confirmed
۳۷٬۹۷۲
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۷۹: | خط ۷۹: | ||
از زندگی او تا قبل از حکومت، اطلاع زیادی در دست نیست. پدرش وى را جهت فراگیرى ادب از مصر به مدینه فرستاد و بنزد [[عبیداللّه بن عبداللّه]] رفت و آمد می کرد و از او علم و ادب می آموخت. | از زندگی او تا قبل از حکومت، اطلاع زیادی در دست نیست. پدرش وى را جهت فراگیرى ادب از مصر به مدینه فرستاد و بنزد [[عبیداللّه بن عبداللّه]] رفت و آمد می کرد و از او علم و ادب می آموخت. | ||
در سال ۸۵ هجری عبدالملک بن مروان او را از مدینه فراخواند و دخترش فاطمه را به همسری او درآورد <ref>ابن کثیر، اسماعیل؛ البدایه والنهایه، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۷، ج۹، ص۱۹۳</ref> و او را استاندار منطقه [[خناصره]]،[ | در سال ۸۵ هجری عبدالملک بن مروان او را از مدینه فراخواند و دخترش فاطمه را به همسری او درآورد <ref>ابن کثیر، اسماعیل؛ البدایه والنهایه، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۷، ج۹، ص۱۹۳</ref> و او را استاندار منطقه [[خناصره]]، <ref>خناصره «5» [خ ص ر] شهرکى از کارگزارى حلب که برابر قنّسرین در بیابان است. حموی، یاقوت؛ معجم البلدان/ترجمه، تهران، سازمان میراث فرهنگی کشور، 1383، ج 2، ص 314</ref> نمود. <ref> طقوش، محمد سهیل؛ دولت امویان، ترجمه حجت الله جودکی، قم، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، 1380، چاپ اول، ص 142</ref> پس از به قدرت رسیدن [[ولید بن عبدالملک]] <ref>ر.ک:مقاله ولید بن عبدالملک</ref> در سال ۸۶ هجری، عمر بن عبدالعزیز همچنان استاندار منطقه خناصره باقی ماند. | ||
=عمر بن عبدالعزیز پیش از رسیدن به حکومت= | |||
پس از به قدرت رسیدن ولید بن عبدالملک در سال 86 هجری، عمر بن عبدالعزیز همچنان استاندار منطقه خناصره باقی ماند. سال 87 هجری ولید بن عبدالملک او را در سن 25 سالگی به حکومت مدینه گماشت. <ref> ابن سعد، پیشین، ج6، ص 19 و طبری، پیشین، ج 9، ص 3807</ref> در همین سال در حالی که حاکم مدینه بود، از طرف ولید سالار [[حج]] شد. <ref>طبری، پیشین، ج 9، ص 3814</ref> | |||
عمر مدت شش سال استاندار مدینه بود. سال 93 هجری [[ولید بنا]] به در خواست [[حجاج بن یوسف]] او را از استانداری مدینه عزل کرد. <ref>طبری، پیشین، ج 9، ص 3868</ref> حجاج در نامهای که به ولید نوشت متذکر شد که «بیدینان و اختلاف جویان و شورشیان عراقی از [[عراق]] <ref>ر.ک:مقاله عراق</ref> به مدینه و [[مکه]] پناه میبرند(و در پناه و امنیت عمر بن عبدالعزیز به سر میبرند.) و این امر مایه وهن است.» به همین علت ولید او را از استانداری این منطقه عزل کرد. <ref>طبری، پیشین، ج 9، ص 3867 و ابن خلدون، عبد الرحمن؛ تاریخ ابن خلدون، ترجمه عبد المحمد آیتى، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگى، چاپ اول، 1363ش، ج 2، ص 102</ref> | |||
یکی از اقدامات او در زمان حکمرانی در مدینه تخریب و بازسازی و توسعه [[مسجدالنبی(ص)]] بود. <ref>مقدسى، مطهر بن طاهر؛ البدء و التاریخ، ترجمه محمد رضا شفیعى کدکنى، تهران، آگه، 1374، چاپ اول، ج 2، ص 608</ref> در سال 88 پیکی از طرف ولید بن عبدالملک به مدینه آمد و عمر بن عبدالعزیز را مامور ساخت که مسجدالنبی را توسعه دهد به گونهای که حجرههای همسران [[پیامبر(ص)]] در [[مسجد]] <ref>ر.ک:مقاله مسجد</ref> قرار گیرند. و پشت مسجد و اطراف آن را بخرد تا مساحت مسجد 200 ذراع در 200 ذراع شود. <ref>طبری، ج 9، ص 3816 و ابن خلدون، پیشین، ج 2، ص 102</ref> | |||
پس از مرگ ولید بن عبدالملک، عمر بن عبدالعزیز بر جنازه او [[نماز]] خواند. <ref>یعقوبی، پیشین، ج 2، ص 247 و طبری، پیشین، ج 9، ص 3881 و ابن خلدون، پیشین، ص 114</ref> در دوره سلیمان بن عبدالملک(96 تا 99 هجری) عمر حکم مشاور او را داشت و پس از مرگ سلیمان باز این عمر بود که بر جنازه او نماز خواند. <ref> ابن سعد، پیشین، ج 6، ص 28 و طبری، پیشین، ج 9، ص 3943</ref> همه این امور نشان دهنده نفوذ او در این دوره می باشد. | |||
=پانویس= | =پانویس= |