۸٬۲۰۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
قضا و قدر از عقاید قطعى اسلامى است که در کتاب و سنت وارد شده و دلایل عقلی نیز آن را تأیید مىکند. قضاء بمعناى گذراندن و به پايان رساندن و تقدير بمعناى اندازهگيرى است و از اين روى مرتبه تقدير قبل از مرتبه قضاء خواهد بود. | '''قضا و قدر''' از عقاید قطعى اسلامى است که در کتاب و سنت وارد شده و دلایل عقلی نیز آن را تأیید مىکند. قضاء بمعناى گذراندن و به پايان رساندن و تقدير بمعناى اندازهگيرى است و از اين روى مرتبه تقدير قبل از مرتبه قضاء خواهد بود. | ||
تقدير و قضاء از صفات فعلیه الهی است و براى تعيين جايگاه آنها بايد مراتب فعل را مورد توجه قرار داد. | تقدير و قضاء از صفات فعلیه الهی است و براى تعيين جايگاه آنها بايد مراتب فعل را مورد توجه قرار داد. | ||
خط ۱۴: | خط ۱۴: | ||
=معنای لغوی و اصطلاحی= | =معنای لغوی و اصطلاحی= | ||
واژه قضاء بمعنای گذراندن و به پایان رساندن و یکسره کردن و نیز بمعنای داوری کردن که نوعی یکسره کردن اعتباری است بکار میرود و واژه قدر و تقدیر بمعنای اندازه و اندازهگیری و چیزی را با اندازه معینی ساختن استعمال میشود و گاهی قضاء و قدر بصورت مترادفین بمعنای سرنوشت به کار میرود و گویا نکته استفاده از واژه نوشتن در ترجمه آنها این است که بر حسب تعالیم دینی قضاء و قدر موجودات در کتاب و لوحی نوشته شده است. | واژه قضاء بمعنای گذراندن و به پایان رساندن و یکسره کردن و نیز بمعنای داوری کردن که نوعی یکسره کردن اعتباری است بکار میرود و واژه قدر و تقدیر بمعنای اندازه و اندازهگیری و چیزی را با اندازه معینی ساختن استعمال میشود و گاهی قضاء و قدر بصورت مترادفین بمعنای سرنوشت به کار میرود و گویا نکته استفاده از واژه نوشتن در ترجمه آنها این است که بر حسب تعالیم دینی قضاء و قدر موجودات در کتاب و لوحی نوشته شده است.<ref>سعیدی مهر، محمد، آموزش کلام اسلامی، ج۱، ص ۳۹۹-۳۴۰، قم، موسسه فرهنگی طه، ۱۳۷۷.</ref> | ||
در اصطلاح قدر و تقدیر الهی این است که خداوند برای هر پدیدهای اندازه و حدود کمّی و کیفی و زمانی و مکانی خاصی قرار داده است که تحت تأثیر علل و عوامل تدریجی، تحقق مییابد و قبل از مرحله نهایی، دارای مراتب تدریجی است و شامل مقدمات بعید و متوسط و قریب میشود و با تغییر بعضی از اسباب و شرایط و سقوط آن در یکی از مراحل تغییر مییابد و این تغییر، تغییری در تقدیر بشمار میرود. | در اصطلاح قدر و تقدیر الهی این است که خداوند برای هر پدیدهای اندازه و حدود کمّی و کیفی و زمانی و مکانی خاصی قرار داده است که تحت تأثیر علل و عوامل تدریجی، تحقق مییابد و قبل از مرحله نهایی، دارای مراتب تدریجی است و شامل مقدمات بعید و متوسط و قریب میشود و با تغییر بعضی از اسباب و شرایط و سقوط آن در یکی از مراحل تغییر مییابد و این تغییر، تغییری در تقدیر بشمار میرود. | ||
خط ۲۳: | خط ۲۳: | ||
آیات درباره قضا و قدر بسیار است که ذیلاً به برخی از آنها اشاره میکنیم. | آیات درباره قضا و قدر بسیار است که ذیلاً به برخی از آنها اشاره میکنیم. | ||
