پرش به محتوا

ابوذر: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۴۴ بایت حذف‌شده ،  ‏۲۴ ژوئیهٔ ۲۰۲۱
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
<div class="wikiInfo">[[پرونده:ابوذر .jpg |جایگزین= ابوذر |بندانگشتی|ابوذر ]]
<div class="wikiInfo">[[پرونده:ابوذر.jpg |بندانگشتی|ابوذر |پیوند=Special:FilePath/ابوذر_.jpg]]
{| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ |
{| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ |
!نام کامل
!نام کامل
خط ۲۳: خط ۲۳:
|-
|-
|محل زندگی
|محل زندگی
|مکه • مدینه • شام • ربذه  
|مکه • مدینه • شام • ربذه
|-
|-
|نسب • قبیله
|نسب • قبیله
|طایفه بنی غِفار بن ملیل
|طایفه بنی غِفار بن ملیل
|-
|-
خط ۴۶: خط ۴۶:
</div>
</div>


'''ابوذر غفاری''' جندب (بریر) بن جنادة بن کعیب بن صعیر از قبیله بنی‌غفار، معروف به ابوذر غفاری از [[صحابه]] بزرگ [[رسول‌خدا]] (ص) بود. ابوذر غفاری در اسلام از لحاظ معنوی و اخلاقی چهره برجسته‌ای است، وی پنجمین کسی بود که به اسلام گروید. ابوذر غِفاری از بزرگان صحابه [[پیامبراکرم]](ص) و یاران امام علی(ع) و یکی از [[ارکان اربعه]] اسلام بود.  
جندب (بریر) بن جنادة بن کعیب بن صعیر از قبیله بنی‌غفار معروف به ابوذر غفاری از [[صحابه]] بزرگ [[محمد (ص) خاتم الانبیاء|رسول‌خدا (ص)]] یاران [[امام علی|امام علی(ع)]] و یکی از [[ارکان اربعه]] اسلام بود. ابوذر غفاری در اسلام از لحاظ معنوی و اخلاقی چهره برجسته‌ای است. وی پنجمین کسی بود که به اسلام گروید.  


با رحلت پیامبر گرامی(ص) وی از معدود کسانی بود که بر امامت علی(ع) ثابت قدم ماند. در زمان خلافت [[عثمان]]<ref>ر.ک:مقاله عثمان</ref>، به نفوذ اشرافی‌گری و ثروت‌اندوزی در جامعه اسلامی و دست‌اندازی [[بنی‌امیه]] [[بر بیت‌المال]] اعتراض می‌کرد و این اعتراض به [[خلیفه]]<ref>ر.ک:مقاله خلیفه</ref> باعث تبعیدش به ربذه شد. وی در ربذه درگذشت و توسط ابن مسعود و [[مالک اشتر]] و همراهانشان دفن شد. امام علی(ع) به نقل از پیامبر(ص) ابوذر را راستگوترین انسان‌ها خوانده است .
با رحلت پیامبر گرامی(ص) وی از معدود کسانی بود که بر امامت علی(ع) ثابت قدم ماند. در زمان خلافت [[عثمان]] به نفوذ اشرافی‌گری و ثروت‌اندوزی در جامعه اسلامی و دست‌اندازی [[بنی‌امیه]] بر بیت‌المال اعتراض می‌کرد و این اعتراض به [[خلیفه]] باعث تبعیدش به ربذه شد. وی در ربذه درگذشت و توسط ابن مسعود و [[مالک اشتر]] و همراهانشان دفن شد. امام علی(ع) به نقل از پیامبر(ص) ابوذر را راستگوترین انسان‌ها خوانده است .


