پرش به محتوا

قاجاریه: تفاوت میان نسخه‌ها

۸ بایت حذف‌شده ،  ‏۲۶ اوت ۲۰۲۱
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۶: خط ۳۶:
در مبارک آباد جمعی که به سوی "فراز‌قلعه" جای گرفتند ملقب به قاجار "یخاری‌باش" شدند و آن گروه که بر "فرود‌قلعه" بودند "اشاقه‌باش" نام گرفتند. قبیله قاجار بعد از ورود به استرآباد بر سر محل سکونت، به کشمکش و نزاع پرداختند. [۷۵] سران ایل حد فاصلی برای حوزه سکونت و چراگاه احشام تعیین کردند که جریان رود گرگان شاخص آن بود. بدین ترتیب عده‌ای از قبایل قاجار در حوزه بالای رود گرگان و عده دیگر در پایین رود گرگان، ساکن و در آن زمان دسته اول به یخاری‌باش و دسته دوم به اشاقه‌باش معروف شدند.
در مبارک آباد جمعی که به سوی "فراز‌قلعه" جای گرفتند ملقب به قاجار "یخاری‌باش" شدند و آن گروه که بر "فرود‌قلعه" بودند "اشاقه‌باش" نام گرفتند. قبیله قاجار بعد از ورود به استرآباد بر سر محل سکونت، به کشمکش و نزاع پرداختند. [۷۵] سران ایل حد فاصلی برای حوزه سکونت و چراگاه احشام تعیین کردند که جریان رود گرگان شاخص آن بود. بدین ترتیب عده‌ای از قبایل قاجار در حوزه بالای رود گرگان و عده دیگر در پایین رود گرگان، ساکن و در آن زمان دسته اول به یخاری‌باش و دسته دوم به اشاقه‌باش معروف شدند.


قاجارهای استرآباد
==قاجارهای استرآباد==
 
قاجارهای استرآباد پس از حضور در این منطقه، در قلعۀ مبارک‌آباد، از ساخته‌های دورۀ شاه‌طهماسب اول، مستقر شدند و از همان زمان به دو گروه یوخاری‌باش (بالاسری) و اشاقه‌باش (پایین‌سری) تقسیم گردیدند. [۷۶][۷۷][۷۸][۷۹] هریک از این دو دسته نیز خود از شش تیره تشکیل می‌شد: خزینه‌دارلو، دولو، سپانلو، قیاخ‌لو/ قایخلو، کُرلو، کهنه‌لو از یوخاری‌باش؛ و داشلو، زیادلو، شامبیاتی، عزالدین‌لو/عضدانلو، قراموسالو، و قوانلو از اشاقه‌باش. [۸۰][۸۱][۸۲]
قاجارهای استرآباد پس از حضور در این منطقه، در قلعۀ مبارک‌آباد، از ساخته‌های دورۀ شاه‌طهماسب اول، مستقر شدند و از همان زمان به دو گروه یوخاری‌باش (بالاسری) و اشاقه‌باش (پایین‌سری) تقسیم گردیدند. [۷۶][۷۷][۷۸][۷۹] هریک از این دو دسته نیز خود از شش تیره تشکیل می‌شد: خزینه‌دارلو، دولو، سپانلو، قیاخ‌لو/ قایخلو، کُرلو، کهنه‌لو از یوخاری‌باش؛ و داشلو، زیادلو، شامبیاتی، عزالدین‌لو/عضدانلو، قراموسالو، و قوانلو از اشاقه‌باش. [۸۰][۸۱][۸۲]