قرآن درباره قدر میفرماید: «اِنّا کلَّ شَیء خَلَقْناهُ بِقَدَر؛ | قرآن درباره قدر میفرماید: «اِنّا کلَّ شَیء خَلَقْناهُ بِقَدَر؛<ref>قمر/سوره۵۴، آیه۴۹. </ref> ما هر چیزی را بهاندازه آفریدهایم». | ||
همچنین میفرماید: «وَ اِنْ مِنْ شَیء اِلاّ عِنْدنا خَزائِنُهُ وَما نُنَزِّلُهُ اِلاّ بِقَدَر مَعلْوم؛ | همچنین میفرماید: «وَ اِنْ مِنْ شَیء اِلاّ عِنْدنا خَزائِنُهُ وَما نُنَزِّلُهُ اِلاّ بِقَدَر مَعلْوم؛<ref>حجر/سوره۱۵، آیه۲۱. </ref> چیزی نیست مگر اینکه گنجینههای آن نزد ما است، و ما جز به مقدار معلوم آن را فرو نمیفرستیم». | ||
درباره قضا نیز میفرماید: «وَ اِذا قَضی اَمْراً فَاِنَّما یقُولُ لَهُ کنْ فَیکونُ؛ | درباره قضا نیز میفرماید: «وَ اِذا قَضی اَمْراً فَاِنَّما یقُولُ لَهُ کنْ فَیکونُ؛<ref>بقره/سوره۲، آیه۱۱۷. </ref> هرگاه اراده قطعی خداوند به چیزی تعلق بگیرد، به او میگوید باش، پس آن چیز موجود میشود». | ||
نیز میفرماید: «هُوَ الّذی خَلَقَکمْ مِنْ طین ثُمَّ قَضی اَجَلاً؛ | نیز میفرماید: «هُوَ الّذی خَلَقَکمْ مِنْ طین ثُمَّ قَضی اَجَلاً؛<ref>انعام/سوره۶، آیه۲. </ref> اوست که شما را از خاک آفرید، آنگاه اجلی را مقرر داشت». | ||
با توجه به این آیات و نیز روایات متعددى که در این زمینه وجود دارد، هیچ مسلمانى نمىتواند قضا و قدر را انکار کند. هر چند معرفت تفصیلى به جزئیات مسئله لازم نیست، و اصولاً براى کسانى که آمادگى ذهنى براى فهم این گونه مسائل دقیق ندارند، ورود در آن شایسته نمىباشد، چون چه بسا ممکن است در عقیده خود دچار اشتباه یا تردید شوند و به گمراهی افتند. از این جهت امیر مؤمنان على (علیهالسلام) خطاب به این گروه مىفرماید: «طریقٌ مُظلِمٌ فلا تَسْلُکوه، و بَحرٌ عَمِیقٌ فَلا تَلِجُوه، وسِرُّ اللّهِ فلا تَتَکلَّفُوه؛ | با توجه به این آیات و نیز روایات متعددى که در این زمینه وجود دارد، هیچ مسلمانى نمىتواند قضا و قدر را انکار کند. هر چند معرفت تفصیلى به جزئیات مسئله لازم نیست، و اصولاً براى کسانى که آمادگى ذهنى براى فهم این گونه مسائل دقیق ندارند، ورود در آن شایسته نمىباشد، چون چه بسا ممکن است در عقیده خود دچار اشتباه یا تردید شوند و به گمراهی افتند. از این جهت امیر مؤمنان على (علیهالسلام) خطاب به این گروه مىفرماید: «طریقٌ مُظلِمٌ فلا تَسْلُکوه، و بَحرٌ عَمِیقٌ فَلا تَلِجُوه، وسِرُّ اللّهِ فلا تَتَکلَّفُوه؛<ref>امام علی (علیه السلام)، نهج البلاغه، ص۵۲۶، کلمات قصار ۲۸۷. </ref> راهى است تاریک آن را نپیمایید، دریایى است ژرف در آن وارد نشوید، و راز الهى است خود را در کشف آن به تکلّف نیاندازید. | ||
البته هشدار امام مربوط به کسانى است که توان فهم این گونه معارف دقیق را ندارند، و چه بسا بحث درباره آن مایه گمراهى آنان مىشود. شاهد بر این مطلب آن است که آن حضرت خود در موارد دیگر به تبیین قضا و قدر پرداخته است. | البته هشدار امام مربوط به کسانى است که توان فهم این گونه معارف دقیق را ندارند، و چه بسا بحث درباره آن مایه گمراهى آنان مىشود. شاهد بر این مطلب آن است که آن حضرت خود در موارد دیگر به تبیین قضا و قدر پرداخته است.<ref>صدوق، محمد بن علی، توحید، ص۳۸۰، باب ۶۰، حدیث ۲۸. </ref><ref>امام علی (علیه السلام)، نهج البلاغه، کلمات قصار ۸۸.</ref> لذا ما نیز در حدود معرفت خود با استفاده از قرآن و روایات و با کمک عقل به شرح آن مىپردازیم. | ||
