۸٬۲۰۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''حدیث''' سخنی است كه حاكی قول یا فعل یا تقریر معصوم (ع) باشد و بر آن خبر و سنت و روایت نیز اطلاق می شود. | '''حدیث''' سخنی است كه حاكی قول یا فعل یا تقریر [[معصوم]] (ع) باشد و بر آن خبر و [[سنت]] و [[روایت]] نیز اطلاق می شود. | ||
خط ۲۲: | خط ۲۲: | ||
=حدیث در اصطلاح= | =حدیث در اصطلاح= | ||
عالمان و محدثان، حدیث را به صورتهای مختلف تعریف کردهاند. شهید ثانی (رضوانالله علیه) پسازآنکه میگوید خبر و حدیث مترادفند، آورده است: | عالمان و محدثان، حدیث را به صورتهای مختلف تعریف کردهاند. [[شهید ثانی]] (رضوانالله علیه) پسازآنکه میگوید خبر و حدیث مترادفند، آورده است: | ||
مراد از خبر، حدیث است؛ اعم از اینکه قول پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) میباشد یا امام (علیهالسلام)، و قول صحابی باشد یا تابعی و یا عالمان و صالحان و همگنان آنان، و چنین است فعل و تقریر آنها. این معنا در استعمال این واژه مشهورتر است و با عموم معنای لغوی سازگارتر. <ref>شهید ثانی، علی بن احمد، الرعایة فی علم الدرایة، ص ۵۰. </ref> | مراد از خبر، حدیث است؛ اعم از اینکه قول [[پیامبر]] (صلیاللهعلیهوآله) میباشد یا امام (علیهالسلام)، و قول صحابی باشد یا تابعی و یا عالمان و صالحان و همگنان آنان، و چنین است فعل و تقریر آنها. این معنا در استعمال این واژه مشهورتر است و با عموم معنای لغوی سازگارتر. <ref>شهید ثانی، علی بن احمد، الرعایة فی علم الدرایة، ص ۵۰. </ref> | ||
این تعریف حدیث، چنانکه تصریحشده است مستند است به معنای لغوی آن. عالمان و محدثان عامّه نیز غالباً حدیث را بدین گونه تعریف کردهاند و خبر را مترادف آن دانستهاند. سیوطی از عالمان و محدثان گزارش کرده است که آنان در تعریف حدیث میگفتهاند: حدیث یعنی فعل، قول و تقریر پیامبر (صلیاللهعلیهوآله)، صحابیان و تابعین و... و خبر را عالمان فن حدیث، مترادف حدیث دانستهاند؛ بنابراین، خبر و حدیث، بر «مرفوع »، «موقوف» و «مقطوع» اطلاق میشود. (مرفوع حدیثی را گویند که منسوب به پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) باشد و موقوف آن است که از صحابی نقل شود، و مقطوع منقول از تابعی را گویند. ) <ref>فضلی، عبدالهادی، اصول الحدیث، علومه و مصطلحه، ص ۲۸.</ref> | این تعریف حدیث، چنانکه تصریحشده است مستند است به معنای لغوی آن. عالمان و محدثان عامّه نیز غالباً حدیث را بدین گونه تعریف کردهاند و خبر را مترادف آن دانستهاند. [[سیوطی]] از عالمان و محدثان گزارش کرده است که آنان در تعریف حدیث میگفتهاند: حدیث یعنی فعل، قول و تقریر پیامبر (صلیاللهعلیهوآله)، صحابیان و [[تابعین]] و... و خبر را عالمان فن حدیث، مترادف حدیث دانستهاند؛ بنابراین، خبر و حدیث، بر «مرفوع »، «موقوف» و «مقطوع» اطلاق میشود. (مرفوع حدیثی را گویند که منسوب به پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) باشد و موقوف آن است که از صحابی نقل شود، و مقطوع منقول از تابعی را گویند. ) <ref>فضلی، عبدالهادی، اصول الحدیث، علومه و مصطلحه، ص ۲۸.</ref> | ||
البته در میان عالمان عامه تعاریف دیگری نیز برای حدیث یادشده است، و فرقهایی بین خبر و حدیث نهاده شده است. سیوطی در ادامه سخن پیشین میگوید: | البته در میان عالمان عامه تعاریف دیگری نیز برای حدیث یادشده است، و فرقهایی بین خبر و حدیث نهاده شده است. سیوطی در ادامه سخن پیشین میگوید: | ||
خط ۴۰: | خط ۴۰: | ||
