۲۲٬۰۶۹
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۸: | خط ۴۸: | ||
او در طعن بسیار تندزبان بود. همین امر باعث میشد تا همواره در حال گریز و سفر باشد. سرانجام طعنهایش بر خلفای عباسی باعث کشته شدنش شد. از جمله کتابهای او «الواحدة فی مناقب العرب و مثالبها» و «طبقات الشعراء» است. دعبل از زمره راویان حدیث نیز به شمار میآید. | او در طعن بسیار تندزبان بود. همین امر باعث میشد تا همواره در حال گریز و سفر باشد. سرانجام طعنهایش بر خلفای عباسی باعث کشته شدنش شد. از جمله کتابهای او «الواحدة فی مناقب العرب و مثالبها» و «طبقات الشعراء» است. دعبل از زمره راویان حدیث نیز به شمار میآید. | ||
= زندگینامه = | |||
دعبل بن علی بن رزین بن سلیمان بن تمیم بن نهشل بن خداش بن خالد بن عبد بن دعبل بن انس بن خزیمة بن سلامان بن اسلم بن حارثة بن عمرو بن عامر بن مزیقیا.[۱] (۱۴۸-۲۴۶ق) | دعبل بن علی بن رزین بن سلیمان بن تمیم بن نهشل بن خداش بن خالد بن عبد بن دعبل بن انس بن خزیمة بن سلامان بن اسلم بن حارثة بن عمرو بن عامر بن مزیقیا.[۱] (۱۴۸-۲۴۶ق) | ||
نام دعبل را محمد، حسن و عبدالرحمن[۲] ذکر کردهاند و کنیهاش ابوجعفر،[۳] یا ابوعلی[۴] است. | نام دعبل را محمد، حسن و عبدالرحمن[۲] ذکر کردهاند و کنیهاش ابوجعفر،[۳] یا ابوعلی[۴] است. | ||
خط ۶۴: | خط ۶۴: | ||
پدر دعبل، علی بن رزین، عمویش، عبدالله، و پسر عمویش، ابوجعفر محمد ابوشیص بن عبدالله، از شاعران بودهاند. مرزبانی در «معجم الشعراء» شرح حال پدر دعبل را آورده، و در «البیان و التبیین» و برخی کتب دیگر[۱۲] شرح حال پسر عمویش ذکر شده است. ابوالحسن علی (۱۷۲-۲۸۳ق)، برادر دعبل نیز شاعر بوده و دیوان شعری حدود ۵۰ برگ داشته است. او در سال ۱۹۸ق همراه دعبل به محضر امام رضا(ع) رسید و تا سال ۲۰۰ق در آن جا ماند. رزین، برادر دیگر دعبل نیز شاعر بوده است.[۱۳] | پدر دعبل، علی بن رزین، عمویش، عبدالله، و پسر عمویش، ابوجعفر محمد ابوشیص بن عبدالله، از شاعران بودهاند. مرزبانی در «معجم الشعراء» شرح حال پدر دعبل را آورده، و در «البیان و التبیین» و برخی کتب دیگر[۱۲] شرح حال پسر عمویش ذکر شده است. ابوالحسن علی (۱۷۲-۲۸۳ق)، برادر دعبل نیز شاعر بوده و دیوان شعری حدود ۵۰ برگ داشته است. او در سال ۱۹۸ق همراه دعبل به محضر امام رضا(ع) رسید و تا سال ۲۰۰ق در آن جا ماند. رزین، برادر دیگر دعبل نیز شاعر بوده است.[۱۳] | ||
ابوالحسن علی، برادر دعبل و پسرش حسن (متولد ۲۵۷)، از راویان این خانداناند. حسن از پدرش بسیار روایت کرده و اقامتگاهش واسط و عهدهدار امور حسبی بوده و کتابهایی به نام «تاریخ الائمة» و «النکاح» داشته است.[۱۴] | ابوالحسن علی، برادر دعبل و پسرش حسن (متولد ۲۵۷)، از راویان این خانداناند. حسن از پدرش بسیار روایت کرده و اقامتگاهش واسط و عهدهدار امور حسبی بوده و کتابهایی به نام «تاریخ الائمة» و «النکاح» داشته است.[۱۴] | ||
بدیل بن ورقاء | == بدیل بن ورقاء == | ||
دعبل، از خاندان رزین است. این خاندان محدثان و شاعرانی داشته است. پیامبر(ص) در روز فتح مکه، لبخند به لب، در حق نیای بزرگ آنها، بدیل بن ورقاء، این چنین دعا کرد؛ خداوند جمالت و سیهمویت را بیافزاید و تو و فرزندانت را متمتع کند.[۱۵] | دعبل، از خاندان رزین است. این خاندان محدثان و شاعرانی داشته است. پیامبر(ص) در روز فتح مکه، لبخند به لب، در حق نیای بزرگ آنها، بدیل بن ورقاء، این چنین دعا کرد؛ خداوند جمالت و سیهمویت را بیافزاید و تو و فرزندانت را متمتع کند.[۱۵] | ||