اشاقه‌باش یا قویونلو
==اشاقه‌باش یا قویونلو==
 
دسته اشاقه‌باش از ایل قاجار که پس از کسب قدرت و زمامداری بیشتر به قویونلو معروف شدند هم از حیث مقتضیات محلی و هم از لحاظ حسن خدمت به سلاطین عصر به تدریج قوت گرفتند و در دوران پادشاهی صفویه سلاطین آن سلسله از اختلاف و دو دستگی میان ایلات قاجار استفاده می‌کردند و از وحدت آنان که ممکن بود به شورش و قیام علیه حکومت مرکزی منجر شود جلوگیری می‌کردند.
دسته اشاقه‌باش از ایل قاجار که پس از کسب قدرت و زمامداری بیشتر به قویونلو معروف شدند هم از حیث مقتضیات محلی و هم از لحاظ حسن خدمت به سلاطین عصر به تدریج قوت گرفتند و در دوران پادشاهی صفویه سلاطین آن سلسله از اختلاف و دو دستگی میان ایلات قاجار استفاده می‌کردند و از وحدت آنان که ممکن بود به شورش و قیام علیه حکومت مرکزی منجر شود جلوگیری می‌کردند.
دسته اشاقه‌باش از زمان سلطنت شاه سلیمان صفوی تقریباً مقام اول را نسبت به ایلات شمالی ایران در دستگاه صفویه احراز کرده و اعتماد و علاقه دربار را به خود جلب کرده بودند و بعضی از بزرگان و سران اشاقه‌باش دارای مقام و منصب و دستگاه حکمرانی در حوزه دشت گرگان شدند و خود این امر پیش از پیش کینه و حسد دسته یخاری‌باش یا دولو را نسبت به سران اشاقه‌باش برانگیخته و بعدها موجب کشمکش‌های خونین بین این دو دسته گردید و موسس دولت قاجار را که از سران اشاقه‌باش بود بر آن داشت تا سیاست بی‌رحمانه‌ای را در براندازی ایل دولو پیش گیرد. [۸۳]
دسته اشاقه‌باش از زمان سلطنت شاه سلیمان صفوی تقریباً مقام اول را نسبت به ایلات شمالی ایران در دستگاه صفویه احراز کرده و اعتماد و علاقه دربار را به خود جلب کرده بودند و بعضی از بزرگان و سران اشاقه‌باش دارای مقام و منصب و دستگاه حکمرانی در حوزه دشت گرگان شدند و خود این امر پیش از پیش کینه و حسد دسته یخاری‌باش یا دولو را نسبت به سران اشاقه‌باش برانگیخته و بعدها موجب کشمکش‌های خونین بین این دو دسته گردید و موسس دولت قاجار را که از سران اشاقه‌باش بود بر آن داشت تا سیاست بی‌رحمانه‌ای را در براندازی ایل دولو پیش گیرد. [۸۳]


←← قاجار با طهماسب دوم
===قاجار با طهماسب دوم===
 
پس از شکست شاه سلطان حسین صفوی از سپاه محمود افغان و سقوط پایتخت ایران (اصفهان) در سال ۱۱۳۵ ه. ق وحدت سیاسی و اداری ایران از بین رفت. شاه طهماسب دوم فرزند شاه سلطان حسین که به کمک عده‌ای از فراریان قزلباش و ایلات افشار بر آذربایجان و قزوین و گیلان دست یافته بود، در صدد جلب کمک و مساعدت ایل قاجار در سال ۱۱۳۷ ه. ق عازم گرگان شد.
پس از شکست شاه سلطان حسین صفوی از سپاه محمود افغان و سقوط پایتخت ایران (اصفهان) در سال ۱۱۳۵ ه. ق وحدت سیاسی و اداری ایران از بین رفت. شاه طهماسب دوم فرزند شاه سلطان حسین که به کمک عده‌ای از فراریان قزلباش و ایلات افشار بر آذربایجان و قزوین و گیلان دست یافته بود، در صدد جلب کمک و مساعدت ایل قاجار در سال ۱۱۳۷ ه. ق عازم گرگان شد.
فتحعلی‌خان از سران بزرگ دسته اشاقه‌باش قاجار با زبدگان جنگی ایل خود و عده‌ای از افراد یوخاری‌باش به اردوی طهماسب دوم آمد و مامور فتح تهران شد. فتحعلی‌خان قاجار در این ماموریت شهرتی کسب کرد زیرا با سپاه معدود خود توانست از پیشروی سپاه اشرف افغان به طرف شمال جلوگیری کند و بر اثر همین حسن خدمت از طرف شاه طهماسب دوم به سپهسالاری اردوی پادشاه صفوی منصوب گردید و به این ترتیب برای اولین بار یکی از افراد ایل قاجار بزرگ‌ترین منصب نظامی را در دستگاه صفویه بدست آورد. [۸۴]
فتحعلی‌خان از سران بزرگ دسته اشاقه‌باش قاجار با زبدگان جنگی ایل خود و عده‌ای از افراد یوخاری‌باش به اردوی طهماسب دوم آمد و مامور فتح تهران شد. فتحعلی‌خان قاجار در این ماموریت شهرتی کسب کرد زیرا با سپاه معدود خود توانست از پیشروی سپاه اشرف افغان به طرف شمال جلوگیری کند و بر اثر همین حسن خدمت از طرف شاه طهماسب دوم به سپهسالاری اردوی پادشاه صفوی منصوب گردید و به این ترتیب برای اولین بار یکی از افراد ایل قاجار بزرگ‌ترین منصب نظامی را در دستگاه صفویه بدست آورد. [۸۴]