حدیث، سخنی است که قول، فعل و تقریر معصوم (علیهالسلام) را گزارش میکند. <ref>شیخ بهائی، محمد بن حسین، الوجیزة فی الدرایة، ص ۴. </ref> | حدیث، سخنی است که قول، فعل و تقریر معصوم (علیهالسلام) را گزارش میکند. <ref>شیخ بهائی، محمد بن حسین، الوجیزة فی الدرایة، ص ۴. </ref> | ||
این تعریف، بهنقد کشیده شده است. گفتهاند این تعریف نه جامع است و نه مانع . از یک سوی حدیثی که نقل به معنا شده باشد داخل در این تعریف نیست، پس جامع نیست؛ از سوی دیگر، عبارات بسیاری از فقیهان پیشین را که در آثار فقهی خود عین عبارتهای حدیث را با حذف سند و در قالب فتاوی میآوردند، فرا خواهد گرفت؛ مانند «شرایع» علی بن | این تعریف، بهنقد کشیده شده است. گفتهاند این تعریف نه جامع است و نه مانع . از یک سوی حدیثی که نقل به معنا شده باشد داخل در این تعریف نیست، پس جامع نیست؛ از سوی دیگر، عبارات بسیاری از فقیهان پیشین را که در آثار فقهی خود عین عبارتهای حدیث را با حذف سند و در قالب فتاوی میآوردند، فرا خواهد گرفت؛ مانند «شرایع» [[علی بن بابویه]]، «المقنع» و «الهدایه» صدوق، «النهایه» شیخ و... پس مانع نیست. | ||
شیخ بهائی در وجیزه فرموده الحدیث كلام یحكی قول المعصوم او فعله او تقریره.سپس فرماید: و اما نفس الفعل و التقریر فیطلق علیهما اسم السنه لا الحدیث. و در پایان کلام خود آورده است که: بعید نیست که حدیث، «سخن» معصوم و یا «حکایت» سخن، فعل و تقریر معصوم باشد. <ref>شیخ بهائی، محمد بن حسین، الوجیزة فی الدرایة، ص ۴. </ref> | [[شیخ بهائی]] در وجیزه فرموده الحدیث كلام یحكی قول المعصوم او فعله او تقریره.سپس فرماید: و اما نفس الفعل و التقریر فیطلق علیهما اسم السنه لا الحدیث. و در پایان کلام خود آورده است که: بعید نیست که حدیث، «سخن» معصوم و یا «حکایت» سخن، فعل و تقریر معصوم باشد. <ref>شیخ بهائی، محمد بن حسین، الوجیزة فی الدرایة، ص ۴. </ref> | ||
میرزای قمی (رضواناللهعلیه) در تعریف حدیث نوشته است: حکایت سخن، فعل و تقریر معصوم را، حدیث گویند. <ref>میرزای قمی، ابوالقاسم بن محمد، قوانین الاصول، ص ۴۰۹. </ref> | میرزای قمی (رضواناللهعلیه) در تعریف حدیث نوشته است: حکایت سخن، فعل و تقریر معصوم را، حدیث گویند. <ref>میرزای قمی، ابوالقاسم بن محمد، قوانین الاصول، ص ۴۰۹. </ref> | ||
خط ۵۱: | خط ۵۱: | ||
=وجهتسمیه حدیث به خبر= | =وجهتسمیه حدیث به خبر= | ||
ظاهراً وجهتسمیه خبر به حدیث ازآنجهت است که در مقابل قرآن که هر دو بیان احکام الهی است قرارگرفته زیرا اکثر اهل سنت قائل به قدم قرآن میباشند و از اینرو احکامی که از ناحیه شخص پیغمبر انتشاریافته (حدیث) در مقابل (کلام قدیم ـ قرآن) نامیدهاند<ref>عسقلانی، ابن حجر، فتح الباری فی شرح صحیح البخاری، ج ۱، ص ۱۷۳. </ref> و ممکن است از این لحاظ گفته پیغمبر و امام را حدیث نامند که در تشریع قوانین الهی تازگی و نوی دارد چنانکه قرآن نیز از این نظر تازه و حدیث است و در خود قرآن به این نکته اشارهشده آنجا که فرماید: «الله نزل احسن الحدیث کتابا؛ <ref>زمر/سوره ۳۹، آیه ۲۳. </ref> خداوند قرآن را فرستاد که بهترین حدیث است». یا در جای دیگر قرآن، «فلیأتوا به حدیث مثله؛ <ref>طور/سوره ۵۲، آیه ۳۴. </ref> اگر راست میگویند که قرآن کتاب خدا نیست آنها هم سخنی نوین مانند قرآن بیاورند.» «فبای حدیث به عده یومنون؛ <ref>مرسلات/سوره ۷۷، آیه ۵۰. </ref> شما پس از آیات خدا به کدام حدیث ایمان میآورید؟» «فذرنی و من یکذب بهذا الحدیث؛ <ref>القلم/سوره ۶۸، آیه ۴۴. </ref> ای رسول تو کیفر مکذبان و منکران قرآن را به من