۸٬۲۰۰
ویرایش
(صفحهای تازه حاوی «معرفی قاجار [ویرایش] قاجار در لغت به معنای استخوان زیرین فقرات پشت و پهلوست. [...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
معرفی قاجار | =معرفی قاجار= | ||
قاجار در لغت به معنای استخوان زیرین فقرات پشت و پهلوست. [۱] قاجارها دستکم از قرن نهم و بعد از آن، در قراباغ [۲] و بوزوق/ بوزاوق/ یوزغات و آیدین آناطولی و حلب شام [۳][۴][۵] و از اوایل قرن یازدهم در استرآباد و مرو سکونت داشتند. | قاجار در لغت به معنای استخوان زیرین فقرات پشت و پهلوست. [۱] قاجارها دستکم از قرن نهم و بعد از آن، در قراباغ [۲] و بوزوق/ بوزاوق/ یوزغات و آیدین آناطولی و حلب شام [۳][۴][۵] و از اوایل قرن یازدهم در استرآباد و مرو سکونت داشتند. | ||
سرمنشا قاجاریه | =سرمنشا قاجاریه= | ||
منشأ آنان نامعلوم است و برخی گمان دارند که قاجارها از دوران سلجوقیان در ایران حضور یافته، در زمان سلطنت ملکشاه به روم (آناطولی) مهاجرت کرده و در دورۀ تیمور لنگ به ایران بازگشتهاند. [۶][۷] اما به نظر اعتمادالسلطنه، آنان از ترکانی بودند که همراه هولاگوخان به ایران آمدند و در دورۀ ایلخانان در روم و سرحد شام مستقر شدند. [۸] این تصور نیز وجود دارد که پس از پیروزی تیمورلنگ بر ایلدرم بایزید عثمانی (۸۰۴) و تبعید قاجارهای شام به ماوراءالنهر، قاجارها در اران و حدود گنجه و بردع مستقر شدند [۹][۱۰][۱۱] قدمت و کثرت این دسته از قاجارها تا آنجا بود که مردم داغستان، دستکم تا قرن سیزدهم، اهالی گنجه و قراباغ و ایروان را قاجار میخواندند. [۱۲][۱۳] در بعضی منابع تاریخی، قاجارها از مغولان جلایری و از نسل قاجار (قاجیر)، پسر سرتاق نویان (از معاصران ارغونخان و غازانخان مغول)، دانسته شدهاند. [۱۴][۱۵][۱۶] تصور دیگر آن است که قاجارها از نسل قراچار نویان، یکی از اجداد تیمورلنگ، بودهاند [۱۷] | منشأ آنان نامعلوم است و برخی گمان دارند که قاجارها از دوران سلجوقیان در ایران حضور یافته، در زمان سلطنت ملکشاه به روم (آناطولی) مهاجرت کرده و در دورۀ تیمور لنگ به ایران بازگشتهاند. [۶][۷] اما به نظر اعتمادالسلطنه، آنان از ترکانی بودند که همراه هولاگوخان به ایران آمدند و در دورۀ ایلخانان در روم و سرحد شام مستقر شدند. [۸] این تصور نیز وجود دارد که پس از پیروزی تیمورلنگ بر ایلدرم بایزید عثمانی (۸۰۴) و تبعید قاجارهای شام به ماوراءالنهر، قاجارها در اران و حدود گنجه و بردع مستقر شدند [۹][۱۰][۱۱] قدمت و کثرت این دسته از قاجارها تا آنجا بود که مردم داغستان، دستکم تا قرن سیزدهم، اهالی گنجه و قراباغ و ایروان را قاجار میخواندند. [۱۲][۱۳] در بعضی منابع تاریخی، قاجارها از مغولان جلایری و از نسل قاجار (قاجیر)، پسر سرتاق نویان (از معاصران ارغونخان و غازانخان مغول)، دانسته شدهاند. [۱۴][۱۵][۱۶] تصور دیگر آن است که قاجارها از نسل قراچار نویان، یکی از اجداد تیمورلنگ، بودهاند [۱۷] | ||
ظهور قاجارها در ایران | =ظهور قاجارها در ایران= | ||
قاجارها از اواخر قرن نهم در تاریخ ایران ظاهر شدهاند و بعضی از نخستین قزلباشان مرید شیخ حیدر صفوی، از آنان بودند. پیریبیگ یا قراپیری قاجار، ملقب به توزقوپارون (توزقپرن)، در جنگهای سلطان حیدر در ۸۹۳ و جنگهای شاه اسماعیل در ۹۰۷ با آققوینلوها، از سرکردگان قزلباشان بود [۱۸][۱۹][۲۰][۲۱][۲۲][۲۳] و در ۹۱۸ در غجدوان کشته شد. [۲۴] قاجارهای قراباغ در ۸۹۷ به آیبه سلطان، از مخالفان بایسنقر میرزا، پیوستند و او با کمک قاجارها، رستم میرزا را از زندان قلعه النجق آزاد کرد. همو در ۸۹۸ با سپاهی از قاجارها، قزوین را از تصرف کارگیا، میرزا علی حاکم لاهیجان، خارج کرد و رودبار را نیز با قتل و غارت گرفت [۲۵][۲۶][۲۷][۲۸] خضربیگ، معروف به قاریقمش خضر، در ایام اقامت شاه اسماعیل در لاهیجان، با اتباع خود از روم (آناطولی) به آذربایجان رفت و پسرش، امتبیگ، به لاهیجان رفت و در خروج شاهاسماعیل از همراهان او بود و به سبب شجاعتهایش از او لقب زیاداوغلی گرفت. [۲۹] وی در اوایل سلطنت شاهطهماسب اول، والی قراباغ و بیگلربیگی ایل قاجار شد. [۳۰] حکومت این سلسله با فراز و نشیبها و تغییراتی، قریب ۲۵۰ سال دوام آورد و در سال ۱۲۱۸ دولت روسیۀ تزاری آن را برانداخت. [۳۱][۳۲][۳۳] آخرین حاکم از این سلسله، جوادخان زیاداوغلی بود که در جنگ با قوای سیسیانف، در شهر