پرش به محتوا

معمر بن عباد سلمی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲: خط ۲:


==موسس فرقه معمریه==
==موسس فرقه معمریه==
معمر بن عباد السلمی اهل بصره و از بزرگان معتزله بود که در بغداد سکونت داشت.<ref>زرکلی خیر الدین، کتاب الاعلام، ج 7، ص 272</ref> <ref>سمعانی عبد الکریم بن محمد، الانساب، ج 5، ص 347</ref>
معمر بن عباد السلمی اهل بصره و از بزرگان [[معتزله]] بود که در [[بغداد]] سکونت داشت.<ref>زرکلی خیر الدین، کتاب الاعلام، ج 7، ص 272</ref> <ref>سمعانی عبد الکریم بن محمد، الانساب، ج 5، ص 347</ref>


==تاریخچه==
==تاریخچه==
خط ۸: خط ۸:


== معمر بن عباد از منظر نویسندگان==
== معمر بن عباد از منظر نویسندگان==
وی نزد نویسندگان به عنوان شخصیتی تند معرفی شده است تا آن جا که از او عنوان یکی از سران ضلالت و الحاد نام برده شده است. عبد الکریم شهرستانی وی را از بزرگان شاخص الحاد قدریه معرفی کرده و او را در عقاید کلامی، اهل غلو دانسته است. <ref>شهرستانی عبد الکریم، الملل و النحل، ج 1، ص 64</ref> <ref>اسفرایینی طاهر بن محمد، التبصیر فی الدین، چاپ اول، ص 73</ref>  
وی نزد نویسندگانT به عنوان شخصیتی تند معرفی و  از او به عنوان یکی از سران ضلالت و الحاد نام برده شده است. عبد الکریم شهرستانی وی را از بزرگان شاخص الحاد قدریه معرفی کرده و او را در عقاید کلامی، اهل غلو دانسته است. <ref>شهرستانی عبد الکریم، الملل و النحل، ج 1، ص 64</ref> <ref>اسفرایینی طاهر بن محمد، التبصیر فی الدین، چاپ اول، ص 73</ref>  