=ولادت، نسب و اوصاف ظاهری=
=ولادت، نسب و اوصاف ظاهری=


ابوذر بیست سال پیش از ظهور اسلام، در خانواده‌ای از طایفه غِفْار که از طوایف اصیل عرب به شمار می‌رود به دنیا آمد.<ref> اعیان الشیعه، ج ۴، ص ۲۲۵</ref> پدرش <sub>جناده</sub> از فرزندان غفار و نام مادرش <sub>رمله بنت الوقیعه</sub> از طایفه بنی غفار بن ملیل بود.<ref>الاستیعاب، ج ۱، ص ۲۵۲</ref> مورّخان می‌گویند در نام پدر ابوذر اختلاف است و از یزید، جندب، عشرقه، عبدالله و سکن نیز نام برده‌اند.<ref>مشاهیر علماء الامصار، ص ۳۰. الثقات، ج ۳، ص ۵۵. تقریب التهذیب، ج ۲، ص ۳۹۵</ref>
ابوذر بیست سال پیش از ظهور اسلام در خانواده‌ای از طایفه غِفْار که از طوایف اصیل عرب به شمار می‌رود به دنیا آمد.<ref> اعیان الشیعه، ج ۴، ص ۲۲۵</ref> پدرش <sub>جناده</sub> از فرزندان غفار و نام مادرش <sub>رمله بنت الوقیعه</sub> از طایفه بنی غفار بن ملیل بود.<ref>الاستیعاب، ج ۱، ص ۲۵۲</ref> مورّخان می‌گویند در نام پدر ابوذر اختلاف است و از یزید، جندب، عشرقه، عبدالله و سکن نیز نام برده‌اند.<ref>مشاهیر علماء الامصار، ص ۳۰. الثقات، ج ۳، ص ۵۵. تقریب التهذیب، ج ۲، ص ۳۹۵</ref>


ابن حجر عسقلانی می‌نویسد: ابوذر مردی بلند قامت، گندمگون و لاغر اندام بود. <ref>الاصابه، ج ۷، ص ۱۰۷</ref> ابن سعد او را فردی بلند بالا با مو و ریش‌های سفید معرفی می‌کند.<ref> طبقات کبری، ح ۴، ص ۲۳</ref> ذهبی می‌گوید: ابوذر، مردی درشت و قوی هیکل با ریش‌های انبوه بود. <ref> الاستیعاب، ج ۴، ص ۱۶۵۲</ref>
ابن حجر عسقلانی می‌نویسد: ابوذر مردی بلند قامت، گندمگون و لاغر اندام بود. <ref>الاصابه، ج ۷، ص ۱۰۷</ref> ابن سعد او را فردی بلند بالا با مو و ریش‌های سفید معرفی می‌کند.<ref> طبقات کبری، ح ۴، ص ۲۳</ref> ذهبی می‌گوید: ابوذر، مردی درشت و قوی هیکل با ریش‌های انبوه بود. <ref> الاستیعاب، ج ۴، ص ۱۶۵۲</ref>
=اسماء و القاب=
=اسماء و القاب=


او را به واسطه نام فرزندش <sub>ذَر</sub>، کنیه ابوذر داده‌اند؛ و بیشتر از نزد همه با این کنیه شناخته می‌شود اما نام اصلی او مورد اختلاف است و در کتب تاریخی، نام‌های مختلفی مانند بدر بن‌ جندب، بریر بن‌ عبدالله، بریر بن جناده، بریره بن‌ عشرقه، جندب بن‌ عبدالله، جندب بن‌ سکن و یزید بن‌ جناده اشاره شده است.<ref>اسد الغابه، ج ۵، ص ۱۸۶. تهذیب الکمال، ج ۳۳، ص ۲۹۴. سیر اعلام النبلاء، ج ۲، ص ۴۹. اعیان الشیعه، ح ۴، ص ۲۲۵</ref> اما آنچه مشهور و صحیح به نظر می‌رسد جندب بن ‌یزید است. <ref>الاستیعاب، ج ۴، ص ۱۶۵۲</ref>
او را به واسطه نام فرزندش <sub>ذَر</sub>، کنیه ابوذر داده‌اند؛ و بیشتر از نزد همه با این کنیه شناخته می‌شود اما نام اصلی او مورد اختلاف است و در کتب تاریخی  نام‌های مختلفی مانند بدر بن‌ جندب، بریر بن‌ عبدالله، بریر بن جناده، بریره بن‌ عشرقه، جندب بن‌ عبدالله، جندب بن‌ سکن و یزید بن‌ جناده اشاره شده است.<ref>اسد الغابه، ج ۵، ص ۱۸۶. تهذیب الکمال، ج ۳۳، ص ۲۹۴. سیر اعلام النبلاء، ج ۲، ص ۴۹. اعیان الشیعه، ح ۴، ص ۲۲۵</ref> اما آنچه مشهور و صحیح به نظر می‌رسد جندب بن ‌یزید است. <ref>الاستیعاب، ج ۴، ص ۱۶۵۲</ref>