گنجه کشته شد. [۳۴] یک گروه دیگر از قاجارهای آناطولی در ۹۰۶ همراه هزاران تن از صوفیان شام و دیاربکر و سیواس و بایبرد، در ارزنجان به شاهاسماعیل پیوستند. [۳۵][۳۶] بزرگان قاجار در دولت صفوی موقعیتی ممتاز داشتند. [۳۷] | قاجارها از اواخر قرن نهم در تاریخ ایران ظاهر شدهاند و بعضی از نخستین قزلباشان مرید شیخ حیدر صفوی، از آنان بودند. پیریبیگ یا قراپیری قاجار، ملقب به توزقوپارون (توزقپرن)، در جنگهای سلطان حیدر در ۸۹۳ و جنگهای شاه اسماعیل در ۹۰۷ با آققوینلوها، از سرکردگان قزلباشان بود [۱۸][۱۹][۲۰][۲۱][۲۲][۲۳] و در ۹۱۸ در غجدوان کشته شد. [۲۴] قاجارهای قراباغ در ۸۹۷ به آیبه سلطان، از مخالفان بایسنقر میرزا، پیوستند و او با کمک قاجارها، رستم میرزا را از زندان قلعه النجق آزاد کرد. همو در ۸۹۸ با سپاهی از قاجارها، قزوین را از تصرف کارگیا، میرزا علی حاکم لاهیجان، خارج کرد و رودبار را نیز با قتل و غارت گرفت [۲۵][۲۶][۲۷][۲۸] خضربیگ، معروف به قاریقمش خضر، در ایام اقامت شاه اسماعیل در لاهیجان، با اتباع خود از روم (آناطولی) به آذربایجان رفت و پسرش، امتبیگ، به لاهیجان رفت و در خروج شاهاسماعیل از همراهان او بود و به سبب شجاعتهایش از او لقب زیاداوغلی گرفت. [۲۹] وی در اوایل سلطنت شاهطهماسب اول، والی قراباغ و بیگلربیگی ایل قاجار شد. [۳۰] حکومت این سلسله با فراز و نشیبها و تغییراتی، قریب ۲۵۰ سال دوام آورد و در سال ۱۲۱۸ دولت روسیۀ تزاری آن را برانداخت. [۳۱][۳۲][۳۳] آخرین حاکم از این سلسله، جوادخان زیاداوغلی بود که در جنگ با قوای سیسیانف، در شهر گنجه کشته شد. [۳۴] یک گروه دیگر از قاجارهای آناطولی در ۹۰۶ همراه هزاران تن از صوفیان شام و دیاربکر و سیواس و بایبرد، در ارزنجان به شاهاسماعیل پیوستند. [۳۵][۳۶] بزرگان قاجار در دولت صفوی موقعیتی ممتاز داشتند. [۳۷] | ||
شکست حاکم اورفه | =شکست حاکم اورفه= | ||
اچه/ دراجه سلطان قاجار، حاکم اورفه، در سال ۹۲۰ سلطانمراد (آخرین پادشاه آققوینلو) را که به سلطانسلیم پیوسته بود، در جنگی از پای درآورد و از شاهاسماعیل لقب قدورمش/ قودرمش سلطان گرفت. [۳۸][۳۹] او تا سال ۹۴۰ زنده بود و در جنگ با اولامه سلطان تکلو شرکت داشت. [۴۰] نارینبیگ قاجار، که از متحدان کوچکسلطان استاجلو از مخالفان دیوسلطان روملو بود، در ۹۳۱ کشته شد. [۴۱] | اچه/ دراجه سلطان قاجار، حاکم اورفه، در سال ۹۲۰ سلطانمراد (آخرین پادشاه آققوینلو) را که به سلطانسلیم پیوسته بود، در جنگی از پای درآورد و از شاهاسماعیل لقب قدورمش/ قودرمش سلطان گرفت. [۳۸][۳۹] او تا سال ۹۴۰ زنده بود و در جنگ با اولامه سلطان تکلو شرکت داشت. [۴۰] نارینبیگ قاجار، که از متحدان کوچکسلطان استاجلو از مخالفان دیوسلطان روملو بود، در ۹۳۱ کشته شد. [۴۱] | ||
بداغ قاجار حاکم قندهار | =بداغ قاجار حاکم قندهار= | ||
بداغ قاجار در ۹۴۳ حاکم قندهار شد و در ۹۴۴ آن شهر را به کامرانمیرزا، پسر ظهیرالدین بابر، تسلیم کرد. وی در ۹۵۱ همراه همایون، پادشاه هندوستان، که از بیم مخالفان به ایران پناه آورده بود، به قندهار رفت و بار دیگر حاکم آن شهر شد، اما همایون پادشاه این شهر را تصرف کرد و بوداقخان قندهار را ترک گفت. وی بعداً حاکم نیشابور شد و در جنگی با ازبکان مهاجم، پیروز شد. [۴۲][۴۳][۴۴][۴۵][۴۶] ابوالقاسم قاجار (متوفی ۹۵۱) تا زمان مرگ، خلیفةالخلفای صوفیان صفوی بود. [۴۷] ابراهیم سلطان زیاداوغلی، بیگلربیگی قراباغ، در خدمت سلطانعلیمیرزا (پسر شاهطهماسب) بود. در زمان سلطنت شاهاسماعیل دوم، قاجارها این شاهزاده را را کور کردند. [۴۸] | بداغ قاجار در ۹۴۳ حاکم قندهار شد و در ۹۴۴ آن شهر را به کامرانمیرزا، پسر ظهیرالدین بابر، تسلیم کرد. وی در ۹۵۱ همراه همایون، پادشاه هندوستان، که از بیم مخالفان به ایران پناه آورده بود، به قندهار رفت و بار دیگر حاکم آن شهر شد، اما همایون پادشاه این شهر را تصرف کرد و بوداقخان قندهار را ترک گفت. وی بعداً حاکم نیشابور شد و در جنگی با ازبکان مهاجم، پیروز شد. [۴۲][۴۳][۴۴][۴۵][۴۶] ابوالقاسم قاجار (متوفی ۹۵۱) تا زمان مرگ، خلیفةالخلفای صوفیان صفوی بود. [۴۷] ابراهیم سلطان زیاداوغلی، بیگلربیگی قراباغ، در خدمت سلطانعلیمیرزا (پسر شاهطهماسب) بود. در زمان سلطنت شاهاسماعیل دوم، قاجارها این شاهزاده را را کور کردند. [۴۸] | ||
قباد خان قاجار | =قباد خان قاجار= | ||
