پرش به محتوا

عبدالمطلب: تفاوت میان نسخه‌ها

۲۴۲ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۲ اوت ۲۰۲۱
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵۳: خط ۵۳:
عبدالمطلب در بین مردم به «فیاض» (بخشنده) شهرت داشت.عبدالمطلب فرزند هاشم، در [[یثرب]](مدینه) به دنیا آمد و با مرگ پدرش در سفر [[شام]]، در یثرب باقی ماند و دوران کودکی خود را در آن‌جا سپری کرد تا این‌که عمویش، مطّلب به دنبالش آمده و او را به مکه برد. پس از مرگ مطّلب، عبدالمطلب جانشین او شد.
عبدالمطلب در بین مردم به «فیاض» (بخشنده) شهرت داشت.عبدالمطلب فرزند هاشم، در [[یثرب]](مدینه) به دنیا آمد و با مرگ پدرش در سفر [[شام]]، در یثرب باقی ماند و دوران کودکی خود را در آن‌جا سپری کرد تا این‌که عمویش، مطّلب به دنبالش آمده و او را به مکه برد. پس از مرگ مطّلب، عبدالمطلب جانشین او شد.


از کارهای مهم او این بود که [[چاه زمزم]] را که بر اثر درگیری‌های مردم مکه نابود شده بود، دوباره احیا کرد.
از کارهای مهم او این بود که [[چاه زمزم]] <ref>ر.ک:مقاله چاه زمزم</ref> را که بر اثر درگیری‌های مردم مکه نابود شده بود، دوباره احیا کرد.
سرپرستی [[پیامبر اسلام(ص)]] نیز تا مدّتی با ایشان بود.
سرپرستی [[پیامبر اسلام(ص)]] نیز تا مدّتی با ایشان بود.
سرانجام، عبدالمطلب چند سال پس از لشگرکشی [[ابرهه]]([[عام الفیل]])، به جهت کهولت سن، درگذشت.
سرانجام، عبدالمطلب چند سال پس از لشگرکشی [[ابرهه]]([[عام الفیل]])، به جهت کهولت سن، درگذشت.


او بخشی از کودکی خود را در قبیله مادرش در شهر [[مدینه]] سپری کرد و پس از آن توسط مطلب، عموی خود، بر اساس سفارش هاشم به [[مکه]] بازگردانده شد. هاشم در هنگام مرگش به مطلب گفته بود «پسرت، شیبه، را دریاب» و چون مطلب او را سرپرستی می‌کرد، و مردم او را غلام مطلب می‌دانستند، <big>عبدالمطلب</big> نامیده شد.  
او بخشی از کودکی خود را در قبیله مادرش در شهر [[مدینه]] <ref>ر.ک:مقاله مدینه</ref> سپری کرد و پس از آن توسط مطلب، عموی خود، بر اساس سفارش هاشم به [[مکه]] بازگردانده شد. هاشم در هنگام مرگش به مطلب گفته بود «پسرت، شیبه، را دریاب» و چون مطلب او را سرپرستی می‌کرد، و مردم او را غلام مطلب می‌دانستند، <big>عبدالمطلب</big> نامیده شد.  


=مختصری از زندگی‌نامه عبدالمطلب=
=مختصری از زندگی‌نامه عبدالمطلب=
خط ۱۳۳: خط ۱۳۳:
بر اساس روایات، عبدالمطلب [[بت‌پرست]] نبود، بلکه به سوی [[کعبه]] [[عبادت]] می‌کرد:
بر اساس روایات، عبدالمطلب [[بت‌پرست]] نبود، بلکه به سوی [[کعبه]] [[عبادت]] می‌کرد:


[[امام علی(ع)]] می‌فرماید: «به [[خدا]] [[سوگند]]! نه پدرم و نه جدم عبدالمطلب و نه هاشم و نه عبدمناف، [[بت]] نپرستیدند». از امام پرسیدند: پس چه چیزی را می‌پرستیدند؟ [[امام(ع)]]: «آنها به سمت کعبه عبادت می‌کردند و بر دین [[ابراهیم(ع)]] ‌بوده‌اند». <ref>شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ج 1، ص 174، تهران، دارالکتب الاسلامیة، چاپ دوم، 1395ق</ref>
[[امام علی(ع)]] <ref>ر.ک:مقاله امام علی(ع)</ref> می‌فرماید: «به [[خدا]] [[سوگند]]! نه پدرم و نه جدم عبدالمطلب و نه هاشم و نه عبدمناف، [[بت]] نپرستیدند». از امام پرسیدند: پس چه چیزی را می‌پرستیدند؟ [[امام(ع)]]: «آنها به سمت کعبه عبادت می‌کردند و بر دین [[ابراهیم(ع)]] ‌بوده‌اند». <ref>شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ج 1، ص 174، تهران، دارالکتب الاسلامیة، چاپ دوم، 1395ق</ref>


