۸۷٬۹۰۶
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - 'ك' به 'ک') |
||
خط ۵: | خط ۵: | ||
==آیات مربوط به خلقت انسان== | ==آیات مربوط به خلقت انسان== | ||
از نمونههای جالب توجه، [[آیات]] مربوط به خلقت [[انسان]] است در عصر رسالت خلقت انسان و چگونگی پیدایش وی از خاک به این تفصیل مورد سؤال و بحث نبوده و قطعا از آنچه در نظریات جدید درباره تحول انواع و مسائل دیگر مطرح است سخن نرفته است؛ در حالی که این سؤالات اکنون مطرح است که خلقت بشر چگونه بوده است؛ آیا به طور ناگهانی بوده است یا تحول انواع یا تکامل انواع؟ آیا قبل از بشر طایفههای دیگری در روی زمین بودهاند؟ درصورتی که بودهاند، رابطه آنها با بشر کنونی چگونه بوده است؟ آیا انسانهای اولیه بدون شعور بودهاند؛ چنانکه درباره آیه «هل اتی علی الانسان حین من الدهر لم یکن شیئا مذکورا؛<ref>دهر/سوره، آیه ۱. </ref> آيا بر انسان برههاى از زمان گذشت | از نمونههای جالب توجه، [[آیات]] مربوط به خلقت [[انسان]] است در عصر رسالت خلقت انسان و چگونگی پیدایش وی از خاک به این تفصیل مورد سؤال و بحث نبوده و قطعا از آنچه در نظریات جدید درباره تحول انواع و مسائل دیگر مطرح است سخن نرفته است؛ در حالی که این سؤالات اکنون مطرح است که خلقت بشر چگونه بوده است؛ آیا به طور ناگهانی بوده است یا تحول انواع یا تکامل انواع؟ آیا قبل از بشر طایفههای دیگری در روی زمین بودهاند؟ درصورتی که بودهاند، رابطه آنها با بشر کنونی چگونه بوده است؟ آیا انسانهای اولیه بدون شعور بودهاند؛ چنانکه درباره آیه «هل اتی علی الانسان حین من الدهر لم یکن شیئا مذکورا؛<ref>دهر/سوره، آیه ۱. </ref> آيا بر انسان برههاى از زمان گذشت که چيز يادشدنى نبود؟»، طی روایتی از امام باقر (علیهالسلام) به این معنا اشاره شده است. <ref>بحرانی، سیدهاشم، تفسیر البرهان، ج۵، ص۵۴۴، ح۲ (۱۱۲۵۸).</ref><ref>کلینی، محمدبنیعقوب، اصول کافی، ج۱، ص۱۴۷.</ref> | ||
==آیات هابیل و قابیل== | ==آیات هابیل و قابیل== | ||
وهمانطورکه در داستان هابیل و قابیل مشاهده میکنیم که حتی قابیل از پنهان کردن جنازه برادر عاجز است و کلاغی به او یاد میدهد: «فبعث الله غرابا یبحث فی الارض لیریه کیف یواری سواة اخیه قال یا ویلتا اعجزت ان اکون مثل هذا الغراب؛<ref>مائده/سوره۵، آیه۳۱. </ref>آنگاه خداوند | وهمانطورکه در داستان هابیل و قابیل مشاهده میکنیم که حتی قابیل از پنهان کردن جنازه برادر عاجز است و کلاغی به او یاد میدهد: «فبعث الله غرابا یبحث فی الارض لیریه کیف یواری سواة اخیه قال یا ویلتا اعجزت ان اکون مثل هذا الغراب؛<ref>مائده/سوره۵، آیه۳۱. </ref>آنگاه خداوند کلاغى را که در زمين مىکاويد، برانگيخت تا به او نشان دهد که چگونه پيکر برادرش را نهان سازد. گفت: اى واى بر من! آيا ناتوان شدم از اينکه مانند اين کلاغ باشم». | ||
==آیات تعلیم اسماء به آدم== | ==آیات تعلیم اسماء به آدم== | ||
خط ۱۴: | خط ۱۴: | ||