قبادخان قاجار، فرزند بوداقخان و حاکم سبزوار، در سالهای اول سلطنت شاه محمد خدابنده در ۹۸۸ به علیقلیخان شاملو، حاکم هرات و سرپرست عباسمیرزا (بعداً شاهعباس)، پیوست و یکی از جنگهای علیقلیخان و نیروهای وفادار به شاهعباس، در ۹۹۰ کشته شد. [۴۹][۵۰][۵۱][۵۲] امامقلیخان، فرزند قبادخان و حاکم سبزوار، در ۹۹۷ عزل شد و در مخالفت با شاهعباس، به بوداقخان چگینی [۵۳] پیوست. [۵۴][۵۵] قاجارهای گنجه و قراباغ در دورۀ سلطنت شاهمحمد خدابنده، مأمور مقابله با حملات عثمانیان شدند [۵۶] و بسیاری از آنان در ۹۹۶، بر اثر حملات عثمانیان، به ارسباران مهاجرت کردند. [۵۷] در ۱۰۱۲ـ۱۰۱۳، حسینخان زیاداوغلی، حاکم استرآباد، برای شرکت در جنگ با عثمانیان، با اتباع خود به آذربایجان بازگشت و به فرمان شاهعباس بار دیگر حاکم گنجه و قراباغ شد. [۵۸] | قبادخان قاجار، فرزند بوداقخان و حاکم سبزوار، در سالهای اول سلطنت شاه محمد خدابنده در ۹۸۸ به علیقلیخان شاملو، حاکم هرات و سرپرست عباسمیرزا (بعداً شاهعباس)، پیوست و یکی از جنگهای علیقلیخان و نیروهای وفادار به شاهعباس، در ۹۹۰ کشته شد. [۴۹][۵۰][۵۱][۵۲] امامقلیخان، فرزند قبادخان و حاکم سبزوار، در ۹۹۷ عزل شد و در مخالفت با شاهعباس، به بوداقخان چگینی [۵۳] پیوست. [۵۴][۵۵] قاجارهای گنجه و قراباغ در دورۀ سلطنت شاهمحمد خدابنده، مأمور مقابله با حملات عثمانیان شدند [۵۶] و بسیاری از آنان در ۹۹۶، بر اثر حملات عثمانیان، به ارسباران مهاجرت کردند. [۵۷] در ۱۰۱۲ـ۱۰۱۳، حسینخان زیاداوغلی، حاکم استرآباد، برای شرکت در جنگ با عثمانیان، با اتباع خود به آذربایجان بازگشت و به فرمان شاهعباس بار دیگر حاکم گنجه و قراباغ شد. [۵۸] | ||
حاکم ایروان | =حاکم ایروان= | ||
امیرگونهخان قاجار ایروانی، ملقب به سارواصلان، نیز که از فرماندهان جنگ با عثمانیان بود، به حکومت چخورسعد (ایروان) منصوب شد و پس از کشته شدن او در ۱۰۳۴، پسرش طهماسبقلیخان به حکومت رسید. [۵۹][۶۰][۶۱][۶۲] طهماسبقلیخان در ۱۰۴۵ و پس از چند روز مقاومت در برابر قوای سلطان مراد چهارم، پادشاه عثمانی، ایروان را تسلیم کرد و با خانواده و اتباعش به استانبول انتقال یافت [۶۳]و بهتدریج یکی از دوستان بسیار نزدیک سلطانمراد شد. به دستور سلطان ابراهیم، جانشین سلطانمراد، او را در حضور سفیر شاهعباس دوم اعدام کردند.[۶۴][۶۵][۶۶] برادر طهماسبقلی خان، گلابیبیگ مشهور به آقاسیخان، نیز در جریان مجازات قاتلان ساروتقی اعتمادالدوله، در ۱۰۵۵ اعدام شد [۶۷][۶۸] عباسقلیخان قاجار در ۱۰۷۴ بیگلربیگی ایروان بود و برادرزادهاش، رضاقلیخان، در همان سال دواتدارشاه عباس دوم شد. [۶۹] | امیرگونهخان قاجار ایروانی، ملقب به سارواصلان، نیز که از فرماندهان جنگ با عثمانیان بود، به حکومت چخورسعد (ایروان) منصوب شد و پس از کشته شدن او در ۱۰۳۴، پسرش طهماسبقلیخان به حکومت رسید. [۵۹][۶۰][۶۱][۶۲] طهماسبقلیخان در ۱۰۴۵ و پس از چند روز مقاومت در برابر قوای سلطان مراد چهارم، پادشاه عثمانی، ایروان را تسلیم کرد و با خانواده و اتباعش به استانبول انتقال یافت [۶۳]و بهتدریج یکی از دوستان بسیار نزدیک سلطانمراد شد. به دستور سلطان ابراهیم، جانشین سلطانمراد، او را در حضور سفیر شاهعباس دوم اعدام کردند.[۶۴][۶۵][۶۶] برادر طهماسبقلی خان، گلابیبیگ مشهور به آقاسیخان، نیز در جریان مجازات قاتلان ساروتقی اعتمادالدوله، در ۱۰۵۵ اعدام شد [۶۷][۶۸] عباسقلیخان قاجار در ۱۰۷۴ بیگلربیگی ایروان بود و برادرزادهاش، رضاقلیخان، در همان سال دواتدارشاه عباس دوم شد. [۶۹] | ||
انتقال قاجارها به مرو | =انتقال قاجارها به مرو= | ||
در دورۀ سلطنت شاهصفی و شاهعباس دوم، قاجارهای مرو– که در زمان شاهعباس اول به استرآباد و مرو انتقال یافته بودند– اعتبار بیشتری داشتند. جریان انتقال قاجارها به مرو مبهم است و اسکندرمنشی [۷۰]تنها به حکومت محرابخان /مهرابخان قاجار قراباغی بر مرو از سال ۱۰۱۷ تا ۱۰۳۲ اشاره کرده است. | در دورۀ سلطنت شاهصفی و شاهعباس دوم، قاجارهای مرو– که در زمان شاهعباس اول به استرآباد و مرو انتقال یافته بودند– اعتبار بیشتری داشتند. جریان انتقال قاجارها به مرو مبهم است و اسکندرمنشی [۷۰]تنها به حکومت محرابخان /مهرابخان قاجار قراباغی بر مرو از سال ۱۰۱۷ تا ۱۰۳۲ اشاره کرده است. | ||
حکومت در مرو | =حکومت در مرو= | ||