==اصول فکری و اعتقادی معمر بن عباد==
==اصول فکری و اعتقادی معمر بن عباد==
محور اندیشه های منسوب که از معمّر روایت شده است، از این قرار است.1.خداوند تنها اجسام را آفریده است و اعراض از اجسام پدید می آیند. 2. عرض ها در هر نوعی نامتناهی هستند. 3. اراده خداوند در مورد یک چیز غیر از خدا است. 4. قدیم بودن خداوند به معنای قدم زمانی نیست.5. محال است که خداوند به خود عالِم باشد، زیرا در این صورت لازم می آید عالم و معلوم یک چیز باشد. 6. قرآن یک عرض است و از این روی فعل خداوند نیست. چرا که خداوند فاعل اعراض نیست. <ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص 420</ref> <ref>صابری حسین، تاریخ فرق اسلامی، ج1، ص181</ref><ref>خیاط عبد الرحیم،الانتصار  و الرد علی ابن الراوندی الملحد، ص 183</ref>
محور اندیشه های منسوب که از معمّر روایت شده است، از این قرار است.1.خداوند تنها اجسام را آفریده است و اعراض از اجسام پدید می آیند. 2. عرض ها در هر نوعی نامتناهی هستند. 3. [[اراده خداوند]] در مورد یک چیز غیر از خدا است. 4. قدیم بودن خداوند به معنای قدم زمانی نیست.5. محال است که خداوند به خود عالِم باشد، زیرا در این صورت لازم می آید عالم و معلوم یک چیز باشد. 6. [[قرآن]] یک عرض است و از این رو فعل خداوند نیست، چرا که خداوند فاعل اعراض نیست. <ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص 420</ref> <ref>صابری حسین، تاریخ فرق اسلامی، ج1، ص181</ref><ref>خیاط عبد الرحیم،الانتصار  و الرد علی ابن الراوندی الملحد، ص 183</ref>
<ref>بلخی ابو القاسم، بیان الادیان، ص 64 ،</ref> <ref>اسفراینی شهفور، التبصیر فی الدین، ص 73،</ref> <ref>جرجانی سید علی، الفرق الاسلامیه، ص 180، کرمانی شمس الدین محمد، الفرق الاسلامیه، ص 25،</ref> <ref>بغدادی عبد القاهر، الفرق بین الفرق، ص 166</ref>، <ref>صلاح ابو سعود، الفرق والجماعات و المذاهب الاسلامیة، ص 143</ref><ref>شریف یحیی الامین، فرهنگ نامه فرقه های اسلامی، ص 257</ref> ، <ref>ابن اثیر، اللباب  فی تهذیب الانساب، ج 3،  ص 236،</ref> <ref>جار الله زهدی حسن، المعتزله، ص 130،</ref> <ref>عارف تامر، معجم الفرق الاسلامیه، ص 28،</ref> <ref>بغدادی عبد القاهر، الملل و النحل، ص 83،</ref> <ref>مقریزی احمد بن علی، الخطط و الآثار، ج 2، ص 348،</ref> ح<ref>نفی عبد المنعم، موسوعه الفرق و الجماعات و المذاهب  و الاحزاب و الحرکات الاسلامیه،  ص 612</ref><ref>دانشنامه جهان اسلام، ج9، ص213</ref>
<ref>بلخی ابو القاسم، بیان الادیان، ص 64 ،</ref> <ref>اسفراینی شهفور، التبصیر فی الدین، ص 73،</ref> <ref>جرجانی سید علی، الفرق الاسلامیه، ص 180، کرمانی شمس الدین محمد، الفرق الاسلامیه، ص 25،</ref> <ref>بغدادی عبد القاهر، الفرق بین الفرق، ص 166</ref>، <ref>صلاح ابو سعود، الفرق والجماعات و المذاهب الاسلامیة، ص 143</ref><ref>شریف یحیی الامین، فرهنگ نامه فرقه های اسلامی، ص 257</ref> ، <ref>ابن اثیر، اللباب  فی تهذیب الانساب، ج 3،  ص 236،</ref> <ref>جار الله زهدی حسن، المعتزله، ص 130،</ref> <ref>عارف تامر، معجم الفرق الاسلامیه، ص 28،</ref> <ref>بغدادی عبد القاهر، الملل و النحل، ص 83،</ref> <ref>مقریزی احمد بن علی، الخطط و الآثار، ج 2، ص 348،</ref> ح<ref>نفی عبد المنعم، موسوعه الفرق و الجماعات و المذاهب  و الاحزاب و الحرکات الاسلامیه،  ص 612</ref><ref>دانشنامه جهان اسلام، ج9، ص213</ref>
همچنین در باره اندیشه معمر بن عباد سُلمی در مورد معرفت نوشته اند: «وی بـه تکثیر اقسام معـرفت پرداخت و آن را بـه ده قسم، تقسیم کرد و از قسم مهم و جدیدی به نام معرفت ذات سخن گفت که مستقیماً بدون استعانت از عقل و حواس حاصل می شود. این قسم معرفت، بعداً مورد توجه ابن سینا قرار گرفت. <ref>دانشنامه جهان اسلام، ج9، ص213</ref>
همچنین در باره اندیشه معمر بن عباد سُلمی در مورد معرفت نوشته اند: «وی بـه تکثیر اقسام معـرفت پرداخت و آن را بـه ده قسم، تقسیم کرد و از قسم مهم و جدیدی به نام معرفت ذات سخن گفت که مستقیماً بدون استعانت از [[عقل]] و حواس حاصل می شود. این قسم معرفت، بعداً مورد توجه ابن سینا قرار گرفت. <ref>دانشنامه جهان اسلام، ج9، ص213</ref>


==پانویس==
==پانویس==
confirmed
۵٬۷۴۷

ویرایش