=همسر و فرزند=
=همسر و فرزند=
خط ۶۵: خط ۶۵:
=خداپرستی ابوذر=
=خداپرستی ابوذر=


ابوذر در [[دوره جاهلی]] نیز خدا را پرستش می‌کرد و می‌گفت: خدایی جز خدای یگانه نیست و بتها را پرستش نمی‌کرد. <ref> ابن سعد، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ترجمه دکتر محمود مهدوی دامغانی، انتشارات فرهنگ و‌اندیشه، ۱۳۷۴، ج ۴، ص۲۰۱</ref>
ابوذر در [[دوره جاهلی]] نیز خدا را پرستش می‌کرد و می‌گفت: خدایی جز خدای یگانه نیست و بتها را پرستش نمی‌کرد. <ref> ابن سعد، محمد بن سعد، طبقات الکبری، ترجمه دکتر محمود مهدوی دامغانی، انتشارات فرهنگ و‌اندیشه، ۱۳۷۴، ج ۴، ص۲۰۱</ref> از گفته‌های وی این است که: من سه سال پیش از آنکه نزد رسول‌خدا (ص) بروم [[نماز]] می‌خواندم و در نماز به هر سوی که خدواند اراده می‌کرد، عبادت می‌کردم <ref>ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، انتشارات فرهنگ و‌اندیشه، ۱۳۷۴، ج۴، ص۱۶۶</ref>
از گفته‌های وی این است که: من سه سال پیش از آنکه نزد رسول‌خدا (ص) بروم، [[نماز]] می‌خواندم و در نماز به هر سوی که خدواند اراده می‌کرد، عبادت می‌کردم <ref>ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، انتشارات فرهنگ و‌اندیشه، ۱۳۷۴، ج۴، ص۱۶۶</ref>