در اوایل سلطنت شاهصفی، محرابخان قاجار حاکم مرو بود و پسرش مرتضی قلیخان، داروغۀ قزوین، در ۱۰۴۲ به حکومت مرو رسید و در زمان سلطنت شاهعباس دوم، قورچیباشی و سپهسالار ایران شد و در ۱۰۷۴ بهدستور شاه اعدام گردید [۷۱][۷۲] آخرین حاکم قاجاریۀ مرو بیرامعلیخان عزالدینلو (عضدانلو) بود که در سالهای اول قرن سیزدهم در جنگ با امیر بخارا کشته شد. محمدحسینخان معروف به خان مروی، از رجال برجستۀ دربار فتحعلیشاه، فرزند او بود. [۷۳] | در اوایل سلطنت شاهصفی، محرابخان قاجار حاکم مرو بود و پسرش مرتضی قلیخان، داروغۀ قزوین، در ۱۰۴۲ به حکومت مرو رسید و در زمان سلطنت شاهعباس دوم، قورچیباشی و سپهسالار ایران شد و در ۱۰۷۴ بهدستور شاه اعدام گردید [۷۱][۷۲] آخرین حاکم قاجاریۀ مرو بیرامعلیخان عزالدینلو (عضدانلو) بود که در سالهای اول قرن سیزدهم در جنگ با امیر بخارا کشته شد. محمدحسینخان معروف به خان مروی، از رجال برجستۀ دربار فتحعلیشاه، فرزند او بود. [۷۳] | ||
تجزیه دولت تیموریان | =تجزیه دولت تیموریان= | ||
اولین آثار تجزیه دولت تیموری از آذربایجان شروع میشود ترکمانان آق قویونلو و قراقویونلو تمام کوشش و نیروی خود را برای تسلط بر آذربایجان و قفقازیه به کار انداختند و اندکی بعد قدرتهای نظامی قابل ملاحظهای از اجتماع قبایل ترک و تاتار در ترکستان غربی و دشتهای جنوب روسیه و شمال قفقازیه به وجود آمد که برای نفوذ به خاک ایران، سلاطین صفویه را در فشار قرار داده و موجب جنگهای خونین و کشمکشهای دائمی گردید. [۷۴] | اولین آثار تجزیه دولت تیموری از آذربایجان شروع میشود ترکمانان آق قویونلو و قراقویونلو تمام کوشش و نیروی خود را برای تسلط بر آذربایجان و قفقازیه به کار انداختند و اندکی بعد قدرتهای نظامی قابل ملاحظهای از اجتماع قبایل ترک و تاتار در ترکستان غربی و دشتهای جنوب روسیه و شمال قفقازیه به وجود آمد که برای نفوذ به خاک ایران، سلاطین صفویه را در فشار قرار داده و موجب جنگهای خونین و کشمکشهای دائمی گردید. [۷۴] | ||
تقسیم قاجارها | =تقسیم قاجارها= | ||
شاه عباس صفوی، قاجارها را به سه گروه تقسیم کرد. گروهی را به نواحی مرو و شمال خراسان فرستاد تا در برابر حملههای ازبکان و ترکمانان، مقاومت کنند، گروه دیگری را در حدود قراباغ و شمال رودارس در مقابل طوایف لزگی قرار داد و دسته سوم را در گرگان استرآباد در قلعه مبارک آباد که در کنار گرگان بود جای داد. | شاه عباس صفوی، قاجارها را به سه گروه تقسیم کرد. گروهی را به نواحی مرو و شمال خراسان فرستاد تا در برابر حملههای ازبکان و ترکمانان، مقاومت کنند، گروه دیگری را در حدود قراباغ و شمال رودارس در مقابل طوایف لزگی قرار داد و دسته سوم را در گرگان استرآباد در قلعه مبارک آباد که در کنار گرگان بود جای داد. | ||
در مبارک آباد جمعی که به سوی "فرازقلعه" جای گرفتند ملقب به قاجار "یخاریباش" شدند و آن گروه که بر "فرودقلعه" بودند "اشاقهباش" نام گرفتند. قبیله قاجار بعد از ورود به استرآباد بر سر محل سکونت، به کشمکش و نزاع پرداختند. [۷۵] سران ایل حد فاصلی برای حوزه سکونت و چراگاه احشام تعیین کردند که جریان رود گرگان شاخص آن بود. بدین ترتیب عدهای از قبایل قاجار در حوزه بالای رود گرگان و عده دیگر در پایین رود گرگان، ساکن و در آن زمان دسته اول به یخاریباش و دسته دوم به اشاقهباش معروف شدند. | در مبارک آباد جمعی که به سوی "فرازقلعه" جای گرفتند ملقب به قاجار "یخاریباش" شدند و آن گروه که بر "فرودقلعه" بودند "اشاقهباش" نام گرفتند. قبیله قاجار بعد از ورود به استرآباد بر سر محل سکونت، به کشمکش و نزاع پرداختند. [۷۵] سران ایل حد فاصلی برای حوزه سکونت و چراگاه احشام تعیین کردند که جریان رود گرگان شاخص آن بود. بدین ترتیب عدهای از قبایل قاجار در حوزه بالای رود گرگان و عده دیگر در پایین رود گرگان، ساکن و در آن زمان دسته اول به یخاریباش و دسته دوم به اشاقهباش معروف شدند. | ||
خط ۷۷: | خط ۵۵: | ||