==آیات خلقت آسمان و زمین== | ==آیات خلقت آسمان و زمین== | ||
از نمونههای دیگر بحث در خلقت آسمان و زمین است که مفسرین پیشین با پذیرفتن [[هیات بطلمیوسی]] آیات را متناسب با آن تفسیر میکردند؛ مثلا در [[آیه]] شریفه «الذی خلق سبع سماوات طباقا ما تری فی خلق الرحمن من تفاوت؛ <ref>ملک/سوره۶۷، آیه۳. </ref> | از نمونههای دیگر بحث در خلقت آسمان و زمین است که مفسرین پیشین با پذیرفتن [[هیات بطلمیوسی]] آیات را متناسب با آن تفسیر میکردند؛ مثلا در [[آیه]] شریفه «الذی خلق سبع سماوات طباقا ما تری فی خلق الرحمن من تفاوت؛ <ref>ملک/سوره۶۷، آیه۳. </ref>آنکه هفت آسمان را طبقه طبقه آفريد. هيچ تفاوتى درآفرينش (خداى) رحمن نمىبينى»، و آیه «الم تروا کیف خلق الله سبع سماوات طباقا وجعل القمر فیهن نورا وجعل الشمس سراجا؛ <ref>نوح/سوره۷۱، آیه۱۵- ۱۶. </ref>آيا ننگريستى چگونه خدا هفت آسمان را طبقه طبقه آفريد و ماه را در ميان آنها روشنى و خورشید را چراغ قرار داد؟»، سموات را به معنای طبقه طبقه میگرفتند و در توضیح آن ماه را در آسمان اول و عطارد را درآسمان دوم و زهره را در آسمان سوم و خورشید را در آسمان چهارم و مریخ را در آسمان پنجم و مشتری را درآسمان ششم و زحل را در آسمان هفتم میدانستند <ref>طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۱۰، ص۱۳۶. </ref> <ref>قرطبی، شمسالدین، الجامع لاحکام القرآن، ج۱۸، ص ۲۰۸. </ref> <ref>ابن کثیر، اسماعیل، تفسیر ابن کثیر، ج۴، ص ۴۵۳. </ref> <ref>قرطبی، شمسالدین، الجامع لاحکام القرآن، ج۱۸، ص۳۰۴. </ref> و در این زمینه تردیدی روا نمیداشتند، اما با تحولات علمی و بطلان هیات بطلمیوسی مفسرین در معنای هفت گانه و طبقه طبقه بودن آسمانها تردید کرده و توجیهات نجومی دیگری مناسب با این تحولات ارائه دادهاند.<ref>ابوحجر، احمد عمر، التفسیر العلمی للقرآن، ص۳۸۷- ۳۸۱.</ref> <ref>آلوسی، محمود شکری، مادل علیه القرآن، ص۳۷. </ref> | ||
==آیات گسترده شدن زمین== | ==آیات گسترده شدن زمین== | ||
خط ۴۷: | خط ۴۷: | ||
ثانیا در پاسخ اینکه گفتهاند: اگر دانشها و علایق مفسر در تفسیر او مؤثر باشد بایداین امر پیدایش انبوهی از آرای متناقض و پراکنده را به همراه داشته باشد، میگوییم اتفاقا چنین است و اگر دیده میشود که در مسائلی اشتراک و وحدت نظر و همدلی درمیان جمعی از مفسران وجود دارد، به دلیل آن است که علائق، انتظارات و دانشهای آنان مشترک است. آری در کلیات و اصول عامه اختلافی وجود ندارد؛ اما در تفصیل همین اصول مثل صفات ذاتی و فعلی، ثبوتی و سلبی، پدیده وحی، کیفیت وحی، معادجسمانی و روحانی و مسائل برزخ و قیامت و دهها مساله فرعی آن تفسیرهای مختلفی ارائه شده است. بنابراین، نمیتوان انبوه آرای متناقض و پراکنده در تفسیر و فقه را نادیده گرفت. | ثانیا در پاسخ اینکه گفتهاند: اگر دانشها و علایق مفسر در تفسیر او مؤثر باشد بایداین امر پیدایش انبوهی از آرای متناقض و پراکنده را به همراه