=تبیین فلسفی= | =تبیین فلسفی= | ||
خط ۴۵: | خط ۴۵: | ||
مسلّماً قطعیت یافتن وجود هر شىء بر اساس نظام علت و معلول، در گرو تحقق علت تامه آن شىء است، و از آنجا که نظام علت و معلول به خدا منتهى مىگردد در حقیقت قطعیت هر چیزى مستند به قدرت و مشیت او است. این، قضاى خداوند در مقام فعل و آفرینش است، و علم ازلی خداوند در مورد این حتمیت، قضاى ذاتى خداوند مى باشد. | مسلّماً قطعیت یافتن وجود هر شىء بر اساس نظام علت و معلول، در گرو تحقق علت تامه آن شىء است، و از آنجا که نظام علت و معلول به خدا منتهى مىگردد در حقیقت قطعیت هر چیزى مستند به قدرت و مشیت او است. این، قضاى خداوند در مقام فعل و آفرینش است، و علم ازلی خداوند در مورد این حتمیت، قضاى ذاتى خداوند مى باشد. | ||
آنچه گفته شد مربوط به قضا و قدر تکوینى خداوند ـ اعم از ذاتى و فعلى ـ بود. گاه نیز قضا و قدر مربوط به عالم تشریع است. به این معنى که، اصل تشریع و تکلیف الهى قضاى خداوند بوده، است، و کیفیت و ویژگى آن مانند وجوب و حرمت و غیره نیز تقدیر تشریعى خداوند است. امیرمؤمنان در پاسخ فردى که از حقیقت قضا و قدر سؤال کرد، این مرحله از قضا و قدر را یادآور شد و فرمود: مقصود از قضا و قدر، امر به طاعت و نهى از معصیت، و قدرت بخشیدن به انسان نسبت به انجام کارهاى خوب و ترک کارهاى ناپسند، و توفیقدادن در تقرب به خداوند، و رها کردن گنهکار به حال خود و وعد و وعید است، اینها قضا و قدر خدا در افعال ما است. | آنچه گفته شد مربوط به قضا و قدر تکوینى خداوند ـ اعم از ذاتى و فعلى ـ بود. گاه نیز قضا و قدر مربوط به عالم تشریع است. به این معنى که، اصل تشریع و تکلیف الهى قضاى خداوند بوده، است، و کیفیت و ویژگى آن مانند وجوب و حرمت و غیره نیز تقدیر تشریعى خداوند است. امیرمؤمنان در پاسخ فردى که از حقیقت قضا و قدر سؤال کرد، این مرحله از قضا و قدر را یادآور شد و فرمود: مقصود از قضا و قدر، امر به طاعت و نهى از معصیت، و قدرت بخشیدن به انسان نسبت به انجام کارهاى خوب و ترک کارهاى ناپسند، و توفیقدادن در تقرب به خداوند، و رها کردن گنهکار به حال خود و وعد و وعید است، اینها قضا و قدر خدا در افعال ما است.<ref>صدوق، محمد بن علی، توحید، ص۳۸۰. </ref> | ||
اگر مىبینیم در اینجا امیر مؤمنان على (علیه السلام) در پاسخ سائل، فقط به تشریح قضا و قدر تشریعى اکتفا ورزیده، شاید به پاس رعایت حال سائل یا حضار مجلس بوده است. زیرا در آن روز از قضا و قدر تکوینى و در نتیجه قرار گرفتن افعال انسان در قلمرو قضا و قدر، جبر و سلب اختیار برداشت مى شد، به گواه اینکه حضرت در ذیل حدیث مى فرماید:«وأمّا غیر ذلک فلا تظنّه فانّ الظنّ له مُحبِط للأعمال»: جز این گمان دیگرى مبر، زیرا چنان گمانى مایه حبط عمل مى گردد. مقصود