نقل شده روزی برادر ابوذر <sub>انیس</sub> به دنبال وی می‌گشت، ناگهان منظره شگفت‌انگیزی را مشاهده کرد که برادرش با حالت خشوعی ایستاده و در حال عبادت است. آنقدر در این عبادت غرق شده بود که متوجه انیس نشد، بعد از تمام شدن نمازش، انیس از او پرسید: چه می‌کنی؟ گفت: نماز می‌خوانم انیس دوباره پرسید: برای خدا!...نماز که در پیشگاه منات و [[بت‌]]های دیگر درست نیست. من در طبیعت نشانه‌ای یافتم که مرا به خدایی غیر از خدای شما رهبری کرد. خدایی که بزرگ و توانا و یکتاست. <ref>جوده السحار، عبدالحمید، ابوذر غفاری خداپرست سوسیالیست، ترجمه دکتر علی شریعتی، مشهد، چاپخانه طوس، ص۳۶</ref>
نقل شده روزی برادر ابوذر <sub>انیس</sub> به دنبال وی می‌گشت، ناگهان منظره شگفت‌انگیزی را مشاهده کرد که برادرش با حالت خشوعی ایستاده و در حال عبادت است. آنقدر در این عبادت غرق شده بود که متوجه انیس نشد، بعد از تمام شدن نمازش، انیس از او پرسید: چه می‌کنی؟ گفت: نماز می‌خوانم انیس دوباره پرسید: برای خدا!...نماز که در پیشگاه منات و [[بت‌]]های دیگر درست نیست. من در طبیعت نشانه‌ای یافتم که مرا به خدایی غیر از خدای شما رهبری کرد. خدایی که بزرگ و توانا و یکتاست. <ref>جوده السحار، عبدالحمید، ابوذر غفاری خداپرست سوسیالیست، ترجمه دکتر علی شریعتی، مشهد، چاپخانه طوس، ص۳۶</ref>
خط ۹۲: خط ۹۱:
نقش ابوذر در دفاع از ولایت امیرمومنان على (ع) پس از رسول اکرم(ص) بسیار مهم بود. او در زمان حکومت کوتاه مدت [[ابوبکر]]<ref>ر.ک:مقاله ابوبکر</ref> یکى از مدافعان آن حضرت در برابر حکومت غاصب ابوبکر محسوب می‌گردید. در زمان خلافت عمر، ابوذر مدینه را ترک کرده و به شام رفت و در برخی از فتوحات مثل حمله به بیزانس (امپراطوری روم شرقی) و فتح قبرس حضور داشت و تا زمان خلافت عثمان در آن جا ماند. در زمان حکومت عثمان و بدلیل رفتارهای ناشایست معاویه مخالفت او با حکومت وقت شدت گرفت.
نقش ابوذر در دفاع از ولایت امیرمومنان على (ع) پس از رسول اکرم(ص) بسیار مهم بود. او در زمان حکومت کوتاه مدت [[ابوبکر]]<ref>ر.ک:مقاله ابوبکر</ref> یکى از مدافعان آن حضرت در برابر حکومت غاصب ابوبکر محسوب می‌گردید. در زمان خلافت عمر، ابوذر مدینه را ترک کرده و به شام رفت و در برخی از فتوحات مثل حمله به بیزانس (امپراطوری روم شرقی) و فتح قبرس حضور داشت و تا زمان خلافت عثمان در آن جا ماند. در زمان حکومت عثمان و بدلیل رفتارهای ناشایست معاویه مخالفت او با حکومت وقت شدت گرفت.


او در شام مردم را درباره ولایت امیرالمومنین على (ع) آگاه مى‌ساخت; چنان که بسیارى از مردم شام با امیرالمومنین آشنا و برخی به [[تشیّع]] گرویدند. هنگامى که عثمان از مخالفت او با حکومت و تبلیغات او برای آشنا سازی مردم با اسلام واقعی آگاه شد، به معاویه دستور داد تا ابوذر را به مدینه بفرستد. معاویه او را با وضعى دلخراش و ناراحت کننده به مدینه فرستاد. چون به مدینه آمد و عثمان را ملاقات کرد، زبان به انتقاد از او گشود و او را از اسراف در [[بیت المال]] برحذر داشت. او همواره بر این شیوه پاى مى‌فشرد تا سرانجام عثمان وى را به ربذه تبعید کرد.
او در شام مردم را درباره ولایت امیرالمومنین على (ع) آگاه مى‌ساخت; چنان که بسیارى از مردم شام با امیرالمومنین آشنا و برخی به [[تشیّع]] گرویدند. هنگامى که عثمان از مخالفت او با حکومت و تبلیغات او برای آشنا سازی مردم با اسلام واقعی آگاه شد، به معاویه دستور داد تا ابوذر را به مدینه بفرستد. معاویه او را با وضعى دلخراش و ناراحت کننده به مدینه فرستاد. چون به مدینه آمد و عثمان را ملاقات کرد، زبان به انتقاد از او گشود و او را از اسراف در بیت المال برحذر داشت. او همواره بر این شیوه پاى مى‌فشرد تا سرانجام عثمان وى را به ربذه تبعید کرد.


