين تخيير در صورتى است كه اهل كتاب اهل ذمه نباشند؛ اما در صورتى كه از اهل ذمه باشند داورى ميان آنان بر حاكم اسلامى واجب است<ref> زبدة البيان، ص860.</ref>، در هر حال در صورت قضاوت بايد بر اساس قوانين اسلام و قرآن در ميان آنان حكم شود؛ نه بر اساس خواستههاى باطل اهل كتاب:[۶۳] «و اَنزَلنا اِلَيكَ الكِتبَ بِالحَقِّ مُصَدِّقـًا لِما بَينَ يَدَيهِ مِنَ الكِتبِ و مُهَيمِنـًا عَلَيهِ فاحكُم بَينَهُم بِما اَنزَلَ اللّهُ و لاتَتَّبِع اَهواءَهُم عَمّا جاءَكَ مِنَ الحَقِّ». (سوره مائده/5،48 و نيز49) | ||
==گواهى اهل كتاب== | ==گواهى اهل كتاب== |