این است که ارزش افعال انسان بر پایه مختار بودن اوست و با فرض جبر در اعمال، این ارزش از بین مىرود. | اگر مىبینیم در اینجا امیر مؤمنان على (علیه السلام) در پاسخ سائل، فقط به تشریح قضا و قدر تشریعى اکتفا ورزیده، شاید به پاس رعایت حال سائل یا حضار مجلس بوده است. زیرا در آن روز از قضا و قدر تکوینى و در نتیجه قرار گرفتن افعال انسان در قلمرو قضا و قدر، جبر و سلب اختیار برداشت مى شد، به گواه اینکه حضرت در ذیل حدیث مى فرماید:«وأمّا غیر ذلک فلا تظنّه فانّ الظنّ له مُحبِط للأعمال»: جز این گمان دیگرى مبر، زیرا چنان گمانى مایه حبط عمل مى گردد. مقصود این است که ارزش افعال انسان بر پایه مختار بودن اوست و با فرض جبر در اعمال، این ارزش از بین مىرود. | ||
خط ۵۳: | خط ۵۳: | ||
۱. ذاتى(علمى) | ۱. ذاتى(علمى) | ||
۲. فعلى(عینی) | ۲. فعلى(عینی)<ref>سبحانی جعفر، درسهای اصول عقائد امامیه، ص۸۴، اصل چهل و هشتم. </ref> | ||
=قضا و قدر علمی و عینی= | =قضا و قدر علمی و عینی= | ||
گاهی تقدیر و قضاء الهی، همانگونه که اشاره شد به معنای علم خدا به فراهم شدن مقدمات و اسباب و شرایط پیدایش پدیدهها و نیز علم به وقوع حتمی آنها به کار میرود که آن را "قضا و قدر علمی" مینامند. و گاهی به معنای انتساب سیر تدریجی پدیدهها و نیز انتساب تحقق عینی آنها به خدای متعال، استعمال میشود و "قضا و قدر عینی یا فعلی" نام میگیرد. | گاهی تقدیر و قضاء الهی، همانگونه که اشاره شد به معنای علم خدا به فراهم شدن مقدمات و اسباب و شرایط پیدایش پدیدهها و نیز علم به وقوع حتمی آنها به کار میرود که آن را ""قضا و قدر علمی"" مینامند. و گاهی به معنای انتساب سیر تدریجی پدیدهها و نیز انتساب تحقق عینی آنها به خدای متعال، استعمال میشود و ""قضا و قدر عینی یا فعلی"" نام میگیرد.<ref>مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش عقاید، ج۱، ص۱۵۲، سازمان تبلیغات، چاپ هفتم، ۱۳۷۰. </ref> | ||
==شبهات و نقد آنها== | ==شبهات و نقد آنها== | ||
خط ۶۳: | خط ۶۳: | ||
۱. خداوند، به همه پدیدهها، و از جمله افعال انسان، قبل از وقوع آنها آگاه است، و علم الهی، خطا بردار نیست. پس ناچار همه حوادث بر طبق علم ازلی الهی، واقع خواهد شد و تخلف از آن، ممکن نیست. پس اختیار و انتخابی هم برای انسان در کار نخواهد بود. | ۱. خداوند، به همه پدیدهها، و از جمله افعال انسان، قبل از وقوع آنها آگاه است، و علم الهی، خطا بردار نیست. پس ناچار همه حوادث بر طبق علم ازلی الهی، واقع خواهد شد و تخلف از آن، ممکن نیست. پس اختیار و انتخابی هم برای انسان در کار نخواهد بود. | ||
علم الهی به هر حادثهای آن چنان که واقع میشود تعلّق گرفته است و افعال اختیاری انسان هم به "وصف اختیاری بودن" (مرتبط با اراده و اختیار وی) برای خدای متعال معلوم است پس اگر به وصف جبری بودن (و صرف نظر از اراده و اختیار او) تحقق یابد برخلاف علم الهی، واقع میشود. | علم الهی به هر حادثهای آن چنان که واقع میشود تعلّق گرفته است و افعال اختیاری انسان هم به ""وصف اختیاری بودن"" (مرتبط با اراده و اختیار وی) برای خدای متعال معلوم است پس اگر به وصف جبری بودن (و صرف نظر از اراده و اختیار او) تحقق یابد برخلاف علم الهی، واقع میشود.