۸٬۲۰۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''قضا و قدر''' از عقاید قطعى اسلامى است که در کتاب و سنت وارد شده و دلایل عقلی نیز آن را تأیید مىکند. قضاء بمعناى گذراندن و به پايان رساندن و تقدير بمعناى اندازهگيرى است و از اين روى مرتبه تقدير قبل از مرتبه قضاء خواهد بود. | '''قضا و قدر''' از [[عقاید]] قطعى [[اسلام|اسلامى]] است که در [[قرآن|کتاب]] و [[سنت]] وارد شده و دلایل عقلی نیز آن را تأیید مىکند. قضاء بمعناى گذراندن و به پايان رساندن و تقدير بمعناى اندازهگيرى است و از اين روى مرتبه تقدير قبل از مرتبه قضاء خواهد بود. | ||
تقدير و قضاء از صفات فعلیه الهی است و براى تعيين جايگاه آنها بايد مراتب فعل را مورد توجه قرار داد. | تقدير و قضاء از صفات فعلیه [[خدا|الهی]] است و براى تعيين جايگاه آنها بايد مراتب فعل را مورد توجه قرار داد. | ||
اشكال اصلى در مورد قضاء و قدر الهى اين است كه اگر افعال اختيارى انسان هم مشمول آنها باشد جايى براى انتخاب و اختیار وى باقى نمىماند. در پاسخ این اشکال باید گفت که تعلق اراده و قضا و قدر الهى به افعال انسان در طول تعلق اراده انسان است و با آن مزاحمتى ندارد. | اشكال اصلى در مورد قضاء و قدر الهى اين است كه اگر افعال اختيارى [[انسان]] هم مشمول آنها باشد جايى براى انتخاب و اختیار وى باقى نمىماند. در پاسخ این اشکال باید گفت که تعلق اراده و قضا و قدر الهى به افعال انسان در طول تعلق اراده انسان است و با آن مزاحمتى ندارد. | ||
=مقدمه= | =مقدمه= | ||
یکی از مسائلی که در ادیان آسمانی و بخصوص دین اسلام در زمینه | یکی از مسائلی که در [[ادیان آسمانی]] و بخصوص [[دین]] اسلام در زمینه [[خدا]]شناسی مطرح شده و متکلمین و فلاسفه الهی به تبیین عقلانی و فلسفی آن پرداختهاند مسأله قضاء و قدر است که یکی از پیچیدهترین مسائل الهیات بشمار میرود و محور اصلی غموض آن را رابطه آن با اختیار انسان در فعالیتهای اختیاریش تشکیل میدهد یعنی چگونه میتوان از یک سوی به قضاء و قدر الهی معتقد شد و از سوی دیگر اراده آزاد انسان و نقش آن را در تعیین سرنوشت خودش پذیرفت. | ||
در این جا است که بعضی شمول قضاء و قدر الهی را نسبت به افعال اختیاری انسان پذیرفتهاند ولی اختیار حقیقی انسان را نفی کردهاند و برخی دیگر دایره قضاء و قدر را به امور غیر اختیاری محدود کردهاند و افعال اختیاری انسان را خارج از محدوده قضاء و قدر شمردهاند و گروه سومی در مقام جمع بین شمول قضاء و قدر نسبت به افعال اختیاری انسان و اثبات اختیار و انتخاب وی در تعیین سرنوشت خویش بر آمدهاند و نظرهای گوناگونی را ابراز داشتهاند که بررسی همه آنها در خور کتاب مستقلی است. | در این جا است که بعضی شمول قضاء و قدر الهی را نسبت به افعال اختیاری انسان پذیرفتهاند ولی اختیار حقیقی انسان را نفی کردهاند و برخی دیگر دایره قضاء و قدر را به امور غیر اختیاری محدود کردهاند و افعال اختیاری انسان را خارج از محدوده قضاء و قدر شمردهاند و گروه سومی در مقام جمع بین شمول قضاء و قدر نسبت به افعال اختیاری انسان و اثبات اختیار و انتخاب وی در تعیین سرنوشت خویش بر آمدهاند و نظرهای گوناگونی را ابراز داشتهاند که بررسی همه آنها در خور کتاب مستقلی است. | ||
خط ۲۱: | خط ۲۱: | ||
=آیات درباره قضا و قدر= | =آیات درباره قضا و قدر= | ||
آیات درباره قضا و قدر بسیار است که ذیلاً به برخی از آنها اشاره میکنیم. | [[آیات]] درباره قضا و قدر بسیار است که ذیلاً به برخی از آنها اشاره میکنیم. | ||
قرآن درباره قدر میفرماید: «اِنّا کلَّ شَیء خَلَقْناهُ بِقَدَر؛<ref>قمر/سوره۵۴، آیه۴۹. </ref> ما هر چیزی را بهاندازه آفریدهایم». | [[قرآن]] درباره قدر میفرماید: «اِنّا کلَّ شَیء خَلَقْناهُ بِقَدَر؛<ref>قمر/سوره۵۴، آیه۴۹. </ref> ما هر چیزی را بهاندازه آفریدهایم». | ||