یکی دیگر از طوایف قاجار، شاه بوداغلوها بودند. [۸۵] اعتمادالسلطنه خاندانهای حاجی مهدیقلیخانی و قزلایاغ را نیز در ضمن طوایف قاجار قرار داده است. [۸۶] در میان اینان، عزالدینلوها از بقیه بزرگتر و قویتر بودند. [۸۷] در جنگهای صفیقلیخان ترکستاناوغلی (معروف به دیوانه) با ازبکان در ۱۱۲۹، قاجارهای استرآبادی شجاعت بسیاری از خود نشان دادند، اما به سبب بیاعتنایی صفیقلیخان به نقش آنان در پیروزی، هنگام رویارویی او با اسدالله خان ابدالی، حاکم هرات، از اردوی او کناره گرفتند و سبب شکست قزلباشان شدند و پس از اینکه صفیقلیخان کشته شد، بخشی از اموال اردو را تصرف کردند و به استرآباد بازگشتند. [۸۸][۸۹] ریاست قاجارهای استرآباد از آغاز با خانهای یوخاریباش بود، اما فتحعلیخان قاجار در این سالها سیطرۀ خانهای یوخاریباش را برانداخت و خود به ریاست قاجارها رسید. [۹۰][۹۱] پس از کشته شدن فتحعلیخان قاجار، قاجارهای استرآباد از شاهطهماسب روی گرداندند و به استرآباد بازگشتند. [۹۲] پس از انقراض صفویه، طوایف قاجار به خدمت نادر پیوستند و در اغلب جنگهای او شرکت داشتند، از جمله در جنگ با عثمانیها، تصرف هرات و قندهار و جنگهای داغستان [۹۳][۹۴][۹۵][۹۶][۹۷] محمدخان قجر ایروانی (از قاتلان نادرشاه) [۹۸][۹۹] و افرادی چون نیازقلیبیگ و محمدحسین خان از سرداران دورۀ نادرشاه بودند [۱۰۰][۱۰۱] در این دوره، قلمرو حکومت موروثی قاجارهای گنجه و قراباغ، به سبب بدگمانیهای نادرشاه به آنان، کاهش یافت و محدود به ولایت گنجه شد. [۱۰۲] حسینعلیخان قاجار افشار ایروانی پس از قتل نادر، حکومت کوچکی در ایروان برپا کرد و پس از وی، پسرش محمدخان قاجار در ۱۲۱۹ حاکم ایروان شد. در این سال عباسمیرزا نایبالسلطنه، از بیم همکاری محمدخان قاجار (حاکم ایروان) با ارتش روسیه، حکومت او را برانداخت. [۱۰۳][۱۰۴][۱۰۵] در اواخر سلطنت نادر، گروههایی از قاجارهای استرآباد به محمدحسنخان قاجار پیوستند و در تصرف کوتاهمدت شهر استرآباد او را یاری کردند [۱۰۶][۱۰۷] | یکی دیگر از طوایف قاجار، شاه بوداغلوها بودند. [۸۵] اعتمادالسلطنه خاندانهای حاجی مهدیقلیخانی و قزلایاغ را نیز در ضمن طوایف قاجار قرار داده است. [۸۶] در میان اینان، عزالدینلوها از بقیه بزرگتر و قویتر بودند. [۸۷] در جنگهای صفیقلیخان ترکستاناوغلی (معروف به دیوانه) با ازبکان در ۱۱۲۹، قاجارهای استرآبادی شجاعت بسیاری از خود نشان دادند، اما به سبب بیاعتنایی صفیقلیخان به نقش آنان در پیروزی، هنگام رویارویی او با اسدالله خان ابدالی، حاکم هرات، از اردوی او کناره گرفتند و سبب شکست قزلباشان شدند و پس از اینکه صفیقلیخان کشته شد، بخشی از اموال اردو را تصرف کردند و به استرآباد بازگشتند. [۸۸][۸۹] ریاست قاجارهای استرآباد از آغاز با خانهای یوخاریباش بود، اما فتحعلیخان قاجار در این سالها سیطرۀ خانهای یوخاریباش را برانداخت و خود به ریاست قاجارها رسید. [۹۰][۹۱] پس از کشته شدن فتحعلیخان قاجار، قاجارهای استرآباد از شاهطهماسب روی گرداندند و به استرآباد بازگشتند. [۹۲] پس از انقراض صفویه، طوایف قاجار به خدمت نادر پیوستند و در اغلب جنگهای او شرکت داشتند، از جمله در جنگ با عثمانیها، تصرف هرات و قندهار و جنگهای داغستان [۹۳][۹۴][۹۵][۹۶][۹۷] محمدخان قجر ایروانی (از قاتلان نادرشاه) [۹۸][۹۹] و افرادی چون نیازقلیبیگ و محمدحسین خان از سرداران دورۀ نادرشاه بودند [۱۰۰][۱۰۱] در این دوره، قلمرو حکومت موروثی قاجارهای گنجه و قراباغ، به سبب بدگمانیهای نادرشاه به آنان، کاهش یافت و محدود به ولایت گنجه شد. [۱۰۲] حسینعلیخان قاجار افشار ایروانی پس از قتل نادر، حکومت کوچکی در ایروان برپا کرد و پس از وی، پسرش محمدخان قاجار در ۱۲۱۹ حاکم ایروان شد. در این سال عباسمیرزا نایبالسلطنه، از بیم همکاری محمدخان قاجار (حاکم ایروان) با ارتش روسیه، حکومت او را برانداخت. [۱۰۳][۱۰۴][۱۰۵] در اواخر سلطنت نادر، گروههایی از قاجارهای استرآباد به محمدحسنخان قاجار پیوستند و در تصرف کوتاهمدت شهر استرآباد او را یاری کردند [۱۰۶][۱۰۷] | ||
آغاز سلطنت محمدحسن خان | =آغاز سلطنت محمدحسن خان= | ||