<ref>مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش عقاید، ص۱۴۷. </ref><ref>سعیدی مهر، محمد، آموزش کلام اسلامی، ج۱، ص۳۵۴-۳۵۵-۳۴۲، مرکز جهانی علوم اسلامی، قم، ۱۳۷۷، اول.</ref><ref>سعیدی مهر، محمد، آموزش کلام اسلامی، ج۱، ص۳۴۲، مرکز جهانی علوم اسلامی، قم، ۱۳۷۷، اول.</ref><ref>طباطبایی، محمدحسین، نهایه الحکمه، ص۳۵۰، موسسه نشر اسلامی، قم، ۱۴۰۴ه ق. </ref> | ||
۲. خداوند وجود پدیدهها را از آغاز پیدایش تا دوران شکوفایی و تا پایان عمر تحت تدبیر حکیمانه دارد و پیدایش هر چیزی از جمله رفتار انسانها مستند به تقدیر و قضاء الهی است، در این صورت اگر کار انسان، واقعاٌ اختیاری و مستند به اراده اوست دیگر نباید مستند به اراده و قضاء الهی باشد و اگر مستند به قضا و قدر الهی است دیگر نباید تابع اختیار و انتخاب انسان باشد، پس جبر بر رفتار او حاکم است نه اختیار. | ۲. خداوند وجود پدیدهها را از آغاز پیدایش تا دوران شکوفایی و تا پایان عمر تحت تدبیر حکیمانه دارد و پیدایش هر چیزی از جمله رفتار انسانها مستند به تقدیر و قضاء الهی است، در این صورت اگر کار انسان، واقعاٌ اختیاری و مستند به اراده اوست دیگر نباید مستند به اراده و قضاء الهی باشد و اگر مستند به قضا و قدر الهی است دیگر نباید تابع اختیار و انتخاب انسان باشد، پس جبر بر رفتار او حاکم است نه اختیار. | ||
پاسخ صحیح به این شبهه متوقف بر فهمیدن این نکته است که اراده الهی و اراده انسان در عرض هم و مانعة الجمع نیستند بلکه در طول هم میباشند مانند تاثیر اراده انسان بر روی کلید در باز کردن قفل در یا قلم در نوشتن. بنابراین تاثیر اراده انسان به عنوان آخرین جزء به وجود آمدن فعل منافاتی با استناد وجود همه اجزاء بوجود آورنده فعل از جمله اراده انسان به خدای متعال ندارد و وجود جهان و انسان و همه مراتب وجودی او از جمله افعالش تحت قدرت خداوند بوده و همواره به آنها وجود میبخشد و پیوسته به خداوند نیازمند بوده و از او همه صفات، ویژگیها و حدود مشخصات خود را دریافت میکنند پس فعل انسان هم مستند به خداوند است هم مستند به انسان و اراده انسان مانند اصل وجودش که وابسته به اراده الهی است. | پاسخ صحیح به این شبهه متوقف بر فهمیدن این نکته است که اراده الهی و اراده انسان در عرض هم و مانعة الجمع نیستند بلکه در طول هم میباشند مانند تاثیر اراده انسان بر روی کلید در باز کردن قفل در یا قلم در نوشتن. بنابراین تاثیر اراده انسان به عنوان آخرین جزء به وجود آمدن فعل منافاتی با استناد وجود همه اجزاء بوجود آورنده فعل از جمله اراده انسان به خدای متعال ندارد و وجود جهان و انسان و همه مراتب وجودی او از جمله افعالش تحت قدرت خداوند بوده و همواره به آنها وجود میبخشد و پیوسته به خداوند نیازمند بوده و از او همه صفات، ویژگیها و حدود مشخصات خود را دریافت میکنند پس فعل انسان هم مستند به خداوند است هم مستند به انسان و اراده انسان مانند اصل وجودش که وابسته به اراده الهی است.<ref>مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش عقاید، ص۱۵۳. </ref> | ||
