۸٬۲۰۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۱: | خط ۲۱: | ||
كاربرد فلسفه شناخت موجودات است يعني انسان به وسيله دانش فلسفه ميتواند موجود حقيقي را از موجودات خيالي و توهمي تميز دهد مثلاً ميتواند بفهمد چيزي به نام بخت، غول، اتفاق و مانند آن وجود واقعي ندارد و وجود آنان توهمي و خيالي است. از سوي ديگر انسان به روشني ميبيند كه خودش وجود دارد، حقايق و پديدههاي در خارج از ذات او نيز وجود دارند و او ميتواند به آنها دست پيدا كند و آنها را بشناسد، سلسله نظام هستي، مبدأ هستي، اسماء و صفات او را كاملاً بشناسد.[6] | كاربرد فلسفه شناخت موجودات است يعني انسان به وسيله دانش فلسفه ميتواند موجود حقيقي را از موجودات خيالي و توهمي تميز دهد مثلاً ميتواند بفهمد چيزي به نام بخت، غول، اتفاق و مانند آن وجود واقعي ندارد و وجود آنان توهمي و خيالي است. از سوي ديگر انسان به روشني ميبيند كه خودش وجود دارد، حقايق و پديدههاي در خارج از ذات او نيز وجود دارند و او ميتواند به آنها دست پيدا كند و آنها را بشناسد، سلسله نظام هستي، مبدأ هستي، اسماء و صفات او را كاملاً بشناسد.[6] | ||
و براين اساس است كه گفتهاند: «غايت فلسفة نظري آن است كه مشابه نظام علّي جهان خارج، به صورت نظام علمي در نفس آدمي منتقش گردد. حصول تشابه موجود بين دو نظام هستي ـ عيني و علمي ـ در خصوص مادي بودن آنها نيست بلكه در صورت و هئت اشياء است و منظور از شباهت نيز شبح و امثال آن نيست بلكه صورت و حقيقت خود هستي در روح انسان نقش علمي پيدا ميكند.[7] بدين جهت است كه برخي از حكما چنين خوش سرودهاند: | و براين اساس است كه گفتهاند: «غايت فلسفة نظري آن است كه مشابه نظام علّي جهان خارج، به صورت نظام علمي در نفس آدمي منتقش گردد. حصول تشابه موجود بين دو نظام هستي ـ عيني و علمي ـ در خصوص مادي بودن آنها نيست بلكه در صورت و هئت اشياء است و منظور از شباهت نيز شبح و امثال آن نيست بلكه صورت و حقيقت خود هستي در روح انسان نقش علمي پيدا ميكند.[7] بدين جهت است كه برخي از حكما چنين خوش سرودهاند: | ||
كسي كو ز حكمت برد توشه اي جهانيست بنشسته در گوشه اي | كسي كو ز حكمت برد توشه اي جهانيست بنشسته در گوشه اي | ||
خط ۵۲: | خط ۵۳: | ||
6. جسمانيت الحدوث و روحانيت البقاء بودن نفس | 6. جسمانيت الحدوث و روحانيت البقاء بودن نفس | ||
7. حركت جوهري | 7. حركت جوهري | ||
8. امكان فقري | 8. امكان فقري | ||
9. وجود رابطي و رابطه | 9. وجود رابطي و رابطه | ||
10. بسيط الحقيقه | 10. بسيط الحقيقه | ||
جايگاه فلسفه در متون ديني | |||
=جايگاه فلسفه در متون ديني= | |||
برخي از بزرگان حكمت درباره جايگاه فلسفه در متون ديني گفتهاند: عامل اصلي و مؤثر در پديد آمدن تفكر فلسفي و عقلي و بقاء آن ذخاير علمي است كه در كلمات پيشوايان دين وجود دارد، براي روشن شدن اين مسأله كافي است كه ذخاير علمي اهل بيت ـ عليهم السلام ـ را با كتب فلسفي كه مرور زمان نوشته شده مقايسه گردد، آنگاه معلوم خواهد شد كه روز به روز فلسفه به ذخاير علمي نام برده نزديك شده تا در قرن يازده هجري تقريباً به همديگر منطبق گشته و فاصلهاي جز اختلاف تعبير در ميان باقي نمانده است.[12] | برخي از بزرگان حكمت درباره جايگاه فلسفه در متون ديني گفتهاند: عامل اصلي و مؤثر در پديد آمدن تفكر فلسفي و عقلي و بقاء آن ذخاير علمي است كه در كلمات پيشوايان دين وجود دارد، براي روشن شدن اين مسأله كافي است كه ذخاير علمي اهل بيت ـ عليهم السلام ـ را با كتب فلسفي كه مرور زمان نوشته شده مقايسه گردد، آنگاه معلوم خواهد شد كه روز به روز فلسفه به ذخاير علمي نام برده نزديك شده تا در قرن يازده هجري تقريباً به همديگر منطبق گشته و فاصلهاي جز اختلاف تعبير در ميان باقي نمانده است.[12] | ||
با دقت در اين كلام كه توسط يكي از كارشناسان بزرگ فلسفه و متون ديني (قرآن و روايات) اظهار شده جايگاه فلسفه و انديشه عقل در متون ديني به روشني معلوم خواهد شد. | با دقت در اين كلام كه توسط يكي از كارشناسان بزرگ فلسفه و متون ديني (قرآن و روايات) اظهار شده جايگاه فلسفه و انديشه عقل در متون ديني به روشني معلوم خواهد شد. | ||
بي ترديد ظرافت، دقت و موشكافيهاي كه در فلسفه اسلامي وجود دارد بخصوص در الهيات بالمعني الاخص، هرگز در فلسفههاي غير اسلامي نميتوان يافت، و هر كسي كه رهآورد فكري و فلسفه حكماي بزرگ مسلمان بخصوص حكمت متعاليه را با انديشههاي فلسفي و فلسفه غير اسلامي مقايسه نمايد بدين حقيقت اذعان خواهند نمود. | |||
=منبع= | |||
=پانویس= |