←← آخر فتحعلی خان
===آخر فتحعلی خان===
 
نادر، نامه‌ای از شاه طهماسب صفوی دریافت کرد که او را به مساعدت با شاهزاده صفوی تشویق می‌کرد و پس از چندبار مکاتبه و مبادله نامه، نادر به اردوی طهماسب پیوست، او در برابر سپهسالار کل اردوی شاه طهماسب روی خوشی نشان نداد و از همان بدو امر فتحعلی‌خان قاجار را مانع پیشرفت مقاصد خود می‌دید. فتحعلی‌خان نیز از پیوستن نادر به اردوی شاه راضی نبود و این دو مرد جاه‌طلب، مبارزه شدیدی را برای بدست آوردن زمام امور آغاز کردند و واقعه لشکرکشی شاه طهماسب به مشهد عرصه خودنمایی برای آن دو سردار و میدان مبارزه قطعی آنان بود در این مبارزه که فتحعلی‌خان قاجار که در برابر هنر نظامی و رشادت نادر مغلوب شده بود قبل از رسیدن اردوی شاه طهماسب به قتل رسید و بیشتر افراد ایل اشاقه‌باش به دستور نادر خلع سلاح و به گرگان روانه شدند. قتل فتحعلی‌خان قاجار یکی از خطاهای سیاسی طهماسب دوم بود، او تصور نمی‌کرد که نادر پس از فتح مشهد و سرکوبی افغان‌ها ادعای تاج و تخت سلطنت داشته باشد.
نادر، نامه‌ای از شاه طهماسب صفوی دریافت کرد که او را به مساعدت با شاهزاده صفوی تشویق می‌کرد و پس از چندبار مکاتبه و مبادله نامه، نادر به اردوی طهماسب پیوست، او در برابر سپهسالار کل اردوی شاه طهماسب روی خوشی نشان نداد و از همان بدو امر فتحعلی‌خان قاجار را مانع پیشرفت مقاصد خود می‌دید. فتحعلی‌خان نیز از پیوستن نادر به اردوی شاه راضی نبود و این دو مرد جاه‌طلب، مبارزه شدیدی را برای بدست آوردن زمام امور آغاز کردند و واقعه لشکرکشی شاه طهماسب به مشهد عرصه خودنمایی برای آن دو سردار و میدان مبارزه قطعی آنان بود در این مبارزه که فتحعلی‌خان قاجار که در برابر هنر نظامی و رشادت نادر مغلوب شده بود قبل از رسیدن اردوی شاه طهماسب به قتل رسید و بیشتر افراد ایل اشاقه‌باش به دستور نادر خلع سلاح و به گرگان روانه شدند. قتل فتحعلی‌خان قاجار یکی از خطاهای سیاسی طهماسب دوم بود، او تصور نمی‌کرد که نادر پس از فتح مشهد و سرکوبی افغان‌ها ادعای تاج و تخت سلطنت داشته باشد.