همچنین میفرماید: «وَ اِنْ مِنْ شَیء اِلاّ عِنْدنا خَزائِنُهُ وَما نُنَزِّلُهُ اِلاّ بِقَدَر مَعلْوم؛<ref>حجر/سوره۱۵، آیه۲۱. </ref> چیزی نیست مگر اینکه گنجینههای آن نزد ما است، و ما جز به مقدار معلوم آن را فرو نمیفرستیم». | همچنین میفرماید: «وَ اِنْ مِنْ شَیء اِلاّ عِنْدنا خَزائِنُهُ وَما نُنَزِّلُهُ اِلاّ بِقَدَر مَعلْوم؛<ref>حجر/سوره۱۵، آیه۲۱. </ref> چیزی نیست مگر اینکه گنجینههای آن نزد ما است، و ما جز به مقدار معلوم آن را فرو نمیفرستیم». | ||
خط ۳۱: | خط ۳۱: | ||
نیز میفرماید: «هُوَ الّذی خَلَقَکمْ مِنْ طین ثُمَّ قَضی اَجَلاً؛<ref>انعام/سوره۶، آیه۲. </ref> اوست که شما را از خاک آفرید، آنگاه اجلی را مقرر داشت». | نیز میفرماید: «هُوَ الّذی خَلَقَکمْ مِنْ طین ثُمَّ قَضی اَجَلاً؛<ref>انعام/سوره۶، آیه۲. </ref> اوست که شما را از خاک آفرید، آنگاه اجلی را مقرر داشت». | ||
با توجه به این آیات و نیز روایات متعددى که در این زمینه وجود دارد، هیچ مسلمانى نمىتواند قضا و قدر را انکار کند. هر چند معرفت تفصیلى به جزئیات مسئله لازم نیست، و اصولاً براى کسانى که آمادگى ذهنى براى فهم این گونه مسائل دقیق ندارند، ورود در آن شایسته نمىباشد، چون چه بسا ممکن است در عقیده خود دچار اشتباه یا تردید شوند و به گمراهی افتند. از این جهت امیر مؤمنان على (علیهالسلام) خطاب به این گروه مىفرماید: «طریقٌ مُظلِمٌ فلا تَسْلُکوه، و بَحرٌ عَمِیقٌ فَلا تَلِجُوه، وسِرُّ اللّهِ فلا تَتَکلَّفُوه؛<ref>امام علی (علیه السلام)، نهج البلاغه، ص۵۲۶، کلمات قصار ۲۸۷. </ref> راهى است تاریک آن را نپیمایید، دریایى است ژرف در آن وارد نشوید، و راز الهى است خود را در کشف آن به تکلّف نیاندازید. | با توجه به این آیات و نیز [[روایات]] متعددى که در این زمینه وجود دارد، هیچ [[مسلمان|مسلمانى]] نمىتواند قضا و قدر را انکار کند. هر چند معرفت تفصیلى به جزئیات مسئله لازم نیست، و اصولاً براى کسانى که آمادگى ذهنى براى فهم این گونه مسائل دقیق ندارند، ورود در آن شایسته نمىباشد، چون چه بسا ممکن است در عقیده خود دچار اشتباه یا تردید شوند و به گمراهی افتند. از این جهت [[امیرالمؤمنین|امیر مؤمنان]] [[على بن أبي طالب|على (علیهالسلام)]] خطاب به این گروه مىفرماید: «طریقٌ مُظلِمٌ فلا تَسْلُکوه، و بَحرٌ عَمِیقٌ فَلا تَلِجُوه، وسِرُّ اللّهِ فلا تَتَکلَّفُوه؛<ref>امام علی (علیه السلام)، نهج البلاغه، ص۵۲۶، کلمات قصار ۲۸۷. </ref> راهى است تاریک آن را نپیمایید، دریایى است ژرف در آن وارد نشوید، و راز الهى است خود را در کشف آن به تکلّف نیاندازید. | ||
البته هشدار امام مربوط به کسانى است که توان فهم این گونه معارف دقیق را ندارند، و چه بسا بحث درباره آن مایه گمراهى آنان مىشود. شاهد بر این مطلب آن است که آن حضرت خود در موارد دیگر به تبیین قضا و قدر پرداخته است.<ref>صدوق، محمد بن علی، توحید، ص۳۸۰، باب ۶۰، حدیث ۲۸. </ref><ref>امام علی (علیه السلام)، نهج البلاغه، کلمات قصار ۸۸.</ref> لذا ما نیز در حدود معرفت خود با استفاده از قرآن و روایات و با کمک عقل به شرح آن مىپردازیم. | البته هشدار امام مربوط به کسانى است که توان فهم این گونه معارف دقیق را ندارند، و چه بسا بحث درباره آن مایه گمراهى آنان مىشود. شاهد بر این مطلب آن است که آن حضرت خود در موارد دیگر به تبیین قضا و قدر پرداخته است.<ref>صدوق، محمد بن علی، توحید، ص۳۸۰، باب ۶۰، حدیث ۲۸. </ref><ref>امام علی (علیه السلام)، نهج البلاغه، کلمات قصار ۸۸.</ref> لذا ما نیز در حدود معرفت خود با استفاده از قرآن و روایات و با کمک عقل به شرح آن مىپردازیم. |