او رئیس قبیله ایل قاجار و پسر فتحعلیخان قاجار بود که در اواخر عمر نادر به طرف ایلات یموت گریخت و نادر علیرغم تلاشها، بر وی دست نیافت با مرگ نادر، محمد حسن خان ادعای پادشاهی نمود و سران نادرشاه و سایر مدعیان سلطنت را شکست داد. آزادخان افغان را که بر اصفهان حکومت میکرد فراری داد و در دو نبرد، کریم خان زند را شکست داد و اصفهان را متصرف شد ولی در محاصره شیراز به دلیل پایداری کریم خان مجبور به عقبنشینی شد. محمد حسن خان به سرعت به طرف شمال حرکت کرد و در نزدیکی اشرف مازندران به دست سپاه زند شکست خورد و یکی از سران ایل یخاریباش برای خدمتگزاری به سردار زند (شیخعلی خان زند) محمد حسن قاجار را تقدیم او کرد و اگر هواداری اکثریت مردم از زندیه پیش نمیآمد او حتماً به مقام سلطنت میرسید. [۱۰۸] | او رئیس قبیله ایل قاجار و پسر فتحعلیخان قاجار بود که در اواخر عمر نادر به طرف ایلات یموت گریخت و نادر علیرغم تلاشها، بر وی دست نیافت با مرگ نادر، محمد حسن خان ادعای پادشاهی نمود و سران نادرشاه و سایر مدعیان سلطنت را شکست داد. آزادخان افغان را که بر اصفهان حکومت میکرد فراری داد و در دو نبرد، کریم خان زند را شکست داد و اصفهان را متصرف شد ولی در محاصره شیراز به دلیل پایداری کریم خان مجبور به عقبنشینی شد. محمد حسن خان به سرعت به طرف شمال حرکت کرد و در نزدیکی اشرف مازندران به دست سپاه زند شکست خورد و یکی از سران ایل یخاریباش برای خدمتگزاری به سردار زند (شیخعلی خان زند) محمد حسن قاجار را تقدیم او کرد و اگر هواداری اکثریت مردم از زندیه پیش نمیآمد او حتماً به مقام سلطنت میرسید. [۱۰۸] | ||
خط ۸۶: | خط ۶۲: | ||
پس از کشته شدن محمدحسنخان قاجار در ۱۱۷۲، یوخاریباشها – که عدهای از آنان به دست وی کشته شده بودند – فرصتی برای انتقام یافتند و گروهی از اشاقهباشها را کشتند و بسیاری از آنان ناگزیر به میان ترکمنها گریختند. [۱۰۹][۱۱۰] حسینقلیخان جهانسوز، پسر محمدحسنخان، که با موافقت کریمخان در یکی از قلاع اطراف دامغان ساکن شده بود، سر به شورش برداشت و دامغان و استرآباد را تصرف کرد و سرانجام در ۱۱۹۱ کشته شد. وی گروهی از سران یوخاریباش و جمعی از خانهای کتول را کشت و بر گوکلانها حمله برد و غنایم فراوان به دست آورد و سرانجام، سه تن از مردان طایفۀ ایکدر، از طوایف یموت، او را کشتند. [۱۱۱][۱۱۲] بزرگترین حادثه در تاریخ ایل قاجار، قیام آقامحمدخان، پسر محمدحسنخان، برضد دولت زندیه و تشکیل سلطنت قاجاریه در ۱۲۱۰ بود. وی در ۱۲۱۱ در شهر شوشی قراباغ کشته شد و سلطنت به برادرزادهاش، فتحعلی خان، رسید. [۱۱۳][۱۱۴][۱۱۵][۱۱۶] | پس از کشته شدن محمدحسنخان قاجار در ۱۱۷۲، یوخاریباشها – که عدهای از آنان به دست وی کشته شده بودند – فرصتی برای انتقام یافتند و گروهی از اشاقهباشها را کشتند و بسیاری از آنان ناگزیر به میان ترکمنها گریختند. [۱۰۹][۱۱۰] حسینقلیخان جهانسوز، پسر محمدحسنخان، که با موافقت کریمخان در یکی از قلاع اطراف دامغان ساکن شده بود، سر به شورش برداشت و دامغان و استرآباد را تصرف کرد و سرانجام در ۱۱۹۱ کشته شد. وی گروهی از سران یوخاریباش و جمعی از خانهای کتول را کشت و بر گوکلانها حمله برد و غنایم فراوان به دست آورد و سرانجام، سه تن از مردان طایفۀ ایکدر، از طوایف یموت، او را کشتند. [۱۱۱][۱۱۲] بزرگترین حادثه در تاریخ ایل قاجار، قیام آقامحمدخان، پسر محمدحسنخان، برضد دولت زندیه و تشکیل سلطنت قاجاریه در ۱۲۱۰ بود. وی در ۱۲۱۱ در شهر شوشی قراباغ کشته شد و سلطنت به برادرزادهاش، فتحعلی خان، رسید. [۱۱۳][۱۱۴][۱۱۵][۱۱۶] | ||
حسین قلی خان قاجار | =حسین قلی خان قاجار= | ||
اولین اثر و نتیجه ملایمت طبع و حسن سلوک کریم خان زند با فرزندان خان قاجار به بروز فتنه جهانسوز شاه (حسین قلی خان) انجامید. | اولین اثر و نتیجه ملایمت طبع و حسن سلوک کریم خان زند با فرزندان خان قاجار به بروز فتنه جهانسوز شاه (حسین قلی خان) انجامید. | ||
حسین قلی خان از کریم خان خواست تا او را به حکومت دامغان منصوب کند و برادرش مرتضی قلی خان را نیز به نیابت وی اعزام دارد. وکیل، این تقاضا را پذیرفت و همین که آنان به دامغان رسیدند با ایلات قاجار و ترکمانان روابطی برقرار کردند و سر به طغیان گذاشتند. حسین قلی خان با کمک برادرش بر حاکم مازندران دست یافت و او را به قتل رساند و سلطنت خود را اعلام کرد اما سلطنت او زیاد طول نکشید، وی در برابر سپاه اعزامی زندیه مقاومت نکرد و به گرگان گریخت. [۱۱۷] | حسین قلی خان از کریم خان خواست تا او را به حکومت دامغان منصوب کند و برادرش مرتضی قلی خان را نیز به نیابت وی اعزام دارد. وکیل، این تقاضا را پذیرفت و همین که آنان به دامغان رسیدند با ایلات قاجار و ترکمانان روابطی برقرار کردند و سر به طغیان گذاشتند. حسین قلی خان با کمک برادرش بر حاکم مازندران دست یافت و او را به قتل رساند و سلطنت خود را اعلام کرد اما سلطنت او زیاد طول نکشید، وی در برابر سپاه اعزامی زندیه مقاومت نکرد و به گرگان گریخت. [۱۱۷] | ||
