confirmed، مدیران
۳۷٬۲۰۱
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۱۳: | خط ۱۱۳: | ||
در میان قزاقها، رضا فردی [[آزاد اندیش]] ولی نا آرام و متمرد بود. او یکبار در زمان استاروسلسکی، پاگون یکی از افسران روسی ارشدش را کند. او همچنین فرماندهی [[معنوی]] سایر افسران ایرانی را نیز بدست آورده بود. چرا که سایر افسران ایرانی نیز از او [[تبعیت]] میکردند و استاروسلسکی همواره مجبور بود او را راضی نگه دارد. | در میان قزاقها، رضا فردی [[آزاد اندیش]] ولی نا آرام و متمرد بود. او یکبار در زمان استاروسلسکی، پاگون یکی از افسران روسی ارشدش را کند. او همچنین فرماندهی [[معنوی]] سایر افسران ایرانی را نیز بدست آورده بود. چرا که سایر افسران ایرانی نیز از او [[تبعیت]] میکردند و استاروسلسکی همواره مجبور بود او را راضی نگه دارد. | ||
او اهل تملق نبود و با زیر دستانش در بریگاد به نیکی رفتار میکرد و گاه به آنان از جیب خود انعام نیز میداد. | او اهل تملق نبود و با زیر دستانش در بریگاد به نیکی رفتار میکرد و گاه به آنان از جیب خود انعام نیز میداد. | ||
گاهی نیز مانند سایر قزاقها دست به شمشیر و اسلحه میبرد. ولی کینه جو ونبود و انتقام نمیگرفت. یکی از افسران هم رده اش به نام علیشاه، در درگیری ای صورت او را زخمی کرد. زمانی که رضا سردارسپه شد، افسر مزبور فرار کرد. بدستور رضا او را برگرداندند و با درجهای از او دلجویی کردند و او تا مقام سرتیپی نیز رسید. <ref>شرح زندگانی من. عبدالله مستوفی. جلد سوم. انتشارات زوار. ۱۳۴۳ تهران </ref> | گاهی نیز مانند سایر قزاقها دست به شمشیر و اسلحه میبرد. ولی کینه جو ونبود و انتقام نمیگرفت. یکی از افسران هم رده اش به نام علیشاه، در درگیری ای صورت او را زخمی کرد. زمانی که رضا سردارسپه شد، افسر مزبور فرار کرد. بدستور رضا او را برگرداندند و با درجهای از او دلجویی کردند و او تا مقام سرتیپی نیز رسید. <ref>شرح زندگانی من. عبدالله مستوفی. جلد سوم. انتشارات زوار. ۱۳۴۳ تهران </ref> |