عبدالله بن بدیل و برادرانش | == عبدالله بن بدیل و برادرانش == | ||
از بزرگان این خاندان، عبدالله بن بدیل و برادرانش، عبدالرحمن و محمد، فرستادگان پیامبر به یمن بودهاند. این سه تن و برادر دیگرشان عثمان، از لشگریان علی(ع) در صفین بودهاند. برادر دیگرشان، نافع، در زمان پیامبر(ص) شهید شد.[۱۶] | از بزرگان این خاندان، عبدالله بن بدیل و برادرانش، عبدالرحمن و محمد، فرستادگان پیامبر به یمن بودهاند. این سه تن و برادر دیگرشان عثمان، از لشگریان علی(ع) در صفین بودهاند. برادر دیگرشان، نافع، در زمان پیامبر(ص) شهید شد.[۱۶] | ||
معاویه در جنگ صفین پس از به شهادت رسیدن عبدالله گفت: گذشته از مردان خزاعه، اگر زنانشان هم میتوانستند با من میجنگیدند.[۱۷]. علی(ع) با شنیدن خبر شهادت عبدالله درباره او گفت: «خدایش رحمت کند! در زندگیاش به همراه ما با دشمنانمان جنگید و در مرگش نیز نسبت به ما خیرخواهی کرد».[۱۸] | معاویه در جنگ صفین پس از به شهادت رسیدن عبدالله گفت: گذشته از مردان خزاعه، اگر زنانشان هم میتوانستند با من میجنگیدند.[۱۷]. علی(ع) با شنیدن خبر شهادت عبدالله درباره او گفت: «خدایش رحمت کند! در زندگیاش به همراه ما با دشمنانمان جنگید و در مرگش نیز نسبت به ما خیرخواهی کرد».[۱۸] | ||
فرزندان | == فرزندان == | ||
او دو فرزند به نامهای عبدالله و حسین داشت که از حسین دیوانی بر جای مانده که در حدود ۲۰۰ برگ است.[۱۹] | او دو فرزند به نامهای عبدالله و حسین داشت که از حسین دیوانی بر جای مانده که در حدود ۲۰۰ برگ است.[۱۹] | ||
خلقیات، سفرها و مناصب | == خلقیات، سفرها و مناصب == | ||
او شاعری تندزبان و بدهجو بود[۲۰] اما در مسافرتهایی که داشت گاهی دزدان و رهزنان او را میدیدند و آزارش نمیکردند، بلکه با او به خوردن و نوشیدن مینشستند و دربارهاش نیکی مینمودند. او نیز هرگاه آنان را میدید سفره خوراک میگسترد و آنها را دعوت میکرد و غلامان خود ثقیف و شعف را که خواننده بودند صدا میکرد تا برایش بخوانند.[۲۱] | او شاعری تندزبان و بدهجو بود[۲۰] اما در مسافرتهایی که داشت گاهی دزدان و رهزنان او را میدیدند و آزارش نمیکردند، بلکه با او به خوردن و نوشیدن مینشستند و دربارهاش نیکی مینمودند. او نیز هرگاه آنان را میدید سفره خوراک میگسترد و آنها را دعوت میکرد و غلامان خود ثقیف و شعف را که خواننده بودند صدا میکرد تا برایش بخوانند.[۲۱] | ||
او بیشتر در بغداد میزیست و از ترس معتصم که به هجوش پرداخته بود، مدتی از آن شهر بیرون رفت و دوباره برگشت و به گشت و گذار در آفاق پرداخت. به بصره و دمشق رفت و در زمان مطلب بن عبدالله بن مالک به مصر رفت و به دست او والی «أسوان» شد. ولی وقتی دید دعبل او را هجو کرده عزلاش کرد. | او بیشتر در بغداد میزیست و از ترس معتصم که به هجوش پرداخته بود، مدتی از آن شهر بیرون رفت و دوباره برگشت و به گشت و گذار در آفاق پرداخت. به بصره و دمشق رفت و در زمان مطلب بن عبدالله بن مالک به مصر رفت و به دست او والی «أسوان» شد. ولی وقتی دید دعبل او را هجو کرده عزلاش کرد. | ||