پیامبر خدا(ص) بیست و سه‌سال قبل از وقوع این حادثه یعنی در [[جنگ  تبوک]] این واقعه را پیشگویی کرده بود و اکنون زمان تحقق آن فرا رسیده بود.ابوذر این راد مرد الهی که به جرم حق گوئی و دعوت به عدل و داد، به ربذه تبعید شده بود، کم کم قوای بدنی خود را از دست داد و در بستر بیماری افتاد، او واپسین دقایق عمر پرفراز و نشیب خود را سپری می‌کرد، همسرش به سیمای نورانی و تکیده او می‌نگریست و به تلخی می‌گریست و قطرات عرق پیشانی شوهر خود را پاک می‌کرد، ابوذر پرسید: چرا گریه می‌کنی؟
پیامبر خدا(ص) بیست و سه‌سال قبل از وقوع این حادثه یعنی در [[جنگ  تبوک]] این واقعه را پیشگویی کرده بود و اکنون زمان تحقق آن فرا رسیده بود. ابوذر این راد مرد الهی که به جرم حق گوئی و دعوت به عدل و داد، به ربذه تبعید شده بود، کم کم قوای بدنی خود را از دست داد و در بستر بیماری افتاد، او واپسین دقایق عمر پرفراز و نشیب خود را سپری می‌کرد، همسرش به سیمای نورانی و تکیده او می‌نگریست و به تلخی می‌گریست و قطرات عرق پیشانی شوهر خود را پاک می‌کرد، ابوذر پرسید: چرا گریه می‌کنی؟


زن پاسخ داد: برای این گریه می‌کنم که تو اکنون می‌میری و لباسی که با آن پیکر تو را کفن کنم، در اختیار ندارم! لبخندی اندوهگین در میان لب‌های ابوذر نقش بست و گفت: آرام باش! گریه نکن، من روزی با گروهی از یاران پیامبر (ص) در محضر او نشسته بودم، پیامبر رو به ما کرد و فرمود: یکی از شما در یکی از بیابان‌ها، تنها و دور از جمعیت از دنیا می‌رود، و گروهی از مؤمنان او را به خاک می‌سپارند. همه کسانی که در آن مجلس بودند، در میان مردم و در آبادی از دنیا رفته‌اند و اکنون غیر از من کسی از آنان باقی نمانده است، و اینک یقین دارم شخصی که پیامبر از او خبر داده منم! پس از مرگ من، سر راه حجاج عراق بنشین، طولی نمی‌کشد که گروهی از مؤمنان می‌آیند، آنان را از مرگ من آگاه ساز. همسرش گفت: اکنون هنگام عبور کاروان سپری شده است، ابوذر گفت: تو مراقب راه باش به خدا سوگند نه دروغ می‌گویم و نه دروغ شنیده‌ام. این را گفت و مرغ روحش به سوی فردوس برین بال و پر گشود. <ref>ابن اثیر، اسدالغابه، ج1، ص302</ref>
زن پاسخ داد: برای این گریه می‌کنم که تو اکنون می‌میری و لباسی که با آن پیکر تو را کفن کنم، در اختیار ندارم! لبخندی اندوهگین در میان لب‌های ابوذر نقش بست و گفت: آرام باش! گریه نکن، من روزی با گروهی از یاران پیامبر (ص) در محضر او نشسته بودم، پیامبر رو به ما کرد و فرمود: یکی از شما در یکی از بیابان‌ها، تنها و دور از جمعیت از دنیا می‌رود، و گروهی از مؤمنان او را به خاک می‌سپارند. همه کسانی که در آن مجلس بودند، در میان مردم و در آبادی از دنیا رفته‌اند و اکنون غیر از من کسی از آنان باقی نمانده است، و اینک یقین دارم شخصی که پیامبر از او خبر داده منم! پس از مرگ من، سر راه حجاج عراق بنشین، طولی نمی‌کشد که گروهی از مؤمنان می‌آیند، آنان را از مرگ من آگاه ساز. همسرش گفت: اکنون هنگام عبور کاروان سپری شده است، ابوذر گفت: تو مراقب راه باش به خدا سوگند نه دروغ می‌گویم و نه دروغ شنیده‌ام. این را گفت و مرغ روحش به سوی فردوس برین بال و پر گشود. <ref>ابن اثیر، اسدالغابه، ج1، ص302</ref>
خط ۱۴۹: خط ۱۴۸:
=درگذشت ابوذر=
=درگذشت ابوذر=