واگذار.» | ظاهراً وجهتسمیه خبر به حدیث ازآنجهت است که در مقابل [[قرآن]] که هر دو بیان احکام الهی است قرارگرفته زیرا اکثر اهل سنت قائل به قدم قرآن میباشند و از اینرو احکامی که از ناحیه شخص پیغمبر انتشاریافته (حدیث) در مقابل (کلام قدیم ـ قرآن) نامیدهاند<ref>عسقلانی، ابن حجر، فتح الباری فی شرح صحیح البخاری، ج ۱، ص ۱۷۳. </ref> و ممکن است از این لحاظ گفته پیغمبر و امام را حدیث نامند که در تشریع قوانین الهی تازگی و نوی دارد چنانکه قرآن نیز از این نظر تازه و حدیث است و در خود قرآن به این نکته اشارهشده آنجا که فرماید: «الله نزل احسن الحدیث کتابا؛ <ref>زمر/سوره ۳۹، آیه ۲۳. </ref> خداوند قرآن را فرستاد که بهترین حدیث است». یا در جای دیگر قرآن، «فلیأتوا به حدیث مثله؛ <ref>طور/سوره ۵۲، آیه ۳۴. </ref> اگر راست میگویند که قرآن کتاب خدا نیست آنها هم سخنی نوین مانند قرآن بیاورند.» «فبای حدیث به عده یومنون؛ <ref>مرسلات/سوره ۷۷، آیه ۵۰. </ref> شما پس از آیات خدا به کدام حدیث ایمان میآورید؟» «فذرنی و من یکذب بهذا الحدیث؛ <ref>القلم/سوره ۶۸، آیه ۴۴. </ref> ای رسول تو کیفر مکذبان و منکران قرآن را به من واگذار.» | ||
بعضی<ref>قاسمی، جمالالدین، قواعد التحدیث، ص ۶۱. | بعضی<ref>قاسمی، جمالالدین، قواعد التحدیث، ص ۶۱.</ref>احتمال دادهاند که چون حروف متعاقب یکدیگر میآید قهرا حرف بعدی پس از حرف قبل استعمال شده و حادث گردیده، یا ازآنجهت که در دل شنونده ایجاد معنی تازه میکند حدیث نامیده شده. اما خبر به معنی مخبر به استعمال شده. در تاج العروس آمده: خبر چیزی است که از دیگری نقل شود و اهل عربیت قید (احتمال الصدق و الکذب) را در آن اضافه کردهاند ولی نزد محدثین به معنی حدیث آمده. <ref>زببدی، مرتضی، تاج العروس، ج ۱۱، ص ۱۲۵. </ref> | ||
باید دانست که نوعاً لغویین موارد استعمال را ذکر میکنند و توجه به اصل معنی لغوی که موارد استعمال نوعاً به مناسبتی که در مصادیق و اصل معنی برقرار است، نداشته و امتیاز آن را از فروع و مصادیق متذکر نمیشوند.مثلاً در اینجا ظاهر معنی خبر، اعلام غیر است چنانچه در مصباح المنیر و المنجد آمده و در معنی (الخبیر) که از اسماء الهی است گفتهاند (العالم). در آیه شریفه «فکیف تصبر علی مالم تحط به خبرا؛ <ref>کهف/سوره ۱۸، آیه ۶۸ </ref> (علما) تفسیر شده و در مثل گویند (علی الخبیر سقطت) ای علی العالم به، همچنین لفظ خبره که به معنی عالم آمده پس استعمال خبر در گفته پیغمبر (ص) ازلحاظ اعلام به مضمون خبر است. چنانكه اطلاق حدیث به لحاظ تازگی مضمون آن برای سامع یا در مقابل کلام الله قدیم (بنا به مذهب بعضی از اهل سنت) است. | باید دانست که نوعاً لغویین موارد استعمال را ذکر میکنند و توجه به اصل معنی لغوی که موارد استعمال نوعاً به مناسبتی که در مصادیق و اصل معنی برقرار است، نداشته و امتیاز آن را از فروع و مصادیق متذکر نمیشوند. مثلاً در اینجا ظاهر معنی خبر، اعلام غیر است چنانچه در مصباح المنیر و المنجد آمده و در معنی (الخبیر) که از اسماء الهی است گفتهاند (العالم). در آیه شریفه «فکیف تصبر علی مالم تحط به خبرا؛ <ref>کهف/سوره ۱۸، آیه ۶۸ </ref> (علما) [[تفسیر]] شده و در مثل گویند (علی الخبیر سقطت) ای علی العالم به، همچنین لفظ خبره که به معنی عالم آمده پس استعمال خبر در گفته پیغمبر (ص) ازلحاظ اعلام به مضمون خبر است. چنانكه اطلاق حدیث به لحاظ تازگی مضمون آن برای سامع یا در مقابل کلام الله قدیم (بنا به مذهب بعضی از اهل سنت) است. | ||
=رابطه سنت و حدیث= | =رابطه سنت و حدیث= |