دعبل، با برادرش رزین، سفری به حجاز کرد و با دیگر برادرش علی، به ری و خراسان رفت.[۲۲] او هنگام گذر از قم مدتی در آنجا میماند و شیعیان آن جا هر سال، پنجاههزار درهم بدو میدادند.[۲۳] | دعبل، با برادرش رزین، سفری به حجاز کرد و با دیگر برادرش علی، به ری و خراسان رفت.[۲۲] او هنگام گذر از قم مدتی در آنجا میماند و شیعیان آن جا هر سال، پنجاههزار درهم بدو میدادند.[۲۳] | ||
هجویات | == هجویات == | ||
عبدالحسین امینی، نویسنده کتاب الغدیر، نوشته: هجو سرایی و بدگویی تند و بسیار از جانب دعبل، مربوط به کسانی است که او آنها را از دشمنان خاندان پیامبر(ص) و غصب کننده مقام آنان میدانسته و به این وسیله به خدا تقرب میجسته است.[۲۴] | عبدالحسین امینی، نویسنده کتاب الغدیر، نوشته: هجو سرایی و بدگویی تند و بسیار از جانب دعبل، مربوط به کسانی است که او آنها را از دشمنان خاندان پیامبر(ص) و غصب کننده مقام آنان میدانسته و به این وسیله به خدا تقرب میجسته است.[۲۴] | ||
از جمله کسانی که دعبل به هجوشان پرداخته، این افراد هستند: | از جمله کسانی که دعبل به هجوشان پرداخته، این افراد هستند: | ||
خط ۹۱: | خط ۹۱: | ||
• سهل بن رجاء و پدرش[۳۵] | • سهل بن رجاء و پدرش[۳۵] | ||
• طاهریان، امیران خراسان و سیستان[۳۶] | • طاهریان، امیران خراسان و سیستان[۳۶] | ||
راویان شعر از دعبل | == راویان شعر از دعبل == | ||
راویان شعر از جانب دعبل عبارتند از | راویان شعر از جانب دعبل عبارتند از | ||
• محمد بن زید | • محمد بن زید | ||
• حمدوی شاعر | • حمدوی شاعر | ||
• محمد بن قاسم مهرویه[۳۷] | • محمد بن قاسم مهرویه[۳۷] | ||
نقل حدیث | = نقل حدیث = | ||
دعبل از اصحاب امام کاظم(ع) و امام رضا(ع) بوده[۳۸] و محضر امام جواد(ع) را نیز درک کرده است.[۳۹] | دعبل از اصحاب امام کاظم(ع) و امام رضا(ع) بوده[۳۸] و محضر امام جواد(ع) را نیز درک کرده است.[۳۹] | ||
= استادان= | |||
برخی کسانی که دعبل از آنها روایت کرده:[۴۰] | برخی کسانی که دعبل از آنها روایت کرده:[۴۰] | ||
• حافظ شعبه بن حجاج (متوفی ۱۶۰) | • حافظ شعبه بن حجاج (متوفی ۱۶۰) | ||
خط ۱۱۲: | خط ۱۱۲: | ||
• مجاشع بن عمر | • مجاشع بن عمر | ||
• موسی بن سهل راسبی | • موسی بن سهل راسبی | ||
راویان حدیث از او | = راویان حدیث از او = | ||
برخی کسانی که از دعبل نقل حدیث کردهاند:[۴۱] | برخی کسانی که از دعبل نقل حدیث کردهاند:[۴۱] | ||
• ابوالحسن علی، برادر دعبل | • ابوالحسن علی، برادر دعبل | ||
خط ۱۲۳: | خط ۱۲۳: | ||
• ابن منادی، احمد بن ا بیداود(متوفی ۲۷۲) (تاریخ ابن عساکر) | • ابن منادی، احمد بن ا بیداود(متوفی ۲۷۲) (تاریخ ابن عساکر) | ||
• محمد بن موسی بریری (تاریخ ابن عساکر) | • محمد بن موسی بریری (تاریخ ابن عساکر) | ||
تائیه دعبل | == تائیه دعبل == | ||
قصیده تائیه، مشهورترین قصیده دعبل است که درباره تاریخ اهل بیت پیامبر(ص) و ستمهایی است که بر آنها رفته است. وی این قصیده را برای نخستین بار برای امام رضا(ع) خواند.[۴۲] | قصیده تائیه، مشهورترین قصیده دعبل است که درباره تاریخ اهل بیت پیامبر(ص) و ستمهایی است که بر آنها رفته است. وی این قصیده را برای نخستین بار برای امام رضا(ع) خواند.[۴۲] | ||
پانویس | پانویس | ||
خط ۱۷۱: | خط ۱۷۱: | ||
1. پرش به بالا↑ علامه امینی، در جلد دوم الغدیر درباره کشته شدن او نوشته: | 1. پرش به بالا↑ علامه امینی، در جلد دوم الغدیر درباره کشته شدن او نوشته: | ||