شاه‌ بوداغلوها
==شاه‌ بوداغلوها==
 
یکی دیگر از طوایف قاجار، شاه‌ بوداغلوها بودند. [۸۵] اعتمادالسلطنه خاندان‌های حاجی‌ مهدی‌قلی‌خانی و قزل‌ایاغ را نیز در ضمن طوایف قاجار قرار داده است. [۸۶] در میان اینان، عزالدین‌لوها از بقیه بزرگ‌تر و قوی‌تر بودند. [۸۷] در جنگ‌های صفی‌قلی‌خان ترکستان‌اوغلی (معروف به دیوانه) با ازبکان در ۱۱۲۹، قاجارهای استرآبادی شجاعت بسیاری از خود نشان دادند، اما به‌ سبب بی‌اعتنایی صفی‌قلی‌خان به نقش آنان در پیروزی، هنگام رویارویی او با اسدالله خان ابدالی، حاکم هرات، از اردوی او کناره گرفتند و سبب شکست قزلباشان شدند و پس از این‌که صفی‌قلی‌خان کشته شد، بخشی از اموال اردو را تصرف کردند و به استرآباد بازگشتند. [۸۸][۸۹] ریاست قاجارهای استرآباد از آغاز با خان‌های یوخاری‌باش بود، اما فتحعلی‌خان قاجار در این سال‌ها سیطرۀ خان‌های یوخاری‌باش را برانداخت و خود به ریاست قاجارها رسید. [۹۰][۹۱] پس از کشته شدن فتحعلی‌خان قاجار، قاجارهای استرآباد از شاه‌طهماسب روی گرداندند و به استرآباد بازگشتند. [۹۲] پس از انقراض صفویه، طوایف قاجار به خدمت نادر پیوستند و در اغلب جنگ‌های او شرکت داشتند، از جمله در جنگ با عثمانی‌ها، تصرف هرات و قندهار و جنگ‌های داغستان [۹۳][۹۴][۹۵][۹۶][۹۷] محمدخان قجر ایروانی (از قاتلان نادرشاه) [۹۸][۹۹] و افرادی چون نیازقلی‌بیگ و محمدحسین خان از سرداران دورۀ نادرشاه بودند [۱۰۰][۱۰۱] در این دوره، قلمرو حکومت موروثی قاجارهای گنجه و قراباغ، به ‌سبب بدگمانی‌های نادرشاه به آنان، کاهش یافت و محدود به ولایت گنجه شد. [۱۰۲] حسینعلی‌خان قاجار افشار ایروانی پس از قتل نادر، حکومت کوچکی در ایروان برپا کرد و پس از وی، پسرش محمدخان قاجار در ۱۲۱۹ حاکم ایروان شد. در این سال عباس‌میرزا نایب‌السلطنه، از بیم همکاری محمدخان قاجار (حاکم ایروان) با ارتش روسیه، حکومت او را برانداخت. [۱۰۳][۱۰۴][۱۰۵] در اواخر سلطنت نادر، گروه‌هایی از قاجارهای استرآباد به محمدحسن‌خان قاجار پیوستند و در تصرف کوتاه‌مدت شهر استرآباد او را یاری کردند [۱۰۶][۱۰۷]
یکی دیگر از طوایف قاجار، شاه‌ بوداغلوها بودند. [۸۵] اعتمادالسلطنه خاندان‌های حاجی‌ مهدی‌قلی‌خانی و قزل‌ایاغ را نیز در ضمن طوایف قاجار قرار داده است. [۸۶] در میان اینان، عزالدین‌لوها از بقیه بزرگ‌تر و قوی‌تر بودند. [۸۷] در جنگ‌های صفی‌قلی‌خان ترکستان‌اوغلی (معروف به دیوانه) با ازبکان در ۱۱۲۹، قاجارهای استرآبادی شجاعت بسیاری از خود نشان دادند، اما به‌ سبب بی‌اعتنایی صفی‌قلی‌خان به نقش آنان در پیروزی، هنگام رویارویی او با اسدالله خان ابدالی، حاکم هرات، از اردوی او کناره گرفتند و سبب شکست قزلباشان شدند و پس از این‌که صفی‌قلی‌خان کشته شد، بخشی از اموال اردو را تصرف کردند و به استرآباد بازگشتند. [۸۸][۸۹] ریاست قاجارهای استرآباد از آغاز با خان‌های یوخاری‌باش بود، اما فتحعلی‌خان قاجار در این سال‌ها سیطرۀ خان‌های یوخاری‌باش را برانداخت و خود به ریاست قاجارها رسید. [۹۰][۹۱] پس از کشته شدن فتحعلی‌خان قاجار، قاجارهای استرآباد از شاه‌طهماسب روی گرداندند و به استرآباد بازگشتند. [۹۲] پس از انقراض صفویه، طوایف قاجار به خدمت نادر پیوستند و در اغلب جنگ‌های او شرکت داشتند، از جمله در جنگ با عثمانی‌ها، تصرف هرات و قندهار و جنگ‌های داغستان [۹۳][۹۴][۹۵][۹۶][۹۷] محمدخان قجر ایروانی (از قاتلان نادرشاه) [۹۸][۹۹] و افرادی چون نیازقلی‌بیگ و محمدحسین خان از سرداران دورۀ نادرشاه بودند [۱۰۰][۱۰۱] در این دوره، قلمرو حکومت موروثی قاجارهای گنجه و قراباغ، به ‌سبب بدگمانی‌های نادرشاه به آنان، کاهش یافت و محدود به ولایت گنجه شد. [۱۰۲] حسینعلی‌خان قاجار افشار ایروانی پس از قتل نادر، حکومت کوچکی در ایروان برپا کرد و پس از وی، پسرش محمدخان قاجار در ۱۲۱۹ حاکم ایروان شد. در این سال عباس‌میرزا نایب‌السلطنه، از بیم همکاری محمدخان قاجار (حاکم ایروان) با ارتش روسیه، حکومت او را برانداخت. [۱۰۳][۱۰۴][۱۰۵] در اواخر سلطنت نادر، گروه‌هایی از قاجارهای استرآباد به محمدحسن‌خان قاجار پیوستند و در تصرف کوتاه‌مدت شهر استرآباد او را یاری کردند [۱۰۶][۱۰۷]