[[امام صادق(ع)]] فرمود: «[[جبرئیل]] بر پیامبر خدا(ص) فرود آمد و گفت: یا محمد! خداوند [[شفاعت]] تو را درباره پنج نفر پذیرفته است: شکمى که تو را حمل کرد و آن [[آمنه]] دختر [[وهب بن عبد مناف]] است. صلبى که تو را بار آورده و آن [[عبدالله بن عبدالمطلب]] است. آغوشى که تو را پرورش داده و آن عبدالمطلب‏ بن‏ هاشم‏ است ...». <ref> شیخ صدوق، الخصال، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ج 1، ص 294، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1362ش</ref>
[[امام صادق(ع)]] <ref>ر.ک:مقاله امام صادق(ع)</ref> فرمود: «[[جبرئیل]] بر پیامبر خدا(ص) فرود آمد و گفت: یا محمد! خداوند [[شفاعت]] تو را درباره پنج نفر پذیرفته است: شکمى که تو را حمل کرد و آن [[آمنه]] دختر [[وهب بن عبد مناف]] است. صلبى که تو را بار آورده و آن [[عبدالله بن عبدالمطلب]] است. آغوشى که تو را پرورش داده و آن عبدالمطلب‏ بن‏ هاشم‏ است ...». <ref> شیخ صدوق، الخصال، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ج 1، ص 294، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1362ش</ref>


=بزرگی عبدالمطلب بر اهالی مکه=
=بزرگی عبدالمطلب بر اهالی مکه=
خط ۱۴۵: خط ۱۴۵:
«عبد المطلب در خواب بود، ... در خواب مأمور به حفر زمزم شد و پرسید که زمزم چیست؟ پاسخ شنید: جایى که آبش را تمامى نیست و هرگز کم نمی‌شود و [[حاجیان]] بسیار را سیراب کند و ... .
«عبد المطلب در خواب بود، ... در خواب مأمور به حفر زمزم شد و پرسید که زمزم چیست؟ پاسخ شنید: جایى که آبش را تمامى نیست و هرگز کم نمی‌شود و [[حاجیان]] بسیار را سیراب کند و ... .


عبدالمطلب به همراه فرزندش [[حارث]] که در آن روز تنها فرزند او بود، نشانه را یافت و به حفر آن‌جا مشغول شد. زمانی که کار به پایانش نزدیک شد، قریش از موضوع مطلع شده و گفتند که این چاه جد ما [[اسماعیل]] است و ما را در آن حقى است و خواستار شریک شدن در آن شدند. اما عبدالمطلب از دادن این حق سرباز زد. ... در نهایت کار به محاکمه کشید و خواستند نزد کاهنى از [[بنى سعد]] در شام بروند تا میان آنها قضاوت کند.  
عبدالمطلب به همراه فرزندش [[حارث]] که در آن روز تنها فرزند او بود، نشانه را یافت و به حفر آن‌جا مشغول شد. زمانی که کار به پایانش نزدیک شد، قریش از موضوع مطلع شده و گفتند که این چاه جد ما [[حضرت اسماعیل]] <ref>ر.ک:مقاله حضرت اسماعیل</ref> است و ما را در آن حقى است و خواستار شریک شدن در آن شدند. اما عبدالمطلب از دادن این حق سرباز زد. ... در نهایت کار به محاکمه کشید و خواستند نزد کاهنى از [[بنى سعد]] در شام بروند تا میان آنها قضاوت کند.  


در میان راه آب‌هایشان تمام شد تشنه شدند و مرگ خویش را دیدند. ... در این هنگام از زیر پاى شتر عبدالمطلب چشمه‌اى جوشید و از آن نوشیدند و از مرگ حتمی نجات یافتند. سپس گفتند: خداوند در مورد تو بر ما چنین حکم کرده بود. ما با تو در مورد زمزم هرگز نزاعى نخواهیم داشت و آن‌کس که تو را در این دشت آب نوشانید، هم اوست که زمزم را به تو داد». <ref>ابن کثیر دمشقی‏، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج 2، ص 244، بیروت، دارالفکر، 1407ق</ref>
در میان راه آب‌هایشان تمام شد تشنه شدند و مرگ خویش را دیدند. ... در این هنگام از زیر پاى شتر عبدالمطلب چشمه‌اى جوشید و از آن نوشیدند و از مرگ حتمی نجات یافتند. سپس گفتند: خداوند در مورد تو بر ما چنین حکم کرده بود. ما با تو در مورد زمزم هرگز نزاعى نخواهیم داشت و آن‌کس که تو را در این دشت آب نوشانید، هم اوست که زمزم را به تو داد». <ref>ابن کثیر دمشقی‏، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج 2، ص 244، بیروت، دارالفکر، 1407ق</ref>
confirmed، مدیران
۳۳٬۱۲۹

ویرایش