confirmed، مدیران
۳۷٬۲۰۱
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۸۷: | خط ۸۷: | ||
نعمت الله روزهای کودکی را شتابان پشت سر نهاد و با بهره گیری از دانشوران صباغیه، [[شط بنی اسد]]، حویزه و بصره به یازده سالگی رسید. در این هنگام همراه برادرش [[سید نجم الدین]] رهسپار [[شیراز]] شد و به یاری [[شیخ جعفر بحرانی]] در [[مدرسه منصور]] به اقامت گزید. <ref> الانوار النعمانیة، فی بیان معرفة النشاة الانسانیة، سید نعمت الله جزایری، ج 4، ص 304 - 307</ref> | نعمت الله روزهای کودکی را شتابان پشت سر نهاد و با بهره گیری از دانشوران صباغیه، [[شط بنی اسد]]، حویزه و بصره به یازده سالگی رسید. در این هنگام همراه برادرش [[سید نجم الدین]] رهسپار [[شیراز]] شد و به یاری [[شیخ جعفر بحرانی]] در [[مدرسه منصور]] به اقامت گزید. <ref> الانوار النعمانیة، فی بیان معرفة النشاة الانسانیة، سید نعمت الله جزایری، ج 4، ص 304 - 307</ref> | ||
تهیدستی بسیار نعمت الله، سرانجام وی را از انزوای ویژه روزگار آغازین درس بیرون آورده، به نسخه برداری از کتابها، تصحیح نسخه ها و حاشیه نویسی کشاند. <ref>الانوار النعمانیة، فی بیان معرفة النشاة الانسانیة، سید نعمت الله جزایری، ج 4، ص 304 - 307</ref> فرزند سید عبدالله گاه تا بامداد کار می کرد، درس می خواند و پس از [[نماز صبح]] و مطالعه ویژه بامدادی سر بر کتاب نهاده، لحظه ای می آرامید. آنگاه تا نیمروز تدریس می کرد و پس از [[نماز ظهر]] به درس یکی از استادان می شتافت. <ref>الانوار النعمانیة، فی بیان معرفة النشاة الانسانیة، سید نعمت الله جزایری، ج | تهیدستی بسیار نعمت الله، سرانجام وی را از انزوای ویژه روزگار آغازین درس بیرون آورده، به نسخه برداری از کتابها، تصحیح نسخه ها و حاشیه نویسی کشاند. <ref>الانوار النعمانیة، فی بیان معرفة النشاة الانسانیة، سید نعمت الله جزایری، ج 4، ص 304 - 307</ref> فرزند سید عبدالله گاه تا بامداد کار می کرد، درس می خواند و پس از [[نماز صبح]] و مطالعه ویژه بامدادی سر بر کتاب نهاده، لحظه ای می آرامید. آنگاه تا نیمروز تدریس می کرد و پس از [[نماز ظهر]] به درس یکی از استادان می شتافت. <ref>الانوار النعمانیة، فی بیان معرفة النشاة الانسانیة، سید نعمت الله جزایری، ج 4، ص 312 </ref> | ||
بنابراین نوجوان بین النهرین گاه چنان در تهیدستی فرو می رفت که حتی توان خرید لقمه نانی را نداشت. در چنین موقعیت دشواری چراغ [[حجره]] اش به سبب بی روغنی خاموش می ماند و سید نعمت الله را در اندوهی جانکاه فرو می برد. او برای تحمل گرسنگی توان بسیار داشت ولی هرگز نمی توانست به دلیل ناداری درس شامگاهی را ترک کند. بنابراین به مهتاب، خانه دوستان یا [[مسجد جامع]] پناه می برد. | بنابراین نوجوان بین النهرین گاه چنان در تهیدستی فرو می رفت که حتی توان خرید لقمه نانی را نداشت. در چنین موقعیت دشواری چراغ [[حجره]] اش به سبب بی روغنی خاموش می ماند و سید نعمت الله را در اندوهی جانکاه فرو می برد. او برای تحمل گرسنگی توان بسیار داشت ولی هرگز نمی توانست به دلیل ناداری درس شامگاهی را ترک کند. بنابراین به مهتاب، خانه دوستان یا [[مسجد جامع]] پناه می برد. <ref></ref> | ||
سرانجام پیامهای پیوسته پدر، نعمت الله را به سمت صباغیه رهسپار ساخت. پدر و مادر، که برای دیدار فرزند روز شماری می کردند برای آنکه او را در روستا ماندگار سازند مراسم ازدواج بر پا داشتند و پیوند سید نعمت الله با دختر عمویش را جشن گرفتند. | سرانجام پیامهای پیوسته پدر، نعمت الله را به سمت صباغیه رهسپار ساخت. پدر و مادر، که برای دیدار فرزند روز شماری می کردند برای آنکه او را در روستا ماندگار سازند مراسم ازدواج بر پا داشتند و پیوند سید نعمت الله با دختر عمویش را جشن گرفتند. |