خط ۶۱: خط ۵۶:
او رئیس قبیله ایل قاجار و پسر فتحعلی‌خان قاجار بود که در اواخر عمر نادر به طرف ایلات یموت گریخت و نادر علی‌رغم تلاش‌ها، بر وی دست نیافت با مرگ نادر، محمد حسن خان ادعای پادشاهی نمود و سران نادرشاه و سایر مدعیان سلطنت را شکست داد. آزادخان افغان را که بر اصفهان حکومت می‌کرد فراری داد و در دو نبرد، کریم خان زند را شکست داد و اصفهان را متصرف شد ولی در محاصره شیراز به دلیل پایداری کریم خان مجبور به عقب‌نشینی شد. محمد حسن خان به سرعت به طرف شمال حرکت کرد و در نزدیکی اشرف مازندران به دست سپاه زند شکست خورد و یکی از سران ایل یخاری‌باش برای خدمت‌گزاری به سردار زند (شیخعلی خان زند) محمد حسن قاجار را تقدیم او کرد و اگر هواداری اکثریت مردم از زندیه پیش نمی‌آمد او حتماً به مقام سلطنت می‌رسید. [۱۰۸]
او رئیس قبیله ایل قاجار و پسر فتحعلی‌خان قاجار بود که در اواخر عمر نادر به طرف ایلات یموت گریخت و نادر علی‌رغم تلاش‌ها، بر وی دست نیافت با مرگ نادر، محمد حسن خان ادعای پادشاهی نمود و سران نادرشاه و سایر مدعیان سلطنت را شکست داد. آزادخان افغان را که بر اصفهان حکومت می‌کرد فراری داد و در دو نبرد، کریم خان زند را شکست داد و اصفهان را متصرف شد ولی در محاصره شیراز به دلیل پایداری کریم خان مجبور به عقب‌نشینی شد. محمد حسن خان به سرعت به طرف شمال حرکت کرد و در نزدیکی اشرف مازندران به دست سپاه زند شکست خورد و یکی از سران ایل یخاری‌باش برای خدمت‌گزاری به سردار زند (شیخعلی خان زند) محمد حسن قاجار را تقدیم او کرد و اگر هواداری اکثریت مردم از زندیه پیش نمی‌آمد او حتماً به مقام سلطنت می‌رسید. [۱۰۸]