داشته باشد، میگوییم اتفاقا چنین است و اگر دیده میشود که در مسائلی اشتراک و وحدت نظر و همدلی درمیان جمعی از مفسران وجود دارد، به دلیل آن است که علائق، انتظارات و دانشهای آنان مشترک است. آری در کلیات و اصول عامه اختلافی وجود ندارد؛ اما در تفصیل همین اصول مثل صفات ذاتی و فعلی، ثبوتی و سلبی، پدیده وحی، کیفیت وحی، معادجسمانی و روحانی و مسائل برزخ و قیامت و دهها مساله فرعی آن تفسیرهای مختلفی ارائه شده است. بنابراین، نمیتوان انبوه آرای متناقض و پراکنده در تفسیر و فقه را نادیده گرفت. | ||
اما اینکه گفتهاند: لازمه این دیدگاه نتیجهای جز ضلالت ندارد، این در صورتی است که آرا گمراه کننده باشد؛ اما اولا مگر اختلاف در علوم غیر دینی که در مسائل معاش وامور محسوس و مورد ابتلای بشر است موجب گمراهی است تا در علوم دینی مانند فلسفه، عرفان، حدیث، رجال، فقه و تفسیر که اختصاص به اهل نظر و عدهای خاص دارد، اختلافشان گمراه کننده باشد؟ اختلاف امت رحمت است.<ref>مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱، ص ۲۲۷. </ref> <ref>مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۷۷، ص۱۶۶. </ref> این اختلافها وبرداشتهای متفاوت نه تنها گمراه کننده نیست، بلکه در کل مایه تکامل و رشد فکر بشری و رونق و خلاقیت معارف دینی خواهد بود. برای مثال مفسرین درباره این آیه «اذ قال الله یا عیسی انی متوفیک ورافعک الی؛ <ref>آل عمران/سوره۳، آیه۵۵. </ref> (به ياد آر) زمانى را | اما اینکه گفتهاند: لازمه این دیدگاه نتیجهای جز ضلالت ندارد، این در صورتی است که آرا گمراه کننده باشد؛ اما اولا مگر اختلاف در علوم غیر دینی که در مسائل معاش وامور محسوس و مورد ابتلای بشر است موجب گمراهی است تا در علوم دینی مانند فلسفه، عرفان، حدیث، رجال، فقه و تفسیر که اختصاص به اهل نظر و عدهای خاص دارد، اختلافشان گمراه کننده باشد؟ اختلاف امت رحمت است.<ref>مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱، ص ۲۲۷. </ref> <ref>مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۷۷، ص۱۶۶. </ref> این اختلافها وبرداشتهای متفاوت نه تنها گمراه کننده نیست، بلکه در کل مایه تکامل و رشد فکر بشری و رونق و خلاقیت معارف دینی خواهد بود. برای مثال مفسرین درباره این آیه «اذ قال الله یا عیسی انی متوفیک ورافعک الی؛ <ref>آل عمران/سوره۳، آیه۵۵. </ref> (به ياد آر) زمانى را که خدا فرمود: اى عيسى تو را مىگيرم و به سوى خود بالا مىبرم»، اختلاف نظر پیدا کرده و تفسیرهای مختلفی ارائه دادهاند. <ref>رشیدرضا، محمد، تفسیرالمنار، ج۳، ص۲۶۰. </ref> | ||