او ۹۷ سال و چند ماه عمر کرده است. آوردهاند که او مالک بن طوق را به اشعاری هجو کرد و چون هجویهاش به مالک رسید وی را طلبید و شاعر گریخت و به بصره که اسحاق بن عباس عباسی فرماندارش بود آمد. اسحاق نیز از هجویه دعبل درباره نزار آگاهی داشت و چون شاعر به شهر درآمد، کسی را به دستگیری وی گماشت و نطع و شمشیر خواست تا گردن دعبل را بزند. دعبل در انکار آن قصیده سوگند به طلاق میخورد و به هر قسمی که او را از کشته شدن میرهاند، متوسل میشد و آن چکامه را ساخته و پرداخته دشمنانش میدانست، که به قصد کشته شدن او گفته و به وی نسبت دادهاند. اسحاق چوبدستی خواست و با آن دعبل را تا میتوانست زد و او را به کارهای تحقیر آمیزی وادار نمود. او بعد از این کار دعبل را رها کرد و دعبل به اهواز گریخت. مالک، ده هزار درهم به مردی داد تا او را ناآگاهانه بکشد. آن مرد او را در روستایی از نواحی سوس(شوش)[۱۰] پیدا کرد و بعد از نماز عشاء با چوبدستی که سرش زهرآگین بود به پشت پای دعبل زد و فردای آن روز دعبل از دنیا رفت. | او ۹۷ سال و چند ماه عمر کرده است. آوردهاند که او مالک بن طوق را به اشعاری هجو کرد و چون هجویهاش به مالک رسید وی را طلبید و شاعر گریخت و به بصره که اسحاق بن عباس عباسی فرماندارش بود آمد. اسحاق نیز از هجویه دعبل درباره نزار آگاهی داشت و چون شاعر به شهر درآمد، کسی را به دستگیری وی گماشت و نطع و شمشیر خواست تا گردن دعبل را بزند. دعبل در انکار آن قصیده سوگند به طلاق میخورد و به هر قسمی که او را از کشته شدن میرهاند، متوسل میشد و آن چکامه را ساخته و پرداخته دشمنانش میدانست، که به قصد کشته شدن او گفته و به وی نسبت دادهاند. اسحاق چوبدستی خواست و با آن دعبل را تا میتوانست زد و او را به کارهای تحقیر آمیزی وادار نمود. او بعد از این کار دعبل را رها کرد و دعبل به اهواز گریخت. مالک، ده هزار درهم به مردی داد تا او را ناآگاهانه بکشد. آن مرد او را در روستایی از نواحی سوس(شوش)[۱۰] پیدا کرد و بعد از نماز عشاء با چوبدستی که سرش زهرآگین بود به پشت پای دعبل زد و فردای آن روز دعبل از دنیا رفت. | ||
منابع | = منابع = | ||
# ابن شهر آشوب، محمد بن علی، معالم العلماء، تصحیح: محمد صادق بحر العلوم، المطبعة الحیدریة، نجف اشرف، بیتا. | |||
# ابن معتز، عبد الله بن محمد، طبقات شعراء المحدثین، تحقیق: عمر فاروق طباع،دار الارقم بن ابی الارقم، بیروت، بیتا. | |||
# امینی، عبدالحسین، الغدیر، ترجمه محمدتقی واحدی، علی شیخ الاسلامی، ویرایش: علیرضا میرزا محمد، بنیاد بعثت، تهران، ۱۳۹۱. | |||
# جعفریان، رسول، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه (علیهم السلام)، قم: انصاریان، ۱۳۷۶. | |||
# خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، أو، مدینة السلام، دراسة و تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، دار الکتب العلمیه، بیروت، بیتا. | |||
# دیوان دعبل الخزاعی، شرحه وضبطه وقدم له ضیاء حسین الأعلمی، بیروت: مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، الطبعة الأولی، ۱۴۱۷ه/۱۹۹۷. | |||
# شبر، جواد، أدب الطف، أو، شعراء الحسین علیهالسلام من القرن الأول الهجری حتی القرن الرابع عشر، دار المرتضی، بیروت. | |||
# مسعودی، التنبیه، لیدن، چاپ دخویه، ۱۹۴۸م. | |||