confirmed
۵٬۹۲۲
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
خياطيه شاخه ای از «معتزله» و پيرو ابو الحسين خياط اند كه نام در اصل عبد الرحيم بن محمد بن عثمان مكنى به ابو الحسين بود. | خياطيه شاخه ای از «معتزله» و پيرو ابو الحسين خياط اند كه نام در اصل عبد الرحيم بن محمد بن عثمان مكنى به ابو الحسين بود. | ||
خط ۸: | خط ۷: | ||
==شرح حال و عقاید== | ==شرح حال و عقاید== | ||
بغدادى مى نويسد كه ابوالحسين خیاط، استاد كعبى بود و با بيشتر قدريه در گفتارهای شان شریک بود اما عقیده ای را مطرح کرد که پيش از وی كسى در باره آن چیزی نگفته بود و آن سخن او درباره معدوم است.بايد دانست كه معتزله در این باره که معدوم را چه بنامند اختلاف كرده اند. بعضى گفتند که نبايد «معدوم» را معلوم مذكور دانست و شيء و ذات و جوهر و عرض بودن آن درست نيست. <ref>محمد جواد مشکور،فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی،چاپ دوم، سال 1372 خورشیدی، ص 190</ref> عبدالقاهر بغدادی در باره عقیده این شخصیت در تعریف جسم که با دیگر معتزلیان متفاوت است می نویسد: «نظر عبدالرحیم خیاط با بقیه معتزله درباره معدوم متفاوت است. وی می پنداشت که جسم در حال معدوم بودن جسم است و بر این امر استدلالاتی بیان کرده بود. به خیاطیه معدومیه هم گفته می شود چرا که در توصیف معدوم و دادن صفت موجود به آن ها افراط می کردند و اکثر اوصافی را که برای موجودات بوده است برای معدوم هم ثابت می کردند.<ref>محمد جواد مشکور،فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی،چاپ دوم، سال 1372 خورشیدی، ص 190</ref> در نتیجه این لقب لایق به حال آنان است.خياطيه را براى زياده روى در توصيف معدوم و دادن صفت موجود بدانها «معدوميه» گويند. عبدالرحیم خیاط منکر حجّیت اخبار آحاد بود. وی با انکار خبر واحد می خواست اکثر احکام شریعت را رد کند.<ref>الفرق بین الفرق، عبدالقاهر بغدادی، ص 191 </ref> وى می گفت هر وصفى كه در حال حدوث جايز باشد در حال عدم نيز ثابت است.<ref>محمد جواد مشکور،فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی،چاپ دوم، سال 1372 خورشیدی، ص 190</ref>ابو الحسين حجت بودن اخبار آحاد را نيز انكار مى كرد و كعبى در كتابى كه در پيرامون حجيت «خبر واحد» نوشته او را كافر شمرده است. ابن المرتضى او را در طبقه هشتم از معتزله آورده و می گويد ابو الحسين استاد ابو القاسم بلخى عبد الله بن احمد بود و حافظهاى شگرفت داشت و اقوال كلامى اكثر متكلمين را به خاطر سپرده بود. | بغدادى مى نويسد كه ابوالحسين خیاط، استاد كعبى بود و با بيشتر قدريه در گفتارهای شان شریک بود اما عقیده ای را مطرح کرد که پيش از وی كسى در باره آن چیزی نگفته بود و آن سخن او درباره معدوم است.بايد دانست كه معتزله در این باره که معدوم را چه بنامند اختلاف كرده اند. بعضى گفتند که نبايد «معدوم» را معلوم مذكور دانست و شيء و ذات و جوهر و عرض بودن آن درست نيست. <ref>محمد جواد مشکور،فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی،چاپ دوم، سال 1372 خورشیدی، ص 190</ref> عبدالقاهر بغدادی در باره عقیده این شخصیت در تعریف جسم که با دیگر معتزلیان متفاوت است می نویسد: «نظر عبدالرحیم خیاط با بقیه معتزله درباره معدوم متفاوت است. وی می پنداشت که جسم در حال معدوم بودن جسم است و بر این امر استدلالاتی بیان کرده بود. به خیاطیه معدومیه هم گفته می شود چرا که در توصیف معدوم و دادن صفت موجود به آن ها افراط می کردند و اکثر اوصافی را که برای موجودات بوده است برای معدوم هم ثابت می کردند.<ref>محمد جواد مشکور،فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی،چاپ دوم، سال 1372 خورشیدی، ص 190</ref> در نتیجه این لقب لایق به حال آنان است.خياطيه را براى زياده روى در توصيف معدوم و دادن صفت موجود بدانها «معدوميه» گويند. عبدالرحیم خیاط منکر حجّیت اخبار آحاد بود. وی با انکار خبر واحد می خواست اکثر احکام شریعت را رد کند.<ref>الفرق بین الفرق، عبدالقاهر بغدادی، ص 191 </ref> وى می گفت هر وصفى كه در حال حدوث جايز باشد در حال عدم نيز ثابت است.<ref>محمد جواد مشکور،فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی،چاپ دوم، سال 1372 خورشیدی، ص 190</ref>ابو الحسين حجت بودن اخبار آحاد را نيز انكار مى كرد و كعبى در كتابى كه در پيرامون حجيت «خبر واحد» نوشته او را كافر شمرده است. ابن المرتضى او را در طبقه هشتم از معتزله آورده و می گويد ابو الحسين استاد ابو القاسم بلخى عبد الله بن احمد بود و حافظهاى شگرفت داشت و اقوال كلامى اكثر متكلمين را به خاطر سپرده بود. | ||
==ویژگی کتاب الانتصار== | |||
کتاب الانتصار مربوط به ابو الحسین خیاط است و چون از کهن ترین آثار به جا مانده از معتزلیان است اهمیت فراوانی دارد.<ref> | |||
جمعی از نویسندگان زیر نظر دکتر محمد فنایی اشکوری (۱۳۹۲). درآمدی بر تاریخ فلسفه اسلامی (جلد دوم). تهران: سمت. صص. ۲۱۵</ref> | |||
این شخصیت معتزلی در کتاب مذکور، از اعتقادات بسیاری از بزرگان معتزله در مسائلی چون «علم، قدرت و عدالت خداوند»، «وجه اعجاز قرآن»، «عصمت انبیاء»، «امامت» و «کفر یا ایمان صحابه پیامبر»؛ دفاع میکند. <ref>الانتصار. ص ۳۶.</ref> علاوه بر این، در بین آثار بر جای مانده از بزرگان معتزلی و غیر معتزلی، کتاب الانتصار قدیمیترین اثری است که معیار معتزلی بودن را پذیرش پنج اصل دانستهاست: توحید، عدل، وعد و وعید، منزلت بین المنزلتین، امربه معروف و نهی از منکر.<ref>الانتصار. ص ۱۸۸ و ۱۸۹</ref> <ref>بحوث فی الملل و النحل، ج ۳، ص ۲۵۰</ref> | |||
==پانویس== | ==پانویس== |