عدهای گفتهاند: این آیه دلیل بر این است که حضرت عیسی پس از به اشتباه افتادن مأمورین قیصر وعوضی گرفتن دیگری به جای او فوت کرد و خداوند روح او را به آسمانها برد؛ همانطورکه قرآن در جای دیگر میفرماید: «قل یتوفاکم ملک الموت الذی وکل بکم؛ <ref>سجده/سوره۳۲، آیه۱۱. </ref> بگو ! فرشته مرگ | عدهای گفتهاند: این آیه دلیل بر این است که حضرت عیسی پس از به اشتباه افتادن مأمورین قیصر وعوضی گرفتن دیگری به جای او فوت کرد و خداوند روح او را به آسمانها برد؛ همانطورکه قرآن در جای دیگر میفرماید: «قل یتوفاکم ملک الموت الذی وکل بکم؛ <ref>سجده/سوره۳۲، آیه۱۱. </ref> بگو ! فرشته مرگ که بر شما گماشته شده است، شما را مىگيرد»، و گروهی دیگر معتقدند که عیسی هرگز فوت نکرد و توفی در این کلام به معنای فوت نیست؛ بلکه به معنای گرفتن و اخذ کردن است؛ همانطور که در آیه «الله یتوفی الانفس حین موتها؛<ref>زمر/سوره۳۹، آیه۴۲. </ref> خدا جان ها را هنگام مرگشان مىگيرد»، به همین معنا آمده است. حتی بعضی از مفسرین کلمه «متوفیک» رابه معنای «منومک» (خوابانده توام) گرفتهاند و در همین زمینه گفتهاند: خداوند روح وجسم عیسی (علیهالسّلام) را نجات داده به آسمانها برد و آخرالزمان از آسمانها فرود میآید.<ref>رشیدرضا، محمد، تفسیرالمنار، ج۳، ص۲۶۰. </ref> اگرچه هر یک از این تفسیرها براساس پیش فرضها و دیدگاههای بیرونی است، اما اقوال مختلفی که ارائه شده، در تفسیر مشکلی ایجاد نمیکند و مایه گمراهی نخواهد شد. البته رعایت قواعد تفسیر و دوری از هواهای نفسانی در جای خود مورد تأکید است. توجه به شخصیت مفسر یکی از راههای جلوگیری از گمراهی هاست. | ||
===جواب سوم اشکال=== | ===جواب سوم اشکال=== | ||
خط ۸۶: | خط ۸۶: | ||
۳- نظریه اثرگذاری شخصیت مفسر در تفسیر برای بیان معیار و ملاک عینی تفسیرنیست؛ بلکه برای تفطن به این نکته است که مفسر بر پایه انبوهی از دانستهها، باورها وعلایق به تفسیر میپردازد که اگر آنها نوعی دیگر بود، تفسیر متفاوتی عرضه میکرد. به همین دلیل آگاهی مفسر از این واقعیت او را نسبت به گزینشی عمل کردن او در باب مدلولات کلام حساس میکند و ما هم که از بیرون به تفسیر او نگاه میکنیم، این معرفت برای ما حاصل میشود؛ لذا هر آنچه را میگوید، کلام آخر و برداشت وحیانی نمیدانیم، بلکه برداشتی بشری و خطاپذیر و ناقص میشماریم. | ۳- نظریه اثرگذاری شخصیت مفسر در تفسیر برای بیان معیار و ملاک عینی تفسیرنیست؛ بلکه برای تفطن به این نکته است که مفسر بر پایه انبوهی از دانستهها، باورها وعلایق به تفسیر میپردازد که اگر آنها نوعی دیگر بود، تفسیر متفاوتی عرضه میکرد. به همین دلیل آگاهی مفسر از این واقعیت او را نسبت به گزینشی عمل کردن او در باب مدلولات کلام حساس میکند و ما هم که از بیرون به تفسیر او نگاه میکنیم، این معرفت برای ما حاصل میشود؛ لذا هر آنچه را میگوید، کلام آخر و برداشت وحیانی نمیدانیم، بلکه برداشتی بشری و خطاپذیر و ناقص میشماریم. | ||
