پرش به محتوا

عمر بن عبدالعزیز: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۶۰: خط ۶۰:
|-
|-
|محل دفن
|محل دفن
|دیر سمعان • منطقه حمص
|دیر سمعان • منطقه حمص •  لبنان
|-
|-
|}
|}
خط ۱۰۱: خط ۱۰۱:
عمر بن عبدالعزیز از همان ابتدا روش حکومتی خویش را اعلام کرد. او در سخنرانی خود در آغاز خلافتش اعلام کرد: ای مردم بعد از [[قرآن]] هیچ کتابی و بعد از [[محمد(ص)]] هیچ [[پیامبری]] نیست. من قاضی نیستم، بلکه مجری هستم. بدعت گذار نیستم، بلکه تابع هستم. <ref> ابن سعد، پیشین، ج 6، ص 30 و 60</ref>
عمر بن عبدالعزیز از همان ابتدا روش حکومتی خویش را اعلام کرد. او در سخنرانی خود در آغاز خلافتش اعلام کرد: ای مردم بعد از [[قرآن]] هیچ کتابی و بعد از [[محمد(ص)]] هیچ [[پیامبری]] نیست. من قاضی نیستم، بلکه مجری هستم. بدعت گذار نیستم، بلکه تابع هستم. <ref> ابن سعد، پیشین، ج 6، ص 30 و 60</ref>


از [[مزاحم بن زفر]] نقل شده است، همراه نمایندگان [[کوفه]] پیش عمر بن عبدالعزیز رفتم. او درباره امور شهر ما و امیر ما و قاضى ما پرسید. آن گاه گفت: پنج خصلت است که اگر یکى از آن‌ها را قاضى رعایت نکند، مایه ننگ و عار اوست. قاضى باید فهیم و سخت بردبار و سخت پارسا و استوار و چنان عالم باشد که از هر چه نمى‌دانند از او بپرسند، یا چنان باشد که در عین عالم بودن از هر چه نمى‌داند بپرسد. <ref>ابن سعد، پیشین، ج ‌6، ص 62</ref>  
از [[مزاحم بن زفر]] نقل شده است، همراه نمایندگان [[کوفه]] <ref>ر.ک:مقاله کوفه</ref> پیش عمر بن عبدالعزیز رفتم. او درباره امور شهر ما و امیر ما و قاضى ما پرسید. آن گاه گفت: پنج خصلت است که اگر یکى از آن‌ها را قاضى رعایت نکند، مایه ننگ و عار اوست. قاضى باید فهیم و سخت بردبار و سخت پارسا و استوار و چنان عالم باشد که از هر چه نمى‌دانند از او بپرسند، یا چنان باشد که در عین عالم بودن از هر چه نمى‌داند بپرسد. <ref>ابن سعد، پیشین، ج ‌6، ص 62</ref>  


=برخورد شایسته عمربن عبدالعزیز با [[علویان]]=
=برخورد شایسته عمربن عبدالعزیز با [[علویان]]=
خط ۱۱۱: خط ۱۱۱:
تو کى و از کجا دانستى که [[خداوند]] بر اهل [[بدر]] و بر یارانى که با [[پیغمبر]] [[بیعت رضوان]] کرده بودند، غضب کرده (و آن‌ها را مستوجب لعن دانسته که تو لعن مى‌کنى؟). خداوند از آن‌ها راضى بوده است. من (عمر بن عبدالعزیز) گفتم: چیزى نشنیده‌ام (درباره غضب خدا نسبت به آن‌ها). گفت: آن‌چه از تو درباره على(ع) شنیده شده چه بوده است؟ گفتم: از خدا و از تو معذرت می‌خواهم. من هم از آن روز لعن علی(ع) را ترک کردم. پدرم هم [[خطبه]] می‌خواند، چون خواست نام على را به زشتى برد، دچار خبط و خلط گردید. همین که فرود آمد از او پرسیدم علت آن تزلزل و پریشان‌‌گویى در خطبه چه بود؟ من متوجه شده بودم که چون تو به نام على(ع) مى‌رسیدى، سخن تو پریشان می‌گردید. گفت: آیا تو متوجه آن پریشانى و اختلال شدى؟ گفتم: آرى. گفت: اى فرزند، آنانى که گرد ما تجمع کرده‌اند اگر آن‌چه را که ما از (فضایل) على(ع) مى‌دانستیم خود بدانند، از گرد ما پراکنده شده به اولاد على(ع) می‌گرویدند. <ref>ابن اثیر، پیشین، ج ‌13، ص 242</ref>
تو کى و از کجا دانستى که [[خداوند]] بر اهل [[بدر]] و بر یارانى که با [[پیغمبر]] [[بیعت رضوان]] کرده بودند، غضب کرده (و آن‌ها را مستوجب لعن دانسته که تو لعن مى‌کنى؟). خداوند از آن‌ها راضى بوده است. من (عمر بن عبدالعزیز) گفتم: چیزى نشنیده‌ام (درباره غضب خدا نسبت به آن‌ها). گفت: آن‌چه از تو درباره على(ع) شنیده شده چه بوده است؟ گفتم: از خدا و از تو معذرت می‌خواهم. من هم از آن روز لعن علی(ع) را ترک کردم. پدرم هم [[خطبه]] می‌خواند، چون خواست نام على را به زشتى برد، دچار خبط و خلط گردید. همین که فرود آمد از او پرسیدم علت آن تزلزل و پریشان‌‌گویى در خطبه چه بود؟ من متوجه شده بودم که چون تو به نام على(ع) مى‌رسیدى، سخن تو پریشان می‌گردید. گفت: آیا تو متوجه آن پریشانى و اختلال شدى؟ گفتم: آرى. گفت: اى فرزند، آنانى که گرد ما تجمع کرده‌اند اگر آن‌چه را که ما از (فضایل) على(ع) مى‌دانستیم خود بدانند، از گرد ما پراکنده شده به اولاد على(ع) می‌گرویدند. <ref>ابن اثیر، پیشین، ج ‌13، ص 242</ref>


علاوه بر این عمر بن عبدالعزیز [[خمس]] <ref>ر.ک:مقاله خمس</ref> که به [[بنی‌هاشم]] تعلق داشت را به آن‌ها داد و [[فدک]] را که [[معاویه]] <ref>روک:مقاله معاویه</ref> تیول مروان ساخته بود و او هم آن را به پسرش عبدالعزیز بخشیده بود و عمر آن را [[ارث]] برده بود، به فرزندان فاطمه(س) باز گرداند. <ref> یعقوبی، پیشین، ج 2، ص 269</ref>
علاوه بر این عمر بن عبدالعزیز [[خمس]] <ref>ر.ک:مقاله خمس</ref> که به [[بنی‌هاشم]] <ref>ر.ک:مقاله بنی‌هاشم</ref> تعلق داشت را به آن‌ها داد و [[فدک]] را که [[معاویه]] <ref>روک:مقاله معاویه</ref> تیول مروان ساخته بود و او هم آن را به پسرش عبدالعزیز بخشیده بود و عمر آن را [[ارث]] برده بود، به فرزندان فاطمه(س) باز گرداند. <ref> یعقوبی، پیشین، ج 2، ص 269</ref>


=در گذشت عمربن عبدالعزیز=
=در گذشت عمربن عبدالعزیز=
confirmed
۳۷٬۹۷۲

ویرایش