فرصت به قدرت رسیدن قاجار | =فرصت به قدرت رسیدن قاجار= | ||
وفات کریم خان زند، که دوره آرامش و امنیت بینظیری در مدت ۱۰ سال آخر سلطنت خود بوجود آورده بود، هرج و مرج عجیبی در دستگاه حکومت زند ایجاد کرد. از آن میان آقامحمدخان قاجار نیز از شیراز گریخت و به برادران خود در گرگان پیوست. | وفات کریم خان زند، که دوره آرامش و امنیت بینظیری در مدت ۱۰ سال آخر سلطنت خود بوجود آورده بود، هرج و مرج عجیبی در دستگاه حکومت زند ایجاد کرد. از آن میان آقامحمدخان قاجار نیز از شیراز گریخت و به برادران خود در گرگان پیوست. | ||
قاجارها تا قرن دوازدهم | =قاجارها تا قرن دوازدهم= | ||
قاجارها تا قرن دوازدهم در بعضی نواحی ولایت استرآباد پخش شدند و گروههای بزرگی از آنان در همین قرن به شاهرود و دامغان و سمنان و ورامین مهاجرت کردند. [۱۱۸][۱۱۹][۱۲۰][۱۲۱][۱۲۲] پس از تشکیل سلطنت قاجاریه، زندگی عشایری قاجارها به یکجانشینی بدل گردید. [۱۲۳] از جمعیت قاجارها در قرون گذشته اطلاعی در دست نیست، اما ارقامی که محمدحسین مستوفی [۱۲۴][۱۲۵] در دورۀ شاهسلطانحسین صفوی از آنان به دست داده است، صرفنظر از اغراقی که در آن دیده میشود، حاکی از کثرت جمعیت آنان تا پیش از تشکیل سلطنت است. از جمعیت قاجارها در دورۀ محمدشاه و ناصرالدینشاه ارقام متفاوتی به دست داده و آن را بین سیصد تا دو هزار خانوار تخمین زدهاند. [۱۲۶][۱۲۷] قاجارهای استرآباد در طول سلطنت قاجاریه و دستکم تا سالهای انقلاب مشروطیت، یک گروه اجتماعی مشخص به شمار میآمدند و بعضی از آنان از جمله مالکان محلی بودند. [۱۲۸][۱۲۹][۱۳۰][۱۳۱][۱۳۲] اینان در سازمان نظامی منطقه حضور داشتند و یک دستهسوار در اختیار حکومت قرار میدادند. در سالهای آخر سلطنت مظفرالدینشاه و در دورۀ انقلاب مشروطه، ریاست سواران قاجار با نظرعلیخان (صمصاملشکر، سالاراشرف) بود. [۱۳۳][۱۳۴][۱۳۵] قاجارها با وجود دگرگونیهای اساسی خود، در سازمان اداری دورۀ قاجاریه– ظاهراً به ملاحظۀ شأن و مقام طایفۀ سلطنتی– ایلخانی خود را داشتند که به ایلخانیگریهای دیگر ایلات ایران، نظیر بختیاری و قشقایی، هیچ شباهتی نداشت و بیشتر عنوانی تشریفاتی بود که منظور از آن سرپرستی باقیماندگان ایل قاجار و خانوادههای قاجاری ساکن تهران بود. [۱۳۶] اعتمادالسلطنه از این ترتیبات با عنوان «نقابت و ایلخانیگری» یاد کرده است. [۱۳۷] همانگونه که از فهرست ایلخانان قاجار برمیآید، این مقام همواره در اختیار بستگان و خویشاوندان شاه قرار بوده است. [۱۳۸] مشهورترین ایلخان قاجار، که سالها بر این مقام بود، علیرضاخان عضدالملک بود که بنا به ملاحظاتی، در ۱۳۲۷ نایبالسلطنۀ احمدشاه شد و در ۱۳۲۸ در همین مقام درگذشت. [۱۳۹][۱۴۰][۱۴۱][۱۴۲][۱۴۳][۱۴۴] | قاجارها تا قرن دوازدهم در بعضی نواحی ولایت استرآباد پخش شدند و گروههای بزرگی از آنان در همین قرن به شاهرود و دامغان و سمنان و ورامین مهاجرت کردند. [۱۱۸][۱۱۹][۱۲۰][۱۲۱][۱۲۲] پس از تشکیل سلطنت قاجاریه، زندگی عشایری قاجارها به یکجانشینی بدل گردید. [۱۲۳] از جمعیت قاجارها در قرون گذشته اطلاعی در دست نیست، اما ارقامی که محمدحسین مستوفی [۱۲۴][۱۲۵] در دورۀ شاهسلطانحسین صفوی از آنان به دست داده است، صرفنظر از اغراقی که در آن دیده میشود، حاکی از کثرت جمعیت آنان تا پیش از تشکیل سلطنت است. از جمعیت قاجارها در دورۀ محمدشاه و ناصرالدینشاه ارقام متفاوتی به دست داده و آن را بین سیصد تا دو هزار خانوار تخمین زدهاند. [۱۲۶][۱۲۷] قاجارهای استرآباد در طول سلطنت قاجاریه و دستکم تا سالهای انقلاب مشروطیت، یک گروه اجتماعی مشخص به شمار میآمدند و بعضی از آنان از جمله مالکان محلی بودند. [۱۲۸][۱۲۹][۱۳۰][۱۳۱][۱۳۲] اینان در سازمان نظامی منطقه حضور داشتند و یک دستهسوار در اختیار حکومت قرار میدادند. در سالهای آخر سلطنت مظفرالدینشاه و در دورۀ انقلاب مشروطه، ریاست سواران قاجار با نظرعلیخان (صمصاملشکر، سالاراشرف) بود. [۱۳۳][۱۳۴][۱۳۵] قاجارها با وجود دگرگونیهای اساسی خود، در سازمان اداری دورۀ قاجاریه– ظاهراً به ملاحظۀ شأن و مقام طایفۀ سلطنتی– ایلخانی خود را داشتند که به ایلخانیگریهای دیگر ایلات ایران، نظیر بختیاری و قشقایی، هیچ شباهتی نداشت و بیشتر عنوانی تشریفاتی بود که منظور از آن سرپرستی باقیماندگان ایل قاجار و خانوادههای قاجاری ساکن تهران بود. [۱۳۶] اعتمادالسلطنه از این ترتیبات با عنوان «نقابت و ایلخانیگری» یاد کرده است. [۱۳۷] همانگونه که از فهرست ایلخانان قاجار برمیآید، این مقام همواره در اختیار بستگان و خویشاوندان شاه قرار بوده است. [۱۳۸] مشهورترین ایلخان قاجار، که سالها بر این مقام بود، علیرضاخان عضدالملک بود که بنا به ملاحظاتی، در ۱۳۲۷ نایبالسلطنۀ احمدشاه شد و در ۱۳۲۸ در همین مقام درگذشت. [۱۳۹][۱۴۰][۱۴۱][۱۴۲][۱۴۳][۱۴۴] | ||