ابوذر سرانجام در ربذه، از منزلگاه‌های کاروان‌های [[حج]] در طول تاریخ <ref>الاخبار الطوال، ص۳۸۵؛ معجم البلدان، ج۳، ص۲۴؛ المنتظم، ج۱۱، ص۳۲۰</ref> ، در تنهایی و سختی همان‌گونه که پیامبر(ص) خبر داده بود <ref>المغازی، ج‌۳، ص‌۱۰۰۱</ref> ، در کنار همسر یا تنها دخترش به سال ۳۲ق درگذشت <ref>تاریخ طبری، ج۳، ص۳۵۴</ref> و به دست کاروانی که از [[عراق]]<ref>ر.ک:مقاله عراق</ref> می‌آمد و [[ابن مسعود]] و تنی چند از اصحاب آن ‌را همراهی می‌کردند <ref>تاریخ طبری، ج۳، ص۳۵۴</ref> ، تجهیز شد. مالک اشتر بر او نماز گزارد <ref>رجال کشی، ج۱، ص۲۸۲</ref> و وی را همان جا به خاک سپردند. <ref>المعجم الکبیر، ج‌۶، ص‌۱۲۶؛ تفسیر قمی، ج۱، ص۲۹۶؛ معجم البلدان، ج۳، ص۲۴</ref> اکنون اثری از مدفن وی نیست. <ref>مجمع البحرین، ج۲، ص۱۳۱، «ربذ»؛ اعیان الشیعه، ج۴، ص۲۲۵</ref> پیشتر مسجدی به نام ابوذر بوده که گویا قبرش همان جا قرار داشته است. <ref>المناسک، ص۳۲۷</ref> زیارت وی در ربذه از مستحبات شمرده شده است. <ref>بحار الانوار، ج۹۷، ص۲۲۲؛ ج۹۹، ص۲۷۹؛ جواهر الکلام، ج۲۰، ص۱۰۳</ref> از او نسلی نمانده است. <ref>جمهرة انساب العرب، ص‌۱۸۶</ref>  
ابوذر سرانجام در ربذه، از منزلگاه‌های کاروان‌های [[حج]] در طول تاریخ <ref>الاخبار الطوال، ص۳۸۵؛ معجم البلدان، ج۳، ص۲۴؛ المنتظم، ج۱۱، ص۳۲۰</ref> ، در تنهایی و سختی همان‌گونه که پیامبر(ص) خبر داده بود <ref>المغازی، ج‌۳، ص‌۱۰۰۱</ref> ، در کنار همسر یا تنها دخترش به سال ۳۲ق درگذشت <ref>تاریخ طبری، ج۳، ص۳۵۴</ref> و به دست کاروانی که از [[عراق]]<ref>ر.ک:مقاله عراق</ref> می‌آمد و [[ابن مسعود]] و تنی چند از اصحاب آن ‌را همراهی می‌کردند <ref>تاریخ طبری، ج۳، ص۳۵۴</ref> ، تجهیز شد. مالک اشتر بر او نماز گزارد <ref>رجال کشی، ج۱، ص۲۸۲</ref> و وی را همان جا به خاک سپردند. <ref>المعجم الکبیر، ج‌۶، ص‌۱۲۶؛ تفسیر قمی، ج۱، ص۲۹۶؛ معجم البلدان، ج۳، ص۲۴</ref> اکنون اثری از مدفن وی نیست. <ref>مجمع البحرین، ج۲، ص۱۳۱، «ربذ»؛ اعیان الشیعه، ج۴، ص۲۲۵</ref> پیشتر مسجدی به نام ابوذر بوده که گویا قبرش همان جا قرار داشته است. <ref>المناسک، ص۳۲۷</ref> زیارت وی در ربذه از مستحبات شمرده شده است. <ref>بحار الانوار، ج۹۷، ص۲۲۲؛ ج۹۹، ص۲۷۹؛ جواهر الکلام، ج۲۰، ص۱۰۳</ref> از او نسلی نمانده است. <ref>جمهرة انساب العرب، ص‌۱۸۶</ref>
 
 
=پانویس=
=پانویس=
{{پانویس|3}}
{{پانویس|3}}
Writers، confirmed، مدیران
۸۶٬۳۴۸

ویرایش