بنابراین، تعیین خصوصیات افعال اختیاری (تقدیر عینی) و تعیین بخشیدن و ایجاب آن (قضای عینی) به هیچ وجه مستلزم طرد و سلب اختیار نیست بلکه با آن همراه است و از مجرای آن گذر میکند. | بنابراین، تعیین خصوصیات افعال اختیاری (تقدیر عینی) و تعیین بخشیدن و ایجاب آن (قضای عینی) به هیچ وجه مستلزم طرد و سلب اختیار نیست بلکه با آن همراه است و از مجرای آن گذر میکند.<ref>سعیدی مهر، محمد، آموزش کلام اسلامی، ج۱، ص۳۴۳، مرکز جهانی علوم اسلامی، قم، ۱۳۷۷، اول.</ref><ref>طباطبایی، محمدحسین، نهایه الحکمه، ص۲۹۵، موسسه نشر اسلامی، قم، ۱۴۰۴ه ق.</ref> | ||
=مراتب فعل= | =مراتب فعل= | ||
خط ۸۹: | خط ۸۹: | ||
==بررسی آیه کن فیکون== | ==بررسی آیه کن فیکون== | ||
اینک با توجه به مقدمات مذکور این آیه شریفه را مورد دقت قرار میدهیم «و اذا قضی امرا فانما یقول له کن فیکون؛ | اینک با توجه به مقدمات مذکور این آیه شریفه را مورد دقت قرار میدهیم «و اذا قضی امرا فانما یقول له کن فیکون؛<ref>بقره/سوره۲، آیه۱۱۷. </ref> در این آیه کریمه وجود هر مخلوقی که با جمله (فیکون) به آن اشاره شده مترتب بر امر (کن) از ناحیه آفریدگار متعال قرار داده شده که نظیر ترتب وجود بر ایجاد در سخنان حکماء الهی است همچنین ایجاد مترتب بر قضاء الهی دانسته شده که طبعا مقضی بودن نتیجه آن خواهد بود و این دو مفهوم قضاء کردن و مقضی شدن قابل انطباق بر ایجاب و وجوب در کلمات ایشان است و چون ایجاب متوقف بر تمامیت علت است و جزء اخیر از علت فعل اختیاری اراده فاعل میباشد میبایست مرتبه اراده را قبل از مرتبه قضاء بحساب آورد «انما امره اذا اراد شیئا ان یقول له کن فیکون».<ref>یس/سوره۳۶، آیه۸۲. </ref> | ||
نکتهای را که باید در اینجا خاطر نشان کنیم این است فعل و صفات فعلیه از جهت انتساب به خدای متعال منزه از قیود زمانی و مکانی است ولی از جهت انتساب به مخلوقات مادی و تدریجی و زمانمند متصف به اینگونه حدود و قیود میشود پس منافاتی ندارد که ایجاد الهی دفعی و بدون زمان باشد اما وجود مخلوق تدریجی و زمانی باشد دقت شود. | نکتهای را که باید در اینجا خاطر نشان کنیم این است فعل و صفات فعلیه از جهت انتساب به خدای متعال منزه از قیود زمانی و مکانی است ولی از جهت انتساب به مخلوقات مادی و تدریجی و زمانمند متصف به اینگونه حدود و قیود میشود پس منافاتی ندارد که ایجاد الهی دفعی و بدون زمان باشد اما وجود مخلوق تدریجی و زمانی باشد دقت شود. | ||
خط ۱۱۱: | خط ۱۱۱: | ||
لازم به تذکر است که قضاء به این معنی قابل تغییر نخواهد بود و بنا بر این آنچه در روایات شریفه در باره تغییر قضاء وارد شده بمعنای قضاء مرادف با تقدیر است که حتمی بودن و نبودن آن نسبی میباشد. | لازم به تذکر است که قضاء به این معنی قابل تغییر نخواهد بود و بنا بر این آنچه در روایات شریفه در باره تغییر قضاء وارد شده بمعنای قضاء مرادف با تقدیر است که حتمی بودن و نبودن آن نسبی میباشد. | ||