کوششهای اولیه آقامحمد خان | =کوششهای اولیه آقامحمد خان= | ||
آقا محمدخان در سالهای (۱۱۹۳-۱۱۹۱) ه. ق پس از فرار از شیراز در گرگان و مازندران افراد ایلات قاجار را جمعآوری کرد و با کمک برادر خود جعفر قلی خان در اولین قدم، مدعیان قاجار را از میان برداشت و توانست بر کلیه ایالات شمالی ایران دست یابد. | آقا محمدخان در سالهای (۱۱۹۳-۱۱۹۱) ه. ق پس از فرار از شیراز در گرگان و مازندران افراد ایلات قاجار را جمعآوری کرد و با کمک برادر خود جعفر قلی خان در اولین قدم، مدعیان قاجار را از میان برداشت و توانست بر کلیه ایالات شمالی ایران دست یابد. | ||
لطفعلی خان زند و آقامحمدخان | =لطفعلی خان زند و آقامحمدخان= | ||
لطفعلی خان زند که پس از کشته شدن پدرش جعفرخان (پسر کریم خان زند) در سال ۱۲۰۳ ه. ق زمام امور را به دست گرفت، با آقا محمدخان رو به رو شد. لطفعلی خان زند که رشادت و پایداری زیادی از خود نشان داد، به علت خیانت وزیر خود ابراهیم خان کلانتر که با آقامحمدخان سازش کرده بود در برابر آقا محمدخان شکست خورد. [۱۴۵] | لطفعلی خان زند که پس از کشته شدن پدرش جعفرخان (پسر کریم خان زند) در سال ۱۲۰۳ ه. ق زمام امور را به دست گرفت، با آقا محمدخان رو به رو شد. لطفعلی خان زند که رشادت و پایداری زیادی از خود نشان داد، به علت خیانت وزیر خود ابراهیم خان کلانتر که با آقامحمدخان سازش کرده بود در برابر آقا محمدخان شکست خورد. [۱۴۵] | ||
فاجعه کرمان | =فاجعه کرمان= | ||
در سال ۱۲۰۸ آقا محمدخان به کرمان لشکر کشید و آنجا را تصرف کرد و به علت مساعدت و یاری مردم کرمان با شاهزاده زند (لطفعلیخان)، چنان آتش کینه و غضب خان قاجار را برافروخت که دمار از روزگار مردم آن شهر درآورد و دستور داد تا ۸ هزار نفر از زنان و دختران شهر را میان سپاهیان قاجار تقسیم کنند و عده زیادی را به قتل رساندند. | در سال ۱۲۰۸ آقا محمدخان به کرمان لشکر کشید و آنجا را تصرف کرد و به علت مساعدت و یاری مردم کرمان با شاهزاده زند (لطفعلیخان)، چنان آتش کینه و غضب خان قاجار را برافروخت که دمار از روزگار مردم آن شهر درآورد و دستور داد تا ۸ هزار نفر از زنان و دختران شهر را میان سپاهیان قاجار تقسیم کنند و عده زیادی را به قتل رساندند. | ||
تاجگذاری آقا محمدخان | =تاجگذاری آقا محمدخان= | ||
پس از لشکرکشی او در سال ۱۲۰۹ ه. ق به قفقاز ظاهراً نفوذ او بر قفقاز مسلم شد و در داخل ایران، کلیه امرا و حکام سرکش، یا نابود شده و یا اطاعت و فرمان خان را پذیرفته بودند و جز مشهد و خراسان شمالی که هنوز زیر فرمان شاهرخ میرزای افشار و فرزندش نادرمیرزا بود، در نواحی دیگر، فرمان خان اجرا میشد و خان زمان را برای اعلام مقصود خود مناسب دید در نوروز سال ۱۲۱۰ ه. ق در تهران تاج گذاری کرد و بعد او ۶ نفر از خاندان قاجار به تخت نشسته و به مدت ۱۳۱ سال بر مردم ایران حکومت کردند. [۱۴۶] | پس از لشکرکشی او در سال ۱۲۰۹ ه. ق به قفقاز ظاهراً نفوذ او بر قفقاز مسلم شد و در داخل ایران، کلیه امرا و حکام سرکش، یا نابود شده و یا اطاعت و فرمان خان را پذیرفته بودند و جز مشهد و خراسان شمالی که هنوز زیر فرمان شاهرخ میرزای افشار و فرزندش نادرمیرزا بود، در نواحی دیگر، فرمان خان اجرا میشد و خان زمان را برای اعلام مقصود خود مناسب دید در نوروز سال ۱۲۱۰ ه. ق در تهران تاج گذاری کرد و بعد او ۶ نفر از خاندان قاجار به تخت نشسته و به مدت ۱۳۱ سال بر مردم ایران حکومت کردند. [۱۴۶] | ||
فهرست منابع | =فهرست منابع= | ||
(۱) استرآبادی، میرزامهدی، جهانگشای نادری، چاپ عبدالله انوار، تهران ۱۳۴۱ش. | (۱) استرآبادی، میرزامهدی، جهانگشای نادری، چاپ عبدالله انوار، تهران ۱۳۴۱ش. | ||
خط ۱۷۱: | خط ۱۳۲: | ||
(۴۵) John Malcom, History of Persia, London ۱۸۲۹. | (۴۵) John Malcom, History of Persia, London ۱۸۲۹. | ||
=پانویس= | |||
پانویس |