مثلا میدانیم فرقههای گوناگون مثل معتزله و اشاعره، هر کدام به چه جهت درباره اراده و اختیار و خلقت افعال به آیاتی خاص استدلال میکردند که نظریه خود را اثبات ونظریه مقابل را نفی کند. اشاعره که به جبر معتقد بود، آیاتی مانند «یضل من یشاء ویهدی من یشاء؛<ref>فاطر/سوره۳۵، آیه۸. </ref> | مثلا میدانیم فرقههای گوناگون مثل معتزله و اشاعره، هر کدام به چه جهت درباره اراده و اختیار و خلقت افعال به آیاتی خاص استدلال میکردند که نظریه خود را اثبات ونظریه مقابل را نفی کند. اشاعره که به جبر معتقد بود، آیاتی مانند «یضل من یشاء ویهدی من یشاء؛<ref>فاطر/سوره۳۵، آیه۸. </ref>هرکه را خواهد، گمراه کند و هرکه را خواهد، راهنمايى کند»، را به میان میکشید و با آنها بر جبری بودن هدایت و ضلالت انسان استدلال میکرد و معتزله که به تفویض معتقد بود، به آیاتی نظیر «کل امرئ بما کسب رهین؛<ref>طور/سوره۵۲، آیه۲۱. </ref>هرکسى در گرو چيزى است که کسب کرده است»، استدلال مینمود و در حقیقت هر دو گروه در تفسیر به طور گزینشی عمل میکرد و بر برخی از آیات تأکید میورزید و آیات دیگر را مورد تغافل قرار میداد. توجه به اثرگذاری تجربههای پیشین و شخصیت خود، به مفسر این رهنمود را میدهدکه به قرآن نگاهی همه جانبه بیاندازد و از گزینشی عمل کردن بپرهیزد؛ به همین روعلمای اصول و قرآن پژوهان در مورد جامع نگری نداشتن و عدم رعایت عام و خاص، ناسخ و منسوخ و همچنین برخورد ظاهرگرایی با متون هشدار دادهاند، اما ناگفته نماند که برخی از تاثیرپذیریهای مفسر ناخودآگاهانه است و با تحلیلهای بیرونی نسبت به شخصیت مفسر و انگیزههای او کشف میشود. | ||
=خاتمه= | =خاتمه= | ||
پس از آنکه ابعاد شخصیت مفسر را مورد بررسی قرار دادیم، مناسب است به اصول و پیش فرضهای مهم و لازم برای تفسیر قرآن اشاره کنیم و از این نکته غافل نشویم که اگر بر نقش کلیدی مفسر تاکید میشود، پس از پذیرفتن این اصول است. | پس از آنکه ابعاد شخصیت مفسر را مورد بررسی قرار دادیم، مناسب است به اصول و پیش فرضهای مهم و لازم برای تفسیر قرآن اشاره کنیم و از این نکته غافل نشویم که اگر بر نقش کلیدی مفسر تاکید میشود، پس از پذیرفتن این اصول است. | ||
۱- همانطور که معانی قرآن وحی است، الفاظ و کلمات آن نیز وحی است. برخی ازآیات دلالت صریح دارد بر اینکه همین الفاظ و کلمات عربی، وحی است؛ نظیر: «وکذلک اوحینا الیک قرآنا عربیا؛<ref>شوری/سوره۴۲، آیه۷. </ref> و اين چنين به تو قرآنى عربى وحى | ۱- همانطور که معانی قرآن وحی است، الفاظ و کلمات آن نیز وحی است. برخی ازآیات دلالت صریح دارد بر اینکه همین الفاظ و کلمات عربی، وحی است؛ نظیر: «وکذلک اوحینا الیک قرآنا عربیا؛<ref>شوری/سوره۴۲، آیه۷. </ref> و اين چنين به تو قرآنى عربى وحى کرديم»، و «وهذا لسان عربی مبین؛<ref>نحل/سوره۱۶، آیه۱۰۳. </ref> اين (قرآن) به زبان عربی روشن است». | ||
۲- مخاطب قرآن عقلا و انسان هایند و عقل در فهم متن نقش اساسی دارد و قرآن باهمین انسانها به روش عقلانی سخن گفته است؛ لذا معارف دینی با معارف عقلانی سازگاری دارد. | ۲- مخاطب قرآن عقلا و انسان هایند و عقل در فهم متن نقش اساسی دارد و قرآن باهمین انسانها به روش عقلانی سخن گفته است؛ لذا معارف دینی با معارف عقلانی سازگاری دارد. |