ضمنا روشن شد که تقدیر عینی از آن جهت که مربوط به روابط امکانی پدیدهها است قابل تغییر میباشد و همین تغییر در تقدیرات است که در متون دینی به نام بداء نامیده شده و به لوح محو و اثبات نسبت داده شده است «یمحو الله ما یشاء و یثبت و عندهام الکتاب». | ضمنا روشن شد که تقدیر عینی از آن جهت که مربوط به روابط امکانی پدیدهها است قابل تغییر میباشد و همین تغییر در تقدیرات است که در متون دینی به نام بداء نامیده شده و به لوح محو و اثبات نسبت داده شده است «یمحو الله ما یشاء و یثبت و عندهام الکتاب».<ref>رعد/سوره۱۳، آیه۳۹. </ref> و نیز تقدیر علمی بتبع تقدیر عینی تغییرپذیر است زیرا تقدیر علمی علم به نسبت امکانی و تحقق پدیده بطور مشروط است نه علم به نسبت ضروری و تحقق پدیده بطور مطلق | ||
=فایده بحث= | =فایده بحث= | ||
خط ۱۲۲: | خط ۱۲۲: | ||
و اما از نظر عملی دو فایده مهم بر این اعتقاد مترتب میشود یکی آنکه هنگامی که انسان دانست که همه حوادث جهان بر اساس قضاء و قدر و تدبیر حکیمانه الهی پدید میآید تحمل سختیها و دشواریهای زندگی برای او آسان میشود و در برابر مصائب و حوادث ناگوار خود را نمیبازد بلکه آمادگی خوبی برای کسب ملکات فاضلهای مانند صبر و شکر و توکل و رضا و تسلیم پیدا میکند. | و اما از نظر عملی دو فایده مهم بر این اعتقاد مترتب میشود یکی آنکه هنگامی که انسان دانست که همه حوادث جهان بر اساس قضاء و قدر و تدبیر حکیمانه الهی پدید میآید تحمل سختیها و دشواریهای زندگی برای او آسان میشود و در برابر مصائب و حوادث ناگوار خود را نمیبازد بلکه آمادگی خوبی برای کسب ملکات فاضلهای مانند صبر و شکر و توکل و رضا و تسلیم پیدا میکند. | ||
دوم آنکه به خوشیها و شادیهای زندگی نیز سرمست و مغرور نمیشود و مبتلی به شیفتگی و دلدادگی نسبت به لذایذ دنیا و غفلت از خدا نمیگردد «لکیلا تاسوا علی ما فاتکم و لا تفرحوا بما آتاکم و الله لا یحب کل مختال فخور». | دوم آنکه به خوشیها و شادیهای زندگی نیز سرمست و مغرور نمیشود و مبتلی به شیفتگی و دلدادگی نسبت به لذایذ دنیا و غفلت از خدا نمیگردد «لکیلا تاسوا علی ما فاتکم و لا تفرحوا بما آتاکم و الله لا یحب کل مختال فخور».<ref>حدید/سوره۵۷، آیه۲۳. </ref> | ||
با این همه باید توجه داشت که مسأله قضاء و قدر بصورت نادرستی تفسیر نشود و بهانهای برای تنبلی و راحتطلبی و سلب مسئولیت قرار نگیرد زیرا اینگونه برداشتهای غلط از معارف دینی نهایت آرزوی شیاطین انس و جن و موجب سقوط در خطرناکترین درههای شقاوت و بدبختی دنیا و آخرت است و شاید به همین سبب باشد که در بسیاری از روایات از ورود اشخاص کم استعداد در اینگونه مسائل منع شده است. | با این همه باید توجه داشت که مسأله قضاء و قدر بصورت نادرستی تفسیر نشود و بهانهای برای تنبلی و راحتطلبی و سلب مسئولیت قرار نگیرد زیرا اینگونه برداشتهای غلط از معارف دینی نهایت آرزوی شیاطین انس و جن و موجب سقوط در خطرناکترین درههای شقاوت و بدبختی دنیا و آخرت است و شاید به همین سبب باشد که در بسیاری از روایات از ورود اشخاص کم استعداد در اینگونه مسائل منع شده است. |