مرگ محمدحسن خان
==مرگ محمدحسن خان==
 
پس از کشته شدن محمدحسن‌خان قاجار در ۱۱۷۲، یوخاری‌باش‌ها – که عده‌ای از آنان به دست وی کشته شده بودند – فرصتی برای انتقام‌ یافتند و گروهی از اشاقه‌باش‌ها را کشتند و بسیاری از آنان ناگزیر به میان ترکمن‌ها گریختند. [۱۰۹][۱۱۰] حسین‌قلی‌خان جهانسوز، پسر محمدحسن‌خان، که با موافقت کریم‌خان در یکی از قلاع اطراف دامغان ساکن شده بود، سر به شورش برداشت و دامغان و استرآباد را تصرف کرد و سرانجام در ۱۱۹۱ کشته شد. وی گروهی از سران یوخاری‌باش و جمعی از خان‌های کتول را کشت و بر گوکلان‌ها حمله برد و غنایم فراوان به‌ دست آورد و سرانجام، سه تن از مردان طایفۀ ایکدر، از طوایف یموت، او را کشتند. [۱۱۱][۱۱۲] بزرگ‌ترین حادثه در تاریخ ایل قاجار، قیام آقامحمدخان، پسر محمدحسن‌خان، برضد دولت زندیه و تشکیل سلطنت قاجاریه در ۱۲۱۰ بود. وی در ۱۲۱۱ در شهر شوشی قراباغ کشته شد و سلطنت به برادرزاده‌اش، فتحعلی‌ خان، رسید. [۱۱۳][۱۱۴][۱۱۵][۱۱۶]
پس از کشته شدن محمدحسن‌خان قاجار در ۱۱۷۲، یوخاری‌باش‌ها – که عده‌ای از آنان به دست وی کشته شده بودند – فرصتی برای انتقام‌ یافتند و گروهی از اشاقه‌باش‌ها را کشتند و بسیاری از آنان ناگزیر به میان ترکمن‌ها گریختند. [۱۰۹][۱۱۰] حسین‌قلی‌خان جهانسوز، پسر محمدحسن‌خان، که با موافقت کریم‌خان در یکی از قلاع اطراف دامغان ساکن شده بود، سر به شورش برداشت و دامغان و استرآباد را تصرف کرد و سرانجام در ۱۱۹۱ کشته شد. وی گروهی از سران یوخاری‌باش و جمعی از خان‌های کتول را کشت و بر گوکلان‌ها حمله برد و غنایم فراوان به‌ دست آورد و سرانجام، سه تن از مردان طایفۀ ایکدر، از طوایف یموت، او را کشتند. [۱۱۱][۱۱۲] بزرگ‌ترین حادثه در تاریخ ایل قاجار، قیام آقامحمدخان، پسر محمدحسن‌خان، برضد دولت زندیه و تشکیل سلطنت قاجاریه در ۱۲۱۰ بود. وی در ۱۲۱۱ در شهر شوشی قراباغ کشته شد و سلطنت به برادرزاده‌اش، فتحعلی‌ خان، رسید. [۱۱۳][۱۱۴][۱۱۵][۱۱۶]


confirmed
۸٬۰۴۸

ویرایش